انتخابات در ایران؛ «این بازی دیگر جواب نمیدهد»
- شهاب میرزایی
- بیبیسی
در سالهای اخیر میزان مشارکت مردم در انتخابات ایران و همچنین افزایش شمار آرای باطله و سفید چنین تعبیر شده است که بخشی از شهروندان ایران، به صندوق رای به عنوان نماد انتخاباتی آزاد و دموکراتیک نگاه نمیکنند.
منتقدان به شرایط حاکم بر ایران، یادآوری میکنند که زنان، شهروندان سنی مذهب و مذاهب دیگر و افراد دارای دیدگاههای مخالف و متفاوت سیاسی و فرهنگی از ابتدای انقلاب ۱۳۵۷ از تاثیرگذاری بر روند امور کشور کنار گذاشته شدند. آنها «مهندسی انتخابات» و سرکوب خشن و خونین معترضان به نتایج انتخابات قبلی و محدود شدن سال به سال دایره صلاحیت نامزدها از سوی شورای نگهبان را از جمله دلایل «عدم مشروعیت انتخابات» در ایران میدانند.
مخالفان نظام حاکم میگویند شعار آبان ۹۶ معترضان، «اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» که در اعتراضات ۸۸ و ۱۴۰۱ تکرار و به شعارها و اعتراضات تندتر و شدیدتری انجامید، نشانهای است بر اینکه بخشی از جامعه دیگر امیدی به روزنه گشایی از سوی جناحهای حاکمیت ندارد.
آنها تحریمها و رای ندادنها را نشانه اعتراضی شهروندانی میدانند که تا همین چند سال پیش امکان تغییر فضای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه را در یکی از جناحها یا نامزدهای درون حکومت جستجو میکردند، اما تجربه مکرر رفتار حکومت در قبال مطالبات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، آنها را از امکان هرگونه تغییر در چارچوب نظام سیاسی فعلی در ایران ناامید کرده است.
رقابت شش نفر برای «نخست وزیری یا وزارت دربار»
به گفته شماری از مخالفان، دغدغهها، مشکلات، اولویتها و پرسشهای اساسی که اکنون و آینده ایران با آن روبرو است فراتر از انتخاباتی است که حکومت هر چند سال یکبار برای «مشروعیت بخشیدن» انجام میدهد.
حاتم قادری، پژوهشگر و استاد دانشگاه در یک مناظره با حمیدرضا جلایی پور که از طرفداران حضور در انتخابات است در «پلتفرم تخصصی گفتوگوی آزاد» پیش از انتخابات پیشین مجلس گفت: «پرسش مهم بر سر راه مردم ایران این است که آیا صندوق انتخابات مهمتر است یا آینده ما؟ آیا بالاخره ما باید دست به یک تصمیمات اساسیتر با شناخت و آگاهی بیشتر بزنیم؟ یا اینکه همچنان به شکلی بیمارگونه خودمان را در یک نظام ولایت گونه، کشان کشان پیش ببریم که مبادا یک اتفاق عجیب و غریبی بیفتد.»
او با تاکید بر اینکه نباید انتخابات را به «یک امر حیثتی» تبدیل کرد در این مناظره گفت: «کام ندادن به رهبر و نظام ولایت چه بسا کمک میکند به آینده ما. اگر حتی پیوند خودمان را با نهاد ولایت قطع نمیکنیم حداقل میتوانیم سستش کنیم که این پیشرفت خوبی برای آینده ما و فرهنگ سازی است.»
به زعم آقای قادری و برخی دیگر از روشنفکران ایرانی، نهاد ولایت اما تنها محدود به «ولایت فقیه» نیست. به زعم آنان جامعه ایران پس از حدود ۱۵۰ سال مبارزه از انقلاب مشروطیت تا جنبش زن، زندگی، آزادی، برای دگرگونی شرایط تحمیلی بر آن از سوی حاکمان، به چنان رشد و بلوغی رسیده که دیگر هیچ گونه قیمومیت و ولایت را، با هرگونه صبغه دینی یا ملی و از سوی هر شخص یا نهادی و به هر نامی که خود را فراتر از مردم عادی بداند نمیپذیرد.
این پژوهشگر در ادامه این مناظره درباره نحوه برگزاری انتخابات سالهای اخیر در ایران گفته بود: «در انتخابات ریاست جمهوری هم یک کاندیدای درجه دو و سه هم پیدا کردند تا بعد بگویند ببینید کاندیدای شما هم آمد اما ما بردیم. مجلس هم شما آدم دارید اما ما کارها را انجام میدهیم... این همان کام بخشی است که آنها ما را مستمسک قرار بدهند. یک گوشهای از ویترین را به آنهایی اختصاص بدهند که در انتخابات شرکت میکنند ولی بخش اعظم ویترین و همه پستو را از آن خود کنند.»
به گفته منتقدان جمهوری اسلامی اعمال چنین رفتاری از سوی حکومت باعث شده در سالهای اخیر شمار حاضران در انتخابات «فرمایشی، فرسایشی و نمایشی» کاسته شود و تعداد آرای ماخوذه و سفید و باطله، نشانهای از «عدم مشروعیت حکومت» از سوی مردم است.
مشارکت و مشروعیتی که به نظر میرسد دیگر چندان دغدغه جمهوری اسلامی هم نیست. علی کریمی، دبیر انجمن اسلامی دانشگاه شریف در جلسهای با حضور مسعود پزشکیان، یکی از نامزدهای تایید شده انتخابات ریاست جمهوری با نقد رویکرد اصلاح طلبان به رخدادهای کشور گفت: «امروز حاکمیت چنان مست غرور است که حتی سیلی عدم مشارکت مردم در مهمترین عرصههای سیاسی نیز او را هوشیار نمیکند.»
هر چند پس از مرگ ابراهیم رئیسی و در آستانه برگزاری انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری، برخی از ناظران سیاسی بر این اعتقادند که جمهوری اسلامی بار دیگر در پی برگزاری «انتخاباتی پرشور» و «با حضور حداکثری» برای نشان دادن «مشروعیت نظام» خود در داخل و خارج ایران، پس از دوران اعتراضات عمومی به مرگ مهسا امینی است.
در این روند بسیاری از اصلاح طلبانی که پس از اعتراضات ۸۸ و سرکوب معترضان به نتیجه آن، باز هم در انتخابات شرکت میکردند و دیگران را هم به حضور در آن تشویق میکردند از عدم حضور در انتخابات بعدی گفتند.
اما طیفی دیگر از اصلاح طلبان با اشاره به تغییر شرایط کشور، خواهان مشارکت مردم و رای دادن به نامزد آنان که مورد تایید شورای نگهبان قرار گرفته شدهاند.
امیر کیانپور نویسنده و جامعه شناس در گفت و گو با بیبیسی فارسی درباره رویکرد اصلاح طلبان در انتخابات پیش رو می گوید: «در سطح اجتماعی، برخلاف اصولگرایان که پایگاه اجتماعی کوچک وفاداران ایدئولوژیک و حامیان رانتبگیر خودشان را دارند، اصلاحطلبان میکوشند روی بستر بخش همچنان 'تودهای، اتمیزه و ژلهای' جامعه موج درست کنند و احساس خفگی، استیصال و غریزه بقای این بخش را به نفع پزشکیان بسیج کنند؛ حقیقت اما این است که امروز، به ویژه پس از خیزش ژینا، جامعه به لحاظ اجتماعی تمایز و تعیین بسیاری بیشتری، مثلا در مقایسه روزهای منتهی به انتخابات ۱۳۹۲، یافته است.»
