۱۳۹۶ آبان ۱۰, چهارشنبه

مداخل مخزن الادویه عقیلی خراسانی (هفتادم) 5

نعنع
بفتح دو نون و سکون دو عین مهمله و آن را نعناع نیز و بیونانی مشی و بفارسی هزارپا و بشیرازی راقوته نامند
ماهیت آن
نباتی است معروف بری و بستانی می باشد برک بری آن خشن تر و کوچکتر و بستانی نازکتر و نرم تر و بهترین آن تازۀ املس بستانی آنست
طبیعت آن
در آخر دوم کرم و خشک و با رطوبت فضلیه
افعال و خواص آن
در جمیع افعال قویتر از پودنه و با قوت مسخنه و مفرح و مقوی دل و مرقق خون غلیظ و محلل مواد بارده اعضاء الراس طلای آن بر پیشانی خصوص با ارد جو جهت درد سربارد و سعوط یک دانک عصارۀ آن با روغن کل سرخ تا سه دفعه جهت خنازیری که در کردن بهم رسد بغایت مؤثر و قطور آن با ماء العسل جهت درد کوش و مالیدن آن بر زبان رافع خشونت آن و خائیدن آن رافع درد دندان اعضاء الصدر و الغذاء و النفض آشامیدن عصارۀ آن قاطع نزف الدم و نفث الدم و جهت درد سینه و پهلو و نضج رطوبات قصبۀ رئه و سینه و تنقیۀ آن و چون با پرسیاوشان بجوشانند و بیاشامند جهت وجع فواد و خفقان معدی و تقویت معده و ماسکه و هاضمه و فم معده و تحلیل ریاح معده و آروغ و رفع قولنج ریحی و کشندۀ اقسام کرم شکم و با سرکه قاطع نزف الدم و آشامیدن دو سه شاخ آن با آب انار ترش مسکن فواق و غثیان و قئ و هیضه و مشهی و مسکن خفقان معدی و وجع الفواد و درد معده و چون با قدری عود و یا مصطکی بخایند فواق و خفقان را زائل کند و مقوی دل و مفرح و یرقان را مفید و تقویت باه بخشد و با حب الرمان نیز جهت هیضه و چون دو سه شاخ آن را در شیر بمالند مانع انجماد آنست و با سرکه و ترشیها رافع ضرر آنها است باعصاب و بدستور با لبنیات و لهذا در سکنجبینات و آب دوغ داخل می نمایند و با پنیر نیز می خورند و ضماد آن مسخن و مقوی معده و اشتها و با آرد جو جهت ادرار فرمودن شیر منجمد در پستان و بتنهائی جهت بواسیر و با مویز جهت ورم انثیین و درد آن و حمول آن قبل از جماع مانع حمل المضار مولد ریاح و اکثار آن مولد حکه در کلو مصلح آن کرفس بدل آن پودنۀ بحری مقدار شربت آن تا دو مثقال السموم ضماد آن با نمک جهت رفع سمیت سک دیوانه کزیده و ممضوغ آن جهت عقرب کزیده الاورام و البثور ضماد آن با آرد جو جهت اخراجات و نضج دمامیل و شراب و عرق آن در قرابادین کبیر ذکر یافت و سکنجبین آن نیز
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
نعنع. [ ن َ ن َ / ن ُ ن ُ ] (ع اِ) پودینه . (منتهی الارب ). نعناع . پودنه . (دهار). پودینه  باغی . (از بحر الجواهر). رجوع به نعنا و نعناع شود :
می نهم از شاخ ترخان زلف بر روی پنیر
می کشم از برگ نعنع وسمه بر ابروی نان .
بسحاق .
//////////
نعنا. [ ن َ ] (از ع ،اِ) نوعی از پودنه باشد و اصل آن نعناع است در عربی و پارسیان «ع » آخر را حذف کرده نعنا می گویند ۞ . (برهان قاطع). گیاهی معطر و ماکول از جنس پودنه که پذور نیز گویند. (ناظم الاطباء). پودینه . باغی . فودنج بستانی . فوتنج بستانی . پودنه .پونه . حثرما. (یادداشت مولف ). رجوع به نعنع شود.
////////////
نعنع‌
بیونانی مشی خوانند و هزارمام گویند و بشیرازی راقوته گویند و نیکوترین آن بستانی تازه بود و نیکوترین خشک وی آن بود که در سایه خشک کرده باشند و طبیعت وی معتدل بود در وی رطوبتی فضلی بود و گویند گرم و خشک بود در دویم و گویند گرم در سیم و خشک بود در اول و در وی قوت مسخن و قابض و مانع بود و وی لطیف‌ترین بُقُول خوردنی بود و دیسقوریدوس گوید عصاره وی چون با سرکه بیاشامند قطع نفث دم بکند و کرم دراز بکشد و محرک شهوت جماع بود و چون با آب انار ترش دو شاخ یا سه شاخ بیاشامند فواق و غشی و هیضه ساکن کند و با سویق ضماد کردن بر دمامیل بگدازاند و اگر بر پیشانی نهند با پوست جو صداع را زایل کند و اگر بر پستانی که شیر آن بسته بود ضماد کنند ورم آن ساکن گرداند و چون با نمک ضماد کنند بر گزندگی سگ دیوانه مفید بود و چون بر زبان مالند خشونت زبان را زایل کند و چون زن بخود برگیرد پیش از مجامعت منع آبستنی کند و اگر دو شاخ از وی در شیر بمالند و رها کنند شیر را نگاهدارد از خرابی و وی بغایت معده را نیکو بود و شریف گوید چون بخایند درد دندان را نافع بود و چون بر موضع گزیدگی عقرب مالند عظیم مفید بود و چون سعوط کنند صاحب خنازیر که طاهر بود بر گردن وی سه نوبت و هر نوبت دانکی از عصاره ورق وی با روغن مفید بود و صاحب بواسیر را عظیم نیکو بود بورق وی ضماد کردن و گویند بغایت مفید معده بود خوردن و ضماد کردن و درد معده زایل کند و قوت وی دهد و اشتها آورد و مسخن معده بود و درد قطع کند که از بلغم و خون بود و ضعف فم معده بود و چون با قدری عود یا مصطلی بخایند فواق و خفقان زایل کند و مقوی دل و مفرح آن بود و یرقان را دفع کند و بسیار خوردن آن حکه در حلق پیدا کند و گویند مولد ریاح و مضر بود به سفل و مصلح وی کرفس بود و بدل وی پودنه جوئی بود
______________________________
بیرونی در صیدنه می‌نویسد: بلغت رومی نعنع را اوداسمون و بپارسی پودنه گویند
لاتین‌MENTHA SATIVA فرانسه‌MENTHE انگلیسی‌SPEARMINT
اختیارات بدیعی، ص: 437
/////////////
نعنا[۱] یا نعناع، پونه، پودنه (نام علمی: Mentha) گیاهی است از رده دولپه‌ای‌های پیوسته گلبرگ که سردسته تیره نعناعیان و از سبزی‌های خوراکی است. این گیاه تمام اسانس‌ها و خواص پونه را دارد؛ ولی برگ‌هایش کرک کم‌تری دارند و بریدگی‌های کنار برگ‌های آن بیش‌تر از پونه و اسانس آن نیز ملایم‌تر است. نعناع گیاهی است علفی و پایا. ساقه‌های آن دونوع خزنده و زیر زمینی می‌باشند. از میان ریشه‌ها، یک شاخه قائم و برگدار کوچک خارج می‌شود که برگ‌های آن متقابل، بیضوی، نوک تیز، دندانه دار و کمی پوشیده از کرک بوده و از تمامی قسمت‌های آن بوی معطر و مطبوعی استشمام می‌شود. ساقه این گیاه چهارگوش و به رنگ قرمز مایل به بنفش یا مایل به ارغوانی است. گل‌های آن در ماه‌های مرداد و شهریور ظاهر می‌گردند. رنگ گلی یا ارغوانی مایل به بنفش دارند و به تعداد زیاد در مجاور یکدیگر به نحوی مجتمع می‌رویند.[۲]
نعنا گیاهی است با ریشه هوایی و ساقه‌های مستقیم و چهارگوش، و برگ‌های آن به طول ۳ تا ۵ سانتی‌متر، متقابل، نیزه‌ای یا دوکی است، حاشیه آن دارای بریدگی‌های عمیقی است، بریدگی‌های کناره آن نوک تیز است. کرک برگ‌های نعنا کم است. نعنا سبز معمولاً در سرتاسر جهان کشت می‌شود. این گیاه در نواحی شمال ایران و اطراف تهران به حالت وحشی و پرورشی می‌روید.[۳][۴]
نعنای قرمز گونه‌ای از نعنا است که در لبه رودخانه‌ها و در جریان آب‌های ملایم و کم‌عمق می‌روید و چون برگ‌هایش قرمزرنگند به این نام خوانده می‌شود.
