سرمقاله راه توده 828 غرب گرایان و شرق ستیزان در ایران چه ماهیتی دارند؟ |
پوشیده نیست که در جامعه ایران گرایش به غرب وسیع است و این یک جنایت نیست. یک سلسله عوامل تاریخی، داخلی و بین المللی موجب بروز این گرایش شده است. سلطه و نفوذ ایدئولوژیک و رسانه ای غرب، نظام تحصیلی و آموزشی غربی، حضور بخش عظیمی از خانواده های ایرانیان در غرب، تبلیغات یکصد ساله ضد کمونیستی و ضد سوسیالیستی از زمان رضاشاه بدینسو، پیوند خوردن منافع طبقه حاکمه با غرب و وجود یک طبقه اقتصادی نیرومند که همچون پایگاه اقتصادی و اجتماعی و ایدئولوژیک غرب در ایران فعالیت می کند، اقتصاد نفتی و وارداتی، نقش سرمایه داری تجاری بعنوان واردکننده کالاهای غرب مورد استفاده قشرهای متوسط جامعه و تسلط آن بر رسانه های داخلی و بر حکومت و ... همگی این گرایش را ایجاد و به آن دامن زده است. با اینحال ماهیت همه جریان های غربگرا در ایران یکسان نیست. در ایران می توان چندین جریان غربگرا را بر شمرد. 1- غربگرایان تکنوکرات: گروه اول و پرشمارترین بخش غربگرایان کسانی هستند که با کمی تسامح می توان آنها را غربگرایان تکنوکرات دانست. اینها طیف وسیعی از پژوهشگران، مهندسان، کارشناسان، پزشکان و متخصصانی هستند که یا در غرب تحصیل کرده اند یا با غرب مراودات دانشگاهی و علمی و فنی دارند، یا خانواده های آنان در غرب زندگی و تحصیل می کنند و ... اکثریت بزرگ آنها میهن دوستانی هستند که می خواهند به کشور خود خدمت کنند و نوع ارتباط ها و مراودات انها با غرب در جهت افزایش توانایی های عملی و فنی و کارشناسی آنهاست. قریب به اتفاق اینان افراد مسالمت جویی هستند که تمایلی به وارد شدن خود و کشور در ستیزهای خشونت آمیز داخلی و جهانی را ندارند و در بسیاری از موارد با سیاست های حاکم بر کشورهای غربی مخالف هستند و به پیشرفت کشور خود می اندیشند. این دسته از غربگرایان – که شمار آنها کم نیست - نه تنها مشکلی محسوب نمی شوند بلکه وجود انها و توانایی های انها بخشی از ظرفیت ملی کشور است که باید از آن قطعا بهره گرفت. محافل غربی که اینان با آنها در تماس هستند نیز در بسیاری موارد اندیشمندان و متخصصان مترقی و انساندوست غرب هستند. اکثر مهاجرت کارشناسان ایرانی متاسفانه از میان این دسته از غربگرایان صورت می گیرد که یک ضایعه بزرگ ملی است. 2- غربگرایان فاشیست: اینان دسته ای از غربگرایان هستند که به مکتب های فاشیستی غرب نزدیکند. آنها پیرو غرب فاشیست و ایدئولوگ های غربی فاشیست هستند و نوک تیز حمله آنان متوجه "لیبرال دموکراسی" غربی است. اکثر مقالاتی که در نقد لیبرال دموکراسی غرب در نشریات کیهان، شما، رسالت، سیاست روز و مشابه آنها یا در برنامه های صدا و سیما بحث و پخش می شود توسط فاشیست های غربگرا نوشته می شود. مخالفت آنها با غرب نیست، بلکه با دموکراسی است که به آن نام لیبرال دموکراسی می دهند و با این نامگذاری دوپهلو، می خواهند خود را مخالف سیاست های لیبرالی اقتصادی معرفی کنند، در حالیکه نقد آنان از اقتصاد لیبرالی از موضع دفاع از اولترالیبرالیسم اقتصادی است. مخالفت های فاشیست های غربگرا با غرب یا لیبرال دموکراسی غربی بسیار سطحی است. آنان عناصری از اینجا و آنجا را با هم جمع می کنند و مقداری عوامفریبی به آن می افزایند، عوامفریبی هایی که مانند همه فاشیست ها متکی به عوامل و حوادث تاریخی است. اشاره به کودتای 28 مرداد یا وابستگی شاه به غرب و مشابه آنها برای توجیه ستیزهایی است که ارتباطی به رابطه و مناسبات سالم و دوستانه با غرب در حد ممکن ندارد و هدف اصلی آن در واقع به رسمیت شناخته شدن آنها توسط غرب است. وجه اصلی غربگرایی آنان در همینجا قرار دارد که همه ذهن آنان متوجه غرب و همه هدف آنان جلب توجه غرب و به رسمیت شناخته شدن توسط غرب است. فاشیست های غربگرا خود را روسیه ستیز نشان نمی دهند اما در ژرفای ذهن آنها چنین است که روسیه عددی نیست و غرب نیروی اصلی است و به خیال خود دارند از روسیه استفاده کوتاه مدت ابزاری می کنند. آنها مانند همه فاشیست ها که دچار جنون خودبزرگ پنداری هستند خود را رهبر بالقوه "یک میلیارد مسلمان جهان" می دانند که در صورتیکه زیر پرچم آنها متحد شوند آمریکا و روسیه و اروپا را هم به جای خود می نشانند. داشتن یک تعداد موشک و بمب اتم و اتحاد با حشد الشعبی و بخشی از حوثی های یمن و گروه های اخوان المسلمین از نظر آنها به معنای ظرفیت تبدیل شدن به یک قدرت جهانی همسطح آمریکا و روسیه و چین و اتحادیه اروپا و وادار کردن آمریکا و غرب به توجه به آنهاست. نوک تیز حمله فاشیست های غربگرا در داخل کشور متوجه غربگرایان گروه اول است که آنها را مسئول نابسامانی های اقتصادی و اجتماعی معرفی می کنند. دلیل این امر از یکسو انست که می خواهند کلان سرمایه داران تجاری و بویژه بخش سنتی آن را که دستشان پشت سر این غربگرایان فاشیست است از زیر ضربه افکار عمومی خارج کنند. دوم اینکه آنان را طرفدار دموکراسی می دانند که برای غربگرایان فاشیست همچون زهر است. بالاخره نسبت به موقعیت اجتماعی و اقتصادی آنان حسد می برند و به هواداران خود وعده می دهند که می توانند جا و مقام آنان را در عرصه اجتماعی و اقتصادی اشغال کنند. 3- غربگرایان واپسگرا: غربگرایان واپسگرا عمدتا دانش آموختگان علوم انسانی غرب در ایران یا خارج ایران هستند که ارتجاعی ترین گرایش های علوم انسانی غرب را پذیرفته و نمایندگی می کنند. انها به برتری مطلق غرب و فرهنگ غربی اعتقاد دارند، وجود امپریالیسم را نفی می کنند و مدعی هستند که پیشرفت های چند صد ساله اخیر در غرب نه ناشی از استعمارو استثمار و بردگی دیگر ملت ها بلکه برآمده از "فکر غربی" بوده است، فکری که خود را نماینده آن در ایران معرفی و به آن افتخار می کنند. کافیست فکر غربی یعنی فکر آنها پذیرفته شود تا ایران پیشرفت کند! از نظر جهانی آنها بشدت دنباله روی جریان رسانه ای غرب و در نتیجه روسیه ستیز و چین ستیز هستند و ایندو رانماینده شر می دانند، شری که ممکن است به برتری اقتصادی و فنی و در نتیجه ایدئولوژیک و فکری و فرهنگی غرب خاتمه دهد و دراینصورت برتری خیالی که گمان می کنند با حفظ کردن و تحویل دادن تراوشات فکری نظریه پردازان ارتجاعی غرب به مخاطبان خود و مردم ایران دارند خاتمه یابد. قدرت جریان رسانه ای امپریالیستی و همسویی رسانه های سلطنت طلب، تلویزیون های بیبیسی و دویچه وله و ایران اینترنشنال و اپوزیسیون خارج کشور با این دسته از غربگرایان ارتجاعی به آنان قدرت تبلیغاتی بیش از حد و حدود ظرفیت و توانمندی های آنان می دهد. روسیه ستیزی اینان نیز برگرفته از ایدئولوژی فاشیستی و یکسره متکی بر ارجاع به تاریخ مناسبات ایران و روسیه و دامن زدن به احساسات برای جلوگیری از آن است که مردم بتوانند به شکلی آرام و منطقی به مناسبات موجود داخلی و جهانی و یافتن راه درست برای بدست گرفتن سرنوشت خود بیندیشند. از این نظر غربگرایان ارتجاعی وجهی دیگر از غربگرایی فاشیستی را در ایران به نمایش می گذارند یعنی وجه روسیه ستیز و چین ستیز آن را. غربگرایان فاشیست با حمله به غرب می خواهند توجه آن را جلب کنند و غربگرایان ارتجاعی با حمله به روسیه و چین. بیشتر کسانی که تحت عنوان "اصلاح طلب" در روزنامه ها و رسانه های وابسته به آنها قلم می زنند به این گروه تعلق دارند. آنها از میان اندیشمندان غربی واپسگراترین آنان را