نارجیل
بفتح نون و الف و کسر راء مهمله و جیم و سکون یاء مثناه تحتانیه
و لام معرب ناریل هندی است زیرا که بهند تازۀ آن را ناریل و خشک آن را کهوپره نامند
و بفرنکی کوکرس اندیکریس و بعربی جوز هندی
ماهیت آن
ثمر درختی است و در اکثر بنادر و سواحل دریای هند و دکهن و
بنکاله یافت می شود و در ملیبارات کثیر الوجود و هرچند قریب تر بدریای شور باشد و آب
شور بپای آن برسد ثمر آن بهتر و لذیذتر و شیرین تر و چرب تر می باشد و باختلاف اراضی
و و بلدان از هفت هشت سال بعد غرس تا قریب بصد سال ثمر می دهد و ثمر آن مانند خرما
در خوشه می باشد الا آنکه خوشۀ آن بزرک و در هر خوشه هفت هشت تا ده پانزده عدد و درخت
آن نیز شبیه بدرخت نخل الا آنکه زواید تنۀ آن کمتر و شاخهای آن نیز شبیه بشاخهای نخل
مکر آنکه برکهای آن بلندتر و چوب وسط آن نیز بلندتر و صلبتر و جاروب اکثر از چوب وسط
برک آن می سازند و تا ببلندی دو ذرغ دست بسیار مضبوط می باشد و ثمر آن سه پوست دارد
یکی لیفی خشن ضخیم بضخامت یک انکشت و در خامی سبز و لیفهای آن نرم و صلب و بعد رسیدن
و خشک شدن اغبر می کردد و آن را جدا می نمایند و خیسانیده کوبیده ریشهای آن را جدا
نموده ریسمان لنکر جهازات و کشتی ها از ان می سازند جهت آنکه در آب دریای شور بزود
پوسیده و فاسد نمی کردد و پوست دوم آن صلب خشبی سیاه رنک و بر سر آن سه نشان دو کوچکتر
و صلب و اندک براق شبیه بدو چشم و سیومی اندک بزرکتر و رخو غیر براق فی الجمله شبیه
بدهن و از همان موضع جذب رطوبت برای نشو و نما می نماید و از همان جا نیز بعد از کمال
رسیدکی شروع بروئیدن درخت می نماید و در هنکام نیم رس بودن آب در ان باشد آن موضع را
سوراخ می نمایند و آب آن را از ان برمی آورند و بعضی مردم سر آن را بمقدار درهم بزرکی
سوراخ کرده مغز آن را از جوف آن بریده برمی آورند برای آنکه غلاف آن درست بماند برای
ساختن غلیان و بران آب نی نصب نموده غلیان می سازند و اکثری شکسته مغز آن را برمیآورند
و می خورند و اقسام حلویات از مغز آن ترتیب می دهند و در اکثر ملیبارات خوراک مردم
آنجا و حیوانات اوشان بیشتر منحصر بدان است چه خام و چه بطریق شیر برنج و غیر آن پخته
و روغن طعام و چراغ نیز از روغن آن بعمل می آورند و خشک آن را در اکثر بلاد بعیده می
برند و پوست سوم آن نازک جوزی رنک و پیوسته بمغز آن و این را در هنکام استعمال و اکل
جدا می نمایند و مغز آنکه سفید و شیرین و لذیذ و با دهنیت بسیار است می خورند و از
آب آن سرکه نیز می سازند و چون آب آن را بکذارند که بجوش آید خمر و مسکر می کردد و
بهترین مغز آن تازه سفید لطیف شیرین چرب کم ریشۀ آنست و بهترین آب که ملوحت نداشته
باشد
طبیعت آن
مغز نارجیل تازه در وسط دوم کرم و در اول خشک و طبیعت خشک
آن در آخر دوم کرم و در اول دوم خشک و متکرج آن در سوم کرم و در آخر دوم خشک و آب آن
در اول کرم و تر و همه اجزای آن با رطوبت فضلیه
افعال و خواص آن
مقوی حرارت غریزی و مسمن بدن و مولد خلط صالح اعضاء الراس
جهت دفع مواد باردۀ بلغمیه و سوداویه مانند استرخا و فالج و جنون و مالیخولیا و امثال
اینها و خوشبوئی دهان اعضاء الغذاء و النفض جهت ضعف جکر و قرحۀ باطنی و بواسیر و تولید
منی و تسخین کرده و کمر مبرودین و ادرار بول و تقطیر آن و سردی مثانه و درد آن و با
شکر مولد خون صالح و مقوی حرارت غریزی المضار جرم آن مسدد و دیرهضم و مولد خلط غلیظ
و مخشن سینه و مفسد آواز مصلح آن شکر و نبات و در مبرودین و مشائخ احتیاج باصلاح ندارد
و در محرورین میوه های ترش و لیمو و هندوانه و مغز فاسد متکرج آن مورث غثیان و غشی
مصلح آن قئ نمودن و میوه های ترش تریاقی خوردن و نیز مصلح و معین بر هضم آن مطلقا خوردن
برنج خام شسته است بر بالای آن بمقدار سه چهار مثقال و کویند چون قدری برنج را در جایی
که نارجیل بسیار باشد بپاشند همه آنها را فاسد می کرداند مقدار شربت از جرم آن غیر
معتادین را سه مثقال و از آب آن سه اوقیه بدل آن مغز کردکان و پسته و چلغوزه و شراب
آن جهت مالیخولیا و جنون و تقویت باه نافع و سرکۀ آن در اول کرم و در سوم خشک و در
دوم نیز خشک کفته اند
افعال و خواص آن
آشامیدن آن مسهل و مخرج اقسام کرم شکم و حب القرع و جهت تقویت
هاضمه و مهرا نمودن لحوم چون در حین طبخ در ان اندازند و سنون خاکستر پوست آن جالی
دندان و طلای آن رافع کلف و نمش و جرب و حکه و نیکوکنندۀ رنک رخسار و با حنا مقوی موی
روغن آن را دو قسم اخذ می نمایند یک قسم آنکه مغز آن را کوبیده و جوشانیده از ان روغن
اخراج می نمایند جهت تقویت فهم و تولید پیه کرده و رفع درد مثانه و تحلیل ریاح آن و
اخراج دیدان و حب القرع و درد کمر و زانو و بواسیر و تحریک باه مفید شربا و تدهینا
و تازۀ آن جهت آشامیدن و کهنۀ آن جهت تدهین انفع است و با روغن خسته زردآلو جهت بواسیر
مجرب و قسم دوم آنکه مغز تازۀ مقشر آن را کوبیده و یا با آلت آهنی خراشیده با آب کرم
ممزوج نموده صاف کرده در جای بسیار سرد آن آب را می کذارند تا دهنیت آن بالا آید و
منجمد کردد پس اخذ می نمایند و این الطف و در امزجۀ مبرودین و مرطوبین از روغن کاو
و کوسفند بهتر است و خوش طعم و خوش ذایقه می باشد و روغن پوست دوم صلب خشبی آن جهت
جرب و قوبا و قروح خبیثه نافع و مجرب است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
نارجیل . [ رَ ] (معرب ، اِ) معرب نارگیل . (حاشیه برهان چ معین ). نارگیل . (ناظم الاطباء). میوه معروف . (آنندراج ). گوز هندو. (السامی ). گوز هندی
. (مهذب الاسماء). جوز هندی . (فرهنگ نظام ) (شمس اللغات ) (اقرب الموارد). نارگیل
. رانج . بارنج . جوز هندی را نارجیل گویند و عامه اهل عراق او را بهمزه گویند و رنگ او سفید بود و
طعم او خوش بود و آبی که از او بیرون آید چون شیرباشد نیکوتر بود، درخت او به شبه درخت
خرما بود و او را خار نباشد برگ او به اندازه
چهار ارش بالا تا شش به دست ، او را لیفی باشد میوه او در آن لیف بود آن لیف را کنبار گویند و میوه او بهیچ وقت منقطع نشود و هر ماه یک طلع یا دو طلع
بیرون آید و شیرین بود و او را طواق گویند طعم او در غایة لذت بود هرگاه آب او را در
ظرفی جمع کنند تا نیمروز طعم او شیرین بودپس از آن تا آخر روز خمر باشد و چون روز تمام
بروی بگذرد ترش شود و همچنان ترش بماند و متغیر نشود و یکنوع از ماهی بود که او را
خارها باشد که از تن او بیرون آمده او را با طواق الفتی تمام بود بر درخت نارجیل برآید
و از این طواق بخورد و چون آدمی بدرخت نارجیل برآید او خود را بیندازد. نارجیل مادامی
که تر باشد اگر در زمین بکارند بروید و درخت شود و چون خشک شود از زمین نروید. (از
؟). نام میوه ای است هندی بزرگتر از نارنج و پوستش سخت و چوبی است و بر پوست یک طبقه
از لیف پیچیده است که از آن ریسمان می تابند و در اندرون پوست مغز مجوف سفید است .
نارجیل یکی از مال التجاره های مهم هندوستان است که به تمام جهان میرود و در خود هند
هم بسیار خورده میشود درختش شبیه به درخت خرماست اما بلندتر و کم شاخه تر از آن است
. نارجیل و نارگیل هر دو مفرس از «ناری گل » سنسکریت است و همان در هندی جدید «ناریل
» شده و معرب از سنسکریت نارجیل است و لفظ عربی اصلیش جوز هندی است . (فرهنگ نظام
).
//////////
50 (550). نارگیل، nargīl (در عـــــــــــربی نارجیل) ،nārjīl نارگــــــــــــــیل (Cocos nucifera) . ابنسینا آن را juz hindī [جوز هندی]، (" دانه هندی") نامیده است. در سنسکریت nārikela، nārikera و جز آن.
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینوایرانیکا)
/////////////
نارگیل (نام علمی: Cocos
nucifera) از اعضاء خانواده نخلیان (Arecaceae)
است و تنها گونهای است که در سرده نارگیل (Cocos)
طبقهبندی میگردد.
محتویات [نمایش]
واژهشناسی[ویرایش]
واژه نارگیل از واژه «انارگیل» سانسکریت وارد پارسی شده و
در زبان پارسی میانه به آن گوچ هندوک میگفتند که این واژه از زبان پارسی میانه وارد
زبان عربی شده و به صورت جوز الهند معرب شده است. واژه نارگیل به میوه نخل نارگیل اشاره
دارد.
خاستگاه[ویرایش]
خاستگاه این گیاه یکی از موضوعات مورد بحث است بعضی از کارشناسان
معتقدند نارگیل یکی از گیاهان بومی شبه جزیره آسیای جنوب شرقی است درحالیکه برخی دیگر
شمال شرقی آمریکای جنوبی را خاستگاه این گیاه میدانند. فسیلهای بدست آمده در نیوزیلند
نشان میدهد در حدود ۱۵ میلیون سال پیش گیاهان کوچکی شبیه نارگیل در این ناحیه رویش
میکردند. حتی سنگوارههای قدیمی تر که در راجستان در هند کشف شدهاند علیرغم خاستگاه
نارگیلها، در بیشتر این مناطق گرمسیری بخصوص درطول خطوط ساحلی استوایی پراکنده هستند.
چون میوه نارگیل سبک و شناور است این گیاه به آسانی توسط جریانات دریایی تا مسافتهای
طولانی حمل میشود. نخل نارگیل در خاکهای ماسهای و نمکدار و در مناطق دارای نور خورشید
فراوان و بارندگیهای منظم (سالانه ۱۰۰–۷۵ سانتیمتر)
رشد میکنند بنابراین علت تجمع این گیاه در نواحی کرانهای تا حدی مشخص میشود. میوههایی
که از دریا در نواحی شمالی مثل نروژ جمعآوری شدهاند بسیار زیستا بوده و سپس تحت شرایط
مناسب مذکور رشد نمودهاند. از این رو نارگیل در جزایر هاوایی یک پلی نزی وارداتی قلمداد
میشود که ابتدا دریانوردان پلینزیایی آنها را از سرزمینهای مادریشان در اقیانوس آرام
جنوبی به این جزایر آوردند. این گیاه به سمت آب خم میشود و هر چه بیشتر رشد میکند،
بیشتر خم میشود در نتیجه، خشک میوه آن توسط آب دریا به اطراف پراکنده میشود. پوست
سبک این میوه باعث میشود روی سطح آب شناور گردد. وقتی میوه نارگیل بهوسیله آب دریا
به ساحل برده شد، در طی یک الی دو ماه شروع به سبز کردن برگ کرده سپس تعداد زیادی ریشه
بلند درمیآورد. این ریشههای بلند محکم به درختهای در حال رشد میچسبند و در مقابل
باد تند ساحلی مقاومت میکنند.
///////////
قس جوز الهند، نارجیل در عربی:
جوز الهند أو النارجيل (الاسم العلمي:Cocos
nucifera) هي نوع نباتي يتبع جنس النارجيل من الفصيلة الفوفلية.[2][3] [4]
وهي إحدى الفواكه الاستوائية المشهورة والتي تنمو على الشواطئ
وتدخل في صناعة العديد من المواد الغذائية والتجميلية. النارجيل هو المسمى المستخدم
في سلطنة عمان لأشجار جوز الهند حيث تنمو هذه الأشجار في الجزء الجنوبي من سلطنة عمان
وذلك في محافظة ظفار بصورة كبيرة، لتلائم مناخ تلك المنطقة مع المناخ الملائم لنمو
هذا النوع من النخيل.
////////////
قس نارگیل در آذری:
نارگیل (اینگیلیسجه: Coconut،
(فارسجا:نارگیل)، (تورکجه:Kokos
palması)، (عربجه:جوز الهند)،
(آنادوْلو تۆرکجهسیجه:Hindistan
cevizi)، (فرانسهجه:Kokospalme)،
(آلمانجا:Kokospalme))
بیر نؤع بیتکی.
///////////
قس در دیوهی (مالدیوی):
ކުރުނބާ
ވިކިޕީޑިއާ އިންވިކިޕީޑިއާ
ޞިއްޙީ ފައިދާތައް[އުނިއިތުރު ގެންނަވާ]
ކުރުބާ ފެނަކީ ހަށިގަނޑަށް ވަރަށް ފައިދާހުރި ބުއިމެކެވެ. ތަފާތު ބޭނުންތެރި އެތަކެއް މާއްދާތަކަކުން މުއްސަދިވެފައިވާ މިބުއިމަކީ ފެޓް މަދު އަދި ކޮލެސްޓީރޯލް އެކުނުލެވޭ ބުއިމެކެވެ. އޮރެންޖް ޖޫހަށްވުރެ ކުރުބާ ފެނުގެ ފައިދާ އިތުރު ކަމުގައި ބުނެވެއެވެ. ކުރުބާ ފެނުގައި މައިމީހާ ގާތުންދޭ ކިރުގައި އެކުލެވޭ މާއްދާއެއް ކަމުގައިވާ ލައުރިކް އެސިޑް ހުރެއެވެ. މިއީ ފަންގަސް ބެކްޓީރިއާ އަދި ވައިރަސް ފަދަ ޖަރާސީމްތައް މަރާލުމުގެ ގާބިލިއްޔަތުކަން ލިބިފައިވާ އެސިޑެކެވެ.
ފެކްޓްރީ ތަކުގައި އުފައްދާފައި ހުންނަ ބުއިންތަކާއި ޚިލާފަށް ކުރުބާ ފެނުގައި ޕޮޓޭސިއަމް ގިނަ ޢަދަދަކަށް ހުރެއެވެ. މިއީ ކޮލޮރައިޑް ގިނަ އަދި ސޯޑިއަމް މަދު ފެނެކެވެ. މިއީ ތަފާތު މަޢުދަންތައް އެންމެ ގިނައިން އެކުލެވޭ އެއް ބުއިމެވެ. އެހެންކަމުން ބޭރަށް ހިންގުން ފަދަ ކަންތައްތައް ކުރިމަތިވުމުން ބޯން އެންމެ އެކަށޭނަ އެއް ބުއިމަކީ ކުރުބާ ފެނެކެވެ.
ކުރުބާ އިން ލިބޭ އެހެން ފައިދާ ތަކަށް ބަލާއިރު، ހިތުގެ ބަލިތަކުން ދުރުކޮށް، ކޮލެސްޓީރޯލްގެ މިންވަރު ދަށްކޮށްދެއެވެ. ހަކުރު ބައްޔާއި ގޮހޮރާއި، މައިދާގެ މައްސަލަތައް ކުރިމަތިވެފައިވާ މީހުންގެ ޞިއްޙީ ހާލަތު ދުޅަހެޔޮ ކުރުމުގައި ކުރުބާ ފެން އެހީތެރިވެދެއެވެ. އަދި ހަށިގަނޑަށް ބޭނުންވާ ހަކަތައާއި ބާރު ލިއްބައިދެއެވެ. ފަންވަތް:
/////////////
قس کپالا در باسای اندونزی:
Kelapa (Cocos
nucifera) adalah anggota tunggal dalam marga Cocos dari suku aren-arenan
atau Arecaceae. Tumbuhan
ini dimanfaatkan hampir semua bagiannya oleh manusia sehingga dianggap
pesisir Samudera
Hindia di sisi Asia, namun
kini telah menyebar luas di seluruh pantai tropika dunia.sebagai
tumbuhan serbaguna, terutama bagi masyarakat pesisir. Kelapa juga adalah
sebutan untuk buah yang
dihasilkan tumbuhan ini.
Tumbuhan
ini diperkirakan berasal dari
////////////
قس در عبری:
דֶּקֶל הקוֹקוֹס (שם מדעי: Cocos nucifera), או נרגילא בעברית, אליה חדר מפרסית, הוא עץ השייך למשפחת הדקליים, והוא המין היחיד מהסוג "קוֹקוֹס". גובהו של העץ יכול להגיע ל־30 מטרים, עם עלים שאורכם בין 4 ל־6 מטרים הקוקוס. גזעו הדק של העץ מוכתר בעלים מנוצים ענקיים, שאורכם מגיע לעתים לשישה מטרים. הפרחים נישאים על פני עוקצים. אגוז קוֹקוֹס הוא פרי דקל שאורכם כ-1.5 מטר, והפירות מבשילים באשכולות גדולים של 15 עד 20 אגוזים.
//////////
قس کرامپیل، کلاپا در باسای جاوی:
Krambil utawa klapa iku
sawijining tanduran saka
kulawarga Arecaceae. Wit iki siji-sijining spésies ing génus Cocos, lan wité
bisa nganti 30 mèter dhuwuré. Krambil utawa klapa uga ngarané wohé wit iki sing kulité atos lan
dagingé awerna putih. Wit krambil kalebu tanduran saka laladan tropis, bisa tuwuh kanthi apik
ing laladan pasisir sanajan uga bisa urip ing laladan kang dhuwure 1000 saka segara nanging asile kurang
apik.nggunung
//////////
قس مانزی در سواحلی:
Mnazi
(Cocos nucifera) ni kati ya miti muhimu zaidi kwa ajili ya
uchumi wa kibinadamu katika nchi za tropiki.
- tunda lake laitwa nazi ni chakula
- nyama ya tunda hukaushwa kuwa nguta (au: mbata). Nguta hutumiwa
viwandani kwa kutengeneza mafuta ya kulika.
- utomvu ni kinywaji chenye afya kwa sababu ya
vitamini yake
- utomvu uliochachuka "mnazi"
ni kinywaji cha pombe
- ubao unatumiwa kwa ujenzi wa nyumba au jahazi
- majani kwa paa za nyumba, mikeka au makofia.
- Mafuu ya mbegu hutumiwa kama kuni au
kutengeneza vifaa vya muziki au urembo kama vile bandili, hereni au
mikufu.
//////////
قس گوز هندی در کردی:
Gûza hindê, nargîl, kokos (Cocos
nucifera) fêkiya cureyek dargespê ye
ku ev dar ji famîleya
palmiyeyan (Arecaceae) e. Li herêmên tropîk digihê. Gûza hindê tê
xwarin, di şîranîyên wekî kulîçe, kek, çîkolateyan de
tê bikaranîn. Ji gûza hindê şerabê jî çêdikin.
///////////
قس ناریل در پنجابی:
ناریل اک بوٹے تے اوہدے فروٹ دا ناں اے۔ ناریل دا رکھ 30 میٹر (98 فٹ )اچا جاندا
اے۔ایدے پتے 4 توں 6 میٹر لمے ہوندے نیں۔ پرانے پتےصفائ نال بتر
جاندے نیں تے تنا صاف دسدا
اے۔ چنگی تھاں تے اگے ناریل تے سال وچ 75 ناریل
لگدے نیں اگن مگروں ایدے تے ناریل لگدے نیں۔پورے ناپ دا ناریل
ڈیڑھ کلو جوکھ دا ہوندا اے۔
///////////
قس ناریال در پشتو
//////////
قس ناریل در سندی:
ناريل (Coconut) ناريل جي وڻ ۽ ان جي ميوي
جو نالو آهي۔
//////////
قس گویزی هندی در کردی سورانی:
گوێزی ھیندی ئەو میوەیەیە کە بە ڕەقی بەرگی دەرەوەی ناسراوە. وە ھەروەھا بەرزی درەختەکەی دەگاتە (٣٠م).
سوودەکانی[دەستکاری]
لە ماوەی دووگیانیدا
پێداگری دەکریت لەسەر خواردنی گرینگ
و وەرزش کردن و شێوە ژیانیکی تەندروست، بە پێی لێکۆڵینەوەکان خواردنەوەی رێژەیەکی زۆری ئاوی گوێزی ھیندی یەکێکە لەو کارە باشانەی کە ئافرەتێکی دووگیان ئەنجامی بدات بۆ تەندروستیەکی باشی خۆی و مندالەکەی.
بەپیی لێکۆڵینەوەیەک ئاوی گوێزی ھیندی دەوڵەمەندە بە ئەلیکترۆلیتەکان، کلۆریدەکان، مەگنیسیۆم، کالیسیۆم ڤیتامین (C)
لەگەڵ رێژەیەکی مام ناوەند لە شەکر، سۆدیۆم و پرۆتین، بەو ھۆیەوە بەکارھێنانی ئەو خواردنەوەیە یەکێکە لە باشترین سەرچاوەکانی خۆراک بۆ ئافرەتانی دووگیان.
خواردنەوەی ئاوی گوێزی ھیندی لە سێ مانگی یەکەمی دووگیانیدا
دەبیتە رێگر لە حالەتی رشانەوە و سەرە گیژەو قەبزی، رێگرە لە وشکبونەوەی لەش، بەرگری لەش زیاد دەکات و ھیلاکی کەم دەکاتەوە.
//////////
قس هیندستان چِوزی در :
Hindistan
cevizi (Cocos nucifera), palmiyegiller (Arecaceae)
familyasından tropik bölgelerde yetişen meyvesi yenen bir palmiye türü.
/////////
قس ناریل در اردو:
//////////
Coconut
From Wikipedia, the free
encyclopedia
A coconut in cross-section
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Tribe:
|
|
Genus:
|
Cocos
|
Species:
|
C. nucifera
|
Coconut flowers
The coconut tree (Cocos
nucifera) is a member of the family Arecaceae (palm family) and the only species of
the genus Cocos.[1] The term coconut can
refer to the whole coconut palm or the seed, or the fruit, which, botanically, is a drupe, not a nut. The spelling cocoanut is
an archaic form of the word.[2] The term is derived from the
16th-century Portuguese and Spanish word coco meaning "head" or
"skull", from the three indentations on the coconut shell that
resemble facial features.[3]
Coconuts are known for their great
versatility, as evidenced by many traditional uses, ranging from food to
cosmetics.[4] They form a regular part of the diets
of many people in the tropics and subtropics. Coconuts are distinct from other
fruits for their large quantity of water (also called "juice") and
when immature, they are known as tender-nuts or jelly-nuts and may be harvested
for their potable coconut water. When mature, they can be used as
seed nuts or processed to give oil from the kernel, charcoal from the hard shell, and coir from the fibrous husk. The endosperm is initially in its nuclear phase
suspended within the coconut water. As development continues, cellular layers
of endosperm deposit along the walls of the coconut, becoming the edible
coconut "flesh".[5] When dried, the coconut flesh is
called copra. The oil and milk derived from it are commonly used in
cooking and frying, as well as in soaps and cosmetics. The husks and leaves can be used as
material to make a variety of products for furnishing and decorating. The
coconut also has cultural and religious significance in certain societies,
particularly in India, where it is used in Hindu rituals.[6]
https://en.wikipedia.org/wiki/Coconut
&&&&&&&
نارجیل بحری
بفتح باء و سکون حا و کسر راء مهملتین و یاء مثناه تحتانیه
بفارسی نارجیل دریائی نامند
ماهیت آن
ثمر درختی است که در جزیرۀ که بر خط استوا بطول یک صد و بیست
درجه واقع است می شود و در جای دیکر بهم نمی رسد و درخت آن بسیار شبیه بدرخت نارجیل
هندی و ثمر آن طولانی دو عدد بهم پیوسته و آن را نیز سه پوست می باشد الا آنکه پوست
دوم این از ان صلب تر و املس و پوست سوم متصل بمغز این اندک ضخیم تر و مغز این ضخیم
تر و صلب تر و کمریشه بعضی بضخامت عرض دو انکشت و زیاده هم دیده شده و دهنیت این کمتر
از نارجیل هندی و در تری و تازکی اندک چرب و بسیار سفید و لذیذتر از مغز نارجیل هندی
است و مغز خشک آن بسیار صلب قریب بصلابت عاج و چون کهنه کردد میل بزردی و سرخی و تیرکی
و تلخی می نماید و هرچند کهنه تر می کردد تیرکی و تلخی آن زیاده می شود و از ادویۀ
جدیده است و قریب یک صد و پنجاه سال می شود که پی بمنفعت آن برده اند و آن جزیره را
هشت نه سال است که یافته اند و الا قبل از ان از روی آب می کرفتند و هرکس بوهم و خیال
خود چیزی کفته و نوشته اند
طبیعت آن
مرکب القوی و بعضی کرم و تر در اول و بعضی در دوم دانسته اند
و هرچند کهنه تر شود حرارت و یبس آن زیاده می کردد
افعال و خواص آن
با قوت تریاقیه و حافظۀ قوت و کفته اند چون هر هفته یک مرتبه
یا دو مرتبه مقدار یک حبه تا دو حبۀ آن را بکلاب بر سنک سماق سائیده میل نمایند بدن
را از اکثر امراض مانند حمی ربع و حمیات مرکبه و امراض بارده مثل فالج و لقوه و رعشه
و اوجاع مفاصل و مانند اینها محافظت می نماید و دافع اذیت هوای وبائی و اختلاف آنها
و جاذب اخلاط ردیۀ فاسده و سمیه از عمق بدن است و چون مقدار چهار پنج حبۀ آن را سوده
بصاحب هیضه و یا شارب سموم بخورانند و قئ فرمایند ما دام که سمیت در بدن او باقی است
قئ آورد و اخلاط فاسدۀ سمیه را دفع نماید و چون بالتمام دفع کردد دیکر قئ نیآورد زیرا
که از خواص آن است که چون در بدن اخلاط فاسده نیابد تحریک قئ نمی نماید و بدستور آشامیدن
آن با شیر کاو تازه دوشیده جهت افیون خورده و یا بیش و امثال اینها و چون بصاحب حمی
بلغمی در ابتدای احساس بقشعریره مقدار یک حبه تا دو حبۀ آن را سائیده بخورانند و قئ
فرمایند تخفیف بسیار در عوارض آن حاصل می کردد و نفع بخشد و طلای آن بر موضع لسع عقرب
و زنبور و رتیلا و افعی و سائر هوام زهردار دافع الم و نکایت آن مقدار شربت آن از یک
قیراط تا دو قیراط کفته اند مؤلف کوید شاید این بحسب اختلاف امزجه و بلدان و اهویه
و کهنکی و نوی آن باشد زیرا که تر و تازۀ آن را اکثری مقدار بسیاری تا یکدرهم خوردند
و مطلق تفاوتی در امزجۀ ایشان بهم نرسیده و همچنین جهت اکثر امراض مذکوره فائده بر
ان مترتب نکشت یحتمل که خواص مذکوره متعلق بکهنۀ آن باشد این قدر بتجربه رسیدۀ که اکثار
تازۀ آن در امزجۀ حارۀ یابسه باعث هیجان و ثوران حرارت است و اندک تقویت باه می بخشد
و اللّه اعلم و کفته اند آشامیدن آب در پوست آن نیز با تریاقیت و دافع سموم است و پوست
نازک بالای مغز آن نیز در خواص قریب بمغز آن است و قائم مقام آن و حب نارجیل بحری در
قرابادین کبیر ذکر یافت
مخزن الادویه عقیلی
///////////
نارجیل بحری . [ رَ ل ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صاحب
مخزن الادویه آرد: آن را به فارسی نارجیل دریائی نامند و آن ثمر درختی است که در جزیره
ای که بر خط استوا بطول یکصد و بیست درجه واقع است میشودو در جای دیگر بهم نمیرسد و
درشت آن بسیار شبیه بدرخت نارجیل هندی و ثمر آن طولانی دو عدد بهم پیوسته و آن را نیز
سه پوست می باشد. و هیات آن کمتر از نارجیل هندی و در تری و تازگی اندک چرب و بسیار
سفید و لذیذتر از نارجیل هندی است . (از مخزن الادویه ص 554). ثمری است غلاف دار مانند
غلاف نارجیل و بقدر خربزه و طولانی میباشد و منبت او معلوم نیست و از روی دریا اخذ
میکنند مغزش سفید مایل به زردی و سطبر و بسیار صلب و پوست او تیره مایل به سرخی مانند نارجیل و غلافش سیاه و سطبر
و خوردن آب از غلاف او رافع سموم و مضرت آنهااست و او مقی قوی و یک قیراط او که به روی سنگ سائیده باشند در
دفع سم هوام و افعی و افیون و امثال آن مجرب و قوی تر از تریاق کبیر و علامت خلاصی
از سم دفع قی است و تا قی کند باید مکرر دارد و ضماد او بر موضع گزیده عقرب و زنبور و هوام رفع الم آن است در ساعت و به
قدر یک برنج که در هفته یکدو بار بی گلاب بنوشند حافظ صحت و رافع لرز تبهای مرکبه و
بارده و فالج ومفاصل است به قی و رافع مضرت هوای وبائی و اختلاف آبها است و جاذب اخلاط
ردیه از عمق بدن و رافع او است به تکرار قی و چون در بدن خلطی نباشد تحریک قی نمی کندو
گویند زیاد او قتال است . (از تحفه حکیم مومن
).
////////////
نارگیل دریایی یا لودوسیا (نام علمی: Lodoicea
maldivica)، آرایه تکنمونه و سردهایاز تیره نخل است.این گیاه بومزاد جزیره
پراسلین در کشور سیشل است.
منابع[ویرایش]
مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Lodoicea».
در دانشنامه ویکیپدیای انگلیسی ، بازبینیشده در ۱۸ اکتبر ۲۰۱۷.
///////////
قس لودواسيا مالديفية، جوز الهند البحري، نارجيل البحر، نارجيل
بحري در عربی:
لودواسيا مالديفية أو جوز
الهند البحري أو نارجيل البحر أو نارجيل بحري (الاسم
العلمي:Lodoicea maldivica) هو نوع نباتي يتبع جنساللودواسيا من فصيلة الفوفلية[2][3][4] .
- لودواسيا
- لودواسيا
قصيرة (الاسم
العلمي: Lodoicea
humilis)
1. ^ مذكور في : القائمة الحمراء
للأنواع المهددة بالانقراض 2017.2 — معرف القائمة الحمراء للأنواع المهددة بالانقراض: 38602 — تاريخ الاطلاع: 24 سبتمبر 2017 — العنوان : The IUCN Red
List of Threatened Species 2017.2
///////////
Lodoicea
From Wikipedia, the free
encyclopedia
Lodoicea
|
|
Habit, with fruit
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Tribe:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
L. maldivica
|
Lodoicea, commonly known as the sea coconut, coco de mer,
or double coconut, is a monotypicgenus in the palm family. The sole species, Lodoicea
maldivica, is endemic to the islands of Praslinand Curieuse in the Seychelles. It formerly also was found on the
small islets of St Pierre, Chauve-Souris and Ile Ronde (Round Island), all
located near Praslin, but had become extinct there for a time until recently
reintroduced. The name of the genus, Lodoicea, is derived
from Lodoicus, the Latinised form of Louis, in honour
of King Louis XV of France.
https://en.wikipedia.org/wiki/Lodoicea
&&&&&&
ناردین
بفتح نون و الف و کسر راء و دال مهملتین و سکون یاء مثناه
تحتانیه و نون
ماهیت آن
کفته اند سنبل رومی است جهت آنکه دو سنبله است و مولف اختیارات
بدیعی کفته بیخی است در رنک شبیه بمامیران و عروق الصفر و بشکل اسارون با ریشهای بسیار
و ریشۀ این باریکتر از ریشۀ اسارون و بهترین آن قوی تازۀ خوشبوی آنست و آنچه مائل بسفیدی
باشد زبون
طبیعت آن
در دوم کرم و در سوم خشک
افعال و خواص آن
اعضاء الراس و الغذاء و النفض آشامیدن یک درم آن جهت فالج
و لقوه و یرقان و منع انصباب مواد بمعده و جهت ادرار بول و حیض و تحلیل اورام زخم و
اکتحال آن موی مژکان برویاند بتنهائی و یا باکحال مناسبه و جلوس در طبیخ آن نیز جهت
اوجاع کرده و امراض رحم نافع مضر رئه مصلح آن کثیرا و عسل مقدار شربت آن یک درم بدل
آن سنبل هندی است
مخزن الادویه عقیلی
////////////
ناردین . (اِ) سنبل رومی . (قانون ابوعلی سینا چ تهران ص
214) (ذخیره خوارزمشاهی ) (بحر الجواهر) (انجمن
آرا) (فرهنگ شعوری ).سنبل رومی را گویند و آن زردرنگ می باشد و اگر در سرمه داخل کنند
موی مژه را برویاند. (برهان قاطع) (آنندراج ). اسارون . (فرهنگ دزی ). نردین و ناردین
: سنبل رومی ، معرب نَرذُس یونانی است . (اقرب الموارد). سنبل الطیب . (ناظم الاطباء).
مولف اختیارات بدیعی آرد: آن بیخی است به لون مشابه مامیران و عروق الصفر بود و به
شکل اسارون ریشه ریشه داشته باشد لیکن ریشه
آن باریکتر از ریشه اسارون بود. نیکوترین
فربه تازه و خوشبوی و آنچه به سپیدی مایل بود بد باشد و طبیعت ناردین گرم بود در دوم
و خشک بود در سیم . در کحلها کنند موی مژه برویاند و وی بول و حیض براند و ورم رحم
را نافع بود. در طبیخ وی نشستن و یکدرم از وی فالج و لغوه را نافع باشد و اسحاق گوید
مضر است به شش و مصلح وی کتیرا بود با عسل و بدل وی سنبل هندی بود. (از اختیارات بدیعی
). و نیز رجوع به تاج المصادر بیهقی شود.اسم یونانی مطلق سنبل است . (تحفه حکیم مومن ). کلمه یونانی است و اگر تنها گفته شود منظور سنبل هندی
است . و اگر ناردین قلیطی گفته شود منظور سنبل اقلیطی یا سنبل رومی است و ناردین اوری
سنبل جبلی و ناردین اعر با معنایش سنبل بری است و به سنبل جبلی و فرو ۞ و اسارون گفته
می شود زیراهمه اینها را بری می گویند. (ابن
بیطار ج 2 ص 175).
////////////
قس سُنْبُل الهِنْدِي، سُنْبُل السُورِی، سُنْبُل الطِيب، سُنْبُل العَصَافِير، النَارِدِين
در عربی:
السُنْبُل الهِنْدِي أو السُنْبُل السُورِي أو سُنْبُل الطِيب أو سُنْبُل العَصَافِير أو النَارِدِين نبات اسمه العلمي
(.Nardostachys jatamansi D.C أو
Nardostachys grandiflora)، من الفصيلة الناردينية .
محتويات
[أظهر]
خمري اللون احمر له رائحه طيبة يستعمل كمهدئ للاعصاب ومن
جذوره يستخرج الزيت والكريم.
ذكره ابن جزلة في كتابه المعروف بالمنهاج. و الحكيم حسن
بن إبراهيم التفليسي في كتابه.كما ذكره الملك المظفر يوسف بن رسول الغساني في
كتابه "المعتمد في الأدوية المفردة".
ذُكِر في الإنجيل:
ذُكِر في الإنجيل:
|
فأخذت مريم مناً من طيب ناردين خالص كثير الثمن ودهنت
قدمي يسوع ومسحت قدميه بشعرها
|
|
.
1. ^ مذكور في : Prodromus Systematis Naturalis Regni Vegetabilis — العنوان : Prodromus
systematis naturalis regni vegetabilis— تاريخ النشر: 1830 — https://dx.doi.org/10.5962/BHL.TITLE.286
- تفسير كتاب دياسقوريدوس في الأدوية
المفردة - ابن
البيطار المالقي.
- - يوسف بن رسول الغساني(توفى سنة 694 هجرية) ، كتاب
"المعتمد في الأدوية المفردة".
///////////
قس یاتامان ناردوستاخیسی در آذری:
Yataman
nardostaxisi (lat. Nardostachys jatamansi və ya Nardostachys grandiflora)[1] - Nardostaxis cinsinə
aid bitki növü.[2]
یاتامان ناردوستاخیسی (اینگیلیسجه:
Nardostachys jatamansi، (فارسجا:سنبل
هندی)، (تورکجه:Yataman nardostaxisi)،
(عربجه:سنبل هندي)،
(آنادوْلو تۆرکجهسیجه:Hint sümbülü)، (فرانسهجه:Indische Narde)،
(آلمانجا:Indische
Narde)) بیر نؤع بیتکی.
///////////
قس هینت سومبولو در ترکی استانبولی:
Hint sümbülü (Nardostachys
grandiflora), Hanımeligiller (Caprifoliaceae) familyasından bir tür çiçekli bitki. Çin, Hindistan ve Nepal'de Himalayalar'da yetişir. Çan şeklinde, pembe renkli, boyu
yaklaşık 1 metreyi bulan bir bitkidir.
/////////
Nardostachys jatamansi
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Spikenard
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
N. jatamansi
|
·
Fedia grandiflora Wall. ex DC.,
nom. inval.
·
Fedia jatamansi Wall. ex DC.,
nom. inval.
·
Nardostachys
chinensis Batalin
·
Nardostachys
grandiflora DC.
·
Patrinia jatamansi D.Don
·
Valeriana jatamansi D.Don, nom.
illeg.
|
Nardostachys jatamansi is a flowering plant of the Valerian family that grows in the Himalayas. It is a source of a type of intensely
aromatic amber-colored essential oil, spikenard. The oil has, since ancient times, been
used as a perfume, as a medicine and in religious contexts. It is also
called spikenard, nard, nardin, or muskroot.
Contents
[show]
Nardostachys jatamansi is a flowering plant of the honeysuckle family that grows
in the eastern Himalayas, primarily in a belt through Kumaon, Nepal, Sikkim and Bhutan.[2] The plant grows to about 1 m in
height and has pink, bell-shaped flowers. It is found in the altitude of about
3000–5000 meters. Rhizomes (underground stems) can be crushed and distilled into an intensely
aromatic amber-colored essential oil, which is very thick in consistency.
Nard oil is used as a perfume, an incense, a sedative, and an herbal medicine said to fight insomnia, birth
difficulties, and other minor ailments.[3]
The chemical components of Nardostachys
jatamansi have been assayed in a number of different studies.
These compounds include:[4]
·
acaciin
·
ursolie acid
·
kanshone A
·
nardosinonediol
·
aristolen-9beta-ol
Nardostachys jatamansi may have been used as an ingredient in the incense known as spikenard, although lavender has also been suggested as a
candidate for the spikenard of classical times.[citation needed] It also has a variety of purported
uses in the state of Sikkim located in Northeastern India. [5]
2. Jump up^ Bakhru, H.K. (1993). Herbs
that heal : natural remedies for good health (3. print. ed.). New
Delhi u.a.: Orient Paperbacks. p. 117. ISBN 8122201334.
3. Jump up^ Dalby, Andrew (2000), Dangerous
Tastes: the story of spices, London: British Museum Press, ISBN 0-7141-2720-5 (US ISBN 0-520-22789-1) pp. 83–88
4. Jump up^ Zhang, X; Lan Z; Dong XP; Deng Y;
Hu XM; Peng T; Guo P. (January 2007). "Study on the active components of
Nardostachys chinensis". Zhong Yao Cai. 30 (1):
38–41. PMID 17539300.
5. Jump up^ O'Neill, Alexander; et al.
(2017-03-29). "Integrating ethnobiological knowledge into biodiversity conservation
in the Eastern Himalayas". Journal
of Ethnobiology and Ethnomedicine. 13 (21). doi:10.1186/s13002-017-0148-9.
Retrieved 2017-05-11.
|
·
Original botanical description by David Don from Prodromus Florae Nepalensis (1825), in Latin
(archived by the Biodiversity
Heritage Library)
·
Caldecott, Todd (2006). Ayurveda: The Divine Science of Life.
Elsevier/Mosby. ISBN 0-7234-3410-7. Contains a detailed monograph
on Nardostachys grandiflora, N. jatamansi (Jatamamsi) as well
as a discussion of health benefits and usage in clinical practice. Available
online at http://www.toddcaldecott.com/index.php/herbs/learning-herbs/354-jatamamsi
//////////
&&&&&&
نارفارس [فارسی]
بفتح نون و الف و کسر راء مهمله و فتح فاء و الف و راء و سین
مهملتین
ماهیت آن
صاحب منهاج کفته نوعی از مرمغشوش است که از نواح فارس می آورند
و با یتوعات دیکر مغشوش می نمایند و صاحب تحفه نوشته که بغدادی اشتباه نموده نار را
بمعنی انار فارسی که رمان است حمل نموده و وجه تسمیه آن را نفهمیده و ممکن است که بمعنی
آتش باشد جهت آنکه مر*مغشوش بیتوعات سمی از جمله سموم و در احراق اخلاط مانند آتش چنانچه
نار فارسی اسم مرض حار حاد است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
* مر. [ م ُ / م ُرر ] (ع اِ) داروئی است تلخ همچون صبر که
به شکستگی ها بمالند و ببندند، بگیرد و درست شود. (ترجمه بلعمی تاریخ طبری ). آب منجمد درختی است مغربی شبیه
به درخت مغیلان و خاردار و از زخم کردن درخت و گرفتن آب سایل آن حاصل می شود و در اول
ترشح سفید است و بعد از خشکی رنگین می شود و بسیار تلخ است وبهترین او مایل به سرخی
و تندبوی و سبک وزن و زودشکن صاف است که بعد از شکستن در او سفیدی شبیه به ناخن چیده
باشد و این قسم را مر صاف نامند و آنچه در ساق درخت مانند صمغ منجمد گردد مسمی به مرالبطارخ
است ؛ وآن زرد می باشد و در خوبی قایم مقام قسم اول است و آنچه از آب افشرده اجزای
درخت خشک کنند مایل به سیاهی است و مسمی به مر حبشی است و آن زبون تر از قسم ثانی است
و هر چه آب افشرده آن را بجوشانند و خشک کنند بسیار سیاه و تندبو و بدبو و قتال است
... و مدر حیض و مسقط جنین و کشنده کرم شکم
و.. رافع سیلان خون مفرط حیض ... و طلای او جهت حفظ جسد میت از تعفن و تعفن زخم ها
بغایت موثر. (از تحفه حکیم مومن ). صمغی است
ازدرخت خارداری که در عربستان روید و شبیه دانه های کوچک سفید یا زردی است خوشبو و
طعماً تلخ و از اجزای روغن مقدس می باشد. (قاموس کتاب مقدس ). نام صمغ سقزی که از درخت
مر حاصل می شود و مر، درختچه ای است ۞ از تیره سماقیان و از دسته بورسراسه ها ۞ که برخی گونه
های درختی نیز دارد، این گیاه متعلق به نواحی گرم کره زمین است و بیشتر در حوالی بحر احمر و هندوستان
و ماداگاسگار و سنگال می روید. از گونه های مختلف گیاه مذکور که به اسامی مر مکی و
مر یهودی مشهورند صمغ سقزی به دست می آید که در طب مورد استفاده است . مور. عوجه .
میر. درخت میر. مر صافی . مور آغاجی . || مُرِّ مکی ؛ گونه ای درخت که در افریقا بیشتر
می روید و صمغ سقزی که از آن استخراج می شود به همین نام یا مقل مکی مشهور است و آن
را مقل و درخت مقل و شجرةالمقل و درخت بذالیون مصری و درخت بذالیون مکی و بدلیون مکی
و مر نیز گویند. (از فرهنگ فارسی معین ) :
مُرِّ مکی اگر چه دارد نام
نکنندش چو شکر اندر جام .
طیان .
نتواند که بوی گل را ازبوی میعه جدا کند و نه بوی صبر را از
بوی مر. (باباافضل ، از فرهنگ فارسی معین ).
/////////////
نار فارسی . [ رِ فا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به معنی انار
فارسی است که نوعی از زهر باشد مرکب از چیزهای تلخ و اندکی از آن کشنده است . (برهان
قاطع) (آنندراج ). || دانه ها باشد که بر جلد بدن پیدا شود پرآب ، رقیق ، شدیدالحرقت
.(غیاث اللغات ) (آنندراج ). غیر از کوفت است که سیفلیس باشد. (از مجمع الجوامع). بعضی
گفته اند که حمره است به حای مهمله و بعضی گفته اند که ضد آن است یعنی ماده این صفراوی قلیل التعفن مخلوط با اندک سودا است
وآن دانه است برآمده از جنس نمله و سعی می کند یعنی سرایت به اطراف خود می نماید تا
آنکه خشک ریشه می بندد با لهیب بسیار و در اول خطوط سرخ یا طاوسی رنگ می باشد مانند
زبانه آتش هنگامی که بلند شود و از این جهت
آن را نار نامند به خلاف حمره که ماده آن سوداوی
غلیظ غائر در بدن است و بسیار برآمده و بلند نمی باشد از عضو و سیاه می گرداند عضو
را و بعضی گفته اند که آتشک است و حق آن است که غیر آن است چنانچه ذکر یافت و فارسی
از آن جهت نامند که اولا آن مرض در بلاد فارس به هم رسیده و یا آنکه در بلاد فارس بسیار
به هم می رسد.(مجمع الجوامع). در جواهر اللغة، وجه تسمیه به فارسی را چنین گوید که
چون اهل فارس شب و روز آتش را برای پرستش نگاه می داشتند مرض مذکور برای شدت التهاب
و سوزش دائمیش تشبیه به آتش فارسی شده بود. (فرهنگ نظام ). || صاحب منهاج گفته نوعی
از مر مغشوش است که از نواحی فارس می آورند با تیوعات دیگر مغشوش می نمایند و صاحب
تحفه نوشته است که بغدادی اشتباه نموده نار را به معنی انار فارسی که رمان است حمل
نموده و وجه تسمیه آن را نفهمیده و ممکن است
که به معنی آتش باشد جهت آنکه مر مغشوش سمی از جمله سموم و در احراق اخلاط مانند آتش چنانچه نار فارسی
اسم مرض حار حاد است . (محیط اعظم ) (فرهنگ نظام ). و رجوع به تحفه حکیم مومن و برهان قاطع چ معین حاشیه ص 2094 شود.
//////////
آتش پارسی . [ ت َ ش ِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تبخال و تبخاله
:
دید مرا گرفته لب آتش پارسی ز تب
نطق من آب تازیان برده بنکته دری .
خاقانی .
|| نام مرضی که آن را نار پارسی گویند و این مرض همان جمره
است یا مرض دیگر نزدیک بدان ، و آن بثره چند
است بسیار سوزان و با درد شدید و در اوایل چرکی و زردابی با او همراه و جوشش وشور و
پخته شدن آن بدیگر بثور شبیه نیست و لون آن بزردی مایل است و خداوند این مرض غالباً
با حرارت و تب میباشد و علاج آن بدفع صفرا و ضمادهای خنک و غذاهای مرطوب باید کردن
و این غیر از آتشک است که بنار فرنگ و آتشک فرنگ معروف است . (نقل به اختصار از فرهنگ
سروری ). جمره . نار فارسیه :
&&&&&&
نار قیصر
بفتح نون و الف و کسر راء مهمله و فتح قاف و سکون یاء مثناه
تحتانیه و فتح صاد و راء مهملتین بهندی ناکیسر کجراتی نامند در ماهیت آن اختلاف عظیم
است انطاکی کفته نباتی است با یک ساق باریک سرخ مائل بزردی و کل آن نیز مائل بزردی
و خوش بو و از روم آورند و در مصر آن را ساق الحمام کویند و کویند شقایق النعمان است
طبیعت آن
کرم و خشک در دوم
افعال و خواص آن
مفرح و آشامیدن آن جهت تقویت معدۀ بارد و تحلیل ریاح و مغص
و تفتیح سدد و ادرار بول و حیض و طلای آن جهت تحلیل صلابات و اوجاع مفاصل نافع مقدار
شربت آن یک مثقال است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
ساق الحمام . [ قُل ْ ح َ] (ع اِ مرکب ) گیاهی است داروئی
. (اقرب الموارد). خروه . (تذکره ضریر انطاکی
). بلغت مصری رعی الحمام است ، و انطاکی نار قیصر گفته . (فهرست مخزن الادویه ).
///////////
نار قیصر. [ رِ ق َ ص َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ساق الحمام
. شقایق النعمان . (مخزن الادویه ). اختلاف عظیم در او واقع است و انطاکی گوید نباتیست
باریک ساق و بسیار سرخ و گلش مایل به رزردی و خوشبوئی و از روم آرند و در مصر او را
ساق الحمام نامند... و ظاهر آن است که معرب از ناکیسر هندی باشد و به جهت سرخی ساق
نار قیصر و در مصر ساق الحمام گویند. (تحفه
حکیم مومن ص 253). نبات نازک سرخ رنگ اندکی متمایل به زردی است . آن را از روم
آرند. و در مصر آن را ساق الحمام گویند. نباتی خوشبو و معطر و گرم و یابس و مدر است
. (از تذکره ضریر انطاکی ). و نیز رجوع به
ناکیسر* شود.
* ناکیسر. [ س َ ] (هندی ، اِ) به لغت هندی قسمتی از هوفاریقون
است . (تحفه حکیم مومن ). ابن بیطار آرد: ناکیسر
و ناک کیسر به دو کاف دیده شده که می نویسند لغت هندی است ، ماهیت آن درختی عظیم که
در بنگاله میشود بقدر درخت گردکان و برگ آن پهن بقدر برگ امرود و گل آن بسیار خوشبو
و در پورینه و رنگ پور و دیگر نواحی بنگاله کثیرالوجود و عطر گل آن ، خصوص زردی که
در میان گل می باشد، میگیرند. بسیار تندبو می باشد و در صندوق عطری که آن باشد عطرهای
دیگر رافاسد و [ به ] بوی خود میگرداند از حدت بوئی که دارد طبیعت آن گرم و خشک است
. (از مخزن الادویه ص 556).
///////////
//////////
Home » Indian medicinal plants & herbs » Nagkesar plant (Mesua ferrea) health benefits, uses & images
Nagkesar Plant (Mesua Ferrea) Health
Benefits, Uses & Images
Nagkesar, i.e., Mesua ferrea is a tree with ash colored bark. It
grows to approximately 98 feet height. The diameter of this tree can be almost
six and a half feet wide. The bark tends to peel off. In older trees, the bark
acquires a darker shade of gray with the brownish red blaze. The wood is hard as
well as heavy.
Its leaves are dark green to
grey-blue in colour. They are simple narrow oblong leaves linked to central
rachis on either side by petioles. The average size of these leaves may be
anywhere between three inches to five inches. The upper side of these leaves is
smooth and dark green. The lower side, however, is blue-gray. New leaves,
however, are reddish.
The flowers of this tree have
four heart shaped petals. They also have numerous stamens, which are yellow in
colour, arranged within a square at the centre. These flowers are white in
colour with a diameter of about four to seven and a half cm. They can be
terminal or axillary flowers.
The fruits of this tree are about
2.5 cm to 5 cm in length. They have a persistent calyx and are oblong shaped.
Each fruit may have one to four
dark brown seeds the cotyledons of which are oily as well as fleshy. These
seeds are angular.
Flowers, fruits, stamens, and
seeds of this tree are used in Ayurvedic medicinal preparations as well as
treatments.
Phytochemicals found in Nagkesar tree include:
1. Mesuol;
2. Mammeisin;
3. Mesuagin;
4. Mammeigin;
5. Mesuabixanthone
A (R=H);
6. Mesuabixanthone
B (R=Me);
7. Mesuaferrol;
8. Mesuaxanthone
A (R 1= HandR2 = OMe)
9. Euxanthone(R=OH)
10.
Mesuaxanthone B (R1 = OH and R2 = H)
11.
Messianic acid
12.
Mesuaferrone A
13.
Mesuaferrone B
Common name
The name, literally, translates
to Cobra’s saffron. But it is also known as “Indian Rose Chestnut”
or “Sri Lankan Ironwood” in different parts of the world.
“Ironwood of Assam” or “Ceylon ironwood” are other names for this tree in
English.
Nagkesar
tree has
different names in different Indian languages.
Hindi: it is known as Naghas or
Nagkesar.
Marathi: it is Nagachampa.
Kannada: it is Kanchana or
Nagasampinge.
Bengali : Nagesar.
Assamese: Naboor.
Biharis: Nagkeshur.
Malayalam: This tree is known as
Naga chempakam or Veluttachempakam in Malayalam.
Oriya: it is known as Nagesvar.
Telugu: it is Nagkesarlu.
Tamil: it is Karunangu or Irul.
Botanical name and family
Botanical name of Nagkesar
is Mesua ferrea. It belongs to Callophyllaceae
family under Malpighiales order.
Geological areas where Mesua ferrea plant grow
In India, this tree is found in
Assam, Bengal, Eastern Himalayas, Andaman island, and both Eastern as well as
the Western Ghats. Outside India, it grows in Sri Lanka, Burma, Nepal,
Malaysia, Sumatra, Philippines, and Indochina. It requires altitudes of
approximately 3300 ft. to 4900 ft. above sea levels.
Nagkesar medicinal uses
In Ayurveda, the various parts of
this tree are used to treat blood-related disorders, though there are other
medical benefits as well. Following medical benefits are attributable to this
tree.
Circulatory system
Extracts from this tree are used
for treating blood disorders such as Epistaxis, Menorrhagia, Piles, and Metrorrhagia.
Basically, the tree offers
compounds which are haemostatic and anti-inflammatory in nature. Therefore,
extracts from this tree are able to stop bleeding by affecting relevant blood
capillaries. It also has soothing as well as astringent like effect. Some of
the phytochemicals found in it have an antiseptic effect and there are other
phytochemicals that can be used as cardiotonic agents.
Fresh flowers of this tree are
used for treating piles. These flowers not only reduce the piles swelling but
also restore normalcy by shrinking them. The bleeding associated with piles is
also controlled with the extracts from Nagkesar.
When women bleed excessively
during their regular menstruation, they become weak and tired. This condition
is known as Menorrhagia. Products containing Nagkesar are used to prevent excessive loss of blood during such period. Such products are also used
to prevent a white discharge (vaginal moniliasis) in women. When there is any abnormal
uterine bleeding, the condition is referred to as Metrorrhagia. This condition
can also be treated by using specific extracts from Nagkesar parts.
Apart from blood disorders,
extracts from this plant are also used to treat cardiac conditions.
Nervous system
Extracts from this tree and its
parts are used to treat hysteria and debility of the brain.
Reproductive system
So far, the reproductive system
is concerned, it exhibits some aphrodisiac properties.
Urinary system
Extracts from this tree are
effective diuretics. Therefore, it increases the production and expulsion of
urine from the system. In general, it helps to gain better control over
urination.
Respiratory system
Extracts from this tree are used
to treat cold & cough, asthma, etc.,
as they work as an expectorant.
Digestive system
Extracts from this tree can be
used to reduce flatulence, i.e., such extracts are carminative.
Skin Health
Extracts from this tree are used
in Ayurveda to treat ailments such as leprosy.
In general, extracts from this
tree can be used in many ways to treat patients arriving with different
complaints. These extracts also exhibit other properties such as these
can be used to control fever.
There are different ways of using
the extracts from this tree be it as antiseptic or as antipyretic. But the
primary benefit associated with Mesua ferrea tree is
the reduction in bleeding. It is also combined with the other Ayurvedic
treatments and extracts, for more versatile usage. Contemporary researchers
have from time to time studied the properties of extracts from this tree and
confirmed the benefits mentioned in Ayurveda, to a great extent.
Even though extracts are
from nagkesar tree, they can be quite potent. The exact
potency of any such medication needs to be taken to prevent adverse reactions.
But such potency requirement differs from person to person as patients differ
in their constitutions. Therefore, consulting an Ayurvedic physician is
necessary before resorting to self-medication.
Mesua ferrea ayurvedic qualities
Rasa – Kashaya Tikta –
Astringent, bitter
Guna (qualities) – Rooksha (dryness), Teekshna (piercing), Laghu (light to digest)
Vipaka – taste conversion after digestion – Katu – pungent
Veerya – Ushna – Hot
Effect on Tridosha – Balances Kapha and Pitta Dosha.
Guna (qualities) – Rooksha (dryness), Teekshna (piercing), Laghu (light to digest)
Vipaka – taste conversion after digestion – Katu – pungent
Veerya – Ushna – Hot
Effect on Tridosha – Balances Kapha and Pitta Dosha.
How to use Nagkesar
Take 5 Gm Nagkesar Powder with
water 1-2 hrs after meals 2 times a day. Take first dose after breakfast. If
you are mixing it with other herbs, consult your healthcare provider first.
Pregnant or Lactating women,
children or any with Known pre-existing condition should take under the advice
of health care provider. Keep away from the reach of children.
////////////
Nagkesar seed oil
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Tree
Flower
fertiled flower
Raw fruit
seeds
Nagkesar oil is extracted from seeds of the nagkesar tree (Mesua ferrea, Hindi: नागकेसर). It belongs to the Calophyllaceae family. It is an East
Indian evergreen tree and is often planted as an ornamental for its fragrant white flowers
that yield a perfume. It is the source of hardwood used for railroad ties.[1] It is Sri Lanka's national tree.[2]
Contents
[show]
The generic name is after J. Mesue
(777-857) and the specific epithet is from Latin meaning ‘belonging to iron’,
in reference to its famed and very hard, durable timber.[3]
·
commonly known as: Ceylon ironwood, cobra's saffron, Indian rose chestnut,
ironwood tree, mesua, poached egg tree
·
English− Ceylon ironwood, Cobra's saffron, Indian rose-chestnut, Iron-wood
tree, Sembawang tree (Singapore).
·
Italian− Croco di cobra.
·
German− Nagassamen.
·
Arabic− Narae-kaisar.
·
Russian− Indiiskoe zheleznoe derevo, Mezua zheleznaia, Mezuia zheleznaia,
Nagakeshara (from Hindi), Zheleznoe derevo.
·
Burmese− Gungen, Kenga
·
Chinese- : Tie li mu, (Taiwan).
·
Japanese− Tagayasan.
·
Thai- : Bhra na kaw, Bunnak (Boon naak), Ka ko (Karen), Gaa gaaw, Gam
gaaw, Kam ko (Shan), Saan phee daawy, Saraphi doi (Chiang Mai).
M. ferrea reaches up to 100 feet (30 m) height.The tree is native to Sri Lanka, India, southern Nepal, Burma, Thailand, Indochina, the Philippines, Malaysia and Sumatra, where it grows in evergreen forests,
especially in river valleys. In the Himalayas and India the tree can grow at
altitudes up to 1500 meters and in Sri Lanka up to 1000 meters.[6] It is the only ironwood forest in the dry zone with wet zone
vegetation.
M. ferrea is a small to medium-size evergreen It grows up to 13 m tall, often
buttressed at the base with a trunk up to 90 cm in diameter. It has simple, narrow, oblong, dark green leaves 7–15 cm long, with a whitish
underside. The emerging young leaves are red to yellowish pinkand droop.[2] The wood is hard, heavy and strong. at about
72 pounds per cubic foot (1.15 g/cm3) . Its density is 1.12
ton/m3.[7] The root of the tree is used as
an antidote for snake venom.[8]
Its flowers are terminal or axillary, bisexual, solitary or in an up to 9-flowered
open panicle, pedicel with small paired bracts. It has 4 decussate sepals sub-orbicular, persistent and
variously enlarged and thickened in fruit. Stamens are numerous, free or connate only at the base, ovary superior (1-2 celled) each cell with
1-2 axillary ovules. They are slender with a peltate to 4-lobed stigma. The flowers are
4-7.5 cm diameter, with four white petals.[3] The flowers are used to make an incense and to stuff pillows.[2] The flowers are acrid, anodyne, digestive, constipating, and used to
treat stomachache. They are useful for conditions such as asthma, leprosy, cough, fever,
vomiting and impotence. The seed oil is considered to be useful for vata
and skin diseases. Dried flowers are used for bleeding hemorrhoids and dysentery with mucus. Fresh flowers are useful
remedy for itching, nausea, erysipelas, bleeding piles, metrorrhagea,
menorrhagea, excessive thirst, and sweating.[9]
The fruit is a capsule, usually globule,
often beaked, thinly woody, usually dehiscing with 2(-4) valves before falling,
often exuding resinous droplets. One fruit contains 1-4 seeds. Fruits are
reddish, conical hard and ovoid. The fruit diameter is 3.0" and nearly
woody. Fruits are ovoid, 2.5 -5.0 cm long with persistent calyx. The seed 1-4, dark brown, cotyledons fleshy and oily.[10] Fruits weigh from 50-60 grams
each[11]
The fruit contains one round or three
conical brown, shiny, seeds consisting of the kernel (cotyledons, 36.6%) within
a fibrous outer cover (50% seed) and brittle shell (13.4%). M. ferrea seeds
contained lipids (66.91-70.23 g %), moisture (4.02-5.05 g %), ash (1.46-1.50
g %), total protein (6.99-7.19 g %), water-soluble protein (2.98-3.11
g %), starch (5.51-5.85 g %), crude fiber (1.22-1.98 g %),
carbohydrate (15.88-18.68 g %). The energy value is 700.55-724.15 kcal/100
g.[12]
The major fatty acids in nagkesar oil
are oleic acid, linoleic acid stearic acid and palmitic acid. Polyphenols and volatiles can contribute an unpleasant odour. These include the
4-phenyl coumarins mesuol, mammeisin, mesuagin and mammeigin.[13]
Fatty acid
|
percentage
|
Myristic acid (C14:0)
|
0.0-2.8
|
Palmitic acid (C16:0)
|
8.0-16.5
|
Stearic acid (C18:0)
|
10.0-15.8
|
Oleic acid (C18:1)
|
55-66
|
Linoleic acid (C20:0)
|
0-1.0
|
Character
|
Range/limit
|
Refractive Indexat, 400C
|
1.465-1.475
|
65-95
|
|
195-205
|
|
1.0-1.5
|
|
Color 1/4" cell(Y+5R)
|
25-35
|
2.0-2.5
|
Oil from the seeds has been used in the
treatment of sores, scabies, wounds and rheumatism. It has been credited with benefits as a digestant,
and to have antivenom, antimicrobial, anti-inflammatory, anti-pyretic and anti-helmintic activity. It has also been used in the treatment of fevers, itching,
nausea, leprosy, skin disorders, erysipelas, bleeding piles, metrorrhagia, menorrhagia, excessive thirst, and sweating.[9]
1.
Jump up^ "ironwood tree - definition of ironwood tree by the Free Online
Dictionary, Thesaurus and Encyclopedia". Thefreedictionary.com. Retrieved 2013-11-21.
4.
Jump up^ "Nagakeshara (Sanskrit: नागकेशर) | Flickr - Photo Sharing!". Flickr. 2008-01-20. Retrieved 2013-11-21.
5.
Jump up^ "Nagkesar, abortifacient herb, herb inducing abortion, Mesua Ferrea,
bitter herb, poisonous herb, making railway lines, hard timber". Spicesmedicinalherbs.com. Retrieved 2013-11-21.
8.
Jump up^ "Herb Therapy - Ironwood Tree or Nagkesar". Yousigma.com. 2007-11-09. Retrieved 2013-11-21.
9.
^ Jump up to:a b Chakrapani Ayurveda. "Nagkesar,
Mesua, Mesua ferrea, Clusiaceae". Nagkesar.com. Retrieved 2013-11-21.
10.
Jump up^ Chakrapani Ayurveda. "Nagkesar, Mesua, Mesua ferrea, Clusiaceae". Nagkesar.com. Retrieved 2013-11-21.
12.
^ Jump up to:a b c "Bulletin of the Chemical Society of Ethiopia". Ajol.info. Retrieved 2013-11-21.
13.
Jump up^ BALA, K.R.; T.R. SESHADRI (1971).
"ISOLATION AND SYNTHESIS OF SOME COUMARIN COMPONENTS OF MESUA FERREA SEED
OIL". Phytochemistry. 10: 1131–1134. doi:10.1016/s0031-9422(00)89951-3.
14.
Jump up^ PHYSICO-CHEMICAL CHARACTERISTICS OF
MESUA FERREA SEED OIL AND NUTRITIONAL COMPOSITION OF ITS SEED AND LEAVES.M. Abu
Sayeed, M. Abbas Ali, F.I. Sohel, G.R.M. Astaq Mohal Khan and Mst. Sarmina
Yeasmin
&&&&&&&
نارکیوا
بفتح نون و الف و کسر راء مهمله و فتح کاف و سکون یاء مثناه
تحتانیه و فتح واو و الف
ماهیت آن
کفته اند مارکیوا است و نزد ابن بیطار دو چیزاند و لیکن از
تعریف او دو چیز ظاهر نمی شود و بعضی خشخاش زبدی دانسته اند منبت آن اکثر آجام و مواضع
سایه دار و بتنهائی می روید و تا بیک قامت بلند می کردد و برک آن شبیه ببرک زیتون و
از ان کوچکتر و سبز و املس و بسیار نرم مانند خربزه و کل آن شبیه بکل خیری و ثمر آن
بقدر بندقی و در ان تخم ادکن اللون یعنی تیره رنک و تند و تیز لذاع و بعضی آن را فلفل
الماء دانسته اند و بعضی کفته اند که غیر انست و بالجمله
طبیعت آن
کرم و خشک در دوم و با حدت و لذع
افعال و خواص آن
آشامیدن تخم کوبیدۀ آن با عسل سرشته زائل کنندۀ ملیله و محلل
ریاح غلیظه و اخراج کنندۀ بلاغم الزینه طلای خاکستر درخت آن و یا با برک سائیده آن
رافع کلف و نمش و آثار جلد و ساقط کنندۀ موی و باعث دیر برآمدن آنست الاورام طلای آن
محلل اورام و از خواص آنست که چون کرسنه و یا پیاز و مانند آن را در ان جوش دهند و
خشک نموده بعد از خواب بر صورت بمالند منتفخ و سرخ رنک کرداند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
نارکیوا. [ کی وا ] (اِ) غوزه خشخاش سیاه را گویند و به حذف الف آخر غوزه خشخاش سفید را و به عربی رمان السعال* خوانند.
(برهان قاطع). غوزه خشخاش سیاه . (آنندراج
) (ناظم الاطباء). اسم فارسی است و معنی آن انار روباه است و آن را مارکیوا نیز گویند...
و بعضی خشخاش زبدی و بعضی گویند خشخاش به اقسام آن است و بعضی گویند که آن خشخاش سیاه
است خاصه و بعضی فلفل الماء دانسته اند. (فرهنگ نظام از محیط اعظم ). آقای دکتر معین
در برهان قاطع حاشیه ص 2094 آرد: «نارکیوا«
»مارکیوا» است و نزد ابن بیطار دو چیز است و از تعریف او ظاهرنمی شود که دو چیز باشد
و نزد بعضی خشخاش زبدی است . «تحفه حکیم مومن
». دزی گوید: «نارکیوا» (فارسی ، نارگیوا) «فولرس »، و در شرح «مارکیونا» گوید: مارکیونا
نام نهالی که در ابن بیطار آمده ، و آن در نسخ مختلف به صور مارکونا، مارکمونامارکبوا
یاد شده و در نسخه ای آمده : مارکیوا اسم فارسی ذکره صاحب الفارسیه (الفلاحة افزوده
شود) اما من چنین کلمه ای را در فرهنگهای فارسی نیافتم در محیط اعظم ذیل مارکیوا و
نارکیوا و نیز در تحفه حکیم مومن ذیل نارکیوا
آمده است . (حاشیه برهان قاطع ص 2094).
* رمان السعال . [ رُم ْ ما نُس ْ س ُ ] (ع اِ مرکب ) خشخاش
. (الفاظ الادویه ) (اختیارات بدیعی ). خشخاش سفید. رمان السعالی . (تحفه حکیم مومن ). و رجوع به خشخاش شود.
||خشخاش ابیض . [ خ َ ش ِ اَب ْ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب
) نوعی خشخاش است که خشخاش بستانی نیز می گویند. رمان السعال .(یادداشت بخط مولف
). رجوع به خشخاش بستانی شود.
||خشخاش بستانی . [ خ َ ش ِ ب ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب
) خشخاش بستانی را به فارسی خشخاش سفید گویند گلش سفید می باشد و خشخاش سیاه را گل
بنفش و سرخ و سیاه و کبود و این الوان را تخم سیاه می باشدگویند خشخاش بری را برگ کثیرالتشریف
و مزغب می باشد بخلاف بستانی و تخم خشخاش سفید در آخر دوم سرد و اول تر و مخدر و منوم
و منضج مواد رقیقه صفراوی و ده درهم او با شکر جهت خشونت سینه و سرفه حار یابس و نفث
الدم و تب دق و حرقت مثانه و امراض حاره آن
و مقوی جگر ضعیف و گرده و مسمن و با عسل مبهی و مداومت او قاطع باه و بوئیدن بوداده او رافع بیخوابی و مثل او مغز بادام مولد خون صالح
و رافع هزال و چون خشخاش تازه را با پوست او کوبیده قرص بسازند جهت سرفه و درد سینه
و حرقةالبول و اسهال کهنه و تشنگی شرباً و جهت تخفیف رطوبات و تحلیل اورام ضماداً نافع
و قدر شربتش تا پنج درهم و از تخم او یازده درهم و از پوست او تا یک مثقال و نیم و
از گل او تا یکدرهم و مضر مبرودین و مداومت او مضر ریه و مصلحش عسل و مصطکی و شکر صبح
و شام بنوشند جهت اسهال دموی و صفراوی و التهاب امعاء مجرب و ضماد او جهت درد سر و
با حلبه و گلاب که طبخ یافته باشند جهت ابتداء رمد و تسکین درد آن و منع ریختن مواد
به اعضاء و مطبوخ برگ آن جهت بیخوابی و باآرد جو جهت اورام حاره و باد سرخ و لعوق آب
مطبوخ او با عسل که رب خشخاش گویند جهت منع نزلات و سرفه و اسهال مزمن نافع است خصوصاً
با اقاقیا و عصاره لحیةالتیس و طبیخ بیخ او
جهت جگر علیل و خلط غلیظ معده مفید و عصاره
پوست او که کوکنار گویند سرد و مایل برطوبت و در آثار قوی تر از تخم او و مداومت
او مرخی اعضاء و مشوش حواس و قاطع باه و مفسد اشتها و هاضمه و مورث نسیان و مفسد خون
و بالعرض است و گل خشخاش با آب گشنیز جهت غله ساعیه و قروح ، ضماد او جهت سوزش چشم
و قرحه قرنیه اکتحالاً مفید و روغن او که بدستور
روغن گل گیرند مخدر و مسکن دردهای حاره و اورام و آشامیدن او جهت نزله و سرفه حاره
و قطور از جهت درد گوش وورم حاره آن مفید و روغن تخم خشخاش در افعال از او ضعیفتر و
منوم و مسدد است . (از تحفه حکیم مومن ).
خشخاش . [ خ َ ] (ع اِ) مردم با سلاح و زره . (منتهی الارب
) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || کوکنار و آن چند قسم است بستانی و منثور و
مقرن و زبدی . (منتهی الارب ). کوکنار. (مهذب الاسماء).
خشخشاش از نظر پزشکی : دربرهان قاطع آمده است : خشخاش چند
قسم باشد ۞ ابیض و اسود و زبدی و مقرن . خشخاش ابیض
بوستانی است و آن سرد و تر باشد و بعضی گویند خشک است خوردن آن با عسل منی را زیاد
کند و خشخاش اسود صحرائی است و آن را خشخاش مصری هم می گویند و آن سرد و خشک است ،
در سیم اگر بکوبند و با شراب بخورند اسهال را نافع باشد و خشخاش زبدی نوعی از خشخاش
است و آنرا برگ و تخم و ثمر سفید می باشد و آن مسهل بلغم است و خشخاش مقرن خشخاش بحری*
است و آن پیوسته در کنارهای دریا روید و غلاف آن مانند شاخ گاو باشد و با شیر بر نقرس
طلا کنند نافع است و مطلق آن را به عربی رمان السعال ۞ گویند :
حب خشخاش کند در عسل شهد بکار.
سعدی .
... توضیح : گیاهی ۞ است گل دار
از تیره پاپاوارسه ۞ . از اقسام
مختلفه خشخاش یک رقم در ایران زراعت میشود.
(پاپاورسومنی - فروم ) ولی رنگ گل آنها مختلف و ارتفاع متوسط این گیاه یک ذرع است
. تخم آن را در پائیز و گاهی نیز در بهارمی کارند در ایران زراعت آن با ترتیب صحیح
علمی بعمل می آید. (یادداشت بخط مولف ).
توضیح : از شیره خشخاش
تریاک می گیرند. رجوع به تریاک شود.
- شیره خشخاش ؛ تریاک
. (از ناظم الاطباء).
|| ریزه . ذره . مقدار بسیار کوچک :
دو نیزه چو خشخاش گشت از نهیب
یکی را نجنبید پا از رکیب .
فردوسی .
* مامیثا. (اِ) به لغت سریانی نام رستنیی باشد بغایت بی مزه
و در آب به هم می رسد و در قابضات به کار برند وعصاره آن را شیاف مامیثا خوانند. (برهان ) (آنندراج
). به لغت سریانی نام گیاهی است بغایت بدمزه ، عصاره آن را نیز مامیثا گویند و به شین
معجمه (مامیشا) و مهمله (مامیسا) خواندن و نوشتن خطاست . (غیاث ). اسم نبطی نباتی است
شبیه به خشخاش بحری معروف به خشخاش مقرن . برگش مایل به سفیدی و با زواید مثل اره و
با زغب و با رطوبت چسبنده و گلش زرد مانند خشخاش ساحلی مقرن و ثقیل الرایحه و تخمش
بقدر کنجد و سیاه و ثمرش مانند خشخاش مقرن و بی غلاف منحنی می باشد، بخلاف خشخاش بحری
و شاخه های خشخاش ساحلی در زمستان می ریزد و در بهار عود می کند، بخلاف مامیثا که اثری
از او ظاهر نمی ماند می رسد و آن را کوبیده قرص می سازند... (از تحفه حکیم مومن ). گیاهی است ۞ از رده دولپه ایهای پیوسته گلبرگ جزو تیره دیبساغوسها (طوسکها) که به صورت درختچه های کوچک
یا علفی و پایا است . برگهایش متقابل و گل آذینش کپه ای است . در حدود 50 گونه از آن
شناخته شده که غالباً متعلق به نواحی بحرالرومی هستند. عصاره انساج این گیاه در امراض پوستی تجویز می شود. ممیثا.
مامیثای صحرایی . کتله . کعب الغزال . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به ابن البیطار
ج 1 ص 45 شود. || گیاه ارغامونی ۞ را گویند که گیاهی از
تیره کوکناریان است . گلهایش برخلاف خشخاش
دارای سه کاسبرگ اند. این گیاه دارای گونه های متعدد است که برحسب رنگ گلها (زردیا
قرمز یا سفید) آنها را مامیثای زرد یا قرمز یا سفید خوانند. خشخاش تیغی . مامیثای روغنی
. نعمان البری . ممیثا. توضیح آنکه دزی مامیثا را مرادف با «ابسینت » ۞ که افسنتین
یا خاراگوش است ذکر کرده و آن صحیح نیست . (فرهنگ فارسی معین ).
- مامیثای ابیض ؛ مامیثای سفید. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع
به ترکیب مامیثای سفید شود.
- مامیثای زرد ؛ گونه ای ارغامونی ۞ که دارای گلهای
زرد رنگ است . (فرهنگ فارسی معین ).
- مامیثای سرخ ؛ گونه ای ارغامونی ۞ که دارای گلهای
سرخ رنگ است . (فرهنگ فارسی معین ).
- مامیثای سفید ؛ گونه ای ارغامونی ۞ که دارای گلهای
سفید رنگ است . مامیثای ابیض . (فرهنگ فارسی معین ).
- مامیثای صحرایی . رجوع به معنی اول همین کلمه شود
//////////////
مارکیوا. (اِ) اسم فارسی و «نارکیوا» نیز نامند. نبات او شبیه
به درخت و در کنار آبها و زمین سخت می روید و شاخه های او بسیار و تا بقدر پنج ذرع
و دیرشکن و برگش کوچکتر از برگ زیتون و نرم و گلش سرخ و شبیه به گل شب بوی و ثمرش در
میان برگها و مانندفندق و مایل به سیاهی و در جوف آن دانه سیاه و بسیار نرم و قسمی از فلفل الماء است و چون
کرسنه و بسیله و سایر حبوب را در آن جوشانیده خشک کنند طعم او رااز فلفل تمیز نمیتوانند
کرد. (تحفه حکیم مومن ).
//////////////
قس مَامِيثَا مقرنة، خشخاش مقرن
در عربی:
محتويات
[أظهر]
يقول ابن البيطار:
«خشخاش مقرون: [ديسقوريدوس]
في الرابعة: هو نبات له ورق أبيض عليه زغب ويشبه ورق النبات الذي يقال له قلومس
مشرف الطرف كتشريف المنشار مثل ورق الخشخاش البري وساق شبيه بساقه وزهر أصفر وثمر
دقاق صغار منحنية كالقرون مشبهة للحلبة، ولذلك لقب قاراطيطس أي المقرّن، وفيه بذر
صغير أسود غليظ ويثبت في سواحل البحر وفي أماكن خشنة. [جالينوس] في: هذا نوع من الخشخاش
يسمى بهذا الاسم من قبل ثمرته معقفة قليلاً بمنزلة غلف الحلبة وكأنها شبيهة بقرن
الثور وفي الناس قوم يسمونهخشخاشاً بحرياً لأنه في
أكثر الأمر إنما ينبت في شاطئ البحر وقوته تجلو وتقطع».»
تنتشر في المشرق
العربي والمغرب
العربي ووادي النيل وتركيا والقوقاز ومعظم مناطق أوروبا باستثناء أقصى شمالها[3].
- (باللاتينية: Chelidonium corniculatum L.)
- (باللاتينية: Glaucium aurantiacum Martrin-Donos)
- (باللاتينية: Glaucium grandiflorum Hayek)
- (باللاتينية: Glaucium phoeniceum Crantz)
- (باللاتينية: Glaucium rubrum Sm.)
- (باللاتينية: Glaucium tricolor Besser)
- (باللاتينية: Glaucium corniculatum subsp. phoeniceum (Crantz)
Holmboe)
- (باللاتينية: Glaucium corniculatum subsp. tricolor (Besser)
Holmboe)
3. ^ قاعدة البيانات الأوروبية-المتوسطية للنباتات.خريطة انتشار المَامِيثَا المقرنة
(بالإنكليزية). تاريخ الولوج
22 شباط 2012.
/////////////
قس در آذری:
Buynuzcuqlu
buynuzlalə (lat. Glaucium corniculatum)[1] - xaşxaşkimilər fəsiləsinin buynuzlalə cinsinə aid bitkinövü.[2]
///////////
قس در ترکی استانبولی:
Kırmızı boynuzlu gelincik (Glaucim corniculatum),
genellikle stepler, tarlalar ve çorak arazilerde yaşatan bir veya iki yıllık otsu
bir bitki türü. Boyu 40 cm'ye kadar
uzayan bitkinin çiçek açma dönemi Haziran-Temmuz
aylarıdır. Çiçekleri kırmızı olur.
Adını 10 cm boyundaki boynuza benzeyen meyvesinden alır. Kırmızı boynuzlu gelincik, çiçek dilinde hayal
gücünün ve rüyanın sembolü olarak bilinir.
///////////
Glaucium corniculatum
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Glaucium corniculatum
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
G. corniculatum
|
Glaucium corniculatum, the blackspot hornpoppy[1] or red horned-poppy,[2] is a species of the Glaucium genus in the poppy family (Papaveraceae). It is an annual flowering plant,
occurring in southern Europe, and grows up to 1 foot (30 cm) high. The
stem and leaves are hairy, the capsule fruit is covered with stiff hair, the
flower is red, with a black spot on the base of the tepal bract, which has a
yellow margin from the original (xls) on
2015-01-25. Retrieved 2014-10-17.around it. The flower appears from June until August.
1.
Jump up^ "Glaucium corniculatum". Natural Resources Conservation Service PLANTS Database. USDA. Retrieved 19
January 2016.