۱۴۰۴ آذر ۱۴, جمعه



شبکهٔ تلویزیونی من و تو برنامه‌های گوناگون فارسی‌زبان مانند سرگرمی، مستند، ورزشی، و اخبار دارد. فهرست این برنامه‌ها به شرح زیر است:


هنر و سرگرمی

۳ فاز و نیم

یک برنامه تلویزیونی طنز که در قالب داستان‌های کوتاه که در برخی موارد برگرفته از برنامه‌های مشابه غربی‌ست، به مسایل و اتفاقات روزانه جامعه ایرانی می‌پردازد.




آکادمی موسیقی گوگوش

آکادمی موسیقی گوگوش یک مسابقه تلویزیونی خوانندگی با داوری گوگوش، هومن خلعتبری و بابک سعیدی بود که در آن پیش از مسابقه به شرکت کنندگان آموزش خوانندگی هم داده می‌شد. آکادمی جای خود را به استیج داد.

استیج
مقالهٔ اصلی: استیج

استیج یک مسابقه خوانندگی با پخش زنده برای کشف استعدادهای ناشناخته بود. شرکت کنندگان در این مسابقه در قالب چهار گروه برای کسب جایزه ۵۰ هزار دلاری آن به رقابت می‌پرداختند.[۱] داوران مسابقه بابک سعیدی، رضا روحانی، حامد نیک‌پی و شهرام آذر بودند.

امریکاز گات تلنت
مقالهٔ اصلی: امریکاز گات تلنت

برنامه استعدادیابی بسیار مشهوری است که من و تو حق پخش آن را خریده و چند فصل از آن را پخش کرده‌است. مجری برنامه تری کروس و داوران آن هاوی ماندل، هایدی کلوم، سوفیا ورگارا و سایمون کاول هستند.وساعت آن ‌..‌..

شعر یادت نره!
مقالهٔ اصلی: شعر یادت نره!

شعر یادت نره یک مسابقه است که در آن چهار نفر با شرکت در این برنامه بخت خود را برای بردن جایزهٔ ۱۰٬۰۰۰ دلاری می‌آزمایند. در این برنامه شرکت کننده می‌بایست در ۵ مرحله ادامهٔ شعری را از یک ترانه از حفظ بخواند. این ترانه‌ها از پیش مشخص شده و مجری برنامه نام ترانه را می‌گوید. بعد از گفته شدن نام ترانه‌ها گروه موسیقی جادو با همراهی خوانندگانی مانند سحر و.. آن کار را اجرا می‌کنند و بعد از متوقف شدن آهنگ شرکت کننده موظف است جاهای خالی یا بقیه شعر را کامل کند. جایزهٔ ده هزار دلاری نیز از قبل انتخاب شده‌است. مجری این برنامه امید خلیلی می‌باشد و راهنمایی هم دارد. حق پخش این برنامه از برنامه اصلی یعنی don't forget the lyrics خریداری شده‌است. در سری جدید این برنامه اسم این برنامه به جای شعرخالی تغییر یافته‌است.

بفرمایید شام
مقالهٔ اصلی: بفرمایید شام

بفرمایید شام یک مسابقه تلویزیونی دربارهٔ آشپزی است. امتیاز این به برنامه از تلویزیون آی تی وی سراسری (ITV Global) بریتانیا به وسیلهٔ شرکت شبکه تلویزیونی مرجان خریداری شده‌است. در این برنامه چهار آشپز غیرحرفه‌ای برای تهیه غذایی بهتر با یکدیگر رقابت می‌کنند، آنها یکدیگر را به منازل یکدیگر دعوت کرده و از هم پذیرایی می‌کنند و در نهایت با دادن امتیاز به یکدیگر جایزهٔ نقدی به مبلغ ۱۰۰۰ پوند دریافت می‌کنند.[۲][۳]

پس از موفقیت بفرمایید شام، برنامه‌ای به نام شام ایرانی با تقلید از آن روانه شبکه نمایش خانگی ایران شد.[۴]

چرا که نه؟

چرا که نه یک مجموعه تلویزیونی فرهنگی دربارهٔ فعالیت‌های شغل‌های مختلف است. در هر قسمت این برنامه تلویزیونی ندا جناب به فعالیتی ویژه از جمله شغل‌های گوناگون، ورزش‌های گوناگون، رانندگی وسایل نقلیه غیر روزمره، زیبایی و مدیریت کسب و کارهای گوناگون می‌پردازد.[۵]

من و تو پلاس

من و تو پلاس یک مجله تلویزیونی یک ساعته است که به صورت زنده از شبکه من وتو پخش می‌شود. خبرهای مربوط به افراد مشهور ایران و جهان، تازه‌های دنیای مد، آخرین دستاوردهای علمی، مسائل روانشناسی، ویدیوهای پربیننده، دنیای ورزش، گزارش‌ها و گفت‌وگو با مهمانان، بخش‌های مختلف این برنامه را تشکیل می‌دهد.[۶] در تاریخ شنبه پنجم اسفند ۱۳۹۶، دو هزارمین قسمت این برنامه از شبکه من و تو پخش شد ولی در تابستان ۱۴۰۲ این برنامه از لیست برنامه های شبکه منوتو حذف شد.

سالی تاک

سالی تاک (به انگلیسی: Sali Talk) یک برنامه تقریباً طنز است که به رویارویی مستقیم و موشکافانه با معضلات و مشکلات معیشتی و کار و سایر امور جوانان ایرانی می‌پردازد. این برنامه توسط سالومه سیدنیا اجرا می‌شود که اسم برنامه هم برگرفته از اسم همین مجری است.[۷]

جواب

جواب یک برنامه تلویزیونی برای پاسخ‌گویی به پرسش‌ها و انتقادهای بینندگان تلویزیون من و تو ۱ است.

کریس انجل

در این برنامه کریس انجل استاد شعبده‌بازی، جادوگری‌ها و شعبده‌بازی‌های خود را در خیابان و در بین مردم انجام می‌دهد.

سینما، سینما

این برنامه به بررسی و تحلیل تخصصی فعالیت‌های سینمایی ایران و جهان می‌پردازد.[۸]

ستاره سینما

این برنامه ضمن تحلیل و نقد هنری اجتماعی فیلم فارسی به گفتگو با بازیگران قدیمی ایران و خاطرات آنها می‌پردازد.

شب جمعه

برنامه‌ای است شاد و سرگرم‌کننده با تمرکز بر موسیقی و رقص و آواز. در این برنامه یک ساعته که از تولیدات جدید من و تو است هر هفته دو گروه متفاوت متشکل از افراد شناخته‌شده ایرانی با همدیگر مسابقه می‌دهند. دو سر گروه همیشگی این برنامه سام و شیرین هستند. مجری این برنامه آریا و دی جی این برنامه نیز گلناز حسینی است. از مسابقه‌های ای برنامه به: حدس آهنگ، برعکس و سرته، لیپسینگ، رپش کن، و . . . می‌توان اشاره کرد.[۹]

اکو

از تولیدات جدید شبکه من و تو است. این برنامه علاوه بر اخبار موسیقی ایران و جهان، شامل مصاحبه با موسیقی‌دانان، اجرای زنده در استودیو، معرفی نرم‌افزارها و گجت‌های مربوط به موسیقی و همچنین گزارش‌هایی از مراحل ضبط و تهیه موسیقی است.[۱۰]

سیاسی، خبری

ساعت پرسش

ساعت پرسش برنامه‌ای هفتگی از تلویزیون من و تو با اجرای تینا قاضی‌مراد که در آن بینندگان به طور زنده و همزمان، به همراه میهمانان برنامه در مناظره‌ای درباره چالش‌برانگیزترین پرسش‌ها و موضوعات روز کشور ایران و جهان شرکت می‌کنند.

اتاق خبر

یک بخش خبری یک ساعته زنده دربارهٔ اخبار روز ایران و جهان. این برنامه از بخش‌های مختلفی مانند ارائه اخبار، گزارش‌های ویژه، گزارش‌های ارسال شده توسط مردم از داخل ایران، مهمترین موضوعات مطرح شده در شبکه‌های اجتماعی و گفت‌وگو با کارشناسان و مهمانان تشکیل شده‌است.[۱۱] سردبیر برنامه تینا قاضی مراد است.[۱۲]

اتاق خبر با پوریا زراعتی

برنامه‌ای جدید که نیمه شب پنج‌شنبه شب‌ها (بامداد جمعه) به صورت زنده به روی آنتن می‌رود. این برنامه سعی دارد نگاهی عمیق‌تر به اهم رویدادهای هفته‌ای که سپری شد یا پیش‌روست داشته باشد. محوریت این برنامه بررسی دقیق‌تر اخبار از زوایای مختلف و بهره‌وری از نظرات کارشناسی در گفتگو با تحلیل‌گران و روزنامه‌نگاران خارجی و ایرانی در حوزه‌های مختلف خبری است.[۱۳]

دکتر کپی
مقالهٔ اصلی: دکتر کپی

دکتر کپی یک برنامه طنز تلویزیونی با محتوای سیاسی و اجتماعی، در این برنامه یک میمون انیمیشنی مسائل سیاسی را با نگاهی طنز بررسی می‌کرد.

شبکه نیم
مقالهٔ اصلی: شبکه نیم

برنامه طنز عروسکی با نگاه انتقادی به مسائل و مشکلات اجتماعی و سیاسی ایران. در این برنامه از کاراکتر عروسکی شخصیت‌های دولتی ایران استفاده شده‌است.[۱۴]

دوراهی

یک برنامه اجتماعی است که بیشتر به مشکلات، معضلات و چالش‌های اجتماعی و فرهنگی قشر نوجوان و جوان داخل ایران می‌پردازد.

رپرتاژ

برنامه‌ای که در آن تلاش می‌شود با تکیه بر گزارش‌های ارسالی توسط شهروندان از داخل ایران، در بارهٔ موضوعات مطرح شده - که عمدتاً از مشکلات گروهی از مردم است - از طریق گفت و گو با مسئولان مربوط تحقیق و پی‌گیری شود.[۱۵]

روبه‌رو

این برنامه یک گفت‌وگو و مناظره سیاسی - اجتماعی است که در آن کارشناسانی با دیگاه‌های متفاوت در یک میزگرد دربارهٔ موضوع مطرح شده با هم بحث و مناظره می‌کنند. در هر قسمت از این برنامه یکی از کارشناسان موضوعی را مطرح می‌کند و کارشناسان دیگر هر کدام ده دقیقه فرصت دارند تا دربارهٔ آن دیدگاه‌های خود را بیان کنند.[۱۶]

ورزشی

آفساید

آفساید برنامه‌ای فوتبالی با رویکرد ارتباط با مخاطب است. مروری بر اتفاقات هفتگی فوتبال ایران و جهان و مطالبی آموزشی در ارتباط با فوتبال ساختار اصلی این برنامه را تشکیل می‌دهد.

فوتبال جهانی فیفا
مقالهٔ اصلی: فوتبال جهانی فیفا

برنامه‌ای است که هر هفته یک بار پخش می‌شود و موضوع آن فوتبال است

رختکن

در این برنامه زنده، امید، فریبرز و شهرام به رویدادهای فوتبال ایران و جهان می‌پردازند. این برنامه دوشنبه شب‌ها ساعت ۲۳:۰۰ روی منوتو آنتن می‌رود.

مجموعه‌های مستند و علمی

تک شو

برنامه تک شو به معرفی فناوری روز می‌پردازد. تِک مخفف تکنولوژی به معنای فناوری است.

جهشی در علم با مورگان فریمن

در این برنامه [جهشی در علم با مورگان فریمن] موضوعاتی در بارهٔ نجوم‌شناسی مطرح و دربارهٔ آنها گفتگو می‌شود که مجری این برنامه مورگان فریمن است

گریتست هیتز

گریتست هیتز (Greatest Hits) هر هفته در این برنامه یک آهنگساز یا ترانه‌سرا معرفی می‌شود و ده نمونه از کارهای هنرمند گلچین می‌گردد. همچنین با اجرا کننده‌های این آثار هم مصاحبه می‌شود و از زبان خودشان راجع به احساس و خاطراتی که از اجرای چنین آثار به یاد ماندنی دارند سؤال می‌شود. برای مثال کسانی که در این برنامه معرفی می‌شوند، هنرمندانی هستند چون سیاوش قمیشی، مسعود فردمنش، اردلان سرفراز، صادق نوجوکی، زویا زاکاریان، مسعود امینی، اسفندیار منفردزاده، منصور تهرانی و …

رویدادهای تجربی (اکسپریمنتال)

رویدادهای تجربی، اکسپریمنتال در جستجوی عجیب‌ترین آزمایش‌هایی که تا به حال در جهان انجام شده‌است سفر کرده و دانشمندان مسئول آنها را به تکرار این آزمایش‌های عجیب در مقابل دوربین‌ها دعوت می‌کند و این آزمایش‌های عجیب را بازسازی می‌کند. بسیاری از آنها نقش مهمی را در تحقیقات واقعی علمی بازی کرده‌اند و بعضی از آنها نیز در نهایت منجر به کشفیات علمی حیرت‌آور یا کاربردهای واقعی می‌شوند. برنامه اکسپریمنتال به سراغ همه شاخه‌های علمی که بتوان تصور کرد می‌رود. در این برنامه با آزمایش‌های عجیب و غریب، به شوخی با علوم پرداخته می‌شود.

مهمان ناخواندهٔ من

این مجموعه به بررسی موارد انگل‌های انسانی می‌پردازد.

ما و فرازمینی‌ها

ما و فرازمینی‌ها مجموعه تلویزیونی دوبله شده از شبکه من و تو است، دربارهٔ موجودات فرازمینی و نقش آنان در تاریخ و تمدن بشریت و رابطه پیشینیان با خدایان و نظریهفضانوردان باستان.

پیام اضطراری

پیام اضطراری مجموعه تلوزیونی دوبله شده از شبکه منوتو است،این برنامه درباره برسی سوانح هوایی مربوط به هواپیماهای تجاری در نقاط مختلف جهان می باشد

دیگر مجموعه‌ها

افسانه‌های کاغذی

افسانه‌های کاغذی با اجرای محمود کویر نام یک نمایشنامه کاغذی از شبکهٔ من و تو است. در این نمایشنامه به روایت محمود کویر برخی از داستان‌های شاهنامه فردوسی همچون آفرینش، زال و رودابه، هفت خوان رستم، بیژن و منیژه، بهرام چوبینه و رستم و سهراب از شاهنامه فردوسی را به نمایش درآمدند. البته تسلط راوی بر شاهنامه کافی نبود و وی در قسمت دهم این مجموعه برنامه، جانوری در داستان پادشاهی بهرام گور،[۱۷] یعنی کَرگ[۱۸] را گُرگ تلقی کرده و بر مبنای آن داستان روایت و تصویر سازی شد.[۱۹][۲۰]

به زندگی من خوش آمدید

مجموعه مستندهایی از تولیدات شبکه من تو است که در هر قسمت از آن بیننده‌ها با زندگی یکی از ایرانیان موفق در گوشه و کنار جهان آشنا می‌شوند. در این برنامه با هر کدام از این افراد به شکل صمیمانه گفت و گو می‌شود و شاهد زندگی واقعی آن‌ها در منزل و محل کارشان هستیم.[۲۱]و آخرین فرد موفق ایرانی که در برنامه بود (شالی زُمردی)یکی از مجری های ایرانی-آمریکایی شبکه فاکس نیوز

مهمان ایرانی موفق این مستند عالی بود.

تونل زمان

این برنامه سفری است به ایران قدیم (به خصوص دهه پنجاه خورشیدی) و مرور خاطرات گذشته. مرور فیلم‌ها، روزنامه‌ها، عکس‌ها و مجلات قدیمی بخش‌هایی از این برنامه را تشکیل می‌دهد. مجری این برنامه سحر ساغرچی است.[۲۲]

اقتصاد با شیدا هوشمندی

برنامه‌ای هفتگی با محوریت موضوع اقتصاد و با هدف اطلاع‌رسانی و تحلیل مسائل اقتصادی روز ایران و جهان.[۲۳]

ببین تی وی

یک برنامه «رئالیتی» که در هر قسمت از آن شرکت‌کننده‌های مختلف در کنار دوستان یا اعضای خانواده‌شان گوشه‌هایی از برنامه‌های تلویزیونی هفتگی شبکه‌های فارسی‌زبان را تماشا می‌کنند و دربارهٔ آن نظر می‌دهند.[۲۴] این برنامه در اصل Gogglebox (گاگل باکس) نام دارد که در ۱۷ کشور جهان تهیه و پخش شده. تلویزیون من و تو امتیاز تهیه این برنامه را خریداری کرده و برای اولین بار این برنامه را به صورت همزمان در دو کشور مختلف (انگلستان و کانادا) تهیه کرده‌است.

به زندگی من خوش آمدید

مجموعه مستندهایی از تولیدات شبکه من تو است که در هر قسمت از آن بیننده‌ها با زندگی یکی از ایرانیان موفق در گوشه و کنار جهان آشنا می‌شوند. در این برنامه با هر کدام از این افراد به شکل صمیمانه گفت و گو می‌شود. هر هفته یک بار پخش می‌شود

سمت نو

برنامه‌ای هفتگی با محوریت زنان، مسائل، چالش‌ها و مشکلات آن‌ها. در این برنامه دربارهٔ دیگر موضوعات داغ روز که مرتبط با زنان باشد نیز بحث، گفت‌وگو و تبادل نظر می‌شود.[۲۵]

امید اِی‌اِم

یک پادکست تصویری زنده با اجرای امید خلیلی است که در آن همراه با مهمان یا مهمان‌های برنامه با بینندگان درباره مسائل روز گفتگو می‌شود.[۲۶]

مستندها

بخشی از تولیدات این شبکه است با محوریت موضوعات متفاوت تاریخی، اجتماعی و سیاسی ایران. در این مستندها فیلم‌های آرشیوی کمتر دیده شده و نظرات کارشناسان متفاوت به کار گرفته شده‌است. از جمله این مستندها می‌توان به این موارد اشاره کرد:از تهران تا قاهره
رضا شاه
مستند ۸۸ (دربارهٔ وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ در ایران)
شب بود (دربارهٔ فریدون فرخزاد)
شهبانو (نگاهی به زندگی فرح پهلوی از کودکی تا امروز)
۳۷ روز
پیشوای آلمان
رؤیای آزادی
خانه ملت
انقلاب اسلامی به روایت تصویر
برگزیده و برگزیننده
انقلاب ۵۷ از شایعه تا واقعیت
آدرس بهارستان
مردان دیروز؛ امامعلی حبیبی
مردان دیروز؛ حشمت مهاجرانی
حق تنفس
روایت؛ لوریس چکناواریان
روایت؛ رضا دقتی
مسافر خیابان پاستور
افسانه‌های کاغذی
سلاح‌های شیمیایی؛ تنفس مرگ[۲۷]
رفاقت؛یک مستند(اشاره به همکاری چند ساله خانوم(گوگوش)و آقای(مارتیک)دارد.

و جدید ترین مستند منوتو عبارت است از هما سر شار در گفت و گو با گوگوش

پانویس
«استیج». استیج. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۰ اكتبر ۲۰۱۷. دریافت‌شده در ۱ اكتبر ۲۰۱۷. تاریخ وارد شده در |بازبینی=،|archive-date= را بررسی کنید (کمک)
«بفرمایید شام». بفرمایید شام. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸.
https://en.wikipedia.org/wiki/Come_Dine_with_Me. پارامتر |عنوان= یا |title= ناموجود یا خالی (کمک)
خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Reuters وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
«چراکه نه». چراکه نه. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸.
«من و تو پلاس». من و تو. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸.
«سالی تاک». سالی تاک. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸.
«صفحه اختصاصی برنامه سینما، سینما در وبگاه من و تو». بایگانی‌شده از اصلی در ۲ فوریه ۲۰۱۳. دریافت‌شده در ۲۰ سپتامبر ۲۰۱۳.
«شب جمعه». شب جمعه. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۹ اوت ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸.
«اکو». اکو. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸.
«اتاق خبر». اتاق خبر من و تو. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸.
«اتاق خبر با پوریا زراعتی». اتاق خبر با پوریا زراعتی. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۸ ژوئیه ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸.
«شبکه نیم». شبکه نیم. بایگانی‌شده از اصلی در ۷ نوامبر ۲۰۱۷. دریافت‌شده در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸.
«رپرتاژ». رپرتاژ. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸.
«رو به رو». رو به رو. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸.
یکی کرگ بود اندر آن شهر شاه/ ز بالای او بسته بر باد راه https://ganjoor.net/ferdousi/shahname/bahgoor/sh35/
[ک َ] (اِ) مخفف کرگدن و آن جانوری است که به هندی گیندا گویند. (آنندراج) (غیاث اللغات). کرگدن. کرگندن. حریش. هرمیس. بشان. ریما. ارج. انبیلا.
«نسخه آرشیو شده». بایگانی‌شده از اصلی در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸.
«به زندگی من خوش آمدید». به زندگی من خوش آمدید. بایگانی‌شده از اصلی در ۱ اكتبر ۲۰۱۷. دریافت‌شده در ۱ اكتبر ۲۰۱۷. تاریخ وارد شده در |بازبینی=،|archive-date= را بررسی کنید (کمک)
«تونل زمان». تونل زمان. بایگانی‌شده از اصلی در ۱ اكتبر ۲۰۱۷. دریافت‌شده در ۱ اكتبر ۲۰۱۷. تاریخ وارد شده در |بازبینی=،|archive-date= را بررسی کنید (کمک)
«اقتصاد با شیدا هوشمندی». اقتصاد با شیدا هوشمندی. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸.
«ببین تی وی». ببین تی وی. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸.
«سمت نو». سمت نو. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸.
«امید اِی‌اِم». من‌وتو. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۴ مارس ۲۰۲۳. دریافت‌شده در ۱۶ مارس ۲۰۲۳.
«مستندهای من و تو». مستندهای من و تو. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸.

پیوند به بیرونسایت شبکه من و تو
این صفحه آخرین‌بار در ۲۵ ژانویهٔ ۲۰۲۵ ساعت ۱۲:۳۷ ویرایش شده است.


بیوگرافی مجریان شبکه من و تو(زن و مرد) + اسامی Namnamak


در این مطلب جدید در سال 1404 و سال 2025 ، بیوگرافی مجری شبکه منوتو و بیوگرافی نویسندگان شبکه منوتو و بیوگرافی خبرنگار شبکه منوتو و زندگینامه مجری شبکه منوتو و شبکه من و تو و مجری ورزشی من و تو و مجریان اتاق خبر من و تو و اسامی مجریان من و تو و عکسهای گوینده من و تو و اینستاگرام مجریان من و تو و ترنس و همجنس باز و مجری برنامه های منوتو و اتاق خبر و منوتو پلاس و تونل زمان و گپ تایم و ببین تی وی و سمت نو و مجری زن منوتو و مجری مرد من و تو را در نم نمک ببینید.

بیوگرافی مجریان زن و مرد برنامه های شبکه من و تو

من و تو (Manoto) یک شبکه تلویزیونی ضدانقلاب ماهواره ای فارسی زبان است ، با تمرکز بر برنامه های علمی ، سرگرمی و سیاسی که مرکز آن در لندن قرار دارد. شرکت مادر این شبکه ، شبکه تلویزیونی مرجان نام داشت که متعلق به کیوان عباسی و مرجان عباسی بود. حامیان مالی این شبکه افراد نامشخصی هستند که هرگز نام آن ها فاش نشد؛ گفته می شود حامیان مالی این شبکه دولت انگلستان برای جذب بینندگان شبکه ملی صدا و سیما است که تاکنون آنچنان موفق نبوده اند.


فساد اخلاقی و روابط نامشروع و اتهام همجنس بازی در بین مجریان شبکه منوتو در سرخط جستجوها در صفحات وب است.

این شبکه ضد دین ماهواره ای برنامه های گوناگون به زبان فارسی مانند مستندهای علمی ، تاریخی ، حیات وحش ، مجموعه های تلویزیونی ، برنامه های ورزشی ، مسائل زنان و اخبار و تحلیل سیاسی اجتماعی داشت. از برنامه های اصلی این شبکه می توان به بفرمایید شام ، استیج ، اتاق خبر ، چرا که نه ، من و تو پلاس ، جای شعر خالی و سریال سایه های آبی اشاره کرد.
لیست برنامه ها و مجریان
تونل زمان

مجریان مرد و زن برنامه تونل زمان شبکه منوتو
سحر ساغرچی
برنامه نکته

مجریان مرد و زن برنامه نکته شبکه منوتو
مهشید حسینی
شوکا بیداریان
آمنه محمدی
نوشین خانی
امیر فرزانه
اتاق خبر

ریحانه فلاح و هیدا حقیقی در اتاق خبر شبکه منوتو
مژده یزدانی
ریحانه فلاح
علی پیرهادی
سیما غیاثی
رکسانا خیرکار
فرشاد متقی
آرمین قبادی پاشا
پانته آ مدیری(نیلوفر مدیری)
منصوره حسینی
طناز خامه
شبنم شعبانی
مهدی پرستاران
میترا بختیاری
سبا خویی
آزاده حسینی
مدیا مصور
آرمان فرین نیا
بتی یوسفی
سیاوش فلاح
فیروزه جابانی
ساناز قاضی زاده
آناهیتا بابایی
همن سیدی
علی حمید
حنانه خوشرو
شهلا عبداللهی
شب جمعه

مجریان مرد و زن برنامه شب جمعه شبکه منوتو
گلناز حسینی
شیرین ناصری
آریا پارسا
ساسان سمایی
اتاق خبر با پوریا زراعتی

پوریا زراعتی مجری شبکه منوتو
پوریا زراعتی
سمت نو

مجریان مرد و زن برنامه سمت نو شبکه منوتو
فرانک سلیمانی
بهاره گلزاری
شیدا رضایی
مهتاب گریمشاو
ساغر معیری
بهاره گلزاری
رپرتاژ

مجریان مرد و زن برنامه رپورتاژ شبکه منوتو
آمنه محمدی
فرشاد متقی
سالی تاک

سالومه سیدنیا مجری برنامه سالی تاک شبکه منوتو
سالومه سیدنیا
گپ نایم

مجریان مرد و زن برنامه گپ تایم شبکه منوتو
هدیه تازه
ساغر کثیری
کاوه میرطهماسبی
سام سرمدی
اقتصاد با شیدا هوشمندی
شیدا هوشمندی
چرا که نه؟

مجری برنامه چرا که نه شبکه منوتو
ندا جناب
آکادمی موسیقی گوگوش
گوگوش
هومن خلعتبری
بابک سعیدی
رها اعتمادی
روشنا حسینی
استیج
رها اعتمادی
بابک سعیدی
رضا روحانی
حامد نیک پی
شهرام آذر
رکسی صابر
شعر یادت نره!
امید خلیلی
بفرمایید شام

مجریان مرد و زن برنامه بفرمائید شام شبکه منوتو
امید خلیلی
ساسان سمایی
من و تو پلاس

مجریان مرد و زن منوتو پلاس شبکه من و تو
شاهو فلاحی
سحر ساغرچی
سحر زند
یگانه عامری
شبنم رامی
آزاده رفیعی
پریسا ساوجی
کسری غیاثی
کسری احمدی
امیرعلی محمدیان
مرجان اشتری
هیدا حقیقی
سیاوش صبا
نیلوفر علیپور
پوریا ثابتیان
طناز نیلی
سارا منش
ساعت پرسش
تینا قاضی مراد
رختکن
امید خلیلی
شایان مرعشی پور
تک شو
سارا محدثی
افسانه های کاغذی
محمود کویر
ببین تی وی

مجریان مرد و زن ببین تی وی شبکه منوتو
پریسا رزمجو
تیام بصیر
الناز قاسمی
مهدی منصوری
نیما فریدمهر
مهتاب مرجانی
سودا شادیان
سایر عوامل و کارشناسان
آرزو علی زلفی
کیوان عباسی
مرجان عباسی
آریانا متقی
امیرعلی خراسانی
محمد یاری
رضا ژیانی
مسیح علی نژاد
صبا خویی
سیاوش حبیبی
سمیه عابدین زاده
پدیده ثابتی
بابک دربیکی
الهام نادی
نوشین مهر

ندا جناب و پریسا ساوجی شبکه منوتو

ادداشتی هشدرانه درباره محمود کویر: جعل تاریخ ایران توسط یک تاریخشناس جعلی
سه شنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۰۹:۰۱ | نوشته شده توسط شاپور سورنپهلو | | |




"تحریف تاریخ" چه هدفمندانه و مغرضانه انجام گردد و چه ندانسته و غیرمغرضانه، نتیجه یکیست: آسیب رسانی به تاریخ و هویت ایرانی



فرانمود[:توضیح]: بنده نه آقای 'سیّد محمود حیدریّه زاده' معروف به "محمود کویر" را تاکنون ملاقات کرده ام، نه در سخنرانی هایش شرکت جسته ام، نه با ایشان ارتباط یا گفتگویی از راه دور داشته ام، نه نوشته یا یادداشتی با ایشان مبادله کرده ام و نه حتی می دانم که آیا ایشان مرا می شناسد یا نه؟ بنابرین، فردید[:منظور] از این جستار یورش شخصی و مخدوش شخصیت یا منفورسازی ایشان نیست، بلکه، بعنوان یک باستانشناس و ایرانشناس مسئول وظیفه خود میدانم تا هم میهنان را نسبت به خطرات افردی همچون محمود کویر که خود را بدروغ کارشناس تاریخ و باستانشناس معرفی می کنند آگاه سازم.







پیشگفتار



"تحریف تاریخ" چیست و تحریف گران چه کسانی می باشند؟ تحریف تاریخ که نام علمی آن "نفی یا انکارانگاری تاریخ" (historical negationism) است، به هر تلاشی که برای تغییر، فراگذاری، وارونگی، رونویسی نادرست، جعل رویداهای گذشته اطلاق می گردد. پروفسور ریچارد اونس (Ricahrd Evans) استاد تاریخ معاصر در دانشگاه کمبریج بهترین فرانمود[:توضیح] در باره تحریف گران تاریخ را ارائه داده است:



"به گروهی اطلاق می گردد، که با بهره وری از شیوه های گوناگون از جمله ارائه اسناد ساختگی شناخته شده به عنوان منابع اصیل، ابداع دلایل مبتکرانه از خود، اما غیرقابل قبول برای ایجاد بی‌اعتمادی به اسناد حقیقی، نسبت دادن ادعاهای ساختگی خود به کتاب‌ها و منابعی که خلاف آن را گزارش می‌ دهند، دستکاری در مدارک و مجموعه‌ آمارها برای جلب پشتیبانی از دیدگاه های داده شده و ترجمه اشتباه عمدی متون" انجام می دهند.[[1]]



نیز یکی از نیرنگ هایی که امروزه تحریف گران تاریخ بدان متوسل می شوند، آنست که تحریف های خود را به نام "بازبینی تاریخ (historical revisionism) ارائه می دهند. این در حالیست که "بازبینی تاریخ"، یک گفتمان علمی و دانشگاهی است که کارشناسان دیدگاهایی که در گذشته از سوی پیشینیان خود پذرفته شده بود را رد کرده و بجای آن بر اساس یافته های نوی علمی از جمله باستانشناسی، مدارک و مستندات تاریخی تازه بدست آمده، به بازنگری تاریخ می پردازند.



باری، دیرینگی تحریف تاریخ در ایران به دیرینگی خود ایران است که همواره در درازنای تاریخ به یکسان بدست ایرانیان و بیگانگان انجام شده است. بهترین نمونه های تحریف تاریخ در ایران را می توان از سربازان مقدونی و آتنی در سال ۳۳۰ پ. م نام برد که با قلم های سنگتراشی به جان تندیس ها و کنده کاری تخت جمشید که خشایارشا را به تصویر کشانده بودند افتاده و تلاشیدند تا خشایارشا را از تاریخ حذف کنند؛ - یا ساسانیان که مدعی شده بودند، اشوزرتشت پیامبر بزرگ ایرانزمین در آذربایجان زاده شده است، تنها بدان خاطر که یک "دگماتیسم دینی" را در آن بخش از ایران پدیدار سازند تا از نفوذ رومیان و کیش ترسایان جلوگیری شود؛ - یا نظامی گنجوی (یا تفرشی) یکی از بزرگترین چامه سرایان ایران که با آفرینش اسکندرنامه، یکی از بزرگترین خونخواران و دشمنان ایران را مبدل به "قهرمان ایرانی" ساخت که تا بامروز برخی از ایرانیان هتا[:حتی] نام فرزندان خود را "اسکندر" می نهند؛ - و بزرگترین تحریف تاریخ که در جهان بی سابقه است و توسط صفویان آغاز و همچنان تا به امروز ادامه دارد و آن منزه سازی و تقدیس تازیان تاراجگر و خونخواریست که در سده ۷ ترسایی به ایران یورش آورده و از جنایت و پلیدی کوتاهی نکرده بودند. این تحریف تاریخ توسط صفویان آنچنان موفق و در جهان بی همتا بوده است که آن جنایتکاران تاریخ، امروز مبدل به دوستداران ایران شده و ایرانیان بر گورهایشان بارگاه هایی از زر وسیم بپا داشته و در مرگشان مراسم اشک و زاری بپا می دارند.



بهر رو، تحریف تاریخ ایران نه تنها هنوز ادامه دارد بلکه می توان گفت، چندیست که وارد فاز نویی شده است که اگر با آن رویارویی نشده و متوقف نگردد، آسیب های جبران ناپذیری را به تاریخ و هویت ایرانی وارد خواهد ساخت.





موجودیت اشتراکی، ساختاری از کارشناسان جعلی



چندیست با پدیدار شدن یک توده یا "موجودیت اشتراکی" (collective entity) نابودگرانه که از رسانه های اجتماعی بویژه از فیسبوک و در درون اپوزیسیون های مخالف رژیم روضه خوانان آغاز شده است، هم اکنون در حال پخش و سرایت به همه تن و پیکر ایرانی در درون و برونمرزها می باشد. این عده را که بایستی به دو دسته بخشبندی نمود و اکثریت ساکن برونمرزها می باشند، خود را بدروغ کارشناس و تحصیلکرده در رشته های تاریخ، باستانشناسی و زبانشناسی به مردم معرفی کرده و نه تنها سرگرم تحریف و دستبردن در تاریخ ایران می باشند، بلکه می توان عامل اصلی در پخش اطلاعات نادرست تاریخی در میان ایرانیان بشمار آورد.



دسته نخست، مغرضان و ایرانستیزانی می باشند که تاریخ را در راستای اهداف سیاسی شوم خویش تحریف می نمایند؛ کسانی همچون کریم عبدیان که خود را بدروغ کارشناس تاریخ می خواند و برای گروه های تروریستی نامی به "الاحوازی"، تاریخ جعلی از یک امیرنشین خیالی در خوزستان که باصطلاح بدست ایرانیان نابود شده است را می سازد؛[[2]] و یا دیگری علیرضا مناف زاده، پان-ترک تجزیه طلب و حزب اللهیست که از سوی بنگاه ایرانستیز بی بی سی فارسی (نامی به آیت الله بی بی سی) به تماشاگران ساده دل خود، کارشناس تاریخ و زرتشتی شناس شناسانده می شود و در تلاش است تا زرتشت و تاریخ ایران باستان را جعلی جلوه دهد.[[3]]



دسته دوم، که همچون دسته نخست خود را بدروغ، کارشناس و تحصیلکرده رشته های تاریخ، باستانشناسی و زبانشناسی به مردم می شناسانند، هر چند که ایرانستیزی نمی کنند ولی "دوستان خاله خرسه" ای می باشند که بخاطر نام آوری و رزق و روزی، سرگرم تحریف و دستبردن در تاریخ ایران می باشند. این عده که نادانسته به تاریخ و هویت ایرانی آسیب های بزرگی وارد می سازند اثرات نابودگرایانه اشان به اندازه دسته نخست است، بویژه آنکه زدودن دروغ و اطلاعات نادرست از مغز یک ملت، کاری بسی دشوارتر از آموزاندن اطلاعات درست می باشد. یکی از افراد این دسته، شخصی بنام 'محمود حیدریّه زاده' معروف به "محمود کویر" است که ظاهراً از 'السّیدهای' [:تازی تباران] میبد و رشته کاری او جامعه شناسی و نمایشنامه نویسی بوده است (فرتور سمت چپ، نقل قول یکی از دوستانش)، ولی خود را تحصیلکرده و دارای مدرک دکترا در رشته های باستانشناسی و تاریخ و زبانشناسی به همگان معرفی می کند.







محمود کویر



"تا مرد سخن نگفته باشد / عیب و هنرش نهفته باشد

هر پیسه گمان مبر نهالی / باشد که پلنگ خفته باشد."

- سعدی



برای نخستین بار به نام محمد کویر در سال ۲۰۱۴ ترسایی بر خوردم که کیهان لندن او را به خوانندگاه خود "دکتر تاریخ و فرهنگ ایران" معرفی کرده و به بهانه چاپ کتابی به نام "هزاره‌ی ققنوس، ساسانیان تا سامانیان" با او به گفتگو نشسته بود.[[4]] در حین خواندن مقاله نامبرده به اشتباهات بسیار پیش‌پا افتاده و ابتدایی از سوی او در باره تاریخ ایران برخوردم که نمی توانست از دهان یک تاریخشناس برون آید، آنهم کسی که مدعیست مدرک دکترا دارد، از جمله "ساسانیان ۵۷۰ سال" بر ایران حکومت کرده بودند که در سطور پائین تر هتا[:حتی] آن را "نزدیک به ۶۰۰ سال" هم رسانده بود.



". . . و ساسانیان ۵۷۰ سال در قدرت بوده‌اند"، . . . "نزدیک ششصد سال این دولت[ساسانیان] دوام داشته است."



این در حالیست که دودمان ساسانی، میان سال های ۲۲۴ تا ۶۳۷ ترسایی (و اگر بنای سقوط براساس کشته شدن یزدگرد سوم گذاشته شود، در نتیجه سال ۶۵۱ ترسایی)، بر ایران فرمانروایی کرده بودند، یا بگفته ای دیگر ۴۱۳ سال (۴۲۷ سال) نه ۵۷۰ سال.



باری، سه سال دیرتر، او در گفتگوی دیگری با کیهان، آنهم به همان بهانه پیشین چاپ کتاب "هزاره‌ی ققنوس، ساسانیان تا سامانیان"،[[5]] به اشتباهات بیشتری از سوی برخوردم، از جمله آنکه "از پایان ساسانیان تا پایان غزنویان، ایران یک دوره هزارساله" مهم را پشت سر گذاشته بوده است:



"هزاره ققنوس در حقیقت گونه‌ای از نگرش نوین به دوره‌ای حدوداً هزار ساله در تاریخ ایران از اواخر ساسانیان تا انتهای غزنویان است."



در حالیکه از پایان ساسانیان (۶۵۱ ترسایی) تا پایان غزنویان (۱۱۸۶ ترسایی)، تنها ۵۳۵ سال می شود نه یکهزار سال که او مدعی شده بود. نیز در همان گفتگو به مساله دیگری اشاره کرده بود که نه تنها نادرست، بلکه مضحکانه بود:



". . . من اشیای باستانی و قدیمی مانند ظرف‌ها فلزی و سفالی، سکه‌ها و اشیای دیگر که از آن دوره در موزه‌های مختلف دنیا پراکنده هستند، گردآوری کرده و دسته‌بندی کرده‌ام و دوره‌های تاریخی آنها را مشخص کرده‌ام."



این ادعا از آنجا نادرست و مضحکانه است که همه قطعات باستانی که در موزه های جهان نگهداری می شوند، به دوره های گوناگون دسته بندی و به بازیدکنندگان عرضه می شوند و در کنار هر شیئی یا قطعه ای که به نمایش گذاشته می شود، بر روی پلاک هایی، مشخصاتش، از جمله تاریخ آن نگاشته شده است. بنابرین، نیازی نبوده است که اتلاف وقت کرده و زمان بگذارد تا دوره های تاریخی آن ها را شناسایی و دسته بندی کند.



البته پس از آن چندین بار جسته و گریخته به سخنان و ادعاهای بی پایه و اساس او برخورد کرده بودم، از جمله در گفتگویی با تلویزیون "من و تو" که در برنامه ای بمناسبت شب چله (یلدا)، مدعی شده بود، "یلدا" یک واژه ایرانیست و در واقع "یال دات" بوده و ساختاری از دو واژه 'یال' به معنای 'خورشید' و 'دات' به معنای 'روز' می باشد که هتا وارد زبان انگلیسی و تبدیل به 'Day'، بمعنی "زایش خورشید" شده است. در صورتیکه نه تنها "یلدا" یک واژه شناخته شده سریانی (ܝܰܠܕ݁ܳܐ از ریشه ܝܠܕ) به معنی "زایش" (تولد) می باشد،[[الف5]] بلکه واژه "یال" در هیچکدام از زبان های باستانی ایران یافت نمی شود. همچنین، واژه "یال" (یال اسب) در پارسی امروزی، وام گرفته از زبان ترکی است، که خود ترکی نیز از زبان تُخاری B، و واژه Yel بمعنی "غزال" وام گرفته بوده و هم هیچ پیوندی هم با "خورشید" نداشته است.



در هر رو، بتازگی ویدئویی از سخنرانی او بمناسبت بزرگداشت روز کورش بزرگ که در روز ۳۱ اکتبر در کنیسایی واقع در شمال-غربی لندن برپا شده بود پخش شده است[[6]] که بخاطر ابراز اشتباهات فاحش تاریخی، که سراسر تحریف تاریخ بوده است، دیگر سر سوزن گمانی باقی نگذارد که او به هیچرویی نمی تواند تحصیلکرده رشته تاریخ ایران باشد. در نتیجه بر آن شدم تا این سطور را در افشای تحریفات او بنویسم.



در این ویدئو، کویر سخنرانی خود را با خودارتقایی و رجزخوانی در باره خویش آغاز می کند و با یک نخوت خودبزرگ بینانه و خودشیفتگانه ای، به حضار، نه تنها خود را پیشگام و مشعلدار کورش شناسی در جهان می شناساند، بلکه در لفافه مدعی می شود که نخستین کسی است که دست به نقد تاریخ زده و تصمیم دارد تا با هدف "تقدس زدایی" از تاریخ ایران، "کورش بزرگ را از آسمان به زمین آورد".



بنابرین، در سطور زیر، "از آسمان به زمین آوردن" های او فهرست وار پرداخته و با رنگ "آبی" مشخص شده اند.





تحریف شماره ۱



کویر: ". . . از کورش کبیر در تورات اگر اشتباه نکنم بین ۲۳ بار و ۴ بار با نام دیگر، یعنی ۲۷ بار نام برده شده است." و از دقیقه ۳۸ همین موضوع را باری دیگر مطرح و تکرار می کند.



واشکافی تحریف و درستسازی:

بر خلاف ادعای کویر، در "تورات" نامی از کورش بزرگ برده نشده است، بلکه نام او در "انجیل عبری" آمده است.



- الف: هر چند که عوام به کل نوشته های مذهبی یهودیان که مشتمل بر ۲۴ کتاب می شود "تورات" می گویند، ولی "تورات" (תּוֹרָה ) به چم [کتاب]راهنما، تنها در برگیرنده پنج کتاب منسوب به موسی یا "تورا ختوواه" (תּוֹרָה כָתובָה) به معنای "تورات نوشته شده" است، این پنج کتاب، 'برشیت' (בְּרֵאשִׁית = آغاز = Genesis)، 'شموت' (שְׁמוֹת = "نام ها" = Exodus)، 'ویکرا' (וַיִּקְרָא - "و او صدا کرد" = Leviticus)، 'بِمیدار' (בְּמִדְבַּר, = "در دشت ِ" = Numbers)، و (דְּבָרִים = "سخن" = Deuteronomy) می باشند.



- ب: نام کورش بزرگ نه ۲۳ الی ۲۷ بار، بلکه بیش از ۲۹ بار در انجیل عبری آمده است و اگر ادریس را هم بدان افزوده شود ۳۴ بار می شود:



- ۱۶ بار در عذرا (Ezrā - עֶזְרָא/ספר עזרא)، بخش یکم، بندهای ۱-۸؛ بخش سوم:۷؛ بخش چهارم:۳ و ۵؛ بخش پنجم: ۱۳-۱۷؛ بخش ششم: ۳ و ۱۴؛ بخش چهل و چهارم: ۲۸؛ بخش چهل و پنجم: ۱؛



- ۲ بار در اشعیا (Yəšaʻyahū - יְשַׁעְיָהוּ)، بخش چهل و چهارم، بند ۲۸؛ چهل و پنجم:۱؛



- ۳ بار در 'دبرئی هایامیم' (Divrê Hayyāmîm - דִּבְרֵי־הַיָּמִים)، بخش سی و ششم، بند های ۲۲ و ۲۳؛



- ۳ بار در دانیال (Dānīyyēʾl - ספר דניאל)، بخش یکم بند۲۱؛ بخش ششم: ۲۸؛ بخش دهم: ۱؛



- ۳ بار در رویدادها/تواریخ (Divrê Hayyāmîm- דִּבְרֵי־הַיָּמִים)، بخش سی و ششم، بندهای ۲۲ و ۲۳؛



- و نیز اگر ادریس (Esdras)، یا عذرای یونانی که ادعا شده است بخشی از عذرای اصلی بوده را بشمار آوریم، ۵ بار از کورش بزرگ در بخش دوم، بندهای ۱، ۳ و ۱۰ نام برده شده است.



باری، ممکن است برای یک شخص عادی، میان تورات و نجیل عبری، یا شمارش ۲۷ و ۲۹ یا هتا ۳۴ تفاوتی نباشد، ولی کسی که ادعای تاریخشناسی دارد، نمی تواند گمانه زنی کرده یا شمارش نادرست که موجب پخش اطلاعات نادرست می شود را به حضار خود ارائه دهد.





تحریف شماره ۲



کویر: ". . . لقبی که تورات به کورش داده حتی از موسی هم بالاتر است، چون موسی را 'بنده خدا' و کورش را 'نجات بخش' خوانده است." و ادامه می دهد که "می خواهم ببینم در تورات از کورش چه نوشته است؟"



واشکافی تحریف و درستسازی:

این ادعا، در حقیقت نخستین گزافه گویی کویر است. زیرا که نام موسی همچون نام کورش بزرگ بطور کل در تورات یافت نمی شود و نام موسی را تنها در انجیل عبری می توان یافت که از کتاب عذرا آغاز می گردد.



کتاب عذرا که کهنترین بخش انجیل عبری بشمار می رود، هر چند که کهن ترین نسخه امروزی در دست، متعلق به سال ۱۰۰۸ ترسایی[:میلادی/مسیحی] می باشد، ولی پژوهش های زبانشناسی و نیز تاریخشناسی نشان می دهد که در سالیان پایانی شاهنشاهی هخامنشی یا آغازین دوره سلوکیان نوشته شده است.[[7]] این کتاب از موسی بعنوان "برگزیده خدا"، "قانونگذار" و "آموزگار" و بالاترین و مهمترین شخصیت بشمار می برد، که طبعاً دیگر کتاب های انجیل عبری، از عذرا پیروی کرده اند. در نتیجه، برخلاف ادعای کویر، یهودیت جایگاهی بسیار بالاتر از کورش بزرگ به موسی داده است.





تحریف شماره ۳



کویر: ". . . این نقشه ایران است، قسمتی که زردرنگ می بینید قلمرو شاهنشاهی کورش است، مقایسه اش کنید با ایران امروز و ببینید در آن مدت کوتاه و در چه زمانی کورش آن کار را کرد، که هر تکه اش دست فرمانرویی بود. تا لیدیه و آشور و اکد دست فرمانروایان انیران، یا دشمنان ایران بود."



واشکافی تحریف و درستسازی:

- الف: زمانی که کورش بزرگ در سال ۵۵۹ پ. م. بر تخت پادشاهی انشان نشست، دیگر کشوری بنام آشور وجود خارجی نداشت. آشور توسط یک نیروی ائتلافی میان مادهای ایرانی و اکدی های سامی، میان سال های ۶۱۲-۶۰۹ پ. م، یا بگفته ای بسیار ساده تر، نزدیک به ۶۰ سال پیش از بر تخت نشستن کورش بزرگ به برگ های تاریخ پیوسته بود.



- ب: لیدیه و اکد تا پیش از شاهنشاهی کورش بزرگ، بعنوان سرزمین های ایرانی بشمار نمی رفتند که هر بخشی از آن دست انیرانیان یا بگفته او دشمنان ایران بوده باشد.



- پ: بر خلاف ادعای کویر، "انیرانی" به چم[معنای] "دشمن ایران" نیست. بلکه اصطلاحیست "تبارشناسی-زبانشناسی"، در توصیف غیرایرانیان (غیرآریاییان) و بویژه غیربهدینان (زرتشتیان). در زمان ساسانیان افزون بر غیرایرانیان و غیربهدینان نیز مردمانی را در بر می گرفته است که به زبان هایی بجز زبان پارسیگ (پارسی میانه) سخن می گفته اند، ولی در شاهنشاهی ساسانی زندگی می کردند.[[8]] بدین جهت هم بوده است که جمله "شاهنشاه ایران و انیران" (šāhān šāh ī ērān ud anērān) در پشت سکه های شاپور یکم نقش بسته است.[[9]]





تحریف شماره ۴



کویر: ". . . یک نبوغ نظامی و یک مدیریت شگفت انگیز می خواست که در آن گرهگاه ۲۵۰۰ سال پیش که ما وارد عصر آهن و پولاد شدیم".



واشکافی تحریف و درستسازی:

ابراز این جمله نه تنها تحریف تاریخ است بلکه مضحکانه نیز می باشد:



- الف: هر چند که برخی مدعی می شوند که آغاز عصر آهن در ایران ۱۲۰۰ پ. م. بوده است، ولی دانش باستانشناسی نشان می دهد که آغاز آن به سده ۹ پ. م باز می گردد. نیز بر خلاف ادعای کویر، آغاز دوره هخامنشی، "پایان عصر آهن" در ایران و آسیای غربی بشمار می رود. بگفته ای دیگر، نزدیک به ۴۰۰ سال پیش از پادشاهی کورش بزرگ، عصر آهن در ایران آغاز و با شاهنشاهی او بپایان رسیده بوده است.



- ب: دومین ادعا که نه تحریف تاریخ بلکه یک ادعای مضحکانه و کودکانه ایست، وجود عصری به نام "پولاد" است. در دانش تاریخ و باستانشناسی عصری به نام "پولاد" وجود ندارد که کویر مدعی می شود ما در ۲۵۰۰ سال پ. وارد آن شده بودیم. سیر تحول از دوران پیشاتاریخ به نیاتاریخ بدین شرح است:

- پارینه سنگی (Palaeolithic)؛

- میانه سنگی (Mesolithic)؛

- نو سنگی (Neolithic)؛

- مس سنگی (Chalcolithic)؛

- برنز (Bronze Age)؛

- و سرانجام آهن (Iron Age).



باری، اعلام این جملات نادرست و مضحکانه کافیست تا هر کسی که رشته های تاریخ و باستانشناسی تحصیل کرده است، به ناآگاهی کویر و عدم آشنایی او با رشته تاریخ پی برد.





تحریف شماره ۵



کویر در این بخش نقشه ای از شاهنشاهی هخامنشی را نشان می دهد و مدعی می شود: "بریم جلوتر و این کل سرزمین هخامنشیان است و در حقیقت بخش بزرگی از آن در زمان داریوش، بویژه مصر. . ."



واشکافی تحریف و درستسازی:

بر خلاف ادعای کویر، مصر نه در زمان داریوش بزرگ، بلکه در زمان کمبوجیه دوم (فرزند کورش بزرگ) و سال ۵۲۵ پ. م. بخشی از شاهنشاهی هخامنشی شده بود. بگفته ای دیگر، سه سال پیش از بر تخت نشستن داریوش بزرگ.





تحریف شماره ۶



در اینجا کویر تصویری از یک قطعه کاشی کوچک آبی رنگ، مزین به یک شاهین که دیسکی بر بالای سرش و دو دیسک دیگر در چنگال دارد و جمله "درفش کیانی. کورش - این درفش همان فروهر و سیمرغ جهانی است" ذکر شده را نشان داده (فرتور سمت چپ) و مدعی می شود: ". . . به نظر من که این علامت که بعدها تغییر شکل یافت و ما به اسم فروهر می شناسیمش، این یکی از یادگارهای کورش است. درفش کیانی." و ادامه می دهد: ". . . و این نخستین پرچم رسمی ایران هست تا زمانی که تازیان اینرو بر زمین انداختند. یعنی نزدیک به ۱۵۰۰ سال این نقش نماد ایران بوده است و بوجود آورنده این نقش کورش بوده است." و سرانجام در فرانمود مثلث های دور آن کاشی می افزاید: ". . . مثلث ها به رنگ های سبز و سرخ و سفید هستند. همونکه هنوز رنگ های اصلی پرچم ماست. بیرونی، گزنفون، هرودوت، کنت کورس از روم، همه یاد کردند که این نقش پرچم ایران بوده است. همه گفته اند عقاب زرین پر با دو گوی رخشان در درفش هخامنشی ست و خیلی ها بعد از اسلام به این قضیه اشاره کردند."



واشکافی تحریف و درستسازی:

در اینجا براساس زبانزد مردمی[:ضرب المثل] که "هر گرودیی گرد هست، ولی هر گردی گردو نیست"، نیز کویرهم چیزی به نام "فر کیانی" شنیده است، ولی چون نمی داند که چیست، آن را با "درفش کیانی" اشتباه گرفته است.



به فّر کیانی و ادعای ". . . به نظر من که این علامت که بعدها تغییر شکل یافت و ما به اسم فروهر می شناسیمش،" دیرتر بدان پرداخته خواهد شد، ولی اکنون به "درفش کیانی" و ناتوانی کویر در درک و تشخیص تفاوت ها میان "فروهر و سیمرغ" و نیز "درفش های اساتیری با تاریخی" و "درفش هخامنشی با درفش ساسانی" پرداخته می شود.



نخست، چیزی که روشن است در این بخش از سخنرانی کویر هم خود را سردرگم می سازد و هم به حضار خود اطلاعات نادرست می دهد. نخست، کاشی نامبرده با نقش شاهین که توسط زنده یاد علی سامی در تخت جمشید یافت شده بود، بسیار کوچک (۱۲.۵ سانتیمتر) است و نمی توانسته درفش باشد (فرتور سمت چپ، همان کاشی در اندازه های واقعی).



دوم، گذشته از آن که معنای نقش "شاهین با یک دایره بالای سرش و دو دایره دیگر در چنگالش" بر روی کاشی چیست یا نشانگر چه بوده است (دیرتر بدان پرداخته خواهد شد)، طرح در حقیقت مصری و برداشتی از نقش "حِر" (خدای شاهین - Horus) که "خدای فراعنه و آسمان" برای مصریان بوده است.[[10]] در نتیجه، این طرح می بایستی پس از پیوستن مصر به ایران هخامنشی و در زمان کمبوجیه یا هتا دیرتر در زمان داریوش بزرگ وارد هنر هخامنشی شده باشد - نه در زمان کورش بزرگ. افزون بر آنکه، این کاشی با تکنیک "خمیر شیشه آبی" (egyptian blue frit) که آمیزشی از آهک، مس و سیلیسیم دی‌اکسید (CaCuSi4O10) ساخته شده است، در نزد ایرانیان تا زمان داریوش بزرگ ناشناخته مانده بود. بنابرین، ادعای کویر که "بوجود آورنده این نقش [خود] کورش بوده است" نادرست و هتا مضحکانه است.



سوم، کویر مدعی می شود که مثلث های چهار گوشه کاشی که به سه رنگ سبز و سفید وسرخ می باشند را به پرچم سه رنگ ایران پیوند داده نادرست می باشد. افزودن سه رنگ سبز، سفید و سرخ، به درفش شیرو خورشید نشان ایران، نخست توسط امیر کبیر در سال ۱۸۴۸ و به نشانه های شهادت (سرخ)، صلح (سفید) و فرقه شیعه (سبز) پیشنهاد می گردد که سرانجام در زمان ناصرالدین قاجار و در سال ۱۸۶۸ بطور رسمی پذیرفته می شود. بنابرین، گزینش این سه رنگ بر روی پرچم ایران، هیچ پیوندی با آن کاشی نداشته است، بویژه آنکه این کاشی بیش یک سده پس از امیرکبیر در تخت جمشید پیدا می شود.



چهارم، درباره درفش کیانی. هر چند که در برخی از نوشته های غیرکارشناسانه[[11]] ادعا شده است که "درفش کیانی" نام دیگر "درفش کاویانی" می باشد، نویسندگانش متوجه یک مهم نشده اند، که "دوران اساتیری با دوران تاریخی متفاوت" است. 'درفش کیانی'، متعلق به دوران اساتیریست که با دو درفش هخامنشیان (نام آن بر ما پوشیده است) و درفش کاویانی، که هر دو متعلق به دوران تاریخی می باشند متفاوت می باشد. هتا شاهنامه که آمیزشی از تاریخ، اساتیر (آمیزش تاریخ شفاهی با افسانه) و افسانه است، "درفش کیانی" را از درفش کاویانی جدا ساخته است. برای نمونه فردوسی بزرگ، از درفش کیانیان طبیعتاً در بخش کیانیان نام برده: "سپهدار طوس آن کیانی دِرَفش / ابا کوس و پیلان و زرینه کفش" و درفش کاویانی را در بخش پیشدادیان: "فرو هشت ازو سرخ و زرد و بنفش / همی خواندش، کاویانی دِرَفش."



پنجم، کویر مدعی می شود که درفش هخامنشی بمدت ۱۵۰۰ سال پرچم ایران بوده تا آنکه تازیان بر زمین می زنند. ولی این ادعا نادرست است زیرا بجز آنکه از سال ۵۵۹ پ. م که کورش بزرگ بر تخت انشان می نشیند تا سال ۶۵۰ ترسایی که یزدگرد سوم کشته می‌شود، دقیقاً ۱۲۰۹ سال می شود، در نتیجه ارائه تاریخ ۱۵۰۰ سال از سوی کویر نادرست است. دو دیگر، هر چند که در هیچکدام از سنگ نگاره های بازمانده از دوره هخامنشی درفشی یافت نشده است، ولی متون تاریخی یونانی نشان می دهند، که نشان "عقابی با بال های گشوده" درفش و نشان خاندان هخامنشی بوده است. در اینباره، گزنفون گزارش می دهد که درفش کورش بزرگ "عقابی زرین بر سر میله ای بلند" بوده است، یا کرتیس روفوس که می نویسد، بر روی ارابه داریوش سوم، عقاب نقش بسته بوده است. ناگفته نماند که در کتاب عذرا، از کورش بزرگ بعنوان "عقاب خاور" یاد شده است و در اشیل، شاهنشاهان هخامنشی را در پیکر عقاب تجلی کرده و کلودیوس الیانوس فراتر رفته و مدعی شده بود که "هخامنش، توسط یک عقاب بزرگ شده بوده است،"[[12]] همانند داستان زال در شاهنامه که توسط سیمرغ بزرگ می شود. باری، به گمان زیاد عقابی که نشانه خاندان هخامنشی و بر روی درفش آنان نقش بسته بوده می بایستی از گونه "عقاب طلایی" (Aquila chrysaetos) بوده باشد. بنابرین، این کاشی با نقش ‌شاهین که با عقاب متفاوت است نمی توانسته درفش هخامنشیان بوده باشد.



بهر رو، می توان گمان داد، که نقش عقاب هخامنشی، می بایستی شباهت به نقش عقاب در هنرهای عیلامی داشته باشد، بویژه آنکه نه تنها خاستگاه هخامنشیان سرزمین بومی عیلامیان بوده است، بلکه خود را وارث هنر و تمدن عیلامی بشمار آوردند؛ - از جمله شبیه طرح عقاب بر روی مُهرعیلامی نو (نزدیک به ۳۰۰۰ تا ۲۳۰۰ پ. م). (فرتور زیر)









تحریف شماره ۷



کویر در ادامه سخن پراکنی اش در باره درفش هخامنشیان، تصویری از آجرهای لعابداری که در آپادانای شوش بدست آمده است و هم اکنون در موزه لوور می باشند را نشان داده و به نقش دو بال متضاد یکدیگر که یک دایره ای در میان آن دیده می شود و بنادرستی "فروهر" خوانده می شود اشاره کرده و می افزاید:



"این علامت در حقیقت در اول اینطوری بوده. در تخت جمشید و خیلی جاهای دیگه ما این علامت را داریم. مثلاً در آپادانا که در سمت چپ می بینیم، این تصویری که در بالا می بینیم، فروهر امروز میگند، خورشید وسطش که نماد آئین مهر و میترا بوده، بعدها برداشته شد و سر یک مرد بجای اون گذاشته شد و اگر بریم اینجا نگاه بکنیم، در کتیبه بی ستون می بینیم که یک مرد جاش رو گرفته . . ." و ادامه می دهد: " . . . این همان پرچم کورش است با نقش خورشید بر آن . . ."



واشکافی تحریف و درستسازی:

نخست، بدور از مباحث فلسفی و دینی پیرامون نقش مرد بالدار در ایران و چرا نبایستی آن را "فروهر" خواند، از حوصله این سطور برون و بدان پرداخته نمی شود (می توان به نوشتار این نگارنده مراجعه شود[[13]])، ولی کافیست تا اشاره شود، که علت اصلی که نمی توان آن را فروهر خواند، بدان خاطر می باشد که واژه "فروهر" (فروشی در اوستایی) نامواژه ای مادینه [مونث] و در دین زرتشتی و "زن" می باشد، بنابرین، نمی تواند در پیکر مرد ارائه گردد.[[18]] باری، این نقش را ایرانیان از بیگانگان در زمان باستان وام گرفته و خلاصه و تاریخچه آن بشرح زیر می باشد:



- الف: نخست، هیچ نشانی از این طرح در سراسر پاسارگاد یافت نشده است که کسی ادعا کند سازنده آن کورش بزرگ بوده است. به گمان زیاد این طرح در زمان داریوش بزرگ وارد هنرهای ایرانی شده و از هر دو طرح، هم بدون مرد و هم با مرد در میان دوبال در سنگ نگاره های هخامنشی بکار برده شده است.(فرتور سمت چپ).



- ب: این طرح در اصل مصری و نام آن "حِربهدیتی" (her-behdity) یا "خورشید بالدار" است که از طریق مصر به فرهنگ های باستانی منطقه از جمله ایران هخامنشی سرایت کرده است، البته در هنر هخامنشی پیکر و معنای ایرانی بخود می گیرد.



نقش "حِربهدیتی" به زمانی که دو مصر بالا (Upper Egypt) و مصر زیرین (Lower Egypt) در سال ۳۱۰۰ پیش از میلاد با یکدیگر متحد و یک موجودیت را پدید آوردند باز می گردد، که با گذشت زمان، تاریخ تبدیل به افسانه و باور مذهبی مصریان باستان شده بود و آن را نمادی از اتحاد میان "حِر" (خدای شاهین/شاهین خدا) و "را/رَع" (خداوند خورشید) می دانستند. بر اساس متنی که بر روی ایستاسنگی کنده شده است، ساخت این افسانه اینگونه توصیف می شود:[[14]] (برگردان آزاد به پارسی)



". . . در ۳۶۳مین سال پادشاهی [حروو / شاهین خدا]، رع خداوند خورشید، با ارتشش در نوبیا بود تا آنانی که علیه او توطئه کرده بودند را نابود سازد. رع از راه رودخانه از نوبیا بسوی پائین و ادفو قایق می راند که حر(شاهین خدا) به قایق او وارد شد. او به رع گفت، که دشمنانش علیه او توطئه کرده اند. رع در آنجا بود که حر را پسر خود خواند و از او خواست تا دشمنانش را بدون درنگی نابود کند. حر، به شکل خورشیدی بالدار در آمد و بسوی آسمان پرواز کرد و جای رع، خدای پیشین خورشید را بگرفت و از بالا و آسمان، به پائین و دشمنانش نگریست. در مدتی کوتاه همه آنان مردند. و چون خدا توت آن را دید، به رع گفت، اکنون که حر، در پیکر خورشید بالدار بزرگ نمایان شده است، پس او باید حر-بهدیتی [خورشید بالدار] خوانده شود."



- پ: در سده های دیرتر، مصریان خدای نویی به نام "خِپری" (خدای طلوع خورشید) را از 'حر' ساخته و در پیکر "سوسک سرگین‌گردانک" در میان دایره و دو بال قرار دادند (فرتور سمت چپ) به تصویر می کشند که بعدها و زمانی که این نقش به آشور و سپس اکد می رسد، سوسک سرگین‌گردانک را حذف و مردی را جای او می نهند. آن نقش امروزه در نقش مرد بالدار که در هنرهای آشوی و نیز اکدی بکار رفته است و در ایران بنادرستی فروهر نام گرفته شده است را می تواند دید.



- ت: کهنترین نمونه از "خورشید بالدار" در مصر یافت شده است و متعلق به سده ۲۷ پ. م، می باشد[[15]] که در طی گذشت سده ها با تغییرات گوناگون، به دیگر فرهنگ و تمدن ها سرایت کرده است. شواهد نشان می دهند که این طرح نخست به تمدن هیتی ها سرایت کرده (زیرا که کهنترین نمونه از "خورشید بالدار" برون از مصر یافت شده است) و بر روی مهر استوانه ای متورننا متعلق به سده ۱۸ پیش از میلاد نقش می بندد و در کاوش های شهر کارکمیش یافت شده است.[[16]] سپس به آشور، اکد (بابل) ‌و سرانجام ایران هخامنشی منتقل می شود. همچنین، در پژوهشی که استفنی دیلی، زبانشناس و آشورشناس انگلیسی انجام داده است، نشان می دهد که این نشان در فرهنگ آشوری به نام "صلموشرر" و اکدی "صلمو" نام داشته و نماد "سوگند وفاداری به پادشاه و خانواده اش" بوده است.[[17]]



در نتیجه ادعای کویر که این نقش "اول اینطوری بوده و بعد آنطوری شده" بویژه ادعای مضحکانه که "پرچم کورش و کار خود کورش بوده" نادرست و طرح خورشید بالدار چه با نقش مرد در میان آن و چه بدون مرد، سده ها پیش از هخامنشیان در هنرهای منطقه رواج داشته است که هخامنشیان آنرا وام گرفته و پس از تغییراتی، در پیکری ایرانی ارائه می دهند. البته، گمان داده شده است که هخامنشیان تصویر مرد بالدار را می توانسته اند، نمادی از "فرّه ایزدی" (فر کیانی/ فر پادشاهی) برای خود برداشت کرده و بکار برند.






تحریف شماره ۸



کویر در میان بخش پیشین مدعی شده بود که: ". . . میترا زن بوده است. این یک زن خدای ایرانی بوده است"



واشکافی تحریف و درستسازی:

کویر، در این بخش از گفتگوی خود، دچار اشتباه بزرگ دیگری می شود که می پندارد چون امروزه نام "میترا" ویژه زنان است، در نتیجه مهر یا میترای باستانی نیز هم می بایستی زن بوده باشد. ولی در دین و فرهنگ ایرانی، میترا یک مرد و هتا نام او نرینه[:مذکر] بوده است و بدان خاطر نیز چه در ایران و چه زمانی که به رم می رود، او را همواره در پیکر یک مرد نشان داده شده است.



نام میترا در زبان اوستایی "میثرَ" (miθra) است و هر چند که در اوستا با خورشید در ارتباط می باشد ولی او هرگز خورشید یا خدای خورشید نبوده، بویژه آنکه در فرهنگ ایرانی، میترا بجز خورشید نیز در ارتباط با ستاره شب و ستاره بامداد هم بشمار می رفته است.





تحریف شماره ۹



در این بخش او بسراغ سنگ نگاره مرد بالدار در پاسارگاد می رود که بسیاری از ایرانشناسان بر این باورند، نماد کورش بزرگ بوده و می گوید: "این تصویر خود کورش است. . . و این بال ها در آن زمان رسم بوده، نماد کشورهایی که تصرف کرده."



واشکافی تحریف و درستسازی:

نوشتن درباره مرد بالدار پاسارگاد، تکرار مکررات می باشد و در مقاله ای در گذشته بدان پرداخته ام می توان رجوع شود،[[19]] ولی در مورد ادعای کویر و "این بال ها نماد کشورهایی متصرف" می باشد، بسنده است تا اشاره گردد که هرگز چنین رسمی وجود نداشته است. بال ها در این سنگ نگاره، همانند بسیاری از عناصر هنری، هخامنشیان از تمدن ها و فرهنگ های پیشین خود وام گرفته بودند و این چهار بال که دو تای آن ها بسوی بالا و دو تای دیگر بسوی پائین نشان داده می شوند، در تمدن های آشوری و بابلی، مظهر الوهیت بوده و بطور کل مردم میانرودان باستان، خدایان خویش را همواره با این چهار بال نشان می داده اند. (فرتور زیر)







تحریف شماره ۱۰



کویر در ادامه، در باره پیشینه خانوادگی کورش بزرگ به سندی اشاره می کند: "اولین سند: ۲۹۰۰ سال پیش نبشته ی آشوربانی پال."



واشکافی تحریف و درستسازی:

نخست اعلام ۲۹۰۰ سال پیش نادرست است. تاریخ این سند متعلق به سال ۶۳۹ پ. م است. بگفته ای دیگر ۲۶۳۹ سال پیش است.





تحریف شماره ۱۱



پیش از ادامه سخن کویر در باره زندگی کورش بزرگ و در کجا زاده شده است، بایستی کمی جلوتر رفت و سپس دوباره به ادامه سخن پیشین او پرداخت. در بخش مورد نظر، کویر در باره "انشان" اینگونه مدعی می شود: ". . . حدود سال های ۱۱۰۰ تا ۷۷۰ پیش از میلاد، انشان که در قلب پارس بود، جزیی از خاک ایلام شد، حدود ۷۷۰ تا ۳۶۴ پیش ازمیلاد قبایل پارسی عیلامیان انشان را وادار به مهاجرت به سمت شهر شوش کردند. در سال ۵۵۸ پیش از میلاد، پادشاهی کورش بزرگ در قلب پارس به مرکزیت انشان و نیز خوزستان آغاز شد."



واشکافی تحریف و درستسازی:

-الف: کویر تفاوت میان "سرزمین انشان" و" شهر انشان" را نمی داند و بدین خاطرهم می باشد که می پندارد چون کورش بزرگ خود را "پادشاه انشان" خوانده بوده است، در نتیجه "شهر انشان" مرکزیت پادشاهی او نیز بوده است.



- ب: "شهر انشان"، نه تنها یکی از کهنترین مراکز شهرنشینی در جهان بشمار می رود که باستانشناسی دیرینگی آن را به ۶ هزار سال پیش می رساند،[[20]] بلکه یکی از گاهواره های تمدن در جهان بشمار می رود که در سده های پایانی هزاره چهارم پیش از میلاد، عیلامیان آن را پایتخت خود ساخته بودند. در نتیجه ادعای کویر مبنی بر آنکه عیلامیان انشان را در ۱۱۰۰ پیش از میلاد جزیی از خاک خود ساخته بودند نادرست و ریشه در عدم سواد تاریخی او دارد.





تحریف شماره ۱۲



کویر سپس می افزاید: "باستانشناسان و تا پیش کاووش های باستانشاسانه(!) ویلیام سامنر در سال ۱۹۷۱ در ملیان، بیشتر موقیعت انشان را در خوزستان می پنداشتند. اما پس ازاین کاوش ها، ایده های نوین بر وجود انشان در دشت بیضا اشاره دارد و طی نیم قرن گذشته تاکنون این موضوع مورد اتفاق باستانشناسان ایران وجهان است" و نتیجه گیری می کند: ". . . یعنی همون محلی که در همه کتبیه ها زادگاه کورش گفته شده. این انشان همونجاییه که توی نقشه بهتون نشون دادم."



واشکافی تحریف و درستسازی:

- الف: بر خلاف ادعای کویر، تا به امروز در هیچ کتیبه ای از زادگاه کورش بزرگ یاد نشده است و این ادعا نادرست و دروغین می باشد.



- ب: تا سال ۱۹۷۲ کاوش های باستانشناسی، کسی نمی دانست که تپه ملیان همان شهر باستانی انشان بوده است. آشکار شدن آن مرهون یک عکس از یک آجر که کتیبه ای به عیلامی نقش بسته بود می باشد. این عکس در سال ۱۹۷۱ دریک مجله باستانشناسی فرانسوی چاپ شده بود، که سرانجام در سال ۱۹۷۳، با پژوهش بر کتیبه های یافت شده در ملیان و تطبیق آن ها با آجر نامبرده و ذکر کتیبه بر روی آنکه متعلق به یک معبد در انشان بوده، ملیان بعنوان شهر باستانی و گم شده انشان اعلام می گردد.[[21]]





تحریف شماره ۱۳



اکنون بایستی بازگشت به آغاز سخن کویر در ادامه تبارنامه کورش بزرگ که در سطور بالا یاد شد: ". . . این خانواده [کورش] کجا زندگی می کردند؟ این کورش کجا دنیا آمد؟ آیا واقعاً میشه دست روی جایی گذاشت توی ایران و گفت اینجا زادگاه کورشه؟ من بیش‌از ده سال در ایران، چندین سال در خارج روی این کار کردم و امروز به یقین میتونم بگم دقیقاً در کدام ده کورش دنیا آمده و دوران کودکیش رو گذرونده! سعی میکنم به شما هم ثابت کنم امشب که اگه رفتید ایران، برید به دیدارش!" و دیرتر در ادامه همین موضوع مدعی می شود: ". . . کجاست حالا دقیقاً؟ یه نیگاهی بنداریم به اونجا که لااقل به باور من، البته سند و مدرک خیلیه که نمیخوام وقتتون رو بگیرم. کجاست اونجایی که من فکر میکنم کورش در اونجا بدنیا اومده و دوران کودکیش رو گذرونده؟" در اینجا کویر اسلایدهایی از روستا و تپه باستانی ملیان را نشان داده و پس از آنکه مدعی می شود در پیش از شورش ۲۵۳۷ جزو تیم های باستانشناسی بوده و آثار زیادی را هم کشف کرده است(!)، می افزاید: ". . . من با اطمینان میتونم محلی که خانه کورش بوده، اونجا رو هم پیدا کردم! برای اونکه ویژگی هایی داره اون ساختمون که فقط تنها مرکزی که میتونه خانواده سلطنتی در اون زندگی بکنه، همین خونه بوده! و امروزه بیاری تکنیک های پیشرفته این حرف رو میشه ثابت کرد و نشون داد. این نقشه همون محله." سپس اسلاید دیگری از نقشه هوایی ملیان را نشان داده و می افزاید: ". . . اون قسمت قرمزی که پائینه دو طرف حصار قرار گرفته اینجا همونجاییه که تنها ساختمان دولتیه و سامانه دولتی اون دوره در اونجا بوده. یعنی به احتمال زیاد، میتونه اونجا همونجایی باشه که خانه کورش و خانواده اش بوده."





واشکافی تحریف و درستسازی:

در وهله نخست، خود کویر هم نمیداند چه می گوید؟!‌ زیرا که در طی ۱۰ دقیقه سخن گفتن، از شاخه ای به شاخه دیگری پریده و هر دقیقه ای یک چیزی را اعلام می دارد. یک دقیقه او اطمینان دارد که می داند خانه کورش بزرگ کجا بوده است و مدعی می شود که مدارک زیادی هم در دست است و دقیقه ای دیگر، مطمئن نیست و احتمال می دهد و دقیقه ای دیگر او فکر می کند و امیدوار است تا روزی در آینده به یاری تکنولوژی پیشرفته ثابت شود که خانه کورش بزرگ آنجایی بوده که او پیدا کرده است.باری، برای پرتوافکنی بر روی ادعای کویر، کافیست به اسلایدی که خود او نشان داده اشاره شود. او مدعیست که خانه کورش بزرگ، همان ساختمان دولتی است که در بخش سرخ که دیوار حصار آن را از هم جدا ساخته می باشد.



