. در روابط چین با ایران بیش از همه سخن از نوعی بافته بنام yüe no pu میرود. 2 تا آنجا كه من میدانم، این واژه نخستین بار در سالنامه دودمان سویی (617 ـ590 م) در مطلبی درباره پوـ سه (ایران) پدیدار شده است. 3 همین نشان میدهد كه این بافته همراه نامش از ایران عهد ساسانی آمده است.
در سالنامه دودمان تانگ میخوانیم كه در آغـــــاز دوره كاییـیوان (K‛ai-yüan) (741ـ713 م)، سرزمین كان (K‛an) (سغد)، یكی از سرزمین های ایرانی، به رسم خراج محمولهای از زره نیمتنه ، پیالههایی از دُرّكوهی، بطریهایی از عقیق، تخم شترمرغ، بافتههایی بنام yüe no، شماری كوتوله و رقاص هوـ سوان (Hu-süan) (خوارزم) به دربار چین فرستاد. 4 در Ts‛e fu yüan kwei روزگار این رویداد به دقت بیشتر در سال 718 تعیین شده است. 5 در Man šu، نوشته فان چو (Fan Čo) از دوره تانگ پیرامون سال 860 م6 ا yüe no را محصولی از پوـ لوـ من کوچک (Small P‛o-lo-men) (برهمنه) می شمارد كه همنام پیائو (P‛iao) (برمه) و می ـ چن (Mi-č‛en)
(*Midžen) بود. 7 این مورد گواهی درباره وجود tie در سرزمین آی ـ لائو (Ai-lao) در یون ـ نان در اختیار میگذارد.
در سالنامه دوره سونگ آمده كه اعراب yüe no را به چین صادر میكردند. 8 چو كوـ فی Čou k‛ü-fei در سال 1178 در Lin wai tai ta
9 از پارچههای yüe-no سفید در سرزمینهای اعراب، در بغداد و پارچههای yüe-no در سرزمین می (Mi) یاد كرده است.
هیرت1 نخستین كسی بود كه بر نام yüe no در اثر چائو ژوـكوا (Čao Žu-kwa) انگشت گذارد؛ در همین اثر پارچههای سفید با این نام به بغداد نسبت داده شده است. آوانگاری او به صورت yüt-nok كه بر مبنای گویش كانتونی انجام شده از لحاظ بازسازی آوایی این نام هیچ ارزشی ندارد و فرض وی درباره یكی بودن آن با cuttanee مردود است. اما در آنجا که جزء دوم را در همان جایی قرار میدهد كه ماركوپولو nac را قرار داده بود، درست عمل میكند. با این حال، از بابت جزء نخست یعنی yüe ''كه به هیچ روی بر پایه زبان چینی توضیح پذیر نیست و در عین حال بخشی از نامی بیگانه است'' به دردسر افتاده. از این رو در برگردان كامل خود از این اثر2 پذیرفته این نام هنوز شناسایی نشده است. گفته دیگر او بر این پایه که در آن بخش از كتاب T‛an šu، كه پیشتر آوردیم، احتمالاً پای سرزمینی به نام yüe-no (بخارا) در میان است، ناشی از كژفهمی متن است كه در آن تنها سخن از پارچه یا پارچههاست. ناكامی پیشین او در توضیح این نام تنها زاده این است كه هیچ تلاش گرانباری برای برگرداندن واژه به وضعیت آوایش باستانی آن نشده بود. 3 افزون بر این، در نیافته كه yüe no نمایانگر تركیبی از دو واژه ایرانی است
و هر یك از آندو نام بافته ایرانی جداگانه است.
(1) آوایش باستانی آنچه امروزه yüe تلفظ میشود *vat، vaδ، wiäδ، یا با واجِ روانِ پایانی، *var یا *val بوده است. 4* پس بجاست که بگوئیم آوانگاشت چینی با صورتی در فارسی میانه از جنس وار، *vār یا وال، *vāl همبرابر است. واژه فارسی برنو، barnū یا برنون barnūn (''دیبای تُنُک'')، والا، vālā داریم به معنی ''نوعی پارچه ابریشمی''5 و بلاس[پلاس]، bālās به معنی ''نوعی پارچه ابریشمی ریزبافت، لطیف و نازك هرمزی[کذا] ، تکه پارچه كهنه ، نوعی بافته پشمی خشن."1
(2) no همبرابر است با *nak باستان،2 و به آسانی میتوان آن را همان نخ*، nax فارسی دانست به معنای ''فرشی كه هر دو رویش زیباست و پرزهای بلند دارد؛ فرش كوچك با پرزهای كوتاه؛ هر نوع نخ نتابیده،''3 اما به معنای ''دیبا'' هم هست. نخستین كاربردهای این واژه چینی، بویژه در سالنامه سویی، روشن می کند كه واژه نخ، nak یا nax حتی جزو زبان فارسی میانه بوده است. تا آن روزگار این واژه تنها در آثار نویسندگان سده های میانه دیده شده
بود؛ در yüan c‛ao pi ši ، yüan ši، ابنبطوطه، روبروك (Rubruk) ، ماركو پولو، پگولتی (Pegoletti) ، و جز آنها. 4 بانگ در جستاری بسیار جالب5 ثابت می کند واژه nac (كومانیایی) در كودكس كومانیكوس* همتای nagh فارسی و nachus لاتین به معنی ''دیبای زربفت، زری'' آمده و اینكه مراد از introitus natorum et nascitorum در دفتر های تعرفههای مالیاتی از حدود سال 1420 این پارچههاست و برخلاف آنچه برگردان شده هیچ ربطی به پیش کش های نوزادان ندارد. بانگ همچنین در فلوریو (Florio) ، ''دنیای جدید واژگان ملكه آنّا" (لندن، 1611) از "náchi نوعی پارچه ابریشمی سبك'' یاد كرده است. در نوشته های سده های میانه واژه nac ، nak ، naque ، یا nachiz خیلی پیشتر، در سده یازدهم پدیدار شد و در سیاهه اموال كلیسای جامع كنتربری از سال 1315 نیز به چشم میخورد. از کتاب در دست انتشار مرکز نشر دانشگاهی،
به شناخت دو سویه ایران و
چین باستان،
، بـــــرگردان فارسی مهرداد وحدتی دانشمند از ساینو-ایرانیکا اثر
جــــــاوید برتولد لوفر، آمریکائی آلمانی تبار.