۱۴۰۳ دی ۱۱, سه‌شنبه

  

سرمقاله 954

مسئول از کف رفتن

یک دهه طلائی برای ایران کیست؟

     

این هفته، عراقچی وزیر امور خارجه ایران به چین سفر کرد. این سفر پس از آن انجام شد که آقای عراقچی همه کشورهای منطقه را که برخی در اندازه یکی از جزایر ایران بودند در ماه های گذشته پیمود تا به حساب خود و حکومت ایران آنها را از همکاری با اسرائیل برحذر دارد یا به حمایت از "جبهه مقاومت" تشویق کند. شکست این سفرها از روز نخست اشکار بود زیرا پشت جبهه ایران، که خود را محور جبهه مقاومت می انگاشت، از نظر رضایت مردم و بویژه وضع اسفناک اقتصادی ایران  بسیار ضعیف است. همین پشت جبهه ضعیف اجازه نداد که ایران بتواند با قدرت از همپیمانانش درمنطقه دفاع کند. اگر راس نظام نگاه تخیلی و خوش خیالانه به غرب و نظام جهانی نداشت، نخستین سفر عراقچی باید به چین می بود تا ابتدا پشت جبهه داخلی خود را تقویت کند که کار به اینجایی که اکنون کشیده است نکشد.

در طی همین چند ماه وضع اقتصادی کشور، چه براثر کارشکنی های داخلی، چه به دلیل سپرده شدن سرنوشت مردم به سرمایه داری تجاری و بانک های خصوصی و صادرکنندگان مواد خام، و چه بر اثر توهم نظام نسبت به غرب به شکلی سریع و اسفناک سقوط کرده است و روزبروز شمار کسانی که نمی توانند حداقل یا متوسط سطح زندگی خود را حفظ کنند و امیدی هم به بهبود اوضاع ندارند افزوده می شود. در حالیکه اگر یک راهبرد صحیح و روشن توسعه همکاری های نظامی و اقتصادی با روسیه و چین در طی سال های گذشته در پیش گرفته شده بود اکنون بسیاری از این دشواری ها می توانست وجود نداشته باشد.

مثلا هم اکنون برق در برخی مناطق ایران تا روزانه پنج ساعت قطع می شود. در حالیکه در خبرها امده است که چین با سرمایه گذاری ۱۱ میلیارد دلاری در حال ساخت بزرگترین نیروگاه خورشیدی جهان است که سالانه ۴۵۰ میلیون کیلووات برق یعنی بیش از مصرف کل ایران برق تولید می کند. با ۱۱ میلیارد دلار سرمایه گذاری می شد امروز مشکل برق نداشته باشیم ولی درست ده سال پیش در سال ۱۳۹۴ زمانی که در جریان سفر رئیس جمهور چین به ایران پیشنهاد امضای قرارداد ۲۵ ساله سرمایه گذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری چین در ایران مطرح شد زمین و زمان را مسئولان بالا و پایین نظام و رسانه های خارجی و داخلی به هم دوختند تا ایران را از امکان اجرای این پیشنهاد محروم کنند و مانع از آن پیشرفت و جهش فنی و زیرساختی شوند که نتیجه نخست آن در معیشت و رفاه و خوش بینی مردم نسبت به آینده ظاهر می شد. سرمایه داران تجاری به وحشت افتادند که با امدن چین پروژه های دولتی اجرا می شود و دست آنها از بازی با ارز و آوردن اجناس بنجل از چین محدود می شود. برخی دیگر گفتند ما خودمان بهتر از چین راه اهن و جاده می زنیم و نیروگاه درست می کنیم، بهتر از چین اسکله می سازیم. کارشناسان اقتصادی متوهم مدعی شدند اگر چین بیاید صنایع داخلی نابود می شود، کارگران چینی می ایند در ایران بجای کارگران ایرانی کار می کنند و کارگر ایرانی بیکار می شود. سیاستمداران خوش خیال یادشان افتاد که امریکا تازه برجام را امضا کرده و اگر چین بیاید دیگر آنها به ما کمک و در ایران سرمایه گذاری نمی کنند و اروپایی ها دیگر به ما کالا نمی دهند که به دست طبقه متوسط غرب زده ای بدهیم که فقط جنس اروپایی را می پسندد و ...

