با جنگ اوکراین، جهان وارد فصل نوینی شد که آن را می توان به جهان پیش از جنگ اوکراین و پس از این جنگ تقسیم کرد. آرایش نوین قدرت ها و خاتمه یافتن جهان تک قطبی، در همین جهان شکل خواهد گرفت. جنگ غزه و لبنان و سقوط حکومت سوریه نیز به نوبه خود، سرآغاز فصل نوینی در خاورمیانه است و میتوان تاریخ این منطقه از جهان را به پیش از این سه جنگ و سقوط و پس از آن تقسیم کرد. درک و پیش بینی تحولات منطقه در فصل نوینی که به آن اشاره کردیم، برای ایران و حاکمیت جمهوری اسلامی اهمیتی در حد حفظ تمامیت ایران و یا بر باد رفتن آن دارد. واقعیت اینست که کارائی استراتژی بازدارندگی که ایران با هدف جلوگیری از حمله نظامی به ایران و تکه پاره کردن آن، در چارچوب ایجاد خاکریزهائی در لبنان، سوریه و عراق بدان دست یافته و برای آن هزینه مادی و انسانی نیز کرده بود، به نقطه پایان خود رسیده و از این نظر، فصل تازه ای برای بازدارندگی آغاز شده است. با این نگاه، باید گذشته را با دقت بسیار بازخوانی و بازتعریف کرد و برای آینده استراتژی نوینی را تنظیم کرد. این استراتژی نوین نیز همان هدفی را دنبال خواهد کرد که استراتژی ایجاد خاکریزهای منطقه ای تا مرز اسرائیل دنبال می کرد. استراتژی نوین، بر مبنای شرایط نوین تنظیم می شود. شرایط امروز منطقه با چند ماه گذشته بکلی متفاوت شده و ایران امکانات مهمی را در منطقه از دست داده است. این که نظام در داخل و خارج کشور چه باید می کرد که به این شرایط نرسیم، خود یک بحث و تحلیل جداگانه است. درعین حال که گذشته را نباید فراموش کرد و از آن باید درست گرفت، برای آینده ای که تابع شرایط باشد باید هدف و یا استراتژی تنظیم کرد. امروز اسرائیل با حمایت همه جانبه امریکا تجاوزکارانه مناطقی را در لبنان، فلسطین و بویژه سوریه تصرف کرده و شواهد نشان میدهد که در حد کنونی نیز قانع نیست. و باز واقعیت دیگری در برابر ماست و آن تضعیف بسیار جدی همه سازمان ها و تشکل های مقاومت، به شیوه گذشته است. تجاوزها و به ظاهر پیروزی های اسرائیل درعین حال که نمایش دهنده قدرت نظامی آنست، تضادها و موقعیت هائی را در منطقه بوجود آورده که باید آنرا شناخت و از آن برای استراتژی نوین بهره گرفت. برخلاف برخی تصورات، برتری های نظامی اسرائیل در منطقه، کشورهای این منطقه را مرعوب و تسلیم نکرده، بلکه متوحش کرده است، چنان که هر کدام نگران آینده خود و گرفتار شدن به همان سرنوشتی اند که امروز سوریه و لبنان گرفتار آن شده اند. بدین ترتیب، اگر تا دیروز ایران بموجب استراتژی که داشت متکی به گروه های شبه نظامی مورد حمایت خود برای دفاع از تمامیت ارضی ایران بود، امروز روی متحدانی در حد کشورها و ارتش ها می تواند حساب کند. بحث بر سر اتحاد های نظامی در منطقه بعنوان استراتژی نوین بازدارندگی است. امروز کشورهای منطقه، اگر تا دیروز به چشم رقیب به ایران نگاه می کردند و یا نسبت به سرنوشت آن بی تفاوت بودند، امروز با توجه به خطری که موجودیت همه آنها را تهدید می کند، به ایران بعنوان یک متحد نظامی می توانند حساب کنند و همه هنر ایران این می تواند باشد که نشان دهد متحدی قابل اعتماد و غیر متزلزل است و بموجب چنین اتحادی، دخالت در امور داخلی کشورهای متحد خود نخواهد کرد و مرزبندیهای قومی و ملی و مذهبی را دراین اتحاد دخالت نمی دهد. شواهد نشان میدهد که اکنون و بتدریج کشورهای منطقه از بیم اسرائیل، با هدف ایجاد حریم بازدارندگی، روی کشور ترکیه حساب خواهند کرد. کشوری که نه تنها خود یک قدرت نظامی قدر است بلکه در پیمان ناتو نیز حضور دارد. ترکیه نیز خیلی زود پی برده که در سوریه، صحنه را به اسرائیل و امریکا باخته است و تقویت موقعیت خود را در گرو اتحادهای نظامی با کشورهای منطقه خواهد دانست. بدین ترتیب، دو قدرت نظامی (ایران و ترکیه) در منطقه حضور دارند که کشورهای دیگر میتوانند با آنها اتحاد نظامی داشته باشند و هر دو قدرت و متحدان مشترک، می توانند اتحادی بزرگتر را شکل بدهند. بویژه