۱۴۰۳ آذر ۴, یکشنبه

 روزنامه کيهان

دولت پزشکیان و رفیقان ناهمدل (یادداشت روز)

    ۱)آقای پزشکیان رئیس جمهور، روز جمعه در حرم مطهر  امام خمینی(ره) گفت: «من باور دارم که هیچ راه دیگری جز بهره‌گیری از روحیه بسیجی برای ساختن کشور نداریم». طبعا پیمودن این مسیر، اقتضائات و معارضان جدی دارد. در درستی اصل سخن، همین بس که هیچ موفقیت بزرگ ملی در طول پنج دهه گذشته، بدون روحیه بسیجی و بسیجگری اسلامی- ایرانی به دست نیامده است. چه کسی در دنیا باور می‌کرد ملت ایران بتواند با وجود سیطره رژیمی که ژاندارم منطقه محسوب می‌شد، به جنبش درآید، آمریکا و انگلیس و اسرائیل و رژیم دست نشانده آنها را از کشور بیرون کند و سرآغاز حرکت دومینووار بیداری و مقاومت اسلامی در منطقه شود؟ در این باره، مجله آمریکاییForeign Policy‌، اواخر خرداد ۱۳۹۳ نوشت: «شاید واشنگتن نخواهد اعتراف کند، اما ایران باثبات ‌ترین کشور خاورمیانه است. کارتر در سال ۱۹۷۹ با شاه ایران در کاخ سعدآباد دیدار کرد و گفت ایران، جزیره ثبات در یکی از مناطق پر چالش جهان است. مدتی بعد موج انقلاب، ایران را فرا گرفت و شاه سرنگون شد. کارتر به خاطر پیش ‌بینی نادرست مورد تمسخر قرار گرفت اما او اشتباه نکرده بود بلکه تنها چند دهه جلوتر از زمان خود بود (!) ایران امروز در قلب منطقه‌ای آشوب ‌زده، جزیره ثبات است.» ۲) پیروزی شگفت بعدی که در تداوم بسیجگری انقلابی رقم خورد، چیره شدن جمهوری اسلامی بر توطئه چند لایه پایگاه جاسوسی آمریکا، در قالب به میدان آوردن گروهک‌های برانداز و شبکه متنوع کودتا بود. هر کدام از توطئه‌های شبکه متنوع نفوذ می‌توانست یک نظام را از پا در آورد و کشوری را تبدیل به ویرانه کند. در این‌جا هم مردم بودند که به جریان نفوذ و تفرقه‌افکنی و کودتا و آشوب مجال ندادند. همزمان، جنگی گسترده با حمایت آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان و شوروی و ارتجاع عرب، به ملت ایران تحمیل شد که اگر قرار بود به روال رژیم پهلوی یا قاجار مواجه شویم، دست کم باید چند استان جنوبی و غربی را واگذار می‌کردیم و کشور را به تصمیم آمریکا و دیگران می‌سپردیم تا همانند دوره اشغال جنگ جهانی دوم، قحطی و ویرانی به ارمغان بیاورند و نوکران خود را دوباره به حکومت بگمارند. اما تهدید مهیب جنگ تحمیلی، تبدیل به حماسه‌ای شگفت در تاریخ دویست ساله دفاع سرزمینی شد، چون بسیج ملت ایران از طبقات مختلف دوباره اتفاق افتاد و تمام محاسبات غرب را به هم ریخت. آن مقاومت عزتمندانه، مقدمه سقوط رژیم صدام و سپس سقوط هیمنه آمریکا در منطقه شد. به فهرست طولانی این موفقیت‌ها و خدمات، می‌توان بسیجگری در حوزه‌های سازندگی و آبادگری، فنی و نرم‌افزاری، سلامت و بهداشت، امدادرسانی در شرایط اضطراری مانند سیل و زلزله، و امنیت را اضافه کرد. نکته مهم در این میان، اهمیت اهتمام مسئولان بخش‌های مختلف است تا بتوانند ظرفیت‌های بزرگ ملی را به حرکت همدلانه در بیاورند و از آن برای گشودن گره‌ها مدد بگیرند. ۳) این بسیجگری موفق، معارضان قسم خورده‌ای دارد که در موضع گردن‌کشی و تغلّب و تعدی، از بسیج ملت ایران سیلی خورده‌اند. قدرت‌های زورگو، مهم‌ترین جبهه نگران از بسیج توانمندی‌های ملت ایران هستند. اشرافیت امتیازطلب معارض با اصول انقلاب و هم افق‌شدگان با قدرت‌های مستکبر جهانی نیز، ماهیتا با بسیج ظرفیت‌های و پای کار آمدن مردم مسئله دارند؛ چرا که تا وقتی مردم وسط میدان باشند، آنها نمی‌توانند امتیازطلبی کنند، یا اختیار امور کشور را به بیگانگان متخاصم بسپارند. ماموریت طیف هم افق با غرب، از هم گسیختن وحدت و ایجاد دوصدایی و فشلی است؛ چنان که شهید سلیمانی درباره آن (به ویژه درباره دشمن) هشدار می‌داد. یک نمونه، همان است است که تحلیل یک روزنامه زنجیره‌ای و گروهک سیاسی همسو در توجیه طرح دو دولتی (به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی)، تحلیلگر صهیونیست را سر ذوق می‌آورد تا تحلیلی با عنوان «دیگر صداها در ایران، درباره موضوع فلسطین (اسرائیل)» بنویسد. این، همان طیفی است که معاون وزیر ارشادش پس از فرار از کشور، سردبیر شبکه تلویزیونی وابسته به موساد در لندن می‌شود. آدمی، چقدر باید سقوط کرده باشد که به استخدام قاتلان دانشمندان هسته‌ای ایران و قاتلان ده‌ها هزار انسان بیگناه در منطقه درآید؟ چند منافق دیگر ممکن است مثل او باشند که هنوز نقاب بر چهره داشته باشند؟ ۴) مهم است که رصد کنیم: دنیا بر سر کدام پیچ تحول در حال حرکت است، ما کجای این دگرگونی بزرگ هستیم، و در اتاق‌های ارزیابی و راهبرد نگاری دشمن چه تحلیلی از این شرایط ویژه می‌شود؟ باید فهمید که آنها در کدام وضعیت ضعف بی‌سابقه پس از جنگ جهانی دوم به سر می‌برند، چه فهمی از جایگاه تعیین‌کننده ایران دارند، و چگونه می‌خواهند امتیازاتی را که نتوانستند در مصاف رویاروی چند ده ساله به دست بیاورند، با عملیات فریب بگیرند؟ مهم است که بفهمیم گارد خویشتنداری، مسالمت و تنش‌زدایی یکطرفه، کمترین تناسبی با رویکرد خصمانه -و ضمنا از سر درماندگی- دشمن ندارد. وضعیت جهان و منطقه را نباید وضعیت صلح و مسالمت و نرمش پنداشت. این، تجربه زیسته متاخر ماست، اگر که تحرکات جریان نفوذ، و انحراف و تحریف حاصل از آن، مانع دیدن عبرت‌ها نشود. گام اول، بیداری در تراز منطق پیشرو و پیروز انقلاب اسلامی است. ۵) نقشه راه و راهبرد دولت در این میدان پیچیده اما مهم، کدام است؟ آیا روزمرّگی، کفایت این مصاف پیچیده را می‌کند؟ آیا نادوستان مدعی حمایت، که دل در گرو غرب دارند، می‌توانند معاضد خوبی باشند؟ یا صرفا با سودای ایجاد فشلی و ضعف، در دولت طمع کرده و به تحمیل «ناکارآمدی» + «تحمیل راهبرد گمراه‌کننده» اصرار دارند؟ جایگاه برنامه نویسی درون زا، اقتصاد مقاومتی، اصلاحات اقتصادی معطوف به حمایت از اقشار متوسط و پایین، و باز توزیع منابع و فرصت‌ها در راهبرد دولت کجاست؟ مهم است که عاقبت کار دیده شود. این عبرت برای هفت پشت ملت ما کافی است که دست کم، پنج سال از دوره هشت ساله دولت اسبق، به تعطیلی و تعلیق و انتظار کشیدن نتیجه مذاکرات سپری شد؛ و مباد که مشورت‌های به دور از صداقت و صلاحیت، دولت محترم را به بیغوله‌ای مشابه یا حتی بدتر رهنمون شود. 6) آیا می‌توان پذیرفت که انتصاب برخی افراد ناصالح و حتی مجرمان محکوم شده در برخی مناصب مهم، به حاشیه افتادن مسائل فوریت‌دار اصلی و تبدیل مسائل فرعی و حواشی به اولویت، کوتاهی در ذخیره‌سازی سوخت زمستانی نیروگاه‌ها و قطعی برق بی‌سابقه ناشی از آن، گران کردن‌های شبانه و ناگهانی و بی‌قاعده کالا‌ها و خدمات مختلف و..، اتفاقی است و نه برنامه‌ای برای ناکارآمد کردن دولت و ناراضی کردن مردم و نهایتا تضعیف موضع نظام در مقابل غرب؟! تجارب گذشته می‌گوید تحمیل ناکارآمدی و ایجاد بن بست مصنوعی، تصادف نیست. مدیر کانال معاند و امنیتی آمدنیوز در فرانسه (قبل از بازداشت و انتقال به ایران) گفته بود: «در انتخابات ۹۶ این جوری نبود که راه بیفتیم و بگوییم اصلاح‌طلبیم یا عاشق روحانی هستیم. مجموعه ما تحلیل امنیتی داشت... با توجه به شرایط به این نتیجه رسیدیم که باید برویم پشت سر فردی مثل روحانی. ما شیفته و دلباخته کسی نبودیم. همین الان هم از کاری که آمدنیوز در انتخابات کرد، دفاع می‌‌کنم. ما با تحلیل این کار را کردیم. کشور باید به نقطه جوش می‌‌رسید و اگر آدمی مثل رئیسی  سر کار می‌‌آمد، کار به نقطه جوش نمی‌‌رسید». 7) کاریکاتور ساختن از همه مسئولیت‌های سنگین و متنوع دولت محترم در قالب «مذاکره با آمریکا و اروپا»، نقشه‌ای است که برخی عناصر منفعل، مامور اجرای آن هستند. همین روزها در حالی که واکنش‌های نامتناسب نسبت به گستاخی‌های اروپا (اعلام دو تحریم و صدور یک قطعانه در آژانس) دیده می‌شود، برخی مدعیان اصلاحات و اعتدال برآنند که تصویر واقعی ترامپ را از ذهن‌ها بزدایند و فردی تاجر و اهل معامله و توافق و تفاهم را ترسیم نمایند. وقیح‌ترین آنها، ترامپ را (همان که آقای روحانی، مذاکره با عهدشکنی چون او را دیوانگی خواند)، فرصتی بزرگ می‌خوانند! این در حالی است که فردی با مختصات آنجلا مرکل صدراعظم سابق آلمان گفته است: «نسبت به بازگشت دوباره ترامپ به قدرت ابراز تاسف می‌کنم. هر دیدار من با او، مانند یک رقابت بود؛ به این صورت که یا تو یا من».   8) پیش از آقای پزشکیان، دو رئیس‌جمهور و دولت با دو رویکرد متفاوت بر سر کار آمدند. بیانات رهبر انقلاب -مستند به واقعیات روشن تاریخی- در آخرین دیدار با هر کدام از آنها، شایسته تامل و درس آموزی است. ایشان در آخرین دیدار رئیس‌‌جمهور و هیئت دولت دوازدهم  (۵ مرداد ۱۴۰۰) فرمودند: «دیگران باید از تجربه‌‌های شما استفاده کنند. خب حالا یک تجربه را من بخصوص یادداشت کرده‌ام. این تجربه عبارت است از بی‌‌اعتمادی به غرب؛ آیندگان باید از این تجربه استفاده کنند. در این دولت معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمی‌دهد؛ به ما کمک نمی‌کنند و هر جا بتوانند ضربه می‌زنند؛ آنجایی که ضربه نمی‌زنند، امکانش را ندارند. این، تجربه‌ بسیار مهمّی است. مطلقاً نبایستی برنامه‌‌های داخلی را به همراهی غرب، موکول و منوط کرد،‌ چون قطعاً شکست می‌خورَد. شماها هم هر جا که کارهایتان را منوط کردید به غرب، ناموّفق ماندید؛ هر جا که بدون اعتماد به غرب، خودتان قد عَلَم کردید و حرکت کردید موفّق شدید. نگاه کنید کار را؛ کارکرد دولت‌های یازدهم و دوازدهم این‌ جوری است. هر جا موضوعات را به توافق و مذاکره‌ با غرب و آمریکا موکول کردید، آنجا ماندید و نتوانستید پیش بروید؛ چون آنها کمک نمی‌کنند، دشمنند دیگر؛ هر جا از آنها قطع نظر کردید، خودتان راه‌ افتادید‌، پیشرفت کردید».  9) حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، همچنین ۱۷ تیر ۱۴۰۳، درآخرین دیدار با دولت سیزدهم خاطر نشان کردند: «دولت مرحوم آقای رئیسی (رضوان‌الله علیه) دولت کار بود، دولت امید بود، دولت حرکت در بخش‌های داخلی و خارجی بود. واقعاً خوش‌بین بود به آینده ـ البتّه حق هم با ایشان بود ـ ...  یکی از مهم‌ترین خصوصیّات آقای رئیسی، مردمی بودن بود. برای همه‌ ماها، برای رؤسای دولت‌ها و اعضای دولت‌ها، این باید الگو باشد. ایشان به مردم اعتنا می‌کرد، در بین مردم حضور پیدا می‌کرد، لمس می‌کرد حقایق را، حرف‌های آنها را می‌‌شنید و نیازهای آنها را محور برنامه‌ریزی قرار می‌داد... نقطه‌ دوّم این بود که به توانایی‌های داخلی واقعاً اعتقاد داشت. خب ما با خیلی از مسئولین در نشست ‌و برخاست‌ها روی این مسئله‌ توانایی‌های داخلی و ظرفیّت‌های داخلی در موارد متعدّد صحبت می‌کنیم، هیچ کس هم مخالفت نمی‌کند، امّا آدم می‌فهمد چه کسی عمیقاً و از بن دندان باور دارد، چه کسی نه. ایشان واقعاً باور داشت؛ و لذا دنبال این کارها هم بود. یک نقطه‌ برجسته‌ دیگر، صراحت در اعلام مواضع انقلابی و دینی بود... در اوّلین مصاحبه‌ای که ایشان کرد، راجع به ارتباط با فلان کشور پرسیدند که ایشان گفت خیر! صریح؛ بی‌هیچ ملاحظه و حاشیه... یک نقطه‌ برجسته‌ دیگر این است که در سیاست خارجی، دو خصوصیّت را ایشان در کنار هم رعایت می‌کرد: یکی تعامل، یکی عزّت‌مداری و عزّتمندی. ایشان اهل تعامل بود، امّا از موضع عزّت؛ نه آن‌ چنان تند و به ‌اصطلاح دور‌کننده که قطع بشود، نه بیخودی امتیاز دادن و دست پایین گرفتن... یک نقطه‌ دیگرِ ایشان، اهتمام به طرح‌های بزرگ بود. به طرح‌های سنگین اهتمام داشت؛ مثلاً مثل همین انتقال آب از راه‌‌های دور به شهرهایی که مدّت‌ها بود در انتظار آب بودند؛ ایشان مسئله‌ شُرب اینها و کشاورزی اینها را حل کرد... خداوند ان‌شاء‌الله درجات ایشان را زیاد کند. من این موارد را گفتم برای اینکه ثبت بشود به عنوان یک الگو؛ معلوم بشود کسی که رئیس قوّه‌ مجریه‌ یک کشور است، می‌تواند مجموعه‌ این خصوصیّات را با همدیگر داشته باشد و دنبال کند». محمد ایمانی