انتخاب کرده اند و با هر متفکر غربی که اندک زاویه ای با ایدئولوژی و تبلیغات حاکم بر غرب داشته باشند مخالف هستند. غربگرایان واپسگرا می کوشند خود را نماینده غربگرایان میهندوست گروه اول جا بزنند و مدعی هستند که در غربگرایی ارتجاعی خود منافع آنها را نمایندگی می کنند در حالیکه در واقع بهانه به دست غربگرایان فاشیست می دهند تا فشار خود را بر روی آنان افزایش دهد. در پشت غربگرایان واپسگرا دست بخشی به اصطلاح "مدرن" سرمایه داری تجاری قرار دارد که با استفاده از عدم آزادی رسانه ها و احزاب مترقی آنها را به سخنگوی منافع خود تبدیل کرده است. 4- غربگرایان انتقادی : اینان نیز دانش آموخته های علوم انسانی غرب هستند ولی با گرایش ها و نگرش هایی در علوم اجتماعی غرب بیشتر همسو هستند که منتقد مناسبات جهانی و نولیبرالی موجود هستند. از نظر اقتصادی بیشتر آنان خود را مخالف نولیبرالیسم اقتصادی و گاه "نهادگرا" می دانند و از تولید ملی، توسعه اقتصادی درونزا دفاع می کنند. از این نظر، ایدئولوژی این دسته از غربگرایان جنبه ملی و ضد امپریالیستی دارد. از نظر جهانی اینان نیز کمابیش روسیه ستیز و چین ستیز هستند ولی این نگرش بخشی برآمده از رسوبات آن نظریه پردازی ها و مکتب های غربی است که درون آن پرورش یافته اند و خود را متعلق به آن می دانند و بخشی برآمده از درکی است که از مسیر توسعه اقتصاد ملی دارند که آن را خارج از تناسب قوا و شرایط جهانی امکان تحقق آن در نظر می گیرند. 5 - غربگرایان مارکسیست: غربگرایان مارکسیست خود را پیرو آن دسته از اندیشمندان اروپایی و آمریکایی می دانند که نگرش مارکسیستی دارند. با اینحال اینان بشدت تحت تاثیر فکری جریان ایدئولوژیک سرمایه داری حاکم بر غرب هستند که نمونه آن را به لحاظ نظری در کشیدن دیوار مطلق میان استقلال و دموکراسی می توان دید. اینان بسته به مورد دارای گرایش های کمتر یا بیشتر ضدامپریالیستی هستند. برخی از آنها خود را دموکراسی خواه، برخی سوسیال دموکرات، برخی مافوق انقلابی می دانند. ویژگی غربگرایان مارکسیست این است که همیشه خود را از همه نبردهای بزرگ داخلی و جهانی برکنار می دانند و همچون "نیروی سومی" معرفی می کنند که به هیچ یکی از اردوگاه های درگیر تعلق ندارد و دنبال اهدافی بزرگتر است. اینان نفوذ چندانی در جامعه ندارند و عمدتا به شکل گروه های روشنفکری بسته عمل می کنند. برخی چپ های اپوزیسیون خارج کشور ایران نیز در همین گروه جای می گیرند. اینان از نظر جهانی روسیه ستیز و چین ستیز هستند. اول بدلیل اینکه که زیر نفوذ سنگین ایدئولوژیک غرب هستند. دوم گمان می کنند اگر روسیه و چین نباشد جمهوری اسلامی سقوط می کند. سوم اینکه روسیه و چین را نماینده دیکتاتوری و غرب را نماینده دموکراسی و پیروزی غرب را پیروزی دموکراسی بر دیکتاتوری می دانند. بالاخره بدان دلیل که نماینده قشرهای متوسط جامعه هستند که شکست غرب برای آنها شکست سرمایه داری است و آنها که سرنوشت طبقه خود و معنای وجودی خود را در بقای سرمایه داری و بحث های روشنفکری پیرامون سرمایه داری می فهمند چنین چشم اندازی را همچون پایان تاریخی خود تلقی می کنند. این تصویریست بسیار فشرده از گروه های مختلف غربگرا در کشور ما. بدیهی است که نوع برخورد با همه این جریان های غربگرا نمی تواند به یک شکل باشد. به همان اندازه که انگیزه ها و خواسته های گروه اول که وسیعترین طیف غربگرایان است می تواند مشروع و مورد پشتیبانی باشد، به همان اندازه باید با دعاوی گروه دوم و سوم مبارزه و آنها را افشا کرد. با گروه های چهارم و پنجم نیز می توان یک گفتگوی انتقادی داشت و کوشید به دیدگاه ها و نقطه نظرهای مشترک دست یافت! |