هندوانه*
49. این گیاه از تیره خیاریان (Cucurbitacea) (Citrullus vulgaris یا Cucurbita citrullus) را چینیها با نام si kwa (’’خربزه باختری ‘‘) میشناسند. امروزه در سراسر منطقهای شامل آسیای پیشین ، سرزمین قفقاز، ایران تا تركستان و چین، و نیز جنوب روسیه و سرزمین های دانوب پائین پراكنده است. هیچ مدركی در دست نیست تا این گمان را تیز كند كه كشت هندوانه در ایران، هند، آسیای مركزی، یا چین پیشینه دیرینه دارد؛ این نكته با مشاهدات گیاهشناختی نیز که نشان می دهد این گیاه در آسیا خودرو یافت نشده است همخوانی دارد.1
انگلر2 در جستجوی خاستگاه هندوانه به جنوب افریقا رسیده است و عقیده دارد كه در كهنترین ایام از آنجا به مصر و خاور زمین رفته و پیش از مسیحیت در جنوب اروپا و آسیا پراكنده شده است. این دیدگاه بر این پایه است كه هندوانه در جنوب افریقا خودروست، اما روشن نمی کند كه در انتقال آن از آنجا به مصر باستان چه عواملی دست اندر کار بودهاند. با وجود این، از دید من شواهد تاریخی موجود در آسیا موّید این نظریه است كه هندوانه از گیاهان بستانی آسیا نیست و از آنجا كه هیچ دلیلی برای انتساب آن به اروپا نداریم، بسا که خاستگاهش افریقا بوده باشد.
در هیچیك از نوشته های دوره فرمانروائی دودمان تانگ نامی از هندوانه در میان نیست،بویژه در T‛ai p‛in hwan yü ki. کهن ترین اشاره به آن را میتوان در خاطرات هو كیائو (Hu Kiao) با عنوان Hien lu ki یافت كه در فصل 73 تاریخ پنج دودمان (Wu tai ši) نوشته نوـ یان سیو (Nou-yan Siu) (72ـ1017م) با برگردان شاوان آمده است. 3 هو كیائو از سال 947 تا 953 در سرزمین ختن سفر كرد می گوید در آنجا برای نخستین بار هندوانه (si kwa) خورده است. 4 سپس می افزاید: ’’گویند اهالی ختن پس از برانداختن اویغورها این گیاه بستانی را به چنگ آوردند. برای كشت تخمش با پهن پوشانده روی كرتها را نیز جل میانداختند. میوه آن به بزرگی میوه tun kwa (Benincasa cerifera)1 ]كدوی هندی[ و شیرین است. 2 در اینجا هندوانه را میوهای باز نموده اند كه یک چینی در میان مردمان ختن یافت كه آن روزها شمال چین را گشوده و اعتراف کردند که آن را از قبیله تركِ اویغور گرفتهاند. در این نوشته روشن نشده هو كیائو تخم هندوانه را همراه خود به خاك اصلی چین برد یا گیاه را وارد چین كرد. با توجه به نتیجهگیری Pen ts‛ao kan mu (نک صفحات پیش رو ) كه برتشنایدر و دوكاندول هم آن را پذیرفتهاند، باید تأكید كرد هندوانه از سده دهم در چین بود ه است. در آن روزگار هندوانه تنها در آن بخشهای چین كه در اشغال ختنیها بود یافت میشد، اما هنوز در چین خود چینیها ناشناخته بود. 3
مردی كه هندوانه را وارد خاك اصلی چین كرد هون هائو (1155ـ1090م)، ایلچی اعزامی نزد مردمان كین (Kin) یا جورچی (Jurči)بود كه مدت پانزده سال در میان آنها ماند (43ـ1129). وی در خاطرات خود بنام Sun mo ki wen گزارش زیر را آورده است:1 ’’هندوانه (si kwa) در شكل به اِگِر تركیِ* تخت (Acorus) ( p‛u) ماند اما گرد است. رنگش بسیار سبز است و به آبی مـــــی زند. نرم نرم زرد می شود. این میوه از تـیره خیاریان ( t‛ie) شبیه است به خربزه (Cucumis melo tien kwa) و شیرین و ترد است. 2 درونش آكنده از آبی است بس خنك. وقتی هون هائو به عنوان ایلچی به خارج رفت میوه را به همراه خود به چین آورد. امروزه هندوانه هم در باغهای شاهی و هم در باغهای روستاها یافت میشود. میتوان آن را ماهها نگاه داشت، هر چند راهی برای جلوگیری از زرد شدنش نیست. در پوـیان (p‛o-yan) 1 مردی می زیست كه مدتها چشم درد داشت. تكههای خشكشده هندوانه را بر چشمان او میگذاشتند تا تسكین یابد، زیرا خنكی از خواص این میوه است." بدین ترتیب هندوانه تــــــــــــــــازه در نیــــــــمه دوم سده دوازدهم وارد چـــــــین شد. Ši wu ki yüan نیزکه می گوید 2 در آغاز در چین هندوانه وجود نداشت، ورود آن به چین را به هون هائو نسبت داده است. گویا مردمان كین یا جورچی، كه خاستگاهشان سرزمین تونگوز* (Tungus) بود كشت، هندوانه را از مردم ختن آموختند. از روی فرهنگ جورچیایی ـ چینی میتوانیم نام جورچیایی هندوانه را بیابیم؛ xeko كه با xengke در زبان مانچویی، كه اسم عام گیاهان تیره خیاریان است، همخوانی دارد. در زبان گُلوی، xinke (در دیگر گویشهای تونگوزی kemke ، kenke) نام خیار است و seho یا sego نام هندوانه. در زبان مانچویی اسم خاص هندوانه dungga یا dunggan است. پس قبایل تونگوزی واژه فارسیـتركی قارپوز، karpuz (نک صفحات پیش رو ) را از اویغورها نگرفتند، بلكه نامی بومی را كه در اصل به گیاهی دیگر از تیره خیاریان داده میشد بر آن گذاشتند.
