Create a post

What's on your mind, Mehrdad?
Live video
Photo/video
Feeling/activity

News Feed posts

حوالی آن روز ها که به دنبال ریشه ای محکمی برای معرفت و سرگرمی زیبایی برای خواندن می گشتم با تاریخ فلسفه غرب اثر فردریک کاپلستون آشنا شدم. در نظرم ثقیل و زیاد می آمد. نمیدانستم چطور باید آنرا بخوانم و در عین حال یادداشت های نیز از آن بردارم. نه فرصتش را داشتم و نه حال و حوصله اش را. اما کتاب های این چنینی که چند جلد پشت سر هم دارند همیشه برایم جذاب بوده اند. انگار آدم درون شان سفری را آغاز می کند که با تمام شدن هر کدام از یک واگن های قطار به دیگرش نقل مکان میکند تا فضا و دیدش در سفر تغییر کند. مجموعه زیبای تاریخ فلسفه کاپلستون را نیز تمام کردم‌. از این که خودم را به حیث یک گردشگر در باغ فلسفه کنار بزرگان فلسفه میدیدم، حظ وافری بردم. جایی خوانده بودم که به نظر ارسطو والا ترین لذت برای انسان، لذت نظری است.‌ و این لذت نظری بود که واقعاً در خلال این سِری کتاب ها به دل می نشست.
چنین کار سترگی بدون شک ستودنیست. تحلیل و نوشتار درباره شخصیت های مختلف فلسفی در زمان ها و مکان های مختلف کار هر نویسنده ای نیست. اما در کنار این همه زیبایی و شاهکار بودن باز هم بعضی مسائل این سرِی کتاب ها خلاف انتظارات یک ذهن فلسفی است. البته میدانم که نمی شود کتابی نوشت که طبق میل همه باشد ولی با این همه کتابی که در یک حوزه خاص نوشته می شود باید با همان ذهنیت نوشته شود. فردریک کاپلستون با آنکه نوشتار خوبی دارد ولی بیش از فلسفه به دین ارادت دارد. وی یک مسیحی اصیل است که از راه کلام وارد فلسفه شده است. جلد سوم کتاب که درباره تاریخ فلسفه در قرون وسطی است گواه این مسئله است. جلدی قطوری که فقط اختصاص داده شده به فلسفه مسیحی (اگر نامیدن چنین فلسفه ای به جا باشد). کاپلستون بیشتر روی توماس اکویناس در این جلد تمرکز میکند. چنان تمرکزی که حتی نمی توان در بزرگانی چون ارسطو در این مجموعه کتاب ها سراغ گرفت. همین "توماس گرایی" وی بار ها در جای جای دیگر کتاب حتی در بخش های که قطعا به توماس اکویناس ربطی ندارد تکرار می‌ شود که در نوع خود زننده است و می تواند نقد حساب شود.
مسئله دیگر که در حد نقد می تواند هم به نویسنده و هم مترجم حساب شود، وضعیت "همان گویی" در نوشته است. بار ها خوانده ام که کاپلستون یک مسئله ساده را بیان کرده، نفی کرده و دوباره آنرا بیان کرده که این وضع نوشته را بیشتر از آن که واضح کند، مضحک میکند.
درکل گذشته از بعضی مشکلات کوچکی که می تواند هر مجموعه‌ای از کتاب ها داشته باشد، مشکل اساسی این مجموعه ذهنیت دین گرای نویسنده است که با وجود کوشش های مکرر کاپلستون باز هم از خلال نوشته هایش قابل مشاهده است.
این مجموعه قطعاً در حوزه فلسفه شاهکاری است خواندنی و پایدنی. کاری است جاودانه تا اندیشه ورزی و تاریخ اندیشمندان را دوباره به ما یاد آوری کند. از کوشش های اولیه انسان برای درک مفهوم "علت" در هستی که "تالس" پیشروی این روند است و از یونان آغاز می شود تا بزرگانی در عرصه ای "فلسفه ای وجودی" که "سارتر" و "کامو" در عصر معاصر پرچم داران آن اند. نوشته ای بس تخصصی، منسجم و زیبا که برای پرسشگری خردمندان رهنمایی است ارزنده.