۱۴۰۳ آبان ۱, سه‌شنبه

 

مهستی

لغت‌نامه دهخدا

مهستی . [ م َ س ِ / م َ هَِ ] (اِ مرکب ) مخفف ماه ستی (ستی مخفف عربی سَیِّدَتی ). ماه خانم . ماه بانو. || از نامهای ایرانی :

داشت زالی به روستای تکاو

مهستی نام دختری و سه گاو.

سنائی .

 

 

ستی و مهستی را بر غزلها

شبی صد گنج بخشی در مثلها.

نظامی .

 

 

دختر اندر شکم پسر نشود

مهستی را که دل پسر خواهد.

سعدی .