News Feed posts
کدام اسلام ؟
آقای مهندس شیوا فرهمند راد، فارغ التحصیل دانشگاه صنعتی شریف به یادداشتی که من در باره درسهای علوم انسانی آن دانشگاه نوشته ام پاسخی داده اند که من در جواب به آن یادداشت زیر را نوشته ام:
جناب آقای مهندس فرهمند راد،
پاسخی که به مطالب من داده اید مرا به یاد نیم قرن پیش ، به زمانی که من در دانشگاه صنعتی آریامهر تدریس میکردم انداخت. به جای اینکه من به تکتک نکاتی که جنابعالی ذکر کرده اید بپردازم اجازه دهید تا کلا به اختلاف اساسی ای که در دیدگاه ما نسبت به اسلام و دین به طور کلی وجود دارد بپردازم. از فحوای کلام شما اینطور استنباط میشود که از نظر شما اسلام کلا یک دین یا ایدئولوژی خشن و قهر آمیز و به قول فرنگیها « وایولنت» است و ما هم که قبل از سال پنجاه و هفت به دانشجویان دروس علوم انسانی را با گرایش اسلامی ارایه میدادیم در واقع درس خشونت و ترور و آدمکشی و جنگ میدادیم تا جائی که برخی از دانشجویان ما بعداً انقلابی شدند و در کارهای خشن و قهر آمیز و کشت و کشتار و امثال اینها شرکت جستند. من در اینجا نمیخواهم منکر این شوم که برخی از دانشجویان انقلابی در مرکز تعلیمات عمومی هم درس یا درسهایی گرفته بودند.چیزی که میخواهم بگویم داوری در باره درسهای علوم انسانی در مرکز تعلیمات عمومی است به عنوان کلاسهایی که اشخاص را خشن و آدم کش و تروریست میساخته است. این داوری حتی کل اسلام را به عنوان یک دین و آیین و مرام خشونت پرور و مردم آزار و آدم کش در نظر میگیرد . در حالی که آنچه ما در مرکز تعلیمات عمومی درس میدادیم درست خلاف این بود. اصلا این اتهام که اسلام اساسا یک دین یا ایدئولوژی خشن و بیرحم و مردم آزار است اتهامی است که بعد از انقلاب غلبه پیدا کرده است. تاریخ اسلام بخصوص در قرن های اولیه با خشونت و جنگ آمیخته بوده است. اما ما در تاریخ اسلام فقط شاهد جنگ و خون ریزی نبوده ایم. فقط سلطان محمود ها نبودند که برای گسترش اسلام به کشورها لشکر کشی میکردند. ابوالحسن های خرقانی و بایزیدها هم بوده اند که همان سلاطین غازی در برابرشان زانو میزدند و به نصایح آنها گوش می سپردند. اولین دستور اخلاقی اولیا و بزرگان اسلام این بوده که مردم را آزار ندهید. هر غلطی که میخواهید بکنید اما خلق خدا را اذیت نکنید. و منظور از خلق خدا فقط انسانها نبودند. همه جانداران. هزارسال است که در گوش ما ایرانیان این بیت فردوسی را نسل بعد از نسل زمزمه کرده اند که میازار موری که دانه کش است. و فردوسی مسلمان بود. حافظ هم که میگفت هر چه خواهی بکن ولی مردم آزاری نکن مسلمان بود. ما با این اسلام بزرگ شدیم و با این احکام اخلاقی تربیت شدیم. در مرکز تعلیمات عمومی دانشگاه آریامهر هم با همین دید و همین اسلام علوم انسانی را آموزش میدادیم. آقای دکتر نصر هم که از اسلام دفاع میکرد از همین اسلام سخن میگفت. شما نوشته آید یک روز در اطاق مرا باز کرده آید و دیده آید که دارم نماز میخوانم و طوری وانمود کرده اید که گویی من در حال جنایت و فساد بوده ام. من گفته ام هیچ وقت در دانشگاه صنعتی آریامهر عرفان درس نداده و شما از قول من در مصاحبه ای نقل کرده آید که در دانشگاه من منطق و عرفان و فلسفه درس میدادم و این را به عنوان تناقض در سخنان من تلقی کرده اید. ولی این تناقض نیست. من نگاهم به دین عرفانی است و عرفان را هم بالاتر از فلسفه میدانم. اگر در دانشگاه عرفان درس نداده ام نه به خاطر این است که عرفان درس دادن را در دانشگاه کار بدی میدانستم بلکه به خاطر این است که دانشجویان دانشگاه آریامهر را که برای مهندس شدن آمده بودند مناسب برای چنین درسی نمی دانستم. عرفان اسلامی که از عرفان قدیم ایرانی مایه گرفته است همان چیزی است که به آن "خویشتن شناسی" یا "خود شناسی" میگفتند و راه رسیدن به آن را هم جوانمردی میدانستند. اولین درس جوانمردی هم بی آزاری یا کم آزاری است.ازار رساندن به دیگران ، حتی به حیوانات ، خلاف جوانمردی است. من انکار نمی کنم که خیلی ها به اسم اسلام مردم آزاری میکنند ، جنایت می کنند، آدم کشی و خونریزی میکنند ولی آسلام را نمیتوان با ایدیولوژی این اشخاص یکی انگاشت. جنایت بعضی از تروریستهای به اصطلاح اسلامی را نمی توان عین اسلام دانست، همچنان که جنایتهای برخی از مارکسیست ها را نمی توان با مارکسیسم یکی انگاشت. مارکسیسم یک فلسفه است با اهداف اخلاقی و اگر بعضیها با روشهای جنایتکارانه میخواهند به آن اهداف برسند آن را نمیتوان به حساب فلسفه مارکسیسم نوشت. اتفاقا ما در همان مرکز تعلیمات عمومی استادی داشتیم که قرار بود ادبیات فارسی درس دهد ولی بیشتر وقت خود را صرف آموزش دیالکتیک متریالیزم می کرد و جالب است بدانید که ساواک هم هیچ وقت به دانشگاه و مرکز تعلیمات عمومی اعتراضی نکرد. آیا زمان شاه دانشگاهها آزادی بیشتری داشتند؟ من میگویم از جهاتی آری. و همین آزادی بود که باعث میشد ما در دانشگاه نسبت به اندیشه ها و فلسفه های متفاوت با سعه صدر بیشتری عمل کنیم. ما در مرکز تعلیمات عمومی فقط از دین اسلام سخن نمی گفتیم. دکتر چیتیک از بوداییسم و هندوایسم و مسیحیت و یهودیت سخن میگفت. البته در همان زمان هم بعضی ها به ما اعتراض میکردندکه چرا این درسها را میدهید. و کس یا کسانی که اعتراض میکردند ساواکی ها نبودند بلکه برخی از استادان چپ و مارکسیست بودند.من نمی دانم شما هیچ یک از دروس فلسفه یا ادیان را گرفتید یا نه. ظاهراً علاقه شما به درسهای هنری بوده است. ولی همین را هم شما به حساب محاسن مرکز تعلیمات عمومی آن روزگار بگذارید که دانشجویان با سلایق مختلف میتوانستند از آن مرکز استفاده کنند. شنیدم بعضی از استادان قدیمی دانشگاه شریف بعد ها از آن مرکز به نیکی یاد کردند و بعضی از دانشجویان هم حسرت دانشگاه زمان شاه و مرکز تعلیمات عمومی را خوردند ، مثل خیلی چیزهای دیگر
