۱۴۰۳ آذر ۱۰, شنبه

 

بلژیک به کارگران جنسی مرخصی زایمان و حقوق بازنشستگی می‌‌دهد

تصویری از مل، زنی که با نگاه جدی به دوربین خیره شده است. او موهایی بلند، بلوند و موج‌دار دارد و لباسی قرمز با یقه هفت پوشیده که از جنسی براق است. او مقابل یک آینه ایستاده است، با زنجیری که از سقف آویزان است و نورهای نئونی که در پس‌زمینه دیده می‌شود
توضیح تصویر،مل یکی از زنانی است که گفت قانون جدید زندگی‌اش را بهبود می‌بخشد
  • نویسنده,سوفیا بتیزا
  • شغل,بی‌بی‌سی

هشدار: این مطلب شامل توصیف‌های مرتبط با مسائل جنسی است.

«مجبور بودم در حالی که ۹ ماهه باردار بودم، کار کنم.» این را سوفی، یک کارگر جنسی در بلژیک می‌گوید و می‌افزاید: «یک هفته قبل از زایمان با مشتری‌ها رابطه جنسی داشتم.»

او در حالی مشغول این کار است که پنج فرزند دارد؛ شرایطی که به گفته سوفی «واقعاً سخت است».

زمانی که سوفی، که خواسته است ناشناس بماند، فرزند پنجم خود را به دنیا آورد، سزارین شد و به او توصیه کردند که شش هفته استراحت کند. اما او می‌گوید استراحت طولانی‌ مدت برایش ممکن نبود و بلافاصله به سر کار برگشت.

او می‌گوید: «نمی‌توانستم کار را رها کنم، چون به پول نیاز داشتم.»

اگر برای سوفی حق داشتن مرخصی زایمان، با پرداخت هزینه از سوی کارفرما وجود داشت، زندگی‌اش بسیار راحت‌تر می‌شد.

تحت یک قانون جدید در بلژیک که نخستین مورد از نوع خود در جهان است، اکنون این حق به رسمیت شناخته شده است. کارگران جنسی حق قراردادهای رسمی کاری، بیمه سلامت، حقوق بازنشستگی، مرخصی زایمان و روزهای استعلاجی خواهند داشت. اساساً با تصویب این قانون در بلژیک این شغل مانند هر شغل دیگری تلقی خواهد شد.

سوفی می‌گوید: «این فرصتی است برای ما که به عنوان انسان وجود داشته باشیم.»

بر اساس آمار اتحادیه بین‌المللی کارگران جنسی، حدود ۵۲ میلیون کارگر جنسی در سراسر جهان وجود دارد. این حرفه در سال ۲۰۲۲ در بلژیک جرم‌زدایی شد و همچنین در بسیاری از کشورهای دیگر مانند ترکیه و پرو قانونی است. اما این نخستین بار در جهان است که حقوق شغلی و قرارداد کاری برای این حرفه در نظر گرفته می‌شود.

ارین کیلبراید، پژوهشگر سازمان دیده‌بان حقوق بشر می‌گوید: «این یک اقدام رادیکال است و بهترین گامی است که تاکنون در جهان دیده‌ایم.» او اضافه می‌کند: «ما نیاز داریم که همه کشورها در این مسیر حرکت کند.»

تصویری از پنج نفر که بنری سیاه را در دست گرفته‌اند و دست دیگرشان را به عنوان بخشی از اعتراض در هوا بلند کرده‌اند. پشت آن‌ها افراد زیادی در خیابانی شهری حضور دارند. این بنر به اتحادیه کارگران جنسی بلژیک (UTSOPI)  تعلق دارد.

منبع تصویر،(UTSOPI

توضیح تصویر،اعتراض‌ها در حمایت از قوانین کاری برای کارگران جنسی پس از همه‌گیری کووید آغاز شد

منتقدان می‌گویند این تجارت موجب قاچاق، استثمار و سوءاستفاده می‌شود و این قانون نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد.

جولیا کرومیر، داوطلب یک سازمان غیردولتی به نام «ایسالا» که به کارگران جنسی خیابانی در بلژیک کمک می‌کند، می‌گوید: «این قانون خطرناک است، چون حرفه‌ای را که در ذات خود همواره خشونت‌آمیز است، عادی می‌کند.»

برای بسیاری از کارگران جنسی، این شغل یک ضرورت است و این قانون باید هر چه زودتر تصویب می‌شد.

زمانی که مل مجبور شد به به یک مشتری، بدون کاندوم خدمات جنسی دهانی ارائه دهد، وحشت‌زده شد. او می‌دانست عفونت‌های مقاربتی (STI) در میان روسپی‌خانه در حال شیوع است. اما او احساس می‌کرد هیچ انتخاب دیگری ندارد.

او می‌گوید: «انتخابم این بود که یا بیماری را منتقل کنم، یا هیچ پولی درنیاورم.»

مل زمانی که ۲۳ سال داشت به عنوان اسکورت کارش را آغاز کرد؛ او به پول نیاز داشت و به سرعت بیشتر از انتظاراتش درآمد کسب کرد. او فکر می‌کرد موفق شده است، اما تجربه‌ای که با عفونت‌های مقاربتی داشت، او را به شدت به واقعیت بازگرداند.

اکنون مل می‌تواند هر مشتری یا عمل جنسی‌ که با آن احساس راحتی نمی‌کند را رد کند؛ به این معنی که می‌توانست آن موقعیت را به گونه‌ای دیگر مدیریت کند.

او می‌گوید: «می‌توانستم به رئیس [کارفرما] خودم اشاره کنم و بگویم: «شما در حال نقض این شرایط هستید و باید این‌گونه با من رفتار کنید.» و از نظر قانونی حمایت می‌شدم.»

تصویری از ویکتوریا که با لبخندی کوچک به دوربین نگاه می‌کند. او موهای صاف، تیره و کوتاه با چتری دارد. او یک کت پف‌دار مشکی با خز دور کلاه و یک شال سفید روشن به تن دارد. این تصویر در پارکی گرفته شده است، با درختان، چمن و برگ‌های روی زمین در پس‌زمینه.
توضیح تصویر،ویکتوریا کار جنسی را نوعی خدمت اجتماعی می‌داند

تصویب این قانون در بلژیک نتیجه ماه‌ها اعتراض‌ در سال ۲۰۲۲ بود که با کمبود حمایت دولتی در دوران همه‌گیری کووید آغاز شد.

یکی از افرادی که در خط مقدم این مبارزه بود، ویکتوریا، رئیس اتحادیه کارگران جنسی بلژیک (UTSOPI) است که پیش از این ۱۲ سال به عنوان اسکورت کار کرده بود.

برای او این یک مبارزه شخصی بود. ویکتوریا روسپی‌گری را نوعی خدمت اجتماعی می‌داند که تنها حدود ۱۰ درصد از آن مربوط به رابطه جنسی است.

او توضیح می‌دهد: «این کار شامل توجه به مردم، گوش دادن به داستان‌هایشان، خوردن کیک با آن‌ها و رقصیدن با موسیقی والس می‌شود.»

و ادامه می‌دهد: «در نهایت، این موضوع به احساس تنهایی افراد مربوط می‌شود.»

اما غیرقانونی بودن شغل او پیش از سال ۲۰۲۲ چالش‌های قابل‌توجهی را ایجاد کرده بود. او در شرایطی ناامن کار می‌کرد، هیچ کنترلی بر انتخاب مشتریانش نداشت و آژانس او بخش بزرگی از درآمدش را به خود اختصاص می‌داد.

در واقع ویکتوریا می‌گوید توسط یکی از مشتریانی که به او وسواس پیدا کرده بود، مورد تجاوز قرار گرفت.

او به یک ایستگاه پلیس مراجعه کرد، اما می‌گوید که افسر زن پلیس برخوردی «بسیار سختگیرانه» با او داشت.

ویکتوریا می‌گوید: «او به من گفت کارگران جنسی نمی‌توانند مورد تجاوز قرار بگیرند. او کاری کرد که احساس کنم تقصیر من است، چون این شغل را انجام می‌دادم.»

ویکتوریا ایستگاه پلیس را با گریه ترک کرد.

هر کارگر جنسی‌ که با ما صحبت کرد، گفت که در مقطعی از آن‌ها خواسته شده بود کاری برخلاف میلشان انجام دهند.

به همین دلیل ویکتوریا قویاً معتقد است که این قانون جدید زندگی آن‌ها را بهبود خواهد بخشید.

او می‌گوید: «اگر قانونی وجود نداشته باشد و شغل شما غیرقانونی باشد، هیچ پروتکلی برای کمک به شما وجود ندارد. این قانون به ما ابزارهایی می‌دهد که ما را ایمن‌تر کند.»

تصویری از الکساندرا و کریس. الکساندرا سمت چپ تصویر است، لبخند می‌زند و دستانش را دور شانه‌های کریس حلقه کرده است. او موهای بسیار بلند و تیره دارد و بازو و دست‌هایش با خالکوبی پوشیده شده‌اند. او گوشواره به گوش دارد و یک بلوز پلنگی با آستین کوتاه پوشیده است. کریس نیز لبخند می‌زند، موهای کوتاه تیره و ریش کوتاهی دارد و یک پیراهن سفید پوشیده است. این تصویر در فضایی داخلی گرفته شده است و در پس‌زمینه گلدانی با علف پامپاس دیده می‌شود
توضیح تصویر،الکساندرا و کریس می‌گویند که با کارکنانشان به خوبی رفتار می‌کنند

زنان و مردانی که کنترل کار جنسی را در دست دارند، تحت این قانون جدید می‌توانند به طور قانونی فعالیت کنند – به شرطی که قوانین سختگیرانه را رعایت کنند. هر کسی که به ارتکاب جرایم جدی محکوم شده باشد، اجازه نخواهد داشت کارگران جنسی را به استخدام خود درآورد.

کریس ریکمانس می‌گوید: «فکر می‌کنم بسیاری از کسب‌وکارها مجبور خواهند شد تعطیل کنند، چون بسیاری از کارفرمایان سابقه کیفری دارند.» او و همسرش الکساندرا یک مرکز ماساژ اروتیک را در خیابانی به نام «خیابان عشق» در شهر کوچک بکِووُرت اداره می‌کنند.

وقتی ما از آنجا بازدید کردیم، مرکز کاملاً رزرو شده بود – چیزی که برای یک صبح دوشنبه انتظارش را نداشتیم. آن‌ها اتاق‌هایی را به ما نشان دادند که با تخت‌های ماساژ، حوله‌ها و لباس‌های تمیز، وان آب گرم و حتی یک استخر شنا با دقت تجهیز شده بود.

کریس و همسرش ۱۵ کارگر جنسی را استخدام کرده‌اند و به خود می‌بالند که با احترام با آن‌ها رفتار می‌کنند، از آن‌ها محافظت می‌کنند و حقوق خوبی می‌پردازند.

کریس می‌گوید: «امیدوارم کارفرمایان بد حذف شوند و افراد خوب که می‌خواهند این حرفه را به طور صادقانه انجام دهند، باقی بمانند – و هر چه بیشتر، بهتر.»

ارین کیلبراید از سازمان دیده‌بان حقوق بشر نظر مشابهی دارد و می‌گوید این قانون جدید با اعمال محدودیت‌هایی بر کارفرمایان، به طور قابل‌توجهی «قدرت آن‌ها بر کارگران جنسی را کاهش می‌دهد.»

تصویری از مل که در حال ژست گرفتن است و زنی دیگر از او عکس می‌گیرد. مل موهای بلوند بلندی دارد و یک لباس قرمز کوتاه براق با دکمه‌های جلویی و چکمه‌های براق سیاه که تا بالای زانو می‌رسند پوشیده است. او یک خالکوبی روی ران خود دارد و کمی لباسش را در همان پا بالا کشیده است. زن دیگر پشت به دوربین ایستاده، یک تاپ مشکی با بندهایی که روی پشتش به شکل ضربدری است پوشیده، موهای بلوندش را گیره زده و عینک به چشم دارد. پشت و بازوهای او با خالکوبی پوشیده شده است و در حال گرفتن عکس با تلفن همراه است. دیوارهای اتاق قرمز رنگ هستند و آینه‌ها و یک تاب که با زنجیر از سقف آویزان است نیز در پس‌زمینه دیده می‌شود.
توضیح تصویر،مل معتقد است که خارج کردن کار جنسی از سایه‌ها تنها می‌تواند به زنان کمک کند

اما جولیا کرومیر می‌گوید اکثر زنانی که او به آن‌ها کمک می‌کند تنها خواستار ترک این حرفه و یافتن یک «شغل عادی» هستند، نه حقوق کاری.

او می‌گوید: «این موضوع به بیرون نماندن در هوای یخبندان و داشتن رابطه جنسی با غریبه‌هایی که برای دسترسی به بدن شما پول می‌پردازند، مربوط می‌شود.»

تحت قانون جدید بلژیک، هر اتاقی که در آن خدمات جنسی ارائه می‌شود باید به دکمه اضطراری مجهز باشد که یک کارگر جنسی را به فرد «مرجع» خود متصل می‌کند.

اما جولیا معتقد است هیچ راهی برای ایمن کردن کار جنسی وجود ندارد.

او می‌گوید: «در کدام شغل دیگری نیاز به دکمه وحشت دارید؟ این قدیمی‌ترین حرفه جهان نیست؛ این قدیمی‌ترین استثمار در جهان است.»

چگونگی تنظیم صنعت کار جنسی همچنان یک مسئله بحث‌برانگیز در سطح جهان است. اما برای مل، خارج کردن این حرفه از سایه‌ها فقط می‌تواند به زنان کمک کند.

او می‌گوید: «من بسیار افتخار می‌کنم که بلژیک این‌قدر جلوتر از سایر کشورهاست.» و اضافه می‌کند: «حالا برای خودم آینده‌ای می‌بینم.»

برخی از اسامی برای حفظ امنیت افراد تغییر داده شده‌اند.

 

  "خوشا، واشی بیشه ها!"[1] خوشا، بی پایان مناظر همیشه بهاری روح؛ که توانست با همه مدید خشکیدگی زاده تنگی مطلق زندگی زمینی - چون اسب‌های جوان در شبدر صبحگاهی، در وجود شما مردان پرسه زد، و برای چند لحظه گذرا، موجب احساس خنک شبنم زندگی ابدی بر روی آنها شد.  کاش خدا می خواست این مبارک آرامش ها بِپایَد. اما درآمیخته و آمیزنده رشته های زندگی با تار و پود بافته شوند: آرامش ها را طوفان ها قطع کنند، و هر آرامشی را طوفانی است.  این زندگی را هیچ پیوسته پیشروی بی عقبگرد نباشد؛ از طریق پله هایی ثابت پیش نرفته در آخرین پله بازایستیم: با گذر از خَلسه بی خبری خُردی[2]، دینداری بدور از تفکر بچگی (تقدیر کلی)، سپس شک گرایی، بعد، بی اعتقادی، و سرانجام، آرامِش چنانچه های تعمق بزرگسالی.  اما پس از طی همه این مراحل بار دیگر همین دایره پیمائیم و دوباره  و تا ابد از مراحل خردی، بچگی، مردی و چنانچه ها گذریم.  آن بندر پایانی که دوباره از آن لنگر بر نگیریم، کجاست؟  این عالم در کدام مسحور اثیر سیر می کند که خسته ترین هاش هرگز خسته نشوند؟  پدر این سرِراهی کجا پنهان است؟   ارواح ما چون یتیمان شوی ناکرده مادرانی سرِ زا رفته است و راز های اصل و تبارمان خفته در گورهاشان و برای اطلاع باید باید همانجا رفت."



[1] - «آه، واشی بیشه ها!»: آخاب یا اسماعیل؟ // اسماعیل فصل 114را با خیال پردازی اقیانوسی – اندیشیه در لطافت دریا که آدمی را به"حال و هوای عرفانی" می کشاند، آغاز می کند. در مورد آخاب که به نظر می رسد نفسش این صحنه آرامش بخش را خدشه دار می کند، اینطور نیست. علیرغم تأثیر مخرب آخاب، برخی از خوانندگان «گیلدر=gilder» عنوان فصل را صنعتگری می‌دانند که مُذَهِّب است و به تذهیب پردازد. اما  پیشنهاد قابل قبول تر این است که "The Gilder" اشاره به نام سکه ای است هلندی. این فصل با تَک گوئی سه تن پایان می‌یابد که هر یک از «همین زرین دریا» گویند و نخستین گوینده، که ظاهرا خود آخاب است، این صحنه را«زرین کلید» گشودن قفل «زرین خزانه » ذهنش می گیرد و پیشنهاد مراقبه مان کند.  از نظر ساختاری، این فصل تکرار فصل 99«دوبلون» است که آن هم شامل مجموعه‌ای از افراد است که در آن آنجا به سکه طلای واقعی و نه استعاری اشاره دارند. اما ساختار "The Gilder" به دلیل علائم نگارشی یا فقدان آن مبهم است، زیرا در حالی که اسماعیل آخاب را برای تک گوئی نخست پیش می کشد، تک گوئی بعدی ( "آه، واشی بیشه") در هر دو نسخه آمریکایی و بریتانیایی نشان نقل قولی ندارد تا نشان دهد آخاب صحبت می کند. بدون این نقطه گذاری، به نظر می رسد گفتار متعلق به اسماعیل است و خوانندگان غالبأ این سطور را به راوی نسبت می دهند، نه آخاب. ویراستاران ویرایش نورت وسترن نیوبری، متن را با افزودن علامت نقل قول در ابتدا و انتهای پاراگراف اصلاح کرده و بدین ترتیب آن را بدون ابهام به آخاب نسبت داده اند. ملویل الکترونیک لایبرری هیچ تغییری در نگارش ویراست مذکور نمی دهد.

 

[2] - خَلسه بی خبری خُردی. آرامِش چنانچه تعمق بزرگسالی: این قطعه (مانند سخنان طنز زودیاک استاب در فصل 99) ا در ساختار خود از گفتار «هفت مرحله زندگی» ژاک در نمایشنامه «آنطور که می پسندید» (پرده دو، صحنه هفت) شکسپیر الگوبرداری شده است، و همچنین بازتاب سخنرانی تاچ استون از همان نمایشنامه است که اینطور پایان یابد: «چنانچه ی تو تنها صلح‌ساز پبا فضیلت بسیار در آن است» (پرده چهار، صحنه پنج). در مورد اگر/چنانچه فلسفی نِک. جزوه پلینلِمون در پی یر، کتاب چهاردهم، بخش سوم.

 Back to main page

As You Like It- Act 2, scene 7

  Cite

Navigate this work

As You Like It - Act 2, scene 7
Jump to

Act 2, scene 7

Scene 7

Synopsis:

As Duke Senior and his companions sit down to eat, Orlando enters, demanding food. Welcomed by the duke, he brings Adam to join them.

Enter Duke Senior and Lords, like outlaws.

DUKE SENIOR 
 I think he be transformed into a beast,
 For I can nowhere find him like a man.
FIRST LORD 
 My lord, he is but even now gone hence.
 Here was he merry, hearing of a song.
DUKE SENIOR 
5 If he, compact of jars, grow musical,
 We shall have shortly discord in the spheres.
 Go seek him. Tell him I would speak with him.

Enter Jaques.

FIRST LORD 
 He saves my labor by his own approach.
DUKE SENIORto Jaques 
 Why, how now, monsieur? What a life is this
10 That your poor friends must woo your company?
 What, you look merrily.
JAQUES 
 A fool, a fool, I met a fool i’ th’ forest,
 A motley fool. A miserable world!
 As I do live by food, I met a fool,
15 Who laid him down and basked him in the sun
 And railed on Lady Fortune in good terms,
p. 75
 In good set terms, and yet a motley fool.
 “Good morrow, fool,” quoth I. “No, sir,” quoth he,
 “Call me not ‘fool’ till heaven hath sent me
20 fortune.”
 And then he drew a dial from his poke
 And, looking on it with lack-luster eye,
 Says very wisely “It is ten o’clock.
 Thus we may see,” quoth he, “how the world wags.
25 ’Tis but an hour ago since it was nine,
 And after one hour more ’twill be eleven.
 And so from hour to hour we ripe and ripe,
 And then from hour to hour we rot and rot,
 And thereby hangs a tale.” When I did hear
30 The motley fool thus moral on the time,
 My lungs began to crow like chanticleer
 That fools should be so deep-contemplative,
 And I did laugh sans intermission
 An hour by his dial. O noble fool!
35 A worthy fool! Motley’s the only wear.
DUKE SENIOR  What fool is this?
JAQUES 
 O worthy fool!—One that hath been a courtier,
 And says “If ladies be but young and fair,
 They have the gift to know it.” And in his brain,
40 Which is as dry as the remainder biscuit
 After a voyage, he hath strange places crammed
 With observation, the which he vents
 In mangled forms. O, that I were a fool!
 I am ambitious for a motley coat.
DUKE SENIOR 
45 Thou shalt have one.
JAQUES   It is my only suit,
 Provided that you weed your better judgments
 Of all opinion that grows rank in them
 That I am wise. I must have liberty
50 Withal, as large a charter as the wind,
p. 77
 To blow on whom I please, for so fools have.
 And they that are most gallèd with my folly,
 They most must laugh. And why, sir, must they so?
 The “why” is plain as way to parish church:
55 He that a fool doth very wisely hit
 Doth very foolishly, although he smart,
 Not to seem senseless of the bob. If not,
 The wise man’s folly is anatomized
 Even by the squand’ring glances of the fool.
60 Invest me in my motley. Give me leave
 To speak my mind, and I will through and through
 Cleanse the foul body of th’ infected world,
 If they will patiently receive my medicine.
DUKE SENIOR 
 Fie on thee! I can tell what thou wouldst do.
JAQUES 
65 What, for a counter, would I do but good?
DUKE SENIOR 
 Most mischievous foul sin in chiding sin;
 For thou thyself hast been a libertine,
 As sensual as the brutish sting itself,
 And all th’ embossèd sores and headed evils
70 That thou with license of free foot hast caught
 Wouldst thou disgorge into the general world.
JAQUES  Why, who cries out on pride
 That can therein tax any private party?
 Doth it not flow as hugely as the sea
75 Till that the weary very means do ebb?
 What woman in the city do I name
 When that I say the city-woman bears
 The cost of princes on unworthy shoulders?
 Who can come in and say that I mean her,
80 When such a one as she such is her neighbor?
 Or what is he of basest function
 That says his bravery is not on my cost,
 Thinking that I mean him, but therein suits
p. 79
 His folly to the mettle of my speech?
85 There then. How then, what then? Let me see
 wherein
 My tongue hath wronged him. If it do him right,
 Then he hath wronged himself. If he be free,
 Why then my taxing like a wild goose flies
90 Unclaimed of any man.

Enter Orlando, brandishing a sword.

 But who comes here?
ORLANDO  Forbear, and eat no more.
JAQUES  Why, I have eat none yet.
ORLANDO 
 Nor shalt not till necessity be served.
JAQUES  95Of what kind should this cock come of?
DUKE SENIORto Orlando 
 Art thou thus boldened, man, by thy distress,
 Or else a rude despiser of good manners,
 That in civility thou seem’st so empty?
ORLANDO 
 You touched my vein at first. The thorny point
100 Of bare distress hath ta’en from me the show
 Of smooth civility, yet am I inland bred
 And know some nurture. But forbear, I say.
 He dies that touches any of this fruit
 Till I and my affairs are answerèd.
JAQUES  105An you will not be answered with reason, I
 must die.
DUKE SENIORto Orlando 
 What would you have? Your gentleness shall force
 More than your force move us to gentleness.
ORLANDO 
 I almost die for food, and let me have it.
DUKE SENIOR 
110 Sit down and feed, and welcome to our table.
p. 81
ORLANDO 
 Speak you so gently? Pardon me, I pray you.
 I thought that all things had been savage here,
 And therefore put I on the countenance
 Of stern commandment. But whate’er you are
115 That in this desert inaccessible,
 Under the shade of melancholy boughs,
 Lose and neglect the creeping hours of time,
 If ever you have looked on better days,
 If ever been where bells have knolled to church,
120 If ever sat at any good man’s feast,
 If ever from your eyelids wiped a tear
 And know what ’tis to pity and be pitied,
 Let gentleness my strong enforcement be,
 In the which hope I blush and hide my sword.
He sheathes his sword.
DUKE SENIOR 
125 True is it that we have seen better days,
 And have with holy bell been knolled to church,
 And sat at good men’s feasts and wiped our eyes
 Of drops that sacred pity hath engendered.
 And therefore sit you down in gentleness,
130 And take upon command what help we have
 That to your wanting may be ministered.
ORLANDO 
 Then but forbear your food a little while
 Whiles, like a doe, I go to find my fawn
 And give it food. There is an old poor man
135 Who after me hath many a weary step
 Limped in pure love. Till he be first sufficed,
 Oppressed with two weak evils, age and hunger,
 I will not touch a bit.
DUKE SENIOR   Go find him out,
140 And we will nothing waste till you return.
ORLANDO 
 I thank you; and be blessed for your good comfort.
He exits.
p. 83
DUKE SENIOR 
 Thou seest we are not all alone unhappy.
 This wide and universal theater
 Presents more woeful pageants than the scene
145 Wherein we play in.
JAQUES   All the world’s a stage,
 And all the men and women merely players.
 They have their exits and their entrances,
 And one man in his time plays many parts,
150 His acts being seven ages. At first the infant,
 Mewling and puking in the nurse’s arms.
 Then the whining schoolboy with his satchel
 And shining morning face, creeping like snail
 Unwillingly to school. And then the lover,
155 Sighing like furnace, with a woeful ballad
 Made to his mistress’ eyebrow. Then a soldier,
 Full of strange oaths and bearded like the pard,
 Jealous in honor, sudden and quick in quarrel,
 Seeking the bubble reputation
160 Even in the cannon’s mouth. And then the justice,
 In fair round belly with good capon lined,
 With eyes severe and beard of formal cut,
 Full of wise saws and modern instances;
 And so he plays his part. The sixth age shifts
165 Into the lean and slippered pantaloon
 With spectacles on nose and pouch on side,
 His youthful hose, well saved, a world too wide
 For his shrunk shank, and his big manly voice,
 Turning again toward childish treble, pipes
170 And whistles in his sound. Last scene of all,
 That ends this strange eventful history,
 Is second childishness and mere oblivion,
 Sans teeth, sans eyes, sans taste, sans everything.

Enter Orlando, carrying Adam.

p. 85
DUKE SENIOR 
 Welcome. Set down your venerable burden,
175 And let him feed.
ORLANDO  I thank you most for him.
ADAM  So had you need.—
 I scarce can speak to thank you for myself.
DUKE SENIOR 
 Welcome. Fall to. I will not trouble you
180 As yet to question you about your fortunes.—
 Give us some music, and, good cousin, sing.

The Duke and Orlando continue their conversation,
apart.


Song.


AMIENS sings 
  Blow, blow, thou winter wind.
  Thou art not so unkind
   As man’s ingratitude.
185  Thy tooth is not so keen,
  Because thou art not seen,
   Although thy breath be rude.
 Heigh-ho, sing heigh-ho, unto the green holly.
 Most friendship is feigning, most loving mere folly.
190   Then heigh-ho, the holly.
   This life is most jolly.

  Freeze, freeze, thou bitter sky,
  That dost not bite so nigh
   As benefits forgot.
195  Though thou the waters warp,
  Thy sting is not so sharp
   As friend remembered not.
 Heigh-ho, sing heigh-ho, unto the green holly.
 Most friendship is feigning, most loving mere folly.
200   Then heigh-ho, the holly.
   This life is most jolly.

p. 87
DUKE SENIORto Orlando 
 If that you were the good Sir Rowland’s son,
 As you have whispered faithfully you were,
 And as mine eye doth his effigies witness
205 Most truly limned and living in your face,
 Be truly welcome hither. I am the duke
 That loved your father. The residue of your fortune
 Go to my cave and tell me.—Good old man,
 Thou art right welcome as thy master is.
210 To Lords. Support him by the arm. To Orlando.
 Give me your hand,
 And let me all your fortunes understand.
They exit.