احمد کسروی در کتاب «در پیرامون ادبیات»، در انتقاد از برخی مضامین اشعار نائینی و در میانهٔ بحث دربارهٔ هزلنویسی در آن دوره چنین مینویسد:
نمیدانم میشناختید «عبرت» نام مردی را که هفتاد سال با بیکاری و بیخاندانی و بادهخواری و بچهبازی و یاوهبافی گذرانیده و چند سال پیش مرد، که شعرها در مرگش گفتند و گفتارها نوشتند. این شعرها ازوست که در روزنامهها چاپ شده بود:
کام دلرا یکشب از آن سیمبر خواهم گرفت وقت پیری عشقبازی را ز سر خواهم گرفت گر پدر منعم کند از عشق آن زیبا پسر از پدر دل در هوای آن پسر خواهم گرفت اینها هم ازوست. اینها هم در روزنامهها به چاپ رسیده بود. با صد رسوایی، اینگونه شعرها را در روزنامهها چاپکرده میپراکندند. دیوان ایرج را با آن رسوایی بیستوپنج هزار نسخه به چاپ میرسانیدند. اینهمه زشتیها را میکردند و نامش را «ادبیات» میگزاردند.[۲]
