بینیدن. [ دَ ] (مص). دیدن. رویت کردن، مشاهده کردن، تماشا.
در طریقت رنجش خاطر نباشد می بیار
هر کدورت را که بینی چون صفایی رفت رفت
عشقبازی را تحمل باید ای دل پای دار ...
حافظ
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
حافظ
. درفشیدن تیغهای بنفش
چو بینید باکاویانی درفش
'''فردوسی'''
که از نیزه مژگان مدارید باز
بش و یال بینید و اسپ و عنان
'''فردوسی'''
شما هر دو به عشق اندر چندینید
خوشی بینید و رسوایی نبینید
مباش ای بت چنین گستاخ بر من
'''فخرالدین اسعد گرگانی'''
دهم پند شما گر پند گیرید
مرا بینیدحال من نیوشید
دگر در عشق ورزیدن مکوشید
مرا بینید و خود هشیار باشید
ز مهر ناکسان بیزار باشید
'''فخرالدین اسعد گرگانی'''
.. در بر خود داشت مر اخترشماران را بپا
گفت هان بینید راز اختران را برملا
'''ملک الشعرا بهار.'''
//////////////////////////////////////////////////////////////////&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
بین . (نف ) (ماده ٔ مضارع از «دیدن »، بینیدن ) مخفف بیننده . بیننده و نگرنده ، و این هرگزبه تنهائی استعمال نمیشود و همیشه به آخر اسم ملحق میگردد مانند چشم حق بین و دیده ٔ حقیقت بین یعنی چشمی که راستی و حقیقت چیزی را مشاهده میکند و نیز جهان بین و خرده بین و مصلحت بین و جز آنها. (ناظم الاطباء).
- در ترکیبات زیر مخفف بیننده است :
آخربین ، اختربین ، افزون بین ، اندک بین ، اول بین ، باریک بین ، بدبین ، بیش بین ، پاک بین ، پایان بین ، پنهان بین (بیننده ٔ پنهان )، پوشیده بین ، پیش بین ، تقصیربین ، تیزبین ، جهان بین ، حال بین ، حسرت بین ، حقیقت بین ، حق بین ، خالی بین ، خدابین ، خدای بین ، خرده بین ، خودبین ، خوش بین ، خویشتن بین ، دوبین ، دوربین ، دوست بین ، دهن بین ، ذره بین ، رازبین ، راست بین ، راه بین ، رای بین ، رصدبین ، روشن بین ، ژرف بین ، سال بین ، شانه بین ، صورت بین ، طالعبین ، ظاهربین ، عاقبت بین ، عالم بین ، عیان بین ، عیب بین ، غیب بین ، فال بین ، کتاب بین ، کت بین ، کج بین ، کژبین ، کف بین ، کم بین ، کوتاه بین ، گوهربین ، مآل بین ، مصلحت بین ، موی بین ، نزدیک بین ، نقش بین ، نوربین ،نهان بین ، نیک بین ، واقعبین . رجوع به همین ترکیبات درجای خود شود.
|| مزید مؤخر امکنه چون مادبین ، برزبین ، یادبین ، نصیبین ، فاسبین ، ماربین ، وهبین. ۞