۱۴۰۳ آذر ۱۸, یکشنبه

 

جدال بر سر تحلیل از یک انتخابات

و ترامپ انتقامش را گرفت

دونالد ترامپ همچون مردی تنها که بخوبی نداند به کجا قدم می‌گذارد، به کاخ سفید برنمی‌گردد. هشت سال پس از پیروزی نخستش، پایه‌ی انتخاباتی او گسترده‌تر شده است و اکثریت پارلمانی‌اش مطمئن‌تر. و پیرامون او را گروهی وفادار گرفته که در پیِ جلوگیری از شور و هیجان او از جمله در زمینه دیپلماتیک نیست.

JPEG - 150.5 kio

قرار بود انتخاب باراک اوباما در سال ۲۰۰۸، از ایجاد آمریکایی نوین، متنوع‌تر، هوشمندتر و عادلانه‌تر خبر دهد. در آن‌زمان، تصور می‌کردند که این پیروزیِ دموکرات‌ها یک گسست ایدئولوژیکی یا سیاسی نیست – نخستین رئیس جمهور آفریقائی-آمریکائیِ تاریخ کشورش روشنفکری بود که از رودررویی نفرت داشت - بلکه نتیجه‌ی یک دگرگونیِ جمعیتی و جامعه‌شناختی است. از یک‌سو، ورود مهاجران جدید موجب کمترشدن درصد رأی‌دهندگان سفیدپوست شده بود که اکثریت‌شان از جمهوری‌خواهان بودند. از طرف-دیگر، در عین حال، نسل‌های جدید آموزش‌دیده‌تر و در نتیجه روشن‌بین‌تر جای قدیمی‌ها را که به سنت-های کهنه وابسته بودند ، گرفتند.

اعلام چنین سعادتی به اندازه‌ای خداخواسته به‌نظر رسید که تقریباً هیچ تلاش یا نبردی نمی‌طلبید، زیرا جمعیت‌شناسی در ردیف سرنوشت سیاسی بالا برده شده بود. این خبر خوب موجب شادمانی سوسیال-دموکراسیِ اروپا شد که با دشواری روبرو بود. در فرانسه، با الهام از آن، «استراتژی تِرا نُوا Terra Nova» مطرح شد که این بنیاد، در ماه مه ۲۰۱۱ در تلاش برای کمک به دومینیک استروس-کان، مدیرکل وقتِ صندوق بین المللی پول، برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوریِ سال بعد فرانسه منتشر کرده بود. در سال ۲۰۰۲، وزیر پیشین سوسیالیستِ اقتصاد [فرانسه] از دست‌دادن پایه‌ی کارگری چپ را به‌طور مفصل تئوریزه کرده بود. بنابراین، تِرا نوا پیشنهاد کرد که تشکیل یک بلوک جدید مرکب از زنان، جوانان، تحصیلکرده‌ها، «اقلیت‌ها و محله‌های مردمی»، یعنی معادلِ فرانسویِ «ائتلاف اوباما»، به سوسیال-دموکرات‌های اروپایی امکان می‌دهد تا بر مسئله انصرافِ رأی‌دهندگان مردمی فائق آید. تِرا نُوا چنین تحلیل می‌کرد که «ائتلاف تاریخی چپ که بر طبقه کارگر متکی بود رو به افول است. ائتلاف جدیدی در حال شکل‌گرفتن است، یعنی : "فرانسه‌ی فردا"، جوان‌تر، متنوع‌تر، زنانه‌تر خواهد بود (۲)». می‌دانیم که این نظریه چه سرنوشتی پیدا کرد.

اکنون، در ایالات متحده، سرخوردگی بیشتر هم شده است. اگر در انتخابات نوامبر امسال، یک رئیس جمهور سالمند و ضعیف بادونالد ترامپ روبرو می‌شد، شاید نتیجه‌ی آن اهمیت کمتری می‌داشت. حال آنکه نه فقط به‌نظر می‌رسید که خانم کامالا هریس مظهر «آمریکای نوین» شادان و چندفرهنگی در برابر رقیبی انتقام‌جو است که ادعا می‌کند عظمت فرضی قدیمی را از نو زنده خواهد کرد (آمریکا را دوباره بزرگ می‌کنیم Make America Great Again، یا به‌طور مختصر: «ماگا» MAGA)، بلکه نامزد دموکرات‌ها نبرد را با پشتیبانی یک حزب متحد ، خزانه جنگی هنگفت و رسانه‌هائی از خود بیخود آغاز کرد. علاوه‌براین، او دچار اشتباه عمده‌ای نشد و در تنها بحثِ تلویزیونی رویارو بسیار برتر از رئیس جمهور پیشین ظاهرشد. به‌رغم همه این‌ها، ترامپ به پیروزی بی چون و چرائی دست یافت که این‌بار، دموکرات-ها نمی‌توانند آن را به ترفندهای ولادیمیر پوتین منسوب کنند.

به‌عقیده دموکرات‌ها، بدترین نکته، پیشرفت آراء ترامپ بین ۲۰۱۶ و ۲۰۲۴ نبود، آن هم به‌رغم ناسزاگویی‌هایش، پرونده‌هایش [در دادگستری]، محکومیت‌های قضائی‌اش و مداخله‌اش در تهاجم به کاپیتول [ساختمان کنگره امریکا] ، بلکه این واقعیت بود که ۱۳ میلیون رأی اضافی عمدتاً از بخش «امریکای نوین» به او داده شده است. زیرا، ترامپ انتخاب مجددش را کمتر مدیون بسیجِ فوق‌العاده‌ی دژهای سنتی‌اش (روستائی، انجیلی‌ها (اِوانجلیک‌ها] و سفیدپوستان) هست تا چرخش بخشی چشمگیر از جوانان، هیسپانیک‌ها و سیاهان به سود او. (تحلیل ژِرُوم کارابل را در همین شماره بخوانید).

JPEG - 954.2 kio

از سویی، هریس توانست موضع نامزدهای دوره‌‌‌های پیشین دموکرات را فقط در دو گروه بهبود بخشد: مردان سفیدپوست و درآمدهای بالاتر از ۱۰۰ هزار دلار در سال (به تابلو «آمریکائي‌ها به چه کسی رای دادند ؟ » توجه کنید). به‌‌‌رغم جنسیتش و کارزرای که موضوع مقدمش پیشگیری آزادانه از بارداری بود، به‌‌‌رغم حالت بسیار «مردانه» رقیبش، هریس در واقع، رأی‌‌‌دهندگانِ زن کمتری را ، از جمله در میان ۱۸ تا ۲۹ ساله‌‌‌ها نسبت به رأی بایدن در چهار سال پیش بسیج کرد. ازسوی‌‌‌دیگر، باوجودیادآوریِ مداوم نژادپرستی ترامپ، او میزان رأی‌‌‌اش در میان سیاهان را افزایش داد. و حتی نتیجه نزد آمریکای‌‌‌ لاتینی-تباران چشمگیر تر هم است. به‌‌‌رغم اینکه او رأی‌‌‌دهندگان هیسپانیک را جنایتکاران بالقوه خوانده بود،موضعش را در فلوریدا تقویت کرده و در تگزاس واقع در مرز مکزیک، در ۱۲ از ۱۴ شهرستان (County) ، از جمله در استار با جمعیت ۹۷% آمریکای‌‌‌لاتینی‌‌‌تبار پیروز شد. مکانی که در سال ۲۰۱۶، خانم کلینتون ۷۹% رأی‌‌‌ها را به دست آورده بود ... بدین ترتیب نتایج رای‌گیری هم حدس‌‌‌وگمان‌‌‌های جمعیتی ترا نوا را نفی می‌‌‌کند و هم نظریه‌‌‌های پارانویایی «جایگزینی بزرگ» را.

جنگ و جدل بین تفسیر و تحلیل‌ها در جریان است. ابتدا، در صحنِ خود حزب دموکرات. هم‌چون سال ۲۰۱۷، برخی آماده می‌شوند تا در سنگر استودیوی تلویزیونی‌شان وارد مقاومت شوند. راشِل مادوُو، مجری بانفوذ تلویزیون MSNBC در میانِ بورژوازی پیشرو، برنامه‌ی شب انتخاباتی‌اش را چنین به‌پایان رساند: «بهتر بود که در این انتخابات برنده می‌شدیم ولی این‌طور نشد. بسیار خوب. در حال حاضر، وظیفه‌ی ما نجات کشور است». تردیدی نیست که او توضیح خواهد داد که آمریکای سفید، نژادپرست مانده است، که آمریکائی‌لاتین‌تباران ماچیست (مردبرتَرپندار) هستند، و آمریکائیان کم‌سواد - کسانی که به جای خواندن روزنامه نیویورک‌تایمز، تحت تأثیر اخبار جعلی fake news قرار می‌گیرند- چنان بی‌اخلاق هستند که آگاهانه می‌پذیرند تا دوباره یک دروغگو، دزد، مُتجاوز جنسی، کودتاچی، مأمور روسیه، فاشیست و نازی را روانه کاخ سفید کنند. قبلاً این عرصه بررسی را به‌حد اشباع شخم زده بودند. اما، در تلویزیون MSNBC، مثل بسیاری از رسانه‌های دیگر، مدت‌هاست که مسئله اطلاع‌رسانی درباره‌ی آنچه دگرگون می‌شود نیست که موجب غافلگیری بینندگان می شود بلکه حفظِ مشتریان وفادار رادیکال‌شده از طریق نشان‌دادن تصویر ارزشمندی از خود آنان است.

چه درس‌هایی برای جاهای دیگر می‌توان گرفت؟

درجاهای دیگر نیز، تحلیل‌ انتخابات همیشه موفق‌تر نیست. جناح راستِ حزب دموکرات به خانم هریس ایراد می‌گیرد که زیادی به‌چپ گرایش داشته است، و فراموش می‌کند که او کارزار انتخاباتی‌اش را با نئومحافظه کار، لیز چِنی به‌پایان رساند، با این امید که بتواند برخی رأی‌دهندگان جمهوری‌خواهِ مخالف با ترامپ را به‌سوی خود جلب کند. برعکس، برنی ساندِرز معتقد است که حزب دموکرات که زیاد به «قدرت پول و مشاوران با دستمزد بالا» وابسته است، در «درک درد و از خودبیگانگیِ سیاسیِ ده‌هامیلیون آمریکائی» ناتوانی نشان داد. بااین‌وجود، ۲۷ ژوئیه گذشته، سناتور ایالتِ وِرمونت در تلویزیون MSNBC یادآوری می‌کرد که بایدِن «نخستین رئیس جمهوری تاریخ ایالات متحده بود که در یک تجمع اعتصاب [کارگران] شرکت کرد» و «پیش‌رفته‌ترین برنامه و اجرای تاریخ مدرن» را مدیون او هستیم. و در اثر برنامه صنعتی‌سازی مجدد که به‌نابجا «قانون کاهش تورم» نامیده شده، تلاش کرد تا استخدام کارگران را تقویت کرده و به آمریکائیان بدون دیپلم دستمزد خوب پرداخت کند. اما، از آن‌جا که چنین طرحی، هنگام انتخابات به اندازه‌ی کافی قابل درک نبود گفتمان دموکرات‌ها که به «ترازنامه خوب» اقتصادی‌شان می-بالیدند، با درجا زدنِ سطحِ زندگی لایه‌های مردمی و بالارفتن شدید قیمت‌ها در ارتباط با بحران بهداشتی و جنگ اوکراین برباد رفت.