این ادعا در مورد رنگ قرمز در اسلاید، یاد داستان "کنیز و کدو"ی مولانا را در ذهن زنده می سازد، زیرا که اسلاید نامبرده را کویر از مقاله ای تحت عنوان "وارسی معماری دوره ی آغاز ایلامی و ایلامی به روایت تل ملیان به مثابه شهر کهن انشان در فارس"،[[22]] برداشته است و اگر او بخود زحمت خواندن مقاله را می داد یا دستکم سواد خواندن گزارش های باستانشناسی را می داشت، می توانست بفهمد که معنی این جمله که در کنار نقشه افزوده شده، چیست: "روستای قدیم ملیان محدوده کوچک زرد رنگ است و توسعه های جدید به رنگ قرمز هاشور خورده اند." (فرتور سمت چپ) بگفته ای دیگر، "توسعه های جدید" به بخش هایی اشاره می شوند که دیرینگی تاریخی ندارند (دست کم در رابطه با موضوع مورد کنکاش). در نتیجه، ساختمان دولتی از آن زمان در بخش سرخ وجود نداشته است که کورش بزرگ در آن زاده و بزرگ شده باشد، که کویر از حضار در جلسه دعوت میکند تا به زیارت و دیدارش بشتابند. بگذریم از آنکه اگر کویر تاریخشناسی خوانده بود می دانست که شهر انشان اهمیت خود را نزدیک به نیم سده پیش از کورش بزرگ از دست داده و جای خود را به پاسارگاد داده بود و بدان خاطر هم بوده است که کورش بزرگ، پاسارگاد را پایتخت شاهنشاهی نوپای خود می سازد.




تحریف شماره ۱۴



در این بخش کویر بسراغ نام کورش بزرگ می رود و گذشته از آنکه حتی نمی تواند نام "چیش پیش" را بدرستی ادا کرده و می گوید "چی ش پئوش"، مدعی می شود که معانی نام او "زاده خورشید" است و برای اثبات مدعی می شود که نام "مهرداد" نیز به معنای فرزند خورشید است: ". . . من فکر می کنم قسمت اول اسم، کُر یا خور یا فرّ، همان خورشید است. خراسان، و کورش خورشیدزادست، فرزند خورشید. میدونیم همان نامیست که مثلاً مهرداد، فرزند خورشید."



واشکافی تحریف و درستسازی:

- الف: کویر مدعی می شود که او به این نتیجه رسیده است که معنی نام کورش "فرزند خورشید" است. این ادعا که کویر آن را به نام خود ارائه می دهد، در حقیقت کتزیاس و پلوتارک در دوران باستان ارائه داده بودند و امروزه از سوی زبانشناسان رد و منسوخ اعلام شده است.



- ب: بخش نخست نام کورش، "کورو-" (Kúru) به چم "خوار کننده دشمنان" و پسوند (حالت نهادی) "-ش" / š- به چم "او آن کَس" (he who) است که در کل بچم "او آن کسیست که دشمن را خوار می سازد" می باشد.[[23]] از دیگر نمونه های های حالت نهادی š-، نام داریوش بزرگ (Dāraya-vauš) است که ساختاری از dāraya به چم "نگه داشتن" و صفت vau- به چم "خوب" و سرانجام حالت نهادی š- است، که در کل، چم آن می شود "او آن کسیست که خوب را پاس می دارد."



- پ: نام مهرداد نیز پارسی شده نام "میتراداتَ" (Miθra-dāta) و ساختاری از مهر-/میترا- (Miθra) و -دات (dāta) به معنای "-داده شده" است. در نتیجه، معنای نام مهرداد، "داده شده ازسوی ایزد میترا" است نه "فرزند خورشید". این اشتباهات ساده و پیش پا افتاده از سوی کویر، ریشه در ناآشنایی او با زبان های کهن ایرانی دارد.





تحریف شماره ۱۵



کویر در ادامه شرح نام کورش، به مساله ای اشاره می کند که نه تنها نشاگر بی سوادی اوست بلکه بازگفت ادعاییست که قوم گرایان کُرد یا پان کُردها مدعی آن می شوند: ". . . البته باورهای دیگری در مورد نام کورش هست، . . . . بعضی ها میگن ماد، مادی و یا در نتیجه کُرد بوده و نام نامی کُردیه."



واشکافی تحریف و درستسازی:

(سطور زیر رونوشت برداری از نوشته ی دیگر این نگارنده تحت عنوان "كردها، مادها، ایرانستیزان و جعل تاریخ" می باشد. برای اطلاعات بیشتر در این زمینه بدان نگاشته مراجعه شود.[[24]])



- الف: با آنکه تئوری های گوناگونی در باره ریشه ی واژه "کُرد"، از جمله برگرفته از زبان های سامی و غیرسامی میانرودان باستان و نیز پیش از هندواروپایی از سوی برخی خاورشناسان ارائه داده شده است، ولی بشکل مستند، تنها در متون پهلوی ساسانی به شكل"کورت" (kwrt-), چهار بار و به معانی 'چوپان' و 'چادرنشین'، بکار برده شده است.



- ب: امروز مورد پذیرش اکثریت كُردشناسان جهان است، که "کُرد" نام یک قوم یا تیره به معنای امروزی آن نبوده است، بلکه واژه ای، در برگیرنده همه ایرانیان "کوچ نشین" (عشایر)، چادرنشین، چوپان و چراگرا بوده در سراسر ایران بوده است. مارتین ون بروئینسن (Martin van Bruinessen)، مردمشناس و کردشناس هلندی در این باره می نویسد:



"از کُرد 'قوم' ساختن برای نخستین بار در منابع نخستین سده های اسلامی صورت گرفته است و اینگونه بنظر می آید که در زمان نام بردنش، برای یک گونه های ویژه چوپان های چادرنشین بکار برده می شده است - و ممکن است که در برگیرنده یگان های سیاسی بوده باشد تا گروه بندی زبانی؛ حتی یک الی دوبار کُردهای عرب را شامل می شده است. ولی از سده دهم میلادی بدینسو، به کسانی اطلاق می شده است که کوچ نشینان یا چراگردانانی بوده اند که به زبان ایرانی سخن می گفته اند، و در منطقه ی کوهستانی در جنوب دریاچه وان و دریاچه ارومیه و شاخه هایی در قفقاز می زیسته اند. اگر در آن زمان روستا‌نشینانی بوده اند که کُرد زبان (که امروز برای ما شناخته شده است) بوده باشند، واژه ی كُرد شامل آنان نمی شده است." نیز ولادیمیر ایوانف می افزاید: "واژه کُرد در سده های میانی [میان سده های ۵ تا ۱۵ ترسایی]، در برگیرنده همه کوچ نشینان ایرانی-تبار می شده است."



ت: مینورسکی بر این باور است که تازیان صدراسلام، همه ی ایرانیان و کسانی که زیر سلطه فرهنگی ایرانیان قرار داشته اند، را "کُرد" می خوانده اند، که می توان گمان داد، یک توهین به معنی "آواره" بوده است. زیرا بسیاری از ایرانیان از هراس وحشیگری تازیان، از شهرها فراری و به کوه ها پناه برده بودند، از جمله امروزه که در عراق "كُرد" به معنی "مردمان کوه نشین" بکار برده می شود. همچنین، كورد در در گویش طبری به معنی چوپان است و نمونه های بکاربری واژه کُرد برابر چوپان، چادرنشین و چراگر نیز در ادبیات کلاسیک پارسی یافت می شود، از جمله در سروده های چکامه سرایان بزرگ ایران:



رودکی:

"از بخت و کیان خود بگذشتم و پَردَختم - چون کُرد بماندستم تنها من و این باهو." (چوبدستی چوپانان)



غزالی:

"بخارا خوشتر از لوکر خداوندا همی دانی - وليکن کُرد نشکيبد ازين دوغ بيابانی."



سعدی:

"چو سيلاب خواب آمد و هر دو برد - چه بر تخت ِ سلطان چه بر دشت ِ کُرد."



- ث: گویش کُردی برای نخستین بار چهارصد سال پیش نوشته می شود و شادروان پرفسور مکنزی (D. N. MacKenzie)، زبانشناس و كُردشناس نامی بریتانیایی، که هتا امروزه پژوهش های او معتبرترین پژوهش زبانشناسی کردی بشمار می روند، کُردی را خویشاوند و به گمانی شاخه ای از زبان فارسی اعلام داشته است. مکنزی در سال ۱۹۶۱ با بکارگیری روش نوین گویش-شناسی و شیوه Isogloss (شناسایی روابط اُرگانیک میان زبان ها و گویش ها) بجای شیوه سنتی 'نمودار درختی'، توانسته بود نشان دهد، کردی که در گروه جنوب باختری (SWI) است، با زبان مادی که در گروه شمال باختری (NWI) قرار دارد هیچ پیوندی نداشته و بخاطر حضور قوی عناصر گروه جنوبی، كُردی را در کنار و خویشاوند فارسی قرار داده است.



در نتیجه، در زمان باستان كُرد به معنای امروزی آن وجود نداشته است که کورش نام خود را آنان گرفته باشد و نه کُردهای امروزی با مادها نسبتی داشته اند. در حقیقت امروزه می توان گفت نزدیک ترین بازماندگان مادها، ایرانیان ساکن فلات مرکزی می باشند که در مثلث ری، کاشان و اصفهان، که در اصطلاح زبانشناسی و تاریخشناسی "مثلث ماد" خوانده می شود، زندگی می کنند.





تحریف شماره ۱۶



کویر در ادامه بسراغ آئین میترائیسم رفته و اطلاعات نادرست و جعلی بیشتری را به حضار خود ارائه می دهد: ". . . آئین میترا تقریبا تمام جهان را گرفت و مرکزش خورشید بود، و حتی اینقدر مهری ها علاقه داشتند به این خورشید، که در باورشون کسی نبود آئین خودش رو پنهان می کرد. بامداد که از خونه می رفتند بیرون، ظرفی به رنگ سرخ، گِل سرخی توی اون بود و انگشت اشارشون رو میزاشتن توی این گِل و میزاشتن روی پیشانیشون. همون که الان هندی ها میزارن. و این نشانه طرفداریشون از خورشید، همون علامت قرمز که توی همون فروهر دیدیم که البته بعدها ضرورت نمیدونم چی بگم تغییر یافت و تبدیل شد به اون داغی که الان در اثر سجده و سر روی مُهر گذاشتن که روی پیشانیشان پیدا میشه!"



واشکافی تحریف و درستسازی:

- الف: بر خلاف ادعای کویر، مهرپرستی در دوران باستان، تقریباً به همه جهان سرایت نکرده بود و تنها در جهان ایرانی و امپراتوری روم پرستش می شد.



- ب: چون تاریخ، رشته تحصیلی کویر نیست و چیزی از اینسو و آنسو شنیده و یا در وبلاگ همگانی ویکیپدیا خوانده است، ناتوان در تشخیص تفاوت میان "مهرپرستی" ایرانی و "میترائیسم" رومی است.



تاریخچه آئین مهرپرستی در ایران بزرگ، به سده ها پیش‌ از ظهور اشوزرتشت و دین بهی[:زرتشتی] می رسد، در گذار زمان دستخوش تغییرات اساسی و بنیادگی می گردد. از سوی دیگر، میترائسیم در رُم باستان هرچند که نام آن، سیمای ظاهریش و فلسفه اش ریشه ای ایرانی داشته و هتا به "اسرار پارسی" نیز شناخته می شده است، ولی با مهرپرستی ایرانی کاملاً متفاوت بوده و دو آئین جدا از یکدیگر بشمار می روند.



- پ: مهرپرستی در فلات ایران پس از ظهور اشوزرتشت در سده ۱۸ پیش از میلاد، بتدریج اهمیت خود را ازدست داده بود و هر چند که در ایران هخامنشی و نیز دوره اشکانیان و ساسانیان، شهروندان ایرانی و انیرانی در گزینش دین و آئین خود آزاد بودند، ولی در بخش هایی از شاهنشاهی بگونه ای پراکنده، اندک شمار پیروانی داشته است. "یکی از عللی" هم که هیچ مدرک و سندی از مهرپرستی ایرانی یافت نشده است، بدین خاطر می باشد. در نتیجه، سندی که نشان دهد، شیوه زندگی مهرپرستان چگونه بوده است، از جمله هر روز بامداد که از خانه های خود بیرون می آمدند پیشانی خود را سرخ می کردند، حقیقت ندارد. البته بایستی اشاره شود که مارتین لوتر کینک، کشیش و کُنشگر مدنی سیاهپوست آمریکایی، در سال ۱۹۴۹ در مقاله ای مدعی شده بود که میترائیست ها (رومیان نه ایرانیان) "مُهر داغی" را در زمان غسل تعمید بر روی پیشانی اشان می گذاشتند تا یادآوری باشد برایشان در گرویدنشان به میترائیسم.[[25]] ولی، نه تنها روشن نیست که کینک این ادعا را بر اساس چه مدرک و سندی ارائه داده بوده است، بلکه در کل نادرست می باشد، زیرا که آئین میترائیسم در رُم، ویژه سپاهیان کارکشته ارتش رُم، نامی به لژیونرها و نیز امپراتوران و سناتورهای رومی بوده و آنان میترائیست بودن خود را پنهان نگه می داشتند، زیرا یک آئین سری بوده تا از گرویدن مردم عادی به آن آئین جلوگیری شود.



دو دیگر، کوینیتوس ترتولیانوس گزارش می دهد که در زمان "غسل تعمید" یک داوطلب رومی ِ خواهان ِ گرویدن به آئین میترائسیم، پس از گرمابه گرفتن و شستشویش، نشانی فرضی را بر پیشانی اش می کشیده اند، که امروزه همان سنّت در کیش ترسایی زنده مانده و در زمان غسل تعمید، کشیش با انگشت شست خیس خویش، یک نشان سمبولیک را بر پیشانی نوزاد یا شخص بالغ ترسیم می کند.[[26]] بنابرین، می توان گمان داد که کینک، "نشان فرضی" کوینیتوس ترتولیانوس را تبدیل به "مُهر داغ" و نیز کویر، "مُهر داغ" ساخت کینک را تبدیل به "خال سرخ رنگ" یا 'بیندی' هندی کرده باشد و به حضار خود در جلسه تحویل داده است.



در اینجا جای دارد اشاره شود، هر چند که رنگ سرخ در ایران باستان نمایانگر "برجستگی و امتیاز" بوده است، ولی در آئین میترائیسم در رُم، رنگ سرخ نماد خون فوران کرده از گردن گاوی بوده که میترا با خنجر خویش به رگ آن جانور زده و نمایانگر "زندگی، نجات و باورری" بوده است. بدان علت هم رومیان باستان، در زمان به فرتور کشیدن میترا، او در کلاه و جامه ای سرخ رنگ نشان داده و امروزه شراب سرخ که ترسایان به نشانه خون مسیح می نوشند و نیز کلاه و پوشاک سرخ رنگ پاپانوئل (سانتا کلاوز)، از همان سنّت رومیان باستان و میترائیست ها کپی شده و هیچ پیوندی با ایران و مهرپرستی ندارد.[[27]]



در نتیجه هیچ پیوندی میان خال سرخ رنگ (بیندی) هندیان و بودائیان که نشانگر "چشم سوم" است و بویژه ادعای کویر که جای داغ و مُهر نماز بر پیشانی شیعیان که نشانه دروغ، ریاکاری و فریبکاریست آنانست، وجود ندارد. بگذریم از ادعای کویر مبنی بر پیوند مُهر نماز شیعیان با فرّ و فروهر زرتشتی و مهرپرستی، کافیست تا به تعادل روانی و عقلانی او شک برده شود.





تحریف شماره ۱۷



در این بخش کویر به رویدادنامه نبونئید اشاره کرده و مدعی می شود که حاوی این جملات است: "روز سوم از ماه آر هسمنه یا آبان کورش به بابل اندر آمد به پیش گام های او شاخه های سبز افشانده می شد. او با مردمان شهر، پیمان آشتی گذارد. کورش به همه مردمان بابل، پیام درود و شادباش فرستاد." و ادامه می دهد: "ورق های دیگه این سالنامه هم هست. بعضی ها میگن نه این چون اینجوری تعریف کرده است، شاید که به زور وادارش کردن که بنویسه."



واشکافی تحریف و درستسازی:

- الف: این سالنامه، کتاب نبوده است که دارای ورق های گوناگونی باشد، بلکه یک کتیبه و گلنبشه است.

- ب: نام هشتمین ماه اکدی "عَرخ سَمَنه"[[28]] بوده است نه "آر هسمنه".

- پ: کتیبه کنونی که امروزدر دست می باشد، میان سده های ۴ تا ۱ پیش از میلاد نبشته شده است نه در زمان کورش بزرگ. بگفته ای دیگر میان ۲۰۰ تا ۴۰۰ سال پس از سقوط بابل نوشته شده است و طبعاً در گذار زمان، دستبردهایی در تواریخ و رویدادها روی داده است.

- ت: متنی که کویر مدعی می شود در این رویدادنامه در ستایش از کورش بزرگ نوشته شده، دروغ و خیالپردازی بیش نیست، زیرا که کل کتیبه (در هر دو سو) مشتمل بر پنج ستون و ۱۱۱ سطرمی باشد و در باره ورود کورش بزرگ به بابل، تنها در ستون ۳ سطرهای ۱۸ و ۱۹ و ۲۰ اشاره می کند و بدین شرح می باشد:



"[۱۸] در سومین روز عَرخ سَمَنه، کورش وارد بابل شد.

[۱۹]بت ها(خدایان بابل) پیش او گذاشته شد. در شهر صلح بود، هنگامی که کورش

[۲۰] به [خدایان] بابل درود فرستاد."



بنابرین، شاخه های سبز پیش گام کورش بزرگ و پیمان آشتی و شادباش و غیره، تحریف تاریخ و از تراوشات مغزی خود کویر می باشد.




باری، چون تاریخ و باستانشناسی رشته های کاری محمود کویر نیست، او متوجه وجود یکی از مهتمرین اسناد گشایش بابل بدست کورش بزرگ نبوده است.



این سند مهم (تصویر سمت چپ) یک آجر (گل پخته) باندازه های ۳۲.۵x۳۲ سانتیمتر، با قطری نزدیک به ۶ سانتیمتر و متعلق به سده ۶ پیش از میلاد است که توسط باستانشناس انگلیسی بنام Leonard Woolley در کاووش های شهر باستانی اور در جنوب عراق در سال ۱۹۲۳ ترسایی بدست آورده بود و هم اکنون در موزه بریتانیا با شناسه ۱۱۸۳۶۲ نگهداری و بندرت به نمایش گذاشته می شود. این استوانه دارای شش سطر به زبان اکدی است که از حاکمیت صلح و آرامش را بر بابل توسط کورش بزرگ گزارش می دهد:




(۱) کوروش، شاه جهان، {شاه} انشان،
(۲) پسر کمبوجیه،
(۳) {شاه} انشان.
(۴) خدایان بزرگ همه سرزمین ها را
(۵) به دست من سپردند و من
(۶) این سرزمین را در آرامش مستقر ساختم.[[29]]

بگفته ای دیگر، چون این سند تاریخی بر خلاف رویدادنامه نبونئید که در سده های دیرتر نبشته شده است، متعلق به سده ۶ پ. م یا همزمان با کورش بزرگ می باشد، بعنوان منبع و سند تاریخی، جایگاهی بسیار مهمتر و باارزش تری را دارا است.



تحریف شماره ۱۸



در میان سخنرانی، یکی از حضار با اشاره به ادعایی که کورش بزرگ در جنگ با ماساگت ها کشته شده است، کویر پاسخ می دهد: "بسیارانی در تواریخ نوشته اند که کورش هنگامی که به نبرد با ماساگت ها رفت و گویا رابطه عاشقانه ای هم با ملکه اونها داشت در جنگ با او کشته شد"، و سپس با اشاره به نقاشی های گوناگون اروپائیان با موضوع سر بریده شده کورش توسط "تاماروز"(!) ادامه می دهد: "بنظر من این داستان از بیخ و بُن ساخته پرداخته پان ترکیست هاست و سابقه تاریخی ندارد، یادادشت هایی که به قبیل از روی داستان و افسانه پرداخته اند و هیچ سندیت تاریخ براش نیست." و سرانجام در تائید درگذشت کورش بزرگ به مرگ طبیعی مدعی می شود '. . . البته ما می دونیم که این جنگ صورت گرفت و نخست باعث شد که شمشیری به ران کورش بخوره و زخمی بشه ولی این ملکه در جنگ کشته شد و ایرانیها فتح کردن و برگشتند و بعد کورش درگذشت تا طبیعی یا بیماری نمی دانم."



واشکافی تحریف و درستسازی:

- الف: نخست ماساگت ها (به ایرانی Masyaka-tā)، از تیره ایرانی خاوری واز اقوام سکایی بودند و نام درست ملکه آنان "تومیریس" که یونانی شده نام سکایی (ایرانی) "تهم رییش" (tahm-rayiš) بوده است نه "تاماروز" که کویر بر زبان آورده است.



- ب: پان ترکان به روی این داستان مانور داده و در تلاشند تا آن را یک رویداد تاریخی جلوه دهند، هر چند که مضحکانه است، زیرا که اگر هم کورش بدست ملکه تهم ریش کشته شده باشد، بدست یک هم تبار و ایرانی دیگری کشته شده بوده است، نه یک ترک، آنهم زمانی که در سده ۶ پیش‌ از میلاد، قبایل ترک هنوز در ترکستان چین بسر می برده و به آسیای میانه مهاجرت نکرده بودند. ولی این داستان برخلاف ادعای کویر، یک سند تاریخی پشتوانه آن می باشد، هر چند که امروزه از سوی اکثریت خاورشناسان و ایرانشناسان رد شده و آن کتاب تواریخ هرودوت است.



- پ: گویا کویر چیزی درباره زخمی شدن کورش بزرگ در جنگی شنیده است، ولی چون اطلاعات تاریخی ندارد آن را به "زخم شمشیر" آنهم در "جنگ با ماساگت ها" تبدیل کرده است.



در باره زخمی شدن کورش بزرگ در جنگ، 'بروس' (کاهن بابلی همدوره با سلوکیان و نیز اشکانیان) نخستین کسی بود که مدعی شده بود، کورش بزرگ توسط یک نیزه هندی زخمی و پس از چند روز و بازگشت به پاسارگاد در می گذرد. پس از او کتزیاس نیز می نویسد که کورش بزرگ به همان شیوه، ولی در جنگ با 'دربیک‌ها' (بگفتهٔ هرودوت، از اقوام پارسی چادرنشین ساکن منطقه گرگان یا هیرکانیه باستان) در می گذرد. ولی بر عکس گزارش آندو، گزنفون و بویژه رویدانامه های بابلی (Babylonian Chronicles) که همزمان با کورش بزرگ نوشته شده است اعلام می دارند که کورش بزرگ به مرگ طبعیی درمی گذرد و می بایستی هم درست بوده باشد. زیرا که همه مدارک تاریخی بویژه، مدارک در رابطه با گشایش بابل نشان می دهند که کورش بزرگ همانند شاهان باستانی شخصاً وارد جنگ تن به تن نمی شده است. شاهنشاهان ایران از جمله کورش بزرگ، همیشه بر روی بلندی یا سکویی از پیش آماده شده با فاصله میدان نبرد و در میان گارد محافظ، فرماندهی جنگ ها را بر عهده داشته اند که مساله طبیعی و منطقی نیز بوده است، زیرا که در صورت زخمی شدن یا کشته شدن شاهنشاه، کل سپاه از جنگ دست کشیده و کشور از هم می پاشیده است (اشتباه بزرگی که داریوش شوم در زمان جنگ با مقدونیان مرتکب شده بود).





پایان سخن



تاریخ شناسی، باستان شناسی و زبان شناسی در دوران نو، مانند همه دانش های نوین، رشته های تخصصی و دانشگاهی می باشند و کسی با خواندن چند کتاب و مقاله، تاریخ شناس، باستان شناس یا زبان شناس نمی شود. برای نمونه، اگر کسی بخواهد خود را «ایرانشناس» (ایران شناسی)، در بخش ایران باستان معرفی کند، نیاز دارد تا سالیان دراز با سختی و کوششی خستگی ناپذیر، در یک زمان در رشته های تاریخ، زبانشناسی (اوستایی، پارسی باستان، پهلوی اشکانی،). پارسی میانه، یا دیگر زبان های باستانی ایرانی و نیز دین شناسی (زرتشتی شناسی) تحصیلات خود را بپایان رساند تا بتواند در کار خود حرفه ای عمل کند، در غیر این صورت، نتیجه اش ارائه اطلاعات نادرستی می شود که نمونه اش در بالا بدان اشاره شد.



در نتیجه، کسانی که بدون تحصیلات دانشگاهی و سال ها پژوهش و کار در این رشته، خود را بدروغ کارشناس تاریخ و زبانشناس می خوانند، همچون بناهای ساده ی ساختمانی می باشند که خود را مهندس خوانده و مدعی می شوند که می توانند برج و آسمانخراش بسازند. ولی پرسشی که هر ایرانی که دوستدار میهن و نیز مهمتر خود را نگهبان و پاسدار هویت و فرهنگ ملی می خواند، بایستی از خود کند، "چگونه می توان از کویر ها و دیگر جاعلان و تحریف گران تاریخ جلوگیری کرد و تاریخ و هویت ایران را از آسیب آنان در ایمن داشت؟"



برای این مهم، چندین راهکار را می توان ارائه داد:



۱ - کتاب نوشتن هنر نیست، بلکه چه نهاد و بنیادی کتاب را چاپ کرده مهم است.

نخست، تفاوت اصلی میان انتشاراتی های عادی و انتشارات تخصصی همچون انتشارات دانشگاهای معتبر، نهادهای فرهنگی شناخته شده و یا موسسه های تخصصی-دانشگاهی همچون چاپ نشر ایران، I.B.Taurus و Routledge در اینست که افرادی همچون کویر بسراغ انتشاراتی های عادی که با دریافت هزینه کتاب هایشان را چاپ و پخش می کنند می روند،[[30]] ولی انتشاراتی های تخصصی، چون نویسندگانشان بلاستثناء دانشگاهیان و پژوهشگران راستین می باشند، بدون پرداخت هزینه ای کتاب هایشان چاپ می شود. نیز انتشاراتی های عادی برایشان مهم نیست که نویسنده کتاب، آیا متخصص است یا نه، آیا مطالب کتابش معتبر است نه و یا آیا سرقت ادبی در کار می باشد یا نه، و تا زمانی که هزینهچاپ پرداخت می شود، آن ها کتاب را چاپ رسانده و پخش می کنند، ولی انتشاراتی های تخصصی، چون نویسندگان همه متخصص و پژوهشگر می باشند و نیز رسالتی را بر عهده دارند که سرقی ادبی در کار نیست، لذا پیش از چاپ از مراحل گوناگونی از جمله بررسی ازسوی هیئت متخصصین بایستی گذر کند. در نتیجه، این گونه کتاب ها چون تقلبی در کار نبوده و مطالب از کتاب ها و نوشته های دیگران کپی نشده، بچاپ می رسند.



ولی، اشخاصی همچون کویر چون دانشگاهی و متخصص نیستند و کتاب هایشان همچون یکساعت سخنرانی ذکر شده در بالا، سراپا تحریف تاریخ و خیال پردازی و دروغ پردازی است، یا با "سرقت ادبی" یا سرهم کردن پژوهش های پژوهشگران و متخصصان تاریخ کتاب هایشان نوشته شده است وادار می شوند که بسراغ انتشاراتی ها عادی بروند.



بنابرین، برای جلوگیری از این عده و تحریف تاریخ، در وهله نخست بایستی از خرید و خواندن هر گونه کتاب های تخصصی چاپ و پخش شده از سوی انتشارات عادی خودداری ورزید، و همانگونه که در سطور بالا ذکر شد، زیرا که نه نویسندگانش متخصص و دانشگاهی می باشند و نه مطالب درج شده در آن ها، قابل اعتماد می باشند.



۲ - اگر کسی ادعای کارشناس کرد پیش از باور کردن ادعا، مدارک دانشگاهی او چک شود، بویژه مدرک دکترا در همه جهان ثبت می شود و باسانی می توان آنلاین چک کرد. برای نمونه اگر کسی مدعی شود که دکترای خود را از بریتانیا گرفته است، با مراجعه به تارنمای کتابخانه بریتانیا آنلاین،[[31]] یا دیگر کشورهای اروپایی[[32]] و استرالیا[[33]] و نیز آمریکای شمالی[[34]] و حتی ایران[[35]] نیز می توان دریافت که آن شخص آیا حقیقت را می گوید یا دروغ.



۳ - حتی اگرشخصی مذبوحانه تلاش کند تا یافت نشدن نام خود را توجیه کند، از او رونوشتی از مدرک دکترا بهمراه تز او درخواست شود. سپس با برابر سازی متقابل (Cross-reference) متون درون تز با آنلاین، می توان تائید کرد که آیا شخص تز خود را جعل کرده یا نه؟



۴ - بدون هیچ تبعیضی هر کسی که در دانشگاهی در رشته ای که ادعای کارشناسی دارد، چه بعنوان دانشجو تحصیل کرده باشد و چه فعالیت کاری داشته یا دارد، اثر رد پایی از خود بجای می گذارد. در نتیجه با برابر سازی متقابل نام آن ‌شخص و دانشگاهی که ادعای تحصیل یا کار را می کند یا کرده است، با یک جستجو در گوگل می توان دریافت.



در هر رو، همه ایرانیان بویژه آنان که خود را ملی گرا دانسته، بایستی با تحریف تاریخ به هر شیوه ای که شده است مبارزه کنیم، زیرا که تحریف تاریخ بمثابه نابودی هویت و گُسست ملی می باشد.



به امید ریشه کن شدن دیو دروغ در ایران.



شاپور سورنپهلو

روز دی بآذر از ماه آبان سال ۳۷۵۸ بهدینی

۱۲ آبان ۲۵۷۹ شاهنشاهی

۲ نوامبر ۲۰۲۱ ترسایی





پی نوشته ها

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



* - پیوند اینترنتی کوتاه شده به این نگاشته: https://bit.ly/3FzqmkM



1 - بازنوشت از مقاله این نگارنده به نام: "کارشناسان تاریخ، باستانشناسی و زبانشناسی "مغرض" و "جعلی" دست درست برای تحریف تاریخ" - https://bit.ly/3GUv0va






3 - سورنپهلو، شاپور، "پرگار بی بی سی فارسی و برنامه ای هدفمندانه: یورش به اشوزرتشت، نماد هویت ایرانی" -






5 - "گفتگو با دکتر محمود کویر درباره هزاره ققنوس"، کیهان آنلاین: https://bit.ly/3wjrmpD



6 - یوتیوب: https://youtu.be/0f_iF7KVmXc



7 - Steins, G., “Torabindung und Kanonabschluss: Zur Entstehung und kanonischen Funktion der Chronikbücher,” in Die Tora als Kanon für Juden und Christen, ed. Erich Zenger; HBS 10; Freiburg: Herder, (1996), pp.213–256.



8 - Gignoux, Ph., "ANĒRĀN", Encyclopaedia Iranica, Edited by Yarshater, E., (1985), Online: https://iranicaonline.org/articles/aneran



9 - MacKenzie, D. N., "ĒRĀN, ĒRĀNŠAHR", Encyclopaedia Iranica, Edited by Yarshater, E., (1998), Online: https://www.iranicaonline.org/articles/eran-eransah



10 - Horus by Meltzer, E. S., in "The Oxford Guide: Essential Guide to Egyptian Mythology", Edited by Donald B. Redford, Berkley, (2003), pp.164–168.



11 - از جمله وبلاگ همگانی ویکیپدیا که یکی از نامعتبرین منابع می باشد و بنظر می رسد که کویر اطلاعات خود را از آن وبلاگ کپی و در این سخنرانی تکرار کرده است.



12 - Shahbazi, 'Ddrafš', "Encyclopaedia Iranica", edited by Ehsan Yarshater, Columbia University (1994), Vol. VII, Fasc. 3, pp.312-315.



13 - سورنپهلو، شاپور، "نشان مرد بالدار هخامنشی: از'خورشید بالدار' مصری تا نماد نادرست 'فروهر' در ایران" -



14 - Shonkwiler, R. L., “The Behdetite: A Study of Horus The Behdetite: From the Old Kingdom to the Conquest of Alexander”, University Of Chicago (2014)



15 - “Winged Sun”, in: Brill’s New Pauly, Antiquity volumes edited by: Hubert Cancik and , Helmuth Schneider (2006). Online: http://dx.doi.org/10.1163/1574-9347_bnp_e413300



16 - همان



17 - Dalley S., The God Salmu and the Winged Disk in "Iraq", the British Institute for the Study of Iraq (1986), Vol. 48 , pp. 85-101



18 - Boyce, M., "Fravaši". Encyclopaedia Iranica, edited by Ehsan Yarshater, (2000), Vol. X, Fasc. 2. pp.195–199.



19 - سورنپهلو، شاپور، "بازنگری نقش برجسته مرد بالدار در پاسارگاد و پیوند آن با کورش بزرگ" -



20 - Moorey, P. R. S., "Excavations at Anshan (Tal-e Malyan): The Middle Elamite Period. Elizabeth Carter"، in Journal of Near Eastern Studies (2000), No.59 (1), pp.34–35.



21 - "The Lost City of Anshan." Science News 103 (1973), no. 14, pp.220–21. Online: https://doi.org/10.2307/3957995.



22 - اندرودی، ا.، الهام، طالبیان، م. ح.، محتشم، ع.، "وارسی معماری دورهی آغاز ایلامی و ایلامی به روایت تل ملیان به مثابه شهر کهن انشان در فارس"، در نشریه هنرهای زیبا، دوره ۲۵، شماره ۱( بهار ۱۳۹۸)، برگ ۵۷.



23 - Suren-Pahlav., S. “Cyrus The Great, the Father & Liberator”, CAIS Online: https://www.cais-soas.com/CAIS/History/hakhamaneshian/Cyrus-the-great/cyrus_the_great.htm






25 - Akhondi, Z., "The Influence of Mithraism on Christianity", Journal of History Culture and Art Research. 5 (4) (December 2016).



26 - King, M. L., "A Study of Mithraism", Crozer Theological Seminary,

(September 13, 1949 to November 23, 1949). Online: https://kinginstitute.stanford.edu/king-papers/documents/study-mithraism



27 - Bouyer, L., "The Christian Mystery: From Pagan Myth to Christian Mysticism", St. Bede's Press (2002), p.70.






29 -

(1) ku-ra-áš LUGAL ŠÁR LUGAL {kur}aš-ša-an

(2) DUMU kam-bu-zi-ia

(3) LUGAL {kur}aš-ša-an

(4) DINGIR.DINGIR GAL.GAL kal KUR.KUR

(5) a-na qá-ti-ia SA₅-ma

(6) KUR šu-ub-ti né-eh-ti ú-še-šib



30 - در سال های پایانی دهه ۸۰ ترسایی در لندن شخصی بنام "محمد بطحایی" همانند محمود کویر، خود را دکتر تاریخ و زرتشتی شناس به ایرانیان ساکن لندن معرفی می کرد و با بیرون کشیدن مطالب تاریخی از نگاشته های گوناگون تاریخشناس، بویژه آن دسته کتاب هایی که بصورت جزوه از سوی انتشارات فروهر (انتشارات رسمی زرتشتیان واقع در خیابان کاخ جنوبی در تهران) بچاپ رسیده بود و در کنار یکدیگر قرار دادن آن ها و ارائه در کتاب های گوناگونی بنام خود پخش می کرد. باری، از او که یکبار دعوت شده بود تا درباره تاریخ ایران در سالن کتابخانه شهرداری کنزینگتون سخنرانی کند، هر چند که از روی نوشته ای که از پیش‌آماده ساخته بود، نه تنها سخنان گسسته و بی ربطی ارائه داد، بلکه تلاش می کرد تا به بهانه پایان زمان سخنرانی اش از زیر پرسش های حضار فرار نماید. باری با پافشاری شادروان قاسمی، رئیس کانون ایرانیان، او وادار به پاسخ دادن به دو پرسش شد - که همان پاسخ ها موجب گست تا مُشت او نسبت به عدم اطلاعاتش در باره ایران باستان باز گردد. البته دیگر نامی از او شنیده نشد تا آنکه پس از درگذشتش، همسر او کتاب ها و یادداشت های را به حراج گذاشت. در میان آن ها، بریده نوشته ها و چسباندنشان در کنار یکدیگر در یک سیاهه های گوناگون سرانجام آشکار شد که چه مطلبی را از چه کتابی کپی می کرده و به نام خود در کتابی ارائه می داده است.



31 - https://ethos.bl.uk/Home.do;jsessionid=561DC9C49A78DBC393216E12E3A0B781



32 - https://www.dart-europe.org/basic-search.php



33 - https://libguides.umn.edu/FindResourcesbyFormat/dissertations



34 - https://www.ebsco.com/products/research-databases/ebsco-open-dissertations



35 - https://library.ut.ac.ir/en/thesis



































به گرد دوستان در فیسبوک بپیوندید






















دنبال کردن در تویتر























"هرچه قضاوت دیگران درباره من سخت بوده باشد، نمیدانند که من بیشتر خودم را سخت قضاوت کرده ام."

-- (صادق هدایت)

نامم شاپور سورنپهلاو، پیشه ام باستانشناسی و ایرانشناسی، دینم زرتشتی و مقیم انگلستان می باشم.




در سال های آغازین دهه ۷۰ ترسایی و در نوجوانی با هدف تحصیل از ایران برون آمده و از سال های آغازین دههٔ ۸۰ ترسایی که برای واپسین بار به ایران بازگشته بودم، تا به امروز بخاطر مبارزات فرهنگی و سیاسی با رژیم روضه خوانان از مام وطن دور مانده و در تبعید بسر می برم.



دور کارشناسی (لیسانس) را در رشته های تاریخ و باستانشناسی و زرتشتی شناسی با تمرکز بر متون پارسی میانه و اوستایی و دوره کارشناسی ارشد (فوق لیسانس) را رشته های تاریخ، باستانشناسی و زبانشناسی (پهلوی اشکانی، پارسی باستان و اوستایی کهن)، را در دانشکده پژوهش های خاوری و آفریقایی دانشگاه لندن (SOAS)، زیر نظر استادن بنام و بزرگ ایرانشناس همچون دیوید بیوار، مری بویس و نیکلاس سیمز ویلیامز گذرانده ام.





فعالیت های فرهنگی

پس از توطئه و انقلاب مهندسی شدهٔ ۲۵۳۷ در ایران و قطع کمک های فرهنگی به دانشگاه های خارج از کشور از سوی نهادهای وابسته به دولت شاهنشاهی از جمله بنیاد پهلوی، رشته های ایرانشناسی در همهٔ دانشگاه های بریتانیا برچیده شد. از آن روی، برای امر زنده سازی این رشته مهم ملی و نیز آشنا ساختن بیگانگان، بویژه انگلیسی زبانان با فرهنگ و تمدن ایران، در سال ۱۹۹۸ ترسایی با همیاری دوست و همکار باستانشناسم دکتر اوریک بزیروف "کانون پژوهش های ایران باستان" (سی. ای. آی. اس - CAIS-SOAS) را به شیوهٔ یک اندیشکده (اتاق فکر)، در دانشکده پژوهش های خاوری و آفریقایی (SOAS) دانشگاه لندن بنیان گذاردم.



با پیوستن ده ها ایرانشناس نامی اروپایی به کانون و همیاری آنان نخستین شبکهٔ فکری میان ایرانشناسان در خارج از کشور پس از بقدرت رسیدن رژیم جمهوری مذهبی در ایران، پیکر گرفت که نتیجه آن برپایی کلاس ها و نشست های هفتگی برای جلب و آشنا ساختن بیگانگان با فرهنگ و تمدن ایرانی در دانشکدهٔ SOAS، بهمراه راه اندازی نخستین تارنمایی تخصصی-دانشگاهی ویژهٔ ایران باستان در جهان بود.



تارنمای کانون که نخستین و بزرگترین تارنما در باره فرهنگ، تاریخ، هنر و تمدن ایرانی در اینترنت می باشد، با ارائهٔ بیش از سه هزار مقاله پژوهشی به خامهٔ ایرانشناسان نامی جهان، نه تنها اثرات بنیادی در خودآگاهی ملی در میان ایرانیان نسبت به هویت ملی و تاریخ گذشتگان و نیاکانشان داشته است، بلکه با شناساندن تمدن ایرانی به بیگانگان موجب شده است تا بسیاری از رشته های ایرانشناسی در دانشگاه های غربی باری دیگر زنده یا از نو بنیان گذاشته شوند. نیز تارنمای کانون، نخستین سایت خبری ویژه میراث ملی را به دو زبان پارسی و انگلیسی، با همیاری باستانشناسان ایرانی ارائه داد، که در افشاسازی سیاست های ایرانزُدایی رژیم جمهوری اسلامی و مهمتر بیدار سازی ایرانیان در دفاع از هویت ملی و یادگارها و میراث باستانی خود نقش اساسی و بسزایی را ایفا کرده است.



کانون سرانجام در سال ۲۰۰۰ ترسایی پس از افشاساختن جنایات رژیم روضه خوانان در نابودی بازمانده های باستانی و میراث ملی که آن را «سیاست خزنده و پنهان ایران-باستانزدایی جمهوری اسلامی» (ایران ستیزی خزنده) نام نهادم، با فشار مهره های نفوذی رژیم در بریتانیا، بویژه رخنه "مرکز اسلامی انگلستان" در دانشگاه لندن، وادار به جدا شدن از دانشگاه لندن شد، و از آن زمان تا به امروز بگونه ای مستقل و با همکاری باستانشناسان و تاریخشناسان و اندیشمندان ایرانی و بیگانه به کار خود را ادامه داده است.





فعالیت های سیاسی

در کنار پژوهش های تاریخی و فعالیت های فرهنگی، فعالیت های سیاسی خود را بعنوان یک "ملی گرا" و "هوادار پادشاهی پارلمانی/گزینشی" در نهضت مقامت ملی ایران، به رهبری زنده یاد دکتر شاپور بختیار، علیه رژیم غوغاسالار و استبداد مذهبی و عوام زورمندش آغاز کردم.



در نهضت شاخه لندن، مسئول امور پناهندگی و بخش تعلیمات سیاسی را بر عهده داشتم که پس از ترور دکتر بختیار بدست رژیم روضه خوانان و از هم پاشیدن نهضت، مستقلاً بعنوان یک کُنشگر و تحلیلگر سیاسی، مبارزه را با رژیم و نیز مبارزه با اندیشکده ها و گروه های ایرانستان خواه [:تجزیه طلب] تازی در انگلستان موسوم به "الاحوازی" ادامه داده ام.




سرگرمی ام نگارگری، کارهای گرافیک، عکاسی، سفالگری، شترنج [شطرنج] و تخته نرد و نیز ورزش های چوگان، بوکس، جودو و کراوماگا است. دو نمونه از نگارگری هایم در سمت چپ، "زن در ایران باستان" (آبرنگ) و استاد احمد کسروی (رنگ و روغن بر روی بوم).



نیز همواره به چهار مهم در زندگی باور داشته ام:



۱. "تاریخدانی که تنها برای دیگر تاریخدانان قلمفرسایی می کند، پرنده ایست زیبا در قفسی زرین؛ تاریخدانی که در تاریخ دست می برد، سیاستمدار است؛ تاریخدانی که تنها از شیرینی های گذشته می نویسد، بازرگان است؛ و تاریخدانی که هر آنچه که هست و آن هم برای مردم و بزبان آنان می نویسد، چراغدار راه آینده است."



۲. "دشمنی با ایران و ایرانی در نهاد همهٔ دکانداران دین و کشورمداران بیگانه نهفته است."[*]



۳ . "تنها راهی که ایران می تواند در هزاره هایی آینده همچنان به حیات خود ادامه دهد، سرمایه گذاری سنگین در بخش "آموزش و پرورش" و ترویج و شناساندن "فرهنگ راستین ایرانی" و "هویت ملی" از سنین کودکی و در سراسر دوران تحصیل به نسل های آیندهٔ ایران می باشد."




۴. "قشر روضه خوان، زایندهٔ دروغ، نیاندیشیدن، بی خردی، بی سوادی، خرافات، زنستیزی و ایرانستیزی بوده و بزرگترین ابزار در دست بیگانگان، برای استثمار و واپس نگهداشتن ایران می باشد. در نتیجه ریشه کنی این قشر بهمراه نابودساختن همهٔ نمادها و نهادهای آن، بایستی درصدر برنامه های بازسازی بنیادی کشور در دورهٔ پساسرنگونی رژیم ازسوی یک نظام ملی در ایران باشد. وگرنه ملت ایران، در بهترین شکل ممکنه بایستی رژیم جمهوری اسلامی را هر چند دهه تجربه نماید."



فروغ اهورایی، همواره پاسدار و نگهبان ایرانزمین و ایرانیان باد.





ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ






* اصل این فرادید که "دشمنی با ایران و ایرانی در نهاد هربیگانه ای نهفته است" را در دهه ۹۰ ترسایی برای نخستین بار مطرح کردم، که شوربختانه مورد توجه برخی از گروه های نژادپرست قرار گرفت. امروز به نادرستی گفتار خود پی برده و بر این باورم که "دشمنی با ایران و ایرانی در نهاد هر بیگانه ای نهفته نیست"، که بسیاری از بیگانگان، عاشق ایرانی و فرهنگ و تمدن ایران بوده و می باشند، از جمله استاد شادروانم پروفسور مری بویس که قلباً خود را ایرانی و زرتشتی می دانست - و همچنین ایرانشناسان دیگری همچون ریچارد فرای "ایراندوست." باری، مشکل کشور ما، مردمان جهان نیستند، بلکه کشورمدارن [:سیاستمداران] بیگانه و دکانداران دین در درون کشور می باشند.