۱۴۰۱ مهر ۲۷, چهارشنبه

ج. اسلامی وارد مرحله حساس

اصلاحات در سیاست های داخلی شده!

  

نارضایتی عمومی و اعتراض های هفته های اخیر بار دیگر و با شدتی بیش از همیشه ضرورت انجام اصلاحات عمیق اجتماعی٬ اقتصادی و سیاسی را در ایران مطرح کرد. این ضرورت دو چندان می شود وقتی در نظر بگیریم که ایران نپذیرفته به آمریکا و غرب در مسئله هسته ای تسلیم شود٬ روابط خود را با با جبهه شرق٬ پیمان شانگهای و بریکس گسترش داده٬ در روند دلار زدایی از مبادلات اقتصادی جهانی می خواهد مشارکت کند و بالاخره در جنگ ناتو در اوکراین که غرب آن را مهمترین مسله بین المللی و تعیین کننده سرنوشت خود می داند جانب روسیه را گرفته است.

بخشی از دلیل آنکه در حرکت های اعتراضی اخیر هیچ شعار و خواسته اصلاحی مطرح نشد و تماما بر روی وعده سرنگونی و براندازی متمرکز شد بنظر می رسد همین جنبه بین المللی و رنگ و تاثیری است که غرب در چارچوب اهداف خود برای حفظ جهان تک قطبی و تجزیه ایران می خواهد در جهت دهی به اعتراضات داخلی ایران داشته باشد. تحریکات و حوادث پیاپی نیز که روی می دهد نشان می دهد که از داخل ایران و از داخل حکومت نیز کسانی در همین جهت با غرب و آمریکا همکاری می کنند. 

بخشی دیگر از دلایل اینکه در حرکت اخیر خواسته های اصلاحی(بی ارتباط و اعتناء به چهره های مشهور به اصلاح طلبی که اتفاقا عمدتا به سمت غرب متمایل شده اند) کم رنگ و بی حضور است این اعتقاد یا ادعاست که در جمهوری اسلامی اصلاحات ممکن نیست. بحث در اینجا بر سر تلویزیون های سه قلوی لندنی و کسانی نیست که در خارج از کشور نشسته اند و مردم را به براندازی و سرنگونی تشویق و با هرنوع خواست اصلاحی مخالفت می کنند. آنها دلایل خاص خود را دارند و اتفاقا درست در مخالفت با اصلاحات و از ترس انجام اصلاحات وارد میدان شده اند. این در حالیست که اصلاحات خود یک روند است که مدام به روز می شود و مفهوم اصلاحات مدام در حال تغییر است و عرصه هایی را پشت سر می گذارد٬ در عرصه هایی غیرعمده و در عرصه هایی دیگر عمده می شود٬ در عرصه هایی تحقق می یابد و راه را برای ایجاد اصلاحاتی دیگر می گشاید.

کسانی که مدعی هستند که اصلاحات در جمهوری اسلامی ممکن نیست٬ در واقع اصلاحات مهمی را که در جمهوری اسلامی در همین سه دهه بتدریج صورت گرفته نمی خواهند ببینند. قبل از هر چیز اصلاحات در سیاست خارجی که برای نخستین بار در صد و پنجاه ساله اخیر، ایران را از حاشیه تاریخ جهانی و منطقه خارج کرد و به آن سیاست و شخصیت مستقلی را داد که در تاریخ چند هزار ساله خود داشته است. سیاست صد و پنجاه ساله موازنه مثبت و منفی و نه شرقی- نه غربی که برآمده از ضعف و ناتوانی و زبونی ایران بود حفظ کشور را تنها در دست و پا زدن در موازنه میان قدرت ها می فهمید که اکنون جای خود را به سیاست خارجی داده که به ایران اجازه می دهد جایگاه مستقل خود را در جهان بدون توجه به بندبازی میان قدرت ها تعیین کند. این درست همان اصلاحاتی است که غرب و آمریکا از آن وحشت زده شده اند و بخش عمده کسانی که مدال اصلاح طلبی را برای همیشه سینه خود زده اند نمی خواهند ببینند و از بازگشت ارتجاعی به سیاست نه شرقی – نه غربی پشتیبانی می کنند. از این نظر اصلاح طلبان شیفته آمریکا حتی از شیخ عربستان سعودی و قطر و حاکمان ترکیه و مصر که اوضاع جهانی را دریافته اند هم عقب تر هستند و در گذشته در جا می زنند.  این دسته از "اصلاح طلبان" در عرصه سیاست خارجی نه تنها اصلاح طلب نیستند بلکه در زمره مخالفین سرسخت اصلاحات هستند که خود نشان می دهد چگونه مفهوم اصلاحات در طول زمان می تواند تغییر کند و کسانی که زمانی اصلاح طلب بوده اند در زمانی دیگر به نیروهای ارتجاعی تبدیل شوند.

