بلاس
بفتح باء فارسی و لام و الف و سین مهمله لغت هندی است و آن
را دهاک و تیسو نیز نامند
ماهیت ان
درختی است هندی مشهور و دو صنف می باشد یکی بزرک و دیکر کوچک
درخت بزرک آن عظیم و کوچک آن بمقدار یک قامت و بی ساق و برک هر دو شبیه بهم و مانند
برک جوز و سر برک آن مدور و بیخ آن باریک و غنچۀ کل آن سیاه رنک و مزغب و بعد شکفتن
زرد نارنجی می کردد و خوش منظر و بسیار پرکل و منبت آن اکثر بلاد هند و بنکاله و مستعمل
کل آن است و صمغ آن نیز
طبیعت برک ان
کرم و تر و با عفوصت بسیار لهذا بعضی خشک کفته اند
افعال و خواص آن
مشهی طعام و مبهی و بجهت تحلیل دمامیل و بثور و ریاح شکم و
ریاح غلیظۀ محتبسه در بطن و قولنج و بجهت ذرب و خلفه و دیدان و بواسیر و در جبر کسر
عظام کویند قائم مقام مومیائی است و کل آن سرد و خشک و قابض شکم و دافع فساد بلغم و
صفرا و خون و مدر بول و کل سفید آن بسیار مقوی باه و ضماد مطبوخ آن محلل اورام و نزول
آب در کیس و بر عانه جهت دفع احتباس بول و حیض و تحلیل ورم مثانه و رحم و ثمر آن کرم
و تر و دافع امراض کرده و مثانه و بواسیر و کرم شکم و فساد سودا و بلغم
ص: 447
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&
بلاس بابره
بفتح باء فارسی و لام و الف و سکون سین مهمله و فتح باء فارسی
و الف و باء فارسی و راء مهمله و ها
ماهیت
ان
ثمر درختی است هندی پوست آن زرد و مغز آن سفید مائل بزردی
و اندک لعابی بی طعم غالبی و بعد خشک شدن پهن اندک عریض و طولانی مانند برک کوچک ضخیم
کروی شکل می کردد و چهار نوع می باشد سرخ و کبود و زرد و سفید و همه در خواص برابراند
طبیعت ان
کرم و تر
افعال و خواص آن
آشامیدن آن جهت بواسیر و دیدان و حب القرع نافع و قطور آن
با ملح اندرانی و پوست هلیله بالسویه در کلاب خیسانیده جهت رفع بیاض عین مجرب
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
پلاس پاپر: ثمر درختى است هندى، پوست آن
زرد و مغز آن سفيد مايل به زردى و اندك لعابى بى طعم غالبى و بعد خشك شدن پهن اندك
عريض و طولانى مانند برگ كوچك ضخيم كروى شكل مىگردد. و چهار نوع مىباشد: سرخ، و كبود
و زرد و سفيد و همه در خواص برابرند، طبيعت آن گرم و تر است. (فرهنگ مير)
شرح و معانى لغات و اصطلاحات متن کتاب
مجربات اکبری
&&&&&&&
بلاسنطور
بفتح باء عجمی و لام و الف و فتح سین مهمله و سکون نون و ضم
طاء مؤلفۀ مهمله و سکون واو و راء مهمله لغت فرنکی است بمعنی شجره النبی و آن را دسنطو
و لینو سنطو نیز نامند و معنی لفظ اول شجره النبی و ثانی شجرۀ مبارکه است
ماهیت ان
از ادویۀ جدیده است که طائفۀ فرنک در سنه هشتصد هجری که ارض
جدید را یافتند و در تصرف آوردند معرفت بدین دوا بهم رسانیدند و باطراف بردند و آن
درختی است شبیه بدرخت لسان العصافیر بهیأت مجموعی و با دو پوست یکی خارجی غلیظ شبیه
بپوست بلوط و دوم نازک متصل بچوب یعنی مغز آن و این سبز و زرد مائل بسفیدی مانند صندل
زرد و چوب داخل آنکه بمنزلۀ لب آنست سیاه سنکین متین مانند آبنوس و با دهنیت که مانند
چوب صنوبر بآتش مشتعل می کردد و بلاسنطور را فرنکان بر مراکب حمل نموده بقسطنطینیه
می آورند و از ان در انجا قبضۀ کارد و خنجر و شمشیر می سازند و بهترین آن سنکین بسیار
دهنیت تازۀ آنست که کهنه و پوسیده نشده باشد و مستعمل و شدید النفع مغز سیاه رنک شبیه
بآبنوس آنست و بعد از ان پوست داخلی شبیه بصندل زرد پس پوست خارجی آن
ص: 448
طبیعت ان
کرم و خشک در آخر درجۀ دوم و بعضی یابس در سوم کفته اند
افعال و خواص آن
مفتح و مرقق و معرق و مقطع و محلل و مجفف و باقوت تریاقیه
و بالخاصیت مقاوم سموم و دافع آنها و جهت صرع و نسیان و جمیع نوازل و نزول آب در چشم
و ضیق النفس و نیکوئی بوی دهان و زوال بخر و تقویت معده و امعا و تفتیح سدۀ کبد و طحال
قدیمۀ متمکنه و درد پهلو و پشت و نقرس و مفاصل و انضاج اورام بارده و خنازیر و آتشک
که شجر نامند و سرطانات و انواع جرت و حکۀ کهنه و بالجمله اکثر امراض بلغمیه و سوداویۀ
ردیه را مفید و هزال مفرط و قئ و یبس آن را زائل کرداند و انعاش حرارت غریزی و تقویت
روح و تعدیل مزاج نماید و این بسبب صدور آثار متضاده و کیفیات متخالفه بلسان رطوبت
اصلیه و بلسان طبیعت نامیده اند و از صورت نوعیۀ آن دانسته اند نه از کیفیت فقط و آن
را مانند چوب چینی طبخ نموده مفردا یا مرکبا مانند چوب چینی استعمال می نمایند و طریقۀ
طبخ و استعمال آن در خاتمۀ قرابادین کبیر بتفصیل ذکر یافت و در مقدمۀ این کتاب نیز
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&
بلبل . [ ب ُ ب ُ ] (ع اِ) هزاردستان . (منتهی الارب ) (دهار) (مهذب الاسماء).
مرغی است معروف ، بقدر عصفوری و خوش الحان . (از تحفه حکیم مومن ). جانور معروف که هزار باشد. (هفت قلزم
). پرنده ایست خردجثه و سریعحرکت و در طلاقت لسان و زبان آوری بدو مثل زنند. (از اقرب
الموارد). پرنده ایست جزو راسته گنجشکان متعلق
به دسته دندانی نوکان که قدش تقریباً به اندازه گنجشک است و رنگش در پشت خاکستری متمایل به قرمز
و در زیر شکم متمایل به زرد است . نوکش ظریف و تیز است . این پرنده حشره خوار است و
آوازی دلکش دارد.(فرهنگ فارسی معین ). نام هریک از مرغان برّ قدیم ازنوع «لوسکینیا»
از تیره گنجشکها. برعکس چهچهه دل انگیزش ، رنگ بال و پر آن زیبایی خاصی ندارد.
در هر دوجنس نر و ماده رنگ پرها در پشت قهوه ای مایل به سرخی ، و در زیر شکم سفید مایل
به خاکستری و در سینه تیره تر است ، و تنها دم آن رنگ جالبی دارد. پرنده ایست مهاجر
و زمستانها را در عربستان و نوبی و حبشه و الجزایر می گذراند. بلبل از قدیم الایام
بسبب چهچهه دل انگیز و نغمات موزونش در ادبیات
، خاصه ادبیات شرقی و بخصوص ادبیات فارسی ، مقام بلند داشته است . از زمان آریستوفانس
تاکنون کوشش در تحلیل نغمه های آن به سیلابها بعمل آمده ، ولی هنوز توفیق حاصل نشده
است . (از دایرة المعارف فارسی ). مرغی است معروف که در ولایت می باشد، و اینکه در
هندوستان می باشد مرغی دیگر است . و خوشخوان ،خوشگوی ، خوش نغمه ، خوش آهنگ ، خوش آواز،
خوش ترانه ، شیرین نفس ، آتش نفس ، آتش زبان ، آتش نوا، رنگین نوا، فردنوا، نواساز،
نواپرداز، بلندصفیر، شوخ زبان ، هنگامه طراز، شوریده ، بی درد، بی طالع، محبوب ، زار
از صفات اوست . (آنندراج ). بوبَر. بوبَرد. بوبَردک . تُندر. تُندور. جُملانة. جُمیل
. جُمیَّل . جُمَیلانة. زَندباف . زندخوان . زندلاف . زندواف . زندوان . عَندلیب .
فَتّال . کُزَم . کُعیَت . مرغ باغ . مرغ چمن . مرغ خوشخوان . مرغ زندخوان . مرغ سحر.
مرغ سحرخوان . مرغ شب خوان . مرغ شب خیز. مرغ صبح خوان . نُغَر. هزار. هزارآوا. هزارداستان
. هزاردستان . ج ، بَلابِل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد)
////////////
بلبل هزار داستان
بضم دو باء موحده و سکون دو لام
ماهیت ان
طائری است معروف بقدر کنجشکی کوچک خوش شکل و سبز رنک و نزدیک سر آن سیاه
و سفید و نیکو لحن و ملیح الصوت و لهذا آن را در خانها نکاه می دارند و تربیت می نمایند
طبیعت ان
ص: 449
کرم و خشک در سوم و خشک در سوم
افعال و خواص آن
بغایت محرک باه خصوصا مغز سر و بیضۀ آن و سرکین آن بسیار جالی و با قوت
قابضه ضماد آن جهت نیکوئی رنک رخسار و ازالۀ کلف و شعر زائد اجفان و حمول آن جهت اسقاط
جنین مؤثر و خاکستر پر آن جهت التیام جراحات و آشامیدن خون کرماکرم آن جهت تصفیۀ قصبه
رئه و صوت مفید و مبرودین را نافع و محرورین را مضر است.
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////////
بلبل هزاردستان (نام علمی: Luscinia
megarhynchos)،
که با نامهای هزاردستان، شباهنگ، عندلیب، و بلبل معمولی و به صورت کلی بلبل نیز شناخته
میشود، نام گونهای پرنده خوشآوا است.
این پرنده ،در جنوب انگلستان، شرق و جنوب اروپا، مرکز آسیا و مناطقی از
آفریقا زندگی میکند. در بیشتر نواحی ایران به جز بخشهایی از شرق، مرکز و جنوب وجود
دارد و در بهار و تابستان فراوان است.[۲]
معروف است که هزاردستان نماینده نوای ساز و معروفیت ایرانی محسوب میشود.
نورعلی برومند، استاد موسیقی ردیف دستگاهی ایران وقتی برای معرفی موسیقی ایرانی به
دعوت دانشگاه ایلینویز به امریکا سفر کرد در ابتدای کلاسهای خود نواری از صدای این
پرنده را پخش کرده و برای دانشجویان از رابطه نغمات موسیقی دستگاهی ایران با نوای این
پرنده سخن گفته بود. آوازهای بلبل در بیشتر موارد در هر نوبت دارای سه بخش (موتیف)
است و گفته شده است که این پرنده تقریباً هیچگاه یک آواز را دو بار تکرار نمیکند.
بلبل پرندهای است کوچک، که در سراسر ایران و خاورمیانه زندگی میکند.
ماده بلبل آوازی دلکش، اما آهنگی غمانگیز دارد.[۳][۴][۵]
محتویات [نهفتن]
۱ مشخصات
۲ تغذیه
۳ بلبل در فرهنگ مردم
۴ نگاره
۵ پانویس
۶ فهرست منابع و مآخذ
۷ پیوند به بیرون
مشخصات[ویرایش]
این پرنده حدود ۱۵ سانتیمتر طول و پرهای بخشهای بالایی بدنش قهوهای
و دمی تقریباً سرخ دارد. قسمت زیر بدنش مایل به سفید و پر زیر دمش به رنگ زرد و یا
قرمز است. پرنده بیشتر در سوراخ درختان و طول جویبارها و در واحات سرسبز به سر میبرد.[۳]
تغذیه[ویرایش]
غذای اصلی بلبل را حشرات تشکیل میدهند. مادهاین پرنده از ۴ تا ۶ تخم
قهوهای زیتونی همراه با لکه ریز سیاه میگذارد. پرنده نابالغ خال خال و لکه لکهاست،
اما به آسانی از روی اندازه بزرگتر دم بلوطی رنگ و سطح شکمی سفیدتر از سینه سرخ تمیز
داده میشود. در بیشههای مرطوب، پرچینهای انبوه لانه میسازد، در نزدیکی زمین درون
بوتههای خار و گزنه کاملاً پنهان میشود.[۴]
بلبل در فرهنگ مردم[ویرایش]
هزاردستان یا بلبل پرنده ملی ایران زمین و بنگلادش است. عشق این پرنده
به گل رز نیز بسیار در فرهنگ ملل مختلف مشهور است به طوری که در ادبیات و نگارههای
ایرانی (گل و بلبل) و ترکیه بسیار به آن اشاره شده است. نقش گل و بلبل در گبه ایرانی
بخصوص در میان عشایر کهگیلویه و بویر احمد از رایج ترین نقوش است و دو بلبل روبروی
یکدیگر بر روی یک شاخه گل که گلهای آن همان نیم گلهای هشت پر است نشستهاند.[۲]
/////////////
به عربی عندلیب:
العندليب (والجمع: عنادل) (الاسم العلمي: Luscinia
megarhynchos)
(بالإنجليزية: Common Nightingale)، هو طائر ينتمي إلى صائدة الذباب (فصيلة: Muscicapidae).
محتويات [أظهر]
المواطن[عدل المصدر]
منتشر بكثرة في أوروبا وآسيا وشمال أفريقيا.
الشكل والغناء[عدل المصدر]
طول جسمه يتراوح بين 15 إلى 16.5 سم وهو ذو بطن لونه بني فاتح أو رمادي,
ظهره بني وذنبه بني يميل إلى الحمرة. يعيش في التشققات الموجودة في الأبنية. ويقوم
ببناء عشه من القش. وتبيض أنثاه العديد من البيض. ويتغذى على الحشرات كالديدان وعلى
الحبوب.
صوت الذكر مشهور جدا وعال ومتنوع التصفير خاصة في موسم التكاثر. بالرغم
من انه يغني طول النهار, فهو يغني بصورة غير عادية بالمساء ويجعل هذا تغريده بارزا
لأن القليل من العصافير تلك التي تغني في مثل هذا الوقت. وتشير الأبحاث الأخيرة إلى
أن العصافير تغني بصوت أقوى في المناطق المسكونة وخاصة المدن أكثر من غيرها وذلك حتى
تتغلب على الضجة.
الرموزية[عدل المصدر]
في الثقافة[عدل المصدر]
انظر أيضا[عدل المصدر]
قائمة طيور الشرق الأوسط
قائمة طيور مصر
مراجع[عدل المصدر]
^ مذكور في : نظام معلومات تصنيفية متكاملة — وصلة : http://www.itis.gov/servlet/SingleRpt/SingleRpt?search_topic=TSN&search_value=560897 — تاريخ
النشر: 20 أغسطس 1999 — تاريخ الاطلاع: 19 سبتمبر 2013
وصلات خارجية[عدل المصدر]
مشاريع شقيقة شاهد في كومنز صور وملفات عن: عندليب مشاريع شقيقة توجد
في ويكي أنواع معلومات أكثر حول: عندليب مشاريع شقيقة اقرأ اقتباسات من أقوال عندليب
في ويكي الاقتباس.
Nightingale videos, photos &
sounds on the Internet Bird Collection
Uncompressed high-quality
Nightingale sound file, The Freesound Project, (requires free account to
download). Retrieved 14 April 2012.
High-quality Nightingale sound
file, The Freesound Project: (requires free account to download). Retrieved 14
April 2012.
Royal Society for the Protection
of Birds (British) Nightingale Nightinghale, Retrieved June 11, 2007
Rose and nightingale in Persian
art
Nightingale song and behavioural
ecology
Ageing and sexing (PDF) by Javier
Blasco-Zumeta
أيقونة بوابة
//////////////////
به عبری سمیر، هیلدن، نیها هیلدن:
זמיר הירדן או זמיר
רונן (שם מדעי: Luscinia megarhynchos) הוא מין של ציפור שיר קטנה בסוג זמיר.
זמיר הירדן נפוץ באירופה,
באסיה ובצפון אפריקה. תפוצתו דרומית יותר משל הזמיר המנומר (Luscinia
luscinia).
אורך גופו של פריט
בוגר נע בין 15 ל-16.5 ס"מ ובדומה לזמיר המנומר, הוא בעל בטן חומה בהירה עד אפורה,
גבו חום וזנבו חום אדמדם. תזונתו של זמיר הירדן נשענת בעיקר על חרקים.
קולו המפורסם של הזכר
גבוה עם מגוון מרשים של שריקות, סלסולים וגרגורים. למרות שהוא מזמר גם במהלך היום,
הוא מזמר באופן בלתי רגיל מאוחר בערב וזמירותיו בולטות במיוחד משום שרק ציפורים מעטות
מזמרות בזמן זה. מחקרים שנערכו לאחרונה מראים כי הציפורים שרות אפילו חזק יותר באזורים
עירוניים או קרוב לסביבה עירונית על מנת להתגבר על רעשי הרקע.
///////////////
به کردی بیلبیل:
Bilbil (Luscinia megarhynchos), balindeyeka
ji malbata mêşgiran e ku bi taybetî xweşikbûna wîçina xwe ve bi nav û deng e.
Bilbil cureyek ji balindeyên wîçanok e. Gelek cureyên bilbilan hene. Hinek ji
wan di qefesan de tên xwedîkirin. Ji cî û warên germ hez dikin.
///////////
به آذری بولبول:
Cənub
bülbülü (lat. Luscinia megarhynchos) - milçəkqapanlar fəsiləsinin bülbül cinsinə
aid quş növü.
Bədənlərinin
uzunluğu adətən 17 sm, kütləsi isə 25 q olur.
Rütubətli
yerlərdəki, kolluqlarda və çay vadilərində yaşayırlar.
Köçəri
quşdur, Afrikada qışlayır.
///////////
به ترکی بولبول، عندلیب، هزار:
Bülbül (Luscinia megarhynchos), sinekkapangiller (Muscicapidae) familyasından sesinin
güzelliği ve gece ötüşüyle ün kazanmış olan ötücü bir kuş türü. Eski edebiyatımızda andelib ve hezar da
denirdi.
////////////
Common nightingale
From Wikipedia, the free encyclopedia
Common nightingale
|
|
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Class:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
L. megarhynchos
|
The common
nightingale or simply nightingale (Luscinia
megarhynchos), also known as rufous nightingale, is a
small passerine bird best known for its
powerful and beautiful song. It was formerly classed as a member of thethrush family Turdidae, but is now more
generally considered to be an Old World flycatcher, Muscicapidae.[2] It belongs to a
group of more terrestrial species, often called chats.
Contents
"Nightingale"
is derived from "night", and the Old English galan,
"to sing".[3][4]The genus name Luscinia is Latin for
"nightingale" and megarhynchos is fromAncient Greek megas,
"great" and rhunkhos "bill".[5]
Male
The
common nightingale is slightly larger than the European robin, at 15–16.5 cm
(5.9–6.5 in) length. It is plain brown above except for the reddish tail.
It is buff to white below. Sexes are similar. The eastern subspecies L. m. hafizi and L.
m. africana have paler upperparts and a stronger face-pattern,
including a pale supercilium. The song of the
nightingale[6] has been described
as one of the most beautiful sounds in nature, inspiring songs, fairy tales, opera, books, and a great deal of
poetry.[7]
MENU
0:00
Song recorded in Devon, England
It
is a migratory insectivorous
species breeding in forest and scrub in Europeand south-west Asia, and wintering in
sub-Saharan Africa. It is not found
naturally in the Americas. The distribution is
more southerly than the very closely related thrush nightingale Luscinia
luscinia. It nests on or near the ground in dense vegetation. Research
in Germany found that favoured
breedinghabitat of nightingales was defined by a
number of geographical factors.[8]
·
more than 20 days/year on
which temperatures exceed 25 °C (77 °F)
In
the UK the bird is at the northern limit of its range which has contracted in
recent years, placing it on the amber list for conservation. Despite local
efforts to safeguard its favoured coppice and scrub habitat, numbers fell by 53
per cent between 1995 and 2008.[9] A survey conducted
by the British Trust for Ornithology in 2012 and 2013 recorded some 3,300
territories, with most of these clustered in a few counties in the south-east
of England, notably Kent, Essex, Suffolk, and East and West Sussex.[10]
By
contrast, the European breeding population is estimated at between 3.2 and 7
million pairs, giving it green conservation status (least concern).[11]
This section does not cite any sources. Please
help improve this section by adding citations to reliable sources. Unsourced material may be challenged andremoved. (August 2013) (Learn how and when to remove this template message)
|
Common
nightingales are so named because they frequently sing at night as well as
during the day. The name has been used for more than 1,000 years, being highly
recognisable even in its Old English form nihtgale,
which means "night songstress". Early writers assumed the female sang
when it is in fact the male. The song is loud, with an impressive range of
whistles, trills and gurgles. Its song is particularly noticeable at night
because few other birds are singing. This is why its name includes
"night" in several languages. Only unpaired males sing regularly at
night, and nocturnal song is likely to serve to attract a mate. Singing at
dawn, during the hour before sunrise, is assumed to be important in defending
the bird's territory. Nightingales sing even more loudly in urban or near-urban
environments, in order to overcome the background noise. The most
characteristic feature of the song is a loud whistling crescendo, absent from
the song of thrush nightingale. It has a frog-like alarm call.
The
common nightingale is an important symbol for poets from a variety of ages, and
has taken on a number of symbolic connotations. Homer evokes the
Nightingale in the Odyssey, suggesting the myth
of Philomela and Procne (one of whom,
depending on the myth's version, is turned into a nightingale[12]).[13] This myth is the
focus of Sophocles' tragedy, Tereus, of which only fragments remain. Ovid, too, in his Metamorphoses, includes the most
popular version of this myth, imitated and altered by later poets,
including Chrétien de Troyes, Geoffrey Chaucer, John Gower, and George Gascoigne. T.S. Eliot's "The Waste Land" also evokes the
common nightingale's song (and the myth of Philomela and Procne).[14]Because of the violence
associated with the myth, the nightingale's song was long interpreted as a
lament.
The
common nightingale has also been used as a symbol of poets or their poetry.[15] Poets chose the
nightingale as a symbol because of its creative and seemingly spontaneous
song. Aristophanes's Birds and Callimachus both evoke the
bird's song as a form of poetry. Virgil compares the
mourning of Orpheus to the “lament of the nightingale”.[16]
In Sonnet 102 Shakespeare
compares his love poetry to the song of the common nightingale (Philomel):
"Our
love was new, and then but in the spring,
When
I was wont to greet it with my lays;
As
Philomel in summer's front doth sing,
And
stops his pipe in growth of riper days:"
During
the Romantic era the bird's
symbolism changed once more: poets viewed the nightingale not only as a poet in
his own right, but as “master of a superior art that could inspire the human
poet”.[17] For some romantic
poets, the nightingale even began to take on qualities of the muse. Coleridge
and Wordsworth saw the nightingale more as an instance of natural poetic
creation: the nightingale became a voice of nature. John Keats' "Ode to a Nightingale" pictures the nightingale
as an idealized poet who has achieved the poetry that Keats longs to write.
Invoking a similar conception of the nightingale, Shelley wrote in his “A Defense of
Poetry":
"A
poet is a nightingale who sits in darkness and sings to cheer its own solitude
with sweet sounds; his auditors are as men entranced by the melody of an unseen
musician, who feel that they are moved and softened, yet know not whence or
why.”[18]
·
The Aēdōn (Ancient Greek: Ἀηδών,
"Nightingale") is a minor character in Aristophanes's 414 BC Attic comedy The Birds.
·
The love of the
nightingale for the rose is widely used, often metaphorically, in Persian literature.[19]
·
"The Owl and the Nightingale" (12th or 13th
century) is a Middle
English poem
about an argument between these two birds.
·
John Milton's sonnet "To the
Nightingale" (1632–33) contrasts the symbolism of the nightingale as a
bird for lovers, with the cuckoo as the bird that called when wives were
unfaithful to (or "cuckolded") their husbands.
·
Samuel Taylor Coleridge's "The Nightingale: A Conversation Poem", printed in 1798,
disputes the traditional idea that nightingales are connected to the idea of
melancholy.
·
Ludwig van Beethoven's Symphony No. 6 (1808), the
"Pastoral Symphony", includes in its second movement fluteimitations of nightingale
calls.
·
John Keats's "Ode to a Nightingale" (1819) was
described by Edmund Clarence Stedman as "one of our
shorter English lyrics that still seems to me... the nearest to perfection, the
one I would surrender last of all"[20] and byAlgernon Charles Swinburne as "one of the
final masterpieces of human work in all time and for all ages".[21]
·
The beauty of the
nightingale's song is a theme in Hans Christian Andersen's story "The Nightingale" from 1843.[22]
·
A recording of
nightingale song is included, as directed by the score, in "The Pines of
Janiculum", the third movement of Ottorino Respighi's 1924 symphonic poem Pines of Rome (Pini di Roma).
·
Igor Stravinsky based his first
opera, The Nightingale (1914), on the Hans
Christian Andersen story and later prepared a symphonic poem, The Song of the Nightingale (1917), using music
from the opera.
·
In 1915, Joseph Lamb wrote a rag called
"Ragtime Nightingale" that was intended to imitate the nightingale
calls.[23]
·
"A Nightingale Sang in
Berkeley Square" (1939) was one of the most popular songs in
Britain during World War II.