نعناع تنگ طه گونه ای نعناع که بیشتر در روستای تنگ طه داراب کشت می شود . برگها بیضوی شکل بوده و کرک کمی دارند و از خصوصیات آن بوی خوش تند آن پس از خشک شدن می باشد که معمولا در نعناع معمولی پس از خشک شدن کمی بوی نعناع از بین می رود اما در نعناع تنگ طه این بو حفظ می گردد و همچنین رنگ برگها هم با خشک نمودن سبز می ماند و سیاه نمی شود .
////////////
قس نعنع، نعناع در عربی:
النَّـعْنَاع أو النَّـعْنَع أو النُّـعْنُع (الاسم العلمي: Mentha) هو جنس من النباتات يتبع الفصيلة الشفوية من رتبة الشفويات. ويضم ما بين 42 نوعاً مقبولاً وعشرات الأنواع غير المؤكدة.[3]
///////////
قس نانه در آذری:
نانه (اینگیلیسجه: Mentha، (فارسجا:نعنا)، (تورکجه:Nanə)، (عربجه:نعناع)، (آنادوْلو تۆرکجه‌سی‌جه:Nane)، (فرانسه‌جه:Minzen)، (آلمانجا:Minzen)) بیر نؤع بیتکی.
Nanə (lat. Mentha) - dalamazkimilər fəsiləsinə aid bitki cinsi.
Dünyada 25-30 qədər növü olan, sağlamlıq baxımından son dərəcə faydalı, xoş qoxulu bir bitkidir. Daha çox nəmli yerləri sevir.
/////////
قس نعناع در عبری:
נַעְנַע (גם נַעֲנָה; בערביתنعناع, נַעְנַע, נַעְנַאעשם מדעיMentha) הוא סוג במשפחת השפתניים, הכולל 30 מינים שונים, מתוכם ארבעה הגדלים בר בישראל. הנענע היא צמח רב-שנתי הפורח בחודשים יוני-אוקטובר. ישנם מינים עם עלים חלקים ואחרים שעליהם מכוסים שערות. הצמח מתרבה גם באמצעות רבייה וגטטיבית, על ידי שלוחות על-קרקעיות ותת-קרקעיות.
בישראל נוהגים לכנות את המין נענע חריפה (peppermint) בשם מנטה (או בתעתיק המדויק מנתה, לעתים רחוקות יותר), ואילו השם נענע מציין לרוב את המינים הנפוצים בעלי הטעם העדין יותר. טעמה של המנתה עז יותר מזה של הנענע, בשל אחוז המנתול הגבוה יחסית המגביר את חריפותה. נענע יבשה עשירה מאד במגנזיום.
//////////
قس پوژان در کردی:
Pûjantihtavikmîntaviknane (latînî: mentha) komeke riwekan ji malbata lamiaceae ye. 20-30 cureyên pûjanê hene ku gelek ji wan li Kurdistanê jî digihên. Pûjan yek ji biharbêhnên sereke yên pêjgeha kurd e.
////////
قس یالپیز در ازبکی:
Yalpiz — labguldoshlar oilasiga mansub koʻp yillik oʻtsimon oʻsimliklar turkumidorivor va efirmoyli oʻsimlik. Shim. yarim sharning iliq iqlimli mintaqalarida 20—25 turi tarqalgan. Yevropa mamlakatlari, AQSHUkrainaBelorussiya va Shimoliy Kavkazda Ya.ning taxir (achchiq) Ya. va jingalak Ya., XitoyHindiston
///////////
قس بوتنک در ازبکی:
Бөтнек — ирен чәчәклеләр гаиләлегенә кергән куе яфраклы, вак кына алсу чәчәкле, хуш исле күпьеллык үлән; медицинапарфюмерия, кондитер товарлары хәзерләгәндә һәм аш тәмләткеч сыйфатында кулланыла.
//////////
قس پودینه در تاجیکی:
Пудина (лотинӣMentha), ҳулба, растаниест бисёрсола. То 150 см қад мекашад. Баргаш дарозрӯяи байзашакл, дандонадор. Хӯшагулаш саракмонанд, одатан, дар нӯги появу шохаҳои паҳлуӣ ҷойгир аст. Гулаш майда, гулобии нофармон ё сурхи нофармон, қифшакл ё зангӯламонанд; тобистону тирамоҳ мешукуфад. Пудина дар марғзор, алафзор, лаби чашма, ҷӯю канал, соҳили дарё ва кӯлу обанборҳо мерӯяд.
/////////////
قس نانه در ترکی استانبولی:
Naneballıbabagiller (Lamiaceae) familyasının Mentha cinsini oluşturan bütün Dünya'da görülebilen 25-30 türünortak adı. Genellikle temmuz ve ağustos ayları arasında açarlar.
//////////
Mentha (also known as mint, from Greek míntha,[2] Linear B mi-ta)[3] is a genus of plants in the family Lamiaceae (mint family).[4] It is estimated that 13 to 18 species exist, and the exact distinction between species is still unclear.[5] Hybridization between some of the species occurs naturally. Many other hybrids, as well as numerous cultivars, are known.
The genus has a subcosmopolitan distribution across Europe, Africa, Asia, Australia, and North America.[6]
Mints are aromatic, almost exclusively perennial, rarely annual herbs. They have wide-spreading underground and overground stolons[7] and erect, square,[8] branched stems. The leaves are arranged in opposite pairs, from oblong to lanceolate, often downy, and with a serrated margin. Leaf colors range from dark green and gray-green to purple, blue, and sometimes pale yellow.[6] The flowers are white to purple and produced in false whorls called verticillasters. The corolla is two-lipped with four subequal lobes, the upper lobe usually the largest. The fruit is a nutlet, containing one to four seeds.
While the species that make up the Mentha genus are widely distributed and can be found in many environments, most grow best in wet environments and moist soils. Mints will grow 10–120 cm tall and can spread over an indeterminate area. Due to their tendency to spread unchecked, some mints are considered invasive.[9]
&&&&&&&
نغر
بفتح نون و غین و راء مهمله
ماهیت آن
اسم جنس عصفور است و نزد بعضی مخصوص بکنجشک سیاه کوچکی است که دنبالۀ آن کوتاه و دایم الحرکت و کثیر الصوت است و بعربی آن را بوتمرون و ابو الملیح و بفارسی چکاوک و بهندی مموله و در تنکابن حجر نامند
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
قدید نمک سود آن جهت اسهال و غیر نمک سود آن جهت عسر البول و تفتیت سنک کرده و مثانه بغایت نافع است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
نغر. [ ن ُ غ َ ] (ع اِ) مرغی است ماننده به بنجشک که نوکی سرخ دارد، و مردم مدینه آن را بلبل نامند. (یادداشت مولف از بحر الجواهر). اسم جنس عصفوراست و نزد بعضی مخصوص گنجشکی است سیاه لون و بسیار کوچک و دنباله  او بسیار کوتاه و دایم الحرکة و کثیرالصوت . در تنکابن ججیز نامند. گرم و خشک و نمکسود قدید او جهت اسهال و غیر نمکسود جهت عسر البول و سنگ گرده و مثانه به غایت نافع است . (از تحفه  حکیم مومن ).گویند پرنده ای است چون گنجشک با منقاری سرخ رنگ ، تصغیر آن نُغَیر است . (از اقرب الموارد). ج ، نِغران . || بلبل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (متن اللغة). || بچگان گنجشگ . (از اقرب الموارد) (ازمتن اللغة). واحد آن نُغَرَة. || بچه های حوامل چون بانگ کنند. (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). یا آن تصحیف نُعَر است . (از متن اللغة) (اقرب الموارد از الازهری ). || نوعی از خران یا خران نر ۞ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ج ، نِغران .
////////////
سِهره دُمگاه‌زرد سرده‌ای از گنجشک‌سانان کوچک از خانواده سهرگان بومی اروپا و آفریقا و غرب آسیا هستند. معروفترین گونه این سرده قناری است.
گونه‌ها[ویرایش]
/////////////
قس نغر در عربی:
النُغَر[4] (Serinus)، [5]، هو جنس من الطيور من الطيور الجواثم في عائلة العصافير.
أنواع النغر[عدل]
الكناري الأمريكي المغرد:
إنه طائر جميل وغنائه أكثر, فإذا كنت معنيا في شراء كناري جميل وتغريده كذلك فهو المطلوب. وهو هجين محسن أوجد في أمريكا لأول مرة سنة 1930 ولذلك سمي بالأمريكي, فهو ثلثين رولر وثلث بوردر ومعدل فترة حياته عشر سنوات. ومنها ألوان عدة مثل الأصفر الصافي والمخضر والبرونزي والأبيض والبني وغيرها.
