حقوق و علوم سیاسی در تاریخ سنت دانشگاهی ما اگر چه پیوندی سببی دارند، اما نسبتی نسبی ندارند. مطابق یک سنت دانشگاهی، در بسیاری از نهادهای علمی ایران، حقوق و علوم سیاسی در یک دستهبنید قرار گرفته و در نتیجه با همدیگر نسبتی سببی داشته و دارند.
همانگونه که روانشاد جواد طباطبایی اشاره کرده است، حقوق عرفی و یا به عبارت بهتر حقوق جدید در ایران که با پیروزی مشروطیت تدوین شد، به هر حال در تداوم نوعی از حقوقی بود که در ایران سابقه ای طولانی داشت. سابقهای که طباطبایی از آن به عنوان «سنت بحث حقوقی» یاد میکند که که اگر فقهی بود، اما از اهمیت ویژه ای برخوردار بود و همین سنت توانست، در شرایطی خود را با الزامات حقوق جدید تطبیق دهد و اوج ثمره آن را در تدوین قانون مدنی به ریاست سید محمد فاطمی قمی مشاهده کنیم.
اما بر خلاف دانش حقوق که بر یک بنیاد شکل گرفته است، علم سیاست در یک انقطاع کامل به عنوان یک کالای وارداتی در دانشگاه عرضه شده است. آخرین سابقه تاریخی ما با بحثهای سیاسی، مربوط به سنت سیاستنامه نویسی است که همانگونه که با یورش مغولان کما بیش از میان رفت. بنابرین در آغاز دوران جدید، یعنی با شکلگیری مشروطه، اگر تصوری از حقوق جدید به خاطر سابقه بحثهای فقهی توانست شکل بگیرد، علم سیاست جدید چون فاقد سنتی در بحث های سیاسی بودیم، شکل نیافت.
به دلیل فقدان بنیاد علم سیاست در ایران، این علم در بسیاری از دورهها شخصیسازی شد! یعنی در هر دورهای با توجه به اینکه، محمد رضوی، حمید عنایت، حسین بشیریه یا جواد طباطبایی به عنوان چهرههای مسلط در سپهر علوم سیاسی ایران میداندار بودند، ذائقه و سلیقه پژوهشی آنان بود که به علوم سیاسی رنگ میداد.
اما حقوق دارای ریشهای بود که کمتر استادی میتوانست رنگ و اثر و نظر خود را روی آن باقی گذارد. کما اینکه مهمترین چهرههای حقوقی ما، بهترین معلمان بحثهای حقوقی هستند، اما مهمترین چهرههای علوم سیاسی ما، بهترین مفسران بحثهای علم سیاست هستند و هر یک تفسیر خود را ارائه داده است.
بخشی از سخنرانی در نشست «حقوق، علومسیاسی، ایدئولوژی و دانشگاه در ایران امروز» در خانه اندیشمندان
