۱۴۰۲ مرداد ۲۶, پنجشنبه

 gaffe=گَف به معنای اشتباه لپی در ایران به غلط "گاف" گویند و با دادن! مصطلح شده.  در عربی زلة، هفوة و خطا گویند  نخوانده ملائیم ما!


Dictionary
Definitions from Oxford LanguagesLearn more
noun
  1. an unintentional act or remark causing embarrassment to its originator; a blunder.
    "in my first few months at work I made some real gaffes"
    Similar:
    blunder
    mistake
    error
    slip
    indiscretion
    impropriety
    breach of etiquette
    miscalculation
    gaucherie
    solecism
    faux pas
    lapsus linguae
    lapsus calami
    slip-up
    howler
    boo-boo
    boner
    botch
    fluff
    fail
    boob
    bloomer
    clanger
    blooper
    bloop
    goof
    floater
    View 1 vulgar slang word


اشتباه های لپی
بسیاری از ما با ترس از داشتن یک لغزش زبانی ناخواسته در صحبت‌کردن با دیگران مواجه هستیم. شما چطور؟ در این مطلب به موضوعی می‌پردازیم که بسیاری از ما با آن روبه هستیم و گاه از طریق آن باعث خنده دیگران یا دلخوری آنها می‌شویم.


اشتباه لپی یا لغزش زبانی توجیهی است که در قبال رفتاری عجیب و مشکل آفرین ارائه می‌شود. مثلاً زنی در ملاقات با نامزد سابق همسر خود به جای عبارت از دیدنت خوشحال شدم (Nice to meet you) بگوید، از شکست دادنتان خوشحال شدم (Nice to beat you ) یا زمانی که اسامه بن‌لادن، بنیانگذار شبکه القاعده، در خاک پاکستان به دست آمریکایی‌ها شناسایی و کشته شد، یکی از منتقدان باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا گفت: «اوباما مرده است و من اهمیتی به این موضوع نمی‌دهم.» او به اشتباه ازObama به جای Osama استفاده کرد.


● فروید و اشتباه‌های لپی


زیگموند فروید، روانکاو مشهور اتریشی لغزش‌های زبانی را به طور خاص در قالب آسیب‌شناسی روانی مورد بررسی و تحلیل قرار داده است، اما سال‌ها پس از ایده‌های فروید بخصوص درباره حضور همیشگی انگیزه‌های جنسی در اشتباه‌های لپی، نظریه او زیر سوال رفت. تا آن زمان اشتباه‌های لپی قابلیت شگفت‌آوری در ترور شخصیت مردان و زنان داشتند. این اشتباه‌های تهدیدی جدی محسوب می‌شدند که موجب افشای امیال، اغراض و مشکلات پنهانی بودند که ما حتی شاید از ماهیت آنها هیچ اطلاعی نداشتیم. اگر نظر فروید صحیح بود پس هریک از ما در هر لحظه از زندگیمان یک بمب جاسازی شده لغزش زبانی که هر لحظه امکان انفجارش بود را همراه خود همه جا می‌بردیم.


● تبیین عصب‌شناختی اشتباه‌های لپی


درست هم‌عصر فروید، زبان‌شناس و لغت‌شناسی به نام رودولف مرینگر برداشتی غیرجنسی از خطای لفظی ارائه داده بود. از نظر او، این اشتباه‌ها فقط نوعی پوست موز زیر پای یک جمله بود؛ جابه‌جایی تصادفی در واحدهای ساخت جملات. برای مرینگر که دو مجموعه از اشتباه‌های لفظی رایج را منتشر کرده بود، یک اشتباه لفظی فقط یک اشتباه عادی است. هرچند همه ما با این هراس زندگی می‌کنیم که حتی بی‌گناه‌ترین لغات خارج شده از دهانمان به ما خیانت کنند، علم امروزی نظر مرینگر را بیشتر مورد تائید قرار می‌دهد. تحقیقات جدید روی نحوه تولید گفتار تمرکز کرده است و بیشتر هم روی این که چگونه مغز افکار را به کلمات ترجمه می‌کند.


گری دل که در حوزه روان‌شناسی شناخت فعال است و استاد روان‌شناسی و زبان‌شناسی در دانشگاه ایلی نویز نیز هست، این ادعا را مطرح می‌کند که اشتباه‌های لفظی در واقع توانایی بالای فرد را در استفاده از زبان و اجزای آن نشان می‌دهد. از نظر دل مفاهیم، کلمات و نحوه‌های گفتار به سه شبکه متفاوت مغز که عبارت از شبکه معناشناسی، واژگانی و آواشناسی است مرتبط هستند و گفتار از ارتباط و فعالیت میان آنها ساخته می‌شود، اما در اغلب شرایط این شبکه‌ها که در پروسه‌ای به نام فعال‌سازی انتشار عمل می‌کنند به نوعی با یکدیگر برخورد کرده و سکندری می‌خورند. نتیجه این تصادف‌ها اشتباهی لفظی است و آن طور که او معتقد است این اتفاق چیز خوبی است. چون یک سیستم تولید زبانی که امکان اشتباه در آن وجود دارد امکان خلاقیت و تولید زبانی را به وجود می‌آورد. این شاهدی حقیقی از انعطاف‌پذیری زبانی است، چیزی که در واقع چالاکی ذهن انسان را نشان می‌دهد. پروسه فعال‌سازی انتشار کمک می‌کند توضیحی برای نوع دیگری از اشتباه لفظی داده شود. اشتباهی که در جمله در بازگشت به آواهای کلمه قبلی روی می‌دهد.


هنگامی که گره عصبی مرتبط با یک عبارت به شکل زودهنگام فعال می‌شود و گره عصبی دیگری تاخیر داشته باشد اشتباه لفظی اسپونریسم روی داده است. (این اسم از نام ویلیام ارشیبلد اسپونر گرفته شده است که استاد دانشگاه آکسفورد بود و اشتباه‌های لفظی طنزآمیز را در زبان انگلیسی گردآوری کرده است).


فعال‌سازی‌ها در درون و مابین شبکه‌ها ممکن است دچار تداخل شوند و گره‌های عصبی که نماینده افکار، قواعد نحوی و آواها هستند ممکن است با یکدیگر تصاف کنند و درباره این که متقن‌ترین و مناسب‌ترین فعال‌سازی کدامیک است سردرگمی پیش بیاید. وقتی گره عصبی رقیب بسیار شبیه گره عصبی درست و مناسب است گاهی می‌تواند ارجحیت پیدا کند و جای مورد صحیح را بگیرد. بنابراین اتفاقی که می‌افتد اشتباه لپی با جایگزینی کلمه مشابه و نزدیک با کلمه صحیح است: ما مداد زرد می‌خواهیم، اما می‌گوییم نارنجی یا به جای اسم یک دوست اسم دیگری را می‌گوییم، اما اغلب زمانی که کلمه‌ای را به زبان می‌آوریم آن کلمه انتخاب مناسبی است. رقابت میان گره‌های عصبی می‌تواند باعث شود به جای کلمه صحیح، از کلمه‌ای که از نظر آوایی مشابه آن است استفاده کنیم. مانند مثالObama به جای Osama بیشتر اشتباه‌های زبانی چیزی بیش از فعال‌سازی اشتباه گره‌های عصبی در شبکه گفتار مغز نیستند.


در مغز مانند هر سیستم دیگری اشتباه روی می‌دهد و پشت هر اشتباهی معنای خاصی نهفته نیست، اما کماکان برخی از خطاهای زبانی به شکل مشکوکی افشاگرایانه می‌نمایند. فروید بر تفسیر اتفاقی واقعی در مجموعه کوچکی از اشتباه‌ها در فضایی حساب‌نشده و بی‌قید تکیه کرده بود. گری دل که نسبت به ایده فروید تردید دارد، می‌افزاید: «مدرک علمی که ثابت کند افکار فردی درباره لغت به اشتباه بیان شده در ناخودآگاه او و به خاطر کنترل امیالش به وجود آمده، چیست؟»


● لغات درهم ریخته


توضیح محتمل‌تر درهم‌ریختگی با لغتی است که بتازگی شنیده، خوانده یا گفته یا به آن فکر کرده است. گری دل می‌گوید: «احتمال دارد کلماتی که به ذهن خطور می‌کنند به گفتار نیز وارد شوند.» گره‌های عصبی این کلمات مداخله‌گر با کلمات مناسب و صحیح رقابت می‌کنند و گاهی کلمه مداخله‌گر و نادرست پیروز می‌شود. اگر فردی به کلمه دیگری فکر کرده یا آن را شنیده بوده، در زمانی که می‌خواسته لغت درست را بگوید، این امکان وجود داشته است ترکیبی غلط از این دو کلمه از دهان او خارج شود. امکان این وجود دارد که ذهن مانند دوربین عکاسی تصویری را ثبت کند. مثلا هنگام صرف شام با همکاری که ساعت مچی آبی‌رنگ به دست دارد ممکن است به جای این که به پیشخدمت بگویید یک قاشق بیاورد، درخواست ساعت از او کنید، زیرا ساعت همکار شما در یک لحظه توجه‌تان را جلب کرده بود. چنین اشتباه‌هایی فرویدی نیست، یعنی معنایی از عمق ذهن و امیال پنهان شما ندارند بلکه آنها نشان‌دهنده چیزی‌ است که به طور ناخودآگاه توجه شما را جلب کرده بود.


● فکر نکردن به خرس سفید


دانیل وگنر معتقد است ضمیر ناخودآگاه در اشتباه‌های زبانی نقش دارد، اما نه به آن شیوه‌ای که فروید گمان می‌کرد. وگنر که استاد روان‌شناسی دانشگاه هاروارد است به این خاطر شهرت پیدا کرده که از تعدادی داوطلب خواسته بود به خرس سفید فکر نکنند و سپس از آنها خواسته بود تا در مورد هر چیزی که در ذهن‌شان است حرف بزنند. در ادامه در صحبت‌های داوطلب‌ها خرس سفید ممنوعه حدود هر یک دقیقه یک بار خود را آفتابی می‌کرد. او می‌گوید: «هر قدر بیشتر بخواهید به موضوعی فکر نکنید امکان فکر کردن به آن موضوع را بیشتر می‌کنید؛ اتفاقی که شما را به سوی به زبان‌آوردن آن هدایت می‌کند. به خودتان بگویید به چیز خاصی پیش از خواب فکر نکن. هنگامی که به رختخواب رفتید آن چیز وارد خواب‌هایتان می‌شود.»


● بدترین سناریو


به نظر وگنر بخشی از ضمیر ناخودآگاه ما همواره به بدترین اتفاق ممکن فکر می‌کند. وگنر می‌افزاید: «این همان بچه لجوجی است که نشسته و دارد نگاهمان می‌کند. فروید فکر می‌کرد این افکار تیره و نامشروع، نهاد واقعی ماست، اما ما بسیار متمدن‌تر از آن هستیم.»


افکار ناخودآگاه درباره بدترین سناریو ممکن، برای حفاظت از ما در برابر این سناریوهاست. در واقع بخشی از ذهن ما می‌تواند تصور کند چه اتفاقی ممکن است بیفتد. اگر این بخش از ذهن شما نتواند این کار را انجام دهد آن اتفاق بد ممکن است روی دهد. مغز با این تصویرسازی می‌خواهد این اطمینان را حاصل کند که این سناریوهای بد در عالم واقع اتفاق نیفتد. اگر این تصویرها نبود شما نیز نمی‌توانستید جلوی اتفاقات بد را بگیرید. مشکل اینجاست که هر قدر ضمیر آگاه بخواهد بر فکری سرپوش بگذارد، ضمیر ناخودآگاه آن را بررسی می‌کند تا مطمئن شود انجامش نمی‌دهیم در نتیجه ما بیشتر به آن فکر می‌کنیم.


وگنر می‌گوید: «ما فقط سعی می‌کنیم کار صحیح را انجام دهیم و از کارهای غلطی که باعث دردسر هستند دوری کنیم.» و ضمیر آگاه معمولا پیروز می‌شود، اما گاهی هم شکست می‌خورد. بچه لجوج ما را خراب می‌کند و همه افکاری که سعی کرده بودیم از آنها دور شویم به ذهنمان خطور می‌کند و از زبانمان بیرون می‌آید.


● نتایج یک آزمایش


مایکل موتلی، استاد روان‌شناسی دانشگاه دیویس کالیفرنیا می‌گوید که این بچه لجباز در فضایی که مجبور به رعایت برخی از محدودیت‌ها هستیم، رشد می‌کند. موتلی در فضای آزمایشگاهی به بررسی اشتباه‌های لفظی پرداخته است. هرچند تحقیق درباره این اشتباه‌ها بسیار مشکل است چون آنها به شکل خودجوش روی می‌دهند، اما موتلی برای تحقیق خود شیوه‌هایی ابداع کرده است. او تعدادی شرکت‌کننده را به آزمایشگاه دعوت کرد. زنی هم با لباس‌های عجیب و غریب به عنوان دستیار او در آزمایشگاه حضور داشت. همه شرکت‌کنندگان در آزمایش هم مردان جوان بودند. موتلی عباراتی را که انواع مختلف اجناس داشتند، در اختیار آنها گذاشت تا این عبارات را با صدای آرام بخوانند. هدف از این کار وادار کردن افراد به اشتباه اسپورنیسم بود.


نتیجه این بود که حضور دستیار باعث شد اشتباه‌های لفظی شرکت‌کنندگان ارتباط‌هایی با او داشته باشد، اما در مرحله بعد دستیار جای خود را به تهدید افراد به دستگاه شوک الکتریکی داد. اشتباه‌ها نیز تغییرشکل دادند و سوژه‌ها مرتبط با الکتریسیته شد. به بیان دیگر اشتباه‌های لفظی ارتباط بسیار قوی با عامل حواس‌پرتی شرکت‌کنندگان داشت.


موتلی درباره نتایج این آزمایش این گونه توضیح می‌دهد: «این مهم‌ترین دلیل شکست ایده فروید درباره علت اشتباه‌های لفظی است که در آن یک عامل اثرگذار خارج از گفتار برنامه‌ریزی شده وجود دارد. عاملی که باعث بروز اشتباه‌های لفظی افراد می‌شود.»


اما آیا این اشتباه‌ها همان امیال سرکوب‌شده‌ای نبودند که فروید توضیحشان می‌دهد؟ این اشتباه‌ها داوطلبانه یا آگاهانه نبودند، اما به آن معنا نیست که عامدانه پوشانیده یا سرکوب‌شده بودند. موتلی معتقد است مردان به برانگیختگی خود نسبت به دستیار آزمایش بسیار آگاه بودند. وگنر معتقد است سوژه‌های آزمایش تلاش کرده بودند افکارشان را درباره دستیار آزمایش و شوک الکتریکی سرکوب کنند، اما تلاش آنها نتیجه منفی داده بود. همان طور که کوشش برای فکر نکردن به خرس سفید با شکست روبه‌رو می‌شود. آن طور که وگنر می‌گوید، قرار گرفتن در دو موقعیت می‌تواند خطر روی دادن اشتباه‌های فرویدی را افزایش دهد. یکی این که شما چیزهایی راکه در ذهنتان هست سرکوب کنید و دیگری عوامل بروز استرس، حواس‌پرتی، فشار یا یک دستور ذهنی مشابه و رقیب. اگر نمی‌خواهید درباره افزایش وحشتناک وزن دوست خود چیزی به او بگویید در هنگام خوردن بستنی با او صحبت نکنید. مرزهای ذهنی، ذهن خودآگاه را اشغال خواهند کرد و ناخودآگاه‌ها و چیزهای کنترل‌نشده‌ای را باقی خواهند گذاشت تا افکاری که بیانشان جایز نیست به زبان بیایند. به طور قطع اشتباه‌ لفظی حتی در شرایطی که فرد فضای خود را از استرس ارتکاب به این خطاها خالی کرده باشد روی می‌دهند، اما در چنین شرایطی بسیار کمتر می‌شوند.


● فرمول‌بندی خطاها


ژنت که محققی دانشگاهی است، باور دارد ما همیشه خطاها را در ذهنمان فرمول‌بندی می‌کنیم، اما سیستم بازبینی داخلی بسیار حساسی نیز داریم که به طور معمول جلوی اشتباه‌ها را می‌گیرد و تصحیح‌شان می‌کند. بخصوص آنهایی که به روابط اجتماعی ما ضرر وارد می‌کنند و قبل از شنیده شدن اصلاح می‌شوند. این محقق بلژیکی الکترودهایی را به پوست سر تعدادی داوطلب وصل کرد و آنها را در شرایطی قرار داد که خطاهای لفظی انجام دهند. افراد هنگامی که اشتباهی را در مورد آنچه تابو محسوب می‌شود، انجام می‌دادند فعالیت الکتریکی بسیار شدیدی هم داشتند، اما در شرایطی که اشتباه‌های ناپسندی هم نمی‌کردند فعالیت زیادی داشتند. از قرار معلوم مغز آنها با جدیت فعال بود تا در دام اشتباه‌های نیفتد.


● پیام اشتباه‌ها


اشتباه‌های لفظی تنها امور مربوط به زبان نیستند که در گفتار ما وجود دارند و حاوی پیام‌هایی هستند. جیمز پنبیکر، رئیس دانشکده روان‌شناسی دانشگاه تگزاس توضیح می‌دهد، در رفتار روزانه ما چیزهایی وجود دارد که می‌توانند باعث افشای واقعیت‌هایی در مورد ما شوند. مثلا کلمه من، ضمیر اول شخص، خیلی مورد توجه نیست، اما چقدر از این ضمیر در صحبت‌های‌مان استفاده می‌کنیم یا نمی‌کنیم؟ در گفت‌وگوهای معمول افراد از کلمات من، خودم و مال من در هر ۱۶ کلمه یک‌بار استفاده می‌کنند که بیش از ۶ درصد کل کلماتی است که به زبان می‌آوریم. استفاده از ضمایر در زنان بیش از مردان است و به‌طور مستقیم با احساسات فرد رابطه دارد. همچنین استفاده از ضمیر «من» به شرایط زندگی فرد نیز ارتباط پیدا می‌کند و به طور کلی در میان افراد فرودست نسبت به ثروتمندان بیشتر استفاده می‌شود. پنبیکر که نویسنده کتاب «راز زندگی ضمایر» است می‌گوید: استفاده زیاد از ضمیر من نشان‌دهنده این نکته است که افراد به خودشان خیلی توجه دارند و دیگران را فروتر از خود می‌دانند. جک شفر، عضو سابق اف‌بی‌آی هم می‌گوید: حروف ربط مثل سپس، زمانی که، در هنگامی که، بعدا و... می‌توانند از علائم فریبکاری در گفتار باشند، زیرا می‌توان با استفاده از آنها خلأهای اطلاعاتی صحبت‌ها را پوشاند.


● دلایل افزایش اشتباه‌های لپی


چه چیزهایی باعث می‌شوند اشتباه‌های لفظی ما افزایش پیدا کنند؟ هر چیزی که ممکن است جلوی فعالیت سیستم بازبینی داخلی مغز را بگیرد. مثلا مصرف الکل، افزایش سن و خستگی سه عامل اصلی این اختلال به حساب می‌آیند. مایکل ارارد، روان‌شناسی که درباره تپق زدن و معانی آن تحقیق کرده است، می‌گوید: متوجه شده مانند پدر و مادری که به خاطر به دنیا آوردن بچه جدید دچار کم‌خوابی هستند او نیز بارها به جای صبحانه گفته است ناهار. ارارد می‌گوید: تند حرف زدن اشتباه‌ها را بیشتر می‌کند. دل هم همین اعتقاد را دارد؛ هر قدر که تندتر حرف بزنید این احتمال افزایش پیدا می‌کند که گره‌های عصبی کلمات قبلی که هنوز فعال هستند برایتان مشکل درست کنند. تند حرف زدن باعث تداخل و خطاهای بیشتر می‌شود. آرام صحبت کنید تا اشتباه کمتری از شما سر بزند، اما با این وجود بازهم مستعد خطا هستید و آنها به این دلیل روی می‌دهند که وقتی شما در حال تلاش برای کاهش اشتباه‌های بعدی هستید مغزتان فرصت کافی دارد روی جمله بعدی کار کند. همین فرصت یکی از وظایف متعددی است که مغز به عهده دارد و می‌تواند باعث بروز اشتباه شود. چراکه فشار کار روی مغز شما بیشتر می‌شود.


ارارد به افرادی که از خطاهای خود شرمنده‌اند پیشنهاد می‌دهد سعی کنند افکار اضافی را از ذهن خود بیرون کنند و در محیطی بدون سروصدای اضافی صحبت کنند. وجود این عوامل باعث می‌شود کلمات نامربوط از دهانتان خارج شود. شما اشتباه لفظی اجتناب‌ناپذیر خواهید داشت، اما می‌توانید آنها را با دقت بیشتر هنگام خوب گوش فرا دادن کاهش دهید.


موتلی پیشنهاد کاملا متفاوتی دارد. او می‌گوید: «چرا باید جلو اشتباه‌ها را بگیرید؟ نگرانی کمکی نمی‌کند. در هر حال بیشتر آد‌م‌ها با این مشکل روبه‌رو هستند. ما فقط کمی اشتباه می‌کنیم و مردم به ندرت در یک هفته بیش از یک اشتباه از زبان ما می‌شنوند. حتی اگر این اشتباه‌ها از شما سر زد، بدانید اکثریت قاطع آنها اطلاعات شخصی شما را فاش نمی‌کنند. شاید خرس‌های سفید فراموش‌ناشدنی باشند، اما آنها بندرت تولید مثل می‌کنند.»

آرمان فیروزی روان‌شناس