به گفته آقای کیانپور:«امروز تخیل اجتماعی، افق کنش، و تقویم سیاسی لایههای متعددی از جامعه (از جمله شبکه فعالان حقوق زن، اتنیکهای تحتستم، جنبش کارگری، جوانان زیر۳۰ سال و …) در تضاد و تنافر عمیق با کلیت انتخابات قرار دارد. وانگهی، داغ خونهای ریخته شده هنوز تازه است، و سایه سرکوب، سلب حقوق، سلب مالکیت و اعدام هنوز گسترده است. و در این خصوص، حتی خبری از شعارهای عوامفریبانه انتخاباتی نیز نیست.»
امیر کیانپور با اشاره به اینکه «خود خامنهای پیشتر سناریوی تغییر نظام ریاستی به نظام پارلمانی را طرح کرده بود و حالا این تحول ساختار سیاسی حکومت، اگرچه وجهی حقوقی و رسمی، نیافته و به زبان نیامده، در عمل و به صورت دوفاکتو در حال انجام است» درباره جایگاه فرد منتخب میگوید:«رقابتی که در جریان است، نه به سادگی میان شش کاندیدای ریاستجمهوری، بلکه در عمل میان شش 'نخستوزیر' رهبر جمهوری اسلامی است؛ بگذریم از اینکه بیشتر آنها جلوه یک 'وزیر دربار' را دارند. از این بابت، در بهترین سناریو، ماجرا نوعی دادن رای اعتماد به کارگزاری از میان کارگزاران معرفی شده برای اجرای سیاستهای اقتصادی و اجتماعی کلان جمهوری اسلامی است. و البته شاید همین حق کوچک رای اعتماد دادن هم از رایدهندگان دریغ شود.»
«انتخاب درست، انتخاب نکردن است»
به زعم برخی از جامعه شناسان و اندیشمندان، با آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی»، ایران وارد گذار معرفتی به دوران جدیدی شد که در آن زنان، جوانان و نوجوانان، دیگر هیچ امر تحمیل شده از سوی یک «جامعه مردسالار و پدرسالار» را نمیپذیرند.
این عدم تحمل هر امر تحمیلی از «حجاب اجباری» تا «انتخابات تکلیفی» از سوی آنانی که در تمامی سالهای پس از انقلاب صدایشان شنیده نشده، اراده خود را در تظاهرات خیابانی معترضان، پس از مرگ مهسا امینی در سراسر ایران نشان داد و پس از شکست و سرکوب آن از سوی حکومت، شمایل خود را به رخ صاحبان حکومت و مجریانش در زیست هر روزه و در نحوه رفتار و پوشش آنان در خانه و خیابان، میکشد.
حسام سلامت، جامعه شناس در یک گفتوگو در «پلتفرم تصویری دیدار نیوز» با اشاره به نتایج انتخابات سال گذشته مجلس میگوید: «جامعه اعلام کرد که بازی قبلی تمام شد و این بازی دیگر جواب نمیدهد. چون جامعه بارها و بارها به حاکمیت فرصت داد که تغییر رویه بدهد و سر عقل بیاید. جامعه از ۱۳۷۶ تا جایی که میتوانست به حاکمیت فرصت داد.»
به گفته آقای سلامت با آغاز اعتراضات به کشته شدن مهسا امینی، حداقل بخشی از جامعه ایران وارد مرحله پسا اصلاحات شد: «دیگر بیشتر نه. دیگر خسته شدم. میخواهم اصلا بازی را عوض کنم. میخواهم مسیر دیگری را تست کنم. آغاز یک امر نو به گفته 'هانا آرنت' که البته احتیاج به شجاعت هم دارد. چون بازی جدید، خطر و ریسک و ابهام هم دارد.»
در تایید همین نگاه و به روایت آصف بیات، جامعه شناس و نویسنده کتاب «جنبشهای خیابانی» پس از اعتراضات ۱۴۰۱ «بسیاری چیزها به احتمال زیاد به حالت سابق بر نمیگردد.»
آقای بیات در مصاحبه با روزنامه اعتماد در تایید نظرش میگوید: «در شهرهای بزرگ و کوچک، حتی در روستاها، بین پدر و مادرها، بین دانشآموزان و جوانان، در میان اقوام و فرودستان و طبقه متوسط یک ذهنیت جدید زاده شد که بر پس گرفتن زندگی، زندگی با کرامت انسانی اصرار میورزد و آن را در خیابانها فریاد میزند.»
آصف بیات که تحقیقات مفصلی درباره جنبشهای اجتماعی ایران و کشورهای عربی انجام داده میگوید: «جنبش سبز خواستار مردمسالاری و پاسخگویی حاکمیت بود» اما اعتراضات اخیر گویای این است که «معترضان احساس کردند که تحقق یک زندگی عادی و انسانی به وسیله حاکمیتی نقض شده که هیچ درکی از آمال و آرزوها و دردهای مردمش ندارد».
رای دهندگانی که به گفته شماری از مخالفان جمهوری اسلامی تا پیش از این گمان میبردند با حضور در انتخابات میتوانند تا حدودی در سرنوشت خود و کشور تاثیر گذار باشند و فضای بیشتر و بازتری برای فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود پیدا کنند.
مخالفان وضع موجود به این نتیجه رسیدهاند که شور انتخاباتی به تنهایی نمیتواند بانی و باعث تحولاتی مثبت در فضای عمومی کشور و باز شدن بنبستهای پیش روی زندگی جمعی آنان و مواجهه با جهان شود.
به گفته محمدرضا نیکفر فیلسوف و نویسنده: «امکان درگرفتن جنبشی در ترکیب با رخداد انتخابات که طبقه حاکم را تا حد کنترل غارتگری آن مهار کند، در چشمانداز نیست.»
آقای نیکفر در مراسمی همزمان با سالگرد انقلاب مشروطیت گفت: «هدف، جلب توجه به این ناسازه (حالت پارادوکسیکال) است که انتخاب مصلحترین هم انتخاب بدی است. نظام ولایی نمونه مثالی حالتی است که نادرستی سرشتی و جامع آن، جایی برای زندگی درست و انتخاب درست نمیگذارد. انتخاب درست، انتخاب نکردن است؛ امتناع از قرار گرفتن در موقعیتهایی است که ولایت به ما امکان انتخاب میدهد.»
در این میان برخی از مخالفان جمهوری اسلامی، چگونگی برگزاری انتخابات با دخل و تصرف بی حد و مرز در مسیر برگزاری آن و قلع و قمع مردم معترضی که حالا حکومت خواهان حضور حداکثریشان میشود را نوعی «دهن کجی» و بازی با آرزوهای مردم و در حد برگزاری یک «سیرک نمایشی» قلمداد میکنند.
به زعم آنان هر انتخاباتی در ایران، پیش از آنکه نماد حضور انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان باشد، تاریخ «حذف شدگان» در جمهوری اسلامی را یادآوری میکند.
عبدی کلانتری، جامعه شناس و نویسنده، انتخابات را «به یک زخم قدیمی تشبیه میکند که هیچ وقت مداوا نمی شود.»
آقای کلانتری در گفتوگو با بیبیسی فارسی میگوید: «انتخابات هربار چهرههایی را از پستوی دهشت رژیم بالا میآورد که زمانی در گذشته به ما زخم زدهاند، کشتهاند، فریب دادهاند، دروغ گفتهاند، بعد به حال نیمه بازنشسته جای خود را به همقطاران خود دادهاند تا همین دایره خنجر و خدعه، دنائت و پستی را بازتولید کنند.»
به گفته او«هیچ رئیس جمهوری هرگز خادم ملت نبوده و در خاطره جمعی حسی از یک دوران خوش را زنده نمیکند. انتخابات فقط درد یک تجاوز مکرر را دوباره زنده میکند، هر بار با این وعده که متجاوز میخواهد توبه کند و به جبران گذشته بپردازد و این بار با گذشته فرق دارد. اما بازی همیشه تکراری است. یک بازی سادومازوخیستی که تا این «رژیم تجاوز» پابرجا است ادامه خواهد داشت.»