آنچه در پائین می خوانید اطلاعاتی است كه Pen ts‛ao kan mu در این باره آورده.
در این كتاب از قول وو ژوئی (Wu Žui) ، پزشکی از استان چهـكیان (Če-kian) در سده سیزدهم و نویسنده Ži yun pen ts‛ao ، چنین آورده: ’’ مردمان ختن پس از شکستن اویغورها این گیاه بستانی را از آنها گرفتند. برای كشت این نوع خربزه تخم آن را با پهن میپوشاندند. این میوه شكلی چون سطل tou دارد؛ بزرگ و گرد است مثل كدوی قلیانی و سبز چون یشم. تخمههایش رنگی زرسان دارد ولی برخی سیاه است چون شاهدانه. این میوه در صفحات شمالی كشور ما فراوان است." لیشی ـ چن میگوید: ’’بر پایه آنچه در Hien lu ki نوشته هو كیائو (نک ص 438) آمده، كشت این گیاه پس از سرکوب اویغورها آغاز شد. خربزه باختری اش (si kwa) نامند. بدینترتیب در دوره ووـتائی (Wu-tai) (960ـ907 میلادی) بود كه این گیاه برای نخستین بار وارد چین شد. 1 امروزه هم در جنوب و هم در شمال چین یافت میشود، هر چند هندوانه جنوب در مزه از گونه شمالی پست تر است." وی از ارقام شیرین، بیمزه و ترش آن نام میبرد.
در T‛ao hun kin ču 2 آمده است كه در یون کیا (Yun-kia) (در بخش ونـچو/ Wen-čou، چی لی/ Či-li) نوعی han kwa (’’خربزههای سرد‘‘) بسیار بزرگ بود كه میشد تا بهار سال بعد نگاهشان داشت و آنها را همان هندوانه میدانند. لیشی ـ چن بحق با این تفسیر مخالفت كرده و گفته است كه اگر هندوانه نخستین بار در دوره ووـتائی وارد چین شده بود، نمیشد كه نام si kwa در آن روزگار شناخته شده باشد. باید این اعتراض را وارد دانست، به این دلیل كه هیچ سند دیگری از سده چهارم یا حتی دوره تانگ در دست نیست كه از هندوانه یاد کرده باشد: روشن است كه هندوانه پس از دوره تانگ وارد چین شده است.3
یه تسه ـ كی (ye Tse-k‛i) در كتاب خویش، Ts‛ao mu tse نوشته سال 1378، میگوید هندوانه نخستین بار در دوره یوآن وارد چین شد، هنگامی كه فغفور شی ـ تسو (Ši-tsu) (قوبیلای) آسیای مركزی رازیر فرمان خود در آورد. پیشتر در دوره مینگ، در Čen ču č‛wan نوشته چن کی ـ ژو این نظر را نپذیرفته اند: نویسنده بدرستی به یافتن این میوه بدست هو كیائو اشاره كرده و افزوده است در Er ya ، چند گیاهنامه کهن تر، Ts‛i min yao šu و دیگر كتب مشابه از هندوانه نام برده نشده است، زیرا همه میدانند این گیاه در دوران باستان در چین وجود نداشته است. گویا كلیه نویسندگان چینی كه به این موضوع پرداختهاند در این همداستانند و تاریخچه اش چنان روشن است كه كسی وسوسه نشده ورود آن را به چین کهن تر نمایاند یا باری دیگر به چان كیین بندد.
مسافران چینی در دوره مغول بارها از هندوانههای بزرگ ایران و آسیای مركزی یاد كردهاند. 4 ابنبطوطه نیز از هندوانههای عالی چین یاد كرده كه هندوانههای خوارزم و اصفهان را ماند. 5
به گفته فوسامبو (Fusambô) و سورده (Surde) ، مقامات مانچویی كه پیرامون سال 1772 گزارشی درباره تركستان منتشر كردند،6 هندوانه این سرزمین با وجود شباهت به هندوانه چین در مزه به پای آن نرسیده بسی پست تر است. دیگر گونههای خربزه از محصولات اصلی تركستاناند و چینی ها برخی از آنها را’’كلاه اسلامی‘‘ و ’’چشم اسلامی‘‘ نامیدهاند. نوعی که’’خربزه هامی‘‘ (Hami melon) نامند و هندوانه نیست و ده رقم از آن شناسایی شده بلند آوازه است و چه بسا گونهای از خربزه (Cucumis melo) باشد که در زبانهای اویغوری و جغتایی kogun ، kavyn یا kaun و در تركی qāwa یا qawāq خوانند.
گویند این میوه تا پیش از دوره كان ـ هی (k‛an -hi) (1721ـ1662) وارد چین نشده و در آن روزگار هنوز گران بوده است، اما پس از شکستن تركستان فراوان یافت میشده است. 1 در Yin yai šen lan از جمله سرزمینهای بیگانه دیگری كه هندوانه در آنها یافت میشود از سوـ من ـ تا ـ لا (Su-men-ta-la) (سوماترا) نام برده شده كه در آنجا این میوه پوستی سبز و تخمههای سرخرنگ دارد و درازایش به شصت تا نود سانتیمتر میرسد؛2 همچنین از كوـ لی (Ku-li) (كالیكات) در هند كه این گیاه در آنجا در سرتاسر سال بار آرد. 3 در سرزمین مردمِ موـ هو (Mo-ho) هندوانهها چنان سنگیناند كه برای بلند كردن هر یک به دو تن نیاز است. گویند هندوانه در كامبوج نیز میروید. 4 اگر درست باشد كه نخستین گزارش راجع به هندوانه بعد از سده دهم به چینیان رسید (و دلیلی هم برای چون و چرا در درستی این گفته نیست)، ورودبه نسبت دیرهنگام این میوه به چین بیشتر نمایانگر آن است كه ورود آن به آسیای مركزی نیز به همین دیری یا بی گمان نه چندان زودتر از این انجام شده است؛ اگر جز این بود، چینیها كه در دوره تانگ آسیای مركزی را زیر نگین داشتند،بی درنگ ازآن خودش کرده بودند. شرایط موجود در ایران و هند، كه در آنها نیز اگر بخواهیم با اطمینان روزگار پیدایش این میوه را تعیین كنیم باید بگوییم سده های میانه بوده است، مؤید همین گفته است.
این نكته كه هندوانه احتمالاً از عهد باستان بومی ایران بوده است جای بحث دارد. نامهای فارسی چون هندوانه، hindewāne (’’میوه هندی‘‘) hindwānā] افغانی[ یا بطیخ هندی* battīx indi (’’خربزه هندی‘‘)5 این گمان را تیز می کند که باید از هند به ایران آمده باشد. 1
گارسیا دا اورتا راست: ’’ اعراب و ایرانیان گویند از هند به سرزمین آنها آورده شده واز همین رو بطیخ هندیش نامند كه به معنای ’خربزه هند‘ است و ابنسینا چندین جا چنینش خوانده."2 واژههای فارسی هربوز، herbuz3، فارسی میانه harbōjīnā یا xarbūzak (به معنای واژه به واژه ی ’’خیار خر‘‘) نیز موید این نیست كه هندوانه در اصل بومی ایران بوده است. وامبری4 میگوید واژه تركی karpuz یا harbuz از فارسی گرفته شده و به همین دلیل هندوانه از ایران آمده است، هر چند عكس این نظر نیز به همین اندازه پذیرفتنی مینماید و بسا که این تفسیر چیزی جز نتیجه ریشه سازی عامیانه نباشد. اما گذشته از همه اینها شاید وامبری درست گفته باشد؛ دست كم با پذیرش نظریه او شرح چگونگی مهاجرت هندوانه به نسبت آسان خواهد شد. در این صورت، ایران مبدأ انتشار هندوانه نزد تركهای آسیای مركزی و سرانجام به چین خواهد بود. 5 استدلال ریشهشناختی تاریخی شاید مؤید این نظر باشد كه واژه تركی از ایران گرفته شده است: در کنارصورتهای دارای پسكامی آغازین به جایگزینی آوای دندانی آغازین نیز برمیخوریم كه ناشی از ناهمگونگی آوایی است. برپایه واژه نامه اویغوری ـ چینی میدانیم اویغورها هندوانه را karpuz و مغولها tarbus گویند. در تركی هر دو واژه قارپوز و تارپوز هست. این جایگزینی مغولیـتركی نیست بلكه به احتمال زیاد از پیش در فارسی بود ه است، چرا كه در سنسكریت جدید tarambuja داریم و در زبان هندوستانی واژههای xarbūza و tarbūza را (و نیز tarbūz و (tarmus و همبرابرش tarbuz در زبان تبّتی باختری. در زبان پشتو، زبان افغانها، واژه tarbuja به معنای ’’ تر ـ خربزه‘‘ و xarbuja برای نامیدن انواع خربزه به كار میرود. 6 همین واژه به واسطه زبان تركی به اسلاوها (arbūz روسی،7 karpūz بلغاری، arbuz، garbuz، harbuz لهستانی) و بیزانسیها ( یونانی) رسید و گویا قبایل ترك در گستردن این میوه در جانب خاور و باختر کوشا بودهاند.
پس بیراه نیست اگر همچون ژوره8 بگوییم شاید هندوانه از ایران به هند رفته باشد، هر چند تاریخ ورود آن به هند معلوم نیست. از سوی دیگر در منابع هندی هیچ اشارهای به دیرندگی كشت اینگونه در هند درروزگاران خیلی دور نیست. نتوانستهام هیچ كجا نشانه ای از واژه سنسكریت chayapula پیدا كنم که دوكاندول آن را شاهدی بر گسترش زود هنگام كشت هندوانه در آسیا در روزگار باستان دانسته است. نامهای سنسكریت هندوانه، nātāmra (’’انبه ناتا‘‘ ؟)، godumba، tarambuja، sedu، همه واژههایی جدیدند كه تنها نزد فرهنگنویسان یافت میشوند؛ در حالیكه واژههای دیگر چون kālinga (Benincasa cerifera) ]كدوی هندی[ در اصل نام سایر گیاهان تیره خیاریان است. وات تنها نامهای بومی امروزی را آورده است.
هیرت1 نام چینی si kwa را همبرابر واژه یونانی دانسته و بیهیچ دلیل واژه اخیر را به معنای ’’هندوانه‘‘ گرفته است. جایلز این دستاورد لغتشناختی را در فرهنگ چینی خود (مطلع 6281) به كار برده. اما این واژه یونانی تنها نام خیار است و یونانیان عهد باستان هندوانه را نمیشناختند. 2 شاید یكی از نامهای یونانی متأخر برای این میوه باشد كه تنها در نوشته هیپوكراتس یافت میشود. 3 دوكاندول4درست گفته است نبود اطمینان درباره وجود نامی به زبان یونانی باستان برای هندوانه گویا نشان این است که اینگونه در سر آغازهای دوران مسیحیت وارد جهان یونانی ـ رومی شده است. واژههای یونانی میانه یا امروزی یا ، كه از فارسی یا تركی گرفته شدهاند بروشنی چگونگی آشنایی جهان بیزانسی را با هندوانه نشان میدهند. افزون بر این، هیچ نشانهای در دست نیست نمایانگر اینكه واژه یونانی هیچگاه وارد آسیا شده و به ملتهایی رسیده باشد كه چینیها آنها را عامل انتقال هندوانه میدانند (اویغورها ، ختائی ها و جورچی ها). نام چینی نه آوانگاشت بلكه رساننده واژه به واژه ی’’خربزه باختری ‘‘ است؛ و در اینجا معنای ’’باختر‘‘ تا به یونان را در بر نمیگیرد، بلكه همانطور كه در Wu tai ši تصریح شده، تنها این واقعیت را می نمایاند که این میوه از تركستان بر می خاسته. si kwa تنها كوتاه شده Si yü kwa است، به معنای ’’خربزه تركستان‘‘5. بر پایه آنچه در Yamato-honzō6 ، از سال 1709 آمده نخستین بار در دوره كوان ـ ئی (Kwan-ei) (44ـ1624) پای هندوانه به ژاپن رسید. از کتاب در دست انتشار مرکز نشر دانشگاهی، به شناخت دو سویه ایران و چین باستان، ، بـــــرگردان فارسی مهرداد وحدتی دانشمند از ساینو-ایرانیکا اثر جــــــاوید برتولد لوفر، آمریکائی آلمانی تبار. لغت نامه دهخدا.
۱۳۸۹ تیر ۲۰, یکشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر