1:42 / 19:22
وقایع بهمن که انقلاب نبود ، کدام انقلاب؟ انقلاب یعنی تغییر و تحول درونی یک پدیده به سمت رشد و تکامل آن نه واپسگرایانه به عقب برگشتن.
وقایع بهمن ۵۷ قیامی بود ضد سلطنتی که ریشه تاریخی آن کودتای انگلیسی آمریکایی ۳۸ مرداد بود، یک دردی پنهان شده زیر پوست جامعه ایران که با اعتراض زاغهنشین های خارج محدوده شهر تهران ترکید و داشت میرفت به یک انقلاب تبدیل شود که نمایندگان خمینی (بهشتی و مطهری ) در جلسه سران ارتش در حضور ژنرال هایزر به توافق رسیدند که ارتش اعلام بیطرفی بکند و دولت موقت بازرگان امور را بدست بگیرد. تمام نوارهای مذاکره در آرشیو امنیتی فوق محرمانه آمریکا موجود است که منتشر نمی کنند. برای همین منتظری می گفت انقلاب اسلامی بدون حمایت کاخ سفید پیروز نمی شد.
خمینی درست همینکه قدرت را بدست گرفت با لغو قوانین خانواده شاهنشاهی حکم لغو حق طلاق زنان را صادر کرد و ....
چپ آگاه و انقلابی دهه ها قبل چنین روزی را پیش بینی کرده بود و بنا به رهنمودهای رفیق بیژن جزنی تاکتیک مبارزاتی خودش را بر روی بی اعتبار کردن روحانیت متمرکز کرد، چنانچه اولین نقد چپ به مذهب توسط رفیق امیرپرویز پویان در برخورد با علی شریعتی در سطح وسیعی منتشر می شود.
و اما یک سری چپ از زندانهای شاه آزاد شدند که اکثرا سواد کمونیستی نداشتند بجرم یک کتاب رمان مثل مادر و یا یک اطلاعیه دستگیر شده بودند و تحت تاثیر تبلیغات بی بی سی و حضور مردم فریب خوردند. فکر میکردند حضور اکثریت تودهها در کف خیابان با خواسته های ارتجاعی روحانیت و هژمونی خمینی یعنی انقلاب! اوج کوتاه فکری و ناآگاهی که ثمره سانسور و اختناق شاهنشاهی بود. مارکس میگوید در جامعه ای که مطبوعات ازاد نباشد افکار اجتماعی رشد نخواهد کرد. زندانیان آزاد شده بواسطه سابقه مبارزاتی بر علیه شاه بعنوان مهره دست نشانده انگلیس و آمریکا برای نسل جوان دارای اعتبار و احترام خاصی بودن و متاسفانه بعنوان مربیان جدید نسل جوان سکاندار کشتی موج خروشان جامعه شدند در حالیکه بقول مارکس مظهر فقر نظری بودند.
سرکوب شدید ساواک سبب شده بود بهترین مغزهای چپ ایران کشته شوند و نتوانند شاهد قیام تودهها باشند. فقر نظری درد واقعی چپ دوران ۵۷ بود. چپ در ارائه یک تحلیل طبقاتی با مبنای دیالکتیکی از دلایل ظهور حکومت دینی عاجز بود. چپ آگاه واقعی سالها قبل از اینکه خمینی به قدرت برسد بر علیه خمینی و مذهب بعنوان دستگاه تولید خرافات هشدار داده بود و مبارزه میکردند، اما در بهمن ۵۷ قریب به اتفاق چپ متاسفانه به خمینی توهم داشت بطوریکه شخصیت معروفی مثل اشرف دهقانی خواهان تشکلیل ارتش خلق با روحانیت مبارز شده بود.
آنچه بعنوان یک حکومت دینی ظهور کرد دنباله سیاست های بریتانیا بود که پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی دپلت های دینی ضد و نقیضی را آفرید تا با جنگ های ارتجاعی خاورمیانه را تضعیف سازد. شعار خمینی جنگ جنگ تا پیروزی بود همان نعمتی که بر سر کمپانی های اسلحه سازی غرب فرود آمد و خاورمیانه را در آتش خود سوزاند.
تمامی حکومت های دینی در خاورمیانه بدون کمک مالی و مدیریت راهبردی انگلیس هرگز به قدرت نمی رسیدند.
