۱۴۰۳ فروردین ۳, جمعه

خیام کیست ؟ ✅

آیا دین فقط عبارت است از مجموع احکام جبری و تکلیفاتی که اطاعت آن بی‌چون و چرا بر همه واجب است که در مبادی آن نمی‌توان ذره‌ای شک و شبهه  کرد و یک دسته نگاهبان که کارشان پاسداری بوده و از آن احکام استفاده می‌کنند تا مردم عوام را اسباب دست خودشان نمایند؟

خیام از آن دست شخصیت‌های علمی بود که چنین نمی‌اندیشید و همهٔ این مسایل واجب‌الرعایهٔ مذهبی را به طور تمسخرآمیزی و با بی‌اعتقاد روبرو شده بود.

او در پی آن بود تا بر اساس اندیشه‌های خویش زندگی کند. خیام یک مقلد دینی نبود. ذهنی پر از پرسش‌های بی پاسخ داشت، مسایل مهم مرگ و زندگی و حیات و رازهای جهان او را رها نمی‌کردند. می‌خواست تا از روی منطق حسی و مشاهدات مستمر دلایل جریان‌های مادی زندگی حل نماید. چگونه می توانست عقاید تزریقی و بدون پشتوانه‌ی علمی و منطقی دین را بپذیرد و یا به خرافات گذشته تن بدهد؟ او یک شورشی بزرگ روزگار خود بود. با نهایت جرئت و بدون پروا با منطق بیرحم خودش هیچ سستی، هیچ یک از بدبختی‌های معاصرین و فلسفهٔ دستوری و مذهبی آن‌ها را قبول نمی‌کند و به تمام ادعاها و گفته‌های متکلمین زمانه پشت پا می‌زند. امروزه اگر کسی بطلان افسانه‌های مذهبی را ثابت بنماید چندان کار مهمی نکرده‌است، زیرا بسیاری از آنها از روی علوم پیشرفته خود‌به‌خود باطل شده‌اند. ولی زمان و محیط متعصب خیام را در نظر بیاوریم، آن‌گاه می‌فهمیم که او بی‌اندازه شجاع و بزرگ بوده است.

جنگ خیام با خرافات و موهومات محیط خودش در سرتاسر ترانه‌های او آشکار است و تمام زهرخنده‌های او شامل حال زهاد و فقها و الهیون می‌شود و به قدری با استادی و زبردستی دماغ آن‌ها را می‌مالاند که نظیرش دیده‌ نشده.

خیام همهٔ مسایل ماورای مرگ را با لحن تمسخرآمیز و مشکوک و به طور نقل قول با «گویند» شروع می‌کند :

گویند : «بهشت و حور عین خواهد بود... گویند مرا : «بهشت با حور خوش است... گویند مرا که : «دوزخی باشد مست...

مطابق تفکرات اسلامی انسان آینهٔ جمال الهی و مقصود آفرینش است و مطابق همهٔ افسانه‌های بشر دور، انسان درست شده بود که ستاره‌های آسمان خلق شده‌اند تا سرنوشت او را نشان بدهند. هفت آسمان و زمین و زمان‌های ملکی ربوبی و الهی و هفت طبقه‌ی جهنم و هشت طبقه‌ی بهشت برای خاطر او ساخته شده‌اند و انسان سر نمون و نمایندهٔ جهان مهین بوده چنان‌که بابا افضل می‌گوید :
افلاک و عناصر و نبات و حیوان،
عکسی ز وجودِ روشنِ کاملِ ماست.

ولی خیام نمی‌تواند با منطق مادی و علمی خودش انسان را جامِ جم بداند. پیدایش و مرگ را همان‌قدر بی‌اهمیت می‌داند که وجود و مرگ یک مگس :

آمد شدن تو اندرین عالم چیست؟
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد!

آیا خیام در مقابل نفی و انکار مسخره‌آلودی که از عقاید فقها و علما می‌کند، خودش نیز راه حلی برای مسایل ماوراء طبیعی پیدا کرده؟

خیام در نتیجهٔ مشاهدات و تحقیقات خود به این مطلب برمی‌خورد که اولا فهم بشر محدود است. و نمی‌تواند بداند که "از کجا می‌آییم و به کجا می‌رویم؟" مطابق دیدگاه خیام واقعا کسی اینها را نمی‌داند، و آن‌هایی که صورت حق‌به‌جانب به خود می‌گیرند و در اطراف این قضایا بحث می‌نمایند جز یاوه‌سرایی کاری نمی‌کنند، خودشان و دیگران را گول می‌زنند. هیچ‌کس به اسرار ازل پی نبرده و نخواهد برد و یا شاید هم اصلاً اسراری در این میان نیست و اگر هست در زندگی ما تأثیری ندارد. مثلاً جهان چه محدث و چه قدیم باشد آیا به چه درد ما خواهد خورد؟
چون من رفتم. جهان چه محدث چه قدیم.
تا کی ز حدیث پنج و چار ای ساقی؟
به ما چه که وقت خودمان را سر بحث
پنج حواس و چهار عنصر بگذرانیم.

طوفانِ شیراز را به پویندگانِ دانائی معرفی نمائید👇🏻

https://t.me/TOOFANE_SHIRAZ