سوگند
خواننده: ویگن
شعر از: تورج نگهبان
بر تو آن خاطره آسوده سوگند
بر تو ای چشم گنه آلوده سوگند
بر آن لبخند جادویی
بر آن سیمای روشن
كه از چشم تو افتاده آتش
بر هستی من
آه آتش بر هستی من
عمری هر شب در رهگذارم
ماندم چشم انتظارم
شاید یك شب بیایی
دردا تنهای تنها بگذشته بی تو
شبها درحسرت وجدایی
عاشقی گم كرده ره بی آشیانم
مانده بر جا آتشی از كاروانم
زین پس محزون و خاموشم
عشقت خاكسترم كرد
در دست باد پاییزی نشكفته پرپرم كرد
آه نشكفته پرپرم كرد
بر تو آن خاطره آسوده سوگند
بر تو ای چشم گنه آلوده سوگند
بر آن لبخند جادویی
بر آن سیمای روشن
كه از چشم تو افتاده آتش
بر هستی من
آه آتش بر هستی من
عمری هر شب در رهگذارم
ماندم چشم انتظارم
شاید یك شب بیایی
دردا تنهای تنها بگذشته بی تو
شبها درحسرت وجدایی
عاشقی گم كرده ره بی آشیانم
مانده بر جا آتشی از كاروانم
زین پس محزون و خاموشم
عشقت خاكسترم كرد
در دست باد پاییزی نشكفته پرپرم كرد
آه نشكفته پرپرم كرد