۱۴۰۳ آذر ۴, یکشنبه

 

سنتی بشکوه، یادروز و سالروز
هر ماه بهشتی کوچک از فرزانگانی در محفلی بی‌ریا و صمیمی، در کتابخانۀ میراث مکتوب تشکیل و هشتاد و پنج نفر مفاخر معاصر گردهم می‌آیند. جمعی که عصارۀ فضائل و فضیلت‌اند. در یک قاب استادان بی‌مانند: محقق، مجتبایی، ثبوتی، انوری، روشن، عابدی، سبحانی،...
نشست ماهانه دو بخش دارد: یاد و زاد. این ماه این جلسه به یاد جوان تازه‌گذشته فرزین غفوری برپا شد. فرزین نفر اول کنکور رشتۀ باستان‌شناسی بود. صد حیف که رفت و صد دریغ که مثلش کم است. سپس فیلمی که از دکتر سجاد آیدنلو دربارۀ فرزین دریافت کرده بودیم پخش کردیم. در بخش دوم این نشست خودمانی، زادروز دکتر توفیق سبحانی را جشن گرفتیم. او اغلب آثار مولانا را تصحیح کرده. آثار عبدالباقی گولپنارلی شارح ترکیه‌ای مثنوی را هم ترجمه نموده، فهرست نسخ خطی دانشگاه دهلی و دانشگاه استانبول را نوشته. نمایندگان فرهنگی ترکیه و هند آمدند و با اهدای دسته‌گلی زیبا از او قدردانی کردند.
تصمیم دارم هرماه یکی از خادمان فرهنگ از شهرستانها را برای شرکت در این محفل بی‌بدیل دعوت کنم. این ماه حسین مسرت پژهشگر خوش‌نام یزدی قدم رنجه کرد و رنج راه به جان خرید. لوح تقدیری به او دادیم. دکتر هادی خانیکی آبگوشت‌اولی این ماه بود که ما را به حضورش مفتخر کرد. وی مدتی است با بیماری جانکاهی دست و پنجه نرم می‌کند و بحمدالله سر فرازانه شانۀ حریف را به خاک مالیده. سخنانی کوتاه و نغز گفت مثل همیشه. من هم از دغدغۀ اهل فرهنگ گفتم که ای عزیز! شما که دستتان به بالاسری‌ها می‌رسد بگویید درشأن بزرگان نیست که با حقیران ایران‌ستیز عکس بگیرند. به او بفرمایید زبان فارسی را که زبان رسمی کشور است، حرمت گزارد و در سخنان خود کنار نهج‌البلاغه از شاهنامه و نظامی گنجوی هم که نماد ایران‌گرایی و هویت ملی‌اند، بهره‌جوید. از دیگر آب‌گوشت‌اولی‌ها دکتر نادرقلی بیات از امریکا بود. شرکت دارویی در بلژیک دارد. ایران‌دوست است و با محبت و خوش‌رو. روز قبل مجید تفرشی که تازه از انگلیس آمده زنگ زد، پرسید فردا بساط آبگوشت برقرار است؟ گفتم کم‌کم گوشتش دارد آب می‌رود و عن قریب است که به نخودآب بسنده کنیم. کمی خندیدیم.
در آخر مجلس هنگام فوت کردن شمع توسط دکتر سبحانی، ناغافل برق رفت.
هر دم از این باغ بری می‌رسد. همکاران از قبل شمع‌ها را آماده کرده بودند برای مقابله با حوادث غیر مترقبه! فضای مجاس رومانتیک شد. دکتر سبحانی شمع هشتاد و شش سالگی‌اش را به قول تاجیکان: کشته کرد. کارد هم برگرفت و بُرش داد و آداب بزم میلاد انجام شد.
(ادامۀ یادداشت را در بخش کامنت‌ها بخوانید:)