۱۳۹۰ مهر ۴, دوشنبه
راه رفتن؛ در دودلی میان کبک و کلاغ و منگنه اغیار از دیگر سو... شهرهای امروزین ما التقاطی که نه، نه این است و نه آن
آموزه های معنوی و الزامات شهر سازی
دکتر علیرضا باوندیان
نابسامانی ها و ناروایی هایی كه توسعه تعریف ناشده و منطقی شهرها برای ما به ارمغان آورده، محصول غفلت تاریخی ما از گذشته های پربار تمدنی خودمان است. وا نهادن ساده اندیشانه میراث های فرهنگی و تمدنی و پذیرش خام و شتاب آلوده آورده های غرب فكری، پشتوانه های انگیزه ساز و ارزشی را از ما وا ستاند و ما را در غربتی ناباورانه و دردناک فرو برد.
به نظر می رسد هر چه مدرن تر می شویم معضلات و مشكلات شهرهای مان بیش و بیشتر می شود. پذیرش شتابزده مدرنیته و بی اطلاعی از ریشه ها و شیوه های آن و طرد فرهنگ سنتی به تصور عنصری متناقض با مظاهر توسعه، منشا بروز انواع مسایل عدیده شد تا جایی كه ناهنجاریهای اجتماعی و آلودگی های زیست محیطی، مجالی برای آسودن و غنودن به شهروندان نمی دهد. شهرهای امروزی دیگر چندان برای زیست انسان مناسب به نظر نمی رسند زیرا آسیب هایی كه شهر امروزی بر انسان وارد می كند تنها مختص عرصه های مادی زندگی او نیست بلكه وجود معنوی او را بیش از همیشه در معرض انواع و اقسام بلاها و بلیه های متعدد قرار داده استیدر شهرهای پیشرفته صنعتی جهان، موفقیت هایی در جهت کاهش آسیب ها در عرصه مادی زیست (مانند آلودگی آب و هوایی، صوتی، بصری، حمل و نقل، شلوغی، حومه نشینی، تفكیك طبقاتی نظام ساخت شهر یا همان حاشیه نشینی، تفكیك عملکردهای شهری، و..ی) به وقوع پیوسته است اما آسیب های معنوی همچنان به قوت خود باقی است که به طور خلاصه عبارتند از:
- محدودیت روزافزون عرصه های اختیار فردی در انتخاب نوع زندگی و فرهنگ.
- ناگزیر شهروندان به استفاده از خدمات تحمیلی یكسان و در نتیجه مسدود شدن راههای زندگی ارزشی و فرهنگی؛ آنچنان كه در گذشته پیشینیان ما بر اساس نظام اعتقادی خود به آن عمل می كردند مانند قناعت و زهد.
- ورود سرعت لجام گسیخته در روابط و مناسبات اجتماعی شهروندان برای به دست آوردن امكانات زیست متعارفی بدین سان لحظه های آسودن و اوقات فراغت به مرور زمان برای شهروندان به مثابه آرزویی بزرگ درآمده است و پیوندهای انسانی ضعیف گشته است.
- كم فروغ شدن استعدادهای انسانی، به ویژه طبقات كم درآمد در چرخه تولید و مصرف بی رویه.
- به هدر رفتن توان های ارجمند مادی و معنوی مردم در جریان تردد در شبكه های بیرونی، پیرامونی و درونی.
- بروز نابسامانی های شدید فرهنگی، اخلاقی، عصبی و روانی. این مهم به خصوص در قطب های بزرگ اقماری و اقامتی جدید بر اثر فقدان پیوند معنی دار میان توسعه و رشد ساخت و سازها و شبكه ها با رشد روانی و اخلاق فردی و اجتماعی حادث شده است.
