[1] - کندر. [ ک ُ دُ ] (اِ) صمغی است که آن را مصطکی خوانند و
بعضی گویند مصطکی هم نوعی از کندر است و کندر لبان [ لوبان ] باشد. و بعضی گویند
کندر درختی است شبیه به درخت پسته لیکن باری و میوه ای و تخمی ندارد. صمغ آن را به
نام آن درخت خوانند و صمغالبطم همان است و آن شبیه به مصطکی است و طبیعت آن گرم
باشد. (برهان ). صمغی است مانند مصطکی که به عربی لبان گویند. (آنندراج ) (انجمن
آرا) (رشیدی ). صمغ درختی است مشابه به مصطکی . (غیاث ). علک . مزدکی . کندور.
(زمخشری ). به عربی نوعی از علک است که به عربی لبان و به فارسی کندر نامند.
(فهرست مخزن الادویه ). لبان . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). صمغی است که بر آتش ریزند و
بوی خوش برآرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نوعی از صمغ است که قطعبلغم را نافع
است . (منتهی الارب ). یک نوع صمغی شبیه به مصطکی که نشواره و نشوره و به تازی
لبان گویند. کندر رومی . مصطکی . (ناظم الاطباء). سانسکریت ، «کوندورو» ، «کندوره
» . یونانی ، «خندرس » . صمغی است خوشبو که از درخت کندر هندی به دست آورند و جهت
استفاده از رایحه ٔ مطبوعش آن را در آتش ریزند. کندر را از درختان دیگر از جمله
درختان تیره ٔ کاج و صنوبر می توان به دست آورد ولی نوع مرغوب آن همان کندر هندی
است که سرخ رنگ است و انواع دیگر کندرها سفیدرنگند. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع
به خرده اوستا ص 143 و کندرو شود.
- کندر حبشی ؛ گونه ای کندر سفیدرنگ که از انواع سرو کوهی و عرعر حاصل می شود ولی به مرغوبی کندر هندی نیست . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کندر هندی شود. (ناظم الاطباء).
- کندر رومی ؛ صمغی است که آن را علک رومی می گویند و مصطکی همان است . (برهان ) (آنندراج ) (فهرست مخزن الادویه ). مصطکی . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مصطکی شود.
- کندر هندی ؛ درختی است از رده ٔ دولپه ایهای جداگلبرگ از تیره ٔ بورسراسه که بومی هندوستان است و آن را از صمغی خوشبوی به نام کندر استخراج می کنند. لبان . لیبانون . شجرةاللبان . درخت کندر. عسلبند. (فرهنگ فارسی معین(.
- کندر حبشی ؛ گونه ای کندر سفیدرنگ که از انواع سرو کوهی و عرعر حاصل می شود ولی به مرغوبی کندر هندی نیست . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کندر هندی شود. (ناظم الاطباء).
- کندر رومی ؛ صمغی است که آن را علک رومی می گویند و مصطکی همان است . (برهان ) (آنندراج ) (فهرست مخزن الادویه ). مصطکی . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مصطکی شود.
- کندر هندی ؛ درختی است از رده ٔ دولپه ایهای جداگلبرگ از تیره ٔ بورسراسه که بومی هندوستان است و آن را از صمغی خوشبوی به نام کندر استخراج می کنند. لبان . لیبانون . شجرةاللبان . درخت کندر. عسلبند. (فرهنگ فارسی معین(.
45 (480). کندر[1]،
kundur (Boswellia thurifera) در سنسکریت kunduru ، kundura ، kundu، kunduruka .
آخوندوف صورت فارسی کندرو را که هوبشمن Hubschman (Armen. Gram. p172) نام برده، نیاورده است. *kunduruk
پهلوی و kndruk ارمنی
را به آسانی میتوان در kunduruka سنسکریت یافت.
از
ساینو-ایرانیکای لوفر
//////////////
کندر: به لغت تازی «علک» را گویند که جرم او
گرد باشد و لون او از اندرون و بیرون سپید بود و بر دست برگرفته شود چون مجاور او شود.
و درختی که کندر از او متولد شود درخت خار است. (صیدنه ص 611). لغت عربی است و گویند
فارسی است و به یونانی قیبوطیسرون و به سریانی لیانون و به رومی سیفروس نامند. ماهیت
آن علک و صمغ شجری است خاردار به قدر دو ذرع و برگ و تخم آن شبیه به برگ و تخم مورد
و مایل به زردی. (مخزن ص 764).
یادگار، در دانش پزشکی و داروسازی، متن، ص:
360
/////////////
مصطکی: لیث گوید «مصطکی» نوعی است از «علک
رومی» و هر دارویی که در وی «مصطکی» به کار برند عرب آن را «ممصطک» گویند. خلیل گوید
«مصطکی» را «کیا» گویند و به لغت هندی او را «کیه» گویند. قاطاجانس گوید از انواع او
نیکوتر آن است که از قبرس به اطراف نقل کنند و به لغت پارسی او را «رماس» و «رماست»
گویند و «مصطکی» به لغت رومی گویند. جالینوس گوید آنچه به لون سپید است «علک رومی»
است و به لون سیاه «علک قبطی» است، یعنی مصری. و محمد زکریا گوید مصطکا نوعی است از
صمغ و هریک از اجزای او مقدار «باقلا» بود و لون او سپید باشد و هرچه خردتر باشد از
او به اندازه «لبان» باشد و از «لبان» خردتر هم بود. (صیدنه ص 659). به پارسی کندرومی
خوانند و به سریانی کیا و به رومی مسطخی و به یونانی «سخنیوس» گویند و آن را علک رومی
خوانند و کیه گویند و آن صمغی سفید بود و سیاه بود.
(اختیارات ص 419).
یادگار، در دانش پزشکی و داروسازی، متن، ص:
371
//////////
صمغ البطم. علک البطم است بپارسی نباست گویند و بشیرازی کندر
طبیعت آن گرم بود محلل و ملطف بود و در خواص و منفعت نزدیک بود به مصطکی
اختیارات بدیعی، ص:
271
/////////////
مصطکی. بپارسی کندر
رومی خوانند و بسریانی کیا و برومی مسطخی و بیونانی سخنیوس گویند و آن را علک رومی
خوانند و کیه گویند و آن صمغی سفید بود و سیاه بود و آنچه رومی بود سفید بود و آنچه
سیاه است معروف به نبطی بود که در وی تخفیف سختتر از سفید بود و قوت قبض در وی کمتر
بود و وی لطیفتر و سودمندتر بود از کندر و گویند حدت وی کمتر از مجموع صمغها بود و
طبیعت آن گرم و خشک بود در دویم و گویند تر است و قبض در اجزای وی یکسان بود یعنی در
عروق و ورق و قضبان و اغصان و اطراف و ثمر و لحاء آن و عصاره و ورق آن و قشر بیخ آن
قایممقام اقاقیا و عصاره لحیة التیس بود جهت قرحه امعا و استطلاق بطن و نفث دم و زنان
که خون از رحم ایشان گشوده بود و رحم و مقعد که بیرون آید دیسقوریدوس گویند قوت مجموع
درخت وی قابض بود و قوت قشر وی و قشر بیخ وی مساوی بود و اگر طبیخ ورق وی بر ریشهای
کهن و بر استخوان شکسته و بر اعضای مسترخی ریزند نافع بود و قطع سیلان رطوبت مزمن از
رحم بکند و بول براند و چون بدان مضمضه کنند دندان متحرک را محکم گرداند و جرب را نافع
بود تا بحدی که جرب مواشی و سگ و اگر از شاخهای (شاخههای) وی مسواک سازند دندان را
جلا دهد و جالینوس گوید مرکب بود از قوای متضاده یعنی از قوت قبض و تسخین و قوت تلیین
و بدین سبب است که اورام معده و مقعد و امعا و جگر را نافع بود و خائیدن وی بلغم از
سر بکشد و سرفه بلغمی را سودمند بود و نفث دم و مقوی معده و جگر بود و بوی دهان خوش
کند و بن دندان محکم گرداند و مسخن معده و جگر بود و محلل رطوبات معده و مسکن مغص که
از رطوبت بود و چون با روغن زنبق سعوط کنند صداع سرد را نافع بود و چون با زیت بگدازند
شقاق لبها را نافع بود چون در ضمادات کنند درد امعا را نافع بود و چون با آب سرد بیاشامند
رطوبت معده را دفع کند و اشتها بیاورد و بلغم بگدازد و ورم جگر و نزف دم را نافع بود
و گویند مضر بود بمثانه و مصلح وی آن بود که بسرکه خویسانند و خشک کنند و با کثیرا
استعمال کنند و صاحب تقویم گوید بسیار از وی شش را بد بود و مصلح آن صمغ عربی بود و
قند و بدل آن یک وزن و نیم آن صمغ البطم و گویند بوزن آن لبان که از کندر دریایی بود
______________________________
ابو ریحان مینویسد:
قاطاجانس گوید از انواع او نیکوتر آنست که از قبرس باطراف نقل کنند و بلغت پارسی او
را رماس و رماست گویند و مصطلی بلغت رومی گویند
لاتین MASTICHES RESINA فرانسه MASTIC انگلیسی MASTICH
اختیارات بدیعی، ص:
420
/////////////
کندر
اشاره
به فارسی «کندر» و
در کتب طب سنتی با نامهای «کندر» و «لبان»، «لیبان» و «لیبان ذکر» آورده شده است. به
هندی لوبان و به فرانسوی انواع آن راOliban ،Encens m le وEncens indien و به انگلیسیOlibanum وFrankincense گفته میشود. صمغ رزینی است که
از گیاهی گرفته میشود. گیاه درختچهای است از خانوادهBurseraceae نام علمی آنBoswellia carterii Birdw . میباشد.
اینگونه در عربستان و حبشه میروید.
از گونه دیگری به
نامBoswellia serrata
Roxb . از همین خانواده نیز کندر گرفته میشود. اینگونه در مناطق مختلف
هندوستان میروید. از این گونه دو واریته در هند دیده میشود یکیVar serrata که برگهای آن پوشیده از کرک است
و دیگریVar glabra که برگهای آن صاف
و بیکرک میباشد.
مشخصات گیاه مولد
کندر- گونهB .carterii
درختچهای است کوچک
پرشاخه، برگهای آن مرکب و متشکل از 15- 7 برگچه. برگچهها دندانهدار شبیه برگ بلوط
و تمام گیاه پوشیده از کرک پنبهای است.
این درختچه در عربستان
و حبشه انتشار دارد.
معارف گیاهی، ج6،
ص: 252
مشخصات کندر با شکافی
که در تنه درختچه مولد کندر ایجاد میکنند شیرابه سفیدرنگی که همان صمغ رزینی کندر
است از آن خارج میشود. این شیرابه در مجاورت هوا به تدریج سفت شده و به صورت کندر
که در بازار عرضه میشود درمیآید. کندر صمغ رزینی است که در بازار به صورت قطعات کوچک
و یا در ابعاد شاهبلوط فروخته میشود.
صمغی است خشک با طعم
تلخ و معطّر و کمی گس. معمولا در تجارت دو نوع کندر عرضه میشود. یکی را از افریقا
و دیگری را از هندوستان میآورند. کندر افریقا یا به شکل قطعات کوچک گرد اشکی و یا
بزرگتر به قدر شاهبلوط. کندر اشکی به رنگ کاه است زیر دندان نرم میشود و اگر شکسته
شود مقطع آن کدر و مانند موم میباشد و کندر شاهبلوطی قرمزرنگ و غیر خالص است.
و امّا کندر هندوستان
به صورت پارچه است بزرگتر از قطعات کندر افریقا، رنگ آن زرد کمی تیره و گرد و معمولا
دارای بو و طعم معطّری میباشد، شبیه بو و طعم صمغ رزینی کاج.
در بازار غالبا کندر
را با سانداراک و مصطکی مغشوش مینمایند که البته از کندر خالص نامرغوبتر است.
توضیح: سانداراک را
که به فارسی سندروس میگویند صمغ رزینی است که در اثر شکاف در تنه بعضی از درختان تیره
کاج به دست میآید از جمله درختCallitris quadrivalvis Vent . که مترادف آنThuya articulata Vahl . میباشد.
درختی است به بلندی
6- 5 متر که در شمال افریقا میروید. رزین سندروس در حدود 1 درصد اسانس مرکب از پینن
و دیپانتن دارد و بعلاوه دارای ماده تلخ نیز میباشد. از گونههای دیگری از همین خانواده
به نامC .robusta R .Br . وC .verrucosa R .Br . و چند درخت دیگر نیز سانداراک
گرفته میشود. سانداراک تقریبا مصرف درمانی ندارد و در ورنی سازی مصارف صنعتی دارد
و چون ارزان است گاهی با کندر مخلوط میشود. از سایرThuya ها نیز صمغ سانداراک گرفته میشود.
در مورد انواع کندر
در کتب طب سنتی شرقی آمده است که کندر مایل به قرمز را کندر مذکر و کندر سفید را کندر
مؤنث گویند ولی در مدارک علمی غربی که مبتنی بر مطالعات گیاهشناسان است آمده است که
کندر مذکر کهEncens m le گفته میشود
معارف گیاهی، ج6،
ص: 253
صمغ رزینی است که
از گیاهBoswellia carterii گرفته میشود و
کندر مؤنث که به فرانسویEncens femelle گفته میشود، صمغ رزینی است که از سرو به نام علمیJuniperus lycia Pall . و همچنین از سروی به نامJuniperus thurifera گرفته میشود. گونه اخیر را به
فرانسویGenevrier porte
-encens
مینامند. سروی است به بلندی 10- 8 متر که در افریقای شمالی در تونس
انتشار دارد. کندر از اعصار کهن مورد شناخت بشر بوده است و به عنوان بخور معطّر از
سوزاندن آن استفاده میشده و هنوز هم در معابد و در دیرها و کلیساهای مسیحیان در مراسم
مذهبی کاتولیکها دود میشود. کندر در اتر، کلروفورم و اسانس تربانتین حل میشود. در
آب فقط قسمتی از آن حل میشود و محلول کندر در آب مانند سایر صمغهای رزینی به صورت
شیر درمیآید.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی
کندر دارای حدود 25 درصد صمغ غیر محلول در الکل و یک رزین و مقدار اسانس است. قسمت
غیر محلول آن در الکل دارای مواد آرابین 328] و باسورین است و قسمت محلول آن در الکل
دارای رزینی به نام اولیبانورزن 329]، یک اسید آزاد به نام اسید بوسولیک 330]، یک ماده
تلخ و اسانس میباشد.
در اسانس کندر علاوه
بر پینن، دیپانتن و فلاندرن 331] مقداری از یک نوع الکل به نام اولیبانول 332] میباشد.
خواص- کاربرد
در هند از کندر به
عنوان معرّق، مدّر، قابض و قاعدهآور استفاده میشود و در موارد روماتیسم و ناراحتی
پوستی و بیماریهای عصبی تجویز میشود.
از نظر حکمای طب سنتی
کندر گرم و خشک است و از نظر خواص آن معتقدند که خشککننده و قابض و بندآورنده خون
است. گازها را تحلیل میبرد و برای
معارف گیاهی، ج6،
ص: 254
تقویت حافظه نافع
میباشد. از خونریزیهای خارجی و خونروی از سینه جلوگیری میکند. اگر با مصطکی خورده
شود، صافکننده صدا و آواز است و خفقان را رفع میکند و اگر با صمغ عربی خورده شود
برای رفع بدبویی بینی و تنگی نفس و سرفه مزمن رطوبی نافع است. اگر با عسل خورده شود
برای رفع فراموشی مفید است. اگر تا چند روز هر روز 3 گرم آن را در آب بخیسانند و ناشتا
بخورند برای رفع فراموشی و زیادی بلغم مفید است. مالیدن آن مخلوط با عسل به چشم برای
التیام جراحت چشم و جذب خونمردگی آن در رفع درد چشم و خارش و جرب و گرد آن برای التیام
زخمهای بد چشم بسیار نافع است. بهطور خودرو کندر را حکمای طب سنتی یکی از مفیدترین
داروها برای بیماریهای چشم میدانند. اگر با شراب شیرین مخلوط شود و چند قطره از آن
در گوش ریخته شود، برای تسکین درد گوش نافع است و اگر با شکر خورده شود برای ضعف معده
و تحلیل و نفخ گازهای غلیظ و خشک کردن رطوبتها، تحریک هاضمه، بند آوردن قی، اسهال خونی
و خونریزی از مقعد، بواسیر و رحم مفید است. استفاده از ضماد آن با سرکه برای ناراحتیهای
خاصی که انسان در آن موارد، احساس میکند مورچه روی بدنش راه میرود، نافع است. ضماد
آن با روغن زیتون و عسل برای درد مفاصل و دردهای سرد و درد استخوانها که مزمن شده باشد
و با روغن کنجد برای تحلیل ورمهای سفت مفید است. اگر کندر را با زرده تخممرغ عسلی
بخورند برای ازدیاد نیروی جنسی، افزایش تولید اسپرم مفید است خصوصا اگر با جوزبوّا
و بسباسه خورده شود. مقدار خوراک آن تا 2 گرم و اسراف در خوردن آن موجب سوزانیدن خون
و بلغم میشود. در گرممزاجها ایجاد سردرد و مالیخولیا و جنون مینماید در این موارد
باید شیربرنج خورد و از ادامه خوردن کندر صرفنظر نمود.
معارف گیاهی، ج6،
ص: 255
////////////
صَمغ کُندُر که از
گیاه کندر گرفته میشود به عنوان خوشبو کننده استفاده
میشود. صمغ کندر را معمولاً با اسفنددانه میسوزانند.
برای استخراج صمغ کندر، به پوسته درخت کندر
ضربهای میزنند و به صمغ برونچکیده اجازه خشک شدن میدهند. این کار را دو یا سه
بار در سال انجام میدهند و آخرین چکیدهگیری معمولاً صمغ خوشبوتری تولید میکند
زیرا مواد ترپن، سسکوئیترپن و دیترپن در آن بیشتر است.
کیفیت بهتر یک صمغ کندر را میتوان به
آسانی از روی شفافیت آن تشخیص داد. بهترین صمغ کندر جهان از عمان میآید و پس از آنیمن و سومالی نیز در این زمینه شهرت دارند.
////////////
اللبان الذكر أو اللبان الشحري (نسبة إلى
بلاد الشحر) أوالكندر أو اللُّبَّان (من المصدر لبن بمعنى لبن الشجر وصمغه،
وربما من اليونانية[1] λίβανος) ويعرف علمياً باسم
(باللاتينية: Boswellia Carterii). ضرب من صمغ الشجر اللبان
يمضغ ويستخدم كبخور أحيانا ويحدث رائحة زكية وكذلك له استخدامات عديدة في وصفات
الطب الشعبي. للبان أنواع عديدة يتم استخراجه مرتين أو ثلاثاً سنويا من شجرة
الکُندُر أو شجرة اللبان أو اللبنى، يتم استخراج أجود أنواع اللبان عالميا من
أشجار اللبان من عمان حيث يعرف هذا اللبان باسم اللبان العماني، يليها بالجود
اللبان اليمني، إلا أن شجرة اللبان تنتشر في بقية أجزاء شبه الجزيرة العربية وشمال
الصومال وأثيوبيا. وقد كانت تعتمد على تجارة اللبان حضارات قديمة في اليمن مثل
مملكة معين. ويذكران استخراج اللبان من شجرة الكندر يؤثر على خصوبة بذورها حيث
تتدني نسبة خصوبة بذور شجرة الكندر التي يتم استخراج اللبان منها إلى 18% في حين
يرتفع لدى الأشجار التي لم يتم استخراج اللبان منها إلى 80%.
محتويات
[أظهر]
مزايا وخصائص شجرة اللبان وأنواعه[عدل]
تختلف شجرة اللبان من حيث حجمها وشكلها
ونوعية اللبان المستخرج منها بحكم اختلاف الظروف المناخية والبيئية لكل منطقة، فهي
تحتاج إلى ظروف مناخية وبيئية خاصة
تتميز بارتفاع معدل الرطوبة النسبية
وارتفاع درجة الحرارة ومناطق ذات تربة حجرية وكلسية
ونموها يكون أفضل في التربة الحصوية أكثر
من التربة الطينية خاصة سفوح الجبال وقيعان الأودية
ترتبط جودة الإنتاج من هذه الشجرة
بالنطاقات الجغرافية والعوامل المناخية المميزة لكل نطاق وكذلك خبرة المشتغل على
جني هذا المحصول وفترات ومواقيت الحصاد،
تقاس جودة اللبان باللون النقي الأبيض
المشوب بزرقة والخالي من الشوائب ويرتفع ثمنه لهذه الجودة وتقل الجودة كلما تغير
اللون إلى الاحمرار أو اختلط بشوائب أخرى.
ويمكن تقسيم أصناف اللبان إلى ثلاثة أنواع
حسب الأفضلية والجودة، فاجودها هو الذي يسمى (الحوجري) نسبة إلى حوجر في جبل سمحان
ويأتي بعده (النجدي) ثم يليه(الشزري) أما الرابع والأقل جودة فهو (الشعبي أو
السهلي) يعتبر النوع الأول هو أفضل الأنواع لأن شجرته تنمو في المناطق المرتفعة
الجافة والتي لا يصيبها ضباب أو رطوبة الأمطار الموسمية ولبعدها عن البحر أما
النوع الرابع هو الأقل جودة لان شجرته تنمو في المناطق التي تتأثر بالأمطار
الموسمية إلى جانب قربها من البحر.
وتعطي الشجرة إنتاجها بعد فترة تتراوح بين
ثمان وعشر سنوات من الإنبات وتنمو بسرعة عندما تكون بعيدة عن مناطق تساقط الأمطار
الموسمية، وهي من فصيلة البخوريات كثيرة الأغصان أوراقها خضراء داكنة، ويتراوح
ارتفاعها ما بين ثلاثة إلى خمسة أمتار وهي ذات جذع واحد أو متفرع عند القاعدة،
وتحتوي على غدد لبنية تفرز مادة (الراتنج) الصمغية، وتنمو في مجموعات صغيرة وتتم
عملية انفصال اللحاء في الشجرة على شكل قشور ورقية، وافرعها قصيرة وكثيفة ووترية،
وتتجمع أوراق الشجرة عند الأطراف في الأفرع، وأوراقها مركبة وأزهارها تتشكل في
هيئة عناقيد تتجمع عند أطراف الفروع وتتكاثر الشجرة من الحبوب الجافة التي تتحول
من الأخضر إلى الأسود بعد فترة التزهير ثم تتساقط بعد ذلك.
تاريخ اللبان[عدل]
عرف اللبان منذ عصور ما قبل الميلاد وقد
اعتمدت على تجارته حضارات قديمة مثل حضارات اليمن القديمة مثل مملكة معين وسبأ
والأنباط. كما ارتبطت تجارة اللبان بطريق البخور وهو طريق تجاري يربط الهند
بالجزيرة العربية ومصر.
تشير المصادر التاريخية إلى أن الملكة
المصرية حتشبسوت (1500ق.م) كانت تجلب اللبان المقدس من بلاد بونت (شمال شرق
الصومال أو ظفار العمانية )، كما تشير المصادر التاريخية إلى أن ازدياد الطلب على
اللبان يرجع إلى القرن السادس قبل الميلاد لبلاد اليونان وبلاد الشام والعراق
وفارس ازاء ما كان يمثله اللبان من أهمية للإمبراطوريتين الفارسية والرومانية في
الطقوس الدينية.
وصل اللبان إلى أوروبا الغربية عن طريق
الحملات الصليبية على الشرق في العصور الوسطى.حيث يذكر بعض الباحثين أن اللبان
انتقل لأوربا الغربية من لبنان.
وتعتبر منطقة ظفار جنوب سلطنة عُمان من
أكبر المناطق التاريخية الرئيسية لإنتاج اللبان وعرفت قديما ببلاد اللبان وساكلن
وبونت، وكانت ميناء سمهرم في ظفار يصدر اللبان في القرن الأول الميلادي إلى اليمن
ومصر وروما. ويسمى أجود نوع من اللبان في محافظة ظفار بإسم : الحوجري.
استخدامات اللبان[عدل]
تركيب اللبان الكيميائي
يستخدم اللبان كعلك للمضغ كما يستخدم كأحد
أنواع البخور، حيث تم استخدامه في التبخير في بعض الطقوس الدينية. كما أن ذكر
اللبان قد ورد في إنجيل متى. يحتوى اللبان على مادة الكورتيزون المثبطة
للالتهابات. ويقول الباحثون ان الكورتيزون المتوفر في اللبان ذا جودة عالية
وفاعلية أفضل بكثير من الكورتيزون الصناعي. ويشيد الباحثون الغربيون بأن كورتيزون
اللبان ليست له اعراض جانبية كالكورتيزون الصناعي الذي يسبب مضاعفات خطيرة منها هشاشة
العظام والبشرة الورقية وقصور في وظائف الكبد والكلى. وتوجد ادوية عدة تم تصنيعها
بعد فصل واستخلاص مادة الكورتيزون من اللبان وغالبها ادوية غربية.
الفوائد[عدل]
ومن فوائد الكندر : أنه مقوي للقلب
والدماغ ونافع من البلادة والنسيان وسوء الفهم ، وهو نافع من نفث وإسهال الدم إذا
شرب أو سف منه نصف درهم " ملعقة صغيرة " ، وكان أطباء الفراعنة
يستخدمونه في علاج المس وطرد الأرواح الشريرة . وهو يذهب السعال والخشونة وأوجاع
الصدر وضعف الكلى والهزال ، وهو يصلح الأدوية ويكسر حدتها ، وشربته إلى مثقالين .
وله فوائد أخرى كثيرة .
ومن طرق استخدامه: ملعقة صغير من مسحوق
الكندر تذاب في ماء " يمكن تنقيع الكندر في المساء حتى الصباح " ويشرب
على الريق في كل يوم مرة واحدة .
فالكندر هو اللبان الذكر وهو عبارة عن
خليط متجانس من الراتنج والصمغ وزيت طيار ويستخرج من أشجار لا يزيد ارتفاعها على
ذراعين مشوكة لها اوراق كاوراق الاس وثمره مثل ثمر الاس.وقد قال ابن سمجون
"الكندر بالفارسية هو اللبان بالعربية"، وقال الاصمعي "ثلاثة اشياء
لا تكون الا باليمن وقد ملأت الارض: الورس واللبان والعصب (يعني برود اليمن) .
وشجر اللبان لا ينمو في السهول وانما في
الجبال فقط وللكندر رائحة وطعم مر مميز والجزء المستخدم من شجر الكندر: اللبان
وقشور الساق.
كيف يمكن الحصول على الكندر من أشجاد
الكندر؟
يستحصل علي الكندر من سيقان الأشجار وذلك
بخدشها بفأس حاد ثم تترك فيخرج سائل لزج مصفر الي بني اللون ويتجمد على المكان
المخدوش من السيقان ثم تجمع تلك المواد الصلبة وهذا هو الكندر، المصدر الرئيسي
للكندر هي عمان واليمن. ما هي المحتويات الكيميائية للكندر؟- يتكون الكندر من مزيج
متجانس من حوالي 60% راتنج وحوالي 25% صمغ وحوالي 5% زيوت طيارة ومركب يعرف باسم
اولبين ومواد مرة واهم مركبات الزيت فيلاندرين، وباينين.
ماذا قال الأقدمون عن الكندر؟
استخدم الكندر أو ما يسمى باللبان الذكر
أو اللبان الشجري من مئات السنين ويستخدم على نطاق واسع وبالأخص عند العرب وقد قال
فيه داود الانطاكي في تذكرته :
كندر : هو اللبان !لذكر ويسمى البستج ،
صمغ شجرة نحو ذراعين شائكة ورقها كالآس يجني منها في شمس السرطان ولا يكون إلا
بالشحر وجبال اليمن ، والذكر منه المستدير الصلب الضارب إلى الحمرة ، والأنثى
الأبيض الهش وقد يؤخر طريا ويجعل في جرار الماء ويجرك فيستد، ويسمى المدحرج ، تبقى
قوته نحو عشرين سنة ، وهو حار في الثالثة أو الثانية يابس فيها أو هو رطب يجبس
الدم خصوصآ قشره ، ويجلو القروح ويصفي الصوت وينقي البلغم خصوصآ من الرأس مع
المصطكي ويقطع الرائحة الكريهة وعسر النفس والسعال والربو مع الصمغ ، وضعف المعدة
والرياح الغليظة و رطوبات الرأس والنسيان وسو الفهم بالعسل أو السكر فطورآ ويجلو
القوابي ونحوها بالخل ضمادآ ويخرج ما في العظام من برد مزمن إذا شرب بالزيت والعسل
ومسك عن الماء ، والبياضر والأورام مع الزفت ء وقروح الصدر ونحو القوابي والثآليل
بالنطرون ، والتمدد والخدر والخل ، والداحس بالعمل ، وجميع الصلابات بالشحوم ومن
الزحير بالنانخواه ، وسائر أمراض البلغم بالماء ، وتحليل كل ملابة بالشيرج وأمراضى
الأذن بالزيت مطلقآ والبياض والجرب والظلمة والحكة وجمود الدم كحلا خصوصآ بالعسل ،
وكذا الدمعة والغلظ والسلاق وجروح العين سيما دخانه المجتمع في النحاس ، ويزيل
القروح كلها باطنة كانت أوظاهرة شربآ وطلاء ، والخلفة والغثيان والقيء والخناق
والربو بالصمغ ، وثقل اللسان بزبيب الجبل والصعتر والدم المنبعث مطلقآ وضعف الباه
بالنيمرشت بحرب ، وانتثار الشعر بدهن الآس ، ودخانه يطرد الهوام ويصلح الهواء
والوباء والوخم ، وقشاره أبلغ في قطع النزف وتقوية المعدة ء وكذا دقاقه في الجراح
، والقطور في الأذن ، وثمر شجره الشبيه بحب الآس يزيل الدوسنتاريا ، وهو يصدح
المحرور وإكثاره يجرق الدم ، ويصلحه السكر ويصلب الصلب منه مضغ الجوزة أو البسبابة
معه وفيها معهما سر في المني ظاهر، والذي يلتهب منه مغشوش ينبغي إجتنابه وشربته نصفه
مثقال .
ويستعمل مع الصمغ العربي لقطع الرائحة
الكريهة وعسر النفس والسعال والربو ومع العسل والسكر لضعف المعدة والرياح ورطوبات
الرأس والنسيا، ومع الماء لسائر امراض البلغم، ومع البيض غير كامل النضج لضعف
الباره، ويستعمل مطهرا وتوجد وصفه مجربة من الكندر مع البقدونس حيث يؤخذ قدر ملعقة
كبيرة من الكندر ويقلى مع حوالي ملعقتين من البقدونس مع كوبين من الماء ويغلى حتى
يتركز الماء إلى كوب واحد ويكون شكله غليظ القوام يشرب نصفه في المساء والنصف
الآخر في الصباح فانه مفيد جدا لعلا السعال الشديد والنزلات الصدرية.كما يستعمل لعلاج
السعال عند الاطفال حيث ينقع منه ملء ملعقة صغيرة ليلا مع كوب حليب ثم يعطى للطفل
منه نصفه صباحا.كما يستخدم منقوعة في الماء الدافئ ويشرب منه ما يعادل فنجان قهوة
صباحا على الريق وآخر في المساء عند النوم وذلك لعلاج حالات كثيرة مثل السعال وضعف
المعدة وازالة البلغم وآلام الروماتزم.
كما يخلط مع زيت الزيتون او السمسم لازالة
آلام الأذن.ويخلط مع زبيب الجبل والزعتر لعلاج ثقل اللسان.
اللبان المر والمعروف باللبان الذكر او
الكندر او الشحري فهو يفيد ضد الكحة ومن الافضل نقعه في الماء وشربه في الصباح
والكمية المأخوذة منه هو ملء ملعقة اكل تنقع في ملء كوب ماء بارد وتترك 12ساعة ثم
يصفى ويشرب. كما انه مفيد لمن يعانون من آلام اللثة كمضمضة.
وقال ابن البيطار: "الكندر يقبض
ويسخن ويجلو ظلمة البصر، يملأ القروح العتيقة ويدمعها ويلزق الجراحات الطرية
ويدملها ويقطع نزف الدم من اي موضع كان ونزف الدم من حجب الدماغ الذي يقال له سعسع
وهو نوع من الرعاف ويسكنه. يمنع القروح التي في المعقدة وفي سائر الاعضاء، اذا خلط
بالعسل ابرأ الحروق، يحرق البلغم وينشف رطوبات الصدر ويقوي المعدة الضعيفة
ويسخنها. الكندر يهضم الطعام ويطرد الريح. دخان الكندر اذا احرق مع عيش الغراب
انبت الشعرت".وقد استخدمه قدماء المصريون دهانا خارجيا مسكنا للصداع
والروماتزم والاكزيما وتعفن الحروق ولآلام المفاصل ولازالة تجاعيد الوجه.
وقال ابن سينا : كُنْدُر.
الماهية: قد يكون بالبلاد المعروفة عند
اليونانيين بمدينة الكندر ويكون ببلاد تسمى المرباط وهذا البلد واقع في البحر
وتجار البحر قد يتشوش عليهم الطريق وتهبّ الرياح المختلفة عليهم ويخافون من انكسار
السفينة أو انخراقها من هبوب الرياح المختلفة إلى موضع آخر فهم يتوجهون إلى هذا
البلد المسمى المرباط ويجلب من هذا البلد الكندر مراكب كثيرة يتّجرون بها التجار
وقد يكون أيضاً ببلاد الهند ولونه إلى اللون الياقوتي ما هو وإلى لون الباذنجان
وقد يحتال له حتى يكون شكله مستديراً بأن يأخذوه ويقطعوه قطعاً مربعة ويجعلوه في
جرّة يدحرجونها حتى يستدير وهو بعد زمان طويل يصير لونه إلى الشقرة.
قال حنين أجود الكندر هو ما يكون ببلاد
اليونانيين وهو المسمى الذكر الذي يقال له سطاعونيس وما كان منه على هذه الصفة فهو
صلب لا ينكسر سريعاً وهو أبيض وإذا كسر كان ما في داخله يلزق إذا لحق وإذا دخن به
اخترق سريعاً. وقد يكون الكندر ببلاد الغرب وهو دون الأولى في الجودة ويقال له
قوفسفوس وهو أصغرها حصاً وأميلها إلى لون الياقوت. قال ديسقوريدوس: ومن الكندر
صنف آخر يسمى أموميطس وهو أبيض وإذا فرك فاحت منه رائحة المصطكى . وقد يغشّ
الكندر بصمغ الصنوبر وصمغ عربي إذ الكندر صمغ شجرة لا غير. والمعرفة به إذا غش
هيّنه وذلك أن الصمغ العربي لا يلتهب بالنار وصمغ الصنوبر يدخّن والكندر يلتهب.
وقد يستدل أيضاً على المغشوش من الرائحة وقد يستعمل من الكندر اللبان الدقاق
والقشار والدخان وأجزاء شجرة كلها وخصوصاً الأوراق ويغش. الاختيار: أجود هذه
الأصناف منه الذكر الأبيض المدحرج الدبقي الباطن والذهبي المكسر. الطبع: قشاره
مجفف في الثانية وهو أبرد يسيراً من الكندر والكندر حار في الثانية مجفف في الأولى
وقشره مجفف في حدود الثالثة. الخواص: ليس له تجفيف قوي ولا قبض إلا ضعيف
والتجفيف لقشاره وفيه إنضاج وليس في قشره ولا حدّه في قشاره ولا لذع للحم حابس
للدم. والاستكثار منه يحرق الدم دخانه أشدّ تجفيفاً وقبضاً. وقال بعضهم:
الأحمر أجلى من الأبيض وقوة الدقاق أضعف من قوة الكندر. الزينة: يجعل مع العسل
على الداحس فيذهب وقشوره جيدة لآثار القروح وتنفع مع الخل والزيت لطوخاً من الوجع
المسمى مركباً وهو وجع يعرض في البدن كالثآليل مع شيء كدبيب النمل. الأورام
والبثور: مع قيموليا ودهن الورد على الأورام الحارة في الثدي ويدخل في الضمادات
المحللة لأورام الأحشاء. الجراح والقروح: مدمل جداً وخصوصاً للجراحات الطرية
ويمنع الخبيثة من الإنتشار وعلى القوابي بشحم البطّ وبشحم الخنزير وعلى القروح
الحرفية وعلى شقاق البرد ويصلح القروح الكائنة من الحرق.
أعضاء الرأس: ينفع الذهن ريقوّيه. ومن
الناس من يأمر بادمان شرب نقيعه على الريق والاستكثار منه مصدع ويغسل به الرأس
وربما خلط بالنطرون فينقي الحزاز ويجفف قروحه ويقطر في الأذن الوجعة بالشراب وإذا
خلط بزفت أو زيت أو بلبن نفع من شدخ محارة الأذن طلاء ويقطع نزف الدم الرعافي
الجابي وهو من الأدوية النافعة في رضِّ الأذن. أعضاء العين: يدمل قروح العين
ويملؤها وينضج الورم المزمن فيها. ودخانه ينفع من الورم الحار ويقطع سيلان
رطوبات العين ويدمل القروح الرديئة وينقّي القرنية في المدة التي تحت القرنية وهو
من كبار الأدوية للظفرة الأحمر المزمن وينفع من السرطان في العين. أعضاء النفس
والصدر: إذا خلط بقيموليا ودهن الورد نفع الأورام الحارة تعرض في ثدي النفساء
ويدخل في أدوية قصبة الرئة. أعضاء الغذاء: يحبس القيء وقشاره يقوي المعدة
ويشدها وهو أشد تسخيناً للمعدة وأنفع في الهضم والقشار أجمع للمعدة المسترخية.
أعضاء النفض: يحبس الخلقة والذرب ونزف الدم من الرحم والمقعدة وينفع دوسنطاريا
ويمنع انتشار القروح الخبيثة في المقعدة إذا اتخذت منه فتيلة. الحميات: ينفع
من الحميات البلغمية. أ.هـ. اللبان الظفاري .. كنز الفوائد الكثيرة
تتعدد الموارد الاقتصادية لمحافظة ظفار
بسلطنة عمان منذ قديم الزمن. وتمثّل شجرة اللبان واحدة من هذه الموارد التي تدر
دخلا جيدا لسكانها. وقد ازدادت أهمية هذه الشجرة نتيجة للمادة التي تنتجها، والتي
تستخدم في العديد من الأغراض سواء في المجالات الطبية أو المنزلية أو في المناسبات
الدينية والعائلية كالأعراس وفي الكنائس بجانب استخداماتها اليومية في المنازل على
شكل بخور ذات رائحة طيبة. كما يستخدمها البعض في عملية الصمغ خاصة النساء، إضافة
إلى استخداماتها الأخرى. ويطلق البعض على هذه الشجرة بـ «الشجرة المقدسة».وتنمو
شجرة اللبان بشكل طبيعي على الحواف المتأثرة بالأمطار الموسمية في هذه المحافظة.
ونظرا لما تمثله هذه الشجرة من أهمية تاريخية وطبيعية ودينية واقتصادية وصحية، فقد
أجريت لها العديد من الدراسات والأطروحات العلمية حولها، والتي تناولت هذه الشجرة
من زوايا مختلفة. أما الحقيقة الثابتة حولها فأن محافظة ظفار تنفرد عن باقي
المناطق والحافظات العمانية في زرع هذه الشجرة.
وكان للبان يمثل عمود التجارة الأساسي في
جنوب شبة الجزيرة العربية قديما ومصدرا مهما من مصادر الدخل حيث اشتهرت محافظة
ظفار بإنتاج أجود أنواع اللبان في العالم لتوفير المناخ الملائم لنمو أشجاره في
مجموعات صغيرة، ويكون ارتفاع شجرة اللبان حوالي ثلاثة أمتار وتصبح قادرة على
العطاء بعد ثماني أو عشر سنوات من زراعتها. وقد احتلت شجرة اللبان أهمية بالغة
تضارع قيمة الذهب وهدايا الملوك. ولا تزال تلعب دورا هاما حتى عصرنا الحديث. ويطلق
على أفضل أنواع اللبان اسم «البخور الفضي» وينتج في محافظة ظفار. و لقد وصف المؤرخ
الرومان بلينى، مادة اللبان بأنها «مادة بيضاء لامعة تتجمع في الفجر على شكل قطرات
أو دموع كأنها اللؤلؤ» ان المقصود باللؤلؤ هو هذه المادة الراتنجية التي تنتج عند
جرح الأشجار في مواقع معينة.
ومن الأطروحات العلمية الأخيرة التي تعرضت
حول هذه الشجرة وخصائصها أطروحة الفاضل الدكتور محسن بن مسلم بن حسن العامري الذي
قدم دراسته لنيل شهادة الدكتورة من أكاديمية موسكو للعلوم الزراعية وبأشراف من
جامعة السلطان قابوس، حيث قام بإجراء بحوث ميدانية في ستة مواقع بمحافظة ظفار مثلت
بيئة انتشار شجرة اللبان وخصائصها العلمية والطبية والبيئية. وكان موضوع الأطروحة
الخصائص البيئية لأشجار اللبان في محافظة ظفار.
ويوضح العامري أن أطروحته تعتبر الأولى من
نوعها تتناول بصورة علمية شجرة اللبان في السلطنة، ومن الدراسات العلمية القليلة
على المستوى لعالمي، وهذا يرجع لكون أشجار اللبان تنمو في مناطق منعزلة بعض الشيء،
ذلك اذا ما تحدثنا عن الشجرة من منظور نباتي وبالرغم من أن الشجرة يطلق عليها
الشجرة المقدسة ولها استخدامات دينية وورد ذكرها في الانجيل الا أن تسجيلها تأخر
حتى سنة 1846م.
وتتناول أطروحة الدكتور العامري عددا من
النقاط حول الخصائص البيئية لانتشار شجرة اللبان وتصنيفها نباتيا بجانب صفاتها
الظاهرة. ويقول الباحث ان الشجرة تمثل أهمية كبيرة على المستوى الاقتصادي، حيث
يقوم الأهالي بتجميع اللبان وبيعه في المدن، ويستخدمونه في علاج مختلف الأمراض،
وللتبخر، إضافة أنها أوراقها تستخدم كعلف للحيوانات وأزهارها مصدر لجمع العسل.
يضيف أن هذه الشجرة تنمو بشكل طبيعي دون تدخل
الإنسان على الحواف المتأثرة بالأمطار الموسمية وتقدر المساحة التي تنمو بها أشجار
اللبان 4 آلاف كيلو مترات مربعة، مشيرا إلى أن الدراسات تشير إلى أن محافظة ظفار
كانت حتى وقت قريب تنتج ما بين 6 إلى 6 آلاف طن سنويا من مادة اللبان، وكان اللبان
يشكل 75% من دخل البلد. كما يوضح الباحث لهذه الشجرة أهمية مستقبلية وأهمية
اقتصادية حيث أن لمادة اللبان طلب كبير في الكنائس والمعابد وفي الطب الشعبي وهناك
دراسات على استخدام اللبان في الطب الحديث.
كما لها أهمية سياحية حيث أن هذه الشجرة
تعتبر مقدسة ولا تنمو الا في مناطق محدودة من العالم لذلك فان البيئة العمانية
تناسب شجرة اللبان حيث تتحمل الجفاف وقلة الأمطار وارتفاع الحرارة. ويقول الباحث
أنه في ظروف التنافس الاقتصادي ووجود أنواع مختلفة من اللبان في السوق العالمية
لابد من عمل شهادة منشأ للبان العماني وتحديد مكونات اللبان الكيميائية.
وهذا بدوره سوف يؤدي لحل عدد من المسائل
منها تصنيف اللبان إلى درجات على أسس علمية وضبط أسعار اللبان على المستوى
العالمي، والاستخدام الأمثل له من خلال التصدير وليس فقط الاستفادة من خام اللبان
بل مكوناته حسب متطلبات السوق. ويضيف أنه بعد دراسته لمواقع انتشار أشجار اللبان
في جبال ظفار يتبين أن هناك إمكانية واسعة لزراعة هذه الشجرة وهي ذات جدوى
اقتصادية.
وحول المميزات الأخرى لمادة اللبان يقول
الباحث: ما يميز اللبان العماني وجود نسبة عالية من مادة الفابنين وعدم وجود مادة
اينسينسول. ويعتبر اللبان الحوجري أفضل للاستخدام في الطب الشعبي وللحرق (البخور)،
بينما يفضل اللبان الشعائبي لانتاج زيت اللبان. وعند دراسة مكونات مادة اللبان
الكيميائية من الممكن تتبع مصدرها وهذا سوف يؤدي إلى تحديد العلاقات بين الشعوب
والحضارات القديمة.
أما حول أوجه الشبه والاختلاف بين شجرة اللبان
في محافظة ظفار وأشجار اللبان في باقي مناطق العالم يقول العامري، تصنف مادة
اللبان محليا حسب اللون والنقاوة ووقت الجمع والمكان الذي تنمو فيه شجرة اللبان،
وقد اشتهرت 4 مواقع وسمى نوع مادة اللبان عليها وهي مواقع متداخلة وليس هناك حد
فاصل بين المواقع وهي لبان الشعاب (الأودية) .
وهو الشريط القريب من الساحل غرب ريسوت
بمحاذاة البحر ويمتد غربا حتى رأس ساجد، ولبان الشزر امتداد من شمال غرب ريسوت
بمحاذاة جبل القمر حتى حدود اليمن، ولبان النجد وهو ما وراء سلسلة جبال ظفار ناحية
الربع الخالي، ولبان حوجر ويجمع من شمال جبال سمحان ناحية وادي انفور. وقد بينت
الدراسة التي قام بها الباحث أنها نفس النوع من الشجرة .
ولكن هناك أصناف داخلية تختلف في الشكل
الخارجي وقشرة الشجرة وبعض الصفات الأخرى، كذلك يختلف لون وتركيز بعض العناصر في
مادة اللبان حسب تأثير الخصوصية البنية. وهذا ما يطلق عليه الأهالي بطريق الخطأ
لبان ذكر ولبان أنثى، هذا الكلام لم يثبت علميا حيث أن أزهار شجرة اللبان تحمل
صفات التأنيث والتذكير معا. كما يوجد في محافظة ظفار نوع واحد من أشجار اللبان
واسمها العلمي (ًBoswelliasacra
fluec)
.
وهذا النوع هو الوحيد الموجود في ظفار،
وتنتمي أشجار اللبان إلى جنس يسمى (Boswellia) يوجد منه 25 نوعا منه،
وأربعة أنواع منها منتجة لمادة اللبان وهو النوع العماني ونوع آخر هندي ونوعان
آخران في منطقة القرن الأفريقي. كما أن هناك اختلافات على مستوى شكل الشجرة وشكل
الأوراق. أما المكونات الكيميائية لمادة اللبان فهناك أيضا اختلافات أخرى، واهم
هذه الاختلافات هو ان اللبان العماني لا يحتوي على مادة تسمى ((iusoi،
وتحتوي المادة العطرية فيه بشكل عال تصل إلى 83%وتسمى الفاينين.
كما يحتوي اللبان العماني على نسبة عالية
من زيت اللبان تصل إلى 15%، اضافة إلى ذلك أن اللبان العماني يحتوي على نسبة عالية
من الصمغ. وبشأن الاستخدامات الطبية لمادة اللبان يقول الباحث أن اللبان تستخدم في
الطب الشعبي على نطاق واسع، فسكان ظفار يستخدمون اللبان كمسكن لآلام البطن والصدر
والتهاب العيون .
ومضاد للسموم والتئام الكسور، مشيرا إلى
أن الدراسات الحديثة قد أثبتت أن المادة الفعالة المسئولة عن الفعالية العلاجية
تسمى حامض الابسوليك، وتبين انه مسكن للألم ويقوي الجهاز المناعي للجسم والكبد
وسرطان الدم وضد الالتهابات، وهذه الفعالية مبنية على تأثير اللبان على انزيم lipoxyjenas وللبان تأثير على التخفيف من الربو وتقرح
المصران الغليظ.
ومن ميزات العلاج بمادة البوليك انه على
المدى البعيد لا يؤدي إلى تأثيرات جانبية والزيوت الطيارة المستخرجة من اللبان
تدخل في صناعة العطور وكريمات الوجه وعلاج التهاب الشعب الهوائية.
لقد أصبحت المناطق التي تزرع فيها شجرة
اللبان في محافظة ظفار معالم بارزة ضمن المعالم والمقومات السياحية التي يرتادها
الزوار القادمون إلى هذه المحافظة، حيث يحرص السياح وخاصة الخليجيين منهم في زيارة
تلك المناطق ومعرفة أهمية وتاريخ تلك الأشجار وفوائد اللبان، ويلتقطون الصور
التذكارية بجانبها. كما تحرص العائلات الزائرة إلى هذه المحافظة سواء من المواطنين
أو الخليجيين والعرب .