با همین استدلال ها مانع از سرمایه گذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری چین در ایران شدند و برای توبیخ چین و نشان دادن چراغ سبز به امریکا هشت سال به چین سفیر نفرستادند و تا همین امروز هم یک نفر دارای اختیارات تام برای پیشبرد راه های اجرایی این سرمایه گذاری در ایران وجود ندارد.

سرمایه گذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری چین در ایران انجام نشد و هیچکدام از آن وعده های بزرگی که چین گویا مانع از تحقق آن بود هم به حقیقت نپیوست. نه راه اهنی ساخته شد، نه خطوط قطاری برقی شد، نه کارخانه و صنعت داخلی راه افتاد، نه اسکله و بندری ایجاد شد، نه نیروگاهی ساخته شد، امریکا و اروپا هم به ایران چیزی ندادند؛ بلکه آن را با خیال راحت بیش از قبل هم تحریم کردند، کارگر چینی هم به ایران نیامد بجای آن کارگر افغان ده برابر آنچه ادعا می شد از چین خواهد آمد وارد کشور شد و جای کارگر ایرانی را در مشاغل خرد در شرایط ناتوانی اقتصاد کشور در پرداخت دستمزدهای بالا گرفت و ...

ایران بدون چین یک دوران طلایی ده ساله را از دست داد، درحالیکه چین در همین دوران چنان بسرعت پیش رفت که طبق آمار نهاد "یونیدو" وابسته به سازمان ملل متحد، سهم چین در تولید صنعت جهانی تا سال ۲۰۳۰ یعنی شش سال دیگر به ۴۵ درصد می رسد. همین امروز واردات امریکا و اروپا از چین به ترتیب ۵۸۰ و ۵۶۲ میلیارد دلار است. در حالیکه صادرات امریکا به چین تنها ۱۷۷ میلیارد دلار است که یکی از منابع اصلی جمع شدن بدهی دهها تریلیون دلاری امریکاست که بخشی از آن را با چاپ دلار بدون پشتوانه و انتقال تورم خود به جهان جبران می کند. امروز تنها بخشی از جهان که در حال پیشرفت، همراه با افزایش سطح زندگی مردم است کشورهای اوراسیا و شرق اسیا هستند. کشورهایی نظیر ویتنام، اندونزی، مالزی، حتی تایلند اکنون دارند از این پویایی اقتصاد شرق آسیا تحت تاثیر نزدیکی و همکاری با چین بیشترین بهره را می برند. در حالیکه از غرب اسیا که ایران در آن قرار دارد به سمت غرب تا اروپا و امریکا همه جا در بحران است و اگر پیشرفتی هم وجود داشته باشد در ثروت طبقات بالاست و در زندگی مردم خود را نشان نمی دهد. ایران بجای آنکه اقتصاد خود را در مسیر اقتصادهای پویای شرق آسیا قرار دهد، همچنان دنبال اقتصادهای در بحران غرب است چرا که مسیر خروج دلارها و ارز سرمایه داری تجاری ایران به سوی بانک های غربی است.

ایران یک دهه طلایی برای پیشرفت های اساسی و پیوستن به قافله اقتصادهای شرق اسیا را از دست داد و در پایان این دهه با اقتصاد ویران، خط فقر نگران کننده، نارضایتی و عدم انسجام داخلی، در وحشت از قدرت هایی است که برای تکه تکه کردن آن دندان تیز کرده اند. چین ستیزان، مرتجعان داخلی، اقتصاددانان کم سواد و پرمدعا، سرمایه داران تجاری و پتروشیمی ها و فولادی ها و صادرکنندگان مواد معدنی و خام داخلی؛ خیالپردازهایی که جهان را هنوز در دوران قدرقدرتی غرب می بینند و منتظر معجزه برجام و به خاک نشستن چین با خنجر ایران نشسته اند، همگی در این خیانت اشکار ملی سهم دارند. با اینحال اگر سفر دیرهنگام عراقچی به چین نشانه درس گیری از این گذشته باشد، هنوز جای امید برای یک ایران واحد با اقتصاد پویا و شکوفان وجود دارد. ولی این نیاز به یک عزم حکومتی و ملی برای بهره گیری از ظرفیت های چین و پیوند زدن کامل ایران به اقتصادهای شرق اسیا دارد که هنوز نشانه ای از آن به چشم نمی خورد.

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh