۱۴۰۴ دی ۶, شنبه

سعادت

خوش آن عصر میمون و آن قرن همایون که پیشینیانش عصر طلایی می‌خواندند ، و این نه بدان جهت بود که این فلز، که در عصر آهن تا به این درجه گرانقدر است در آن ایام سعید از هر جایی بی‌رنج و زحمت به دست می‌آمد، بلکه از آن جهت که مردم آن عصر با دو عبارت " مال من و مال تو " آشنا نبودند. در آن دوران مقدس همه چیز از آن همه بود . هیچ یک از مردان ، برای تامین مایحتاج روزمره ی زندگی ، لازم نبود جز این زحمتی به خود بدهد که دست دراز کندو غذای خود را از شاخه‌های درختان تنومند بلوط که همه را با روی گشاده به خوردن میوه‌های رسیده و شیرین خود دعوت می‌کردند بچیند. چشمه‌های زلال رودخانه‌های سیال از آب صاف و گوارای خود فراوان در اختیار همه می‌گذاشتند. در شکاف صخره‌ها و در لای تنه ی خالی شده ی درختان ، زنبوران زحمتکش بساط جمهوری خود را می‌گستردند و محصول سرشار کار شیرین خود را بی هیچ چشم داشتی به دست هر رهگذری می‌دادند. درختان تناور چوب پنبه با نزاکت تمام و خود به خود قشرهای عریض پوست خود را می‌ریختند و مردم از آنها بام کلبه‌های خویش را که بر روی تیرهای زمخت می ‌افراشتند می‌پوشانیدند تا در پناه آن کلبه‌ها از بی‌مهری آسمان در امان باشند در آن ایام همه جا آشتی و دوستی و همبستگی بود ...
در آن دوران نیرنگ و دروغ و شیطنت اصلاً وجود نداشتند تا با صراحت و صداقت و ایمان در هم آمیزند. تنها صدای عدالت بود که برمی‌خاست و هرگز صدای جانبداری و سودجویی که امروزه عدالت را خفه و نابود می‌کند جرات مغشوش کردن آن را نداشت. قانون خودکامگی هنوز بر روح قاضیان چیره نشده بود زیرا کسی یا چیزی را به داوری نمی‌کشیدند.
  سروانتس . دن کیشوت. ترجمه محمد قاضی صفحات ۹۱ تا ۹۳
می بینیم در این کتاب که چند قرن پیش نوشته شده و اولین رمان تاریخ ادبیات است ، از عصر طلایی نام می برد که بشر به طور مشارکتی زندگی می کرده ، همه در صلح و صفا بوده اند و صفات زشت انسانی مثل نیرنگ و دروغ وجود نداشته . این دوران طلایی را بعدها جامعه  مشارکتی اولیه خواندند و معتقدند سرانجام به جامعه ی مشارکتی  ثانویه که بسیار پیشرفته است بشر خواهد رسید .