در سوی دیگر اقیانوس اطلس، هرکسی به‌سلیقه خود، از رویدادهای آمریکا آن درس‌هایی را می‌گیرد که به تحلیل خودش نزدیک‌تر است. از نگاهِ راست‌افراطی، پیروزی ترامپ بیانگر این نکته است که مردم از مهاجران و «ایدئولوژیِ وُک» نفرت دارند و نمی‌خواهند که ثروتمندان مالیات بیشتری بردازند. برای سوسیالیست‌های تنها و بی‌کس، آن‌گاه‌که سالار آمریکائی دموکرات نیست به این معنی است که باید اروپای مقتدری داشت. اما، به‌نظر فرانسه نافرمان، شکست هریس نظریه آنان موسم به «غیبت رأی-دهندگانِ یک اردوگاه» را تقویت می‌کند که به معنای وجود رأی‌دهندگان چپ‌گرایی است که هنگامی که ایشان را بسیج نمی‌کنند، به صندوق‌های رأی بی‌اعتنا می‌شوند. آنتوان لِئومان، نماینده مجلس نتیجه می-گیرد که «ترامپ پیشرفت نکرده است، بلکه کامالا هریس نسبت به آراء بایدن، چهارده میلیون از دست داده است (۴)». درواقع، این کاندیدا کمتر از بایدن، در چهار سال پیش، توانسته پایه‌ی حزب دموکرات را جلب کند. بااین‌همه، اختلاف بین آنان، هفت میلیون است نه دو برابر آن. اما، پیروز انتخابات، دو میلیون رأی از دست نداده، بلکه حتی بیشتر از همین رقم را کسب کرده است (۵).

پیروزی ترامپ کسانی را مورد سؤال قرار می‌دهد که امیدوارند نکوهش نژادپرستی، خشونت‌های پلیسی و راستِ‌افراطی، کلیدِ بیداریِ کسانی شود که در انتخابات شرکت نمی‌کنند. این تِم‌ها فی‌نفسه یک هویت سیاسی و رفتار انتخاباتیِ ناشی از آن را تعیین نمی‌کنند، زیرا ترامپ رأی غیرقابلِ‌انتظاری در میان سیاهان و به‌ویژه هیسپانیک‌ها کسب کرد. زمان درازی است که می‌دانیم که بخش چشمگیری از رأی‌دهندگان مردمی به خاطر اعتقاد مذهبی، تاریخ خانوادگی‌شان، سازگاری با جامعه محلی و غیره به راست‌گرایان رأی می‌دهند، بااینکه از نظر اقتصادی از آن بهره‌ای نمی‌بَرَند. به‌همین روال، آمریکای‌لاتین‌تباران می‌توانند به یک رئیس جمهری ضدِخارجی رأی دهند، چرا که به رقیب او خُرده می‌گیرند که موجب بالارفتن شدید قیمت‌ها شده یا می‌ترسند که به جنگی کشانده شوند، آنها حتی می‌توانند... با سیاست لیبرالیِ مهاجرت مخالفت نند.

به این دلیل‌ها، ائتلافِ کنونیِ انتخاباتیِ ترامپ، که نمی‌تواند دوباره نامزد شود، به اندازه‌ی ائتلاف اوباما شکننده به‌نظر می‌رسد. مجموعه‌ی اِوانجِلیک‌ها و لیبِرتَریَن‌ها [طرفدارن Libertarian Party]، که عمدتاً حول شخصیتی غیرعادی شکل‌گرفته است که درعین حال، تجسمی از موفقیت شخصی و نیز نفرت از «سیستم» می‌باشد. استقامت، سرکِشی و زیاده‌روی‌های ترامپ از او کاندیدایی ساخت که مورد توجه رأی‌دهندگان جورواجوری قرارگرفت که مثل او تصور می‌کنند باید از کسی انتقام بگیرند . در کشوری که نسبت به دولت، رسانه‌ها، وکیلان دادگستری و نمایندگان مجلس بدگمان است، این میلیاردر سِمِج، کنترل‌ناپذیر، بی‌وجدان که حزب‌ها را برهم می‌زند، محکومیت‌های قضائی را تلنبار می‌کند، مورد نفرتِ روزنامه‌نگاران است، حتی پیش از دو سوءقصد نافرجام، از امتیازی فوق‌العاده برخوردار بود که از او چهره-ای چون یک قهرمانِ غرق‌ناشدنی ساخته بود. جو روگان، مُجریِ محبوب‌ترین پادکَست (وِب‌آوا) آمریکا، چندروز پیش از انتخابات به مدت سه ساعت با ترامپ مصاحبه کرد(هفتادمیلیون بیننده). او نتیجه‌گیری کرد که «فقط یک مرد کاملاً خُل می‌تواند فسادِ سیستم را برهم زند». این توضیح فاضلانه‌ای نیست و ارزشِ یک پیشگوئی را نیز ندارد. ولی یادآوری می‌کند که در این انتخابات، حفظ وضع کنونی و اِجماع درباره آن یعنی کامالا هریس، و تغییر و نبرد یعنی ترامپ .

با بهره‌گیری از حمایت و مشاوره‌ی اِلون ماسک، انتقام او از «دولتِ ژرف» ممکن است به‌سادگی به خصوصی‌سازیِ دولت بدل شود. اما، آمریکائیانی که با آن مخالفند، با سر‌هم چسباندن مفهوم‌هائی که در آن فقط ترتیب واژه ها تغییر می‌کند ؛ «ربات شبه‌فاشیستی»، «آپارتاید جدید»، «مردانگی مسموم»، «پوریتانیسم متعصبانه»، « استخراج‌گری افسارگسیخته منابع،» «جنگ‌های هولناک» تغییر می‌کند و هدف همه آن‌ها «از پای‌درآوردنِ کهن‌ترین دموکراسی جهان غرب است» ، راضی نخواهند شد (۶). این نوع جن‌گیری پرطمطراق به جز بیان ناتوانی سیاسی چیز دیگری نیست.

«معامله» کنید و نه جنگ

شش روز پیش از انتخابات، در روز ۳۰ اکتبر، از ترامپ درباره پشتیبانیِ فعالِ خانم چِنی از نامزد دموکرات پرسیدند. او توضیح داد که اگر دختر معاونِ پیشین ریاست جمهوری جمهوری‌خواه «نمی‌توانست مرا تحمل کند، به این معنی است که او بی‌وقفه می‌خواست جنگ جدیدی به‌راه اندازد. اگر خواست او عملی می‌شد، اکنون ما در پنجاه کشور حضور داشتیم. ولی به او یک تفنگ بدهید و خواهید دید چگونه او در برابر نُه توپ که به سمتش شلیک می‌کنند، چه می‌کند. اینان تا زمانی که در ساختمان زیبایی در واشینگتن نشسته‌اند، و می‌گویند "بفرما، ده‌هزار سرباز را مقابل پوزه دشمن می‌فرستیم" ، همگی جنگ‌طلب هستند». به احتمال زیاد، این سخنان یکی از بیشترین تفسیرشده ها – و تحریف‌شده‌ها- در پایان کارزار انتخاباتی بود. نیویورک تایمز، واشینگتن پست، تلویزیون ام اس ان بی سی، سی ان ان، و به دنبال آن‌ها شماری از رسانه‌های اروپایی این حرف‌ها را به گونه‌ای تفسیر کردند که گویی خود خانم چنی آن‌را انجام داده است. او در ایکس (تویتر سابق) نوشت: «با چنین رفتاری است که دیکتاتورها ملت‌های آزاد را داغان می‌کنند. آنان کسانی را که با ایشان مخالفند، به مرگ تهدید می‌کنند....# «زنان دهان شان را نخواهند بست» و # به کامالا رأی دهید.

بدین‌ترتیب این ملاحظه که گویا جنگ‌افروزترین مسئولان سیاسیِ آمریکایی، اگر خودشان مجبور به رودررویی با آتش دشمن باشند، کمترگزافه‌گو خواهند بود – ایرادی که به جورج بوش و ریچارد چنی در سال ۲۰۰۳ گرفته می‌شد که در ویتنام نجنگیده بودند- اکنون به «تهدید به مرگ» مخالفانِ ترامپ تبدیل شده است. تحلیلگر نئومحافظه‌کار سی ان ان، جوناح گُلدبِرگ ادعا می کرد: «او با صراحت و بدون ابهام می‌گوید که لیز چِنی را باید از طریق یک جوخه اعدام کُشت. "یک رقیب سیاسی که از قضا یک زن است را اعدام کنیم زیرا من دوستش ندارم" یک موضوع مناسب برای پایان کارزار انتخاباتی نیست». او اشتباهش را پذیرفت، اما پس از اینکه تفسیر مغرضانه‌ی او به دیگران سرایت کرد. البته دیر شده بود، چرا که رادیوی فرانس کولتور خالی‌بندی او را پخش کرده بود. روز ۳ نوامبر ، آن-لورِن بوژون، رئیس تحریریه «اسپری» مشاور برنامه‌ی آمریکا در انستیتوی فرانسوی روابط بین‌المللی (IFRI)، در برنامه تلویزیونیِ «روح آزاد» اعلام کرد: «ترامپ خشونتی باورنکردنی دارد، به‌ویژه علیه رقیبان زن. (...) اکنون، به ما توضیح می‌دهد که می‌بایست لیز چنی را در برابر جوخه اعدام قرار داد».

