مؤلف کتاب

محمد بن یعقوب فیروزآبادی مکنّی به ابوطاهر (۷۲۹-۸۱۷ ق) عالم لغوی، فقیه، محدث، مفسر، سیره نویس و مؤلف قاموس است. وی فقه را نزد محمد بن یوسف زرندی مدنی آموخت و در فراگیری دانش حدیث در دمشق از مشایخی چون حافظ ابن قیم جوزیه شاگرد ابن تیمیه حرّانی استفاده نمود. افرادی چون ابن حجر عسقلانی، صلاح الدین صَفَدی، ابن عقیل، جمال الدین اسنوی و ابن هشام که خود بعدها دانشمندان نام آوری شدند محضرش را دریافتند و شاگردیش کردند.

اهمیت قاموس المحیط

فیروزآبادی نخستین کسی بود که به سبب گستردگی کار، نام قاموس (دریای بزرگ) را بر کتاب خویش نهاد. چه، وی ـ علاوه بر توضیح مصطلحات پزشکی، ذکر اسامی خاص استفاده از نشانه‌های اختصاری، ضبط دقیق واژگان و تفاوت گذاشتن میان حرف عله واوی و یایـی ـ خود نیز حدود ۲۰ هزار واژه به کتابهای لغوی پیشینیان چون المحیط ابن‌عباد، العباب صغانی، المحکم ابن‌سیده و البحر المحیط والنهر الماد اندلسی و الصحاح جوهری افزود.

قاموس فیروزآبادی پس از انتشار مورد استقبال فراوان قرار گرفته و از واژه‌ نامه‌های پیشین سبقت گرفت. همه به آن روآوردند و کتاب‌های دیگر حتی صحاح جوهری متروک شدند. بسیاری خاورشناسان نیز بنیان تألیفات لغوی خود را در زبان عربی بر اساس قاموس فیروزآبادی نهادند. شهرت قاموس‌المحیط تا آنجا پیش رفت، که واژه نخست آن یعنی «قاموس» بعداً به معنای فرهنگ در زبان عربی بکار رفت و از آن زمان کلمه قاموس با معجم مترادف شد و در عربی جدید (قاموس) بیشتر از معجم بکار می رود. اهمیت آن به لحاظ شهرتش در همه آفاق و به خاطر استفاده و کاربرد فراوان آن است که امروزه در بین معجم های زبان عربی در این عصر هنوز مهمترین و سودمندترین فرهنگ به شمار می رود.

ویژگیهای کتاب

در میان آثار مجدالدین، قاموس از همه معروفتر است. دلایل این شهرت را می توان معلول عوامل ذیل دانست:

  1. ظهورش در زمانی صورت گرفته که فرهنگ نویسی در زبان عربی تقریباً مراحل کمال خود را می گذراند و مکاتب مختلفی را چون مکتب خلیل بن احمد (ف ۱۰۰ هـ.) و مکتب قاسم بن سلّام (ف ۲۲۳هـ.) و مکتب جوهری (۳۹۴ هـ.) و غیره را پشت سر داشت؛ طبیعی است که از تجارب آنها برخوردار باشد.
  2. مؤلفش دانشمندی بلندپایه و مایه ور بود که در طلب علم و معرفت به سیر آفاق پرداخت و غرب و شرق را درنوردید و به منزلتی دست یافت که بزرگان در اکناف و اقطار زمین، مصاحبت وی را غنیمت می شمردند و در معاشرت با او رقابت می کردند.
  3. این کتاب محصول عمری تجربه و تلاش در لغت و انس و الفت اوست. در این زمینه؛ چنانکه خود نیز در مقدمه قاموس بدان تصریح می کند و می گوید: وإنی قد نَبَغتُ فی هذا الفنّ قدیماً و صبغتُ به أدیماً و لم أزل فی خدمته مستدیماً... (فیروزآبادی، ۹۹:۱۹۹۸)
  4. دادن معنای همه صیغه های گوناگون واژه در همه اَشکال مجرد و مزید آن
  5. استدلال به آیات قرآنی و احادیث نبوی و اشعار اصیل عرب
  6. فراوانی مدخل ها بطوری که خود در مقدمه می گوید: کتابم را قاموس نامیده ام؛ قاموس یعنی دریای بزرگی که همه چیز را دربردارد؛ این کتابم نیز همه چیز را دربردارد.(همان)
  7. رعایت ایجاز و اختصار در توضیح واژه ها. در واقع قاموس خلاصه طرح کتاب دیگری بود در شصت جلد به نام «اللامع المعلم العجاب، الجامع بین المحکم والعباب» که از بیم فرارسیدن مرگ و ناقص ماندن آن، نتوانست قصدش را عملی سازد و به تألیف قاموس بسنده نمود.
  8. بکارگیری علائم اختصاری در نشانه ها که کاری ابتکاری بوده است؛ مانند: ع=موضع، د=بلد، ة=قریة، ج=جمع، جج=جمع الجمع، ججج=جمع جمع الجمع.
  9. آوردن اَعلام و اسامی اشخاص، قبایل و اماکن گوناگون (شهرها، روستاها و...) با ارائه توضیحی مختصر بدون ذکر شواهد. افرادی را هم که ذکر نموده شامل اصحاب، فقها، محدثان، مفسران و دیگر اشخاص معروف (چه زن چه مرد) هستند.
  10. آوردن اصطلاحات علمی در زبان عربی مربوط به گیاهان دارویی و بیان فوائد آنها و نیز ذکر بیماریها. همچنین اسامی جنگها و غزوات و انواع حیوانات و پرندگان و اسب ها و شمشیرها؛ به طوری که می توان تصور کرد که فیروزآبادی خواسته است قاموسش را به صورت دائرة المعارفی سرشار از انواع اطلاعات درآورد.
  11. فیروزآبادی در میان قاموس های قبل از خودش در ترتیب کتابش توجه ویژه ای به کتاب الصحاح ابونصر اسماعیل بن حماد جوهری (ف ۳۹۳هـ.) داشت که خود شامل چهل هزار مدخل است. البته در بسیاری جاها مطالب این کتاب را نقد و رد می کند و ضعف های آن را برطرف می کند.
  12. تلاش فراوان برای ارائه کلمات فارسی عربی شده یا معرّب؛ که گمان می رود به خاطر ایرانی بودن وی، تلاش وی در این زمینه در مقایسه با دیگر فرهنگ نویسان بیشتر و برجسته تر است.
  13. گردآوری کلمات فصیح و غریب موجود در زبان عربی و تلاش مضاعف در ضبط الفاظ غریب و نوادر زبان و دادن توضیح مختصری درباره آنها.
  14. در ذکر افعال، ابتدا ماضی و مضارع و مصدر را به ترتیب آورده و اگر اسم باشد شکل جمع و جمع الجمع آن را هم گاهی آورده است. البته همیشه به این قواعد التزام ندارد.

منابع قاموس

فیروزآبادی اثرش را بر مبنای تهذیب اللغة ابومنصور ازهری (ف.۳۷۰ ق.)، المحکم ابن سیده (ف.۴۵۸ق.)، الصحاح جوهری (ف.۳۹۳ق.) و حواشی ابن بری (ف۵۸۲ق.) نگاشته است. فیروزآبادی به نقل از صحاح و محکم و عباب بسنده نکرد، بلکه به سه هزار کتاب با زبانهای دیگر از مهمترین کتب زمان خود رجوع کرد.

شیوه نگارش

ترتیب واژگان این فرهنگ، الفبایی و بر حسب حرف آخر و سپس حرف نخستِ شکل مجرد، یا ریشه کلمه‌ است. در تنظیم واژه‌ها در این روش (روش قافیه‌ای یا روش باب و فصل) با توجه به حرف پایانی کلمه، آن را بر اساس ترتیب الفبایی در باب مخصوص آن حرف جای می‌دهند.

سپس با رعایت حرف اول و دوم و سوم و چهارم واژه، آن را در فصلی که درون این باب قرار دارد می‌نهند. به عبارت دیگر، الگوی اصلی برای یافتن ریشه سه حرفی «فعل» به این ترتیب است: اول، ل؛ دوم، ف. برای نمونه مدخل «ولج» را در فصل مربوط به حرف «واو» آورده و سپس بر اساس ترتیب حرف آخر کلمه، نوشته است: «باب الجیم».

شروح و تعلیقات کتاب

درباره قاموس فیروزآبادی، پژوهش ها و مستدرکات و شروح و تعلیقات و تلخیص هایی انجام گرفته که تعدادشان به شصت مورد رسیده است؛ که مشهورترین آنها عبارتند از:

  • القول المأنوس فی صفات القاموس؛ از محمد سعدالله المفتی که به سال ۱۲۸۷ هـ. در هند منتشر شده است.
  • الجاسوس علی القاموس؛ از احمد فارس الشدیاق که به سال ۱۲۹۹ هـ. منتشر شده است.
  • تصحیح القاموس المحیط؛ از احمد تیمور پاشا که به سال ۱۳۴۳ هـ. به طبع رسیده است.
  • ترتیب القاموس المحیط؛ از طاهر احمد الزاوی الطرابلسی که ترتیب مدخل های آن ریشه ای اما از حرف اول به آخر است که نخست در سال ۱۹۵۹ منتشر شده و بعد توسط الدارالعربیة للکتاب در ۱۹۸۰ به طبع رسیده است.

در قرن دوازدهم، سید مرتضی زبیدی کتاب تاج‌العروس فی شرح القاموس را در توضیح اثر فیروزآبادی تألیف کرده و بر آن نام‌های خاص تاریخی و جغرافیای را نیز افزود. تاج العروس تا امروز حجیمترین فرهنگ در زبان عربی است به طوری که شامل یکصد و بیست هزار مدخل می شود و گنجینه ای بزرگ در زبان عربی است.

استاد بطرس البستانی هم فرهنگ لغتی در دو جلد به‌ نام محیط المحیط (۱۸۶۷-۱۸۷۰) تألیف کرد که اساس اثر بستانی کتاب قاموس المحیط فیروزآبادی است؛ ترتیب آن الفبایی است و مثل سایر فرهنگ‌های عربی ریشه (شکل مجرد) واژه‌ها مدخل قرار گرفته‌اند.

قاموس المحیط چهاربار (دو بار در سده یازده، یک ‌بار در سده دوازده و برای بار چهارم با عنوان منتهی الارب در سده‌ی سیزده) به فارسی برگردانده شده‌ است. قاموس به زبان لاتین نیز ترجمه شده که به سال ۱۶۳۲م. در ایتالیا منتشر شده است.

علاوه بر اینها، دهها حاشیه توسط دانشمندان لغوی بر این کتاب نوشته شده است که در کتاب کشف الظنون (حاجی خلیفه) آمده است.

چاپ و نشر کتاب

اولین چاپ قاموس فیروزآبادی در مطبعه بولاق در قاهره به سال ۱۸۷۲م. به کوشش علامه نصر الهورینی در چهار جلد انجام گرفته است. بعد از آن صدها بار در همه کشورهای اسلامی از جمله ایران به طبع رسیده است.

متن کتاب

القاموس المحيط

منابع

  • کتاب ماه ادبیات و فلسفه، سال ۱۳۷۸، شماره 26.
  • مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی.
  • نامه پارسی، سال 8، شماره4، زمستان 1382، مقاله درباره ی قاموس المحیط فیروزآبادی، محمد التونجی.
  • حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله القسطنطنی،(1982)، کشف الظنون عن أسامی الکتب والفنون، بیروت: دارالفکر.
  • زرکلی، خیرالدین، (1999)، الأعلام، بیروت: دارالعلم للملایین.
منابع مرجع
دائره المعارف هادانشنامه جهان اسلام * دائرة المعارف بزرگ اسلامی * دائرة المعارف قرآن کریم * دانشنامه فرهنگ فاطمی * دانشنامه امام حسین علیه السلام * دانشنامه امیرالمومنین علیه السلام * دانشنامه قرآن و حدیث * دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی * دايره‌المعارف فارسي (مصاحب)‌
فرهنگ های تخصصی*فرهنگ قرآن * فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام * فرهنگ عاشورا * قاموس قرآن * نثر طوبی * سفینه البحار
واژه نامه هاالمنجد * تاج العروس * جمهرة اللغة * قاموس المحیط * لسان العرب * مجمع البحرین * مفردات قرآن راغب * معجم مقاییس اللغة
سرگذشت نامه ها*ريحانة الادب * روضات الجنات * طبقات اعلام الشیعه‌ * اعیان الشیعه * مجالس المؤمنین * گلشن ابرار * ستارگان حرم * اثر آفرینان
کتابشناسی هاالذریعه الی تصانیف الشیعه * کشف الظنون * الفهرست ابن ندیم * فهرست کتاب های چاپی فارسی
منابع مرجع الکترونیکیویکی شیعه * دانشنامه اسلامی