۱۳۹۰ مهر ۱, جمعه

ازقند، اوزگند فرغانه

اوزْگَنْد، یا اوزكند، یوزكند، اوزجند، از شهرهای‌ مهم‌ ماوراءالنهر واقع‌ در سرحدّ شرقى‌ فرغانه‌ كه‌ نام‌ كنونى‌ آن‌ اوزگِن‌، شهر و مركز اداری‌ استانى‌ است‌ به‌ همین‌ نام‌ در ناحیه اوش‌ ، (دائرة المعارف بزرگ روسیه، گریت سوویت انسایکلوپدیا، GSE، ذیل اُزگِن، 1).
این‌ شهر كه‌ در سرزمینى‌ خرم‌، حاصل‌خیز و پهناور واقع‌ بوده‌، دهكده‌هایى‌ وسیع‌ داشته‌ (ابن‌ حوقل‌، 2/514؛ لسترنج‌، 509)، و گرم‌ترین‌ شهر ولایت‌ فرغانه‌ و دارالحرب‌ مسلمانان‌ بوده‌ است‌ (ابن‌ حوقل‌، 2/513؛ اصطخری‌، 266؛ یاقوت‌، 1/404). اوزگند را بعد از اخسیكت‌ (تختگاه‌ فرغانه‌) و قبا و اوش‌، مهم‌ترین‌ شهر فرغانه‌ دانسته‌اند. وسعت‌ آن‌، دو سوم‌ اوش‌ و شامل‌ كهن‌ دژ، شهرستان‌ و ربض‌ بوده‌ است‌ (ابن‌ حوقل‌، همانجا؛ مقدسى‌، 271). رود چاچ‌ (سیحون‌) از اوزگند سرچشمه‌ مى‌گرفت‌ (اصطخری‌، 264؛ بكران‌، 49) و از همین‌ رو، در همه بخشهای‌ این‌ ناحیه‌ نهرهای‌ آب‌، كشیده‌ شده‌ بود (نك: بارتولد، تركستان‌ نامه‌، 1/354). دو رود مهمى‌ كه‌ از كنار اوزگند مى‌گذشتند، تباغر (یباغو) و برسخان‌ نام‌ داشتند كه‌ دومى‌ اوزگند را از دره نارین‌ جدا مى‌كرد ( حدود العالم‌، 113؛ نیز نك: مینورسكى‌، 72-73, 288 ، 116 ).
در دوره سامانى‌ كه‌ مركز حیات‌ اقتصادی‌ به‌ ناحیه جنوب‌ سیر دریا منتقل‌ شده‌ بود، راه‌ اصلى‌ بازرگانى‌ از آسیای‌ مقدم‌ به‌ مرز شرقى‌ قلمرو خلافت‌، به‌ اوزگند منتهى‌ مى‌گشت‌ (بارتولد، گزیده‌...، 50). گفته‌اند كه‌ شهر اوزگند در سده 3 ق در دوره سامانیان‌ به‌ دهقانى‌ به‌ نام‌ چورتگین‌، ظاهراً یكى‌ از امیران‌ ترك‌، تعلق‌ داشت‌ (بارتولد، تركستان‌ نامه‌، 1/354- 355؛ نیز نك: ابن‌ خردادبه‌، 30).
اوزگند در عهد نخستین‌ِ قراخانیان‌ (ایلك‌ خانیان‌) به‌ عنوان‌ تختگاه‌ ماوراءالنهر اهمیت‌ بسزایى‌ یافت‌ و از آن‌ پس‌ نیز مقر حكمرانان‌ محلى‌ بود (بارتولد، همان‌، 1/355؛ گزیده‌، 53). ایلك‌ خان‌ نصر بن‌ على‌ در 389ق‌/999م‌ چون‌ وارد بخارا شد، اعضای‌ دودمان‌ سامانى‌ را دستگیر كرد و به‌ اوزگند فرستاد (عتبى‌، 184؛ منهاج‌، 1/216). در حدود سال‌ 407ق‌/1016م‌ در اوزگند، میان‌ اعضای‌ خاندان‌ قراخانى‌، ارسلان‌ خان‌ (برادر ایلك‌ خان‌) از یك‌ سو و طغان‌ خان‌ (ظاهراً برادر ارشد ایلك‌) یا قدرخان‌ یوسف‌، صاحب‌ كاشغر، از سوی‌ دیگر پیكاری‌ درگرفت‌ كه‌ سرانجام‌ با میانجیگری‌ خوارزمشاه‌ مأمون‌ میان‌ ایشان‌ صلح‌ افتاد (بیهقى‌، 914- 915؛ نیز نك: بارتولد، تركستان‌ نامه‌، 1/584).
ملكشاه‌ سلجوقى‌ در 481 و 482ق‌ در لشكركشیهای‌ خود به‌ ماوراءالنهر، دوبار به‌ اوزگند رخنه‌ كرد (ظهیرالدین‌، 31؛ راوندی‌، 130؛ ابن‌ اثیر، 10/172). اما پس‌ از 536ق‌/1141م‌ فرغانه‌ و دیگر ولایات‌ ماوراءالنهر، تابع‌ گورخان‌ قراختایى‌ گشت‌. در نیمه دوم‌ قرن‌ 6ق‌/12م‌ ظاهراً یكى‌ از حكام‌ اوزگند بر سمرقند چیرگى‌ یافت‌؛ پس‌ از مرگ‌ این‌ شاهزاده‌، فرزند او، عثمان‌، فقط در سمرقند حكم‌ مى‌راند و اوزگند به‌ فرمانروایى‌ دیگر به‌ نام‌ جلال‌ الدین‌ قدرخان‌ تعلق‌ داشت‌ (بارتولد، گزیده‌، 54). به‌ روایت‌ ابن‌ اثیر (12/259، 267). خان‌ِ خانان‌ (عثمان‌ سمرقندی‌) در نامه‌ای‌ از سلطان‌ محمد خوارزمشاه‌ خواست‌ تا به ‌ماوراءالنهر لشکر كشد و قراختاییان‌ كافر را كه‌ در اوزگند و بلاساغون‌ و برخى‌ شهرهای‌ دیگر پراكنده‌ بودند، سركوب‌ كند. خوارزمشاه‌ چنین‌ كرد و پس‌ از تصرف‌ شهرهای‌ ماوراءالنهر به‌ اوزگند رسید و نایبانى‌ را از سوی‌ خود بدان‌ شهرها گمارد و به‌ خوارزم‌ بازگشت‌؛ اما در لشكركشى‌ بعدی‌، متحدان‌ پیشین‌ خود، عثمان‌ سمرقندی‌ و احتمالاً جلال‌ الدین‌ قدرخان‌ فرمانروای‌ اوزگند را از دم‌ تیغ‌ گذراند (همو، 12/266-269؛ بارتولد، همانجا). گزارشهایى‌ در دست‌ است‌ كه‌ پس‌ از بازگشت‌ محمد خوارزمشاه‌ از ماوراءالنهر، اوزگند و برخى‌ شهرهای‌ دیگر، به‌ چنگ‌ گورخان‌ قراختایى‌ افتاده‌ بود (همو، تركستان‌ نامه‌، 2/758، 763-764).
در عهد چیرگى‌ مغولان‌ بر ماوراءالنهر، فرغانه‌ بخشى‌ از متصرفات‌ خاندان‌ جغتای‌، یكى‌ از پسران‌ چنگیز به‌ شمار مى‌آمد، ولى‌ مانند بسیاری‌ از دیگر ولایات‌ ماوراءالنهر از خود دودمانى‌ شاهى‌ داشت‌ كه‌ مانند اسلاف‌ خویش‌ در اوزگند مستقر بود (همو، گزیده‌، همانجا). منگوقاآن‌ (حك 649 - 658ق‌/1251-1260م‌)، اوزگند را به‌ یكى‌ از فرزندان‌ ارسلان‌ خان‌، فرمانروای‌ قارلوقان‌ وا گذارد (جوینى‌، 1/58؛ قس‌: بارتولد، همانجا). اما به‌ روایتى‌ دیگر، شخصى‌ به‌ نام‌ ایلچى‌ ملك‌، والى‌ فرغانه‌ شد كه‌ قبر فرزند او، شاهزاده‌ ساتلمیش‌ ملكشاه‌ (د 665ق‌/ 1266م‌) در اوزگند باقى‌ مانده‌ است‌. به‌ رغم‌ حكومت‌ دودمانهای‌ محلى‌ در اوزگند، این‌ شهر برای‌ حكومت‌ مركزی‌ قراختاییان‌ و مغولان‌ اهمیت‌ داشته‌ است‌. خزانه گورخان‌ در آنجا نگهداری‌ مى‌شد (همانجا) و به‌ روایت‌ وصّاف‌ (ص‌ 67)، براق‌ خان‌، از نسل‌ جغتای‌ در 663ق‌/1265م‌ در اوزگند بر تخت‌ سلطنت‌ جلوس‌ كرد.
در منابع‌ دوره تیموری‌ در شرح‌ لشكركشیهای‌ تیمور به‌ ماوراءالنهر از اوزگند یاد شده‌، و آمده‌است‌ كه‌ او در حدود سال‌ 776ق‌ در تعقیب‌ یكى‌ از دشمنان‌ خود به‌ نام‌ قمرالدین‌ خان‌، بدین‌ شهر رخنه‌ كرد (نظام‌الدین‌، 70، 72؛ شرف‌الدین‌، 321، 325، 334). ظهیرالدین‌ محمد بابر نیز در خاطرات‌ خود بارها از اوزگند یاد مى‌كند و برخى‌ از كشمكشهای‌ خود را با مخالفانش‌ در این‌ شهر، از جمله‌ احمد تنبل‌ مغول‌ بین‌ سالهای‌ 905- 908ق‌/1500-1502م‌ شرح‌ مى‌دهد (ص‌ 108-109 105, .(I/103, به‌ گفته بابر اوزگند در سرحد فرغانه‌، دژی‌ استوار داشت‌ (ص‌ 162).
در اوزگِن‌ امروزی‌ برخى‌ آثار باستانى‌ مربوط به‌ قرون‌ 6 - 8ق‌/ 12-14م‌ باقى‌ مانده‌ است‌. گذشته‌ از شمار زیادی‌ قبور و سنگ‌ قبر، بناهایى‌ نیز باقى‌مانده‌ كه‌ از آن‌ جمله‌ است‌: سر در مسجد و مدفنى‌ كه‌ كتیبه‌ای‌ دارد و تاریخ‌ وفاتى‌ به‌ سال‌ 588ق‌/1192م‌ بر آن‌ دیده‌ مى‌شود. در كنار آن‌، مرقد دیگری‌ با مناره‌ای‌ به‌ ارتفاع‌ حدود 20 متر وجود دارد كه‌ درباره آن‌، اهالى‌ اوزگن‌ روایات‌ افسانه‌آمیزی‌ مى‌گویند (نك: بارتولد، گزیده‌، 55). گذشته‌ از اینها، نمونه‌هایى‌ از سفالهای‌ منقوش‌ لعاب‌ دار و بى‌ لعاب‌ از قرن‌ 4 تا 6ق‌/10 تا 12م‌ و قطعاتى‌ بلوری‌ مربوط به‌ قرون‌ وسطى‌ در اوزگن‌ كشف‌ شده‌ است‌ ، (دائرة المعارف بزرگ روسیه، گریت سوویت انسایکلوپدیا، GSE، همانجا).
مآخذ: ابن‌ اثیر، الكامل‌؛ ابن‌ حوقل‌، محمد، صورة الارض‌، به‌ كوشش‌ كرامرس‌، لیدن‌، 1939م‌؛ ابن‌ خردادبه‌، عبیدالله‌، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1889م‌؛ اصطخری‌، ابراهیم‌، مسالك‌ و ممالك‌، ترجمه كهن‌ فارسى‌، به‌ كوشش‌ ایرج‌ افشار، تهران‌، 1368ش‌؛ بارتولد، و.و.، تركستان‌نامه‌، ترجمه كریم‌ کشاورز، تهران‌، 1352ش‌؛ همو، گزیده مقالات‌ تحقیقى‌، ترجمه كریم‌ کشاورز، تهران‌، 1358ش‌؛ بكران‌، محمد، جهان‌ نامه‌، به‌ كوشش‌ محمدامین‌ ریاحى‌، تهران‌، 1342ش‌؛ بیهقى‌، ابوالفضل‌، تاریخ‌، به‌ كوشش‌ على‌ اكبر فیاض‌، مشهد، 1356ش‌؛ جوینى‌، عطاملك‌، تاریخ‌ جهانگشای‌، به‌ كوشش‌ محمد قزوینى‌، لیدن‌، 1329ق‌/1911م‌؛ حدود العالم‌، به‌ كوشش‌ منوچهر ستوده‌، تهران‌، 1362ش‌؛ راوندی‌، محمد، راحة الصدور، به‌ كوشش‌ محمد اقبال‌، تهران‌، 1333ش‌؛ شرف‌الدین‌ على‌ یزدی‌، ظفرنامه‌، به‌ كوشش‌ عصام‌الدین‌ ارونبایوف‌، تاشكند، 1972م‌؛ ظهیرالدین‌ نیشابوری‌، سلجوق‌نامه‌، تهران‌، 1332ش‌؛ عتبى‌، محمد، تاریخ‌ یمینى‌، ترجمه ناصح‌ جرفادقانى‌، به‌ كوشش‌ جعفر شعار، تهران‌، 1345ش‌؛ لسترنج‌، گ‌.، جغرافیای‌ تاریخى‌ سرزمینهای‌ خلافت‌ شرقى‌، ترجمه محمود عرفان‌، تهران‌، 1337ش‌؛ مقدسى‌، محمد، احسن‌ التقاسیم‌، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1906م‌؛ منهاج‌ سراج‌، طبقات‌ ناصری‌، به‌ كوشش‌ عبدالحى‌ حبیبى‌، تهران‌، 1363ش‌؛ نظام‌الدین‌ شامى‌، ظفرنامه‌، به‌ كوشش‌ فلیكس‌ تاور، بیروت‌، 1937م‌؛ وصاف‌، تاریخ‌، بمبئى‌، 1269ق‌؛ یاقوت‌، بلدان‌؛ نیز:
Babur, Z.M., Babur-Nama, tr. A.S. Beveridge, New Delhi, 1979; GSE; Minorsky, V., introd. V ud = d al - q P lam, London, 1937
ابوالفضل‌ خطیبى‌