این تحریف – که در موقعیت‌های دیگری، Fake News (خبرهای قلابی) تلقی می‌شد– آخرین مقوله از یک سلسله دراز است. این وضعیت حاکی از داغ‌تر شدنِ بحث‌ و جدلی است که مصمم است تیرش به هدف نخورد. همان‌گونه که برخی از نمایندگان دموکرات در اوضاع کنونی درک می‌کنند، اولویت‌های آنان بیش از حد، با اولویت‌های رسانه‌های پیشرو که خشم و نفرت‌شان، سوخت اصلی آن‌هاست (۷) و . اغلب در نیویورک یا واشینگتن مستقرند همخوانی دارد. این مخاطره وجود دارد، که بینشی تحریف‌شده از کشور و هر آنچه پدیده‌ی ترامپ مشخص می‌کند، ارائه شود. برای مثال، در زمینه‌ی سیاست خارجی، رئیس جمهور آینده خود را به مثابه شخصی معرفی کرده که در دوران نخست ریاست جمهوری‌اش از جنگ‌ها احتراز کرده، و مناقشه‌هایی را که به ارث برده از طریق مذاکره برای «معامله» با مخالفان ژئوپولیتیکی حل خواهد کرد. برخی از منصوبان او -نه همه – در این جهت حرکت می‌کنند، از جمله خانم تولسی گابارد رئیس آژانس اطلاعاتی. این نماینده مجلس پیشین دموکرات، به‌ویژه با مخالفت با نئومحافظه‌کاران حزبش مشهور شده است. و شاید به این دلیل که این نئومحافظه‌کاران از یک دگرگونیِ جهت‌گیری دیپلماتیک هراس دارند که ممکن است در اثر درگیر‌ی‌های پرتنش بین‌المللی و تحویل محموله جدیدِ تسلیحاتی به اوکراین پدید آید. درست مثل اینکه می‌بایست پیش از یک ترکِ مخاصمه‌ی پرخطر ، آخرین تیر یک جنگ شکست‌خورده را شلیک کرد.

نتیجه این‌که در حالی که خبرهای ناجور در زمینه مالیاتی، مهاجرت، محیط‌زیست، حقوق زنان در ایالات متحده موج خواهد زد، دموکرات‌ها تقریباً کاری کرده اند که کسی از رفتن‌شان ناراحت نشود.

پاورقی‌ها:

۱ – Dominique Strauss-Kahn, La flamme et la cendre, Grasset, Paris, 2002. Lire « Flamme bourgeoise, cendre prolétarienne, Le Monde diplomatique, mars 2002.

۲ – Terra Nova, « Gauche : quelle majorité électorale pour 2012 ? », 10 mai 2011.

۳ – Antoine Léaument, député LFI, Sud Radio, 8 novembre 2024.

۴ - در روز ۲۴ نوامبر ، نتیجه انتخابات (هنوز ناکامل) حاکی از این است که خانم هریس ۷۴ و نیم میلیون رأی کسب کرده (بایدن در سال ۲۰۲۰، ۸۱ میلیون . یسصدهزار رأی به‌دست اورده بود) و ترامپ که در سال ۲۰۰۰، ۲/۷۴ میلیون رأی داشت، در ۲۰۲۴، ۷۴ میلیون رأی کسب کرده است.

۵ – Carine Fouteau, « Et maintenant, un « cinglé » fascisant aux manettes du monde » , Mediapart, 6 novembre 2024

۶ - به مقاله «روزنامه نگاری بر مبنای جنگ‌های فرهنگی» لوموند دیپلماتیک شماره مارس ۲۰۲۱ مراجعه کنید: https://ir.mondediplo.com/2021/03/article3710.html

Serge HALIMI

دبیر هيئت تحريريه لوموند ديپلوما تيک

اسناد پيوسته