۱۴۰۳ آذر ۱۰, شنبه

 

  "خوشا، واشی بیشه ها!"[1] خوشا، بی پایان مناظر همیشه بهاری روح؛ که توانست با همه مدید خشکیدگی زاده تنگی مطلق زندگی زمینی - چون اسب‌های جوان در شبدر صبحگاهی، در وجود شما مردان پرسه زد، و برای چند لحظه گذرا، موجب احساس خنک شبنم زندگی ابدی بر روی آنها شد.  کاش خدا می خواست این مبارک آرامش ها بِپایَد. اما درآمیخته و آمیزنده رشته های زندگی با تار و پود بافته شوند: آرامش ها را طوفان ها قطع کنند، و هر آرامشی را طوفانی است.  این زندگی را هیچ پیوسته پیشروی بی عقبگرد نباشد؛ از طریق پله هایی ثابت پیش نرفته در آخرین پله بازایستیم: با گذر از خَلسه بی خبری خُردی[2]، دینداری بدور از تفکر بچگی (تقدیر کلی)، سپس شک گرایی، بعد، بی اعتقادی، و سرانجام، آرامِش چنانچه های تعمق بزرگسالی.  اما پس از طی همه این مراحل بار دیگر همین دایره پیمائیم و دوباره  و تا ابد از مراحل خردی، بچگی، مردی و چنانچه ها گذریم.  آن بندر پایانی که دوباره از آن لنگر بر نگیریم، کجاست؟  این عالم در کدام مسحور اثیر سیر می کند که خسته ترین هاش هرگز خسته نشوند؟  پدر این سرِراهی کجا پنهان است؟   ارواح ما چون یتیمان شوی ناکرده مادرانی سرِ زا رفته است و راز های اصل و تبارمان خفته در گورهاشان و برای اطلاع باید باید همانجا رفت."



[1] - «آه، واشی بیشه ها!»: آخاب یا اسماعیل؟ // اسماعیل فصل 114را با خیال پردازی اقیانوسی – اندیشیه در لطافت دریا که آدمی را به"حال و هوای عرفانی" می کشاند، آغاز می کند. در مورد آخاب که به نظر می رسد نفسش این صحنه آرامش بخش را خدشه دار می کند، اینطور نیست. علیرغم تأثیر مخرب آخاب، برخی از خوانندگان «گیلدر=gilder» عنوان فصل را صنعتگری می‌دانند که مُذَهِّب است و به تذهیب پردازد. اما  پیشنهاد قابل قبول تر این است که "The Gilder" اشاره به نام سکه ای است هلندی. این فصل با تَک گوئی سه تن پایان می‌یابد که هر یک از «همین زرین دریا» گویند و نخستین گوینده، که ظاهرا خود آخاب است، این صحنه را«زرین کلید» گشودن قفل «زرین خزانه » ذهنش می گیرد و پیشنهاد مراقبه مان کند.  از نظر ساختاری، این فصل تکرار فصل 99«دوبلون» است که آن هم شامل مجموعه‌ای از افراد است که در آن آنجا به سکه طلای واقعی و نه استعاری اشاره دارند. اما ساختار "The Gilder" به دلیل علائم نگارشی یا فقدان آن مبهم است، زیرا در حالی که اسماعیل آخاب را برای تک گوئی نخست پیش می کشد، تک گوئی بعدی ( "آه، واشی بیشه") در هر دو نسخه آمریکایی و بریتانیایی نشان نقل قولی ندارد تا نشان دهد آخاب صحبت می کند. بدون این نقطه گذاری، به نظر می رسد گفتار متعلق به اسماعیل است و خوانندگان غالبأ این سطور را به راوی نسبت می دهند، نه آخاب. ویراستاران ویرایش نورت وسترن نیوبری، متن را با افزودن علامت نقل قول در ابتدا و انتهای پاراگراف اصلاح کرده و بدین ترتیب آن را بدون ابهام به آخاب نسبت داده اند. ملویل الکترونیک لایبرری هیچ تغییری در نگارش ویراست مذکور نمی دهد.

 

[2] - خَلسه بی خبری خُردی. آرامِش چنانچه تعمق بزرگسالی: این قطعه (مانند سخنان طنز زودیاک استاب در فصل 99) ا در ساختار خود از گفتار «هفت مرحله زندگی» ژاک در نمایشنامه «آنطور که می پسندید» (پرده دو، صحنه هفت) شکسپیر الگوبرداری شده است، و همچنین بازتاب سخنرانی تاچ استون از همان نمایشنامه است که اینطور پایان یابد: «چنانچه ی تو تنها صلح‌ساز پبا فضیلت بسیار در آن است» (پرده چهار، صحنه پنج). در مورد اگر/چنانچه فلسفی نِک. جزوه پلینلِمون در پی یر، کتاب چهاردهم، بخش سوم.