۱۳۸۹ تیر ۱۷, پنجشنبه

فریم ، ریم، روم، رم، هروم، اروم، ساریما، فرمان، هرامان، هرمان، سلم، آسیای صغیر!!؟؟

نكاتی چند درباره زبان فو‌ـ ‌لینی
48‌. آنچه پیش از این درباره گیاهان فو‌ـ ‌لینی گفته شد آشكارا مؤید نظر هیرت درباره آرامی بودنِ این زبان است. اكنون تنها یك نام‌گیاه به زبان فو‌ـ ‌لینی باقی‌ مانده كه باید شناسایی شود. این نام در Yu yan tsa tsu نیز آمده است. 1 در این متن چنین آمده است:
’’زیستگاه درخت p‛an-nu-se در پو‌ـ‌ سه (ایران) و نیز فو‌ـ ‌لین است. در فو‌ـ ‌لین k‛ün-han گویند. بلندای درخت به ده‌ متر می‌رسد و دور تنه اش بین نود تا سد و‌بیست‌ سانتی‌متر. برگهایش به si žun (درخت انجیر هندی، Ficus retusa) ماند. درختی است همیشه سبز. گلهایش چون اترج**، Kü و سفید است. دانه‌ها سبز است و به اندازه عناب‌ترش، swan tsao (Diospyros lotus) ]انجیر خرما[. شیرین است و براق (چرب، روغنی). دانه‌ها خوراكی‌ است. مردم سرزمینهای باختری افشره روغنی آنها را گرفته و برای پیش‌گیری از زخم به بدن ‌مالند."
آوانگاشت p‛an-nu-se همبرابر است با *bwan-du-sek كهن؛ و آوانگاشت k‛ün-han همبرابر است با *g´win-xan كهن. با وجود جستجوی پیگیر و بسیار نتوانسته‌ام هیچ نام‌گیاه ایرانی از نوع bandusek یا wandusek یا واژه‌ای آرامی شبیه به ginxan بیابم. ویژگیهای گیاهشناختی بر‌شمرده برای آن هم چنان پیچیده ‌اند كه نمی‌توان با اطمینان چیستی گیاه را تعیین كرد. با این حال، امیدوارم این معمّا نیز در آینده حل شود. 2
در نام فو‌ـ ‌لینی a-li-k‛ü-fa واژه‌ای هندی را شناسایی كردیم كه از آرامی وام گرفته شده بود (ص ). این وسوسه هست که واژه فو‌‌ـ ‌لینی برای فلفل، *a-li-xa-da (a-li-ho-t‛o) را كه می شود به شكل بازسازی *a-li-xa-da، arixada ، arxad کرد نیز دارای همین سرگذشت دانست، اما هیچ واژه‌ای از این دست در زبان هندی یا آرامی نیست. واژه متداول برای فلفل در زبان آرامی filfol (بر گرفته از واژه سنسكریت Pippala) است. دو مورگان3 در برخی گویشهای كردی واژه alat را برای فلفل یافته است، اما مطمئن نیستم كه این واژه با واژه فو‌ـ ‌لینی ما كه به هر روی وام واژه‌ است ارتباطی داشته باشد.
واژه فو‌ـ ‌لینی دیگری هم هست كه هنوز به درستی بررسی نشده است. در سالنامه دوره تانگ، در شرح سرزمین فو‌ـ ‌لین (فصل 221)، از پستانداری بنام ts‛un یاد‌شده كه پیکری به اندازه سگ دارد، درنده و وحشی وزورمند است. 1 برتشنایدر،2 كه صورت نادرستی از این نام آورده، به درستی آن را كفتار (hyena) دانسته كه چون در خاورآسیا یافت نمی‌شود بر چینیان ناشناخته مانده است. ما توان‌ـ ‌لین (Ma Twan-lin) می‌افزاید بعضی از این حیوانات را پرورش می‌دهند؛3 در واقع هم كفتار را می‌توان رام كرد. نویسه نام این حیوان در فرهنگ كان‌ـ‌ هی (K‛an -hi) نیامده؛ اما كان ـ هی آن را به صورت و با تلفظ hien (fan-ts‛ie ، معادل آوایی ) ارائه كرده و شرحی بر فرهنگ Er ya را نقل كرده كه بی کم و کاست همان متن ما توان ‌ـ ‌لین درباره حیوانِی بنام ts‛un است. این واژه hien (یا احتمالاً hüan) نمی‌تواند چیزی جز آوانگاشت واژه یونانی ، hyaena، یا باشد. این را هم باید یادآور شد كه این واژه یونانی به صورت وام واژه وارد سریانی هم شده است؛4 و بدین ترتیب غیر‌ممكن نیست كه سوریها نام یونانی را به چینی‌ها منتقل كرده باشند. این مسئله یكسره بی‌ربط است، چرا كه باز هم به لطف تحقیقات هیرت می‌دانیم كه چینی‌ها دو سرزمین را به نام فو‌ـ ‌لین می‌شناختند: فو‌ـ ‌لین کوچک كه همان سوریه باشد، و فوـ لین بزرگ، امپراطوری بیزانس، كه قسطنطنیه پایتخت آن بود. 5 پس باید یونانی بیزانسی را نیز از جمله زبانهایی به شمار آورد كه در فو‌ـ ‌لین بدان تكلّم می‌شد.
در مورد خاستگاه و نام فو‌ـ‌ لین به نظریه جدید پلیو متوسل شدم كه آن این نام را می‌توان بر پایه رُم (Rōm) یا روم (Rūm) دانست. 6 من هم بر همینم و با اصولِ بنیادینِ الهامبخش این فرضیه سراسر همداستان. راست اینکه در سر‌تا‌سر این پژوهش از همین روش پیروی شده است: با تكیه بر واج‌شناسی كهن زبان چینی می‌توان به بازسازی درست الگوهای اصلی آوانگاشتهای چینی امیدوار بود. پلیو كار را با صورت ارمنی كهن هرُم (Hrom) یا هروم (Herōm) آغاز می‌كند،1 كه در آن h نمایانگر صوت دمشی خشنِ r آغازین در زبان یونانی است. در بعضی گویشهای ایرانی این صوت دمشی خشن را با کارگیر واكه آغازیی نشان می‌دهند: ازیراست كه روم را در زبان پهلوی اَروم (Arūm) و در كردی اوروم (Urum) می‌گویند. واژه‌های ارمنی كهن با hr آغازین، همان‌طور كه مه ‌یه (A. Meillet) توضیح داده، از گویشهای پارتی وام گرفته شده‌اند كه f آغازین ایرانی را مبدل به h می‌كردند: برای مثال، واژه فارسی كهنِ framana ( فرمان امروزی به معنای ’’دستور‘‘) به hraman ارمنی تبدیل شد كه باید برگرفته از *hraman پارتی باشد. بدین‌ترتیب، *Frōm، كه احتمالاً سغدیان آن را به چین آوردند، کهن الگوئی است كه واژه چینی فو‌ـ ‌لین، *Fu-lim از روی آن ساخته شده؛ به باور من صورت چینی نه بر پایه *Frōm، كه بر پایه *Frim یا *Frīm ساخته شده است. به احتمال زیاد، Rīm گونه‌‌ای كهن از Rūm بوده است؛ هنوز هم روم را در زبان روسی ریم می‌نامند. 2 مهمتر آنكه، همان‌طور كه مودی3 نشان داده است، نامی پهلوی، Sairima، هست كه در فروردین‌یشت آمده است، و در بندهشن با روم یكی دانسته شده است؛ در شاهنامه نیز این سرزمین روم نامیده شده است. گویند این سرزمین نام خود را از شاهزاده سلم (Selam) گرفته كه این سرزمین بدو واگذار شده بود؛ اما این عقیده بر پایه روایات قانع‌كننده نیست. صورت ریما (Rima) یا ریم (Rim) ‌ای هم پیشتر در فارسی میــــانه بود ه است؛ و بر پایه آوانگاشت چینی *Fu-lim یا *Fu-rim این فرض درست است كه نمونه نخستین ایرانی (شاید پارتی) *Frim بوده كه آوانگاشت چینی را از روی آن ساخته‌اند. از کتاب در دست انتشار مرکز نشر دانشگاهی، به شناخت دو سویه ایران و چین باستان، ، بـــــرگردان فارسی مهرداد وحدتی دانشمند از ساینو-ایرانیکا اثر جــــــاوید برتولد لوفر، آمریکائی آلمانی تبار.

هیچ نظری موجود نیست: