۱۳۸۹ تیر ۱۳, یکشنبه

انجیر، طین ، هِژیر، اِزیر

42. امروزه انجیر (Ficus carica) را در دره رود یانگ‌تسه‌ چون درختچه‌های نامنظم می کارند و میوه آن بسیار کوچکتر و پست تر از گونه‌های ایرانی است.1 بر پایه آنچه در Pen ts‛ao kanmu آمده، زیستگاه آن یان‌ـ‌چو (Yan-čou) (منطقه یانگ ‌تسه پائین) و یون‌ ـ ‌نان است. لی شی ‌ـ‌ چن در ادامه می‌گوید این گیاه در روزگار وی در چه ‌ـ ‌کیان (Če-kian)، کیان ‌ـ‌ سو (Kian-su)، هو‌ـ‌ پی (Hu-pei)، هو ‌ـ نان (Hu-nan)، فو‌ـ ‌کی‌ین (Fu-kien) و کوان ـ تون (Kwan-tun)( ) با قلمه‌زنی کشت می‌شده است. نکته اخیر بسیار مهم است از آنرو که نشان می‌دهد چینی‌ها از شیوه گرده‌افشانی بکمک گلهای انجیر خودرو بی‌خبر مانده‌اند و در کتابهای آنها هم نیامده است. انجیر بومی چین نیست، اما با وجود اینکه در منابع چینی هیچ اطلاعاتی درباره زمان و چگونگی ورود آن به چین به چشم نمی‌خورد، بس روشن است که این گیاه از ایران و هند وارد چین شده و این رویداد پیش از دوره تانگ نبوده است.
نامهای زیر برای انجیر به دست ما رسیده است:
(1) a-ži پو‌ـ ‌سه (ایرانی) (žir) *a-žit (یا ayi، *a-yik)،2 که همبرابر است با صورتی فارسی بدون n که هنوز هم در hežīr یا ezir کردی هست. قرائت دیگری به صورت tsan هست که نمی توان همچون واترز3 و هیرت4 از آغاز رد کرد. در Pen ts‛ao kan mu5 آمده که باید این نویسه را čeu، *dzu و *tsu و *ts‛u تلفظ کرد (که گویا سفرنگی است کهن) طوری‌که *adzu، *atsu، *ats‛u به دست ‌آید. حاصل با صورت فارسی باستانی*aju همبرابر است. در هر صورت، آوانگاشتهای چینی، به هر صورتی هم که آنها را بپذیریم، برخلاف ادعای هیرت، هیچ ربطی به انجیر، anjīr فارسی امروزی ندارد بلکه از دوره ‌ای کهن‌تر یعنی فارسی میانه است.
(2) yin-ži،1 (r)*an-žit. این واژه، برخلاف ادعای هیرت، "ظاهراً آوانگاشت واژه هندوستانی انجیر (añjir)" نیست، بلکه آوانگاشت anjīr یا enjīr فارسی امروزی است و واژه هندوستانی (و نیز añjīra سنسکریت) از زبان فارسی وام گرفته‌ شده‌اند؛ injir در فارسی تخاری، intsir در زبان افغانی، و indžaru در زبان روسی.
(3) ti-ni یا ti-čen یا (*ti-tsen، *ti-ten) در زبان فو‌ـ ‌لین؛ که گونه آخری را برخلاف نظر هیرت نباید حتماً مردود دانست. نک tittu آشوری (بر گرفته از *tintu)؛ tīn در فنیقی؛ ti‛nu ، te‛ēnāh در عبری؛2 tīn ، tine ، tima در عربی؛ ts‛īntā ، tēnta ، tena در آرامی؛ tin در پهلوی (وام‌واژه سامی). گفته‌اند که خاستگاه این نام سامی جنوب‌خاوری عربستان بوده است که به نظر گیاه‌شناسان خاستگاه کشت انجیر را نیز باید در همان‌جا جست؛ اما با توجه به واژه آشوری و دیرندگی انجیر در آشور،3 این نظریه متحمل به نظر نمی‌رسد. تردیدی نیست که آوانگاشت چینی با نامی سامی همخوانی دارد؛ آرامی بودن این نام، که هیرت بر آن اصرار می‌ورزد تا نظریه‌اش را مبنی بر آرامی بودنِ زبانِ فو‌ـ ‌لین اثبات کند، جای تردید دارد. بر‌عکس، آوانگاشت ti-ni به صورتهای عربی، فنیقی و عبری بسیار نزدیکتر است. 4
(4) (یا بهتر، ) yu-t‛an-po، *u-dan-pat (par)، *u-dan-bar برابر با udambara سنسکریت (Ficus glomerata). 5 به گفته لی‌ شی‌ ـ‌ چن این نام در کوان ‌ـ ‌تون متداول است.
