۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۷, جمعه

کزمازج، گز مازگ، کزمازک، اثل، طرفا، تاماریسک، گزمازو، گز شاهی، شوره گز

کزمازج[ ک َ / ک ِ زِ ] (اِ) مأخوذ از گزمازک فارسی و به معنی آن . (ناظم الاطباء). به پارسی کزمازک گویند. (ترجمه ٔ صیدنه ). تاکوت . فربیون . گزمازک . (یادداشت مؤلف ). حب الاثل است که به فارسی عبارت از ثمر درخت گز باشد. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به کزمازک و گزمازک شود.
* زمازک . [ گ َزْ زَ ] (اِ مرکب ) بار و میوه ٔ درخت گز را گویند و معرب آن جزمازج است و به عربی ثمرةالطرفا خوانند و حب الاثل همان است . (برهان ) (آنندراج ). بار درخت گز. (الفاظ الادویه ). مؤلف اختیارات بدیعی نویسد: شعر الجن است و گویند آن پرسیاوشان است .
* حب الاثل[ ح َب ْ بُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) العذبة. (داود ضریر انطاکی ). گزمازک . کزمازج . کزمازق . جزمازج . گزمازج . کزمازک . بزر شوره گز.
* طرفاء[ طَ ](ع اِ) گز و آن بر چهار صفت است ، یکی از آن اَثل است . طرفاة، یکی آن . (منتهی الارب ). درخت گز که به هندی جهاو گویند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). درخت گز و چوب گز را گویند. (برهان ). گز بوستانی و ثمره ٔ آن گزمازج است . (شیخ الرئیس در مفردات قانون ). گزمازو. (تفلیسی ). گزمازک :
آن کس که یافت طوبی و طرف ریاض خلد
طرفه بود که چشم به طرفا برافکند.
خاقانی .

کسی کو روی گل بیند، به طرفا طرف نندازد
کسی کو توتیا یابد، کشد در دیده خاکش را.

بدر جاجرمی .

گزی که گزانگبین بر آن نشیند. طل (باران نرم ) که بر ورق گز نشیند، گزانگبین باشد. (بحر الجواهر). درخت گز است . ارجانی گوید: طرفاء سرد و خشک است در دو درجه و زداینده است و شوینده هر عضوی را، قوت خشک کردن جراحتها در او ضعیف است و قابض است و اگربرگ و شاخهای خرد او در سرکه پخته شود و بر ضماد کرده آید، سختی سِپرز را دفع کند و آماسها را این ضمادسودمند است . و اگر به مطبوخ او مضمضه کرده آید، درددندان را تسکین دهد. و اگر برگ او را در شراب بجوشانند و آن شراب را در کاسه ای کنند از چوب گز و روزی چند بگذارند بعد از آن بخورند ورم را دفع کند و اگر خنجهای او دود کرده شود آبله و ریشهای تر را خشک گردانده و پوست گز و میوه ٔ او در قبض به مازو ماند. و خاکستر او زداینده است مر اعضا را و خشک کننده است مر جراحتها را و قوت بریدن بادهای غلیظ در او بیش است درقبض . (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان ). به پارسی درخت گز بود و آن انواع است ، یک نوع ثمر وی را گزمازج گویند وثمر وی را حب الاثل و ثمرةالطرفاء خوانند و طبیعت وی سرد و خشک بود و در وی قبضی بود و تجفیفی و ثمر وی بغایت قابض بود و گویند گرم بود و طبیخ وی چون نطول کنند، سپش بکشد و چون ورق و بیخ و قضبان وی با سرکه یا با شراب بپزند سپرز را نافع بود و درد دندان را نیز نافع بود و بدان مضمضه کردن و ورق وی به آب بپزند و با شراب ممزوج کنند و بیاشامند سِپرز را بگدازاند و موافق زنانی بود که رطوبت از رحم ایشان روانه بود و زمان دراز بر آن گذشته باشد چون بر طبیخ آن بنشینند نافع بود. ابن واقد گوید: زنی بر وی جذام ظاهر شد،پس از طبیخ وی با مویز چند نوبت بیاشامید، از وی زایل شد و گوید تجربه کردیم زنی دیگر را هم صحت داد. خوزی گوید: چون دخان کنند ورم سرد را زائل کند و بغایت سود دهد در بیشتر ورمها. رازی گوید: بخور وی سه نوبت ، بواسیر را خشک گرداند. شریف گوید: چون بخور کننددر دهان کسی که علق در حلق او چفسیده باشد بیفتد. وثمر وی گزیدگی رتیلا را سود دهد. دیسقوریدس گوید: بدل ثمرةالطرفاء در داروی چشم عفص بود. (اختیارات بدیعی ). به فارسی درخت گز گویند. بزرگ او اثل است و ثمرش عذبه و مذکور شد و بری او بی ثمر و کوچک آن مخصوص به این اسم و شکوفه اش سفید مایل به سرخی و ثمرش مثلث وگزمازج نامند. در اول سرد و در دوم خشک و قابض و مجفف و رادع و محلل و طبیخ بیخ او را با سرکه جهت جذام مجرب یافته اند و به دستور جهت سپرز و یرقان و رفع سدد و ورم صلب جگر مجرب است و باید هر روز سی وپنج مثقال بنوشند. و بخور شاخ و برگ او جهت زکام و خشک کردن آبله و زخمها و اخراج زلو از حلق مؤثر و خاکستر اوجهت استرخاء و خروج مقعد و قروح رطبه و سوختگی آتش و سه دفعه بخور برگ او جهت ساقط کردن دانه ٔ بواسیر وثآلیل مجرب است و در سایر خواص مثل اثل و ثمرش در جمیع صفات مانند عذبه و تکرار موجب اطناب است . (تحفه ٔحکیم مؤمن ). طرفا؛ گز، سرد است به درجه ٔ اول و خشک به دوم . در ولایات سردسیر از قد مردی نمیگذرد و در گرمسیر سخت بلند میشود و سطبر، چنانکه دو ستونش یک باع و دو باع میباشد. آن را به سرکه پخته سپرز سخت شده را نافع است . و درد دندان بنشاند و به آب پخته در آن نشینند ماده ٔ کهن از رحم اخراج کند. ثمره اش را خرمادوج (ظَ: گزمازوج ) خوانند. سرد است به درجه ٔ دوم و خشک به سوم . اسهال کهنه و درد دندان و ادرار حیض و اوجاع طحال را مفید است . برگش به غرغره درد دندان را ودودش زکام را و ضمادش قروح رطوبی را مفید است . (نزهةالقلوب خطی ). و رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 161 و تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 237 و جنگل شناسی کریم ساعی ج 2 ص 30 و کلمه ٔ گز در همین لغت نامه شود.
/////////////
جزمازج‌.  ثمرة الطرفا بود بپارسی کزمازک گویند طبیعت وی گرم بود در اول درجه و خشک است در آخر آن و گویند سرد بود در اول قطع رعاف بکند و چون بپزند به آب و سرکه و بر سر ضماد کنند نافع بود ریش شپش را و مقدار دو درم مستعمل بود و چون بیاشامند نفث الدم را نافع بود و بر گزندگی رتیلا ضماد کردن سودمند بود و زمانی که رطوبات از رحم ایشان روانه بود و یرقان را نافع بود و اسحق گوید مضر بود بسر و مصلح وی دوقو بود و گویند بدل وی هم‌وزن آن پوست انار و نیم وزن آن انزروت سرخ بود.
______________________________
صاحب مخزن الادویه تحت عنوان ثمرة الطرفا می‌نویسد: بفارسی کزبار و معرب آن جزمازج است و بهندی بری‌مائین نامند و آن ثمر درخت کز است‌.
اختیارات بدیعی، ص: 96
///////////
کزمازو: جزمازج، ثمرة الطرفا بود. به پارسی کزمازک گویند. (اختیارات ص 96).
جزمازج ثمرة الطرفاست و معرب از کزمازو است. (تحفه ص 72). در صیدنه تحت عنوان گزمازک آورده شده به لغت پارسی گزمارک گویند و به هندویی «اوهیو» و «مائن» و «سکور» هم گویند و او میوه درخت گز است. (صیدنه ص 597).
یادگار
/////////
شوره گز
اشاره
از انواع درخت گز است نام محلی آن در جنوب خراسان و کرمان «گز شاهی» و «شوره گز» و در بلوچستان «باهوگزا» می‌باشد. در کتب طب سنتی «اثل» و «اثل» نامبرده می‌شود. به فرانسوی‌Tamarix oriental و به انگلیسی‌Athel tamarisk وDesert athel گفته می‌شود. گیاهی است از خانواده‌Tamaricaceae نام علمی آن‌Tamarix aphylla (L .) Karst . و مترادفهای آن‌T .furas Hamilt . وT .orientalis Forsk . وT .articulata Vahl . وThuja aphylla L . می‌باشد.
مشخصات
درختی است کبود رنگ صاف به بلندی حدود 10 متر. برگهای آن ریز دارای غلاف و انتهای آن نوکدار می‌باشد. گلهای آن خوشه‌ای باریک پرپشت با پایک کوتاه و گالهایی در گره‌های شاخه‌های درخت در ابعاد یک نخود ایجاد می‌شود.
این درخت در مصر، عراق، عربستان، ایران، افغانستان و پاکستان انتشار دارد. در ایران در مناطق خشک و گرمسیر جنوب و برازجان، دالکی، بوشهر تا جاسک و بمپور و سیستان و بم و طبس می‌روید. چوب آن سفید و شکننده است و در این مناطق برای جلوگیری از پیشرفت شنهای روان کاشته می‌شود.
معارف گیاهی، ج‌4، ص: 36
شوره گز Tamarix aphylla
ترکیبات شیمیایی
در گالهای درخت گز شاهی مقدار فراوانی در حدود 43- 36 درصد تانن وجود دارد و در پوست آن حدود 10 درصد و در چوب آن حدود 1 درصد تانن یافت می‌شود.
خواص- کاربرد
گالهای آن قرمز و خیلی قابض، پوست آن تلخ و قابض است. در هندوستان آن را پس از خشک کردن به صورت گرد در می‌آورند و مخلوط با روغن و کامالا برای ازدیاد نیروی جنسی و تحریکات جنسی به کار می‌برند. کامالا گردی است که از کپسول میوه خشک شده و کوبیده درختی گرفته می‌شود. در این کتاب مشخصات و خواص آن مشروحا با نام قنبیل آمده است. به آن گیاه مراجعه فرمایید. گال درخت را
معارف گیاهی، ج‌4، ص: 37
نیز با نام گز شاهی و اثل می‌نامند.
درخت گز شاهی از نظر طبعت طبق نظر حکمای طب سنتی سرد و خشک است و از نظر خواص معتقدند که شاخه و برگ آن بازکننده انسداد و گرفتگی‌های مجاری طحال و مقوی کبد است. ورم کبد را نرم می‌کند و برای جلوگیری از سفید شدن مو مفید است. مزمزه آن برای رفع درد دندان نافع می‌باشد. خوردن پخته ریشه و شاخه و برگ آن با سرکه برای تقویت کبد و نرم کردن ورم آن مفید است. دود دادن آن 8- 7 بار برای لقوه و سقوط دانه‌های بواسیر و آبله نافع است. گرد خاکستر آن برای قطع خون اعضای بدن نافع است. مقدار خوراک از دم کرده آن تا 125 گرم و از عصاره آن تا 150 گرم است. معده را ضعیف می‌کند و از این نظر باید با صمغ عربی خورده شود، جانشین آن از نظر خواص، میوه سرو است که به جوز السرو معروف است.
گالهای آن مقوی چشم و لثه و معده و کبد و طحال است و از خونروی و اخلاط خونی سینه جلوگیری می‌کند و خونروی را قطع می‌نماید و برای قطع اسهال صفراوی و رطوبی و یرقان و رطوبت رحم مفید است. اگر آن را در گلاب بخیسانند و صاف نموده در چشم بچکانند برای افزایش دید چشم مفید است. جویدن گالها و یا مزمزه با آب دم کرده آن برای تقویت لثه و دندانها نافع است و خوردن دم کرده آن برای جلوگیری از اخلاط خونی سینه و قطع ترشحات خارج از اندازه عادت ماهیانه و سیلان خون از بواسیر و اعضا مفید است. خوردن 30 گرم از دم کرده یا خیسانده آن در آب گرم با شکر برای یرقان و ترشحات رحم مفید است. اگر آن را در آب گرم خیس کرده و 7- 3 روز مرتبا بخورند، برای تقویت مسلولین نافع است.
معارف گیاهی، ج‌4، ص: 38
////////////
... استوارت2 گوید  ترانگبین تاماریسك* را  če‛n žu می‌گویند. تاماریسك از گیاهان چین است و سه گونه آن شناخته شده. 3 تا آنجا كه من می‌دانم، چینی‌ها نامی ازترانگبین هیچ یك از این سه گونه نبرده اند و آنچه استوارت یاد کرده تنها به شیره  درون درخت اشاره دارد كه به نقل از Pen ts‛ao در كتاب استوارت به كار رفته است. چن تسیائو(Čen Tsiao)   از دوره  سونگ در كتاب خود، T‛un-či4، در تعریف č‛en žu تنها گوید : "شیره موجود در چوب یا تنه  تاماریسك. "5
افزون بر این، گونه ایی ترانگبین بلوط هست که از Quercus vallonea Kotschy و Q. persica [ما زوج ایرانی/بلوط ایرانی] به دست می‌آید. در مرداد ماه بی‌شمار  کرمهای  كوچك سفیدرنگ (Coccus) روی درخت ‌نشسته از سوراخهایی كه در درخت در می آورند ماده‌ای قندی برون تراود که بسان دانه‌های كوچك سخت می‌شود. مردم پیش ازبر آمدن آفتاب بیرون شده دانه‌های ترانگبین را با تكان دادن شاخه‌ها روی پارچه‌های كتانی كه زیر درختها گسترده اند می‌تكانند.  این تراوشات را با فروبردن شاخه‌های كوچكی كه این ماده بر روی آن بهم رسیده در آب جوش و جوشاندن این محلول قندی و تبدیل آن به شربتی غلیظ نیز جمع‌آوری کرده برای شیرین كردن خوراک  بکار زنند یا با آرد آمیخته گونه ایی كلوچه سازند...
ساینو-ایرانیکا
/////////////////
أثل عديم الأوراق

المحتوى هنا ينقصه الاستشهاد بمصادر. يرجى إيراد مصادر موثوق بها. أي معلومات غير موثقة يمكن التشكيك بها وإزالتها. (يناير 2016)
أثل عديم الأوراق
شجرة أَثل لا ورقي في موئلها في الجزائر
المملكة:
الفرقة العليا:
الفرقة:
الشعبة:
الشعيبة:
الفصيلة:
طرفاوية Tamaricaceae
الجنس:
أثل Tamarix
القسم:
Tamarix aphylla [1]

الأَثل عديم الأوراق
 (باللاتينية: Tamarix aphylla) هو أكبر أنواع الأثل. هو شجرة دائمة الخضرة يمكن أن يصل ارتفاعها إلى 18 متراً.
الموئل الأصلي[عدل]
موطن الأثل عديم الأوراق هو الوطن العربي، امتداداً من المغرب العربي والمشرق العربي وصولاً إلى بعض مناطق جنوب آسيا. يستعمل النبات كمصد للرياح وللاستظلال.
مراجع[عدل]
  1. ^  "معرف Tamarix aphylla في موسوعة الحياة". eol.org. اطلع عليه بتاريخ 3 مايو 2016.
////////////
به عبری:
אשל הפרקים (שם מדעיTamarix aphylla) הוא אשל בתצורת עץ גבוה המתנשא לגובה 4-15 מטרים. זאת לעומת מיני האשל האחרים הגדלים בארץ ישראל שצורתם שיחנית.
///////////////
Tamarix aphylla
From Wikipedia, the free encyclopedia
Tamarix aphylla
Tamarix aphylla in natural habitat inAlgeria
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
T. aphylla
Tamarix aphylla
(L.Karst.
Tamarix articulata
Tamarix aphylla is the largest known species of Tamarix (height: to 18 metres—60 ft). The species has a variety of common names, including Athel tamarisk,[1] Athel treeAthel pine, and saltcedar. It is an evergreen tree, native across North, East and Central Africa, through the Middle East, and into parts of Western and Southern Asia.
Contents
  [show
Distribution[edit]
Tamarix aphylla is found along watercourses in arid areas. It is very resistant to saline and alkaline soils. [2] The latitudinal range ranges from 35 N to 0 N, and it ranges from Morocco and Algeria in North Africa eastwards to Egypt and south to the Horn of Africa and into Kenya. It is found in the Middle East and the Arabian Peninsula, east through Iran and into India, Pakistan and Afghanistan.[3]
Description[edit]
Tamarix aphylla grows as a tree to 18 metres (60 ft) high. The tiny leaves are alternately arranged along the branches, and exude salt, which can form a crusted layer on the surface, and drip onto the ground beneath.[3] The species can reproduce by seed or by suckering.
Uses[edit]
Tamarix aphylla has been used as a windbreak and shade tree in agriculture and horticulture for decades, especially in dryer regions such as the western United States and central and western Australia. Due to its higher fire adaptability it can be used as a barrier to fire. Even the dry wood of Tamarix due to its high ash (30-40%) and higher salt content of its foliage makes it difficult to burn. After a fire it usually regrows unless the root crown is also destroyed.[4]
Australia
Within these regions it has spread, most dramatically and noticeably in central Australia after floods of 1974 along the Finke River in the Northern Territory. Since then it has become a serious weed and invasive species in the Northern Territory and Western Australia. The species had been present for many decades without much spread before this.[5] It tends to use more water than most native plants in Australia, which it outcompetes. It has replaced the indigenous eucalyptus along watercourses in the interior.[5] It has been declared a Weed of National Significance in Australia.[6]
United States
It is commonly used for windbreaks on the edges of agricultural fields and as a shade tree in the deserts of the Southwestern United States. This species has not naturalized in areas of the United States where it is grown, unlike other species in the Tamarix genus, that are serious invasive species.[7]
History[edit]
Most botanists and bible scholars believe that the eshel tree planted by Abraham in the Book of Genesis, was Tamarix aphylla[8]The 'father of taxonomy' Carolus Linnaeus wrote that its name was derived from the Ancient Greek 'a' "without", and 'phyllon' "leaf".[9]In Urdu and Hindi this tree is called "Farash" (فراش). while in Punjabi it is called "kooan" (کواں). In Baluchi it is called Shakargaaz or Siahgaaz[10]
Chemistry[edit]
2,6-Digalloyl glucose and 3,6-digalloyl glucose are gallotannins found in galls of T. aphylla[11]
References[edit]
  1. Jump up^ "Tamarix aphylla"Natural Resources Conservation Service PLANTS Database. USDA. Retrieved 8 December 2015.
  2. Jump up^ [1]
  3. Jump up to:a b CAB International, (2000) Forestry Compendium Global Module. Wallingford, UK: CAB International
  4. Jump up^ [2]
  5. Jump up to:a b Griffin, G. F.; Smith, D. M. S.; Morton, S. R.; Allan, G. E.; Masters, K. A.; Preece, N. (1989) Status and implications of the invasion of tamarisk (Tamarix aphylla ) on the Finke River, Northern Territory, Australia. Journal of Environmental Management, 1989, Vol.29, No.4, 297-315
  6. Jump up^ "Weeds Australia - Weeds of National Significance - Athel Pine<". www.weeds.org.au. Retrieved 2009-09-29.
  7. Jump up^ Forest Service Ecology
  8. Jump up^ God as gardener
  9. Jump up^ Liddell, Henry George and Robert Scott (1980). A Greek-English Lexicon (Abridged Edition). United Kingdom: Oxford University PressISBN 0-19-910207-4.
  10. Jump up^ [3]
  11. Jump up^ Gall polyphenolics of Tamarix aphylla. Mahmoud A.M. Nawwar and Sahar A.M. Hussein, Phytochemistry, July 1994, Volume 36, Issue 4, Pages 1035–1037, doi:10.1016/S0031-9422(00)90486-2
//////////
به پنجابی فرمان:
فرماں فرماں ٹبر دا اک رکھ اے۔ پاکستان وچ ایہ گرم تھانواں تے ہوندااے۔
//////////// Tamarix articulata
From Wikipedia, the free encyclopedia
Tamarix articulata
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
T. articulata
Tamarix articulata
Tamarix articulata, also called farash (Hindiफराश), is a moderate sized tree with feathery foliage and an erect stem usually attaining a height of 40 feet to 50 feet and girth of 5 to 6 feet. It grows faster than any other species in the arid tract.
The new leaves appear by about May and small pinkish flowers, loosely arranged on slender of spikes appear from June to July and ripen in November-January. The seeds are small and reproduction from seed is fairly good, only if suitable moisture conditions are available. The tree is very hardy and capable of standing extremes of temperature and excessive drought except during its early establishment period. It is frost hardy. It coppices freely and grows readily from cuttings provided good moisture is available in early stages. It does not produce root suckers. It stands saline conditions fairly well.
References[edit]
  • R N Kaul (1963): Need for afforestation in the arid zones of India, LA-YAARAN, Vol 13
  • R C Ghosh (1977): Hand book on afforestation techniques, Dehradun.
  • R K Gupta & Ishwar Prakasah (1975): Environmental analysis of the Thar Desert, Dehradun.
  • L R Burdak (1982): Recent advances in desert afforestation, Dehradun
////////////
Tamarisk
Definitions
·         WordNet 3.6
1.     n tamarisk any shrub or small tree of the genus Tamarix having small scalelike or needle-shaped leaves and feathery racemes of small white or pinkish flowers; of mostly coastal areas with saline soil
2.      ***
Webster's Revised Unabridged Dictionary
·          
1.     n Tamarisk (Bot) Any shrub or tree of the genus Tamarix, the species of which are European and Asiatic. They have minute scalelike leaves, and small flowers in spikes. An Arabian species (Tamarix mannifera) is the source of one kind of manna.
2.      ***
Century Dictionary and Cyclopedia
·          
1.     n tamarisk A plant of the genus Tamarix: sometimes called flowering cypress. The common tamarisk is T. Gallica a shrub or small tree of the Mediterranean region and southern Asia. It is a prized ornamental shrub of feathery aspect, with scale-like leaves, and bearing clouds of pink flowers in late summer. It is a highly adaptable plant, thriving in wet, dry, or salty ground, rooting readily from slips and pushing forth vigorously; hence it is suitable for planting on shores and embankments. In the northern United States, however, it dies to the ground in severe winters. The stem and leaves contain much sulphate of soda. A variety produces Jews' or tamarisk manna. (See manna.) T. articulata (T. orientails) is the chief source of tamarisk-galls, which are said to contain 50 per cent. of tannin, and are used in dyeing and medicine. It is found in northwest India and westward, and is sometimes distinguished as tamarisk salt-tree, from its secreting salt which incrusts its trunk in sufficient quantity for some culinary use. It is a bush or tree of coniferous aspect. T. dioica of India, etc., yields a pale-yellow soluble resin.
2.     n tamarisk Any plant of the order Tamariscincæ.
3.      ***
Chambers's Twentieth Century Dictionary
·          
1.     n Tamarisk tam′ar-isk a genus of Mediterranean evergreen shrubs with small white or pink flowers.
2.      ***
Etymology
Webster's Revised Unabridged Dictionary
L. tamariscus, also tamarixtamarice, Skr. tamālatamālaka, a tree with a very dark bark; cf. tamas, darkness: cf. F. tamarisctamarixtamaris,
Chambers's Twentieth Century Dictionary
L. tamariscus.
Usage
In literature:
The next halt was at Sandougoumanna under a tamarisk tree (Isaaco always notes the trees under which he sleeps).
"The Journal of Negro History, Volume 7, 1922" by Various
Formerly the roads were lined with dusty tamarisks.
"The Panjab, North-West Frontier Province, and Kashmir" by Sir James McCrone Douie
Iskender parted the growth of tamarisks and stood out before him.
"The Valley of the Kings" by Marmaduke Pickthall
She had to watch from the infirmary window when Dona, escorted by Miss Jones, started off for The Tamarisks.
"A Patriotic Schoolgirl" by Angela Brazil
Over the entrance doors large branches of the tamarisk are frequently hung for a shade.
"The Caravan Route between Egypt and Syria" by Ludwig Salvator
Febrer walked on until he arrived at the foot of the hill, where the tamarisk shrubs were thickest; then he turned, and stood motionless.
"The Dead Command" by Vicente Blasco Ibáñez
Wild rice, tamarisk, and spruce, grow here.
"A New Guide for Emigrants to the West" by J. M. Peck
It only lacks tamarisk to be sheer Worthing.
"Highways and Byways in Surrey" by Eric Parker
A fierce sun beat down on yellow grass and dusty tamarisks.
"The Saracen: Land of the Infidel" by Robert Shea
Some 15,000 Turkish soldiers and six big guns occupied well-concealed trenches in a tamarisk wood.
"The Story of the Great War, Volume III (of VIII)" by Various
Round the grave are some stunted trees of tamarisk or ber (Zisyphus jujuba).
"Among the Wild Tribes of the Afghan Frontier" by T. L. Pennell
And they took their bones and buried them under the tamarisk tree in Jabesh, and fasted seven days.
"The Bible Story" by Rev. Newton Marshall Hall
She and Edward were looking out over the pines and tamarisks, across the blue Mediterranean.
"Man and Maid" by E. (Edith) Nesbit
He subsists solely on stray blades of grass, tamarisk, and tufts of lichen, that he picks up on the road.
"The Unveiling of Lhasa" by Edmund Candler
Outside the tamarisks lisped at intervals in a faint wind that rose in small puffs and died away in long sighs.
"Sinister Street, vol. 2" by Compton Mackenzie
Through the reeds and tamarisks Renaud sought to discover the hut that he knew, and that Audiffret had spoken of to him the night before.
"King of Camargue" by Jean Aicard
On the grass, under a tamarisk bush, sat Gerda with Ronnie on her knee.
"The School by the Sea" by Angela Brazil
A peacock, from high in a tamarisk that was fast folding its shutter leaves for the night, called discordantly.
"The Three Sapphires" by W. A. Fraser
Here also are fringes of tamarisk, and other low trees, along the shore.
"The Isles of Scilly" by Jessie Mothersole
Out of a tamarisk whirred a wild partridge.
"God Wills It!" by William Stearns Davis
***
In poetry:
Till starting from his sandy bed,
The wayworn wanderer looks to see
The halo of an angel's head
Shine through the tamarisk-tree.
"My Thanks," by John Greenleaf Whittier
Muses of Sicily, essay we now
A somewhat loftier task! Not all men love
Coppice or lowly tamarisk: sing we woods,
Woods worthy of a Consul let them be.
"Eclogue 4: Pollio" by Publius Vergilius Maro
Now nightly by the tamarisks
I pace, and watch the risen moon
Litter the sea with silver disks;
And pray of night one only boon:
Let my release be soon.
"Song" by Victoria Sackville-West
I looked at the crescent moon
hidden behind the tamarisk tree outside my window.
As if the dear departed one is smiling
and playing hide-and-seek with me.
"Ungrateful Sorrow" by Rabindranath Tagore

In news:
The Tamarisk Coalition is excited to announce the formation of a new partnership to protect and improve habitat along rivers and streams in the Grand Valley of western Colorado.
Tamarisk -munching beetles travel the Rio Grande.
You may notice that the entire valley is full of gray and dying tamarisk trees.
Tamarisk , also known as salt cedar, has invaded water courses throughout the western United States.
What was I doing in 100 degree August heat wearing river sandals and walking the shores of Lake Powell through cockleburs, thistles, tumbleweed and tamarisk.
***