55. عنبر، مادهای خوشبو (كه امروزه آن را از Liquidambar orientalis ]عنبر مایع/ عنبر سائل[ میگیرند، اما در عهد باستان از Styrax officinalis بدست می آمد)، نخستین بار در كتاب هرودوت3 آمده و همانجا گفته شده است فنیقیها وارد یونان میكنند. چینیها آن را su-ho، *su-gap (giep)، su-gab sugō) ژاپنی( مینامند و این نام هم در Wei lio و هم در سالنامه دودمان هان محصولی از خاور هلنی (تاـتسین/Ta-Ts‛in) شمرده شده است. 4 در آنجا چنین آمده است: ’’ چندین ماده خوشبو را درآمیــخته مـیجوشانند و شیرهای دست آرنـــد كه su-ho را از آن ســــــــــــــــازند‘‘ ( ). 5 شگفتا که این بند با ho آغاز میشود و خاتمه مییابد؛ پس دور نیست که این توضیح تنها زاده جناس سازی از نام su-ho باشد كه بی چون و چرا آوانگاشت واژهای بیگانه است. جدای از این تفسیر معناشناختی، نظریهای جغرافیایی نیز در دست است كه در Kwan či ، كه پیش ازسال 527 میلادی نوشته شده، آمده بر این پایه که: ’’su-ho از سرزمین تا ـ تسین تولید خیزد؛ برخی هم بر آنند که محصول سرزمین سوـ هو (Su-ho) است. مردم این سرزمین آن را گردآوری کرده از افشره اش مادهای خوشبو و چرب به دست آورده رسوباتش را به فروش میرسانند."1 به هر روی، در مدارك چینی هیچچیز درباره سرزمین ادعّایی سوـ هو (*Su-gab) نیست؛ از همینرو ساختگی است و تنها از سر گرایش به توضیحی درست نما این واژه مرموز بیگانه را ساخته و پرداخته اند.
در سالنامه دودمان لیانگ،2 عنبر در شمار محصولات باختر هند آمده است كه از تاـ تسین وآن ـ سی (An-si) (سرزمین پارت) آرند. با این توضیح: ’’آمیخته ای است از مواد خوشبوی گوناگون كه از راه جوشاندن شیره شان دست آید؛ این فرآورده به صورت طبیعی یافت نمیشود."3 سپس راجع به تولید آن در تا تسین همان مطلبی را می آورد كه در Kwan či آمده است؛ و در پایان مطلب در Lian šu آمده است كه این فرآورده پیش ازرسیدن به چین چندین دست میگردد و از همینرو بیشتر عطر خود را از دست میدهد. 4 همچنین در همین سالنامه آمده است كه در سال 519 م، شاه جایاوارمان، پادشاه فوـ نان (كامبوج) در میان هدایای دیگر، عنبر را نیز پیشكش دربار چین كرد. 5
سرانجام اینكه su-ho در شمار محصولات ایران عهد ساسانی برشمرده شده است. 6 با توجه به روابط تجاری میان ایران و خاور هلنی و ماهیت محصول مورد بحث این گمان بیراه نیست كه به همان شیوه كه به هند صادر میشد به ایران نیز میرفت.
در فرهنگهای چینی - سنسكریت دو شناسائی برای نام su-ho آمـــــــده است. در فصــــل ســـــــــــــــوم كـــــــــــــــــتاب Yü k‛ie ši ti lun (yogācāryabhūmiçāstra) ،7 كه هوان تسان (Hüan Tsan) در سال 647 ـ 646 برگردانده است، نام مادهای را به صورت su-tu-lu-kia، *sut-tu-lu-kyie مییابیم كه همان *sturuka سنسكریت، عنبر (storax) است. 8 یوان یین (Yüan Yin) آن را همان مادهای دانسته كه پیشتر tou-lou-p‛o، *du-lyu-bwa، نامیده میشد. 1 آشكار است كه آوانگاشت su-tu-lu-kia بر پایه صورتی است همبرابر با styrak-s، storak-s و styrákion یونانی كه در پاپیروسها آمده است stiraca)، astorac سریانی(. این برابری قویترین شاهد این حقیقت است كه su-ho در زبان چینی همان نام عنبر باستانیان است. 2
در Fan yi min yi tsi (همان) ، نام سنسكریت tu-lu-se-kien، *tu-lu-söt-kiam، همبرابر با turuskam سنسكریت، همان su-ho دانسته شده است. در برخی كتابها این شناسائی حتی به Kwan či از سده ششم (یا شاید پیشتر ازآن) نسبت داده شده . در Pien tse lei pien،3 كه می گوید این واژه سنسكریت در Kwan či آمده، نویسه kie، *giaδ را به جای نویسه دوم یعنی lu مییابیم. نام turuska نام بخور راستین (كندر/ olibanum) است. 4 بس دور است كه هیچگاه از واژه su-ho این ماده برداشت شده باشد واحتمال تطبیق نادرست در اینجا بیشتر است.
تائو هون كین (536 ـ 451 میلادی) این داستان عامیانه را وا می گوید كه su-ho باید سرگین شیر باشد و می افزاید این سخن افسانهای بیش نیست كه از خارج آمده و درســــت نیست. 5 چن تسان ـ كی از سده هشتم میگوید6: ’’سرگین شیر به رنگ سرخ یا سیاه است؛ چون آن را بسوزانند نفس شیاطین را دفع میكند؛ وقتی بر بدن بگذارند خون مرده را خارج کرده انگلها را زداید. اما ماده خوشبو su-ho سفید یا زرد رنگ است: بدینترتیب، گرچه این دو ماده مانندگی دارند یكی نیستند. به باور مردم سرگین شیر چیزی نیست جز شیره پوست درختی در سرزمینهای باختری كه مردمان هو به چین میآورند. این نام را در آوردهاند تا در چشم مردم ارزشمند تر شود." این داستان كه هنوز توضیحی برای آن داده نشده توضیح پذیر است. در زبان سنسكریت، rasamala’’سرگین‘‘ است، و مردم جاوه و مالایا آن را برای نامیدن عنبر گزیده اند. 7 بدینترتیب، همین معنای واژه بوده كه آنها را برانگیخته تا این ترفند تجاری را به كار برند؛ ترفندی كه نمونههای آن در دوران بچشم می خورد.
در فرمانروائی دودمان تانگ، su-ho را از سرزمین های مالایا، بهویژه كون ـ لون (K‛un-lun) (در بخش مالایی) نیز وارد چین میكردند و آن را سرخ ارغوانی و شبیه به tse t‛an Pterocarpus santalinus)، كه باز آن را به كون ـ لون نسبت دادهاند)، فشرده، سخت و بس خوشبو خواندهاند. 1 مراد همان Liquidambar altingiana یا Altingia excelsa است كه درختی است بلند و خزان دار كه در جاوه، برمه و آسام میروید، با چوبی خوشبو كه رزینی خوشبویش در برابر هوا سخت میشود. اعراب عنبر مایع را در سده سیزدهم به بندر پالمبانگ در سوماترا بردند؛2 و در T‛ai p‛in hwan yü ki آمده است كه روغن su-ho در آنام، پالمبانگ (San-fu-ts‛i) و تمامی سرزمینهای بربرها از صمغ درختی تولید میشود كه خورد دارویی دارد. در Mon ki pi t‛an عنبر جامد سرخرنگ كه شبیه چوب سخت است از عنبر مایع چسبمانند كه كاربرد عام دارد جدا شده است. 3
هنوز آوانگاشت چینی su-ho ، *su-gap، توضیح داده نشده است. پیشنهاد هیرت4 نمایانگر اینكه باید واژه یونانی به شكل su-ho تحریف شده باشد بهیچ روی قانعكننده نیست، زیرا باید كار را با صورت كهنِ *su-gab آغاز كنیم كه سوای جزء نخست هیچ به واژه یونانی نمی ماند. در پاپیروسها هنوز نام هیچ ژدی قیاس پذیر با *su-gab یافت نشده است. 5 هیچ نام سامی از این دست نیز نیست (بسنجید با lubnā عربی). با توجه به همه اینها این پرسش به ذهن میآید كه آیا *su-gab در واقع نمایانگر یك واژه ایرانی كهن نیست؟ به هر روی این فرض نیز با دانسته ها امروزی ما اثبات پذیر نیست. در دارونامه فارسی ابومنصور، عنبر ذیل نـــام عربیش میعه* ، mī‛a ، آمده است. 1 همچنین ایرانیان با عنبر بنام ختمی برّی ]ختمی گل سرخی / [rose maloe نیز آشنا بودند كه میگویند از درختی به دست میآید كه در جزیره كابروس در دریای سرخ (نزدیك قادس به دوری سفر دریایی سه روزه از سوئز) میروید كه پوست آن رابدان پایه در آب شور میجوشانند تا به غلظت چسب در آید. 2 از کتاب در دست انتشار مرکز نشر دانشگاهی، به شناخت دو سویه ایران و چین باستان، ، بـــــرگردان فارسی مهرداد وحدتی دانشمند از ساینو-ایرانیکا اثر جــــــاوید برتولد لوفر، آمریکائی آلمانی تبار. لغت نامه دهخدا.
۱۳۸۹ تیر ۲۵, جمعه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر