تمر. [ ت َ ] (ع اِ) خرما. (دهار) (منتهی الارب ) (انجمن آرا) (آنندراج )(ناظم الاطباء). و در عربی خرما را گویند. (برهان ). خرمای خشک . (غیاث اللغات ). ثمر خشک نخل . (از اقرب الموارد). واحد آن تمرة و ج ، تمرات و تمور و تمران است . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). به فارسی خرما نامند و او را از ابتداء تکون تا انتها، هفت مرتبه می باشد یکی طلع که ولیع نیز گویند و دیگر بلج سیم خلال . چهارم بسر. پنجم قسب . ششم رطب . هفتم تمر... و تمر در دویم گرم و در اول خشک و بعضی در اول تر دانسته اند. مبهی مبرودین و موافق سینه و شش و کثیرالغذا و مولد خون متین و مقوی کرده ٔ لاغر شده و تلیین مفاصل . و جهت فالج و اعیا و درد ورک و امراض بارده و بلغمیه و درد کمر. و طبیخ او با حلبه جهت تب بلغمی و حصاة مجرب است و مولد سودا و سده ٔ جگر و سپرز و محرق خون و معفن اخلاط و مصدع و مورث قلاع و رمدو درد دندان و مصلحش روغنها و خشخاش و بادام و سکنجبین و آب انار. و محرور را اجتناب اولی و در بلدی که خرما حاصل نشود اهل آن بلد باید بسیار تقلیل نمایندو دانه ٔ خرما مرکب القوی و قابض و مسحوق او جهت اسهال و ذرور سوخته ٔ او جهت رویانیدن مژه و قروح خبیثه والصاق جراحت تازه و قرحه ٔ چشم و سبل جرب و حدت بصر نافع است و چون تمر را در شیر تازه خیسانیده تناول نمایند و از عقب آن شیر بنوشند در تقویت باه بی عدیل است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به ترجمه ٔ صیدنه و فهرست مخزن الادویه و بحرالجواهر و اختیارات بدیعی شود.
- التمر بالسویق ؛ مثلی است در مکافات زنند. (التاج ، از ذیل اقرب الموارد) :
لسنا من القوم الذین اذا
جاء الشتاء فجارهم تمر.
یعنی آنان مال همسایه را خورند و آن را حلال دارند چنانکه مردم خرما را بزمستان شیرین شمارند. (از ذیل اقرب الموارد ایضاً).
//////////
تمر
بفتح تا و سکون میم و راء مهمله بفارسی خرما و بهندی کهجور و چهارا نامند
ماهیت ان
معروف است و نر و ماده می باشد نر آن طلع و خوشه برمی آورد و ثمر نمی بندد بخلاف مادۀ آن و در خوشهای طلع هر دو نوع کردی می باشد که آن را کشن می نامند و در ابتدای ظهور خامی کرد نر را بر ماده می زنند ثمر آن بالیده و شیرین و شاداب و تخم آن کوچک می کردد و الا خوب نمی شود و از ابتدای تکون تا انتها و کمال بلوغ و رسیدکی هفت مرتبه مقرر کرده اند و هر مرتبه را بنامی موسوم اول را طلع و لیغ نیز کویند و دوم را بلح و سوم را خلال و چهارم را بسر و پنجم را قسب و ششم را رطب و هفتم را تمر و هریک آن ان شاء اللّه تعالی در اماکن خود مذکور خواهد شد و بحسب اماکن و بلدان مختلف می باشد و بهترین اماکن که خرما در ان خوب می شود جهرم از توابع فارس است پس عمان پس جاهای دیکر و بهترین اصناف غیر جهرمی آن آزاد پس مکتوم پس خستاوی است که پوست آن نازک و مغز آن بسیار و تخم آن کوچک و شیرین رسیدۀ بی ریشه باشد
طبیعت ان
در دوم کرم و در اول خشک و بعضی در اول تر دانسته اند
افعال و خواص آن
کثیر الغذا و مولد خون متین و جهت فالج و لقوه و اعیا و تقویت کردۀ لاغر شده و تسمین بدن و باه مبرودین و امراض بارده و بلغمیه و درد کمر و تلیین مفاصل و موافق سینه و شش بارد و آشامیدن طبیخ آن با حلبه جهت تپ بلغمی و تفتیت حصاه مجرب و با برنج جهت تسمین مهزولین و خیسانیدۀ آن در شیر تازه دوشیده خصوص با اندک دارچینی و از عقب ان نیز آشامیدن شیر تازه دوشیده در تقویت باه بیعدیل دانسته اند و لیکن ثقیل و بطئ الهضم و مسدد مضر محرورین و صاحبان بلدان حاره و در بلدانی که خرما در آنها حاصل نمی شود اهل آن بلدان را اکثار خوردن آن جائز نی و مولد سودا و سدۀ جکر و سپرز و محرق خون و معفن اخلاط و مصدع و مورث قلاع دهان و رمد و درد دندان و مصلح آن آب انار و سکنجبین و روغنها و خشخاش و بادام مقشر خوردن و شستن دهان بعد خوردن آن با آب نیمکرم خصوص که سماق در ان خیسانیده باشند و بدستور غرغره با کلاب و سماق با سرکه و خائیدن طرخون که زمانی طویل در دهان باشد مانع ضعف دندان و قلاع دهان و خناق است و مصلح سدۀ آن در مبرودین جوارشات مسهله بعصر و بالجمله در محرورین موجب امراض بسیار و در مبرودین باعث زوال امراض بارده و رطوبات بلیه و خام آن نفاخ و بطئ الهضم و ثقیل و مسدد و تخم آن کرم و خشک و صحیح آن است که مرکب القوی است با برودت بسیار و حرارت کمی و شدید القبض و آشامیدن آب طبیخ آن جهت تفتیت حصاه و سائیدۀ آن جهت رفع اسهال و بستن شکم بقوت و ذرور سوختۀ آن جهت قروح خبیثه و مغسول آن جهت التصاق جراحات تازه و ریختن احداب عین و سبل و قروح آن و حدت بصر و سیاهی چشم نافع
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
خرما
اشاره
در کتب طب سنتی با نام «تمر» نام برده میشود. میوه درختی است که به فارسی «درخت خرما» و به عربی «نخل»، به فرانسویDattier وPalmier و به انگلیسیDate -plam گویند. گیاهی است از خانوادهPalmaceae که نام علمی آنPhoenix dactylifera L . میباشد.
مشخصات
درخت خرما که ارتفاع آن 20- 10 متر میشود دارای تنهای است استوانهای صاف قایم بدون انشعاب که آثار برگهای قدیم درخت روی آن به صورت برجستگیهایی باقی میماند. برگهای آن پری در قاعده خاردار، دراز به طول 6- 3 متر به رنگ سبز تیره با برگچههای سخت و خشن و مومی.
درخت خرما درختی است دو پایه، عدهای از درختها نر و عدهای از درختها ماده هستند. اگر درخت از کشت دانه حاصل شده باشد گلهای آن پس از دهسالگی ظاهر میشود و درخت شروع به گل دادن مینماید، ولی اگر درخت از پاجوش حاصل شده باشد (که معمول این است) پس از 5- 4 سال شروع به گل دادن مینماید. در اوایل ظهور، گلها در یک محفظه قهوهایرنگ نسج گیاهی قرار دارند و پس از اینکه گلهای ماده با گرده گلهای نر که از درخت نر گرفته شده تلقیح شدند، میوهها بتدریج ظاهر میشوند. از مرحله گل بودن تا خرما شدن زارعین محلی هفت مرحله را نامگذاری
معارف گیاهی، ج2، ص: 119
کردهاند که نامهای مراحل هفتگانه میوه شدن خرما عبارتاند از:
1. طلع: که بهار خرما میباشد. گرده بهار نر را «گشن» گویند و آن را تارونه نیز میگویند. در شیراز معمول است عرق تارونه از طلع تهیه و در بازار عرضه میشود.
2. بلح: گلهای ماده تلقیحشده را گویند.
3. خلال: غوره خرما که هنوز سبز است و شیرین نشده است.
4. بسر: غوره خرما که زرد شده باشد.
5. قسب: که به فارسی «خرمای سنگاشکن» و شیرازیها به آن «قسبک» گویند.
6. رطب: خرمای رسیده تازه است که رطوبت آن زیاد است.
7. تمر: خرمای رنگگرفته رسیده و آماده برای چیدن است که کمی خشکتر از رطب میباشد، هریک از مراحل فوق خواص درمانی نسبتا متفاوتی دارند که به علت عدم دسترسی همگان به آنها از نظر احتراز از تطویل کلام فقط به ذکر مرحله هفتم یعنی تمر پرداخته میشود.
میوه رسیده خرما یا تمر بسته به نوع آن به رنگهای قهوهای روشن، قهوهای، قهوهای تیره مایل به سیاه میباشد و گوشتی شیرین دارای یک هسته دراز به طول 3- 1 سانتیمتر و قطر 5- 2 میلیمتر است که به صورت خوشههای بزرگ ظاهر میشود. در بعضی ارقام، هسته به قدری کوچک است که تقریبا دیده نمیشود. تکثیر خرما از طریق کاشت پاجوشهای آن است که از پای درخت گرفته میشود. این پاجوشها که 15- 10 کیلوگرم وزن دارند در بهار به فاصله 8- 7 متر از هر طرف در محل اصلی کاشته میشوند و برای هر سه پایه نر معمولا یک پایه ماده میگذارند و میکارند.
خرما بومی مناطق گرمسیر افریقا و عربستان است و در سایر مناطق گرم جهان نیز کاشته میشود. در ایران در تمام مناطق گرمسیر کشور از جمله در قصر شیرین، مناطق مختلف خوزستان، کرمان، فارس، بلوچستان و نواحی مرکزی کاشته میشود.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی خرمای رسیده یا تمر دارای مقدار قابل ملاحظهای مواد قندی (حدود 70- 65 درصد) میباشد که حدود 25 درصد آن ساکاروز و 45 درصد گلوکوز و سایر هیدراتهای کربن است. به علاوه دارای مواد لعابی، انواع ویتامینهایD ,B ,A وE ، مقدار قابل ملاحظهای پتاسیم (648 میلیگرم در هر 100 گرم) و مقدار کمی نیز از سایر املاح میباشد.
معارف گیاهی، ج2، ص: 120
درخت خرما با خوشههای میوه
در هریک صد گرم قسمت قابل خوردن خرمای خام و خشک مواد زیر موجود است:
آب 22 گرم، پروتئین 2/ 2 گرم، مواد چرب 5/ 0 گرم، هیدراتهای کربن 72 گرم، خاکستر 9/ 1 گرم، کلسیم 59 میلیگرم، فسفر 63 میلیگرم، آهن 3 میلیگرم، سدیم 1 میلیگرم، پتاسیم 648 میلیگرم، ویتامینA 50 واحد بینالمللی، تیامین 09/ 0 میلیگرم، رایبوفلاوین 1/ 0 میلیگرم، نیاسین 2/ 2 میلیگرم.
خواص- کاربرد
خرما از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی گرم و کمی خشک و بعضی آن را گرم و کمی تر میدانند. در مورد خواص آن معتقدند که خرما از میوههای سینهای است (خرما، انجیر، عناب و مویز) و از جوشانده 50 گرم آن در 1000 گرم آب پس از صاف شدن شربت بسیار مؤثری برای رفع خشونت و نرم کردن سینه به دست میآید. برای فلج، لقوه، تقویت کلیه، درد کمر، نرم کردن مفاصل و برای سینه اشخاص سردمزاج خوب است. خوردن دمکرده خرما با شنبلیله برای تبهای بلغمی و
معارف گیاهی، ج2، ص: 121
خرد کردن سنگ مثانه مفید است. اگر خیسکرده آن در شیر تازه که کمی دارچین در آن ریخته شده باشد بخورند و پس از آن هم باز کمی شیر بیاشامند برای تقویت نیروی جنسی مؤثر است. از نظر هضم ثقیل و بطئی الهضم است و برای گرممزاجان خوب نیست. خرما معمولا برای ساکنین مناطق غیر خرماخیز مناسب نیست.
