ایران آینده به کدام راه خواهد رفت؟ حامیان نامزدهای انتخابات وعده های گوناگونی می دهند و تصورات مختلفی دارند ولی باید دید ایران با هریک از این سیاست ها، چه سرنوشت هایی در انتظارش خواهد بود. سه مسیر عمده وجود دارد: مسیری که اصلاح طلبان غربگرا پیشنهاد می کنند؛ مسیری که متحجران مذهبی برای آینده ایران در نظر دارند، و بالاخره مسیری که اتاق بازرگانی، رسانه های داخلی و بخشی از حاکمیت در نظر دارد. نتیجه این سه راه را بررسی کنیم. ۱- اگر قرار باشد رئیس جمهور آینده سیاست چین ستیزی، روسیه ستیزی و امید بستن به آمریکا و اروپا را آنچنان که اصلاح طلبان غربگرا در نظر دارند در پیش گیرد چه روی خواهد داد؟ در درجه اول کار را به جایی خواهند کشاند که چین خرید نفت از ایران را متوقف کند، قرارداد ۲۵ ساله و سرمایه گذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری چین در ایران به محاق رود، سرمایه گذاری های چین ناگزیر به سمت رقبای منطقه ای ایران روانه شود که وضع اقتصادی کشور را وخیم تر خواهد کرد. از سوی دیگر اگر قرارداد امنیتی با روسیه تعلیق یا منتفی شود، موقعیت امنیتی و نظامی ایران تهدید میشود، قدرت منطقه ای ایران کاهش می یابد، بازارهای روسیه و اوراسیا به سوی ایران بسته میشود، موضع بین المللی ایران دربرابر غرب و آمریکا بشدت ضعیف میگردد. این همان مسیری است که شبکه هایی مانند ایران اینترنشنال و براندازان مستقر در آمریکا بدان امید بسته اند. همه اینها به وخامت هرچه بیشتر اوضاع اقتصادی، نارضایتی عمومی و آماده شدن شرایط برای انفجارهای اجتماعی خواهد انجامید. در این شرایط غرب حتی به اندازه یک ریال به ایران امتیاز نخواهد داد آن هم در شرایطی که ترامپ پیروز احتمالی انتخابات آینده در آمریکا خواهد بود. بنابراین مسیر چین ستیزی و روسیه ستیزی که اصلاح طلبان غربگرا پیشنهاد می کنند ایران را به خاک سیاه خواهد نشاند و شرایط شورش داخلی و تجزیه کشور را فراهم خواهد کرد. ۲- اگر قرار باشد رئیس جمهور آینده سیاست تقویت ارتجاع مذهبی، ایجاد تنش های اجتماعی براساس حجاب و مقابله با زنان و روشنفکران و سیاست خودی و غیرخودی را انچنانکه حامیان برخی نامزدها و طرفداران جبهه پایداری در برنامه دارند ادامه دهد چه روی خواهد داد؟ در انصورت ایران شاهد بالا گرفتن تنش ها و رویارویی های اجتماعی، کاهش ظرفیت کارشناسی دولت، ادامه مهاجرت کارشناسان و نخبگان، مقابله با روشنفکران، پر شدن بیشتر زندان ها، افزایش فشارهای بین المللی زیر پوشش حقوق بشر، ادامه قهر مردم با حکومت، عدم حمایت ملی از سیاست های کلی کشور خواهد بود. ضمن اینکه پیگیری برنامه های متحجرانه همچون متحد جریان اصلاح طلبی غربگرا عمل می کند. به آن امکان می دهد که آمریکا و غرب را از زیر فشار افکار عمومی داخلی خارج کند. سیاست خارجی ایران را مسئول وضع نابسامان کشور معرفی کند. بالاخره قدرت گیری متحجران و ارتجاع مذهبی آنها را به اینکه بتوانند رهبری نظام را بعد از آقای خامنه ای بدست گیرند امیدوار می کند. در نتیجه کشور وارد نزاع بر سر جانشینی می شود و تضادهای درون نظام و میان روحانیان ارتجاعی و بیت و شورای مشاوران رهبری بالا می گیرد. در صورتی که در این میان مسئله جانشینی جدی شود کار را یا به کودتای سپاه و رویارویی درون آن می کشاند یا به تسویه هایی در داخل نیروهای مسلح. بنابراین مسیر تداوم تحجر و ارتجاع مذهبی که جبهه پایداری و متحجران مذهبی دنبال آن هستند نیز کشور را وارد یک دوران نزاع و خطرهای گوناگون خواهد کرد که براثر آن شرایط کودتا و جنگ داخلی و در نهایت تجزیه کشور فراهم خواهد شد. ۳ - اگر قرار باشد رئیس جمهور آینده سیاست های اقتصادی گردانندگان اتاق بازرگانی را که اصلاح طلبان غربگرا و متحجران مذهبی و بخش مهمی از حاکمیت حامی آن هستند ادامه دهد چه روی خواهد داد؟ در آن صورت دستاوردهای نظامی یا سیاست خارجی یا داخلی هرچه باشد بصورت بهبود شرایط اقتصادی عمومی و وضع معیشت مردم جلوه گر نخواهد شد، روند انتقال ارز و سرمایه از کشور ادامه خواهد یافت، گسترش بی عدالتی بصورت مبارزه منفی و جلوگیری از ادامه روال عادی امور درخواهد آمد، قهر مردم با نظام تشدید خواهد شد، سیاست های نظام در همه عرصه ها اعم از داخلی یا خارجی مورد پشتیبانی ملی قرار نخواهد گرفت و وضع داخلی کنونی همچنان ادامه خواهد یافت و مردم هر روز بیشتر از حاکمیت دور می شوند. بنابراین ادامه سیاست های اقتصادی کنونی نیز که بیشتر نامزدها و بخشی از حاکمیت بدنبال آن است کشور را به وضعی نامطلوب خواهد کشاند و شرایط را برای از میان رفتن دستاوردهای سیاست خارجی و در نهایت کودتای داخلی یا تجزیه ایران فراهم خواهد کرد. پس رئیس جمهور آینده سه وظیفه دارد: ۱- تحکیم و گسترش روابط با شرق و قرار دادن این روابط در خدمت مذاکره برای گرفتن امتیاز از غرب نه دادن امتیاز بدان. ۲- بسیج جامعه و طبقات مختلف اجتماعی برای مبارزه با ارتجاع مذهبی و عقب راندن آنان و ایجاد انسجام اجتماعی و وحدت ملی در عرصه داخلی و ایجاد آمادگی ملی برای حمایت از سیاست خارجی کشور. ۳- عقب راندن سیاست های مبتنی بر فلاکت اقتصادی، بستن دست فاسدان، جلوگیری از انتقال سرمایه ها و تغییر سیاست های کشور بسود وسیعترین قشرهای مردم. این سه وظیفه را کدامیک از نامزدها می توانند انجام دهند؟ بخش اول یعنی تحکیم روابط با شرق الزامی است و هر رئیس جمهوری که سر کار بیاید ناگزیر است این مسیر را دنبال کند. نه تنها راس نظام تن به تغییر این مسیر نمی دهد بلکه پس از خروج آمریکا از برجام، عقب نشینی های آن در مقابل ایران و در خاورمیانه، شکست اسرائیل در غزه و وضعیت آمریکا در منطقه و ناتو در اوکراین، پشتوانه نظری اصلاح طلبان غربگرا و ادعاهای آنها درباره غرب در بین مردم ضعیف شده و بنابراین چین ستیزی و روسیه ستیزی در حد دهن کجی به حاکمیت اعتبار دارد ولی حمایت ملی ندارد. بخش دوم یعنی مبارزه با ارتجاع و تحجر مذهبی تنها از عهده مسعود پزشکیان بر می آید و بنظر می رسد که حاکمیت به همین دلیل به او اجازه حضور در صحنه را داده است تا بتواند جامعه را برای این هدف بسیج کند. در واقع نقش اصلی پزشکیان می تواند کمک به جمع کردن بساط متحجران مذهبی و از میان بردن پایگاه های اقتصادی قدرت آنان و فروپاشاندن عنصر توجیه کننده حقانیت غرب و آمریکا در افکار عمومی باشد. در اینصورت شرایط برای انسجام اجتماعی و تفاهم ملی فراهم تر خواهد شد و سیاست خارجی کشور پشتوانه داخلی هم خواهد یافت. بخش سوم یعنی تحول اقتصادی واقعی موضوع مبارزه است. هیچکدام از نامزدها و حتی کل حاکمیت در این زمینه برنامه روشنی ندارند. سعید جلیلی وعده هایی در این زمینه می دهد ولی ارتباط و وابستگی او به ارتجاع مذهبی و جبهه پایداری اصلا اجازه حرکت در چنین مسیری را به او نمی دهد چنانکه وعده هایش از سطح کلی گویی درباره عدالت خارج نشده و هیچ برنامه ای تا به امروز که نشان دهد او مسیری متفاوت را می خواهد طی کند ارائه نکرده است. آنچه مسلم است این است که ایران وارد یک دوران پرتنش در جهانی پرتنش می شود که چیز تازه ای نیست و قبل از انتخابات و درصورت ادامه دولت رئیسی نیز وضع همین بود. ولی حاکمیت با اجازه دادن به حضور پزشکیان در انتخابات می خواهد، درصورت انتخاب وی، این تنش را به شکلی مسالمت آمیز و در جریان یک بحث و افشاگری و گفتگوی ملی کنترل شده مدیریت کند تا با مشکلات کشور با یک پشتوانه ملی برخورد شود، مسئله جانشینی به شکلی مسالمت آمیز حل شود و کار به الزام در کارگیری روش های سخت نکشد. در انتخابات ایران مانند غالب موارد، پدیده در حال پنهان کردن ماهیت و عمق حوادث و گزینش هاست. وظیفه تحلیل علمی بیرون کشیدن این ماهیت از درون پدیده های انتخاباتی است که آن را پنهان می کنند. موضوع انتخابات آینده نه تعیین و تغییر در سیاست خارجی که تغییر در سیاست های داخلی، برقراری تفاهم ملی و ایجاد پشتوانه مردمی و ایدئولوژیک برای روندی است که ایران وارد آن شده است. پشتیبانی از مسعود پزشکیان دارای این محتواست و نه همسویی با خیالپردازانی که همچنان تصور و گمان باز گرداندن ایران به گذشته را دارند. تلگرام راه توده: https://telegram.me/rahetudeh |