·
Finnish symphonic metal
band Nightwish included the song
"Know Why The Nightingale Sings" in their debut
album "Angels Fall First"
1.
Jump up^ BirdLife International (2012). "Luscinia
megarhynchos". IUCN Red List of
Threatened Species. Version 2013.2. International Union for
Conservation of Nature. Retrieved 26 November 2013.
2.
Jump up^ George Sangster,
Per Alström, Emma Forsmark, Urban Olsson. Multi-locus phylogenetic
analysis of Old World chats and flycatchers reveals extensive paraphyly at
family, subfamily and genus level (Aves: Muscicapidae). Molecular Phylogenetics
and Evolution 57 (2010) 380–392
3.
Jump up^ "Nightingale". Oxford English Dictionary (3rd ed.). Oxford University Press. September 2005. (Subscription or UK public library
membership required.)
4.
Jump up^ "Gale". Oxford English Dictionary (3rd ed.). Oxford University Press. September 2005. (Subscription or UK public library
membership required.)
5.
Jump up^ Jobling, James
A. (2010). The Helm Dictionary of Scientific Bird Names. London, United
Kingdom: Christopher Helm. pp. 233, 245. ISBN 978-1-4081-2501-4.
6.
Jump up^ British Library
Sound Archive. British wildlife
recordings: Nightingale, accessed 29 May 2013
7.
Jump up^ Maxwell,
Catherine. "The Female
Sublime from Milton to Swinburne: Bearing Blindness", Manchester University
Press, 2001, pp. 26–29 ISBN 0719057523
8.
Jump up^ (German) Wink, Michael
(1973): " Die Verbreitung der Nachtigall (Luscinia megarhynchos)
im Rheinland". Charadrius 9(2/3):
65-80. (PDF)
9.
Jump up^ "Nightingale population
fallen by 50%". British Trust for Ornithology.
Retrieved 20 April 2014.
10.Jump up^ "Nightingale survey
latest news". British Trust for Ornithology.
Retrieved 20 April 2014.
11.Jump up^ "Birdfacts — British
Trust for Ornithology". British Trust for Ornithology.
Retrieved 20 April 2014.
12.Jump up^ Salisbury, Joyce
E. (2001), Women in the ancient
world,
ABC-CLIO, p. 276, ISBN 978-1-57607-092-5
13.Jump up^ Chandler, Albert
R. (1934), "The Nightingale in
Greek and Latin Poetry", The Classic Journal, The Classical
Association of the Middle West and South, XXX (2): 78–84
14.Jump up^ Eliot, T.S.
(1964), The Waste Land and Other Poems (Signet Classic ed.), New
York, NY: Penguin Group, pp. 32–59,ISBN 978-0-451-52684-7
15.Jump up^ Shippey, Thomas
(1970), "Listening to the
Nightingale", Comparative Literature, Duke
University Press, XXII (1): 46–60
16.Jump up^ Doggett, Frank
(1974), "Romanticism's
Singing Bird", Studies in English Literature
1500-1900, Rice University, XIV (4): 568
17.Jump up^ Doggett, Frank
(1974), "Romanticism's
Singing Bird", Studies in English Literature
1500-1900, Rice University, XIV (4): 570
19.Jump up^ Diba, Layla S.
(2001). "Gol o bolbol". In Yarshater, Ehsan. Encyclopædia
Iranica. 11. London and New York: Routledge. pp. 52–57.
Retrieved 15 November 2013.
21.Jump up^ Swinburne, Algernon Charles (1886),
"Keats", Miscellanies, New York: Worthington
Company, p. 221, retrieved 2008-10-08. Reprinted from
the Encyclopædia Britannica.
·
High-quality Nightingale
sound file,
The Freesound Project: (requires free account to download). Retrieved 14 April
2012.
·
Royal Society for the
Protection of Birds (British) Nightingale Nightingale, Retrieved June 11,
2007.
·
Uncompressed high-quality
Nightingale sound file, The Freesound Project, (requires free
account to download). Retrieved 14 April 2012.
&&&&&&&
بلبوس . [ ب َ ] (اِ) نوعی از پیازصحرایی
باشد و آنرا به عربی بصل الزیز و بصل الذئب خوانند. (از برهان ) (از آنندراج ). بصل
الزیز، و گویند پیاز تلخ . (از الفاظالادویة). بعضی گفته اند زیزی است وبعضی گفته اند
تلخ پیاز است ، درجمله پیازی است که بخورند، برگ او همچون برگ گندنا است آنکه شکوفه او همچون بنفشه است . (از ذخیره خوارزمشاهی در قراباذین ).لغت یونانی است و به فارسی
زیز و تلخه پیاز نامند و به عربی بصل الذئب ، و آن مثل پیاز توبرتو نیست ، بلکه مثل
یک دانه سیر، و پوست او سیاه و منتسج و برگش
مثل برگ پیاز و عریضتر از آن و در طعم و بوی شبیه به پیاز، و به ترکی داغ سوغانی ،
و در لرستان نرم طرم نامند. (از تحفه حکیم
مومن ). موسیر. (فرهنگ فارسی معین ). بصل برّی . بلیسا. || نوعی از خشخاش که آنرا خشخاش
زبدی گویند. (از برهان ) (از آنندراج ).
-
بصل الزیز. [ ب َ ص َ لُز زی ] (ع اِ مرکب
) بلبوس است و بصل ماکول نیز گویند و آن پیاز لیز است ، بشیرازی پیاز تلکه خوانند و
به تبریزی ززی . (اختیارات بدیعی نسخه خطی کتابخانه لغت نامه ). بلبوس . (فهرست مخزن الادویه ). بلبوس
است و آن شبیه به عنصل (پیاز) است و بسیار بزرک نشود و جالینوس گوید بصل الفار است
. (از تذکره داود ضریر انطاکی ). پیاز دشتی
. (یادداشت لغت نامه ).
////////////
موسیر: به فارسی «سیر کوهی» نیز میگویند
در کتب طب سنتی «ثوم جبلی» آمده است طعم آن کمی تلخ است به همین جهت آن را «تلخ پیاز»
هم میگویند [مخزن در برخی مدارک طب سنتی «اسقوردیون» هم آورده شده است. به فرانسویEchalo te و به انگلیسیShallot وascalonian garlic وScallion گفته میشود.
گیاهی است از خانوادهLiliaceae نام علمی آنAllium ascalonicum L
. است.
خواص آن شبیه پیاز و سیر است. جوشانده
150 گرم پیاز یا موسیر در یک لیتر آب عسل به عنوان جوشانده مدر مصرف میشود و در مواردی
که دفع ادرار با مشکل مواجه است بسیار اثر مفید دارد. در هندوستان موسیر را به عنوان
افزایش دهنده نیروی جنسی تجویز میکنند و قطره آن را برای تسکین درد گوش مصرف میکنند.
