نسر
بفتح نون و سکون سین و راء مهملتین لغت عربی است و بفارسی
کرکس و بترکی فخر و بهند کد نامند
ماهیت آن
از جملۀ سباع طیور و بزرک جثه و در رنک قریب بعقاب و مائل
بسرخی و منقار و ساق آن دراز و پر آن مانند نی است و کویند در یک روز زیاده از دو هزار
فرسنک بپرواز قطع می نماید بدلیل آنکه بچۀ آن را زعفران آلوده در آشیان آن می کذارند
هنکامی که او نباشد و چون او آمده بچه خود را زرد مشاهده می نماید بکمان آنکه یرقان
کرده در یک روز سنک یرقان را از سر اندیپ آورده در اشیان خود می کذارد برای رفع یرقان
آن بعضی بلاد ایران و روم و ترک و غیره مسافت آن تا سرندیپ در رفتن و مراجعت از دو
هزار فرسنک زیاده است زیرا که آن سنک بغیر از سر اندیپ جای دیکر یافت نمی شود و در
هنکام پرواز بسیار اوج می کیرد و از مغرب تا مشرق در یک روز سیر می نماید و باز مراجعت
می کند و بسبب حرارت مزاج در وقت خواب یک جشم را نمی پوشاند و تا هزار سال عمر می کند
و در سالی زیاده بر یک تخم و یک بچه نمی آورد و قوت شامه و باصره بسیار قوی دارد به
حدی که از مسافت بعیده در مکانی که حیوان مرده باشد در حین پرواز و یا غیر آن آن را
دیده و یا بوی آن را شنیده خود را بآن می رساند
طبیعت آن
در سوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
محلل ریاح غلیظه و مفتح سدد اعضاء الراس خوردن کوشت آن رافع
تشنج و اکتحال خون و زهرۀ آن به آب هفت مرتبه و طلای آن بر اطراف چشم قالع بیاض و رافع
نزول آب و ظلمت بصر و جرب چشم و سعوط دماغ و زهرۀ آن هریک بقدر نیم دانک و بوزن آن
قطران و روغن زیتون رافع جذام و جنون و از مجربات شمرده اند و قطور پیه کداختۀ آن نیم
کرم مکرر در کوش جهت کری قدیم اعضاء الصدر و الغذاء و النفض آشامیدن پیه آن جهت سرفه
و کوشت آن محلل ریاح غلیظه و قولنج امعای دقاق مسمی بایلاوس و مفتح سدد و مفتت حصاه
و قاطع بلغم المضار ردی الغذا و غلیظ مصلح آن دارچینی و سرکه و طلای بیضۀ آن در سه
روز مقوی قضیب الجروح و القروح و البثور و الزینه طلای خاکستر موی آن رافع جرب و حکه
و قروح و طلای سرکین آن جالی کلف است و رافع ورم کلوکه در بنکاله کهیکه می شود
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
نسر. [ ن َ ] ۞ (ع اِ) کرکس
. (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء) (دهار)(جهانگیری ) (مهذب الاسماء)
(غیاث اللغات ) (نصاب ). ججا. (ناظم الاطباء). و آن پرنده ای است مردارخوار، گویند
اگر از مشرق پرواز کند و بلند شود در یک روز به مغرب رود و باز از مغرب پرواز کند و
بلند شود و در همان روز به مشرق آید و این بسیار عجیب است ، واﷲ اعلم . (برهان قاطع).
ابوالطیر. ابوالابرد. ابوالاصبع. ابومالک . ابوالمنهال . ابویحیی . و ماده آن را ام قشعم گویند. (از اقرب الموارد). کرکس را
گویند بدان جهت که از منقار برکند گوشت را و آن صید مرغان است و هزار سال زندگی کند
و تیزنظر است چنانچه از چهارصد فرسخ می بیند. (آنندراج ) (منتهی الارب ). ج ، اَنْسُر،
نُسور. || غدود میان سم گوسفند و مانند آن یا آنچه بلند برآمده در شکم اسپ . (منتهی
الارب ) (از آنندراج ). گوشت اندرون سم اسب چون هسته خرما. (مهذب الاسماء). نام غده ای در میان سم گوسفند
و جز آن . (ناظم الاطباء).ج ، نسور. || در اصطلاح کیمیاگران ، نوشادر.نامی است که کیمیاگران
به نوشادر دهند و نامهای دیگر آن عقاب ، طائر، مشاطة، ملح بوتیه است . (یادداشت مولف
). || (مص ) در پوستین کسی افتادن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). واقع شدن در کسی
و افتادن درپوست وی . (از ناظم الاطباء). نَسَرَه ؛ وقع فیه و قذفه . (اقرب الموارد)
(المنجد). || برکندن مرغ گوشت را به منقار. (آنندراج ) (منتهی الارب ). گوشت کندن مرغ
به منقار. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). برکندن باز گوشت را با تک خود. (از ناظم
الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). گوشت کندن مرغ . (دهار). || اندک گرفتن از
طعام و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شکستن ریش و خون گشادن
. (منتهی الارب ) (آنندراج ). پاره کردن جراحت را و خون گشادن از آن . (از ناظم الاطباء)
(از اقرب الموارد). نَسَرَ الجرح ُ اللحم َ؛ نَقَضَه . (اقرب الموارد) (المنجد).
|| برهنه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کشط. (المنجد). || برهنه کردن چیزی را
و کشف کردن آن را. (از ناظم الاطباء).
/////////////
کَرکَس نام دو گروه از پرندگان شکاری لاشهخوار است: کرکسهای
بر جدید که بومی قاره آمریکا هستند و کرکسهای بر قدیم که بومی اروپا، آسیا و آفریقا
هستند. در استرالیا و قطب جنوب کرکسی وجود ندارد.
بیشتر کرکسها سری تاس و بدون پرهای معمولی دارند. به طور
تاریخی تصور میشد تاس بودن سر کرکسها برای جلوگیری از آلودگی هنگام تغذیه از لاشه
است اما تحقیقات جدیدتر نشان میدهد پوست لخت نقش مهمی در تنظیم حرارت بدن دارد. به
همین دلیل است که در سرما سر خود را در بدن فرو میبرند و در گرما گردن خود را باز
میکنند. ویژگی دیگر آنها این است که بر خلاف بیشتر پرندگان دیگر، آنها آشیانه نمیسازند.[۴]
کرکسها بهندرت به حیوانات تندرست حمله میکنند ولی ممکن
است حیوانی زخمی یا بیمار را بکشند. در زمان جنگها بر فراز نبردگاهها شمار زیادی
کرکس دیده شدهاست. کرکسها حیواناتی سودمند برای جلوگیری از گندیدگی و عفونتزایی
مردارها هستند به ویژه در مناطق گرمسیر.[۴]
اسید معده کرکسها بسیار نیرومند است و باکتریهای سیاهرخم،
وبا و سم بوتولینوم که برای لاشهخواران دیگر میتواند مرگبار باشد در معده کرکس از
بین میروند.
////////////
قس نسر در عربی:
النسر هو أكبر طائر من الجوارح، منها ما
يعتبر من نسور العالم القديم ويندرج تحت عائلة accipttridae
ومنها
ما يعتبر من نسور العالم الجديد ويندرج تحت عائلة
cathartidae. يعيش في آسيا وأوروبا وأفريقيا. يتميز بأجنحته الطويلة التي تحركها عضلات قوية مما يجعله
قادراً على الطيران عالياً لمسافات طويلة، نظره حاد، ومخالبه حادة كبيرة معقوفة،
منقاره معقوف وحاد، يقتات بالجيف والفئران والأرانب والزواحف.
يمكنه فتح جناحيه حتى 280 سم، يتغذّى النسر على جِيَف
الحيوانات فقط. يتلاءم مبنى جسمه لهذا الغرض جيدًا: منقاره كبير وقوي وحادّ ويمكنه تمزيق الجيفة وفتح فتحة في جلدها
ومن ثمّ تناول قطع اللحم منها. رقبته طويلة وخالية من الريش، مما يمكّنه من الدخول
إلى الجيفة عبر الفتحات التي فتحها في جلد الجيفة دون أن تطاله الأوساخ.[1]
////////////
قس هِرینگ در باسای اندونزی:
Burung Hering atau Burung Bangkai atau Burung
Nazar adalah burung pemakan bangkai dan binatang yang telah mati, baik
secara alami maupun karena dibunuh (oleh mereka sendiri, hewan lain, atau
manusia). Hering dapat ditemui di semua benua kecuali Antartika dan Oseania.
/////////
قس تومبوسی در سواحلی:
Tumbusi au
tai mzoga ni ndege wakubwa katika familia Accipitridae ambao hula mizoga. Wana
mnasaba na tai. Huko Amerika kuna ndege wafananao na tumbusi, lakini wale
hawana mnasaba sana na huwekwa katika familia Cathartidae. Tumbusi huvumbua
mizoga kwa macho, lakini wale wa Marekani wananusa vizuri pia.
/////////
قس گدھ در پنجابی:
گدھ اک شکاری پنچھی اے جیہڑا مرے ہوۓ جنوراں دیاں لاشاں نوں کھاندا اے۔ گدھ دے وڈے پر ہوندے نیں تے ایہ اچائی تے بنازور لایاں اڈ سکدا اے تے دور تک نگاہ مار سکدا اے۔ گدھاں دے سر تے کھمب نئیں ہوندے۔
//////////////
قس کجیر در پشتو:
کجيران (علمي نوم:Aegypiinae) د جيفه خوړونکو مرغانو
څخه دي چې په اروپا، آسیا او افريقا کې ژوند کوي او په ۱۴ ډولو تقسيمېږي.
//////////
قس دالاش در کوردی:
داڵاش
لە ئینسایکڵۆپیدیای ئازادی
ویکیپیدیاوە
داڵاشەکان تیرەیەک باڵندەن لە تۆرەمەی هەڵۆیان.
داڵاشەکان زۆر گەورەن، تەپن، باڵیان زۆر درێژە، کلکیان کورتە و سەریان ڕووت (بێجگە لە پیرۆزە ). باڵان دەکەنەوە جا دەفڕن، زۆرجار لەگەڵ هەڵۆ تێکەڵ دەکرێن، بەڵام سەریان بچووکترە و شێوەی فڕینیشیان جیاوازە. نێر و مێیان یەکڕەنگە و زیاتر بە جووت دەگەڕێن. کەلاک دەخۆن. لە سەر دار و ڕەوەزی بەرز هێلانە ساز دەکەن. بریتی لە چەندین خێزانن؛ وەک:
داڵاشەکان زۆر گەورەن، تەپن، باڵیان زۆر درێژە، کلکیان کورتە و سەریان ڕووت (بێجگە لە پیرۆزە ). باڵان دەکەنەوە جا دەفڕن، زۆرجار لەگەڵ هەڵۆ تێکەڵ دەکرێن، بەڵام سەریان بچووکترە و شێوەی فڕینیشیان جیاوازە. نێر و مێیان یەکڕەنگە و زیاتر بە جووت دەگەڕێن. کەلاک دەخۆن. لە سەر دار و ڕەوەزی بەرز هێلانە ساز دەکەن. بریتی لە چەندین خێزانن؛ وەک:
/////////////
قس آکبابا در ترکی استانبولی:
Akbaba, gündüz
yırtıcıları (Falconiformes) takımının Yeni
Dünya akbabaları (Cathartidae) familyasını ve Atmacagiller (Accipitridae)
familyasına ait Eski
Dünya akbabaları (Aegypiinae) alt familyasını oluşturan
ve iri, leş yiyici kuşların ortak ismidir. Akbaba
terimi belirli bir taksonomik grubu
karşılamaz.
//////////
قس گده در اردو:
گدھ (Vulture)ایک شکاری پرندہ ہے جو مرے ہوئے جانوروں کی لاشوں کا گوشت کھاتا
ہے۔ گدھ کے بڑے بڑے پر ہوتے ہیں یہ بہت بلندی پر بغیر زور لگائے پرواز کر سکتا
ہے۔اس کی نظر بھی بہت تیز ہوتی ہے۔
//////////
Vulture
From Wikipedia, the free encyclopedia
Vulture
|
|
Griffon
vulture or Eurasian
griffon, Gyps fulvus, an Old World vulture
|
|
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Class:
|
|
Griffon vulture soaring
Some members of both the Old and New World
vultures have an unfeathered neck and head, shown as radiating heat in this
thermographic image.
A vulture is
a scavenging bird of prey. The two types of vultures are the New World vultures, including the Californian and Andean condors, and the Old World vultures, including the birds
that are seen scavenging on carcasses of dead animals on African plains. Some traditional Old
World vultures (including the bearded vulture) are not closely related to the others,
which is why the vultures are to be subdivided into three taxa rather than two. New World vultures
are found in North and South America; Old World vultures are found in Europe,
Africa, and Asia, meaning that between the two groups, vultures are found on
every continent except Australia and Antarctica.
A
particular characteristic of many vultures is a bald head, devoid of normal feathers. Although it has been historically
believed to help keep the head clean when feeding, the bare skin may play an
important role in thermoregulation.[1] Vultures have been observed to hunch
their bodies and tuck in their heads in the cold, and open their wings and
stretch their necks in the heat.
A group of vultures is
called a wake, committee, kettle, venue, or volt.[citation
needed] The term kettle
refers to vultures in flight, while committee refers to vultures resting in
trees.[2] Wake is reserved for a group of
vultures that are feeding.[2] The word Geier (taken from
the German language) does not have a precise
meaning in ornithology; it is occasionally used
to refer to a vulture in English, as in some poetry.
