۱۴۰۳ آبان ۱۵, سه‌شنبه

 

چرا باید گفت وقت خوش ؟
تعبیر «وقت بخیر» که حدود سی- چهل سالی است وارد زبان فارسی شده است و این روزها همه مردم و تقریباً همه گویندگان تلویزیون های فارسی خارجی آن را به کار می برند تا قبل از انقلاب ۵۷ متداول نبوده است ( ممنون میشوم اگر کسی یک مورد در رمان ها و داستان هایی که پیش از انقلاب ۵۷ نوشته شده است عبارت «وقت بخیر» را پیدا کند و به من نشان دهد). رایج شدن این تعبیر چندین دلیل دارد که یکی از آنها حدس میزنم این باشد که فکر می کنند «وقت» زمان خاصی را معین نمی کند و لذا هم میتوانند در شب بگویند وقت بخیر و هم در روز . هم صبح و هم عصر. یکی دیگر هم شاید این باشد که نمی خواهند از کلمه عربی سلام یا خداحافظ استفاده کنند . به هر حال ، این تعبیر امروزه مد شده بدون اینکه کار بران آن با معنای وقت دقیقا آشنایی داشته باشند .
نزدیک به نیم قرن است که من درباره معنای وقت تحقیق و جستجو کرده ام و از کتاب‌ها و منابع مختلف یادداشت برداشته‌ام و متاسفانه کارهای دیگر مانع از این شده است که من این یادداشت ها را تنظیم کنم و به صورت مقاله ای در آورم. اما امروز می خواهم به زبانی ساده و با استفاده از یک قیاس آن را تعریف کنم . مفهومی که می خواهم وقت را با آن مقایسه کنم مفهوم «رزق» یا «روزی» ست. عرفای قدیم ما که ارتباط تنگاتنگی با عالم مینو یا آسمان داشتند معتقد بودند که روزی یا رزق انسان مقدر است، یعنی هرکس در روز رزقی دارد و این رزق از جانب پروردگار عالم که همچون پدر یا مادر معنوی ماست تعیین شده و به نحوی آن را به ما میرساند.( البته موارد استثناء هم هست . مثل وقتی که بعضی ها در بیابان از فرط گرسنگی می مردند. ولی اینها از موارد نادری است که قدیمی ها آن را نا دیده می‌گرفتند). نه فقط رزق انسان بلکه رزق حیوانات هم معین شده است (البته بعضی از حیوانات سه چهار روز چیزی نمی خورند و بعضی ها هم از گرسنگی میمیرند, ولی این ها هم برای قدما قاعده را به هم نمیزده است. ) پس به طور کلی روزی هر موجود زنده ای مقدر است . هرآنکس که دندان دهد نان دهد.
و اما رزق یا روزی چیزی است که انسان می خورد، غذایی است که تن او بدان نیازمند است . خوردن رزق انسان را از مرگ نجات می دهد و باعث ادامه حیات او می شود. در برابر این غذا یا قوت که برای تن است عرفای ما معتقد بودند که جان ما هم یک نوع رزق و روزی دارد که اگر به او نرسد از لحاظ روحی تلف میشود. و این قوت جان هم برای انسان مثل غذا ضروریست . به این قوت جان اصطلاحاً «وقت » می گفتند و همانطور که رزق را پروردگار مقدر می کرد وقت را هم پروردگار عالم تعیین می کرد . به عبارت دیگر ، وقت یا قوت جان حالی است که هر دم با هر نفسی که ما می کشیم به ما ارزانی می شود و ما هم باید آن را دریابیم همانطور که بدن ما رزقی را که به او داده می شود می خورد. البته وقت هم به آن حالی که در همین لحظه من دارم گفته می شود و هم به طور کلی به همه احوالی که در طول عمر من به من یا به هر کس دیگری داده میشود. یعنی یک معنای وقت خاص است و یک معنای آن عام. مثلاً وقتی می گویند « وقت طلاست» وقت در اینجا به معنای همه احوال و همه غذاهای جان است که به انسان داده میشود و این برای هرکس با ارزش تر از هر چیز است . دریافت وقت یعنی آگاه شدن از حال( یا به قول اکهارت توله Now )، حالی که در هر نفس به ما داده می شود و ما با آگاهی از آن نفس و از آن وقت میتوانیم آن هدیه آسمانی را دریابیم. پس به هر حال در هر لحظه «وقتی» یا «حالی » از آسمان یا ساحت مینو برای هریک از ما فرود می آید، منتها ما از آن غافلیم و به آن فکر نمیکنیم و با همین غفلت وقت خود را از دست میدهیم و از دست دادن وقت هم مثل نخوردن رزق یا روزی است . همان طور که ممکن است یکی به هر دلیل رزق و روزیش را نخورد ،وقت را هم ما اغلب در نمی یابیم . در واقع ما همه معمولاً غافلیم از وقت خودمان ، یعنی از رزقی که هرلحظه به روح و جان ما داده میشود. به همین دلیل حکما و عرفا همواره تاکید می کردند که وقت خود را دریابید.در لاتینی می گویند «کار په دی یم». یعنی روز را بربا! یا دریاب! روز در اینجا به معنای وقت است .
خوب ، از آنجا که وقت با ارزش ترین چیزها در زندگی انسان است و انسان باید سعی کند که آن را در یابد، پس این که می گویند «وقت بخیر »تعبیر درستی نیست, چون وقت به هرحال خیر است , یا نیک است. همانطور که رزق بد نداریم وقت شر هم نداریم . البته درست است که وقت به کیفیتهای مختلف در می آید . گاهی خوش است و گاهی ناخوش. گاهی شادی و گاهی غم . ولی به صورت شر در نمی آید. لذا آرزویی که ما برای دیگران می کنیم باید این باشد که وقت آنها « خوش » باشد. آن ها شاد باشند نه غمگین. آنها در برابر دیگران احساس مهر و عطوفت و همدلی و از خود گذشتگی بکنند نه احساس خصومت و بغض و کینه و حسادت و امثال اینها. کینه و دشمنی و حسادت و لجاجت حالات منفی ست که زاییده وقت نیست بلکه زاییده «بی وقتی» است، یعنی زاییده درنیافتن وقت. کسانی که دستخوش کینه و دشمنی و لجبازی و نامهربانی هستند در واقع از رحمت خداوند وقت محرومند. صوفیه به کسی که صاحب وقت خویش بود یعنی وقت خود را در هر نفس در می یافت «ابن الوقت» یا «فرزند وقت» می گفتند . فرزند وقت کسی است که مستقیماً از پستان مادر مینوی و پروردگار خود دائم شیر محبت و مهربانی و عطوفت و دوستی می خورد، و کسانی که از خوردن این قوت محروم اند در سایه اهریمن به سر میبرند و همچون اهریمن با همه خلق خدا خصومت می ورزند و دائم دم از کارهای اهریمنی همچون خشونت و دشمنی و قهر و کینه و نامهربانی می زنند. خداوند ملت ما را از شر حاکمانی که از درک مایده آسمانی وقت محرومند رها کناد. آمین.
Nasrollah Pourjavady
یک دلیل دیگر برای این که واژه «خیر » را بهتر است به کار نبریم و در عوض واژه خوش را به کار ببریم و بگوییم « وقت خوش» این است که واژه « خیر» عربی است و بیشتر هم جنبه اخلاقی دارد ( البته نه لزوما) در حالی که «خوش» یک واژه اصیل فارسی است و حتی در اوستا هم به کار رفته و معنای آن خوب و نیک است و فقط هم جنبه اخلاقی ندارد. تلفظ آن در اوستا « هوش» است درست همان طور که در ترکی تلفظ می شود و مثلا می گویند هوش گلدی . لذا کسانی که ترجیح میدهند در زبان فارسی بیهوده از کلمات عربی استفاده نکنند بهتر است وقت بخیر نگویند و همان تعبیر اصیل و پدر و مادر فارسی یعنی « وقت خوش» را به کار ببرند .