در فرهنگ مخزن الادویه موسیر را به فارسی
«بصل الزیز» نیز گفته است ولی در سایر مدارک طب سنتی بصل الزیز را نامی برایMuscari Comosum یا زاغک و
موسیر ذکر میکنند، ولی اکثریت مدارک معتبر موسیر را نام فارسی برایEchalote وA .Ascalonicum میدانند.
معارف گیاهی
/////////////
گرچه شماری از گیاهان تیره پیاز
بومی چین اند،1 یك گونه آن یعنی پیاز كوهی (Allium scorodo prasum؛ به فرانسه، rocambole)، چنانکه از نام چینی آن
hu swan یا hu ("سیر
مردمان هو، سیر ایرانی") برمیآید، از نظر چینیها خاستگاهی بیگانه
دارد. در این مورد نیز روایت كهنه انتساب ورود آن به چین به چان کیین
ساخته و پرداخته ادوار بعد است و نخستین بار در اثر مجعول Po wu či و پس از آن در فرهنگ لغات T'an yün از میانه سده هشتم پدیدار
شد.2
حتی لی شیـچن3 هم تنها
گوید : "مردمان دودمان هان، hu swan را از آسیای مركزی به دست آوردند". به هر روی زدودن پیشداوری یا خطای دیرینه حتی از
ذهن دانشمندان دشوارمی نماید. در سال 1915
کوشیدم این خطا را درست كنم، روی سخنم هم به ویژه با هیرت بود كه در سال 1895 به خطا گفته بود سیر را باید
چان کیین نخستین بار وارد چین برده باشد. با این همه همین برداشت غلط را در سال 1917 نیز واگوئی كرده است،4 حال آنكه نگاهی به Botanicon Sinicum 5 تردیدی برایش
باقی نمیگذاشت كه قدمت دستكم چهار گونه از تیره پیاز در چین به پیش از تاریخ میرسد.
نخستین بار تائو هونـكین (T'ao Hun-kin) (451 تا 536
م) به این گونه آسیای مركزی یا ایرانی تیره پیاز اشاره كرد، مشروط بر آنكه مطلبی
كه در Čen lei pen ts'ao و Pen ts'ao kan mu به او نسبت داده شده واقعاً از او باشد.6 وقتی این گیاه
جدید از تیره پیاز وارد چین شد، ضرورت یافت كه آن را از Allium sativum [سیر رسمی ] كه از قدیم بومی چین بود و همان بنواژه ساده یعنی swan را برای نامیدنش به كار میبردند متمایز كنند. بدین تــــرتیب
اولی را ta swan ("Allium درشت")
و دومی را swan siao ("Allium ریز") نامیدند. میگویند نخستین بار
تائو هونـكین ایجاد این تمایز را ثبت كرده است. همچنین میگویند كه نخستین بار
در Ku kin ču از hu swan نام برده
شده است؛ اما منظور نسخه قدیمــــــــــیتر Ku kin ču نوشته تسوئی پائو (Ts'ui Pao) در سده چهارم نیست، بلكه همانطور كه در Pen ts'ao تصریح شده، مراد نسخه
جدیدتری است كه فو هو (Fu Hou) در سده دهم ویرایش كرده است. به هر روی ، این متن
اكنون به نسخه قدیمیتر Ku kin ču،1 كه آكنده از الحاقات بعدی است، افزوده شده است .
همچنین، ta swan نخستین سبزی از پنج سبزی تند بوی است كه روحانیان بودایی از خوردن
آنها منع شدهاند؛ سبزیهایی كه wu hun نامیده میشوند.2
نام این پنج گیاه در برهما جالا-سوترا (Brahmajāla-sūtra) كـــــــه كوماراجیوا (Kumārajīva) به سال 406
م. ترجمه كرد برشمرده شده است.3 اگر از ta swan در نسخه اصلی این اثر نام برده شده بود، آن وقت مدرك كافی وجود میداشت
كه خاستگاه پیاز كوهی را در چین تا به
زمان دودمان تسین خاور ی (317 تا 419 م.) برسانیم.
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)
///////////
بلبوس
بفتح باء موحده و سکون لام و ضم باء موحده
و سکون واو و سین مهمله لغت یونانی است و معروف نزد عرب به بصل الذئب و بصل الزیر و
بفارسی زیر و تلخۀ پیاز و بترکی داغ سوغالی و در لرستان طرم نامند
ماهیت ان
مانند پیاز کوچکی است الا آنکه تو بر تو
نیست بلکه مانند سیر یکدانه است و پوست آن سیاه و متشنج و برک آن مانند پیاز و از ان
عریضتر و در طعم و بوی شبیه به پیاز و بیخ آن از باران بزرک می شود و اندک تلخ و مائل
بشیرینی و از ماکولات است و ابن تلمیذ کوید که مثل پیاز است و کوچک و طولانی و رنک
آن ارغوانی و رمانی و از ان کلکونه سازند و چون تخم مرغ را بآن بجوشانند مثل روناس
رنک می کند و به پیاز نرکس شبیه و برک آن مثل کراث و کل آن شبیه به بنفشه و طعم آن
با حلاوت و کفته اند بعضی از ان شیرین طعم و بعضی تلخ و بعضی بی مزه می باشد
ص: 450
طبیعت ان
در اول سوم کرم و خشک و بعضی در آخر اول
خشک کفته اند
افعال و خواص آن
مهیج باه و جالی و جاذب خون بظاهر جلد و
مسمن بدن و ضماد آن بر کمر و حوالی قضیب جهت تقویت باه مفید و مخرج پیکان تیر و خار
است از بدن و ضماد آن بتنهائی و یا با عسل جهت التوای عصب و کوفتکی استخوان و همچنین
با عسل جهت تقویت بدن که سست شده باشد و کزیدن سک دیوانه و با فلفل جهت درد معده و
با زردۀ تخم مرغ جهت کمنه الدم زیر چشم و با اودیۀ مناسبه جهت قلع ثآلیل مسماریه و
حبس عرق و با نطرون مشوی جهت تنقیۀ نخالۀ سر و قروح رطبۀ آن و با سکنجبین جهت بثور
لبنیۀ آن و با آرد جو جهت شکاف عضل و ناخن و با خانق النمر جهت کلف و بهق و آثار قروح
و سیاهی باقی مانده در بدن بعد اندمال جراحت و با سرکه جهت غرب و طلای پختۀ آن در زیر
خاکستر با بورۀ ارمنی جهت نخالۀ سر و زخمهای تازه و بدستور ضماد مشوی آن در زیر خاکستر
کرم با رؤس سمک صغاری که در مصر صبر می نامند بعد از سوختن آنها جهت قروح صفراویۀ ذقن
که بعضی از ان دانها سرایت به بعضی دیکر نماید و اکثر جوانان را پیش از برآمدن ریش
عارض می کردد و دیر می ماند و با سرکه جهت غرب که ورم مآق عظیم چشم است و چون با آب
بپزند و با سرکه بخورند جهت وهن عضل و حمول آن جهت اخراج جنین و مشیمه نافع المضار
بطئ الهضم و مولد خلط غلیظ لزج حاد و مضر عصب و مورث مغص مصلح آن کاسنی و شیر تازه
با عسل و دافع نفخ
ص: 451
آن انیسون و مخلل آن یعنی پروردۀ آن در
سرکه محرک باه مرطوبین است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////////
به عربی بلبوس:
- بلبوس بحري (باللاتينية: Leopoldia
maritima) في بلاد الشام والمغرب العربي وكريت
- بلبوس
ثنائي الألوان (باللاتينية: Leopoldia
bicolor) في بلاد الشام ومصر
- بلبوس
رقيق الأزهار (باللاتينية: Leopoldia
tenuiflora) في بلاد الشام وتركيا والقوقاز وشرق أوروبا
- بلبوس
طويل الساق (باللاتينية: Leopoldia
longipes) في بلاد الشام وسيناء وتركيا والقوقاز
- بلبوس عاجي (باللاتينية: Leopoldia
eburnea) في بلاد الشام ومصر
- بلبوس وبري (باللاتينية: Leopoldia
comosa) في بلاد الشام ومصر والمغرب العربي وحوض البحر
الأبيض المتوسط وكثير
من مناطق أوروبا
المراجع[عدل]
- ^ «بُلبُوس:
هو بصل الزيز.» ابن البيطار، الجامع
لمفردات الأدوية والأغذية.
