شرکتها و کورپوریشنها نقش قابل توجهی در شکلگیری سیاستهای اقتصادی کانادا دارند. این تاثیر به چندین شکل بروز میکند:
1. لایحهنویسی و مشاوره: شرکتها به عنوان بخش مهمی از اقتصاد، در فرآیند تصمیمگیریهای اقتصادی نقش دارند. این شامل مشاوره به دولت در مورد مسائل مالی، مالیاتی و تنظیمات تجاری است. بسیاری از سیاستهای اقتصادی به طور مستقیم تحت تاثیر نظرات و نیازهای این بخش قرار دارد .
2. سرمایهگذاری و اشتغال: شرکتها در توسعه فناوری و نوآوری نقش کلیدی ایفا میکنند و با سرمایهگذاری در بخشهای مختلف، میتوانند به رشد اقتصادی و ایجاد شغل کمک کنند. به عنوان مثال، برنامههایی برای افزایش دسترسی به سرمایهگذاری در استارتاپها و کارآفرینی، به شدت تحت تاثیر نیازهای شرکتهای بزرگ و کوچک است  .
3. گروههای لابی و انجمنها: بسیاری از شرکتها از طریق گروههای لابی و انجمنهای صنعتی، نظرات خود را به دولت منتقل میکنند و در نتیجه میتوانند بر روی سیاستهای اقتصادی تاثیر بگذارند. این گروهها معمولاً فشارهای لازم را برای ایجاد تغییرات مثبت برای کسبوکارها به دولت وارد میکنند .
4. پیشبرد نوآوری: دولت نیز در پاسخ به نیازهای اقتصادی و تجاری، به سرمایهگذاری در نوآوری و تحقیقات علمی پرداخته است. این موضوع نشان میدهد که همکاری بین بخش عمومی و خصوصی برای توسعه اقتصاد ضروری است  .
به طور کلی، تاثیر شرکتها بر سیاستهای اقتصادی کانادا نشاندهنده یک رابطه دوطرفه است که در آن هر دو بخش به دنبال ارتقاء وضعیت اقتصادی کشور هستند.
، سیستم تأثیرگذاری شرکتها بر سیاستهای اقتصادی در کانادا به مشکلات و انتقاداتی نیز دچار است:
1. تأثیر بیش از حد بر سیاستگذاری: یکی از انتقادات اصلی این است که لابیگری شرکتها ممکن است منجر به این شود که منافع خصوصی بر منافع عمومی غالب شود. این میتواند به سیاستهایی منجر شود که به نفع شرکتهای بزرگ و نه جامعه در کل باشند، و این مسئله به نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی دامن میزند .
2. عدم شفافیت: فعالیتهای لابیگری و ارتباطات بین شرکتها و دولت میتواند غیرشفاف باشد. این مسئله میتواند به فساد و سوء استفاده از قدرت منجر شود، به ویژه هنگامی که منافع مالی و سیاسی در هم میآمیزند .
3. نقص در نمایندگی: شرکتها معمولاً نماینده منافع خاصی هستند و میتوانند منجر به عدم توجه به مسائل مهم دیگر، مانند محیط زیست و حقوق کارگران، شوند. به عبارت دیگر، وقتی سیاستها تحت تأثیر منافع شرکتی شکل میگیرند، ممکن است مسائل اجتماعی و زیستمحیطی نادیده گرفته شوند .
4. تقویت نابرابری: هنگامی که شرکتها به راحتی میتوانند بر سیاستهای اقتصادی تأثیر بگذارند، ممکن است به نابرابریهای اقتصادی بیشتر دامن بزنند. به عنوان مثال، سرمایهگذاریهای کلان در بخشهایی که از منافع شرکتها پشتیبانی میکنند، میتواند به از دست رفتن منابع در بخشهای دیگر منجر شود .
این انتقادات نشاندهنده این است که در حالی که شرکتها میتوانند نقش مثبت و مؤثری در اقتصاد ایفا کنند، باید توجه کافی به آثار منفی و نیاز به تنظیمات مناسب وجود داشته باشد.