سیاست انتقام سوریه و ترکیه (بخش دوم)
به کارگیری کردها توسط دولت سوریه برای انتقام از ترکیه در حالی بود که این قوم به ویژه از زمان روی کار آمدن رژیم بعثی در این کشور، همواره مورد بدبینی و بدرفتاری حکومتی بود که از ایدئولوژی ناسیونالیسم قومی عربی پیروی میکرد. در دوران رژیم بعثی سوریه، رسماً کردهای این کشور با ارجاع به سابقه کوچ بسیاری از طوایف کرد در طی چند موج از نواحی شرقیتر به داخل قلمرو سوریه جدید در نیمه نخست قرن بیستم، آنها را مهاجر خارجی قلمداد و تابعیت و به دنبال آن حق مالکیت بسیاری از کردهای این کشور را سلب کرد. ستم قومی ناسیونالیستهای عرب سوری به کردهای این کشور که از میانه دهه ۱۹۶۰ آغاز شده بود، در حدود سی سال بعد آنها را مبدل به گروه قومی از هرلحاظ ضعیفی کرده بود که رژیم بعثی میتوانست از آنها استفاده مطلوب خود را بکند. لذا بعثیهای سوریه پس از به خدمت گرفتن عبدالله اوجالان، رهبر چپگرا و ترکیهای حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک.) کردهای سوری را هم مسلح کرده و در اختیار او گذاشتند تا بدنه اصلی نیروی نظامی او را برای انجام عملیات خرابکارانه و تروریستی تشکیل بدهند. یعنی به این ترتیب قومی که پیشتر توسط رژیم بعثی سوریه سلب تابعیت و مالکیت شده بود، اکنون توسط همین رژیم مسلح شده و برای سیاست انتقام از همسایه زورگو و قدرتمندتر به کار گرفته شده بود.
سیاست انتقام دولت سوریه منجر به بزرگترین چالش سیاسی و امنیتی تاریخ ترکیه در دهه ۱۹۹۰ شد و این کشور شاهد وقوع یک جنگ چریکی-قومی گسترده در نواحی کردنشین و حتی تا حدی هم در فراتر از این نواحی با هزاران کشته شد. بحرانی که اگرچه با دستگیری اوجالان در سال۱۹۹۹ و سپس انعطافپذیری نسبتاً بیشتر طرفین کرد و ترک منازعه تا حد زیادی فروکش کرد، اما همچنان تا به امروز هم مستقل از سیاست انتقام سوریه و به خاطر تضاد ماهوی دو ناسیونالیسم قومی متنازع (ترک و کرد) در درون یک کشور، تداوم داشته است.
اما در همین زمان، ترکیه علیرغم سیاست انتقام سوریه با آبگیری سد آتاتورک بر روی رودخانه فرات در سال ۱۹۹۲، ضربه مهلک خود را به سوریه وارد کرده بود. این سد منجر به کاهش چشمگیر آب ورودی به داخل خاک سوریه شده بود و چند سال بعد نیز این کاهش وقتی با دوره خشکسالی گسترده در منطقه همزمان شد، کشاورزی سوریه را که پیشتر از بابت تغییر بزرگ مالکی به خرده مالکی (که همین هم با نظام ارثبری اسلامی مدام در حال تجزیه و کوچکتر شدن بود) آسیب دیده بود را به ورشکستگی و اضمحلال کامل کشاند. در نتیجه در طی دهههای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰، سیل مهاجرین درمانده روستایی سوری روانه حومه شهرهای بزرگ و خصوصاً دمشق پایتخت این کشور شدند. جمعیتی که یکی از گروههای عمده ناراضی و مستعد اعتراضات رادیکال به حکومت ناکارآمد و فرقهای اسد بودند…
(ادامه دارد)
سپاس گرامی
ضمن تایید مقاله ی جنابعالی رنج سیاستمداران ترک از دو گانگی قومی و فرهنگی بین کردها و اقوام دیگر که بزبان ترکی عثمانی صحبت می کنند و ظاهرا با این زبان بوحدت رسیده اند قوم کرد بر خلاف ایران با ترکان عثمانی و عرب ها هیچ سنخیت و اشتراک غیر از مذهب سنی ندارند که این اشتراک هم امروزه در میان بیشتر ملتها کم رنگ شده اردوغان بجای درک این موضوع می خواهد تمام کانونها ی پشتیبان کردها را بدست بگیرد ولی نمی داند اگر همه ی کردستان راهم داشته باشد غیر از اینکه وزنه ی کردها را در قلمرو خود افزایش دهد بهره ی دیگری نصیبش نمی شود.
بهروز عامری سپاس از شما بزرگوار
بله دقیقا کردها به عنوان یک قوم ایرانی نهایتا با سایر ایرانیان همگرایی زیادی دارند که با اعراب و ترکها ندارند. و دقیقا ترکیه نیز از بابت این تضاد درونی بسیار آسیبپذیر است و همیشه هم نمیتواند با لشگرکشی آن را رفع کند.