بی آنكه بخواهیم منكر پیشرفت های كارساز و ارزشمند شویم اما به نظر می رسد در نظام شهرسازی جدید چند اتفاق ناروا به وقوع پیوسته كه قافله شهر سازی را تا به حشر لنگ ساخته است:
به یقین مهمترین این همه غفلتی است كه متولیان ایجاد شهرها را در بر گرفت؛ غفلت از مجموعه های خُرد یا «سلولهای حیاتی تمدن» در عرصه های فرهنگ، محیط زیست و اقلیم و توجه مفرط و بی برنامه به مجموعه های كلان؛ گسترش بی رویه كلان شهرها و نابودی روستاها، نفی فرد و اصالت جامعه به طور همزمان، نابودی تولید كم به نفع تولید انبوه، و مهمتر از همه نابودی فرهنگ های بومی به نفع فرهنگ مسلط جهانی. واقعیت نظام شهرسازی اكنون آیا غیر از تمجید دریا و تحقیر قطره است؟
در این میان شهرهایی هستند كه به طور غول آسا رشد كرده و جمعیت زیادی را در خود متمركز كرده اند در حالی كه به طور طبیعی و تدریجی آمادگی لازم را كسب نكرده بودند. در حقیقت بر این شهرها، هجوم ظالمانه ای انجام شد:
هجوم از روستا و شهرهای کوچکتر، هجوم کالاهای وارداتی، هجوم سرمایه، هجوم ماشینیسم و صنعت مدرن، هجوم منش های رفتاری بیگانه، بمباران های رسانه ای و تبلیغات لجام گسیخته و هویت ستیز تجاری. ما امروزه با توسعه غیر درون زا به خصوص در كلان شهرها مواجهیم كه این مساله هم به نارسایی های شهر غیر مدرن و همه ناهنجاریهای شهر مدرن منجر شده است.
نابسامانی ها و ناروایی هایی كه توسعه تعریف ناشده و منطقی شهرها برای ما به ارمغان آورده، محصول غفلت تاریخی ما از گذشته های پربار تمدنی ماست. وا نهادن ساده اندیشانه میراث های فرهنگی و تمدنی و پذیرش خام و شتاب آلوده آورده های غرب فكری، پشتوانه های انگیزه ساز و ارزشی را از ما واستاند و ما را در غربتی ناباورانه و دردناک فرو برد. از سویی نتوانستیم چنان كه باید تحلیلی شایسته و ژرف از مبانی فكری مدرنیته داشته باشیم و از دیگر سوی – و با همین شدت و حّدت – از تحلیل راستین درونمایه های فرهنگی خود بازماندیم و به آن بی اعتنا شدیم.
یكی از بهترین گزینه هایی كه می تواند شهرهای ما را برای سكونت و زیست همه جانبه مادی و معنوی مسلمانان متناسب گرداند بهره وری عالمانه و مدبرانه از پشتوانه های تاریخی خود برای ترمیم و بهسازی موقعیت های تقویمی است.
با بررسی تاریخ اقوام گذشته و دیگر پیامبران الهی كه بخشی از آن در قرآن كریم آمده است، به خوبی میتوان چهره شهرها را در تاریخ انبیا تبیین كرد. از مجموع آیات الهی چنین بر میآید كه شهر اسلامی از تقدس خاصی برخوردار است و باید در جهت گسترش و اعتلای شهر و شهروندان آن از هر نظر كوشید. برآنیم تا این نگاه خاص، شهر را با استفاده از آیات و دیگر منابع اسلامی بررسی كنیم.
با نگاهی به ادوار قدیم تاریخ و زندگی بدوی انسان اولیه، به خوبی در مییابیم كه از غار تا قصر، همواره عنصری به نام نیاز در رفتار انسان مشاهده شده است. انسان، نیاز به امنیت، نیاز به مسكن، نیاز به غذا، نیاز به پوشاك و از همه مهمتر نیاز به زندگی اجتماعی را در خود احساس میكرده است.
او از بدو تولد به دنبال تأمین امنیت خود بوده است و این خواسته او بر سه ركن دسترسی به «جان پناه»، «زندگی جمعی» و «آسایش» استوار بوده است.
هر چند منشأ اندشیدن بنیادی به سر پناه در آدمی كاملاً روشن نیست و گاهی در كاوشها نتوانسته اند فرقی بین كاشانه آدمیان و آشیانه برخی حیوانات بیابند، اما در بررسی از آثار مربوط به «هوموسابین»[1]ها میتوان توانایی مردمان در ساخت مأمن را همراه با شناخت اشكال هندسی مقارن دانست. حتی در مورد «نئاندرتالها»[2] سالها تصور میشد كه در غارها زندگی میكردهاند لیكن اكنون متوجه ساختن سرپناه توسط خودشان شدهاند.
تحقیقات پیاژه [3](روانشناس فرانسوی) نشان میدهد كه قدرت خلاقیت و ذكاوت بشر در محیط امن بیشتر بروز پیدا میكند و بالعكس تحرك و عدم استقرار مكانی، بشر را به نوعی خودپسندی و توقف فكر خلاق دچار مینماید. همچنان که در یكی از خطهای مصری مفهوم كلمه شهر به معنی مادر بوده است.
به گفته برخی از متفکران و دانشمندان از جمله مانفرد[4] در حقیقت شهر كار خود را با هدف بازسازی جهان و به زمین آوردن كائنات آغاز نمود و بدین ترتیب به نمادی از آنچه امكانپذیر است بدل گردید. واژه «پولیس» در زبان یونانی جهت شهر به كار برده میشد كه به معنای «ارك» یعنی حصاری پیرامون هرگونه دژ طبیعی است و در حقیقت به معنای پناه شهر یا محل تحصن به منظور اعطای امنیت یا به دست آوردن امكان آزادی است.
واژه «مترو پولیس» یا كلانشهر در ادبیات سیاسی به «مادر شهر» ترجمه شده است. این واژه با كنایه برگرفته از نظریه وابستگی در توسعه كه در دهه 1970 طرفداران زیادی داشت برای یك مادر- شهر جهانی، مصطلح گردیدی. در واقع ساكنین شهرهای گذشته به یمن امنیت و سكون به ایجاد آبادی و توسعه آن پرداختهاند و به همین دلیل آثار باقی مانده از اینگونه شهرها برای ما پیام تفاهم و امنیت را به ارمغان میآورد و ساعتها توجه ما را به خود جلب مینماید.
«ابن خلدون» منشأ بنیاد شهرها را خصوصیات تجملخواهی بشر و زندگی در ناز و نعمت میداند. او در این مورد ابتدا نحوه زندگی بادیه نشینان را بررسی میكند[5] و میگوید كه بادیه نشینان گروهی هستند كه به كارهای كشاورزی و دامپروری مشغولند و از آنجایی كه برای پرورش حیوانات و گیاهان محتاج به چراگاه ها و زمینهای حاصلخیز هستند، بنابراین مجبورند كه در دشتها و صحراها زندگی كنند. در این شرایط، تعاون و همكاری آنها در راه به دست آوردن نیازمندیها و وسایل زندگی از قبیل مواد غذایی، مسكن و سوخت، در حد نیاز است و در صدد تولید مقدار بیشتری برنمیآیند، ولی با بهتر شدن وضع اقتصادی این طوایف، خواستهای تجملی و غیر ضروری مورد توجه قرار میگیرد و در راه افزایش كمیت خوراك و پوشاك و كیفیت آنها میكوشند و در صدد توسعه خانهها و بنیانگذاری شهرهای كوچك و بزرگ برمیآیندی. از آنجایی كه خواستهای ضروری مقدم بر نیازهای تجملی بشر است، بنابراین، بادیه نشینی به منزله اصل و منشأ شهرهاست و مقدم بر شهرنشینی است.
ابن خلدون در مورد بنیاد شهرهای بزرگ و توسعه آنها مینویسد كه چون شهرهای بزرگ دارای ساختمانها و عمارتهای بزرگ است، ایجاد آنها به نیروی انسانی زیاد و ثروت هنگفت نیاز دارد. بنابراین، فقط پادشاهان و دولتهای مقتدر میتوانند با اجیر كردن و یا بردگی جمعیت ها اقدام به ایجاد چنین عمارتها و شهرهای بزرگی كنند. بر این پایه، ابنخلدون توسعه شهر را وابسته به دوام حکومت ها میداند و میگوید كه هرگاه حکومت وقت سقوط كند، توسعه شهر محدود میشود و حتی گاهی آن شهر از بین میرود، مگر اینكه دولت جدید به آن شهر توجه كند.
به طور كلی هر حکومت جدیدی كه زمام امور را در دست بگیرد به دو دلیل محتاج به ایجاد شهرهای بزرگ است. اول؛ به دلیل همین خصلت تجمل پرستی و آسایش و رفاه انسانی و دوم، به دلیل مقابله با دشمن [6]
به نظر میرسد ابنخلدون هم منشأ پیدایش شهرها را با نحوه زندگی اقتصادی بشر مربوط میداند كه ابتدا فقط نیازهای ضروری خود را تولید میكند و سپس با افزایش بازده تولیدی، به خواستهای تجملی هم روی میآورد. به عبارت دیگر، شهر را محل طبقه حاكم میداند كه برای ارضای نیازهای تجملی خود، از افراد دیگر جامعه استفاده میكند.
البته باید توجه داشت كه ابن خلدون منشأ پیدایش شهرها را تنها ناشی از عوامل اقتصادی نمیداند، بلكه معتقد است كه در تشكیل بعضی از شهرها، مذهب نقش عمدهای داشته است؛ به عنوان مثال، شهر مذهبی مكه به امر خداوند و به وسیله ابراهیم (ع) و اسماعیل (ع) بنا شده است.
چیستی و چگونگی «شهر» و «شهر اسلامی» در آموزههای اسلامی، محمل و منشأ مباحث گسترده و دنبالهداری است كه نیازمند تعمق و تتبع وسیع در منابع ارائه كننده این آموزه هاست. قرآن كریم از جمله منابع اصیل و بنیادین در تشریح رویكرد اسلام به ویژگیهای شهر مطلوب است.
شهر اسلامی چه خصوصیاتی دارد، آیا شهری است با گنبد و منارههای متعدد، برخوردار از اماكن مذهبی متنوع، دارای چهره تاریخی و باستانی مانند شهرهای اوائل اسلام و یا شهری است با انسانهایی موحد.
در این مورد اصیلترین و جامعترین منبع معارف اسلامی قرآن كریم است؛ اقیانوسی كه انسانها در قرون و اعصار از بركات آن متنعّم شدهاند و در عین حال ضمن حفظ طراوت و تازگی، نقصانی در آن ایجاد نشده است و نمی شود.
واژههای «المدینه» 14 مرتبه، «بلد» 14 مرتبه و «البلاد» 5 مرتبه در قرآن آمدهاند؛ البته در بعضی از آیات، شهر خاصی مورد نظر بوده است. در بعضی دیگر موضوع اصلی و پیام آیه به هیچ كدام از ویژگیهای شهر ارتباط نیافته و تعدادی دیگر از آیات به طور مستقیم و با یكی از ویژگیهای شهر و مراكز جمعیتی ارتباط دارند.
خداوند متعال در دو نوبت در خصوص حرمت و امنیت شهر به شهر سوگند یاد میكند:
إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِی حَرَّمَهَا و لَهُ كُلُّ شَیءٍ و أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ[7]
(من مامورم كه تنها پروردگار این شهر را - كه خداوند آن را مقدس شمرده و هر چیزى از آن اوست - پرستش كنم و امر شده ام كه از مسلمانان باشم.)
لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ و أَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ[8]
(قسم به این شهر و تو كه در این شهر سكنی گزیدهای.)
وَ هَذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ[9]
(و سوگند به این شهر ایمن)
در آیات فوق - كه در شهر مكه نازل شده است - مشاهده میشود كه یك شهر میتواند به قدری تقدس یابد كه خداوند به آن سوگند یاد كند و میدانیم كه شهر مكه از دیرباز مورد احترام بوده است، اما علاوه بر این سوگندها دو ویژگی نیز به تقدس آن افزوده است:
الف ـ سكونت پیامبر در مكه به این شهر تقدس میدهد.
شهری كه در آن افراد برجسته، متقی و دانشمند زندگی میكنند، مقدس است. حتی خاطرات، آثار و مقابر افراد برجسته نیز به شهر تقدس میدهد و این موضوع كم و بیش در اكثر نقاط دنیا مورد توجه بوده است.
ب ـ امنیت شهر؛ که از این جهت نیز به مكه تقدس داده شده است.
نفوذ فرهنگ غنی اسلام به سرزمینهای گوناگون در آسیا، آفریقا و اروپا اثرات اجتنابناپذیر و فراوانی بر توسعه شهر بر جای گذاشته است. آداب و رسوم مذهبی، باورها و ارزشهای آن به ویژه آنجا كه با سازمان و اقتدار ربط پیدا میكنند، بر گردهمایی اجتماعی تأكید كردهاند و با كوچگری (خانه به دوشی) و پراكندگی مخالف هستند.
شهرهای اولیه اسلامی از قبیل الفوستات [الفسطاط]، تونس و رباط در مغرب به منظور آموزش اسلام برپا شدند و نقش ارگ یا دژ ایمان را ایفا كردند. آنها متعهد به پذیرایی از نوكیشان (یا نو گرویدهها به دین اسلام) بودند، همانگونه كه مدینه پذیرای مهاجران مكه بود. این شهرها را دارالهجره نامیدند، یعنی مكانی كه مسلمانان به آنجا میآمدند تا زندگی اسلامی را در عمل پیاده كنند. از طریق آنها بود كه اسلام به قاره آفریقا و جنوب اروپا گسترش یافت و در نتیجه شماری از شهرهای پررونق، پدیدار شد.
این نقش معتبر (مذهبی) كمكم با آمیزش انگیزههای سیاسی کارانه كمرنگ شد و بخشهای گوناگون دنیای اسلام پیوند سنتیاش را با خلافت اصلی در شرق گسیخت و اختلافات و درگیریهای محلی، در كنار افراد خانه به دوش به فرایند افول یا زوال شهری انجامید.
تا زمان ورود عثمانیان در قرن شانزدهم ثبات دوباره ای برقرار نشد. عثمانیان در آرزوی احیای خلافت كهن و همچنین دفاع از ساحل غربی آفریقای شمالی در برابر اشغال پرتقال و اسپانیا توانستند اكثر جهان اسلام را به استثنای ایران، شبه جزیره عربستان و مراكش مهار كنند. آنها صلح، امنیت و رفاه را - كه مؤلفههایی اصلی رشد و بهبود شهری است- به همراه آوردند. بدین سان یك بار دیگر شهرهای فراوان جدیدی پدید آمدند و سایر شهرها هم به نحو قابل توجهی گسترش یافتند و عملاً تجارت عثمانیان رونق یافت.
بدین سان آرمان اسلامی با واقعیات اجتماعی و اقتصادی سازش یافت؛ به طوری كه از همان اوایل مسلمانان و غیر مسلمانان در نواحی تجاری، در كنار یكدیگر كار و حتی در نواحی مسكونی به صورت آمیخته زندگی میكردند. غیر مسلمانان در معاملات تجاری میان خود به «قاضی» مراجعه میكردند و احساس «همشهری بودن» در آن پایتخت فارغ از تعصبات میهنی بر امتیازات مذهبی و تباری برتری داشت.
در زمینه مقولات كالبدی شهر نیز فضاها به گونهای استقرار یافته بودند كه هیچ یك از نیازها و موقعیتها نقش اخلاقی، معنوی و الهی را خدشهدار نمیساختند. روابط بنیادی در شهر به گونهای بود كه انسانیت و معنویت را در میان ساكنان آن به وجود میآورد و هرگونه تبعیض فضایی، اقلیمی كه با روح عدالت و تقسیم منابع و امكانات مغایرت داشت منتفی میگردید.
شهر استانبول (اسلام بول) به عنوان نمونهای از یك شهر اسلامی، در بردارنده تفکرات عمیق دین مبین اسلام بود و تأسیسات و امكانات به گونهای ساماندهی شده بود كه افراد نیازمند و فقیر جامعه نیز در درجه اول بتوانند نیازهای بنیادی خود را (چون مسكن، كار، رفاه و فرهنگ) در آن باز یابند.
نکته قابل توجه دیگر، اولویتهایی بود كه در تجلیات كالبدی شهر وجود داشت و بر اساس آن بناها و فضاهای اصلی شهر سازی اسلامی مانند مساجد، مدارس، مراكز فرهنگی و كتابخانهها در جایگاه واقعی خود استقرار مییافتند.
شهر اسلامی علاوه بر موقعیت طبیعی و محلی [10] و ویژگیهای كالبدی، بازتاب دهنده ساختارهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی عام جامعه جدید التأسیس بود. به عنوان مثال نخستین اصل بازگو كننده ماهیت شهر اسلامی همانا سازگاری طرح و شكل ساختمانی شهر با شرایط طبیعی اعم از موقعیت طبیعی و شرایط آب و هوایی بوده است. استفاده از مفاهیمی چون حیات خلوت، خیابانهای سرپوشیده باریک و باغها، بیانگر این شرایط بودهاند. این قبیل عناصر به منظور تطابق با شرایط آب و هوایی گرم حاكم بر محیط زندگی مسلمانان طراحی میشدهاند.
همچنین باورهای مذهبی كانون یا هسته اصلی زندگی فرهنگی مردم مسلمان را تشكیل میداده است، از این رو مسجد در سلسله مراتب نهادی و مكانی از جایگاه عمده ای برخوردار بوده است: باورهای فرهنگی و اعتقادی، تفكیك كننده زندگی خصوصی و عمومی و نظام دهنده مناطق مختلف شهر بوده است.
در نتیجه، طرح شهری شامل قلمرو های خصوصی و عمومی از یكدیگر بوده است؛ پس هرگونه فعالیت اقتصادی كه با مبادله و حضور اجتماعی سر و كار داشته باشد از كاربری (خانههای شخصی) مسكونی جدا بوده و بیشتر این قبیل فعالیت ها در مناطق عمومی و خیابانهای اصلی متمركز بوده است.
در شهر اسلامی، اصل حریم شخصی به قانون عرفی و شرعی تبدیل شده بود؛ مثلا ارتفاع دیوار را بالاتر از ارتفاع فرد شتر سوار تعیین می کردند.
سازمان اجتماعی جامعه شهری مبتنی بر چشماندازهای فرهنگی، خاستگاه های اعتقادی و همخوانی مشترك استوار بوده است. بنابراین توسعه در جهت برآورده ساختن این گونه نیازها به ویژه اتحاد و خویشاوندی، دفاع، نظم اجتماعی و اعمال مذهبی بوده است.
عواملی چون حرمت ساختار خانواده، حریم شخصی، تفكیك جنسی و تعامل اجتماعی نیرومند به وضوح در شكل ساختمانی متراکم منازل حیاط دار متجلی و متبلور بوده است. مسایل اجتماعی و حقوقی در معرض دید محققان و اندیشمندان مذهبی بوده كه در مكانی نزدیك به مسجد اصلی (نهاد اجتماعی اصلی) و زندگی اجتماعی- جایی كه اكثر مشاجرات در میگرفته- زندگی میكردهاند.
متاسفانه تغییر قدرت سیاسی از نظام شورایی اسلام آغازین به رژیمهای خود كامه- به ویژه اواخر دوران عثمانی - منجر به انتقال اماكن سیاسی از مركز شهر به كناره شهر به شكل دژ یا (ارگ) شد؛ تا مگر به این وسیله محافظت بهتری از حاکمان صورت پذیرد. نمونههایی از این قبیل تداركات را میتوان در شهرهای آفریقای شمالی تحت نام كسبه یا قصبه یافت.
به هرحال شهر اسلامی دارای ویژگی های زیر بوده است:
- مسجد؛ كه در قلب شهر بود و معمولاً سوق (بازار) آن را احاطه می کرد. در اینجا نماز جمعه برپا میشد و مدرسهای به آن چسبیده بود كه تعالیم علمی و مذهبی را ارایه میداد.
- بازار؛ در خارج از مسجد اصلی قرار داشت و درآنجا فعالیتهای اقتصادی شهر عرضه میشد. توزیع كالا و فروش آن از نظر مكانی اغلب از جنبه ماهیتی شان صورت میگرفت: اقلام مقدسی مانند شمع، بخور و عطر و اقلامی كه توسط كتابفروشان و صحافان به فروش میرسید، در نزدیكی مسجد قرار داشت و بقیه کالاها در فاصله دور تری بودند. ناحیه مركزی شهر نیز محل تجمع سایر فعالیتهای عمومی از قبیل فعالیتهای اجتماعی، اداری، تجاری، هنری، هنرهای دستی، حمام و استراحتگاهها بود.
- ارگ؛ كه به قصبه مشهور است نماد حاكمیت بوده است. قصبه - كه دور تا دور آن دیوار بود- مشتمل بر ناحیهای بود كه دارای مسجد، باغها و دیوان خانه های ساكنان خودش بود و معمولاً در بخش بالایی شهر قرار داشت.
- مناطق مسكونی؛ به مجموعهای از خانوارهایی گفته شده كه زندگیشان بر نزدیكی و صمیمیت استوار بوده است؛ امری که در پیوند دهی شخصی، منافع مشترك و وحدت اخلاقی مشترك متجلی بوده است. این مناطق مسكونی عملاً متراكم بوده و هركدام دارای مسجد، مدرسه، نانوایی، مغازه اشیاء و لوازم ضروری مختص به خود بوده است. آنها هر كدام دروازههای خودشان را داشتهاند كه معمولاً پس از آخرین عبادت در شب بسته و پیش از آغاز نخستین عبادت صبحگاهی باز میشدند. مناطق مسكونی در الجزایر و تونس از چنین نمونههایی بودهاند. این مناطق از لحاظ قومی سازمان یافته بودهاند. برخی مسلمانان نیز در مناطق مسكونی دیگر جمع شده بوده و هر گروه باورهای فرهنگی خودش را پیاده میكرده و برای آنها جشن میگرفته اند.
گرچه عامل چند قومیتی از جنبه واقعی در شكل گروهی متجلی بوده اما آنان از نظر اقتصادی، اعتقادی و اجتماعی از یك نظام حقوقی پیشرفته و مشترک برخوردار و در هم ادغام شده بودند و از این طریق مساوات همه گروهها تأمین میشد. چنانكه رسول خدا (ص) فرمود: هیچ عربی بر هیچ عجمی برتری ندارد، مگر به تقوا.
- شبكه خیابانی؛ پیوند میان مناطق مسكونی و مكان اصلی از طریق شبكه باریکی از خیابانهای پیچ در پیچ صورت میگرفته است. خیابانهایی كه خود به خیابانها و بنبستهای شبه خصوصی، خصوصی و عمومی تقسیم میشدند.
- بارو؛ همواره دیوار مستحكمی با تعدادی دروازه، شهر را در برمیگرفته و آن را در محافظت و مراقبت از خود داشته است.
- نمای بیرونی؛ در بخش بیرونی دیوارها، قبرستانها (قبرستانهای مسلمانان و یهودیان)، بازار هفتگی و غیره وجود داشته است.
فرهنگ و اعتقادات اسلامی بر ساخت و بافت شهرهای مسلمانان تأثیرات بسیاری برجای نهاد:
1- هر واحد اجتماعی بافت شهری، از استقلال فكری و طراحی ویژهای در رابطه با شاخص های فنی و شرایط اجتماعی و اقتصادی مخصوص به خود برخوردار شد.
2- فضاهای باز كه در قرون گذشته - از صفویه به این سو شكل گرفتند- متمایز از فضاهای باز قبلی و مكمل فضای زندگی در فضاهای سرپوشیده شدند.
3- معماری یادمانگرا در دوره ایلخانی، تیموری و صفوی كه مجموعاً نمادین و برخوردار از ارزش های هنرمندانه بودند به شهرسازی اسلامی اضافه و تثبیت شدند.
4- شهرهای اسلامی از فرهنگ بصری یگانه ای بهره مند شدند که بی شک در برآورده شدن این مهم هنرمندان مسلمان نقشی محوری داشتند. تلاشگری های آنان - بویژه در حوزه هنرهای تجسمی - باعث شد تا روح توحید به عنوان اصلی ترین شاخصه اعتقادی مسلمانان – بیش از پیش دیده و نگریسته شود و از این مسیر آرامش روانی خاصی به ساکنان و مسافران شهرها اعطا گردد.
5- پیوستگی فضایی؛ و آن عبارت بود از تمهیداتی خاص تا برخی عناصر مجموعه شهر و مراكز محلات از طریق یك سلسله فضاها و عناصر ارتباط دهنده با گذرگاه های اصلی و میدان ها پیوند خورند و بر از هم گسیختگی فضایی چیره شوند.
نتیجه گیری
پیشرفتها و جهش های اروپائیان در عرصه علم جدید و کاربردی كردن علوم و در نتیجه رونق اقتصادی ایشان از یك سو، و توقف علمی و عقب ماندگی اجتماعی كشور ما در سال های حاكمیت رژیم های سلطه گر و مستبدی چون قاجار و پهلوی از سوی دیگر، منجر به برقراری رابطه های نامتعادل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ما با آنها شد. رابطه های یك طرفه وارد كننده – مصرف كننده در همه زمینه ها از جمله در عرصه معماری و شهر سازی معمول گشت. شیوه های سنتی ساخت و سازهای فضایی دچار توقف و ركود شد و تحرك لازم برای هماهنگی با تغییر و تحول در نظام تولید، دگرگونی شیوه های زندگی، تحولات فضایی، و... توانایی پاسخگویی به زندگی تازه را از دست داد. نظام تولید جهانی و شیوه های وابسته به آن در امر ساختمان بر شیوه های تولید بومی برتری یافت. نظام تولیدی و شیوه های زندگی وارداتی و سبك های معماری وابسته به آن دوران – كه به دوران مدرن مشهور است – تا دهه اول نیمه دوم قرن بیستم، ملاحظات بوم زیستی را مورد توجه قرار نمی داد. علاوه بر این سبك مدرن، هیچ گونه پیشینه ای در شرایط بومی و اقلیمی ایران و سرزمین های مشابه ایران نداشت. به این ترتیب نظام بومی و فرهنگی معماری و شهرسازی ما با سنت های اصیل خود قطع رابطه كرد و از انكشاف و تطور طبیعی تاریخی خود محروم گردید.
برای برون رفت از تشتت ها و تفرق هایی كه امروزه مبتلا به شهرهای ما شده اند تحقیق ژرف در آثار گذشته به منظور یافتن چارچوب كالبدی مناسب برای ساخت و سازها، ضروری و با ارزش است؛ اما به شرطی كه با دیدی نقادانه و به دور از عتیقه پرستی و افسون گرایی باشد. بی شك تمدنی كه برای همه عرصه های تعالی انسان مسلمان، رهیافت های كارآمدی دارد برای محوری ترین عرصه های زیست مادی و معنوی انسان، نمی تواند گفتنی های درخور توجهی نداشته باشد. گفتمان مبانی شهرسازی در فرهنگ و تمدن اسلامی ایرانی ما افزون بر وجوه فنی و هنری ارزشمندی كه برآن مترتب است گفتمانی استعلایی نیز هست و بسیاری از عرصه های مكتوم علمی و تمدنی را تنویر و تبیین خواهد كرد.
نظام كالبدی و فیزیكی، پوسته بیرونی و ظاهر آشكار یك شهر است؛ باطن شهر، ماهیت اعتقادی و فرهنگی آن است. در عین حال تاثیر فراوان نظام كالبدی در جهت بخشی به فرهنگ و ماهیت اعتقادی آن انكار پذیر نیست. آرمان های اساسی شهر اسلامی در لایه های باطنی شهر و ضابطه های حاكم بر رابطه های شهروندی نهفته است و البته كالبد آن نیز در این بستر و از جهت هماهنگی و رابطه متقابلی كه با درون آن برقرار می كند، اهمیت می یابد و نه مستقل از آن.
شهری كه مطلوب فرهنگ اسلامی است بی هیچ تردید، آن شهری است كه ساكنان آن را به آسمان مشترك اعتقادات دینی هرچه بیشتر متوجه سازد و همچون حقیقت همه ادیان كه بر كرامت و عزت نفس انسان تاكید دارند موجبات مكرمت نوع انسانی را فراهم آورد. شهری كه نظام شهرسازی آن برتراویده از نظام اعتقادی دینی است و بسترهای مناسبی را برای تامل انسان ها در خود و تدبر ایشان در صنع حضرت باریتعالی رقم می زند.
پی نوشت:
1- Homosapiens نام علمی انسان به مفهوم بشری آن
2- Neanderthal
3- Piaget, Jean (1896-1980)
4- Manfred Eigen was born in Bochum on 9 May 1927, the son of the chamber musician Ernst Eigen and his wife Hedwig, née Feld.
5- حلبی، علی اصغر؛ تاریخ تمدن اسلام، تهران، انتشارات اساطیر
6- Ibn-Khal•dun (1332-1406)
7- Arab historian. His Muqaddimah (ca1375) is an important work on the theory of history.
8- قرآن مجید/ نمل 91
9- قرآن مجید/ بلد 1و2
10- قرآن مجید/ تین 3
11- Topography