دلم دیوانه شد، دیوانه شد، دیوانه، دیوانه
دگر از خویشتن بیگانهام، بیگانه، بیگانه
خوشا حال و خوشا وقت دو مفتون و دو دلداده
که غیر از عشقشان گیتی بود افسانه، افسانه
در این صحرای بیحاصل، در این دریای بیساحل
به لب جان آمد از بس گفت دل، جانانه، جانانه
عماد خراسانی