در آنچه به اصلاحات سیاسی داخلی مربوط می شود نیز ما راه درازی را در این چند دهه پیموده ایم. از زمانی که روزنامه های طرفدار اصلاحات بطور "فله ای" توقیف شدند تا امروز که اصلاح طلبان شیفته آمریکا و غرب دهها روزنامه و رسانه دارند فاصله بزرگی طی شده است. مشکل در اینجاست که در این دهها رسانه از تنها چیزی که خبری نیست خواست اصلاحات است. برای آنها خواست اصلاحات خلاصه شده در درخواست جایگاهی در قدرت٬ نه نفی خودی و غیرخودی بلکه قبول کردن آنان بعنوان خودی. این رسانه ها با وجود شمار زیاد خود دیگر وزنی ندارند. نه فقط بدلیل جایگاهی که فضای مجازی بدست آورده بلکه بدلیل آنکه همه آنها بطور فله ای یک حرف را می زنند و آن حرفی که می زنند خواست مردم نیست.

در تمام روزنامه های اصلاح طلبی مدل غربی و امریکایی حتی یک کلمه درباره سرمایه داری تجاری٬ درباره اتاق بازرگانی٬ درباره خصوصی سازی٬ درباره پیشنهادهای اصلاحی آنها برای پایان دادن به حیات بانک های خصوصی که در بسیاری از آنها سهامدار هستند٬  برای اجرای قانون اساسی در حل مشکل مسکن٬ بهداشت٬ آموزش و پرورش رایگان و غیره به چشم نمی خورد. نه تنها به چشم نمی خورد بلکه سرسخت ترین مدافعان ادامه وضع موجود و نقض اصل 44 قانون اساسی هستند.

در جبهه به اصطلاح اصولگرایی هم همین وضع برقرار است. همه آنها در چنگال مافیایی اقتصادی و سیاسی گرفتار هستند و حاضر نیستند شعارها و خواست هایی را مطرح کنند که مردم خواهان آن هستند و به منافع این مافیا لطمه می زند به همین دلیل پشتیبانی ادعایی آنها از اصلاحات صورت گرفته در سیاست خارجی فاقد جدیت واقعی است. کسی که طرفدار اصلاحات داخلی نباشد نمی تواند خود را مدافع اصلاحات صورت گرفته در سیاست خارجی وانمود کند زیرا تداوم اصلاحات در سیاست خارجی و برگشت ناپذیر کردن آن تنها درصورتی ممکن است که با اصلاحات عمیق داخلی توام شود.

به این ترتیب مسله ای که اکنون وجود دارد نه پایان اصلاح طلبی٬ بلکه این است که آیا اصلاحات صورت گرفته در عرصه سیاست خارجی با اصلاحاتی با همان عمق و حتی بیشتر در عرصه سیاست داخلی توام خواهد شد٬ یا برعکس عدم اصلاحات واقعی داخلی موجب برگشت پذیر شدن اصلاحات سیاست خارجی خواهد شد و ایران ناگزیر به تسلیم دربرابر غرب خواهد شد. اگر تغییر اوضاع جهانی براثر شکست ناتو و غرب در جنگ اوکراین به کمک ایران نیاید پیامد پیروزی ناتو جز تجزیه ایران چیزی دیگر نخواهد بود. مسله آینده ایران انجام چنین اصلاحاتی است.