۱۴۰۴ شهریور ۸, شنبه

 Tirdad Bonakdar

3h 
استاد دانشمند ما دکتر حسین سیف‌زاده یکبار در کلاس با تاکید بر «بچه آخوند قمی» بودن خود گفتند که شما باید دستگاه فکری اینها را بشناسید تا دریابید که چطور می‌توانند در ناحق‌ترین موقعیت، خود را محق تصور بکنند. خلاصه آموزه‌ ایشان در آن جلسه هم این بود که ذهنیتی که خود‌ را ملاک و محور حقانیت می‌بیند، مسائل را نه بر اساس محتوا و اعتبار اخلاقی که بنا بر میزان قرابت با نظرگاه خود ارزیابی می‌کند. از این نظرگاه هرگز این‌ها خود در موقعیت باطل نمی‌بینند، بلکه مسائل با دور و نزدیک شدن به نظرگاه آنان است که اعتبار اخلاقی کسب کرده یا از دست می‌دهند.
افاضات جدید مهدی خلجی در این توئیت و ویدئویی که در آن با وقاحت ایران‌دوستی را به گاوپرستی تشبیه کرده، من را یاد آن آموزه استاد انداخت. به این دلیل که مهدی خلجی اگرچه به ظاهر بریده از آن دستگاه فکری مورد اشاره است، اما همه چیزش برآمده از همان دستگاه و همچنان در امتداد روش‌های آن است.
نقطه قوت خلجی این بود که در زمانی مساعد، معرف آن دستگاه فکری به غربی‌هایی شد که خواهان شناخت بیشتری از جریان حاکم بر ایران پس از انقلاب اسلامی بودند. وگرنه انشا‌نویسی‌های خلجی درباره مقولات مدرنی چون آزادی و رواداری و از این قبیل را نه مسلماً غربی‌ها نیازمند فراگیری از او بودند، و نه ایرانیانی که خاستگاه‌های مترقی‌تر از خلجی داشتند در میان گفته‌های او به دنبال این ارزش‌ها می‌گشتند و برای آن‌ها نیز نقطه قوت خلجی همان امکان تحلیلی وی از همان دستگاه فکری بوده است.
خلجی در این سال‌ها در حالی که کارمند «موسسه مطالعات خاور نزدیک واشنگتن» بود، با استفاده از همان روش برآمده از دستگاه فکری مالوفش، یعنی با حق‌محوری جایگاه خود، ایران را به فراخور موقعیت خود به عنوان کارمند یک اندیشکده صهیونیستی ارزیابی کرد و در همین راستا اباطیلی چون تمایلات کشورگشایانه و یهودستیزی را با تاکید به کلیت ایرانِ فراتر از جمهوری اسلامی، به آن منسوب کرد که باید با هر وسیله‌ای باز با تاکید بر کلیت کشور مهار بشود.
اما همزمان وی با یکی از بزرگ‌ترین اختلاسگران اموال عمومی ملت ایران، یعنی مرجان شیخ‌الاسلامی آل‌آقا وصلت کرد. زوجی که زوج، فعال در زمینه تحریم ایران و زوجه فعال در عرصه دور زدن تحریم‌ها بودند و این هم‌زمانی عملیاتی بسیار مهم‌تر از آن است که با طلاق ظاهری یا واقعی بتوان رد آن را پاک کرد. اما آن دستگاه فکری به خلجی این جسارت را می‌دهد که علی‌رغم چنین سابقه‌ای، همچنان در فضای رسانه‌ای فارسی‌زبان عرض اندام کند و پیش خود واهمه اخلاقی نداشته باشد.
در مورد اخیر هم خلجی کوشیده با سواستفاده از حماقت دخترک فرو‌مایه همشهریش، نسبت به ایرانی که با روش دستگاه فکری او، به تناسب موقعیت از هر جهت ضد ایران و ایرانی که دارد، به باور خبیثانه‌اش در جهت باطل قرار گرفته است، عقده‌گشایی کند. به همین منظور وی فردوسی (که حتی نامش هم برای دهان او زیاده‌گویی است!) را احضار می‌کند تا از بابت حساسیت افکار عمومی به توهین‌های زننده آن فرومایه عذرخواهی کند! فرومایه‌ای که به طور قطع خود نیز پرورده همان دستگاهی است که می‌تواند هم‌زمان با لچک سفت و سخت بستن،با بی‌حیایی و بی‌شعوری هرچه تمامتر در مقابل دوربین از نام ژانر پورنوگرافی و ناسزای جنسیتی برای توهین به فردوسی استفاده کند!
نتیجه اینکه هردوی این اشخاص دستاورد همان دستگاه مورد اشاره استاد ما در موقعیت و دوره زوال ارزشی ولی تداوم روشی آن هستند. روشی که اخلاقیات را در نسبتش با موقعیت خود می‌بیند، نه خود را در ضرورت کسب نسبت با موقعیتی اخلاقی.
بی‌شک بزرگ‌ترین نابخردی هم کوشش در جهت توجیه اخلاقی این بی‌اخلاقی آشکار، با تکیه بر ارزش‌های اخلاقی روادارانه است.