اگر ایران متحدی نظامی مانند روسیه و بطور کلی جبهه شرق را نیز پشت سر خود داشته باشد. چنان که ترکیه امریکا و ناتو را پشت سر خود دارد. در همین چارچوب اتحاد نظامی با کشورهای منطقه است که در عین حفظ بقایای محور مقاومت در لبنان و عراق و سوریه، نباید یمن را به زیر تیغ بمباران ها انداخت. اسرائیل با شلیک و اصابت چند موشک سقوط نمی کند و تغییر سیاست هم نمی دهد. موجودیت آن وابسته به موجودیت امریکا و محور غرب است. نه تنها قدرت نظامی و مردمی یمن را باید حفظ کرد، بلکه آن را تقویت هم باید کرد اما نه برای موشک پرانی، بلکه برای حضور در جبهه بندی های نظامی منطقه. همچنان که قدرت نظامی ایران را باید بیش از گذشته تقویت کرد و دکترین اتمی را با برخی تجدید نظرها و در همکاری با جبهه های نظامی باید حفظ کرد و توسعه داد. این استراتژی بعنوان بازدارندگی نوین، قابل تحقق است اما به آن شرط که ایران با برگ های نوین وارد میدان شود و نه با برگ های سوخته استراتژی گذشته. در غیر اینصورت ایران قربانی طرح تکه پاره کردن ایران و شکل گیری جزیره های کوچک و آلت دست جبهه غرب خواهد شد. برای تحقق این مرحله، طبیعی است که افراد دارای درایت سیاسی و کادرهای ورزیده سیاسی - نظامی باید وارد میدان شوند و یک حکومت چابک، متمرکز و دارای اختیارات و قدرت، امور را دراختیار بگیرد. نیروهای نظامی آگاه، میهن دوست و غیر آلوده به فساد حکومتی و تحجر مذهبی، در چنین حکومتی باید حضور داشته باشند، همچنان که روحانیت را به درون آن نباید راه باشد. امروز زمان تدوین این استراتژی در تدوین سیاست های داخلی و خارجی است. فردا دیر است و فرصت ها از دست می رود. در همین چارچوب است که اعتقاد داریم هر نوع تردید و بیم و هراس از واکنش غرب و بویژه امریکا برای پیوند مستحکم با روسیه را باید کنار گذاشت و همین پیوند مستحکم را با چین نیز برقرار کرد. این خیز بزرگ، از جمله آن نیم خیزی که اخیرا در اجلاس "دی 8" در مصر نیز پزشکیان از آن دفاع کرد و آمادگی ایران برای پیوستن به آن، (از جمله برای پول واحد) را اعلام داشت زمانی تحقق می یابد که پشتوانه داخلی و مردمی ضامن آن باشد که این مهم نیز جز با یک دگرگونی اساسی در ساختار اقتصادی و حکومتی ممکن نمی شود. رهبر جمهوری اسلامی که تاکنون بعنوان مبتکر استراتژی بازدارندگی و قدرت نظامی ایران بوده و کارنامه او به این دو دستآورد در سیاست خارجی، علیرغم ضعف ها و اشتباهات بزرگ در سیاست های داخلی مزین است، امروز بزرگترین یادگاری که از خود می تواند باقی بگذارد ابتکار و تدوین استراتژی نوین منطقه ای در چارچوب اتحاد های نظامی با کشورهای منطقه، پول واحد و دگرگونی های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی در داخل کشور و سپردن هدایت جمعی کشور بدست نسل نوین و متعتقد به این استراتژی است. این دگرگونی، برخلاف تصور غربگرایان حکومتی، با امید بستن به بخشش های امریکا و تخفیف تحریم ها و بازپس گرفتن پول های بلوکه شده ایران بدست نمی آید، به این دلیل ساده که درد امریکا و اسرائیل جمهوری اسلامی و آقای خامنه ای نیست، درد آنها بزرگی ایران و درسی است که از انقلاب 57 گرفتند و می خواهند ایران را تقسیم کرده و به جزیره های کوچک تبدیل کنند. ما نمی گوئیم باید رابطه با غرب نداشت، باید این رابطه را در حدی که منافع ملی ایران اجازه میدهد داشت، اما این خوش خیالی ها نسبت به امریکا و غرب را هم باید برای همیشه کنار گذاشت و محکم و استراتژیک در مسیر همان جبهه ای حرکت کرد که اتفاقا خود رهبر جمهوری اسلامی آن را در گذشته نه چندان دور بعنوان نگاه به شرق تعبیر کرده اما، بتدریج و طی دو سال گذشته برای تحقق آن پا سست کرد. حال به هر دلیل، از جمله بیم از واکنش شبکه روحانیون و یا مافیاهای اقتصادی و غرب گرایان قدرتمند در جمهوری اسلامی که باید در جراحی حکومتی از بدنه حکومت حذف شوند و یا به حاشیه رانده شوند. تلگرام راه توده: https://telegram.me/rahetudeh |