خرما موجب گرفتگی کبد، طحال، اختلال در اخلاط، سردرد، درد دندان و زخم در دهان میشود. برای رفع این عوارض میتوان آب انار، سکنجبین و بادام بیپوست خورد و بعد از خوردن خرما در اینگونه اقلیمهای غیر خرماخیز باید دهان را با آب نیمگرم که سماق در آن خیسانده باشند و یا با سرکه شست و سرانجام ممکن است با جویدن طرخون که مدتی در دهان نگهداشته شود، از بروز این عوارض جلوگیری کرد.
درخت خرما
1. میوه 2. مقطع میوه
معارف گیاهی، ج2، ص: 122
هسته خرما گرم و خشک است و خیلی قابض. خوردن دمکرده آن برای خرد کردن سنگ مثانه و ساییده آن برای بند آوردن اسهال و گرد سوخته آن برای زخمهای بدخیم نافع است.
در هند از صمغ درخت خرما برای رفع اسهال و معالجه بیماریهای مجاری تناسلی و ادرار استفاده میشود و از میوه خرمای بیهسته برای نرم کردن سینه، و به عنوان ملین، برای آسم و ناراحتیهای سینه و رفع سرفه مصرف مینمایند، همچنین در موارد تب و سوزاک کاربرد دارد، ضمنا برای افزایش نیروی جنسی میخورند.
طبق مطالعات جدید روشن شده است که دانههای گرده تلقیح خرما موجب تحریک غدد جنسی در مرد و زن میشود و خوردن عصاره 10 گرم از گرده تلقیح خرما محسوسا موجب افزایش وزن تخمدان در زن و بیضهها در مرد میشود. از همین نظر است که عرق تارونه تهیه میشود و مورد توجه است.
معارف گیاهی، ج2، ص: 123
//////////////
خرما
35. در مدارک چینی مربوط به خرما Phoenix dactylifera) دو نکته مهم آمده که از لحاظ علمی شایان توجه است: نخست نقش چین در پراکنش جغرافیایی این درخت در دوره باستان، و دوم کوششی گذرا برای خو دادن آن به آب و هوای چین. این درخت بومی چین نیست. نخستین بار در دوره تانگ اطلاعاتی راجع به آن ثبت شده هرچند پیش از آن هم در Wei šu و هم در Sui šu از آن به عنوان یکی از فرآورده های ایران ساسانی و با نام ts`ien nien tsao ("عنابهای هزار ساله"، عناب، Zizyphus vulgaris، از گیاهان بومی چین) یاد شده است.[1] Yu yan tsa tsu،[2] خرما را Po-se tsao ("عناب ایرانی") نامیده و گفته زیستگاه آن در پوـسه (ایران) است یا از آنجا به چین آرند.[3] سپس نام فارسی گیاه بصورت k'u-man، *k'ut (k'ur) man آمده که شاید همبرابر باشد با خورمان، خورمانگ، (*khurmang) *xurman فارسی میانه، خرما، xurmā در پا زند و فارسی امروز که در ترکی عثمانی و یونانی نو، ("خـــــرما") و ("درخت خرما")، و korme آلبانیایی نیز به کار گرفــته شده است.[4] در T'an šu[5] همــــــــین واژه hu-man، *guδ (gur)-man فرونگاشته شده که همبرابر است با صورت *gurman یا *kurman در فارسی میانه. واژه خرمای فارسی امروز در Pen ts'ao kan mu[6] به صورت k'u-lu (ru)-ma آمده است، که شیوه آوانگاری دوره یوآن (Yüan) است،[7] و نخستین بار در Čo ken lu که به سال 1366م منتشر شده به کار رفته است. این واژه فارسی وارد زبانهای آریایی امروزی هند و نیز گروه زبانهای مالایایی شده است، kurma در جاوهای؛ kuramō در چامی؛ korma در مالایایی، دایاکی و سوندایی؛ koromma در بوگیایی و ماکاساری؛ و نیز romö، lomö، amö در زبان خمری.
آنچه در پی میآید توصیف این درخت است به نقل از Yu yan tsa tsu: "بلندای آن به نه تا دوازده متر،[8] و دور تنه آن به یکونیم تا یک متر و هشتاد سانتیمتر میرسد. برگها همِیشه سبز و شبیه برگهای t'u t'en (نوعی خیزران) است. در ماه دوم سال گل میدهد. گلها شبیه گل موزند و دو پایه. نرم نرم باز میشوند؛ در شکاف آنها بیش از ده غلاف دانه به درازای پنج سانتیمتر و به رنگ زرد و سفید بهم رسد. وقتی مغز میرسد، دانههای خرما سیاهرنگ میشوند. بظاهر به عناب خشک ماند. دانهها خوش خوراکاند و به شیرینی نبات."
واژه بیگانه دیگر برای خرما را چن تسانـکی در Pen ts'ao ši i ی خود به صورت wu-lou، *bu-nu آورده است. وی این واژه را نام همان "عناب ایرانی" میداند که در ایران روید و به عناب ماند. لی شیـچن در حاشیه می گوید معنای این واژه هنوز توضیح داده نشده است. نه برتشنایدر و نه هیچکس دیگر در این مورد چیزی نگفته. این واژه همانندی شگفتی با نام خرما در مصری باستان، bunnu، دارد.[9] میدانیم که اعراب بیشمار واژه برای نامیدن انواع خرما و مراحل متفاوت رشد آن دارند و دور نیست که این واژه مصری را گرفته زان پس به چین برده باشند. نامهائی که در عربی روائی دارند اینهاست: نخل، nakhl و تمر، tamr ، (tamar عبری، temar سریانی).از سوی دیگر، اگر بپذیریم wu-lou در اصل نام Cycas revoluta (نک. پائین) بوده و بعدها به درخت خرما گفته شده، این احتمال هم هست که رابطه wu-lou با واژه مصری تصادفی باشد.
"اما خرما ("عناب ایرانی"): این درخت را میتوان در نــــــزدیکی کوانـچو (Kwan-čou) (خانفو،کانتون) یافت. تنه درخت که هیچ شاخه ندارد راست است و بلندای آن به نه تا دوازده متر میرسد. تاج درخت در تمام جهات گسترده و بیش از ده شاخه از آن منشعب میشود. بــــــرگها "نـــــــخل نارگیل دریـــــایی" ( hai tsun، Chamaerops excelsa) را ماند.[11] درختانی که در کوانـچو کاشتهاند هر سه یا پنج سال یک بار میوه میدهند. میوه شان چون عناب سبزی است که در شمال میروید هرچند کوچکتر. نخست سبز است و سپس زرد میشود. وقتی برگها درمیآید میوه به صورت خوشه تشکیل میشود و معمولاً هر خوشه بین سه تا بیست حبّه دارد که باید با احتیاط آنها را کند و حمل کرد. در کشور ما فزون بر نوع داخلی، نوع بیگانه آن را هم می خورند. رنگش شبیه حبههای نبات است. پوست و گوشت میوه نرم و براق است. وقتی آن را با بخار آب پخته یا کلوچه سازند بسیار خوشمزه است. هسته اش یکسره با هسته عناب شمال متفاوت است. دو انتهای آن [برخلاف عناب] تیز نیست بلکه از دو سو به سمت بالا برگشته و مثل تکه کوچک صمغ سرخ کینو گرد است.[12] باید با آنها خیلی احتیاط کرد. تا مدتها پس از کاشت هیچ جوانهای از هسته در نیاید، چنانکه گوئی هیچگاه سبز نخواهد شد".
در این نوشته خرما به روشنی بازنمائی شده روشن است که درخت خرما در کوانـتون کشت میشده و در دوره تانگ میوه آن را از خارج هم وارد میکردند. چون لیو سون، نویسنده این کتاب، در دوره فغفور چائو تسون (Čao Tsun) (904-889) میزیست، این اطلاعات به آخر سده نهم مربوط میشود. [13] دوکاندول[14] به خطا میگوید چینیها این درخت را در سده سوم میلادی از ایران آوردند.
لی شیـچن در مطلب خود درباره خرما، زیر نام wu-lou tse، نامها را درهم آشفته نوشته هائی ناهمگون را با هم آورده است. برتشنایدر[15] تمامی این ها را دربست پذیرفته است. نیازی نیست شخص گیاهشناس باشد تا دریابد نوشته های Nan fan ts'ao mu čwan و Čo ken lu که بنا بر ادعا به خرما بر می گردد هیچ ربطی به این درخت ندارند.[16] بسا که مراد از آن hai tsao ای که در کتاب نخست توصیف شده[17] Cycas revoluta [نخل ساگو] بوده باشد . [18] در متن کتاب دیگر که برتشنایدر بدون ذکر نام از آن نقل کرده و بنادرست آن را از "نویسندهای از دوره مینگ" شمرده از شش درخت "میوه زرین" (kin kwo ) سخن رفته که در چنـتو (Č'en-tu)، مرکز سهـچوان، میروید و بر پایه روایتی گفتاری در دوره هان کاشته شدهاند. سپس توصیف درخت میآید و نام بیگانه آن k'u-lu-ma (نک: پیشگفته ها) می آید که به گفته برتشنایدر درست با درخت خرما می خواند. اما نمیتوان باور کرد که این گیاه توانسته باشد در آب و هوای سهـچوان رشد کند و خود برتشنایدر می پذیرد که امروزه میوه Salisburia adiantifolia [جنکو/ درخت معبد] را نیز kin kwo مینامند. بدین ترتیب، اگرچه نام فارسی خرمـــا هم افزوده شده، باز هــم می شود این بخش از Čo ken lu بد فهمیده شده باشد.
فزون بر اینکه چینیها میدانستند خرما از ایران خیزد، این را هم میدانستند که این میوه خورد برخی قبایل دریابار خاوری افریقاست. در نوشته های کهن درباره تا تسین (Ta Ts'in) نامی از نخل نیست، اما T'an šu در پایان جستار مربوط به فوـلین (سوریه) از دو سرزمـــین Mo-lin (*Mwa-lin, Mwa-rin) و Lao-p'o-sa (*Lav-bwi5-sar), درفاصله دوهزار لی ازجنوب باختری فو-لین با مردمانی سیهچرده یاد می کند. این سرزمینها خشک و بی آب و علفند؛ مردم به اسبان خود ماهی خشک شده میدهند و خوراکشان خرماست.[19] حق دربست با برتشنایدر[20] بود که برای شناسایی این محل به افرِیقا روی آورد، اما نمی توان این نظر او را که "شاید مراد از نامهای چینی موـلین و لائوـپوـسا سرزمین مورها (موریتانی) یا لیبی باشد"پذیرفت. هیرت[21] در این نظریه سست چون و چرا نکرده ، آن سرزمینها را در امتداد کرانه باختری دریای سرخ دانسته و پی جوی شناسایی این آوانگاشتها نشده است. به گفته ما توانـلین (Ma Twan-lin)، سرزمین موـلین در جنوب باختری سرزمین یان سا ـ لو (Yan-sa-lo) واقع است که هیرت با قید احتیاط آن را همان اورشلیم گرفته است. این نظر بهیچ روی پذیرفتنی نیست، زیرا یان ـ سا ـ لو برابر است با An-saδ (sar)-la (ra) باستان. [22] افزون بر این، در Tai p'in kwan yü ki[23] ثبت است که موـ لین در جنوب باختری پوـ ساـ لو (*Bwiδ-saδ-la) واقع است؛ بدین ترتیب این نام آشکارا با ما توانـلین (Ma Twan-lin) و آوانگاشت مندرج در سالنامههای دوره تانگ یکی است. به نظر من، مراد از آوانگاشت *Mwa-lin همان مالیندی/ملندی (Malindi) ادریسی است یا مولاندا (Mulanda) ی یاقوت که اینک مالیندی نام دارد و در جنوب خط استوا و در استان سیدیه در افریقای خاوری، از مستملکات بریتانیا [ کنیای پسا استعمار امروزی] قرار دارد. ادریسی آن را شهری بزرگ خوانده که پیشه مردمش شکار است و ماهیگیری. ماهیان دریا را نمک سود کرده فروشند، و بهره برداری از کانهای آهن خاستگاه ثروتشان است.[24] اگر تشخیص ادریسی درست باشد، پرپیداست توصیف جغرافیایی مندرج در سالنامههای دودمان تانگ (در فاصله دوهزار لی در جنوب باختری فوـلین) ناقص است؛ اما نباید از یاد برد پایه این اطلاعات گزارشی شنیداری از فوـلین است. دو دیگر، روی هم رفته نباید محاسبات چینیان از مسافتهای دریایی را چندان درست شمرد. [25] در فرمانروائی دودمان مینگ، همین سرزمین ماـلین (Ma-lin) نام داشت و شاهش بسال 1415 هیئتی را با شمار ی زرافه پیشکشی به چین گسیل داشت.[26] چن هو (Čen Ho)[27] نیز از آن درشمار سرزمینهایی نام برده که خود از آنها دیـــــــدن کرده است، و همان جا از ماـلین و لاـسا (La-se) نام برده که به ظاهر دومی همان لائوـپوـسای کهن تر است.[28]
چینیها این را نیز میدانستند که خرما در سرزمین اعراب (تاـشی/ Ta-ši)[29] و نیز در عمان، بصره، و کرانه کوروماندل میروید.[30] از وجود آن در عدن و هرمز نیز یاد شده است.[31]
پرپیداست که درخت خرما از دوران باستان در جنوب ایران، بویژه در کرانه های خلیج فارس و در مکران و بلوچستان بود ه است. در چندین جا در بندهشن از خرما نام برده شده است.[32] دیرینگی فراوان آن در بابــــل نیز چون و چرا نمی پذیرد (gišimmaru آشوری).[33] استرابو[34] شرح داده که مردان اسکندر در عبور از صحرای خشگ گدروسیا چه رنجهائی کشیدند. آذوقه از راه دور میآمد، آن هم نامنظم و ناچیز، و در نتیجه سپاه از گرسنگی سخت در رنج بود، حیوانات بارکش جان میدادند و باروبنه برجای میماند. سپاه با خوردن خرما و مغز نخل جان بدر برد.[35] همو میگوید بسیار کسان با خوردن خرمای نارس خفه شدند.[36] فیلوستراتوس از خواجه ای گوید که هنگام ورود آپولونیوس اهل تیانا (Tyana) به سرزمین پارت او را پذیرفت و خرماهایی کهربایی رنگ و بسیار درشت پیش نهاد.[37] در استان فارس، خرمابن کمابیش در همهجا فروان است.[38] در بابل میان خرمابن ایرانی و آرامی تفاوت قائل بودند و خرمای ایرانی را بیشتر ارج مینهادند چرا که گوشت آن به خوبی از هسته جدا میشود، در حالی که مقداری از گوشت خرمای آرامی به هسته میچسبد.[39] در ایران ساسانی نیز همین تمایز را قائل میشدند. در قوانین مالیاتی خسرو یکم(578-531 م) ارزش و مالیات چهار خرمابن ایرانی برابر با شش خرمابن رسمی بود.[40] همچنان که پیشتر گفتیم سالنامههای Wei و Sui خرما را به ایران ساسانی نسبت داده اند و نامش در نوشته های پهلوی آمده است( نک. ص. ؟؟؟ ). امروزه خرما در دشتهای پست کرمان و کرانه های خلیج فارس میروید؛ اما محصول کافی نیست و بسی خرما که از بغداد آرند.[41]
دوکاندول[42] مدعی است: "هیچ نام سنسکریتی برای خرما نیست و بنابراین میتوان گفت نخلستانهای باختر هند نباید دیرینه باشند. آب و هوای هند مناسب این گونه نیست". نام سنسکریت kharjūra برای Phoenix sylvestris را داریم که پیشتر در یاجورودا (Yajurveda) آمـــــده است.[43] این همان درخت خرمای خـــودرو یا خرمای برّی [date-sugar plam] است که بومی بسیاری از نقاط هند است و بیش از همه در بنگال، بیهار یـــا کرانه کوروماندول، و در گجرات یـــــافت مــــیشود. خـــــــرمای خوراکی (P. dactylifera) در ناحیه سند و جنوب پنجاب بویژه در نزدیکی مولتان (Multan)، مظفرگر (Muzaffargarh)، سگر دوآب (Sagar Doab) سند و سرزمینهای فراسوی رود سند هم کشت میشود هم خودروست . این درخت را در دکن (Deccan) و گجرات نیز می کارند. نام هندی آن Khajūra، در هندوستانی Khajūr، است که از kharjūra سنسکریت گرفته شده است. آن را sindhi، seindi، نیز مینامند که اشاره ای است به خاستگاه آن یعنی سند. گویا kharjūra سنسکریت و khurma(n) فارسی دست کم در جزء نخست واژه با هم ارتباطی کهن دارند.
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)
///////////
خُرما (در متون طب سنتی تمر) (نام علمی: Phoenix dactylifera)یا رطب گیاهی تکلپهای و گرمسیری جزو تیره نخلها است که میوهاش خوراکی و دارای هستهای سخت و پوست نازک و طعم شیرین که به شکل خوشهای بزرگ از شاخه آویزان میگردد و برگهای آن بزرگ است. ارتفاع نخل به ۱۰ تا ۲۰ متر یا بیشتر میرسد.[۱][۲]
به میوهٔ نرسیده خرما، «خارَک» یا «خرک» یا کنگ (و در زبان عربی، «حبابوک») گفته میشود. رطب مرحله قبل از رسیدگی کامل خرماست که رطوبت بیشتر و قند کمتری نسبت به خرمای کاملاً رسیده دارد.
میوه خرما جزو میوههای سته میباشد یعنی تمام قسمت بریکاری آن گوشتی و محتوی مواد غذایی است. خرما از دورانِ باستان در رژیم غذایی انسان وجود داشته است و یکی از قدیمیترین میوههای کشت شده توسط انسان بوده است.[۳]
محتویات [نمایش]
ریشه واژه[ویرایش]
واژه خرما ریشه و بنیاد فارسی داشته و از زبان فارسی به زبانهای هندی، اردو، ترکی، اندونزیایی و مالزیایی به سوی شرقی و یونانی به سوی غربی وارد شده است.
/////////////
به عربی نخل تمر:
النَخْلَةُ وجمعها نَخْل ونَخِيْل،[2] أو نَخلة التَمْر أو نَخلة البَلَح (الاسم العلمي: Phoenix dactylifera) (بالإنجليزية: date palm)، هيشجرة تنتمي إلى الفصيلة الفوفلية (النخلية سابقًا)، وهي شجرة معمرة، لها ساق (جذع) غليظة وأكثر ارتفاع مسجل لها وصل (28.20)م (لصنف أمْهَات بمصر)[3]، تتوجها أوراق ريشية كبيرة (السعف)، والنخل نبات ثنائي المسكن فهناك نخل ذكري وآخر أنثوي، كلاهما يخرجان العراجين، وقد يحدث التلقيح طبيعياً، إلا أنه لضمان الكمية والنوعية والجودة يتوجب نقل بعض من العراجين الذكرية (من الأنواع الجيدة) لرش طلعها على العراجين الأنثوية للتلقيح، وذلك عقب انشقاق الإغريض الحاوي على العراجين الأنثوية وبروزها منه، وبعد التلقيح يثمر العرجون عن أول طور من أطوار الثمر الخمسة والمسمى بالحَصَل، فالبَلَح (أخضر اللون)، فالبُسْر (يحصل تلون وعادةً ما يكون أصفر)، فالرُطب، وآخره التَمْر.[4]
ولا يعلم أصل موطن النخل، إلا أن العالم الإيطالي أدواردو بيكاري يدعي بأن موطن النخل الأصلي هو الخليج العربي، بينما يقول العالم دو كاندول بأنه " نشأ نخل التمر منذ عصور ما قبل التاريخ في المنطقة الشبه حارة الجافة التي تمتد من (السنغال) إلى حوض (الاندس)، وتنحصر غالباً بين خطي عرض 15 ْ، 30 ْ. وقد نشاهد نماذج منه مزروعة شمال هذه المنطقة لأسبابٍ غير اعتياديةٍ".[5] وتعد المناطق التي أشار إليها دو كاندول من أكثف مناطق زرع نخل التمر منذ إكتشافه وإلى الوقت الحاضر.[5]
إن زراعة نخل التمر بدأت في بلاد ما بين النهرين (العراق) نحو 4000 ق.م. وفي مصر حوالي 3000-2000 ق.م.،[6][7] وفي عصرالتوراة كانت النخلة شجرة معروفة في فلسطين (الكيان الإسرائيلي)، وفينيقيا خصوصاً بصور وصيدا (التي عرفها الإغريق والرومان باسم بلاد النخيل)، وأفاد المؤرخ اليهودي فلوفيوس جوزفوس في القرن الأول الميلادي عن وجود بساتين للنخيل في أريحا حول بحيرة طبريا على جبل الزيتون.[8]
/////////////
به عبری تمار، عین تمار، ماتسوئی:
תמר מצוי (שם מדעי: Phoenix dactylifera) הוא מין בסוג תמר שבמשפחת הדקליים. התמר בארץ ישראל הוא עץ תרבות הגדל בעיקר באזורים חמים. כל חלקיו משמשים את האדם. התמר נמנה עם שבעת המינים.
/////////
به کردی قصب:
Qesp, gesp, gespa Îranê, gespa rastîn an xurme (Phoenix dactylifera) riwekek bibelg (bipel), ji famîleya palmiyeyan(Arecaceae) e. Wekî palmiyeyan ji avhewaya tropîk, nermayî û çolistanî hez dike.
Li Kurdistanê kêm be jî diçê. Bo çandiniya wê herwiha axa bikêr û guprekirî pêwîst e. Azot, potasyûm, hesin,magnezyûm, mis, çînko, manganez, borê dihewîne. Hin behoyên ziyandar hez ji darên gespan dikin, divê di çandiniyê de ev neyê jibîrkirin. Di gespa hişkkirî de 17-28,7% av, 62% şekir (bi învert û sakkaroz), 1,9-3% bûjena azotî, 0,2-1% rûn, 3,6% seluloz, 2,9-3,3% pentozan û 1,2-2% bûjenên mîneralî hene.
//////////
به پنجابی کهجور:
کھجور پھلوالے بوٹیاں دے کھجور ٹبر دا اک رکھ اے۔ ایہدا فروٹ کھجور ہزاراں وریاں توں انسان دے کھان وچ اے۔ ایہدا اصل دیس عراق سی۔
////////////
به پشتو کجوره:
کجوره، يوډول خوږه مېوه ده چې اوږده مندکه لري او مسلمانان زياتره د تبرک په ډول روژه پرې ماتوي. د خرما ونې په تودو سيمو کې شنې کېږي، پاڼې يې لويې او تنې يې په عمودي ډول جگې خېژي، خرما د A,B,C ويټامينونه او اوسپنه لري.
///////////
به کردی سورانی خورما:
خورما شوێنە سەرەکیەکەی ئاسیایە بە تایبەتیش دوورگەی عەرەبی و دوورگەی عەرەبییەوە چووە هەموو جیهان ، هەر درەختێکی خورما و تۆوەکەی لە جیهان سەرچاوەکەی دوورگەی عەرەبیە. خورما ناوکێکی درێژکۆلەی ڕەق و پێستێکی تەنك و ڕەشباوی هەیە و بەشێوەی هێشووی گەورە بەدارەکەی دا شۆڕدەبێتەوە.لەزمانی عەرەبی دا بە خورمای تەڕ و گەییو دەڵێن(رطب) و بەوشکبوەوەکەی دەڵێن(تمر) واتە هاوشێوەی ترێ و مێوژ یەکێکیان تەڕو ئەوی تریان وشکبوەوەیە.
/////////
به اردو کهجور:
کھجور ایک قسم کا پھل ہے۔ کھجور زیادہ ترمصر اور خلیج فارس کے علاقے میں پائی جاتی ہے۔ [1] دنیا کی سب سے اعلٰی کھجور عجوہ (کھجور) ہے جو سعودی عرب کے مقدس شہر مدینہ منورہ اور مضافات میں پائی جاتی ہے۔ کھجور کا درخت دنیا کے اکثر مذاہب میں مقدس مانا جاتا ہے۔ مسلمانوں میں اس کی اہمیت کی انتہا یہ ہے کہ حضور اکرم صلی اللہ علیہ وسلم نے تمام درختوں میں سے اس درخت کو مسلمان کہا ہے کیونکہ صابر، شاکر اور اللہ کی طرف سے برکت والا ہے۔ قرآن مجید اوردیگر مقدس کتابوں میں جابجا کھجور کا ذکر ملتا ہے۔ نبی کریم صلی اللہ علیہ وسلم نے فرمایا کہ “جس گھر میں کھجوریں نہ ہوں وہ گھر ایسا ہے کہ جیسے اس میں کھانا نہ ہو“ طبی تحقیق کے مطابق کھجور ایک ایسی منفرد اور مکمل خوراک ہے جس میں ہمارے جسم کے تمام ضروری غذائی اجزاء وافر مقدار میں پائے جاتے ہیں۔رمضان المبارک میں افطار کے وقت کھجور کا استعمال اس کی افادیت کا منہ بولتا ثبوت ہے چونکہ دن بھر فاقہ کے بعد توانائی کم ہوجاتی ہے اس لیے افطاری ایسی مکمل اور زود ہضم غذا سے کرنے کی ضرورت ہوتی ہے جو زیادہ سے زیادہ طاقت و توانائی فراہم کرسکے اور کھجور یہ تمام مقاصد فوراً پورا کردینے کی اہلیت رکھتی ہے۔
//////////
به آذری: Barmaqvari finik
////////////
به ترکی استانبولی حورما:
Hurma (Phoenix dactylifera), palmiyegiller (Arecaceae) familyasından dekoratif yapraklı bir palmiye türüdür. Palmiyeler gibi tropikal,ılıman ve çöl ikliminin görüldüğü yerlerde yetişir. Kazık ve saçak kök yapısına sahiptir. Ağacın pürüzlü gövdesi gri ağırlıklı kahverengi gibidir. Kardeşlenme eğilimi vardır. Gövdesinden ve altından yavrular verebilir.
//////////////
Date palm
From Wikipedia, the free encyclopedia
Date palm
| |
Dates on date palm
| |
Kingdom:
| |
(unranked):
| |
(unranked):
| |
(unranked):
| |
Order:
| |
Family:
| |
Genus:
| |
Species:
|
P. dactylifera
|
· Palma dactylifera (L.) Mill.
· Phoenix chevalieri D.Rivera, S.Ríos & Obón
· Phoenix iberica D.Rivera, S.Ríos & Obón
|
Phoenix dactylifera, commonly known as date or date palm,[2] is a flowering plant species in the palm family, Arecaceae, cultivated for its edible sweet fruit. Although its place of origin is unknown because of long cultivation, it probably originated from lands around Iraq.[3] The species is widely cultivated and is naturalized in many tropical and subtropical regions worldwide.[4][5][6]
Date trees typically reach about 70–75 feet (21–23 m) in height,[7] growing singly or forming a clump with several stems from a single root system. The leaves are 4–6 metres (13–20 ft) long, with spines on the petiole, and pinnate, with about 150 leaflets. The leaflets are 30 cm (12 in) long and 2 cm (0.79 in) wide. The full span of the crown ranges from 6–10 m (20–33 ft).
Contents
The species name dactylifera "date-bearing" comes from the Greek words daktylos(δάκτυλος), which means "date" (also "finger"),[8] and fero (φέρω), which means "I bear".[9]
Dates have been a staple food of the Middle East and the Indus Valley for thousands of years. There is archaeological evidence of date cultivation in easternArabia in 6000 BCE. (Alvarez-Mon 2006).[full citation needed] They are believed to have originated around what is now Iraq, and have been cultivated since ancient times from Mesopotamia to prehistoric Egypt, possibly as early as 4000 BCE. The Ancient Egyptians used the fruits to make date wine, and ate them at harvest.
There is also archeological evidence of date cultivation in Mehrgarh around 7000 BCE, a Neolithic civilization in what is now western Pakistan. Evidence of cultivation is continually found throughout later civilizations in the Indus Valley, including theHarappan period 2600 to 1900 BCE.[10][page needed]
In later times, traders spread dates around South West Asia, northern Africa, andSpain. Dates were introduced into Mexico and California by the Spaniards in 1765, around Mission San Ignacio.
A date palm cultivar, known as Judean date palm is renowned for its long-livedorthodox seed, which successfully sprouted after accidental storage for 2000 years.[11] This particular seed is presently reputed to be the oldest viable seed, but the upper survival time limit of properly stored seeds remains unknown.[12]
This section needs additional citations for verification. Please help improve this article by adding citations to reliable sources. Unsourced material may be challenged and removed. (December 2014) (Learn how and when to remove this template message)
|
Dates
Worldwide date yield
Young date palm
Fresh dates, clockwise from top right: crunchy, crunchy opened, soft out of skin, soft.
The fruit is known as a date.[14] The fruit's English name (through Old French), as well as the Latin species name dactylifera, both come from the Greek word for "finger", dáktulos, because of the fruit's elongated shape. Dates are oval-cylindrical, 3–7 cm long, and 2–3 cm (0.79–1.18 in) diameter, and when ripe, range from bright red to bright yellow in colour, depending on variety. Dates contain a single stoneabout 2–2.5 cm (0.79–0.98 in) long and 6–8 mm (0.24–0.31 in) thick. Three maincultivar groups of date exist: soft (e.g. 'Barhee', 'Halawy', 'Khadrawy', 'Medjool'), semi-dry (e.g. 'Dayri', 'Deglet Noor', 'Zahdi'), and dry (e.g. 'Thoory'). The type of fruit depends on the glucose, fructose, and sucrose content.
The date palm is dioecious, having separate male and female plants. They can be easily grown from seed, but only 50% of seedlings will be female and hence fruit bearing, and dates from seedling plants are often smaller and of poorer quality. Most commercial plantations thus use cuttings of heavily cropping cultivars. Plants grown from cuttings will fruit 2–3 years earlier than seedling plants.
Dates are naturally wind pollinated, but in both traditional oasis horticulture and in the modern commercial orchards they are entirely pollinated manually. Natural pollination occurs with about an equal number of male and female plants. However, with assistance, one male can pollinate up to 100 females. Since the males are of value only as pollinators, this allows the growers to use their resources for many more fruit-producing female plants. Some growers do not even maintain any male plants, as male flowers become available at local markets at pollination time. Manual pollination is done by skilled labourers on ladders, or by use of a wind machine. In some areas such as Iraq the pollinator climbs the tree using a special climbing tool that wraps around the tree trunk and the climber's back (called تبلية in Arabic) to keep him attached to the trunk while climbing.
Parthenocarpic cultivars are available but the seedless fruit is smaller and of lower quality.[citation needed]
Dates ripen in four stages, which are known throughout the world by their Arabic names kimri (unripe), khlal (full-size, crunchy), rutab (ripe, soft), tamr (ripe, sun-dried).[citation needed]
Dates are an important traditional crop in Iraq, Arabia, and north Africa west to Morocco. Dates are also mentioned more than 50 times in the Bible and 20 times in the Qur'an. In Islamic culture, dates and yogurt or milk are traditionally the first foods consumed for Iftar after the sun has set during Ramadan. Dates (especially Medjool and Deglet Noor) are also cultivated in America in southern California, Arizona and southern Florida in the United States and in Sonora and Baja California in Mexico.
Date palms can take 4 to 8 years after planting before they will bear fruit, and produce viable yields for commercial harvest between 7 and 10 years. Mature date palms can produce 68 to 176 kilograms (150[15] to 300[16] lb) of dates per harvest season, although they do not all ripen at the same time so several harvests are required. In order to get fruit of marketable quality, the bunches of dates must be thinned and bagged or covered before ripening so that the remaining fruits grow larger and are protected from weather and pests such as birds.
This list needs additional citations for verification. Please help improve this articleby adding citations to reliable sources. Unsourced material may be challenged and removed. (November 2013) (Learn how and when to remove this template message)
|
Date Palm, Kalka, Haryana, India
Date palm orchard, Boumalne, Morocco
· Aabel – common in Libya.
· Amir Hajj or Amer Hajj – from Iraq, these are soft with a thin skin and thick flesh, sometimes called "the visitor's date" because it is a delicacy served to guests.
· ʿAbid Rahim (Arabic: عبد رحيم) – from Sudan. In Nigeria it is called Dabino and is commonly used by Nigerian Muslims to break their Ramadan fast.
· Barhee or barhi (from Arabic barh, meaning "a hot wind") – these are nearly spherical, light amber to dark brown when ripe; soft, with thick flesh and rich flavour. One of the few varieties that are good in the khalal stage when they are yellow (like a fresh grape as opposed to dry, like a raisin).
· Deglet Noor (Algerian Arabic: دڨلة نور )— so named because the centre appears light or golden when held up to the sun. This is a leading date in Libya, Algeria, the United States, and Tunisia, in the latter it is grown in inland oases and is the chief export cultivar. Its texture is semi-dry and is not very sweet.
· Derrie or Dayri (the "Monastery" date) – from southern Iraq – these are long, slender, nearly black, and soft.
· Empress – developed by the DaVall family in Indio, California, United States, from a seedling of Thoory. It is large, and is softer and sweeter than Thoory. It generally has a light tan top half and brown bottom half.
· Fardh or Fard – common in Oman, deep dark brown, tender skin, sweet flavor, small seed. Keeps well when well packed.
· Ftimi or Alligue – these are grown in inland oases of Tunisia.
· Holwah (Halawi) (Arabic for sweet) – these are soft, and extremely sweet, small to medium in size.
· Haleema – in Hoon, Libya (Haleema is a woman's name).
· Hayany (Hayani) – from Egypt ("Hayany" is a man's name) – these dates are dark-red to nearly black and soft.
· Honey – Another name of Mazafati dates, it is also famous as Honey dates all around the world because of its taste, and high moisture content. [17]
Khadrawi date
Medjool date
· Khadrawi or Khadrawy (Arabic: 'green') – a cultivar favoured by many Arabs, it is a soft, very dark date.
· Khalasah (Arabic for quintessence) – one of the most famous palm cultivars in Saudi Arabia, famous for its sweetness level that is not high nor low, thus, suits most people. Its fruit is called Khlas. Its famous place is Hofuf (Al-Ahsa) andQatif in the Eastern Province of Saudi Arabia (ash-Sharqīyah).
· Khastawi (Khusatawi, Kustawy) – this is the leading soft date in Iraq; it is syrupy and small in size, prized for dessert.
· Maktoom (Arabic for hidden) – this is a large, red-brown, thick-skinned, soft, medium-sweet date.
· Manakbir – a large fruit that ripens early.
· Medjool or (Mejhool) (Arabic: مجهول "unknown") – from Morocco, also grown in the United States,Israel, Saudi Arabia, Jordan, and Palestinian Territories; a large, sweet and succulent date.
· Migraf (Mejraf) – very popular in Southern Yemen, these are large, golden-amber dates.
· Mazafati – (Persian: مضافتی, "Suburban/Peripheral") from Iran, where it is mainly grown in Kerman province, and often named "Bam date", after the city of Bam in that province. It is a dark, soft and sweet date of medium size. It is exceptionally well-suited for fresh consumption, because of its long shelf life. At a temperature of −5 degrees Celsius (23 °F) it can be kept for up to 2 years.[18]
· Nabtat-seyf – in Saudi Arabia.
· Piarom (also known as maryami, mariami, marayami or "chocolate") – A round, black-brown semi-dry date.[19]
· Sag‘ai – from Saudi Arabia.
· Sayer (Sayir) (Arabic for common) – these dates are dark orange-brown, of medium size, soft and syrupy.
· Sukkary – (lit. sugary) (Arabic: سكري) Dark brown skin; distinctly sweet and soft flesh, from Saudi Arabia (Qassim), it is the most expensive kind.
· Sellaj – (Arabic: سلّج) in Saudi Arabia.
· Tagyat – common in Libya.
· Tamej – in Libya.
· Thoory (Thuri) – popular in Algeria, this dry date is brown-red when cured with a bluish bloom and very wrinkled skin. Its flesh is sometimes hard and brittle but the flavour described as sweet and nutty.
· Umeljwary – in Libya.
· Umelkhashab – Brilliant red skin; bittersweet, hard white flesh (Saudi Arabia).
· Zahidi (Arabic for [Of the] ascetic) – these medium size, cylindrical, light golden-brown semi-dry dates are very sugary, and sold as soft, medium-hard and hard.
· Zaghloul (Arabic: زغلول) – Dark red skin, long, and very crunchy when fresh (when they are typically served); extremely sweet, with sugar content creating a sense of desiccation in the mouth when eaten. The variety is essentially exclusive to Egypt, where it is subject to an element of nationalist sentiment on account of sharing a name with national hero Saad Zaghloul.
The Gaza Strip, especially Deir al-Balah ("Village of Dates"), is known for its exceptionally sweet red dates. There are more than 100 known cultivars in Iraq.[clarification needed] It should be noted, however, that a cultivar can have several names depending on the locality.
Date output in 2012
Top ten date producers – 2013
(1000 metric tonnes) | |
1502
| |
1084
| |
1065
| |
848
| |
676
| |
527
| |
438
| |
432
| |
269
| |
245
| |
Dry or soft dates are eaten out-of-hand, or may be pitted and stuffed with fillings such as almonds, walnuts, pecans, candied orange and lemon peel, tahini,marzipan or cream cheese. Pitted dates are also referred to as stoned dates. Partially dried pitted dates may be glazed with glucose syrup for use as a snack food. Dates can also be chopped and used in a range of sweet and savory dishes, from tajines (tagines) in Morocco to puddings, ka'ak (types of Arab cookies) and other dessert items. Date nut bread, a type of cake, is very popular in the United States, especially around holidays. Dates are also processed into cubes, paste called "'ajwa", spread, date syrup or "honey" called "dibs" or "rub" in Libya, powder (date sugar), vinegar or alcohol. Vinegar made from dates is a traditional product of the Middle East.[21][22] Recent innovations include chocolate-covered dates and products such as sparkling date juice, used in some Islamic countries as a non-alcoholic version of champagne, for special occasions and religious times such asRamadan. When Muslims break fast in the evening meal of Ramadan, it is traditional to eat a date first.
Dates can also be dehydrated, ground and mixed with grain to form a nutritious stockfeed. Dried dates are fed to camels, horses and dogs in the Sahara. In northern Nigeria, dates and peppers added to the native beer are believed to make it less intoxicating.
In Southeast Spain (where a large date plantation exists including UNESCO protected Palmeral of Elche) dates (usually pitted with fried almond) are served wrapped in bacon and shallow fried.
Dates, Deglet Noor
| |
Deglet Noor dates
| |
Nutritional value per 100 g (3.5 oz)
| |
1,178 kJ (282 kcal)
| |
75.03 g
| |
63.35 g
| |
8 g
| |
0.39 g
| |
2.45 g
| |
(0%)
6 μg
75 μg
| |
10 IU
| |
(5%)
0.052 mg
| |
(6%)
0.066 mg
| |
(8%)
1.274 mg
| |
(12%)
0.589 mg
| |
(13%)
0.165 mg
| |
(5%)
19 μg
| |
(0%)
0.4 mg
| |
(0%)
0.05 mg
| |
(3%)
2.7 μg
| |
(4%)
39 mg
| |
(8%)
1.02 mg
| |
(12%)
43 mg
| |
(12%)
0.262 mg
| |
(9%)
62 mg
| |
(14%)
656 mg
| |
(0%)
2 mg
| |
(3%)
0.29 mg
| |
Other constituents
| |
Water
|
20.53 g
|
· Units
| |
Percentages are roughly approximated usingUS recommendations for adults.Source: USDA Nutrient Database
|
Dates provide a wide range of essential nutrients, and are a very good source of dietary potassium. The sugar content of ripe dates is about 80%; the remainder consists of protein, fiber, and trace elements including boron,cobalt, copper, fluorine, magnesium, manganese, selenium, and zinc.[23] Theglycemic index for three different varieties of dates are 35.5 (khalas), 49.7 (barhi), and 30.5 (bo ma'an).[24]
The caffeic acid glycoside 3-O-caffeoylshikimic acid (also known as dactylifric acid) and its isomers, are enzymic browning substrates found in dates.[25]
In Pakistan, a viscous, thick syrup made from the ripe fruits is used as a coating for leather bags and pipes to prevent leaking.
Where craft traditions still thrive, such as in Oman, the palm tree is the most versatile of all indigenous plants, and virtually every part of the tree is utilized to make functional items ranging from rope and baskets to beehives, fishing boats, and traditional dwellings.[citation needed]
Date seeds are soaked and ground up for animal feed. Their oil is suitable for use in soap and cosmetics. Date palm seeds contain 0.56–5.4% lauric acid. They can also be processed chemically as a source of oxalic acid. The seeds are also burned to make charcoal for silversmiths, and can be strung in necklaces. Date seeds are also ground and used in the manner of coffeebeans, or as an additive to coffee. Experimental studies have shown that feeding mice with the aqueous extract of date pits exhibit anti-genotoxic and reduce DNA damage induced by N-Nitroso-N-methylurea.[26]
Stripped fruit clusters are used as brooms. Recently the floral stalks have been found to be of ornamental value in households.[27]
In large parts of Northern India the local species of wild date palm,Phoenix sylvestris, is tapped for palm wine, while in Bangladesh, Pakistanand other countries in the region it is now mostly tapped for jaggery andpalm syrup production. Wild date palms are also tapped in large parts of Africa for palm wine. The process of palm tapping involves the cutting of the unopened flower stalk and then fastening a bottle gourd, clay or plastic vessel on to it. The palm sap then collects in the vessel and is harvested in the early morning hours. If a few drops of lime juice are added to the palm sap, fermentation can be stopped and the sap can then be boiled to formpalm syrup, palm sugar, jaggery and numerous other edible products derived from the syrup. In India and Pakistan, North Africa, Ghana, and Ivory Coast, date palms are tapped for the sweet sap, which is converted into palm sugar (known as jaggeryor gur), molasses or alcoholic beverages. In North Africa the sap obtained from tapping palm trees is known as lāgbī. If left for a sufficient period of time (typically hours, depending on the temperature) lāgbī easily becomes an alcoholic drink.[citation needed] Special skill is required when tapping the palm tree so that it does not die.
Date palm leaves are used for Palm Sunday in the Christian religion. In North Africa, they are commonly used for making huts. Mature leaves are also made into mats, screens, baskets and fans. Processed leaves can be used for insulating board. Dried leaf petioles are a source of cellulose pulp, used for walking sticks, brooms, fishing floats and fuel. Leaf sheaths are prized for their scent, and fibre from them is also used for rope, coarse cloth, and large hats. The leaves are also used as a lulav in the Jewish holiday of Sukkot.
Young date leaves are cooked and eaten as a vegetable, as is the terminal bud or heart, though its removal kills the palm. The finely ground seeds are mixed with flour to make bread in times of scarcity. The flowers of the date palm are also edible. Traditionally the female flowers are the most available for sale and weigh 300–400 grams. The flower buds are used in salad or ground with dried fish to make a condiment for bread.
Date Palm stump showing the wood structure
Date palm wood is used for posts and rafters for huts; it is lighter than coconut and not very durable. It is also used for construction such as bridges and aqueducts, and parts of dhows. Leftover wood is burnt for fuel.
In the Quran, Allah instructs Maryām (the Virgin Mary) to eat dates when she gives birth to Isa (Jesus);[28] and, similarly, they are recommended to pregnant women.[29]
Date Palms are susceptible to a disease called Bayoud disease, which is caused by the fungus Fusarium oxysporum. This disease, which kills many of the popular older cultivars like Deglet Noor, has led to a major decline in production where it is present, notably Morocco and western Algeria. However, new cultivars resistant to the disease are being developed.[citation needed] A major palm pest, the red palm beetle (Rhynchophorus ferrugineus) currently poses a significant threat to date production in parts of the Middle East as well as to iconic landscape specimens throughout the Mediterranean world.
In the 1920s, eleven healthy Madjool palms were transferred from Morocco to the United States where they were tended by members of the Chemehuevi tribe[which?] in a remote region of Nevada. Nine of these survived and in 1935, cultivars were transferred to the "U.S. Date Garden" in Indio, California. Eventually this stock was reintroduced to Africa and led to the U.S. production of dates in Yuma, Arizona and the Bard Valley in California.[30][31]
In 2009, a team of researchers at the Weill Cornell Medical College in Qatar published a draft version of the date palm genome (Khalas variety).[32][33]
This section does not cite any sources. Please help improve this section by adding citations to reliable sources. Unsourced material may be challenged and removed.(December 2014) (Learn how and when to remove this template message)
|
Several types of dates can be found in Arabia, some of them are listed here.
English
|
Arabic
|
English
|
Arabic
|
English
|
Arabic
|
English
|
Arabic
|
Afandi
|
أفندي
|
Jebaily
|
جبيلي
|
Medjool
|
مجهول
|
Sawaida
|
سويدا
|
Ajwah
|
عجوة
|
Ka'ekah
|
كعيكه
|
Menaify
|
منيفي
|
Shahel
|
شهل
|
Anbarah
|
عنبرة
|
Khalas
|
خلاص
|
Meskany
|
مسكاني
|
Shalaby
|
شلابي
|
Baiḍ
|
بيض
|
Khoudry
|
خضري
|
Mushukah
|
مشوكة
|
Shoukry
|
شقري
|
Barny
|
برني
|
Khuḍab
|
خصاب
|
Rabiyyah
|
ربيعة
|
Sufry
|
صفري
|
Berḥi
|
برحي
|
Lunah
|
لونة
|
Rashudiah
|
رشوديه
|
Sukkary
|
سكري
|
Gharr
|
غر
|
Lubanah
|
لبانة
|
Safawy
|
صفاوي
|
Suqa'ey
|
صقعي
|
Ḥelwah
|
حلوة
|
Mabrum
|
مبروم
|
Shishy
|
شيشي
|
Wananah
|
ونانة
|
Ḥelya
|
حلية
|
Maktoomi
|
مكتومي
|
Sariyyah
|
سارية
|
Dhawy
|
ذاوي
|
Sukkary
Ammari
Angou
Arichti
Bejjou
Bisr Helou
Gounda
Gousbi
Branch of Hamraya dates
Hissa
Hissa
Kenta
Kentichi
Lagou
Trounja
3. Jump up^ Morton, J. 1987. Date. p. 5–11. In: Fruits of warm climates. Julia F. Morton. Miami, FL. — Purdue University. Center for New Crops and Plants Products.
8. Jump up^ δάκτυλος. Liddell, Henry George; Scott, Robert; A Greek–English Lexicon at the Perseus Project
10. Jump up^ Kenoyer, Jonathan Mark; Heuston, Kimberley Burton (2005). The Ancient South Asian World. The World in Ancient Times. Oxford University Press. ISBN 978-0-19-522243-2. Retrieved 30 July 2013.
11. Jump up^ Hanson, Wendy (2008-06-13). "Date palm seed from Masada is the oldest to germinate". Los Angeles Times.
12. Jump up^ Bonner, Franklin T. (April 2008). "Chapter 4 Storage of Seeds" (PDF). Woody Plant Seed Manual,USDA FS Agriculture Handbook 727. National Seed Laboratory, 5675 Riggins Mill Rd, Dry Branch, GA 31020. Retrieved 2008-06-21.
21. Jump up^ Das, Bhagwan; Sarin, J. L. (1936). "Vinegar from Dates". Industrial & Engineering Chemistry. 28 (7): 814.doi:10.1021/ie50319a016.
23. Jump up^ Walid Al-Shahib, Richard J. Marshall (2003). "The fruit of the date palm: its possible use as the best food for the future?".International Journal of Food Sciences and Nutrition. 54 (4): 247–259. doi:10.1080/09637480120091982.
24. Jump up^ Miller, CJ; Dunn, EV; Hashim, IB (2002). "Glycemic index of 3 varieties of dates". Saudi medical journal. 23 (5): 536–8.PMID 12070575.
25. Jump up^ Maier, VP; Metzler, DM; Huber, AF (1964). "3-O-Caffeoylshikimic acid (dactylifric acid) and its isomers, a new class of enzymic browning substrates". Biochemical and Biophysical Research Communications. 14: 124–8. doi:10.1016/0006-291x(64)90241-4.PMID 5836492.
26. Jump up^ Diab, K.A; E. I. Aboul-Ela (2012). "In Vivo Comparative Studies on Antigenotoxicity of Date Palm (Phoenix Dactylifera L.) Pits Extract Against DNA Damage Induced by N-Nitroso-N-methylurea in Mice". Toxicology International. 19 (3): 279–286.doi:10.4103/0971-6580.103669. PMC 3532774. PMID 23293467.
27. Jump up^ Kiran, S (2014). "Floral Stalk on Date Palm: A New Discovery". Int J Agril Res Innov Tech. 4 (2). doi:10.3329/ijarit.v4i2.22649.
28. Jump up^ The Holy Quran, Chapter 12 - verses 22-25, retrieved on Feb. 28 2015, So she [Virgin Mary] conceived him, and she retired with him to a remote place. And the pains of childbirth drove her to the trunk of a palm tree. she cried (in her anguish): 'Ah! would that I had died before this! would that I had been a thing forgotten and out of sight!' But (a voice) cried to her from beneath the (palm-tree): 'Grieve not! for thy Lord hath provided a rivulet beneath thee; And shake towards thyself the trunk of the palm-tree; it will let fall fresh ripe dates upon thee.'
29. Jump up^ Islam Q & A, question # 214222: Does Islam recommend any particular foods to maintain a woman’s good health during pregnancy?, retrieved on Feb. 28 2015
30. Jump up^ Allen, Lee (25 April 2014). "How One Indian Couple Saved 'The Fruit of Kings'". Indian Country News. Retrieved 2016-02-27.
31. Jump up^ Krueger, Robert R. "Date Palm Genetic Resource Conservation, Breeding, Genetics, And Genomics In California" (PDF). The Conference Exchange. Retrieved 2016-02-27.
33. Jump up^ Date Palm Draft Sequence Weill Cornell Medical College in Qatar, updated April 7, 2010, Retrieved August 30, 2010
&&&&&&&
تمر هرونی
بکسر ها و سکون یاء مثناه تحتانیه و ضم راء مهمله و سکون واو و کسر نون و یا نوع تمر کوچک باریک سرخ رنک با هستۀ باریک کوچک است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&
تمر هندی . [ ت َ رِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) درختی است بزرگ که درهند شرقی و افریقا روید و از بر آن قرصهایی سازند که در مداوا بکار برند. (از اقرب الموارد) (از المنجد). درختی است از محصولات منطقه ٔ محترقه و ممالکی که تا به 30 درجه ٔ عرض شمالی واقع شده اند و این میوه بشکل غلافی است سیاهرنگ و مسطح و منحنی مانند شمشیر و طول آن 11 تا 13 سانتی متر و در جوف وی 3 یا 4 هسته مربعالاضلاع سرخ رنگ و گوشت این غلاف زرد رنگ و ترش و مایل به شیرینی و سه بند لیفی از میان این گوشت عبور می نماید و این میوه را به فارسی انبله و حمزه و خبجه نیزگویند. (ناظم الاطباء). خرمای هندی . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). درختی است زیبا که بومی هندوستان است و در کرانه های دریای عمان نیز موجود می باشد. (جنگل شناسی کریم ساعی ج 2 ص 288). درختی است از تیره ٔ پروانه واران ، از دسته ٔ ارغوانها که تنها گونه ٔ نوع خود می باشد و آن درختی است عظیم و مرتفع که بلندی آن تا 25 گز رسد. برگهایش مرکب و متناوب و هر برگ 20 تا 40 برگچه دارد گلهایش زرد یا سفید و یا صورتی است . امله . املی . انبله . خبجه . خرمای هندی . خرمای گجراتی . (از فرهنگ فارسی معین ). بار درختی است در غلافی بقدر شبری و دانه ها به شکل باقلای کوچکی . و درخت او مثل درخت انار و برگش مثل برگ صنوبر و طعم ما فی الغلاف ترش . و سرخ تیره در سیم سرد و در دوم خشک ومسکن غثیان صفراوی و ملین طبع و مسهل صفرا و اخلاط محرقه و در حموضات مسهلی سوای او نیست و مطفی هیجان خون و جهت خفقان حار و حکه و جرب و قلاع و عطش و تبهای حاره و تبهای غشیه و کرب و تفریح محرورین بی عدیل و اکثار او مورث سحج و سعال و مضر سپرز و مولد سده و مصلحش کتیرا و خشخاش و بنفشه و لعاب بهدانه و عناب و قدر شربتش از هفت مثقال تا سی مثقال و بدلش آلوی سیاه و در غیر اسهال زرشک و دانه ٔ او در سیم خشک و قابض و مغز او جهت امساک منی مجرب و ضماد او جهت خلع عضوو وثی و تقویت سستی عضل . و با پیه و امثال آن جهت نضج و گشودن دمل آزموده و تضمید مطبوخ او مسکن اورام و دردهای حاره است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) :
دست در آش ترش زن که به غایت خوبست
تمر هندی و سماقست و دگر آش انار.
بسحاق اطعمه .
رجوع به بحر الجواهر و ترجمه ٔ صیدنه و فهرست مخزن الادویه و اختیارات بدیعی و ترجمه ٔ ضریر انطاکی و گیاه شناسی گل گلاب ص 224 شود.
///////////
تمر هندی
بعربی صبارا و حمار و حوش و حومر او بهندی انبلی نامند
ماهیت ان
ثمر درختی است هندی در غلافی مانند باقلا الا آنکه از ان پهن تر و پوست آن بعد رسیدن اندک صلب صدفی می کردد بخلاف باقلا و مغز آن پوست دیکر سوای آن ندارد طول آن بقدر شبری و دو نوع می باشد یکی سرخ تیره اندک چاشنی دار و در هنکام خامی نیز سرخرنک می باشد و در کجرات و نواح آن و اکبرآباد بسیار خوب می شود و در اماکن دیکر بدان خوبی نمی شود و این نوع وفور ندارد و دوم سرخ کمرنک مائل بتیرکی و این در خامی سفید می باشد و این نوع بسیار است و تخم هر دو مائل بتدویر و اندک پهن و مغز آن سفید و پوست آن سرخ تیره از ترمس بزرکتر و تخم نوع سرخ آن از سفید آن کوچکتر و درخت آن عظیم و برک آن ریزه طولانی انبوه و بهترین آن رسیده بی عفوصت اندک کهنۀ آنست یعنی شش هفت ماه تا یک سال از اخذ ثمر آن کذشته باشد نه کهنۀ فاسد شدۀ آن و دستور است که ثمر رسیدۀ آن را مقشر نموده قدری از لیفهای آن را برآورده حبهای بزرک ساخته اندک چرب نموده نکاه می دارند و الا آن را کرم می زند و رطوبت آن خشک و ترشی آن کم می کردد
طبیعت
ثمر هر دو نوع آن در اول سرد و در دوم خشک و در سوم نیز کفته اند و خشکی سرخ آن زیاده
افعال و خواص آن
لطیف تر از اجاص و رطوبت آن زان کمتر و مقوی قلب و معدۀ مسترخیه و قابض شکم خصوص سرخ آن و مسکن غثیان و قئ صفراوی و ملین طبع و مسهل صفرا و اخلاط محترقه و در حموضات مسهلی سوای آن نیست و مطفی هیجان خون و جهت خفقان حار و تپهای حاره و غشیه و کرب و غشی و رفع عطش و تفریح و حکه و جرب و هیضۀ صفراوی و غرغرۀ آن جهت خناق و مضمضۀ آن جهت قلاع دهان نافع و کفته اند که تمر هندی را نباید در آب بسیار مالید زیرا که موجب سده و تنفر طبیعت و غثیان و قئ می کردد بلکه باید که در آب بخیسانند چون خوب خیسید و قوت آن تمام در آب باز داده شد صاف نموده با اندک نبات و یا شکر و یا آنچه خواهند از اشربه و غیرها بیاشامند و اهل هند آشامیدن نقوع آن را برای جذام نافع می دانند المضار اکثار آن مورث سحج و سعال و مضر صدر و سرفه و طحال و مولد سدد و ناشتا خوردن آن مضر و بدستور خام و نورس آن زیرا که مسدد و بسیار نفاخ و بطئ الهضم و الانحدار است و مصلح آن کثیرا و خشخاش و بنفشه و عناب و لعاب بهدانه و با اندک شیرینی خوردن مقدار شربت آن از هفت مثقال تا سی مثقال بدل آن آلوی سیاه و در غیر اسهال زرشک و دانۀ آن در سوم سرد و خشک و قابض و خوردن مغز آن جهت امساک منی مجرب و ضماد آن جهت خلع عضو و وثی و تقویت سستی عضل و با پیه و امثال آن جهت نضج و کشودن دمل و چون نرم کوفته پیخته در فرج بمالند تنک کرداند و مطبوخ کوبیدۀ آن و تخم ریحان کوبیده با شیر زنان و یا شیر بز جهت نضج دمامیل حاره و انفجار انها با تکرار عمل مجرب و چون برک نازک آن را بسایند و در آب بمالند و صاف کنند و بیاشامند جهت زحیر حار و آزاری که در هند و بنکاله اهوه می نامند و در بینی مردم می شود و جهت حمی صفراوی و قرحۀ مجاری بول و اخلیل که بفارسی سوزنک و بهندی سوزاک نامند نافع و ضماد آن جهت تسکین لهیب اورام حارۀ حاده و وجع و تحلیل آنها و با اندک دار فلفل جهت رفع اذیت لعاب عنکبوت که بر عضو مالیده شده باشد و تحلیل اورام حاره و بارده نیز و ضماد کل آن جهت تسکین رمد حار و وجع و حرارت چشم و آشامیدن آن جهت بواسیر خونی و ذرور پوست درخت آن جهت التیام جروح و قروح و خاکستر پوست درخت آن جهت آوردن اشتهای طعام نافع و جوارش و حلوا و سکنجبین و شراب و مربی و معجون آن در قرابادین کبیر ذکر یافت
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
تمر هندی (به عربی: تمر هندي، به معنای خرمای هندی) (نام علمی: Tamarindus indica) درختی گرمسیری از تیرهٔ پروانهداران و زیرخانوادهٔ ارغوانیان است.
خاستگاه این گیاه مناطق استوایی قارهٔ آفریقا است. میوهٔ این درخت به شکل لوبیایی درشت و قهوهای و ترشمزه و سرشار از قند است.
تمر هندی در میان ساکنین ماداگاسکار درختی مقدس و پادشاه درختان شمرده میشود.
//////////
به عبری
תמרינדי (שם מדעי: Tamarindus indica; מערבית: تمر هندي - "תמר הודי") הוא עץ במשפחת הקטניות. הסוג Tamarindus כולל רק מין זה. זהו עץ טרופי, אשר מקורו באפריקה, כולל סודאן וחלקים מיערות מדגסקר. הוא הגיע להודו לפני זמן כה רב עד כי בטעות נוטים לשייך את מוצאו לשם. דרך הודו הוא הגיע אל הפרסים והערבים שקראו לו "תמר הינדי" (תמר הודי, בגלל השם בלטינית לא דומה בכלל לתמר), שם שאומץ לאחר מכן בשאר העולם. הפרי היה ידוע היטב למצרים וליוונים העתיקים במאה ה-4 לפנה"ס.
////////////
به پنجابی املی:
املی اک بوٹے دا ناں اے جیدیاں پھلیاں مصالے تے کھٹای لئی ورتے جاندے نیں۔ ایہ پھلیاں ٹبر چوں اے۔ املی دا فروٹ املی دے رکھ تے لگدا اے تے کھانیاں وچ ورتیا جاندا اے۔
///////////
به پشتو املی یا هندی املی:
املۍ يا هندي املۍ (علمي نوم: Tamarindus indica) يوه درملي ونه ده چې په افريقا او آسیا کې په گرمو سیمو کې شنه کېږي.
/////////////
به آذری هندستان تامارایندسی :
Hindistan tamarindası (lat. Tamarindus indica)[1] - tamarinda cinsinə aid bitki növü.[2]
///////////
به ترکی استانبولی دمیرهیندی:
Demirhindi (Arapça تمر هندي temr hindi «Hint hurması») (Tamarindus indica), baklagiller (Fabaceae) familyasından Afrika kökenli olmakla birlikte öteden beri bütün tropikal ülkelerde, özellikle de Hindistan veMısır'da yetiştirilen ağaç türü.
Demirhindi, 20-25 m boyunda büyük bir ağaçtır. Çiçekleri, dalların ucunda sarı ya da kırmızımsı salkımlar halinde bulunur. Yaprakları yem olarak kullanıldığı gibi kaynatılarak içilen suyu solucan düşürücü olarak da kullanılır. Meyveleri yenebilir ve iç yumuşatıcıdır; ayrıca reçel ve içit yapımında da yararlanabilir.
/////////////
Tamarind
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about the tropical plant. For the South American monkey, see Tamarin.
For other uses see Tamarind (disambiguation) and Tamarindo (disambiguation)
Tamarind
| |
Kingdom:
| |
(unranked):
| |
(unranked):
| |
(unranked):
| |
Order:
| |
Family:
| |
Subfamily:
| |
Tribe:
| |
Genus:
| |
Species:
|
T. indica
|
Tamarindus indica
L. | |
· Tamarindus occidentalis Gaertn.
· Tamarindus officinalis Hook.
|
Tamarind (Tamarindus indica) is a leguminous tree in the family Fabaceaeindigenous to tropical Africa. The genus Tamarindus is a monotypic taxon, having only a single species.
The tamarind tree produces edible, pod-like fruit which is used extensively in cuisines around the world. Other uses include traditional medicine and metal polish. The wood can be used in carpentry. Because of the tamarind's many uses, cultivation has spread around the world in tropical and subtropical zones.
Contents
Tamarindus indica is probably indigenous to tropical Africa,[2] but has been cultivated for so long on the Indian subcontinent that it is sometimes also reported to be indigenous there,[3] where it is known as imli in Hindi-Urdu.[4] It grows wild in Africa in locales as diverse as Sudan, Cameroon, Nigeria and Tanzania. In Arabia, it is found growing wild in Oman, especially Dhofar, where it grows on the sea-facing slopes of mountains. It reached South Asia likely through human transportation and cultivation several thousand years prior to the Common Era.[5][6] It is widely distributed throughout the tropical belt, from Africa to South Asia, NorthernAustralia, and throughout Oceania, Southeast Asia, Taiwan and China.
In the 16th century, it was heavily introduced to Mexico, and to a lesser degree toSouth America, by Spanish and Portuguese colonists, to the degree that it became a staple ingredient in the region's cuisine.[7]
Today, India is the largest producer of tamarind.[8] The consumption of tamarind is widespread due to its central role in the cuisines of the Indian subcontinent, South East Asia and America, particularly in Mexico.
A tamarind seedling
The tamarind is a long-lived, medium-growth shrub, which attains a maximumcrown height of 12 to 18 metres (39 to 59 ft). The crown has an irregular, vase-shaped outline of dense foliage. The tree grows well in full sun in clay, loam, sandy, and acidic soil types, with a high resistance to drought and aerosol salt (wind-borne salt as found in coastal areas).[citation needed]
The evergreen leaves are alternately arranged and pinnately compound. The leaflets are bright green, elliptical ovular, pinnately veined, and less than 5 cm (2.0 in) in length. The branches droop from a single, central trunk as the tree matures and is often pruned in agriculture to optimize tree density and ease of fruit harvest. At night, the leaflets close up.[citation needed]
The tamarind does flower, though inconspicuously, with red and yellow elongated flowers. Flowers are 2.5 cm wide (one inch), five-petalled, borne in small racemes, and yellow with orange or red streaks. Buds are pink as the four sepals are pink and are lost when the flower blooms.[citation needed]
Tamarind flowers
The fruit is an indehiscent legume, sometimes called a pod, 12 to 15 cm (4.7 to 5.9 in) in length, with a hard, brown shell.[9][10][11]
The fruit has a fleshy, juicy, acidulous pulp. It is mature when the flesh is coloured brown or reddish-brown. The tamarinds of Asia have longer pods containing six to 12 seeds, whereas African and West Indian varieties have short pods containing one to six seeds. The seeds are somewhat flattened, and glossy brown.
The tamarind is best described as sweet and sour in taste, and is high in tartaric acid, sugar, B vitamins and, oddly for a fruit, calcium.[citation needed]
As a tropical species, it is frost sensitive. The pinnate leaves with opposite leaflets give a billowing effect in the wind. Tamarind timber consists of hard, dark red heartwood and softer, yellowishsapwood.[citation needed]
Tamarindus leaves and pod
It is harvested by pulling the pod from its stalk. A mature tree may be capable of producing up to 175 kg (386 lb) of fruit per year. Veneer grafting, shield (T or inverted T) budding, and air layering may be used to propagate desirable selections. Such trees will usually fruit within three to four years if provided optimum growing conditions.[citation needed]
The name derives from Arabic: تمر هندي, romanized tamar hindi, "Indian date". Several early medieval herbalists and physicians wrote tamar indi, medieval Latin use was tamarindus, and Marco Polo wrote of tamarandi.[12]
Raw tamarind fruits
In Colombia, Cuba, Dominican Republic, Mexico, Puerto Rico, Venezuela, Italy,Spain, and throughout the Lusosphere, it is called tamarindo. In those countries it is often used to make the beverage of the same name. In the Caribbean, tamarind is sometimes called tamón.[5] Tamarind (Tamarindus indica) is sometimes confused with "Manila tamarind" (Pithecellobium dulce). While in the same taxonomic familyFabaceae, Manila tamarind is a different plant native to Mexico and known locally as guamúchil.[citation needed]
Seeds can be scarified or briefly boiled to enhance germination. They retain germination capability after several months if kept dry.[citation needed]
Three-day-old tamarind seedling
The tamarind has also long been naturalized in Indonesia, Malaysia, Sri Lanka,Philippines, the Caribbean, and the Pacific Islands. Thailand has the largest plantations of the ASEAN nations, followed by Indonesia, Myanmar, and the Philippines. The pulp is marketed in northern Malaya.[citation needed] It is cultivated all over India, especially in the Indian states of Maharashtra, Chhattisgarh,Karnataka, Andhra Pradesh and Tamil Nadu. Extensive tamarind orchards in India produce 275,500 tons (250,000 MT) annually.[citation needed] Commercial plantations throughout tropical Latin America include Brazil, Costa Rica, Colombia, Cuba,Guatemala, Mexico, Nicaragua, Puerto Rico and Venezuela.[citation needed]
In the United States, it is a large-scale crop introduced for commercial use, second in net production quantity to India, in the mainly Southern states due to tropical and semitropical climes, notably South Florida, and as a shade and fruit tree, along roadsides and in dooryards and parks.[13]
Tamarinds, raw
| |
Nutritional value per 100 g (3.5 oz)
| |
239 kcal (1,000 kJ)
| |
62.5 g
| |
57.4
| |
5.1 g
| |
0.6 g
| |
2.8 g
| |
(37%)
0.428 mg
| |
(13%)
0.152 mg
| |
(13%)
1.938 mg
| |
(3%)
0.143 mg
| |
(5%)
0.066 mg
| |
(4%)
14 μg
| |
(2%)
8.6 mg
| |
(4%)
3.5 mg
| |
(1%)
0.1 mg
| |
(3%)
2.8 μg
| |
(7%)
74 mg
| |
(22%)
2.8 mg
| |
(26%)
92 mg
| |
(16%)
113 mg
| |
(13%)
628 mg
| |
(2%)
28 mg
| |
(1%)
0.1 mg
| |
· Units
· μg = micrograms • mg = milligrams
· IU = International units
| |
Percentages are roughly approximated usingUS recommendations for adults.Source: USDA Nutrient Database
|
The fruit pulp is edible. The hard green pulp of a young fruit is considered by many to be too sour, but is often used as a component of savory dishes, as a pickling agent or as a means of making certain poisonous yams in Ghana safe for human consumption.[14]
The ripened fruit is considered the more palatable, as it becomes sweeter and less sour (acidic) as it matures. It is used in desserts, as a jam, blended into juices, or sweetened drinks,[15] sorbets, ice creams and other snacks. In Western cuisine, it is found in Worcestershire sauce.[16] In most parts of India, tamarind extract is used to flavor foods ranging from meals to snacks,[17] and tamarind sweet chutney is popular in India as a dressing for many snacks. Tamarind pulp is a key ingredient in flavoring curries and tamarind rice in South Indian cuisine. Across the Middle East, from the Levant to Iran, tamarind is used in savory dishes, notable meat-based stews, and often combined with dried fruits to achieve a sweet-sour tang.[18][19]
Tamarind sweets in a Mexican candy boutique
Tamarind balls from Trinidad and Tobago
A traditional food plant in Africa, tamarind has potential to improve nutrition, boost food security, foster rural development and support sustainable landcare.[20]
In Madagascar, its fruits and leaves are a well-known favorite of the ring-tailed lemurs, providing as much as 50% of their food resources during the year if available.[citation needed]
Tamarindus indica tree at Bhopal
Throughout Southeast Asia, fruit of the tamarind is used as a poultice applied to foreheads of fever sufferers.[9] A 2002 diet control study where subjects were fed tamarind paste, concluded that: "tamarind intake is likely to help in delaying progression of skeletal fluorosis by enhancing urinary excretion of fluoride".[21] Based on a 2012 human study, supplementation of tender tamarind leaves improved disturbances to carbohydrate, lipid and antioxidant metabolism caused by chronic fluoride intake.[22] However, additional research is needed to confirm these results.
Tamarind wood is a bold red color. Due to its density and durability, tamarind heartwood can be used in making furniture and wood flooring.[citation needed]
In homes and temples, especially in Buddhist Asian countries, the fruit pulp is used to polish brass shrine statues and lamps, and copper, brass, and bronze utensils. The copper alone or in brass reacts with moist carbon dioxide to gain a green coat of copper carbonate. Tamarind contains tartaric acid, a weak acid that can remove the coat of copper carbonate. Hence, tarnished copper utensils are cleaned with tamarind or lime, another acidic fruit.[5]
Tamarind on a place of the foundation of city Santa Clara, Cuba
Throughout Asia and the tropical world, tamarind trees are used as ornamental, garden and cash crop plantings. Commonly used as a bonsai species in many Asian countries, it is also grown as an indoor bonsai in temperate parts of the world.[23]
In hens, tamarind has been found to lower cholesterol in their serum, and in the yolks of the eggs they laid.[24][25] Due to a lack of available human clinical trials, there is insufficient evidence to recommend tamarind for the treatment ofhypercholesterolemia or diabetes.[26]
2. Jump up^ Diallo, BO; Joly, HI; McKey, D; Hosaert-McKey, M; Chevallier, MH (2007). "Genetic diversity of Tamarindus indica populations: Any clues on the origin from its current distribution?". African Journal of Biotechnology. 6 (7).
3. Jump up^ Abukakar, MG; Ukwuani, AN; Shehu, RA (2008). "Phytochemical Screening and Antibacterial Activity of Tamarindus indica Pulp Extract". Asian Journal of Biochemistry. 3 (2): 134–138.
4. Jump up^ Raghavan, Susheela (23 October 2006).Handbook of Spices, Seasonings, and Flavorings, Second Edition. CRC Press. p. 176.ISBN 9781420004366.
5. ^ Jump up to:a b c Morton, Julia F. (1987). Fruits of Warm Climates. Wipf and Stock Publishers. pp. 115–121. ISBN 0-9653360-7-7.
6. Jump up^ Popenoe, W. (1974). Manual of Tropical and Subtropical Fruits. Hafner Press. pp. 432–436.
7. Jump up^ Tamale, E.; Jones, N.; Pswarayi-Riddihough, I. (August 1995). Technologies Related to Participatory Forestry in Tropical and Subtropical Countries. World Bank Publications. ISBN 978-0-8213-3399-0.
9. ^ Jump up to:a b Doughari, J. H. (December 2006)."Antimicrobial Activity of Tamarindus indica".Tropical Journal of Pharmaceutical Research. 5(2): 597–603. doi:10.4314/tjpr.v5i2.14637.
15. Jump up^ Jed Portman. May 12, 2013. Serious Eats: Jarritos Tamarindo.http://drinks.seriouseats.com/2013/03/essential-sodas-jarritos-tamarindo-mexican-soda.html
17. Jump up^ Veg Recipes of India: Tamarind-Date Chutney.http://www.vegrecipesofindia.com/tamarind-date-chutney-recipe-sweet-chutney-for-chaat/
18. Jump up^ PRI. Tamarind is the 'sour secret of Syrian cooking'. 2014 July.http://www.pri.org/stories/2014-07-02/tamarind-sour-secret-syrian-cooking
19. Jump up^ Joan Nathan. New York Times, 2004. Georgian Chicken in Pomegranate and Tamarind Sauce.http://cooking.nytimes.com/recipes/11849-georgian-chicken-in-pomegranate-and-tamarind-sauce
20. Jump up^ National Research Council (January 25, 2008)."Tamarind". Lost Crops of Africa: Volume III: Fruits. Lost Crops of Africa. 3. National Academies Press. ISBN 978-0-309-10596-5. Retrieved July 17, 2008.
21. Jump up^ "Effect of tamarind ingestion on fluoride excretion in humans.". PubMed.PMID 11840184. Retrieved February 8, 2015.
22. Jump up^ "Ameliorative effect of tamarind leaf on fluoride-induced metabolic alterations.". PubMed.PMID 22438201. Retrieved July 23, 2013.
23. Jump up^ D'Cruz, Mark. "Ma-Ke Bonsai Care Guide for Tamarindus indica". Ma-Ke Bonsai. RetrievedAugust 19, 2011.
24. Jump up^ Salma, U.; Miah, A. G.; Tareq, K. M. A.; Maki, T.; Tsujii, H. (1 April 2007). "Effect of Dietary Rhodobacter capsulatus on Egg-Yolk Cholesterol and Laying Hen Performance". Poultry Science. Oxford University Press. 86 (4): 714–719. doi:10.1093/ps/86.4.714. ISSN 1525-3171. as well as in egg-yolk (13 and 16%)
25. Jump up^ Chowdhury, SR; Sarker, DK; Chowdhury, SD; Smith, TK; Roy, PK; Wahid, MA (2005). "Effects of dietary tamarind on cholesterol metabolism in laying hens". Poultry science. 84 (1): 56–60.doi:10.1093/ps/84.1.56. PMID 15685942.
· Bhumibhamon, S. 1988. Multi-purpose trees for small-farm use in the Central Plain of Thailand. D withington, K MacDicken., CB Sastyr and NR Adams, eds Multi-purpose trees for small-farm use: Proceedings of an International Workshop pp. 53–55. November 2–5, 1987, Pattaya Thailand.
· Jean-Marc Boffa, Food and Agriculture Organization of the United Nations Publisher Food & Agriculture Org., 1999.Agroforestry parklands in Sub-Saharan Africa Volume 34 of FAO conservation guide Agroforestry Parklands in Sub-Saharan Africa, ISBN 92-5-104376-0, ISBN 978-92-5-104376-9, 230 pages
· Dassanayake, M. D. & Fosberg, F. R. (Eds.). (1991). A Revised Handbook to the Flora of Ceylon. Washington, D. C.:Smithsonian Institution.
· Hooker, Joseph Dalton. (1879). The Flora of British India, Vol II. London: L. Reeve & Co.
· Locke J, N Renner: 1991 Pod Form and Non-Pod Form Variants of Tamarind in Guadelupe Yaghoubian Agricultural Review 2:122–149
· Michon G, F Mary, J Bopmart: 1986 Multi-Storied agroforestry Garden System in West Sumatra, Indonesia Agroforestry Systems 4:315–338
· Narawane SP 1991 Success stories of Multi-purpose tree species production by small farmers in NG Hedge and JN Daniel eds, Multi-purpose tree species production by small farmers, proceedings of the National Workshop. January 28–31, 1991 Pune, India.
· James Rennie: 1834. Alphabet of medical botany. Orr and Smith, 1834. 152 page 77. Google Books
· George Spratt, 1830. Flora Medica: containing coloured delineations of the various medicinal plants admitted into the London, Edinburgh, and Dublin pharmacopœias; with their natural history, botanical descriptions, medical and chemical properties, Together with a Concise Introduction to Botany; a Copious Glossary of Botanical Terms; and a List of Poisonous Plants. Callow and Wilson, 1830. Google Books.
Wikimedia Commons has media related to Tamarindus indica.
|
· Tamarindus indica in Brunken, U., Schmidt, M., Dressler, S., Janssen, T., Thiombiano, A. & Zizka, G. 2008. West African plants – A Photo Guide.
· "Tamarind". Encyclopædia Britannica (11th ed.). 1911.
· "Tamarind". The New Student's Reference Work. 1914.
1. برخلاف آنچه هیرت (Chau Ju-kua, p. 210) بنادرست گفته است، این نام را نه «آشکارا به دلیل سخت چون سنگ شدن خرماها به وقت رسیدن آنها به چین» که، همچنان که در Pen ts̉ao kan mu (Ch. 31, p. 8) آمده، به دلیل عمر طولانی درخت به آن دادهاند. همین توضیح در مورد نام دیگر این درخت، wan sui tsao («عناب ده هزار ساله یا دراز عمر») صادق است. این نخل براستی عمری بس دراز دارد و درختان صد تا دویست ساله همچنان همه ساله خرما آرند.
4. در ارمنی قدیم در سده پنجم وام واژه ای ایرانی armav وجود داشت که از همین جا نتیجه گرفتهاند که «خ» فارسی بعدتر بر سر کلمه آمده است (Hübschmann, Persische Studien, p. 265; Armen Gram. P. 111).
تاریخ آوانگاشتهای چینی انشان می دهد زبان پهلوی «خ» آغازین داشته است.
«برگها شبیه است به برگ (Chamaerops excelsa) tsun-lü، واز همین روست که مردم آن منطقه درخت [خرما] را hai tsun مینامند (مراد از دریا یعنی نخل نارگیل خارجی). شاید این منطقی تر از متنی به نظر برسد که در بالا آمده که بربرپایه نسخه Wu yin tien برگردانده شده و پر پیداست که به هر روی باید آن را درست تر دانست. Pen ts'ao lan mu نه تنها در مورد این گزیده، که در موارد متعدد با نسخه Wu yin tien اختلاف دارد؛ موضوعی که شایان پژوهشهای درست تر است. در مورد پیش رو تنها یک نکته دیگر شایان نام بردن است و آن اینکه لی شیـچن، در بخش نامگذاری، نام همبرابر fan tsao («عناب بیگانه») را با ارجاع به Lin piao lu i آورده است. اما این نام به شکلی که او آورده در متن این کتاب یا در نسخه Wu yin tien نیامده است. در دومی گفتهای از فغفور ون (Wen) از دودمان وی (Wei) افزوده شده که هیچ ربطی به خرما ندارد و در آن عبارت fan tsao («تمامی عنابها») آمده است. احتمالاً در نسخههای دیگر fan («خارجی») جانشین این fan شده و نتیجه اینکه وجود مترادفی که لی ادعا کرده و برتاشنایدر پذیرفته بسیار مشکوک می نماید.
13. از برتاشنایدر، که در هم جوشی درباره این موضوع را بدون نگاه انتقادی از Pen ts'ao آورده، تعجبآور است که از انتقال و کاشت این درخت در چین اصلاً حرفی نمیزند. به نظر من، گیرا ترین نکتهای که باید به آن اشاره کرد همین است. نمیتوانم با بی گمانی بگویم که در کوانـتون هنوز هم درخت خرما میروید یا نه؛ اما چون نویسندگان خارجی چنین نکته ای را نیاورده اند، کمابش دو دلم.
16. باید دانست برتاشنایدر شخصاً تنها با گیاهان منطقه پکن و اطراف آن آشنا بوده است: آشنایی او با بقیه گیاهان چینی صرفاً بر پایه مطالعه کتب بوده و با علم گیاهشناسی تقریباٌ بیگانه بوده است. در روزگار او، پژوهش درباره گیاهان بستانی تازه مراحل آغازین خود را میگذراند؛ و روشهایی که در مورد چنین موضوعاتی به کار میگرفت نه چندان عمیق و کموبیش خام بود.
اما استوارت هم وقتی Po-se tsao، ts'ien nien tsao و جز آن را نامهای گوناگون این گونه میداند که بیشک به خرما داده میشوند، از آن ور بام میغلتد. در برگردان برتاشنایدر از متن بالا کژفهمی شگفتی بچشم می خورد. در برگردان او میخوانیم: «در سال 285 م، لینـیی (Lin-yi) صد درخت hai tsao به فغفور ووـتی (Wu-ti) پیشکش کرد. شاهزاده لیـشا (Li-sha) به فغفور گفت که در سفرهای دریایی خود میوههای این درخت را دیده که بیاغراق به بزرگی هندوانه بودهاند.» در متن اصلی چنین آمده است: «در سال پنجم از دوره تاییـکان (T'ai-K'an) (284 م)، لینـیی صد درخت پیشکش دربار کرد. لی شائوـکون (Li Šao-kün) (جادوگر مشهور) به فغفور وو از دودمان هان گفت: «در سفرهای دریایی خود، نانک ی شن (Nan-k'I Šen) (جادوگر جزایر متبرک) را دیدم که عنابهایی میخورد که بیهیچ اغراقی به بزرگی کدو قلیانی بودند.» این دو رخداد ارتباطی با هم ن دارند؛ دومی به سده دوم قم مربوط است. ضمناً هیچ کدام هم ربطی به خرما ندارند. دخالت منطق چینی در این میان بس آشکار است: سفرهای دریایی لی شائوـکون با عناب افسانهای او تلفیق شده و عناب دریایی (hai tsao) را به وجود گورده و این محصول خیالی با درختی راستین که همین نام را دارد تداعی پیدا کرده است. نمونه لی شیـچن نشان میدهد که چینیها با تداعی نادرست افکار چه خیالاتی میبافند؛ و نمونه برتاشنایدر هم اثبات میکند که باید همه دادههای چینی را نخست زیر میکروسکپ بگذاریم و بعد درستی علمی آنها را بپذیریم.
19. با آوانگاشت hu-man که پیشتر گفتیم، و به دنبال آن توضیح داده شده که همان «عناب ایرانی» است. خرما بومیِ شرق افریقا نیست و در گرمسیر هم رشد نمیکند، اما بیشک اعراب آن را به این سرزمین آوردهاند:
Cf. F. Storbeck, Mitt. Sem. Or. Spr., 1914, II, p. 158; A. Engler, Nutzpflanzen Ost-Afrikas, p. 12.