//////////////
Leopoldia
From Wikipedia, the free encyclopedia
Leopoldia
|
|
L. comosa in Slovakia
|
|
Kingdom:
|
|
Clade:
|
|
Clade:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Genus:
|
|
·
Pelotris Raf.
·
Etheiranthus Kostel.
·
Comus Salisb.
·
Botrycomus Fourr.
|
Leopoldia is a genus of bulbous perennials in the family Asparagaceae, subfamilyScilloideae.[2] The genus is
widespread around the Mediterranean region and neighboring
lands, from the Canary Islands to Iran.[1][3]
Leopoldia was formerly
included in the genus Muscari (as the Leopoldia group
or subgenus), and like them are often called Grape Hyacinths.[4] Their flowers are
arranged in a spike or raceme with those at the
top more brightly coloured than those lower down.
Contents
Leopoldia can be
distinguished from Muscari by being generally taller plants
and having more open spikes or racemes of flowers, caused
by the individual flowers being spaced further apart. The lower fertile flowers
are relatively long, often urn-shaped or tubular and are white, yellow, green
or brown but never blue; they have distinct 'shoulders' close to the mouth of
the flower, which is smaller than the general diameter of the flower and
surrounded by small lobes or "teeth" formed by the ends of the
fused tepals. The colour of the lobes
is a diagnostic feature in identifying species. At the top of the raceme there
is usually a tuft of bright violet, blue or pink sterile flowers.[4]
In
1819, William Herbert was the first to
use Leopoldia as the name of a genus; it was proposed as a
provisional name (nomen provisorium) for the genus he later (in 1821)
called Hippeastrum. Although Leopoldia was
subsequently validated (i.e. it became the correct name for Hippeastrum),
this was overlooked, andHippeastrum rather than Leopoldia was
used for the genus of New Worldamaryllids. In 1845, Filippo Parlatore independently
proposed Leopoldia for a group of species he separated
from Muscari. In 1970, Fabio Garbari and Werner Greuter proposed that
Parlatore's Leopoldia should be conserved and Herbert'sLeopoldia rejected.
This was accepted and Leopoldia Parl. is now a conserved
name (nomen conservandum), and so the correct name for the genus
described here.[5]
3.
Leopoldia comosa (L.) Parl., 1847 - Mediterranean and
Europe from Canary Islands to Iran, north to Great Britain, Denmark, Poland,
Ukraine; naturalized in South Australia and in parts of the USA
8.
Leopoldia longipes (Boiss.) Losinsk., 1935 - from the Caucasus
south to Sinai and the Persian Gulf
9.
Leopoldia maritima (Desf.) Parl., 1845 - North Africa and
southwest Asia from Morocco to Iran; also Crimea
10.
Leopoldia tenuiflora (Tausch) Heldr., 1878 - from Germany and
Italy east to Ukraine, Iran, Saudi Arabia
This section does not cite any sources. Please
help improve this section byadding citations to reliable sources. Unsourced material may be challenged andremoved. (April 2015) (Learn how and when to remove this template message)
|
L.
comosa bulbs
are pickled and eaten in Iran under the name of "moosir" (موسیر),
and also in Greece under the name of "volvoi" (βολβοί), meaning
"bulbs", and in the Basilicata and Apulia region of Italy,
under the names of "lampascioni", "lampasciuni", and
"lamponi". They are included in the Ark of Taste catalogue of
heritage foods.
1.
^ Jump up to:a b c "Leopoldia", World Checklist of
Selected Plant Families, The Board of Trustees of the Royal Botanic Gardens, Kew,
retrieved 2014-02-25
2.
Jump up^ Stevens, P.F. (2001
onwards), "Asparagales: Scilloideae", Angiosperm
Phylogeny Website, retrieved 2014-02-25
4.
^ Jump up to:a b Mathew, Brian
(1987), The Smaller Bulbs, London: B.T. Batsford, ISBN 978-0-7134-4922-8, pp. 126
5.
Jump up^ Garbari, F.
& Greuter, W. (1970), "On the Taxonomy and Typification of Muscari
Miller (Liliaceae) and Allied Genera, and on the Typification of Generic
Names", Taxon, 19 (3): 329–335, doi:10.2307/1219056
/////////////
به عربی بلبوس وبري، بَصَل الزِّيز، أو بَصَل الزَّاز:
بلبوس وبري
بصل الزيز
|
|
|
|
المملكة:
|
|
الشعبة:
|
|
الشعيبة:
|
|
الرتبة:
|
|
الفصيلة:
|
|
الأسرة:
|
|
الجنس:
|
|
النوع:
|
بصل الزيز
|
/////////////
Leopoldia comosa
From Wikipedia, the free encyclopedia
Leopoldia comosa
|
|
Kingdom:
|
|
Clade:
|
|
Clade:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
L. comosa
|
·
Hyacinthus comosus L.
·
Muscari comosum (L.) Mill.
|
Leopoldia
comosa (syn. Muscari
comosum) is a perennial bulbous plant. Usually
called the tassel hyacinth[2] or tassel
grape hyacinth,[3] it is one of a
number of species and genera also known as grape hyacinths. It is found in
rocky ground and cultivated areas, such as cornfields and vineyards,[4] in south-east
Europe to Turkey and Iran,[5] but has naturalized
elsewhere. In southern Italy and Greece, its bulb is a culinary delicacy.
Described
by Oleg
Polunin as
"a striking plant", it has a tuft of bright blue to violet-blue
sterile flowers above brownish-green fertile flowers, which open from dark blue
buds.[4] This tuft gives
rise to the name "tassel hyacinth".[5] The flower stem is
20–60 cm tall; individual flowers are borne on long stalks, purple in the
case of the sterile upper flowers. Mature fertile flowers are 5–10 mm long
with stalks of this length or more and are bell-shaped, opening at the mouth,
where there are paler lobes. The linear leaves are 5–15 mm wide, with a
central channel.[4][5]
Leopoldia
comosa naturalizes
easily and may become invasive. It has spread northwards from its original
distribution, for example appearing in the British Isles in the 16th century.
In
a cultivar called 'Monstrosum'
or 'Plumosum', all the flowers have become branched purple stems.[5]
Contents
The
edible bulb is eaten in some Mediterranean countries. In Apulia andBasilicata, it is cultivated and
known as lampagioni or lampascioni.[6] In Greek it is called
βολβοί, βροβιούς volví, vrovioús. In Greece and especially
on Crete, it is considered a
delicacy and collected in the wild. The cleaned bulbs are boiled several times,
pickled. and then kept in olive oil.
Lampascioni sott'olio, made from bulbs ofLeopoldia
comosum, is a gastronomic specialty of the Italian region ofApulia
Leaves of the plant
Illustration from Johann Georg Sturm
(Painter: Jacob Sturm) 1796.Deutschlands Flora in Abbildungen, plate 40.
Ornamental cultivar 'Plumosum'
Clear flower view, Djerba island, Tunisia
1.
^ Jump up to:a b WCSP
(2011), World Checklist of
Selected Plant Families, The Board of Trustees of the Royal Botanic Gardens, Kew,
retrieved 2011-11-14, search for "Leopoldia comosa"
2.
Jump up^ "BSBI List 2007". Botanical Society of
Britain and Ireland. Archived from the original (xls) on 2015-02-25.
Retrieved2014-10-17.
3.
Jump up^ "Muscari
comosum". Natural Resources
Conservation Service PLANTS Database. USDA. Retrieved 28
January 2016.
4.
^ Jump up to:a b c Polunin, Oleg
(1969), Flowers of Europe : a field guide, London: Oxford University
Press, ISBN 978-0-19-217621-9, p. 502 (under the
name M. comosum)
5.
^ Jump up to:a b c d Mathew, Brian
(1987), The Smaller Bulbs, London: B.T. Batsford, ISBN 978-0-7134-4922-8, p. 130 (under the
name M. comosum)
//////////////
به عربی بلبوس أوشري :
بلبوس أوشري (الاسم العلمي:Muscari aucheri) هو نوع من النباتات يتبع
جنس البلبوس من الفصيلة الهليونية[1] .
أنظر أيضاً[عدل]
البلبوس
مراجع[عدل]
^ موقع لائحة النباتات (بالإنكليزية) The Plant List بلبوس أوشري
تاريخ الولوج 12 شباط 2015
////////////
Muscari aucheri
From Wikipedia, the free encyclopedia
Muscari aucheri
|
|
Kingdom:
|
|
Clade:
|
|
Clade:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
M. aucheri
|
Muscari aucheri
(Boiss.) Baker |
|
·
Botryanthus aucheri Boiss.
·
M. lingulatum Baker
·
M. sintenisii Freyn
·
M. tubergenianum Hoog ex Turrill
|
Muscari
aucheri is
a perennial bulbous plant, one of a
number of species and genera known as Grape Hyacinth. Originally
from Turkey, where it grows in
grassy alpine areas, it is sometimes grown as an ornamental plant. The name M.
tubergenianum(also spelt M. tubergianum) may be used in the
horticultural literature.[2]
M.
aucheri is
usually less than 10 centimetres (3.9 in) tall, although taller forms are
known. There are usually only two or three leaves per bulb, relatively wide for
aMuscari, which have a greyish green upper side and a hooded or
boat-shaped tip. The flowers are arranged in a dense spike or raceme. The lower fertile
flowers are bright blue with whitish lobes or teeth around the mouth of the
more or less spherical flower; the upper sterile flowers are a paler blue or
almost white.[2]
In
cultivation it is said to be easy to grow but not to increase very rapidly. The
plant sold under the name M. tubergenianum is more robust than
the wild form, or possibly a hybrid.[2]
Numerous cultivars are available, such
as 'Blue Magic', 'White Magic', 'Mount Hood' and 'Dark Eyes' (the last has also
been listed as a cultivar of M. armeniacum or M.
botryoides).
1.
Jump up^ "Muscari
aucheri", World Checklist of Selected Plant Families, The
Board of Trustees of the Royal Botanic Gardens, Kew,
retrieved 2011-11-19
2.
^ Jump up to:a b c Mathew, Brian
(1987), The Smaller Bulbs, London: B.T. Batsford, ISBN 978-0-7134-4922-8, p. 126
6. در Kin kwei
yao lio (Ch. c, p. 24b)، متعلق به سده دوم ترسائی،
نام hu swan
ذكر شده، اما به احتمال قوی این اشاره از الحاقات بعدی است (ص 205 كتاب پیش رو ).
2. در Pen ts'ao
kan mu (Ch. 26, p. 6b) ذیل مطلع swan به این موضوع
پرداخته شده، و استوارت (Chinese
Materia Medica, p. 28) آن را تلخیص كرده است. نیز، نک. : De Groot, Le
Code du Mahāyāna en Chine, p. 42. كه متأسفانه نام پنج گیاه در آن به اشتباه ترجمه شده است (ادعا
شده كه ’’le lys d'eau montant‘‘! [سوسن آب بالاآور] ترجمه تحت اللفظی hin-k'ü، ’’انقوزه‘‘ [نك:
ص 361 كتاب پیش رو ] است)، و
Chavannes and Pelliot, Traité manichéen, pp. 233-235.