//////////
همچنین:
دال . (اِ) ۞ پرنده شکاری که آنرا عقاب نیز گویند. (از غیاث ). قسمی
کرگس لاشخوار. لاشخوار. پرنده ای که پر او را بر تیر نصب کنند و بعربی عقاب گویند.
(برهان ). عقاب سیاه بزرگ که پر او را بر تیر نصب کنند. (ناظم الاطباء). دال را در
فرهنگهای فارسی عقاب گرفته اند باید نسر تازی باشد و امروزه در گیلان به یکی از همین
مرغان شکاری بزرگ اطلاق میشود. (فرهنگ ایران باستان آقای پورداود ص 299) :
مردکی را بدشت گرگ درید
زو بخوردندکرگس و دالان .
ناصرخسرو.
///////////
دال یا دِژکاک[۱] (نام علمی: Gyps)
نام یک سرده از تیره عقابیان است.
گونهها[ویرایش]
کرکس پشتسفید آفریقایی, Gyps
africanus
دال کفلسفید, Gyps bengalensis
دال دماغه, Gyps coprotheres
دال Gyps fulvus
کرکس هیمالیا Gyps himalayensis
کرکس هندی, Gyps indicus - formerly
long-billed vulture
کرکس روپل, Gyps rueppelli
کرکس نوکباریک, Gyps tenuirostris
منابع[ویرایش]
پرش به بالا ↑ لغتنامه دهخدا: سرواژه
دژکاک.
مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Gyps».
در دانشنامه ویکیپدیای انگلیسی ، بازبینیشده در ۱۷ ژوئیه ۲۰۱۴.
////////////
قس قَرِکِرکِس در آذری:
///////////
قس در عبری:
נשר (שם מדעי: Gyps) הוא סוג בתת-משפחת נשרי העולם הישן של עופות דורסים גדולים ואוכלי נבלות. בשפה העברית קיים לא פעם בלבול בין נשר לבין עיט - הנשר גדול מהעיט, חסר נוצות לראשו ומקורו עבה וארוך יותר והוא ניזון בעיקר מהנבלות. העיט לעומתו בעל ראש מנוצה, המקור קצר יותר והוא עט על טרף חי אותו הוא מעדיף על פגרים.
הנשר הוא אחד העופות הדורסים הגדולים בטבע, והוא מכונה גם "מלך העופות".
//////////
قس قومُوی در آذری:
Qumoy — lochinsimonlar turkumi, qarchigʻaylar oilasiga mansub qush. Tanasining uz. 1 m dan ortiq, vazni 10—11 kg , qanoti yoyilganda 3 m ga yaqin. Yetuk individlari
och qoʻngʻir, boʻynida ingichka, uzun qil patlari bor. Qanotlarining osti
oq. Yoshlari oqishroq. Tumshugʻi sargʻish oq, koʻz qorachigʻi qiz-gʻish. Oʻrta va Markaziy Osiyoning togʻli hududlarida
tarqalgan. Oʻzbekistonda Hisor togʻida uchraydi.
Togʻlarning oʻrta va yuqori qismida 2000-2500 m balandlikda yashaydi. Fevralda 1 dona tuxum qoʻyadi va ikkala jins navbat bilan 50—60 qun
bosadi. Poloponlari avgustda ucha
boshlaydi. Oʻlimtiklar bilan oziqlanadi. Tabiatdakamyob tur.
Oʻzbekiston Qizil kitobiga kiritilgan.
//////////
قس جیپس در ترکی استانبولی:
Gyps, Eski Dünya akbabaları (Aegypiinae) alt familyasından iri yapılı akbaba türlerini içeren kuş cinsi.
Tipik akbabalardır,
kel baş, geniş kanat ve çoğunlukla soluk kuş tüylerine sahiptirler. Ölü hayvanlarıngövdelerinden beslenirler. Bu grubun
temsilcileri, Eski
Dünya'nın daha ılıman
bölgelerinde bulunur.
Karakteristik özelliği
tüysüz başıdır, çünkü tüylerle kaplı olan başı, kan ve diğer akışkan maddelerin sıçraması
halinde temiz tutmak zor olacaktır.
///////////
Gyps is a genus of Old
World vultures in the bird family Accipitridae. Created by Marie Jules César Savigny in 1809, it contains the following
extant species:[1]
These are the typical
vultures, with bald head, broad wings and mainly dark plumage. They are large scavenging birds, feeding mostly from carcasses of
dead animals. Old World vultures find carcasses
exclusively by sight. Representatives of this group are found throughout warmer
parts of the Old World.
&&&&&&&
نسرین
بفتح نون و سکون سین و کسر راء مهمله و یاء مثناه تحتانیه
و نون بعربی ورد صینی و بفارسی کل مشکین و در بعضی بلاد کل عنبرین و در اصفهان مشکینچه
و بهندی سیوتی نامند
ماهیت آن
کلی است سفید و بعضی اوراق آن مائل بزردی و مضاعف شبیه بکل
سرخ و از ان کوچکتر و خوش بو و درخت آن شبیه بدرخت کل سرخ و از ان کوچکتر منبت آن بلاد
حاره و در صحراها کثیر الوجود و موسم کل آن از حمل تا اسد و در بعضی بلاد مانند بنکاله
و غیر آن از اقلیم دوم تمام سال کل می دهد و لیکن در ایام بهار و تابستان بیشتر و موسم
های دیکر کمتر و عرق آن از کلاب بسیار کم بوتر جهت آنکه چون بسیار لطیف است بوی آن
در حین عرق کشیدن به تحلیل می رود و ضعیف می کردد و از ان نیز عطر برمی آید
طبیعت آن
در دوم کرم و خشک در اول و شیخ الرئیس در دوم و بعضی در سوم
کفته اند
افعال و خواص آن
ملطف و مفتح و محلل و منقی و مانند یاسمین و نرکس است در قوت
و ضعف اعضاء الراس بوئیدن آن مقوی دل و دماغ و حواس و مسخن دماغ و رافع سردی اعصاب
و نزلات و زکام و سائیدن آن در لخالخ باعث خوش بوئی آنها و معطش و مفتح سدۀ دماغی و
منخرین و محلل ریاح و رطوبات آن بعطسه و لطوخ بری آن بر پیشانی مسکن صداع و زکام و
قطور آن با روغن زیتون جهت کشتن کرم کوش و تحلیل ریاح آن و دوی و طنین و سنون و مضمضۀ
آن جهت درد دندان اعضاء الصدر و الغذاء آشامیدن چهار درخمی آن منقی سینه و جهت اورام
لثه و حلق و لوزتین و خفقان بارد و مقوی معده و جکر و موافق علل جکر و جهت فواق و قئ
و غثیان و یرقان و قولنج و تحلیل ریاح و یک درم آن تا چهار درم برک آن مسهل قوی محمد
بن زکریا نوشته که در خراسان دیدم که کل نسرین را از یک درم تا سه درم می دادند اسهال
و ادرار قوی می کرد و کلنکبین آن نیز اسهال تمام می نماید با تقویت دل و تقریح مقدار
شربت آن تا یک اوقیه و ضماد آن مسقط دانۀ بواسیر و مانع اشتداد داء الفیل الات المفاصل
ضماد آن با حنا جهت تقویت موی و ضماد آن در حمام باعث رفع بدبوئی عرق و خوش بوئی آن
و طلای آن رافع کلف رخسار و مداومت نیم مثقال خشک آن تا یک مثقال از اول حمل تا یک
سال مانع سفید شدن موی دانسته اند و انطاکی بجهت این امر هر روز دو مثقال مربی شکری
آن را در کتاب تجربه بیان نموده و از ان مربی یعنی کلقند مانند ورد احمر می سازند و
کرم تر از کلقند و ورد احمر است و مفرح و جهت خفقان بارد و تقویت قلب بارد نافع و نیز
مسهل دانسته اند چنانچه ذکر یافت و روغن آنکه مانند روغن نرکس مرتب نمایند مسخن باعتدال
و مقوی دماغ و بالخاصیت رافع ذات الجنب بلغمی و سوداوی دانسته اند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
نسرین . [ ن َ ] (اِ) ۞ نام گلی است
معروف و آن سفید و کوچک و صدبرگ می باشد وآن دو نوع است یکی را گل مشکین می گویند و
دیگری را گل نسرین . (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). از جنس گل سرخ است . (ناظم الاطباء).
به عربی ورد الصینی خوانند. (برهان قاطع). نسترن گل . (ترجمه صیدنه ). آن را مشکیجه نیز گویند. (آنندراج ) (انجمن
آرا). نسترن ۞ . (غیاث اللغات ) (فرهنگ نظام ) (صحاح
الفرس ) (دهار). نستر. (فرهنگ نظام ). نسترون . (فرهنگ اسدی ) (فرهنگ نظام ) (صحاح
الفرس ). گل بیدمشک باشد. (اوبهی ). جلنسرین . گلنسرین . وردالذکر. گل نر. (یادداشت
مولف ). در عربی نِسْرین گویند. (از منتهی الارب ). درخت نسرین بر دو نوع است ، نوعی
آنکه برگ آن کمتر و نرم تر باشد و آن در ولایت دیاربکر و شام بود و نوعی آنکه در ولایت
عراق و فارس و خراسان و دیگر ولایات می باشد و آن را رنگ سفیدتر و برگ زیادتر بود و
بوی آن خوشتر بود و درخت آن بزرگتر شود. (فلاحت نامه ). گل سفیدی است کوچک و مضاعف
و درخت او به قدر درخت گل سرخ ، و بسیار خوشبو و او را گل مشکی و در بعض بلاد گل عنبری
نامند، در دشت و کوه می باشد و در بلاد حاره تا اول اسد دوام می کند و عرق او بوی ندارد،
چه از جهت لطافت آتش رفع آن می کند، معتدل الحراره و نزد بعضی در دوم گرم و خشک است
و بوی او مقوی دل و دماغ و حواس و سائیده او
در لخلخه باعث خوشبوئی آن ، و او مدر حیض و مسهل بلغم و سودا و منقی سینه و عطسه آرنده
و مفتح سده دماغی و محلل ریاح و موافق جگر،
و جهت قولنج و غثیان و یرقان و فواق و ضماد او به جهت کلف و آثار و بدبوئی عرق و رفع
بوی نوره و سقوط دانه بواسیر و منع اشتداد
داءالفیل و با حنا جهت تقویت موی و قطور اوبا روغن زیتون جهت کرم گوش و ریاح آن و سنون
و مضمضه او جهت درد دندان نافع و از یک درهم
تا چهار درهم برگ او مسهل قوی و مداومت نیم مثقال تا یک مثقال اورا از اول حمل تا یک
سال مانع سفید شدن موی دانسته اند و انطاکی به جهت این امر هر روز دو مثقال مربای شکری
او را از کتاب تجربه بیان نموده و روغن او که به دستور روغن نرگس گیرند مسخن به اعتدال
و مقوی دماغ وبالخاصیة رافع ذات الجنب بلغمی و سوداوی و قدر شربش تا یک وقیه است .
(از تحفه حکیم مومن ) :
آسمان خیمه زد از بیرم [ و ] دیبای کبود
میخ آن خیمه ستاک سمن و نسرینا.
کسائی .
///////////
&&&&&&&
نشا
بفتح نون و شین و الف لغت عربی است و بفارسی نشاسته و بیونانی
امولن و امولونس نیز نامند
ماهیت آن
عبارت از کشک کندم است که کندم را خیسانیده تا بحد تعفن رسد
و پوست آن منشق کردد که چون بدست بمالند باسانی از مغز آن جدا شود و مغز آن نرم پس
کوبیده فشرده از صافی کذرانیده اثفال آن را دور نمایند و صافی آن را بکذارند تا ته
نشین کردد و آب بالای آن را بریزند و ته نشین را اقراص سازند و در آفتاب خشک کنند و
استعمال نمایند بهترین آن سفید تازه خالص غیر متکرج و سیاه آنست
طبیعت آن
در آخر اول سرد و خشک و بعضی سرد و تر دانسته اند
افعال و خواص آن
رادع و قابض و مغری اعضاء العین مصلح ادویۀ عین و مقوی آن
و جهت تجفیف قروح آن و دفع جرب و منع ریختن مواد بچشم و اکتحال آن با شیر زنان و یا
سفیدۀ بیضۀ مرغ مسکن حرقت چشم و رمد و نرم کنندۀ خشونت اجفان اعضاء الصدر و الغذاء
و النفض آشامیدن مطبوخ آن با نبات و یا روغن بادام نیمکرم قاطع نفث الدم و خشونت حلق
و سرفۀ حار و درد سینه و سل و قطع خون بواسیر و حیض و اسهال بطن بتخصیص که بریان نموده
با عدس پخته باشند که قوت قبض و حبس آن زیاده می کردد و حریرۀ آن مانع نزول نوازل بسینه
و با پیه بز جهت سحج و رفع افراط عمل دوای مسهل و باید که یک وزن آن را با سه و یا
چهار وزن آن آب خوب طبخ نمایند و احتقان آن جهت قرحۀ امعا الاورام ضماد آن با سرکه
جهت خناق و اورام حاره الزینه طلای آن با زعفران جهت کلف السموم طلای آن با شراب جهت
نهش افعی المضار قلیل الغذا و اکثار آن مقلل منی و مسدد و دیر هضم و کویند مولد سودا
است مصلح آن شیرینیها و کرفس و قرنفل بدل آن برنج مغسول و غبار الرحی مقدار شربت آن
از یک مثقال تا پانزده مثقال است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
نشا. [ ن َ ] (ع اِ) بوی خوش یا رایحه و بو، مطلقاً. (از اقرب
الموارد) (از المنجد). بوی خوش . (ناظم الاطباء). رجوع به نشاء شود. || ماخوذ از نشاسته فارسی و به معنی آن . (ناظم الاطباء). نشاسته ،
فارسی معرب است که شطری [نیمی] از آن حذف شده ، چنانکه منازل را منا گویند. (از منتهی
الارب ) (از اقرب الموارد از صحاح ). نَشاء. ۞ (منتهی الارب
) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد). رجوع به نشاء شود.
/////////////
نشاسته ترکیب پیچیدهای از کربوهیدراتهای نامحلول در آب است.
از آن برای تولید چسب و کاغذ و در صنایع بافندگی استفاده میکنند. از لحاظ زیستشیمی
نشاسته از دو نوع بسپار کربوهیدرات به نام آمیلوز و آمیلوپکتین (چندقندیها) تشکیل
شدهاست. تکپارهای این چندقندیها واحدهای گلوکز هستند که به روش سر به دم به یکدیگر
وصل شده و تشکیل پیوندهای آلفا ۱ و ۴ را میدهند. روی هم رفته ساختار آمیلوپکتین به
سادگی سایر زنجیرهای چندقندی نیست. در این چندقندی دو واحد گلوکز از طریق پیوندهای
۱ و ۶ آلفا به یکدیگر متصل شده و تشکیل شاخههای فرعی را میدهند.
////////////
قس نشا در عربی:
النشا (مقتضبة من نشاسته المعربة "نشاستج" من الفارسية؛[2]
رقم CAS: 9005-25-8) هو خليط عديد السكاري لكاربوهيدرات معقدين اثنين وهما
الأميلوز والأميلوبيكتين، وكلاهما مكثور من الغلوكوز. تعمد النباتات لبناء النشا كطريقة
لتخزين الغلوكوز الفائض لديها.
الصيغة الكيميائية للنشا هي: (C6H10O5)n,[3]
حيث إنه بوليمر من الغلوكوز ذي الصيغة الكيميائية: C6H12O6.
يتكون من تكاثف أكثر من 300 وحدة من الألفا جلوكوز وهو يوجد مختزن في النبات ويوجد
في حبيبات ذات غلاف سيلولوزي لا يتمزق إلا بالغليان وعندما تتواجد حبة نشا في الماء
بإذابتها تتعكر المياه ولكن بعد فترة يرسب النشا وذلك لوجود طبقة عازلة بين النشا والماء
تتمثل في الحويصلات السيلولوزية المحيطة بجزيئات النشا عند غلي الماء تتمزق الحويصلات
السيلليوزية ومن ثم ينتشر النشا في المحلول وعندما تكون كمية النشا كبيرة يكون المحلول
هلامي، وللعلم يعطي النشا لون أزرق مع اليود. يتحلل النشا بواسطة إنزيم الأميليز اللعابي
إلى ديكسترينات عالية تعطي لونا أزرقا برونزياً أو بنياً مع اليود تليها مرحلة ارثرو
ديكسترينات الذي يعطي لونا أحمرا أو برتقاليا أحمرا مع اليود وتليها مرحلة الأكرو ديكسترينات
الذي لا يعطي أي لون مع اليود ثم المرحلة الأخيرة وهي المالتوز.
بالنسبة للتغذية فالنشا من الكربوهيدرات ويوجد بصفة أساسية
في الخبز والبطاطس والأرز والمعكرونة. وتبلغ قيمته الحرارية نحو 400 من السعرات الحرارية
لكل 100 جرام منها(جافة).
////////////
قس نشاسته در آذری:
Nişasta —
(rus. kraxmal) məişətdə və texnikada istifadə olunan, böyük miqdarda qlükozanın
birləşməsindən əmələ gələn karbohidrat. Kartof, düyü, buğda kimi qidanın əsasını
təşkil edir. Nişastanın formulu:(C6H10O5)n.
//////////
قس آمیلوم در باسای اندونزی:
Amilum
Pati atau amilum (CAS# 9005-25-8) adalah karbohidrat kompleks yang tidak larut dalam air, berwujud bubukputih,
tawar dan tidak berbau. Pati merupakan bahan utama yang dihasilkan oleh tumbuhan untuk menyimpan kelebihan glukosa (sebagai produk fotosintesis) dalam jangka panjang. Hewan dan manusia juga menjadikan
pati sebagai sumber energi yang penting.
/////////////
قس در عبری:
עֲמִילָן הוא פולימר, רב-סוכר המורכב מיחידות חוזרות של גלוקוז. עמילן הוא צורת אגירת סוכר זמין בצמח לצורך הפקת אנרגיה כימית. בני אדם מסוגלים לעכל עמילן והוא משמש כמקור אנרגיה עיקרי למרבית אוכלוסיית העולם. העמילן שאוכלים בני האדם נמצא בעיקר בדגנים ובשורשים אכילים.
//////////
قس وانگا در سواحلی:
Kwa
matumizi ya kibinadamu ni sehemu muhimu ya chakula katika vyakula
kama ugali, ndizi, viazi, pastana mkate.
///////////
قس در ازبکی:
Kraxmal (nem.
kraftmehl) — oʻsimlikning asosiy uglevod zahirasi. Umumiy
formulasi (S6N|()O5)g . Rangsiz amorf modda. Fotosintez jarayonida
oʻsimliklarning barglarida hosil boʻladi. K.ni toʻla gidrolizlab, glyukoza
olinadi. U oʻsimliklarning turli qismlarida, ayniqsa, kartoshka tuguvagida, ildizida, bugʻdoy,
/////////
قس نشاسته در ترکی استانبولی:
Nişasta, farin veya amidon,
suda çözünmeyen, kompleks bir karbonhidrat. Bitkiler
tarafından fazla glikozu depolamak
için kullanılır. Endüstride tutkal, kâğıt ve tekstil yapımında kullanılır.
Gıda sanayisinde kıvamlandırıcı, yemek yapımında sıvıları koyulaştırmakta
kullanılır. Çoğunlukla tahıllardan ve patatesten elde edilen tatsız ve kokusuz
bir tozdur.
////////////
قس نشاسته در اردو:
نشاستہ ، اسٹارچ یا starch کسی بھی ایسے سالمۂ کبیر (macromolecule) کو کہا جاتا ہے کہ جس کی ساخت کاربن ، آبساز اور آکسیجن کے سالمات پائے جاتے ہوں اور بنیادی طور پر اسکے
طبیعی خواص شکر سے قریب ہوں، انکا formula کیمیائی طور پر ---- (C6H10O5)n ---- لکھا
جاتا ہے[1]۔ یہ
سالمات چونکہ جاندار اجسام میں پائے جاتے ہیں اسی وجہ سے انکو حیاتی مکثورات میں شمار کیا جاتا ہے۔ طبی اعتبار سے یہ جانداروں کے جسم میں توانائی ذخیرہ کرنے کا سب سے اہم ذریعہ تسلیم کیے جاتے
ہیں۔ یہ سالمات کبیر یا میکرو مالیکیولز اصل میں بہت سے چھوٹے سالمات یا مائکرو مالیکیولز سے ملکر بنے ہوتے ہیں اسی وجہ سے اس قسم کی شکر
کوکثیر سکراد
(polysaccharides) کہا جاتا ہے جو امائلوز اور امائلو پیکٹن کی ایک طویل زنجیر کی سی شکل پر بنے ہوئے ہوتے
ہیں۔
////////////
Starch
From Wikipedia, the free encyclopedia
Starch
|
|
Identifiers
|
|
·
none
|
|
232-679-6
|
|
GM5090000
|
|
Properties
|
|
(C
6H 10O 5) n |
|
Variable
|
|
Appearance
|
White powder
|
decomposes
|
|
Thermochemistry
|
|
Hazards
|
|
410 °C (770 °F; 683 K)
|
|
PEL(Permissible)
|
|
Except where otherwise noted, data are given
for materials in their standard
state (at 25 °C
[77 °F], 100 kPa).
|
|
Starch or amylum is
a polymeric carbohydrate consisting of a large number of glucose units joined by glycosidic bonds. This polysaccharide is produced by most green plants as energy storage. It is the most
common carbohydrate in human diets and is contained in large amounts in staple foods like potatoes, wheat, maize (corn), rice, and cassava.
Pure
starch is a white, tasteless and odorless powder that is insoluble in cold
water or alcohol. It consists of two types of molecules: the linear and helical amylose and the branched amylopectin. Depending on the plant, starch generally
contains 20 to 25% amylose and 75 to 80% amylopectin by weight.[4] Glycogen, the glucose store of animals, is a more
highly branched version of amylopectin.
In
industry, starch is converted into sugars, for example by malting, and fermented to produce ethanol in the manufacture of beer, whisky and biofuel. It is processed to produce many of the
sugars used in processed foods. Dissolving most starches in warm water produces
a paste, such as wheatpaste, which can be used as a
thickening, stiffening or gluing agent. The biggest industrial non-food use of
starch is as an adhesive in the papermaking process. Starch can be applied to
parts of some garments before ironing, to stiffen them.
&&&&&&&
نشاره
بضم نون و فتح شین و الف و فتح راء مهمله و ها
ماهیت آن
اسم اجزائی اسب که از اخشاب بسوهان در حین سائیدن جدا کردد
طبیعت آن
نشارۀ هر چیز نسبت باصل آن کرم تر و خشک تر است مکر آنچه کرم
خورده و تعفن یافته و پوسیده شده باشد که یبس آن زیاده بعضی کرم تر و بعضی این را سرد
دانسته اند
افعال و خواص آن
همۀ آن قابض و جالی الجروح و القروح نشاره چوب کرم خورده بوسیده
شده خصوص از اشجار قابضه جالی و منقی زخمها و مدمل آنها و چون با مساوی آن انیسون با
سرکه خمیر نموده در پارچۀ کتان بسته بسوزانند پس سحق نموده بر قروح خبیثه و نملۀ ساعیه
و آکله بپاشند منع تعفن و سعی و اکل آنها نماید و التیام دهد و نشارۀ چوب صنوبر با
حنا جهت جرب رطب و بخور و تدخین آن کریزانندۀ هوام و کشندۀ پشه و نشارۀ عاج آشامیدن
ربع درهم آن معین بر حمل است و خواص و منافع هریک بتفصیل در ذیل خشب آن جابجا مذکور
شد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
نشارة. [ ن ُ رَ ] (ع اِ) براده چوب و عاج و غیر آن . (از غیاث اللغات ). نرمه ریزه
های چوب که به اره بریده شود. (آنندراج ) (منتهی الارب ). نرمه و ریزه های چوب که در
وقت بریدن اره بیفتد. (از اقرب الموارد) (از بحر الجواهر). سبوسه چوب . (تفلیسی ). خاک اره . (ناظم الاطباء). اسم
آن چیزی است که از اشجار به سوهان و بسائیدن جدا گردد یا به سبب کرم زدن غباری از او
به هم رسد. (از تحفه حکیم مومن ). رجوع به
نِشاره شود.
&&&&&&&
نشف
بتحریک نون و شین و فا اسم عربی است
ماهیت آن
کویند بیخ مرجان است که بسد نامند و کویند غیر آن است و آن
سنکی است سبک پر سوراخ شبیه بآشیان زنبور که از سواحل دریای مخا و جده و نواح آن خیزد
و در زیر آب تکون می یابد
طبیعت آن
خشک تر از بسد
افعال و خواص آن
قاطع خون و التیام دهندۀ زخمها و ملحم آنها خصوصا با شب و
در سائر افعال مانند بسد است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&
نعام
بضم نون و فتح عین و الف و میم بفارسی شترمرغ نامند
ماهیت آن
مرغی است معروف عظیم الجثه کردن آن بلند شبیه بشتر و پاهای
آن شبیه بپای کاو و ظلف آن مشقوق و رنک آن اغبر مائل بسفیدی و مانند طیور دیکر بسیار
پرور نمی تواند نمود بلکه بعنوان جست وخیز است و بهترین آن بچۀ آنست و چندان محتاج
به آب نیست مکر آنکه آب را بیند بلکه استنشاق هوا آن را کفایت است
طبیعت آن
بسیار کرم و خشک تا آخر سوم و تا چهارم نیز کفته اند
افعال و خواص آن
کوشت آن محلل ریاح و قاطع بلاغم اعضاء الراس و المفاصل و النفض
خوردن کوشت آن رافع فالج و لقوه و خدر و اوجاع مفاصل و ظهر و عرق النسا و نقرس و ساق
و امثال اینها و استسقا و جمیع امراض باردۀ رحم را مفید المضار بطئ الهضم و مضر محروین
و مصلح آن سرکه و روغن و پیه آن را آشامیدن باعث سرعت تکلم اطفال و رافع برودت اعضا
است و ضماد آن محلل اورام مزمنه و استسقا و تهبج اطراف و رافع سم عقرب و باعث سرعت
حرکت اطفال چون بر بدن و پاهای ایشان بمالند و از خواص آنست که بر بدن شخصی که مالیده
باشد اقسام مارها از ان شخص بکریزند و اکر نزدیک او شوند بی حس کردند ابن رضوان کفته
چون پیه آن را در اول تابستان در آخر بهار بکیرند در هر موضع که کذارند مار و افعی
از ان بکریزند و چون بوی آن بشنوند غشی آورند و سرکین آن رافع کلف و آثار جلد بزودی
و خاکستر موی آن رافع اکله و از خواص آنست که از بلع کردن اخکر و آهن تفته و مس تفته
متضرر نمی کردد و هضم می کرداند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
نعام . [ ن َ ] (ع اِ) شترمرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج
) (ناظم الاطباء). اشترمرغ . (مهذب الاسماء). ج ِ نعامة.(دهار). جمع نعامة است و بر
واحد هم اطلاق شود. (از اقرب الموارد). اسم جنس است ، مثل حمام . واحد آن نعامة است
. (از منتهی الارب ). بر مذکر و مونث هر دو اطلاق شود. (ناظم الاطباء). || دشت . (منتهی
الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مفازة. (اقرب الموارد) (المنجد). || نشان که در
راهها نصب کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (فرهنگ خطی ) (ناظم الاطباء).
//////////
نعام
بپارسی اشترمرغ بود و جالینوس گوید که گوشت نعام کثیر الفضول
و عسر الهضم بود و رازی گوید گوشت وی بغایت غلیظ بود و باید که اصلاح آن مانند اصلاح
گوشت بط کنند و ابن رضوان گوید پیه وی چون بگیرند و در اول تابستان و آخر بهار در هر
موضع که بنهند مار و عقرب از آنجا بگریزد و چون بوی وی بشنوند غشی آورد و مجرب است
و گویند پیه وی محلل اورام حاسیه بلغمی بود و محلل قوی و بر گزیدن عقرب ضماد کردن و
آشامیدن نافع بود و دردها را که از سردی بود سود دهد
لاتینSTRUTHIO CAMELUS فرانسهAUTRUCHE انگلیسیOSTRICH
اختیارات بدیعی
/////////////
شترمرغ (نام علمی: Struthio
camelus) نوعی پرنده بیپرواز بومی آفریقا و نوشخوارکننده از راسته سینهپهنان
Struthioniformes است. شترمرغ بزرگترین پرنده زنده دنیاست و تخم آن نیز
از هر پرنده زنده دیگری بزرگتر است (البته فیلمرغهای ماداگاسکاری و موآهای نیوزیلندی
که به تازگی منقرض شدهاند بزرگتر بودند و تخمهای بزرگتری هم داشتند)
شترمرغ ظاهر منحصربهفردی دارد که آن را از پرندگان دیگر متمایز
میکند. آنها با گردن و پاهای بلند خود قادرند با سرعت حدود ۷۰ کیلومتر بر ساعت بدوند
که بالاترین سرعت زمینی در میان تمام پرندههاست.غذای اصلی شترمرغ گیاهان است اما از
بیمهرگان هم تغذیه میکنند. آنها به صورت گروهی و در گروههای پنج تا پنجاه نفری گذران
زندگی میکنند و در هنگام خطر یا برای پنهان شدن روی زمین دراز کشیده یا فرار میکنند
اما اگر در گوشهای گیر افتاده و را فراری نداشته باشند با پاهای قدرتمند خود به دشمن
حمله میکنند.
شترمرغها اهلی هم شدهاند و در برخی نقاط دنیا پرورش داده
میشوند. پرهای آنها کاربرد زینتی دارد و در پوشاک هم استفاده میشود. پوست آنها برای
تولید چرم استفاده شده و گوشتشان نیز در بازار عرضه میشود.
شترمرغ نر پرهای سیاهی دارد و انتهای پرها و بالهای آن سفید
است ولی پرهای شترمرغ ماده قهوهای رنگ است. سر و گردن شترمرغ بدون پر و طاس است. این
پرنده اغلب بصورت گروهی در بین گلههای پستانداران علفخوار همچون گورخر و گاومیش و
کل یالدار به سر میبرد.
/////////////
قس نعامة در عربی:
نعامة (الاسم العلمي:Struthio
camelus) هو نوع من الطيور يتبع جنس النعامة من فصيلة النعامية[5]. والنعامة
من الطيور الكبيرة التي لا يمكنها الطيران. موطنه الأصلي أفريقيا والشرق الأوسط، إلا
أنه تعرض خلال العصور لعمليات صيد جائر أتت على الأعداد التي كانت توجد في صحاري الشرق
الأوسط، كما يوجد نوع آخر مشابه من النعام يتواجد في جنوب غرب آسيا. تزن ذكور النعام
حوالي 100 - 150 كغم, كم يبلغ ارتفاعها حوالي 2,4 متر. يتميز النعام بقوة ساقيه المذهلة،
حيث يستطيع العدو بسرعة تصل إلى 50 كلم\ساعة وأن يحافظ على سرعته تلك لمدة نصف ساعة
والنعام هو الطائر الوحيد الذي له إصبعان في كل قدم.
////////////
قس دِوِقوشو در آذری:
Dəvəquşu
(lat. Struthio camelus) - Dəvəquşukimilər dəstəsinə daxil olan quş növü.
Dəvəquşu
quşlar arasındakı ən böyük canlı olmaqla, dünyanın hər yerində yetişdirilir.
Uzun boynu və ayaqları, həmçinin 65 km-dək qaça bilməsi ilə tanınır. Quşun elmi
adı yunan dilində "sərçə dəvəsi" mənasını verməkdədir.
///////////
قس بورونگ اونتا در باسای اندونزی:
Burung
unta merupakan burung terbesar yang masih
hidup. Dengan ketinggian hingga 2,5 meter (8 kaki), ia cukup besar seukuran orang
dewasa berbadan kecil menunggang mereka dan telah digunakan di sebagian Afrika Utara dan Arab sebagai hewan tunggangan
perlombaan. Burung ini tidak dapat terbang dan termasuk dalam kumpulan primitif
yang kurang dikenal, yaitu ratit (Palaeognaths). Nama ilmiahnya Struthio camelus.
////////////
قس در عبری:
יען מצוי (שם מדעי: Struthio
camelus; נקרא בטעות גם בת יענה) הוא העוף הגדול ביותר שחי כיום על פני כדור הארץ וגם המהיר ביותר מבין כל בעלי החיים ההולכים על שתיים (כ-65 קמ"ש). בעבר הוא היה המין היחיד בסוגו אך ב-2014 התברר שישנו מין דומה אך קטן יותר של יען - יען סומלי. אורך גופו של היען הוא כשני מטרים, וגובהו עד 2.5 מטרים.
//////////
قس مانوک اونتا در باسای جاوی:
Manuk unta (Struthio
camelus) kalebu manuk kang ukurané gedhé dhéwé kang isih urip.[1] Manuk unta duwé
dhuwur 2,5méter.[1] Manuk unta uga kena
ditumpaki wong diwasa ananging awaké cilik.[1] Manuk unta kang
ditunganggi dadi kewankang
dilombakaké.[1] Lumrahé iki dianakaké
ing Afrika
Utara lan Arab.[1] Sanajan kalebu
jinising manuk ananging manuk unta ora bisa mabur.[1] Manuk unta kalebu
kumpulan primitif kang kurang dikenal ya iku ratit (Palaeognaths).[butuh sitiran]
////////////
قس مبونی در سواحلی:
Mbuni ni ndege wakubwa wa familia Struthionidae. Kuna spishi mbili katika jenasi moja, lakini wataalamu wengine wanafikiri
ni spishi moja tu. Ndege hawa ni wakubwa kuliko wengine wote. Wana miguu mirefu na shingo ndefu na wanaweza kukimbia sana, hata kwa
mwendo wa km 65 kwa saa, lakini hawawezi kuruka angani. Rangi za manyoya ya dume ni nyeusi na nyeupe na rangi
ya ngozi yake (shingo na miguu) ni nyekundu, pinki
au buluu kufuata na nususpishi. Manyoya ya jike ni kahawiakijivu na rangi ya
ngozi ni sawa na dume. Mbuni wanaishi savana, nyika na majangwa ya Afrika, lakini wanafugwa ulimwengu wote. Jina la
sayansi la spishi kuu, Struthio camelus, linatoka lugha ya Kiyunani: στρουθιον = jurawa na καμηλος = ngamia.
/////////
قس شترمرغ در پنجابی:
شترمرغ افریقہ دا اک ناں اڈنوالا وڈا پنچھی اے ایدی لمی تؤن
تے لمی تؤن ہوندی اے جیدے نال ایہ 70 کلومیٹر/ کینٹہ دی دوڑ نال دوڑ سکدا اے۔ ایدا 63 توں 145 تک کلو
تک جوکھ ہوندا اے۔
//////////
قس اوښمرغه در پشتو:
اوښمرغه (په انگرېزي: Ostrich)
يو نا الوتانده مارغه دی چې د افريقا لويه وچه يې د پېدايښت چاپېريال دی.
/////////
قس ات پکی در سندی:
اٺ پکي سڀ کان وڏو پکي آهي، دنيا ۾ موجود پکين
۾ اٺ پکي سڀ کان ڊگهو آهي ۔ عام طور تي
اٺ پکي جو قد ڇهه کان اٺ فٽ هوندو آهي۔ هن جي ڊگهائي ۾ نمايان حصو
هن جي چيلهه ۽ ٽنگن جو هوندو
آهي۔ عام طور تي هن جو وزن وزن ٻه سو کا ٽي سو پائونڊ يا هڪ سو يا هڪ سو پنجاهه ڪلو گرام هوندو
آهي۔ هن جا پر ڪمزور هوندا آهن۔ وزني جسم هجڻ جي ڪري هي پکي هجڻ جي باوجود اڏري نٿو سگهي. قدرت
هن ڪمزوري جي بدلي ۾ هن کي تمام
مضبوط ٽنگون عطا ڪيون آهن ، جن
سان هي بي حد تيز ڊڪي سگهي ٿو۔ عام طور تي
هن جي رفتار ٽيهه کان پنجٽيهه ميل في ڪلاڪ هوندي آهي۔
///////////
قس شوتور موق در تاجیکی:
Шутурмурғ аз паррандагон бепарвоз дастаи синапаҳнон (Ratites)
ростаи шутурмурғиён (Struthioniforme) аст. Ин парранда аз хонаводаи шутурмурғон
(Struthionidae), ҷинси шутурмурғ (Struthio) ва буми Африқо аст.
//////////////
قس دِوو کوشو در ترکی استانبولی:
Devekuşu, Afrika kökenli uçamayan kuş
türlerinden birisidir. Struthio cinsinin yaşayan tek üyesidir. Bazı analizler
göstermiştir ki, Somali devekuşu, bayağı devekuşlarından ayrı bir tür olarak ele
alınabilmektedir fakat taksonomistlerin çoğu
Somali devekuşunu bir alttür olarak
göstermektedir. Devekuşları kivi, emu ve diğer ratitlerle aynı altsınıfta bulunurlar
(Struthioniformes). Görünüşünden ayırt edilebilir. Uzun bir boynu ve uzun
bacakları vardır. Saatte 97,5 km (60,6 mph) hızla koşabilme yeteneği
ile en hızlı koşan kuştur.[1][2]
/////////
قس شترمرغ در اردو:
شتر مرغ۔ سب سے بڑا پرندہ
ہے، دنیا میں موجود پرندو میں شتر مرغ سب سے قدآور پرندہ ہے۔ عام طور پر شتر مرغ
کا قد چھے تا آٹھ فیٹ ہوتا ہے۔ اس کی لمبائی میں نمایاں حصہ اس کی گردن اور ٹانگوں
کا ہوتا ہے۔ عام طور پر اس کا وزن دو سو سے تین سو پونڈ یا ایک سو یا ایک سو پچاس
کلو گرام ہوتا ہے۔ اس کے بازو یا پنکھ کمزور ہوتے ہیں۔ وزنی جسم ہونے کی وجہ سے یہ
پرندہ ہونے کے باوجود اڑ نہیں سکتا۔ قدرت نے اس کمزوری کے بدلے میں اس کو بہت
مضبوط ٹانگیں عطا کی ہیں، جن سے یہ بے حد تیز دوڑ سکتا ہے۔ عام طور پر اس کی رفتار
تیس سے پینتیس میل فی گھنٹہ ہوتی ہے۔
شتر مرغ کی مادہ ایک وقت
میں دس سے بارہ انڈے دیتی ہے۔ ایک انڈے کا وزن تقریبا تین پونڈ یعنی ڈیڑھ کلو گرام
ہوتا ہے۔ دنیا میں موجود تمام پرندوں میں شتر مرغ کا انڈا سب سے بڑا اور وزنی ہوتا
ہے
//////////////
قس تۆگىقۇش در اویغوری
///////////////
Common ostrich
From Wikipedia, the free encyclopedia
South African ostrich male (left) and females (S. camelus australis)
|
|||||
Kingdom:
|
|||||
Phylum:
|
|||||
Class:
|
|||||
Order:
|
|||||
Family:
|
|||||
Genus:
|
|||||
Species:
|
S. camelus
|
||||
Struthio camelus distribution map
|
The ostrich or common
ostrich (Struthio camelus) is either one or two species of large flightless birds native to Africa, the only living member(s) of the genus Struthio, which is in the ratite family. In 2014, the Somali ostrich (Struthio molybdophanes) was
recognized as a distinct species.[2][3]
The
common ostrich shares the order Struthioniformes with the kiwis, emus, rheas, and cassowaries. However, phylogenetic studies have shown that it is the
sister group to all other members of Palaeognathae and thus the flighted tinamous are the sister group to the
extinct moa.[4][5] It is distinctive in its appearance,
with a long neck and legs, and can run at up to about 70 km/h
(19 m/s; 43 mph),[6] the fastest land speed of any bird.[7] The common ostrich is the largest living species of bird and lays
the largest eggs of any living bird (extinct elephant birds of Madagascar and the giant moa of New Zealand laid larger eggs).
The
common ostrich's diet consists mainly of plant matter, though it also
eats invertebrates. It lives in nomadic
groups of 5 to 50 birds. When threatened, the ostrich will either hide itself
by lying flat against the ground, or run away. If cornered, it can attack with
a kick of its powerful legs. Mating patterns differ by geographical region, but
territorial males fight for a harem of two to seven females.
The
common ostrich is farmed around the world,
particularly for its feathers, which are decorative and are also used as feather dusters. Its skin is used for leather products and its meat is marketed
commercially, with its leanness a common marketing point.[6]