۱۴۰۳ آبان ۲۹, سه‌شنبه

                                                                                                         بازگشت

 

 

سرمقاله 948

سیاست ورشکسته عقب نشینی

در برابر امریکا و اتحادیه اروپا

  

اتحادیه اروپا شرکت کشتیرانی ایران را به بهانه نقش آن در کمک به ارسال سلاح به روسیه تحریم کرد. قبلا نیز اروپا شرکت های هواپیمایی ایران را به همین عنوان تحریم کرده بود. این در حالیست که از یکسو این اتحادیه خود بیشترین کمک ها را به اوکراین در جنگ علیه روسیه انجام می دهد و از سوی دیگر ایران زیر تحریم عملی اروپا در دنباله روی از امریکاست. در واقع، هم سرنوشت برجام و هم نحوه مشارکت اروپا در جنگ نیابتی اوکراین علیه روسیه نشان داد که این اتحادیه دارای هیچگونه استقلالی از خود نیست و همه ادعاها درباره اینکه گویا اروپا و پول واحد یورو بعنوان ابزاری برای مقابله با برتری طلبی آمریکا طراحی شده دروغی بیش نبوده است.

تحریم جدید اروپا علیه ایران بیش از هرچیز نشانه ورشکستگی سیاست عقب نشینی مداوم دیپلماسی وزارت خارجه ایران دربرابر اروپا و غرب نیز هست. ایران بجای آنکه به صراحت از حق خود برای فروش سلاح یا کمک نظامی متقابل با دیگر کشورها و از جمله روسیه دفاع کند، سیاست بیهوده تکذیب و انکار را در پیش گرفته است. سیاستی که نتوانست مانع تحریم های قبلی شود و اکنون تکرار آن موجب جلوگیری از تحریم های بعدی هم نخواهد شد.

در این زمینه کافیست توجه کنیم که روش سیاسی و دیپلماتیک و برنامه ریزی ایران درست معکوس روش دولت روسیه است. با آنکه تحریم های دولت روسیه به مراتب سنگین تر از ایران است، ولی روسیه بجای تایید و تکذیب و درخواست برای پایان دادن به "تحریم های ظالمانه" بلافاصله مناسبات اقتصادی و سیاسی خود را با چین و کشورهای بریکس از جمله ایران تقویت کرد، اتحادیه اوراسیا را فعال کرد، مافیاهای سیاسی و اقتصادی را سرکوب و مهار کرد و سیاست جایگزینی واردات را در پیش گرفت، یعنی ایجاد صنایع داخلی برای تولید کالاهای قبلا وارداتی. مجموعه این اقدامات موجب شد که پس از یک دوره کوتاه شوک برآمده از تحریم ها که رشد اقتصادی روسیه را از مثبت ۳.۵ درصد به منفی ۱.۲ درصد رساند، تولید ناخالص داخلی روسیه با رشد ۷.۸ درصدی آن کشور را به مقام چهارم جهانی و بالاتر از ژاپن رساند. در همین زمان تحریم ها دستمزدهای واقعی در روسیه ۱۰ درصد افزایش یافته است که خود موجب رشد بازار داخلی و افزایش تولید صنعتی به میزان بیش از ۷ درصد شده است.

روش ایران درست برعکس، بجای استفاده از اهرم رابطه با چین و روسیه و بریکس برای تامین رشد اقتصادی و افزایش سطح زندگی مردم؛ بهره گیری از آن برای ترساندن غرب جهت خاتمه دادن به تحریم هاست. روشی که نه تنها موجب عقب نشینی غرب نخواهد شد بلکه آنها را چنانکه در تشدید تحریم های اتحادیه اروپا می بینیم در اعتقاد به موثر بودن ابزار تحریم ها پابرجاتر خواهد کرد.

مشکل ایران فقط نفوذ غربگرایان در ساختار تصمیم گیری های دولتی تا حد فلج کردن کشور نیست، مشکل همچنین وجود منافع اقتصادی و نظام بازرگانی فاسدی است که سود خود را در رابطه با غرب به هر قیمت می بیند. آنان نگرانند که همکاری با چین موجب تقویت بنیه اقتصاد ملی و زیرساخت ها به شکلی شود که در پیش گیری سیاست جایگزینی واردات مانند روسیه در ایران نیز ممکن شود. همچنین نگرانند که تقویت مناسبات با روسیه علاوه بر تحکیم قدرت نظامی مستقل ایران، موجب بازشدن دروازهای روسیه و اوراسیا بر روی کالاهای تولیدی ایران شود که به شکلی دیگر به توسعه اقتصادی صنعتی در ایران یاری رساند. آنان تصمیم گیرندگان کشور را قانع کرده اند که اقتصاد ایران باید تجاری بماند و توسعه صنعتی موجب رشد طبقه کارگر و قدرت گیری سندیکاها و احزاب چپ میشود و برای ادامه حکومت دردسر ایجاد خواهد کرد. البته معلوم نیست که چرا رشد تولید صنعتی در چین و روسیه موجب دردسر برای حکومت های آنها نشده و برعکس موقعیت آنها را در جامعه بیش از پیش تقویت کرده است.

در چارچوب همین تفکر و سیاست است که دولت جدید نیز سیاست دولت رئیسی را ادامه داده و هیچکدام از مقامات وزارت خارجه در ماه های اخیر با مسئولان چینی که تنها خریدار نفت ایران، علیرغم تحریم های امریکاست دیدار نداشته اند. معلوم نیست که اینان از آمریکا یا اروپا چه انتظاری دارند، آمریکایی که در سال ۲۰۲۲ بیش از ۵۸۰ میلیارد دلار واردات از چین و دربرابر آن تنها ۱۷۷ میلیارد صادرات یعنی بیش از ۴۰۰ میلیارد دلار کسری بازرگانی داشته است. وضع رابطه اتحادیه اروپا نیز با واردات ۵۶۲ میلیارد دلاری از چین بهتر از آمریکا نیست. ضمن اینکه بنا بر پیش بینی نهاد یونیدو وابسته به سازمان ملل متحد سهم چین در تولید صنعت جهانی درسال ۲۰۳۰ یعنی حدود شش سال دیگر به بیش از ۴۵ درصد خواهد رسید.

البته هیچکدام از اینها به گوش سرمایه داری تجاری که نیروی محرکه تصمیم گیری های سیاسی در ایران است فرو نمی رود. آنها در انکار واقعیت و داشتن منفعت شخصی و طبقاتی در رابطه با غرب ترجیح می دهند وضع مردم ایران روزبروز بدتر شود ولی مثلا سرمایه گذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری چین در ایران صورت نگیرد و روابط ایران با ارواسیا گسترش نیابد. بدتر شدن وضع مردم از نظر سرمایه داری تجاری ایران ابزاریست برای اعمال فشار به تصیم گیرندگان و خود مردم برای آرزوی رابطه با غرب بعنوان تنها راه نجات ایران. بنابراین در پافشاری در جلوگیری از رابطه ایران با چین و روسیه و بریکس و اوراسیا نه تنها منافع اقتصادی تنگ نظرانه سرمایه داری تجاری ایران تامین می شود بلکه با افزایش فشار دشواری ها به مردم منافع سیاسی درازمدت آنان بعنوان پایگاه غرب در ایران نیز حاصل می شود.

البته کسانی هم که در این میان شعارهای پوچ و توخالی علیه غرب می دهند به کمک آنها می ایند چون هدف نهایی این دسته نیز برسمیت شناخته شدن توسط غرب است، واگرنه گسترش روابط با چین و روسیه و ارواسیا و بریکس احتیاج به شعار دادن علیه غرب یا نفی مذاکره با آمریکا و هیچ کشور دیگری را ندارد.