۱۴۰۴ آذر ۱۹, چهارشنبه

 

این متن برگرفته از کتابی کهن است و نکته‌ی جذاب آن، به‌کار رفتن واژگان پهلوی در میان زبان فارسی است.
در حقیقت، این نامه به دوره‌ای تعلق دارد که چند سده پس از فروپاشی ساسانیان و در زمان گذار از فارسیِ پهلوی به فارسیِ نو نوشته شده؛ روزگاری که با وجود افول زبان پهلوی، بسیاری از واژگان آن همچنان در فارسی نو زنده بودند. این واژه‌ها به‌تدریج یا از میان رفتند، یا در قالبی تازه در فارسی نو باقی ماندند.
سه واژه‌ای که در متن زیر آن‌ها خط کشیده شده، هر سه از ریشه‌های پهلوی‌اند: واژه‌ی نخست به معنای «آسمان» است، دومی «ماه» یا «آب» (’MY؟)، و سومی بار دیگر به معنای «آسمان».
پس از مدتی، این واژگان پهلوی به فارسی ترجمه شدند و کاتبان، به‌جای خودِ واژه‌ی پهلوی، برابرِ فارسیِ آن را در متن می‌نشاندند. به همین شیوه، بسیاری از واژه‌ها به‌صورت مستقیم از پهلوی وارد فارسی نو شدند و تا امروز به ما رسیده‌اند. از همین روست که در شاهنامه با انبوهی از واژگان پهلوی روبه‌رو می‌شویم؛ واژگانی که حتی خودِ فردوسی گاه معنای آن‌ها را نیز برای ما روشن می‌کند:
جهانجوی را نام ضحّاک بود
دلیر و سبکسار و ناپاک بود
کجا بیوراسپش همی خواندند
چنین نام بر پهلوی راندند
کجا بیور از پهلوانی شمار
بود بر زبان دَری ده هزار
یا در جایی دیگر، درباره‌ی رود اروند ـ که خود واژه‌ای پهلوی است ـ چنین می‌گوید:
اگر پهلوانی ندانی زبان
بتازی تو اروند را دجله خوان
و این‌ها تنها نمونه‌هایی از ده‌ها واژه‌ی پهلوی‌اند که در تار و پود زبان فارسی نو تنیده شده‌اند.