وغيرهم بشراء اللبان الظفاري لاستخدامها
في الأغراض المختلفة. وقد أصبحت هذه المواد تعبأ اليوم في علب بلاستيكية وتصدر إلى
مختلف دول العالم. كما تعرض هذه المواد في بعض المعارض التي تنظمها الشركات
المحلية والدولية كالمعرض الذي أقيم في اليابان خلال العام الماضي حيث عرضت مختلف
أنواع اللبان ضمن العطور التي تنتجها الشركات العمانية من تلك المواد.[2]
الكندر في الحقيقة ليس إلا اللبان المألوف
وأجود أنواعه في التبخير وهو ذلك النوع الذي يطلق عليه في اللغة العربية الدارجة
اسم اللبان الذكر، وكلمة اللبان هي ذات أصل عربي قديم وردت في نقوش الخط المسند،
وقد انتقلت هذه الكلمة القديمة إلى اللغة اليونانية فصارت Libanos
وان كان اسمه في بعض اللغات الأوروبية مختلفا عن هذه الكلمة فهو في الإنجليزية
يسمى Frankincense أما كلمة كندر فهي حضرمية الأصل.[3]
وتوجد في ظفار أربعة أنواع من الكندر
تختلف باختلاف المناطق ومدى ارتفاعها وابتعادها عن الساحل أجودها:
اللبان " الحوجري " أجود أنواع
الكندر الذي تنمو أشجاره في الأجزاء الشرقية من منطقة ظفار .
اللبان " النجدي " يلي الحوجري
في الجودة وتنمو أشجا ره في منطقة " نجد" الواقعة إلى الشمال من مرتفعات
ظفار الوسطى.
اللبان " الشعبي " أما النوع
الثالث فهو الذي تنمو أشجاره قرب ساحل ظفار ويسمى " شعبي" وهو أقل
الأنواع جودة.
اللبان " الشزري " يليه النوع
الذي ينمو على جبال القراء الممتدة وراء الساحل ويسمى " شزرى" وهو نوع
جيد.
ويلاحظ أن الظروف الطبيعية تضافرت في
منطقة ظفار ( من مناطق دولة عمان ) لتجعل من كندر ظفار نوعا ممتازا مما أدى إلى
رواجه الكبير في أسواق العالم القديم، فالكندر يجود إذا نمت أشجاره فوق مناطق
مرتفعة شحيحة المطر ولكن في بيئة ملبدة بالسحب، وهذه الظروف تتوافر في ظفار لأن
الرياح الموسمية الجنوبية الغربية المحملة بالرطوبة من جراء مرورها فوق البحر
عندما تصل إلى خط الساحل تتسبب في تكوين ضباب وطبقات من السحب المتراكمة على
منحدرات جيل القراء فتتوفر بذلك الظروف الثلاثة الملائمة لنمو أشجار الكندر الجيد،
وهي الارتفاع والجفاف النسبي والجو الملبد بالسحب والضباب .
وقد تحدث الكثير من الكتاب الكلاسيكيين عن
مناطق انتاج الكندر، ونلاحظ أنهم ميزوا بين كندر الصومال وبين كندر الجزيرة
العربية ، وقد أطقوا على كندر الصومال اسم كندر الشاطئ البعيد، بينما أطلقوا على
كندر ظفار اسم الكندر السخاليتي ، نسبة إلى الاسم الذي أطلقه هؤلاء الكتاب على
خليج القمر، في جنوب ظفار، وهو سخالية سينوس ، وهذا الاسم يرجع في الأصل إلى اسم
عربي جنوبي قديم كان يطلق في نقوش "المسند" على منطقة ظفار وهو (سأكل )
أو (سأكلن ) ويلاحظ أن بقايا هذا الاسم ظلت حتى اليوم في منطقة "الشحر"
ومن الملاحظ أن حرف السين في اللغات القديمة يتحول على ألسنة الناس بمرور الزمن
إلى حرف الشين ، وكذلك حرف اللام يتحول إلى حرف الراء ويحدث العكس أيضا . وان كانت
منطقة الشحر تقع إلى الغرب من خليج القمر. ولاشك أيضا أن تسمية كندر الشاطئ البعيد
هي الأخرى تسمية عربية جنوبية قديمة ، ومن الواضح أن هذه التسمية كانت من وجهة نظر
سكان الجزيرة العربية لكي يفرقوا بين كندر الصومال وبين كندر بلادهم ؟ وكان جزء
كبير من لبان الصومال يجلب إلى موانئ الجزيرة العربية وخاصة ميناء «المخا» حيث
يعاد تصديره إلى البلاد الواقعة شمال البحر الأحمر وخاصة مصر وذلك في العصر
اليوناني الروماني.
ما فائدة اللبان المر سواء جافا او شرب
منقوعه؟
ـ اما اللبان المر والمعروف باللبان الذكر
او الكندر او الشحري فهو يفيد ضد الكحة ومن الأفضل نقعه في الماء وشربه في الصباح
والكمية المأخوذة منه هو ملء ملعقة اكل تنقع في ملء كوب ماء بارد وتترك 12ساعة ثم
يصفى ويشرب. كما انه مفيد لمن يعانون من آلام اللثة كمضمضة.
انظر أيضا[عدل]
علك
مراجع[عدل]
^ http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail-b6f42ea36c2843fea8bee9f86c499aac-fa.html
^ جريدة البيان آخر تحديث الساعة 00:10
بتوقيت الإمارات الأثنين 6 سبتمبر 2004
^ مقالة نقلاً عن موقع نزوى
//////////////
به دیودهی (مالدیوی):
ވައިގުގޫ(ސައިންޓިފިކް
ނަން: Frankincense tree)ނުވަތަ
(އިނގިރޭސި ބަހުން: Boswellia sacra) އަކީ
ވައިގުގޫ ކިރު އުފައްދާ ގަހެވެ. މިގަހުން އުފެދޭ ކިރަށް ވެސް ކިޔަނީ ހަމަ ވައިގުގޫ
އެވެ. ވައިގުގޫ ހުންނަނީ ހިއްކައިފައެވެ. މިއީ ދުން އަޅާށާއި ބޭހަށް ގެންގުޅޭ
އެއްޗެކެވެ. މީގެ ދެބާވަތެއް ހުރެއެވެ. އެއީ ބިސް ވައިގުގޫ އަދި ވައިގުގޫ އެވެ.
ވައިގުގޫ އަށް އިގިރޭސިން ކިޔަނީ (އިނގިރޭސި ބަހުން: Frankincense) އެވެ.
ވައިގުގޫ ކިރު އުފައްދާ ގަހަށް ކިޔަނީ (އިނގިރޭސި ބަހުން: Boswellia sacra) އެވެ. ދިވެހި
ބޭހުގެ ތެރޭގައި ވެސް ވައިގުގޫ ބޭނުންކޮށް އުޅޭއެވެ. އެންމެ އާންމުކޮށް
ބޭނުންކުރަނީ ވައިގުގޫ ކަފަގަނޑު އެޅުމަށެވެ. މިއީ މުރަނގަފަތު ދިޔައިގައި
ވައިގުގޫ ގާނައި އޮލަވީމާ އެއިން ތެންމައިގެން ހަދާ ތަދުވިތާ ކަފަގަނޑެކެވެ. އަދި
މިއީ މުލިހި ފަދަ ތަންތާގައިވެސް އަޅާ ބޭހެކެވެ.
////////////
به عبری:
לבונה (שם מדעי: Boswellia) הוא סוג של צמח ממשפחת הבָּשְמִיִים (Burseeraceae), וכן שמו של השרף הריחני המופק ממנו. הלבונה מופקת בעיקר מתת המין Boswellia
thurifera (הידוע גם כ-Boswellia sacra או Boswellia
carteri). השימוש העיקרי בלבונה הוא להעלאת קטורת.
//////////////
به سواحلی:
به سواحلی:
Uvumba (pia: ubani) ni utomvu mkavu (uliokauka) wenye
harufu ya kupendeza ukichomwa. Unapatikana kutoka mitiya aina Boswellia thurifera (pia: Boswellia
sacra).
به تاگالوگی (فیلیپینی):
Ang kamanyang (Ingles: frankincense, olibanum)[1][2][3] ay
isang uri ng mababangong sahing na nanggagaling sa mga punungkahoy.
Ginagamit ito sa paggawa ng mga insenso.
////////////////
به مالتی:
Frankinċens huwa reżina aromatika ottenut mis-siġra Boswellia thurifera jew B.
sacra. Huwa wżat fl-inċens.
Frankinċens (liema
isem jirreferi għall-preminenza bħala inċens veru jew frank)
huwa magħruf ukoll bħalaolibanu, kelma li ġejja mill-Għarbi al-lubán ("il-ħalib"),
bħala riferenza għas-sustanza mħallba estratta mis-siġra ta' l-olibanu.
Frankinċens kien jiġi
wżat ħafna f'riti reliġjużi. Skond il-Vanġelu ta' Mattew 2:11, deheb, (frank)inċens u mirrakienu t-tliet rigali li s-Slaten Maġi ġabu
lil Ġesù mil-Lvant.
L-iżvilupp tal-Kristjaneżmu ħonoq is-suq tal-frankinċens fir-Seklu IV, deżertifikazzjoni għamlet
ir-rotot tal-karovana li jgħaddu minn Rub al Khali jew
'Kwartier Vojt' ta' l-Arabja itkar
diffiċli, u żieda fil-ħtif minn nomadi Parthian fil-Lvant Qrib, kollha għenu
biex nixxfu s-suq tal-frankinċens wara ċa 300 WK.
Jingħad li l-Imperatur
Ruman Neruni ħaraq ħażna ta' sena ta'
frankinċens li kien intiż għall-belt tar-Ruma fil-funeral ta'
martu, Poppaea.
Il-belt mitlufa ta' Ubar, xi drabi identifikata ma' Irem, f'dak li hu l-Oman illum il-ġurnata, huwa mifhum li
kien ċentru tas-swieq ta' frankinċens tul 'Triq ta' l-Inċens' li reġgħet ġiet
skoperta riċentement. Ubar kienet ġiet skoperta fil-bidu tas-Snin 90 u attwalment eżkavazzjoni
arkeoloġika.
////////////////////
به انگلیسی:
Frankincense, also called olibanum, is
an aromatic resin used
in incense and perfumes, obtained from trees of the
genus Boswellia in
the family Burseraceae, particularly Boswellia sacra (syn: B.
bhaw-dajiana), B. carterii33, B. frereana, B. serrata (B. thurifera, Indian
frankincense), and B. papyrifera.
The English word is derived from Old French "franc encens"
(i.e., high quality incense).[1]
There are four
main species of Boswellia that
produce true frankincense. Resin from each of the four is available in various
grades. The grades depend on the time of harvesting; the resin is hand-sorted for
quality.
Contents
Flowers
and branches of the Boswellia sacra tree, the species from
which most frankincense is derived
Frankincense is tapped
from the scraggy but hardy trees by slashing the bark, which is called
striping, and allowing the exuded resin to bleed out and harden. These hardened
resins are called tears. There are several species and varieties of
frankincense trees, each producing a slightly different type of resin.
Differences in soil and climate create even more diversity of the resin, even
within the same species. Boswellia sacra trees are considered
unusual for their ability to grow in environments so unforgiving that they
sometimes grow out of solid rock. The initial means of attachment to the rock
is unknown, but is accomplished by a bulbous disk-like swelling of the trunk.
This growth prevents it from being ripped from the rock during violent storms.
This feature is slight or absent in trees grown in rocky soil or gravel. The
trees start producing resin when they are about eight to 10 years old.[2] Tapping is done two to three times a year with the final
taps producing the best tears due to their higher aromatic terpene,sesquiterpene and diterpene content. Generally speaking,
the more opaque resins are the best quality. Fine resin is produced in Somalia, from which the Roman Catholic Churchpurchases
most of its stock.[3]
Recent studies have
indicated that frankincense tree populations are declining, partly due to over-exploitation. Heavily tapped trees
produce seeds that germinate at only 16% while seeds of trees that had not been
tapped germinate at more than 80%. In addition, burning, grazing, and attacks
by the longhorn beetle have
reduced the tree population.[4] Conversion (clearing) of frankincense woodlands to
agriculture is also a major threat.[5]
Indirect
burning of frankincense on a hot coal
Frankincense has been
traded on the Arabian Peninsula,
in North Africa,
and Somalia for more than 5000 years.[6] [7] A mural depicting sacks of frankincense traded from
the Land of Puntadorns
the walls of the temple of ancient Egyptian Queen Hatshepsut, who died circa 1458 BC.[8]
Frankincense was one
of the consecrated incenses (HaKetoret)
described in the Hebrew Bibleand Talmud used in Ketoret ceremonies.[9] The frankincense of the Jews, as well as of the Greeks and
Romans, is also called Olibanum (from the Hebrew חלבנה). Old Testament references report it in
trade from Sheba (Isaiah 60:6 ; Jeremiah 6:20). Frankincense is mentioned in
the Song of Solomon (Song of Solomon 4:14).[10]
It was offered on a
specialised incense altar in the time when the Tabernacle was located in theFirst and Second Jerusalem
Temples. The ketoret was an important component of the Temple service in Jerusalem. It is mentioned in the Hebrew Bible book of Exodus 30:34, where it is named levonah (lebonah in
the Biblical Hebrew),
meaning "white" in Hebrew.[9] It was one of the ingredients in the perfume of the
sanctuary (Exodus 30:34), and was used as an
accompaniment of the meal-offering (Leviticus 2:1, 2:16, 6:15, 24:7). When burnt it emitted a fragrant odour,
and the incense was a symbol of the Divine name (Malachi 1:11 ;Song of Solomon 1:3) and an emblem of prayer (Psalm 141:2 ; Luke 1:10 ; Revelation 5:8, 8:3). It was often associated withmyrrh (Song of Solomon 3:6, 4:6) and with it was made an offering to the
infant Jesus (Matthew 2:11). A specially "pure"
kind, lebhonah zakkah, was presented with the showbread (Leviticus 24:7).[10]
Frankincense was
reintroduced to Europe by Frankish Crusaders, although its name refers to its
quality, not to the Franks themselves.[1]Although it is better known as "frankincense" to
westerners, the resin is also known as olibanum, in Arabic al-lubān (roughly
translated: "that which results from milking"), a reference to the
milky sap tapped from the Boswellia tree.
Frankincense
olibanum resin
The lost city of Ubar,
sometimes identified with Irem in
what is now the town of Shisr in Oman,
is believed to have been a centre of the frankincense trade along the recently
rediscovered "Incense Road".
Ubar was rediscovered in the early 1990s and is now under archaeological
excavation.
The Greek historian Herodotus was familiar with frankincense
and knew it was harvested from trees in southern Arabia. He reported that the
gum was dangerous to harvest because of venomous snakes that lived in the
trees. He goes on to describe the method used by the Arabs to get around this
problem, that being the burning of the gum of the styrax tree whose smoke would drive the
snakes away.[11] The resin is also mentioned
by Theophrastus and
byPliny the Elder in
his Naturalis Historia.
Southern Arabia was a
major exporter of frankincense in antiquity, with some of it being traded as
far as China. The Chinese writer and customs inspector Zhao Rugua wrote on the origin of
frankincense, and of its being traded to China:
"Ruxiang
or xunluxiang comes from the three Dashi countries of Murbat (Maloba), Shihr (Shihe),
and Dhofar (Nufa), from the depths of the
remotest mountains.[12] The tree which yields this drug may generally be compared
to the pine tree. Its trunk is notched with a hatchet, upon which the resin
flows out, and, when hardened, turns into incense, which is gathered and made
into lumps. It is transported on elephants to the Dashi (on the coast), who
then load it upon their ships to exchange it for other commodities in Sanfoqi. This is the reason why it is commonly
collected at and known as a product of Sanfoqi."[13]
Frankincense
This section does not cite any sources. Please
help improve this section by adding citations to reliable sources.
Unsourced material may be challenged and removed. (December 2011)
|
Frankincense comes in
many types, and its quality is based on color, purity, aroma, age, and shape.Silver and Hojari are
generally considered the highest grades of frankincense.
Currently, there are
two dissertations which may enable the identification of a few Olibanum species
according to their specific secondary metabolism products.[14][15]
Frankincense
is often prepared inside acenser, such as themeerschaum dabqaadtraditionally used inSomalia and Djibouti.
Estimates of the
current annual world production of frankincense vary, but generally are around
several thousands tonnes. More than 82% of the product comes from Somalia, with some frankincense also gathered
in adjacent Southern Arabia and Ethiopia, Sudan, and other central African
countries.
In Somalia,
frankincense is harvested in three ecological zones: the northern Cal Madow mountain range, a westerly
escarpment that runs parallel to the coast and grows frankinscence-bearing
species; Cal Miskeed, a middle segment of the frankincense-growing escarpment;
and Cal Bari or
eastern escarpment, which lies at the eastern fringe of the frankinscence
escarpment. Frankincense is also produced in the Karkaar mountains. Frankincense is also
produced in the mountains lying at the northwest of Erigavo and Eil-afweyn
zones.[16]
Frankincense is used
in perfumery and aromatherapy. It is also an ingredient that is
sometimes used inskincare. The essential oil is obtained by steam distillation of
the dry resin. Some of the smells of the
frankincense smoke are products of pyrolysis.
Frankincense is used
in many Christian churches including the Eastern Orthodox, Oriental Orthodox andCatholic churches. According to the
gospel of Matthew 2:11, gold,
frankincense, and myrrh were among the
gifts to Jesus by the biblical magi "from out of the
East." Christian and Islamic Abrahamic faiths have
all used frankincense mixed with oils to anoint newborn infants, initiates and
members entering into new phases of their spiritual lives.
Conversely, the spread
of Christianity depressed
the market for frankincense during the 4th century AD. Desertification made the caravanroutes across the Rub' al Khali or "Empty
Quarter" of the Arabian Peninsula more difficult.
Additionally, increased raiding by the Parthians in the Near East caused the
frankincense trade to dry up after A.D. 300.
Boswellia sacra tree, from which frankincense is
derived, growing insideBiosphere 2
Frankincense resin is
edible and is used in traditional medicines in Africa and Asia for digestion
and healthy skin. For internal consumption, it is recommended that frankincense
be translucent, with no black or brown impurities. It is often light yellow
with a (very) slight greenish tint. It is often chewed like gum, but it is
stickier.
In Ayurvedic medicine frankincense
(Boswellia serrata),
commonly referred to in India as "dhoop," has been used for
hundreds of years for treating arthritis, healing wounds, strengthening the
female hormone system and purifying the air. The use of frankincense in
Ayurveda is called "dhoopan". In Somali, Ethiopian, Arabian,
and Indian cultures, it is suggested that burning frankincense daily in the
house brings good health.[17]
Frankincense oil can
also be used for relief from stings such as scorpion stings.
Frankincense
(Boswellia carteri) essential oil
The essential oil of frankincense is produced
by steam distillation of
the tree resin. The oil's chemical components are 75% monoterpenes, sesquiterpenes, monoterpenoles,
sesquiterpenols and ketones. It has a good
balsamic sweet fragrance, while the Indian frankincense oil has a very fresh
smell. Contrary to what some commercial entities claim, steam or hydro
distilled frankincense oils do not contain boswellic acids (triterpenoids),
although may be present in trace quantities in the solvent extracted products.
The chemistry of the essential oil is mainly monoterpenes and sesquiterpenes,
with small amounts of diterpenoid components
being the upper limit in terms of molecular weight.[18][19][20][21]
Olibanum is
characterised by a balsamic-spicy, slightly lemon, fragrance of incense, with a
conifer-like undertone. It is used in the perfume, cosmetic and pharmaceutical industries.
For therapy trials
in ulcerative colitis, asthma and rheumatoid arthritis there
are only isolated reports and pilot studies from which there is not yet
sufficient evidence of safety and efficacy. Similarly, the long-term effects
and side effects of taking frankincense has not yet been scientifically
investigated. Nonetheless, several preliminary studies have been published.
Frankincense
A 2008 study reported
that frankincense smoke was a psychoactive drug that relieves depressionand anxiety in mice.[22][23] The researchers found that the chemical compound incensole
acetate[24] was responsible for the effects.[22]
In a different study,
an enriched extract of "Indian Frankincense" (usually Boswellia serrata) was used in a
randomized, double-blinded, placebo-controlled
study of patients withosteoarthritis. Patients receiving the extract
showed significant improvement in their arthritis in as little as seven days.
The compound caused no major adverse effects and, according to the study
authors, is safe for human consumption and long-term use.[25]
In a study published
in 2009, it was reported that "Frankincense oil appears to distinguish
cancerous from normal bladder cells and suppress cancer cell viability."[26]
A 2012 study in
healthy volunteers determined that exposure to 11-keto-β-boswellic acid (KBA),
a lead boswellic acid in the novel solubilized frankincense extract Boswelan,
is increased when taken with food. However, simulations based on a two-compartment pharmacokinetic model with single
first-order absorption phase proposed that the observed food interaction loses
its relevance for the simulated repeated-dose scenario.[27]
In a 2012 study, researchers
found that the "behavioral effect [of insensole actetate] was concomitant to reduced serum
corticosterone levels, dose-dependent down-regulation of corticotropin
releasing factor and up-regulation of brain derived neurotrophic factor
transcripts IV and VI expression in the hippocampus. These data suggest that IA
modulates the hypothalamic–pituitary–adrenal
(HPA) axis and influences hippocampal gene expression, leading
to beneficial behavioral effects supporting its potential as a novel treatment
of depressive-like disorders."[28]
Structure
of β-boswellic acid,
one of the main active components of frankincense
These are some of the
chemical compounds present in frankincense:
·
incensole acetate
See also for example
the following references which give a comprehensive overview on the chemical
compounds present in different frankincense species:.[14][15]
·
Elemi
·
Myrrh
·
Resin
1.
^ Jump up to:a b Oxford
English Dictionary.
4.
Jump up^ Remy Melina (December 21, 2011). "Christmas Staple Frankincense 'Doomed,' Ecologists
Warn". LiveScience.
5.
Jump up^ Dejenea, T.; M. Lemenih; F. Bongers (February 2013).
"Manage or convert Boswellia woodlands? Can frankincense production
payoff?". Journal of Arid Environments 89: 77–83.doi:10.1016/j.jaridenv.2012.09.010.
7.
Jump up^ Ulric Killion, A Modern Chinese Journey to the
West: Economic Globalisation And Dualism, (Nova Science Publishers: 2006),
p.66
8.
Jump up^ "Queen Hatshepsut's expedition to the Land of Punt:
The first oceanographic cruise?". Dept. of Oceanography, Texas
A&M University. Retrieved 2010-05-08.
9.
^ Jump up to:a b Klein,
Ernest, A Comprehensive Etymological Dictionary of theHebrew Language for Readers of English,
The University of Haifa,
Carta, Jerusalem, p.292
10. ^ Jump up to:a b "www.Bibler.org - Dictionary - Frankincense". 2012-07-21.
12. Jump up^ Ralph Kauz (2010). Ralph Kauz, ed. Aspects of the Maritime Silk Road: From the Persian Gulf
to the East China Sea. Volume 10 of East Asian Economic and
Socio-cultural Studies - East Asian Maritime History. Otto Harrassowitz Verlag.
p. 130. ISBN 3-447-06103-0.
Retrieved December 26, 2011. The frankincense was first
collected in the Hadhramaut ports of Mirbat, Shihr, and Zufar whence Arab
merchant vessels shipped it to Srivijaya, before it was then reexported to
China. The term "xunluxiang" is derived from the Arab word
"kundur". . . According to Li Xun, frankincense originally came from
Persia.92 Laufer refers to the Xiangpu 香譜 by Hong Chu . . . Zhao Rugua notes: Ruxiang
or xunluxiang comes from the three Dashi countries of Murbat (Maloba), Shihr
(Shihe), and Dhofar (Nufa), from the depths of the remotest mountains. The tree
which yields this drug may generally be compared to the pine tree. Its trunk is
notched with a hatchet, upon which the
13. Jump up^ Ralph Kauz (2010). Ralph Kauz, ed. Aspects of the Maritime Silk Road: From the Persian Gulf
to the East China Sea. Volume 10 of East Asian Economic and
Socio-cultural Studies - East Asian Maritime History. Otto Harrassowitz Verlag.
p. 131. ISBN 3-447-06103-0.
Retrieved December 26, 2011. resin flows out, and, when
hardened, turns into incense, which is gathered and made into lumps. It is
transported on elephants to the Dashi (on the coast), who then load it upon
their ships to exchange it for other commodities in Sanfoqi. This is the reason
why it is commonly collected at and known as a product of Sanfoqi.94
14. ^ Jump up to:a b Chemotaxonomic
Investigations on Resins of the Frankincense Species Boswellia papyrifera,
Boswellia serrata and Boswellia sacra, respectively, Boswellia carterii: A
Qualitative and Quantitative Approach by Chromatographic and Spectroscopic
Methodology, Paul, M., Dissertation, Saarland University (2012)http://scidok.sulb.uni-saarland.de/volltexte/2012/4999/pdf/Dissertation_Fertig_211112.pdf
15. ^ Jump up to:a b Phytochemical
Investigations on Boswellia Species, Basar, S., Dissertation, Hamburg
University (2005) http://www.chemie.uni-hamburg.de/bibliothek/2005/DissertationBasar.pdf
16. Jump up^ Programme, author, War-Torn Societies Project
International, Somali (2001). Rebuilding Somalia : issues and possibilities
for Puntland. London: HAAN. p. 124. ISBN 1874209049.
18. Jump up^ Verghese, J.; et al. (1987). "A Fresh Look at the
Constituents of Indian Olibanum Oil". Flav. Fragr. J. 2 (3):
99–102.doi:10.1002/ffj.2730020304.
19. Jump up^ Hayashi, S.; Amemori, H.; Kameoka, H.; Hanafusa, M.;
Furukawa, K. (1998). "Comparison of Volatile Compounds from Olibanum from
Various Countries". J. Essent. Oil Res. 10: 25–30.doi:10.1080/10412905.1998.9700833.
20. Jump up^ Baser, S., Koch, A., Konig, W.A. (2001). "A
Verticillane-type diterpene from Boswellia carterii Essential Oil". Flav.
Frag" J 16, 315-318
21. Jump up^ Frank, A; Unger, M. (Apr 2006). "Analysis of
frankincense from various Boswellia species with inhibitory activity on human
drug metabolising cytochrome P450 enzymes using liquid chromatography mass
spectrometry after automated on-line extraction". J Chromatogr
A 1112 (1-2): 255–62.doi:10.1016/j.chroma.2005.11.116.
22. ^ Jump up to:a b Moussaieff,
Arieh; Rimmerman, Neta; Bregman, Tatiana; Straiker, Alex; Felder, Christian C.;
Shoham, Shai; Kashman, Yoel; Huang, Susan M.; Lee, Hyosang; Shohami, Esther;
Mackie, Ken; Caterina, Michael J.; Walker, J. Michael; Fride, Ester; Mechoulam,
Raphael (August 2008). "Incensole acetate, an incense component, elicits
psychoactivity by activating TRPV3 channels in the brain".The
FASEB Journal 22 (8): 3024–3034. doi:10.1096/fj.07-101865.PMC 2493463. PMID 18492727.
23. Jump up^ Moussaieff, A; Gross, M; Nesher, E; Tikhonov, T; Yadid,
G; Pinhasov, A (2012). "Incensole acetate reduces depressive-like behavior
and modulates hippocampal BDNF and CRF expression of submissive
animals". J Psychopharmacol. 26 (12): 1584–93.doi:10.1177/0269881112458729. PMID 23015543.
24. Jump up^ Drahl, Carmen (22 December 2008). "Frankincense And Myrrh". Chemical
& Engineering News 86 (51): 38.doi:10.1021/cen-v086n051.p038. ISSN 0009-2347.
25. Jump up^ "A double blind, randomized, placebo controlled
study of the efficacy and safety of 5-Loxin for treatment of osteoarthritis of
the knee". Arthritis
Research & Therapy. Retrieved 2008-10-09.
26. Jump up^ Frank, MB; Yang, Q; Osban, J; Azzarello, JT; Saban, MR;
Saban, R; Ashley, RA; Welter, JC; Fung, KM; Lin, HK (2009). "Frankincense oil derived from Boswellia carteri
induces tumor cell specific cytotoxicity.". BMC Complement
Altern Med 9: 6.doi:10.1186/1472-6882-9-6. PMC 2664784. PMID 19296830.
27. Jump up^ Skarke, Carsten; et al. (October 2012). "Increased bioavailability of 11-keto-β-boswellic
acid following single oral dose frankincense extract administration after a
standardized meal in healthy male volunteers: modeling and simulation
considerations for evaluating drug exposures.". J Clin
Pharmacol. 52 (10): 1592–1600.doi:10.1177/0091270011422811. PMID 22167571.
28. Jump up^ Moussaieff, Arieh; Gross, Moshe; Nesher, Elimelech;
Tikhonov, Tatiana; Yadid, Gal; Pinhasov, Albert (December 2012).
"Incensole acetate reduces depressive-like behavior and modulates
hippocampal BDNF and CRF expression of submissive animals".Journal of
Psychopharmacology 26 (12): 1584–93.doi:10.1177/0269881112458729. PMID 23015543.
29. ^ Jump up to:a b c "Olibanum.—Frankincense.". Henriette's
Herbal Homepage. www.henriettes-herb.com. Retrieved 2009-01-14.
30. ^ Jump up to:a b c "Farmacy Query". www.ars-grin.gov.
Retrieved2009-01-14.
·
Woolley, CL; et al. (Oct 2012). "Chemical differentiation
of Boswellia sacra and Boswellia carterii essential oils by gas chromatography
and chiral gas chromatography-mass spectrometry". Journal Of
Chromatography. A 1261: 158–63.doi:10.1016/j.chroma.2012.06.073.
Bibliography
·
Müller, Walter W.: Weihrauch : ein arabisches Produkt und
seine Bedeutung in der Antike, Realencyclopaedie / Pauly-Wissowa :
Supp. ; 15, 1978, 700-777.
·
Groom, Nigel (1981). Frankincense & Myrrh: A Study
of the Arabian Incense Trade. ISBN 0-86685-593-9.
·
Maloney, George A, (1997). Gold, Frankincense, and
Myrrh: An Introduction to Eastern Christian Spirituality. ISBN 0-8245-1616-8.