(5) wu hwa kwo (’’میوه بی‌گل‘‘)،6 ičijiku در ژاپنی. این پندار نادرست که درخت انجیر شکوفه نمی‌کند، بر‌خلاف تصور هیرت، منحصر به آلبرتوس ماگنوس (Albertus Magnus) نیست بلکه ریشه در عهد باستان دارد و در آثار ارسطو و پلینی دیده می‌شود. 1 خاستگاه این نظر نادرست این است که گلهای انجیر، بر‌خلاف بیشتر درختان میوه، به چشم نمی‌آیند و در درون میوه و روی رویه درونی آن پنهان می‌شوند. اگر انجیری را که به یک سوم رشدش رسیده باشد بشکافیم، گلها را در اوج شکفتگی می‌بینیم. 2
در نجد ایران پراکندگی انجیر رسمی (Ficus carica) به اندازه انار است. نوع rupestris آن در کوههای کهگیلویه یافت می‌شود؛ و گونه دیگر آن، Ficus johannis در افغانستان[!] بین طبس (Tebbes) و هرات و نیز در بلوچستان می‌روید. در بخشهای کوهستانی توروس در ارمنستان و در زمینهای جلگه‌ای ایران، انجیر کاری از مدتها پیش پیشرفت بسیار کرده است. کشت این درخت در جهت خاور تا به خراسان، هرات، افغانستان و نیز مرو و خیوه گسترش یافته است. در این هم تردیدی نیست که انجیر در ایران ساسانی کشت می‌شده، زیرا در نوشته های پهلوی از آن سخن رفته است (نک: ص. 192) و شاهد رسمی این واقعیت را در سالنامه دودمان لیانگ ‌توان یافت که udambara را به پو‌ـ ‌سه (ایران) نسبت داده و شکوفه‌های آن را دل‌انگیز شمرده است. 5 همان‌طور که گفته شد، در هند این نام به Ficus glomerata اشاره دارد؛ اما البته در چین ظاهراً Ficus carica ]انجیر رسمی [ را نیز به همین نام می‌نامند. هوان تسان6 (Hüan Tsan) udambara را درشمار میوه‌های هند برده است.
استرابو7 ‌گوید در هیرکانیه (Hyrcania)(در باکتریا) هر درخت انجیر سالانه شصت مدیمنی (medimni) (برابر با یک‌و‌نیم بوشل ]پیمانه‌ای حدوداً برابر با 54 لیتر یا دوازده گالن[) محصول می‌آورد. به گفته هرودوت،8 کروسئوس به این بهانه از لشکرکشی علیه کورش درگذشت که ایرانیان حتی شراب نمی‌نوشند و نوشیدنیشان تنها آب است و انجیر هم برای خوردن ندارند. البته این افسانه ای است بدور از هر‌گونه ارزش تاریخی، زیرا روشن است که در ایران کهن هم شراب بود هم انگور. بر پایه داستان سیاسی دیگری از یونانیان، خشایار شاه که روزانه همراه خوراک انجیر سرزمین آتیک می خورد هرروز به یاد می‌آورد سرزمینی که این میوه از آن خیزد هنوز از آن وی نیست. یافته اخیر در مورد وجود انجیر در بابل باستان ما را به این نتیجه می رساند که انجیر در ایران باستان نیز شناخته بود و خورده می‌شد.
به هیچ روی نمی‌توان با اطمینان گفت که انجیر کِی و چگونه از ایران به چین رفت. در کتاب yu yan tsa tsu درباره انتقال انجیر به چین چیزی گفته نشده و تنها در باز نمود درخت آمده است که در فو‌ـ ‌لین و ایران یافت می‌شود. 1 هرچه باشد ، گواهی سلیمان، بازرگان عرب، در دسترس است که در سال 851 میلادی می نویسد انجیر در آن زمان در شمار میوه‌های چین بوده است. 2
برتشنایدر هیچ‌گاه در این باره چیزی نیاورده اما در مکاتبات خود با زولمز‌ـ ‌لوباخ (Solms-Laubach) گیاهشناس نکاتی را مطرح کرده و جورج آیزن آن یادداشتها را از لوباخ گرفته است.3 به این ترتیب است که خطای فاحشش به دست ما رسیده است: ’’گمان می‌رود انجیر در فرمانروائی فغفور چان‌ـ‌کی‌ین ]کذا[! که در سال 127 م. هیئتی را به توران گسیل داشت به چین رسیده باشد." ]کذا [. خطا نیست اگر بگوییم دور است همه این مهملات را برتشنایدر به هم بافته باشد؛ اما با چشم بستن بر این خطاهای فاحش باز این حقیقت تأسف بار به جای می‌ماند که وی ورود انجیر را هم به چان ‌کی‌ین نسبت داده، در حالی که در هیچ یک از نوشته های چینی چنین ادعایی نشده است. دایه دلسوزتر از مادر که نباید بود و این بیماری "چان کی‌ین بزرگ‌بینی" هم دیگر به مراحل نگران کننده‌ای رسیده است. چه غولی بوده است این چان کی‌ین! در تاریخ جهان نداشته ایم که یک نفر به تنهایی شمار چنین بزرگی از گیاهان را که ستایشگران چان ‌کی‌ین چشم بسته به او نسبت می‌دهند وارد کشوری کرده باشد.
لی‌شی‌ـ‌چن در یاد‌داشت خود راجع به ’’میوه بی‌گل‘‘، به هیچ گیاهنامه پیش از خود تکیه نکرده و از میان آثار پیشین تنها از Yu ya tsa tsu و Fa yü či یاد می کند که در آندو udambara محصول کوان‌ ـ ‌سی (Kwa -si) شمرده شده است.
خوب است در اینجا یادی هم از انجیر یون ‌ـ‌ نان شود. وو کی ‌ـ ‌تسون (Wu K‛i-tsun)، نویسنده گیاهنامه گرانسنگ či wu min ao ، فصلی (36) را به گیاهان یون ‌ـ ‌نان داده که نخستین آنها گل yu-t‛an (udambara) همراه با دو تصویر است. آنچه این نویسنده گرد آورده نشان می دهد این درخت را راهبان بودایی از هند وارد یون ‌ـ‌ نان کرده‌اند. از جمله داستانهایی که در کتابش آورده یکی هم مربوط به راهب پو‌ـ ‌تی (p‛u-t‛i) (بوذی)‌ـ ‌پا‌ ـ‌ پو (pa-po) است که سینسون1 به برگردان آن پرداخته؛ اما گرچه یان‌شن (Yan Šen) در کتاب خود، Nan čao ye ši ، که به سال 1550 نوشته می گوید یکی از درختانی که این راهب کاشته هنوز در معبد روح نگهبان در یون ـ نان‌ فو (Yün-nan fu) دیده می شود، وو کی‌ ـ تسون در پیروی از کتاب Yün-nan t‛un či می‌گوید به علت ویرانیها و آتش‌سوزیهایی که سپاهیان به بار آوردند تا مدتها هیچ درختی به جای نمانده بود. تصاویر نشان می ‌دهد درخت انجیر یون‌ـ‌ نان گونه‌ای متفاوت با Ficus carica ]انجیر رسمی [ بوده است. جنس Ficus بالغ بر سد و شصت گونه را در بر می‌گیرد و انجیر بستانی خود انواع متعددی دارد.
بر پایه Yamato-honzō ،2 ازسال 1709 ، انجیر (ičijiku در ژاپنی) نخستین بار در دوره کوان ائی (Kwan-ei) (44ـ1624) از جزایر جنوب ‌باختری اقیانوس وارد ناگازاکی شد. این سخن با این گفته کمفر3 که پرتغالیها انجیر را به ژاپن بردند و کاشتند همخوانی دارد. از کتاب در دست انتشار مرکز نشر دانشگاهی، به شناخت دو سویه ایران و چین باستان، ، بـــــرگردان فارسی مهرداد وحدتی دانشمند از ساینو-ایرانیکا اثر جــــــاوید برتولد لوفر، آمریکائی آلمانی تبار. لغت نامه دهخدا

هیچ نظری موجود نیست: