۱۴۰۱ مهر ۲۷, چهارشنبه

گفتگو در ایران

از مدتی پیش آغاز شده!

یادداشت دکتر بیژن عبدالکریمی در تلگرام وی

 
 
 

 

 

گفتگو چندی است که آغاز شده است. لیکن این گفتگو برخلاف انتظار بسیاری از جوانان خشمگین و پراحساس امری نیست که میان ما با حاکمان سیاسی و فرماندهان  نظامی و انتظامی باید صورت گیرد (هر چند یقین دارم که در میان خود آنان نیز ولوله ای برپاست و همه میکوشند در حد وسع شان از گیجی و نافهمی شرایط خارج شوند). این گفتگو امری است که باید میان خود ما، میان فرزندان ما و میان جریانات گوناگون اجتماعی صورت پذیرد و اندک زمانی است که این گفتگو همچون جریانات آبهای زیرزمینی در بطن حیات اجتماعی آغاز شده است و به برکت وجود نازنینانی چون شما به زودی، بسیار زودتر از انتظارات شما، کاریزی خواهیم داشت که این آبهای زیرزمینی  را برای آبیاری نهال های امید در این سرزمین خشک فوران خواهد داد.

شهادت مرا  در مقام یک معلم ساده، و به عنوان کسی که به جهت ویژگی های فردی، فکری، و اجتماعی اش در معرض بیشمار دعوت از سراسر کشور است بپذیرید که چندی است این گفتگو میان بسیاری از جوانان، دانشجویان،  محافل و کانون های اجتماعی و فرهنگی، محفل های خصوصی، هیئت ها و تکایای عزاداری (که از سنت عزاداری عاشورایی در نقد نظام سیاسی استفاده می کنند)، طلبه ها، حوزه های عملیه، دانشجویان و اساتید دانشگاه امام صادق، اساتید و دانشجویان دانشگاه امام حسین، دانشگاه های حوزوی مفید یا ادیان و مذاهب، برادران اهل سنت، پژوهشکده های وابسته به سازمانها و نهادهای گوناگون و .... آغاز شده است.

در همان نشست بسیج دانشجویی دانشگاه علامه که در تاریخ 1401/7/18 برگزار گردید، دانشجویان دختر بدون حجاب در مجلس حضور یافتند و در مقابل روحانی مسئول نهاد رهیری دانشکده به ارائه سخنرانی پرداختند و ایشان سراپا گوش بودند تا ندای نسل جوان را بشنوند. در این نشست وقتی جوان نازنینی به نام امیرحسین  در پشت تریبون قرار گرفت و از بی افقی جوانان در این کشور سخن گفت و سپس افزود که وی نه جزو پوزیسیون است نه اپوزیسیون، نه طرفدار حاکمیت است و نه مخالف حاکمیت، و با بغض از اندوهش به دلیل وقوع خون و خونریزی در کشور سخن گفت، همه، اعم از معترضین و بچه های بسیج با کف زدن های ممتد تشویقش  کردند. وقتی خانم بهزاد پور، با سر برهنه در پشت تریبون قرار گرفت و با بغض از سرکوفتها و  سرخوردگی  هایش در مقام یک دختر، در کشور خودش سخن گفت، همه، اعم از دختران بی حجاب و دختران چادری، پسران معترضین و بچه های بسیج  جملگی تحت تأثیر قرار گرفته وی را تشویق کردند. وقتی مسئول انجمن دانشجویی بسیج گزارش داد که در بیانیه شان حجاب اجباری و گشت ارشاد را محکوم کرده و در این هفته های اخیر در کنار نیروهای حراست دانشگاه کوشیده اند تا از ورود نیروهای امنیتی در صیانت از معترضین ممانعت کنند، مورد تشویق همه، اعم از بچه های بسیج و نیز معترضین حاضر در جلسه قرار گرفت. تنها کسانی که با منطق تفکر و منطق تاریخ آشنایند در این گونه موارد میتوانند نشانه هایی از یک رویداد تازه، یعنی «تولد ایران جدید» ببینند. اما رسانه های وابسته ای چون ایران اینترنشنال و من و تو کوشیدند تا این پیروزی ها را به منزله یک شکست بنمایانند. باید اعتراف کنم، روز 18 مهرماه سال 1401 یکی از زیباترین و پرشورترین روزهای تمام عمرم بوده اند. من با چشمان خود دیدم که فرزندانم، فرزندانی که چند دهه است به بهانه های گوناگون در مقابل هم قرار گرفته بودند، بالاخره آموختند با یکدیگر، علی رغم وجود اختلاف نظرها، با مهر و ادب با هم سخن بگویند و نمونه ای از این مهر و همدلی را نشان دهند

امروز اگر احمقی در مقام وزیر، از بردن دانش آموزان دختر به مراکز بازپروری سخن میگوید یا آن احمق دیگری که از خوارج و قبیله هوازن هاست، از تفکیک جنسیتی اسنپ سخن می گوید، نه فقط ما، معترضین، بلکه دوستان پیشین شان نیز تو دهن شان می زنند و حتی برخی از پیگیری حقوقی و امنیتی آنان سخن میگویند که چرا در این شرایط حساس تاریخی، که جامعه و کشور از هر طرف با خطر رو به روست،  این جاهلان احمق یا خائنان به انقلاب و کشور، بنزین بر روی آتش می ریزند!


به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet @pyknet