الكناري الرولر الألماني
الأكثر شهرة في غنائه المتواصل والعذب وهو مغلق منقاره. الرولر الألماني واشهره أتى من جزر الكناري قبل 500 سنة عن طريق البحارة إلى إيطاليا ومنها إلى ألمانيا وطور فيها. حساس جدا باختلاف درجة الحرارة لا يتحمل البرودة ولا الحر. ويربى لصوته وبعضها يمتاز بمنقاره المستوي. ويمكنك أن تميزه عن غيره بغنائه ومنقاره مغلق ونغمته المتواصلة التي لا ترتفع ولا تنخفض حدتها.
الكناري البلجيكي (ووترسلاجر)
صوته العذب أسر أذان الناس منذ سنين طويلة ولم يزل. غنائه رائع جدا. ليست اجتماعية على الإطلاق كباقي الكناري. لذا يجب فصلهم حتى منذ الصغر وهم أفراخ. حتى أنها لا تتجاوب مع الأنواع الأخرى في نفس المكان لكنك سوف تستمتع جدا بغنائها. وتغريده يشبه أصوات الماء عندما تسقط قطرات الماء في بركة (كلوك) لذا سمي بالووترسلاجر. أول ما عرف بلونه الأصفر لكن منذ عشرون سنة وجدت ألوانا أخرى. عيناها أسودان تلمعان ومنقارها صلب وأغلظ وأطول من غيرها.
التيمبرادو الإسباني
عرف في إسبانيا, ويعتبر الأقرب جينيا للكناري البري. غنائه يحتوي على اثني عشر نغمة مختلفة. ألوانها متعددة وتستمتع جدا في أخذ حماما منعشا. ذيلها يشبه ذيل السمكة(عريض) وأرجلها قصيرة. يعتبر الأنقى في إسبانيا حيث أنه تربى لغنائه فقط ولم يهجن لعده ألوان.سمي التيمبرادو لأن صوته يشب صوت الآلات الجرسية الشعبية في إسبانيا.
سلالة النوع
البوردر
يعتقد أنه وجد في سكوتلاند ويمتاز برأسه الكبير الدائري وجسمه الدائري أيضا. ليس لأنها تربى لونها لا تغني, بالعكس تغرد كباقي كل طيور الكناري. توجد بعدة ألوان وأكثرها شيوعا اللون الأصفر.
الجلوستر
أشهر أنواع الكناري. صغير الحجم لكن ليس صغيرا بالنسبة لغيره. وجد في إنجلترا عن طريق تزويج بوردر صغير الحجم مع الرولر المقمبر (رأسه عليه ريش مثل التاج) وأيضا النرويجي المقمبر في أول التسعينيات من القرن الماضي. يأتي بنوعين المقمبر وغير المقمبر. والجلوستر اشتهر برأسه المقمبر مثل القبعة. جناحيه ورجليه قصيرين. يجب أن ننتبه عند تزويج زوج الجلوستر. أولا يجب أن لا نزوج ذكر جلوستر وأنثى جلوستر الصفة الغالبة بهما هي اللون الأبيض حيث ربع الأفراخ تموت إما في البيض أو بعد التفقيس. ثانيا يجب أن لا نزوج ذكر جلوستر مقمبر مع أنثى جلوستر مقمبرة. فإذا كان الذكر مقمبر يجب أن تكون الأنثى غير مقمبرة, وإذا كانت الأنثى مقمبرة يجب أن يكون الذكر غير مقمبر.
الفيفي
بعد الحرب العالمية الثانية بدأ بعض المربين البريطانيين في تكبير حجم البوردر حيث كان صغير الحجم وبعد عدة تهجينات ظهر البوردر المعروف. لكن البعض الآخر حافظ على البوردر صغير الحجم وطوروه وسمي بالفيفي لذا البعض يعتبره بالبوردر صغير الحجم. الفيفي من أصغر طيور الكناري حجما فلا يتعدى طوله 11 سم.
الباريزيان المفتّل (الباريسي)
من أهم طيور الكناري المفتّلة وكما يدل اسمه فقد طوّر في فرنسا في منتصف القرن التاسع عشر. فهو هجين بين الكناري الهولندي المفتّل مع كناري كبير الحجم مثل اللانكشير. فدمج تفتيل الريش مع الحجم الكبير. يمتاز كما الكناري المفتّل بريشه الطويل المفتول على كل جسمه. أعقد أنواع التهجين فهو يختلف كليا عن الكناري العادي والبري لكبر حجمه (أكثر من 20 سم) وريشه المعكوف حتى أن الناظر إليه يعتقد أنه من الحمام. به مشاكل جينية مثل بعضها يفقس أعمى والمعدل المرتفع لموت الأفراخ داخل البيض، وأيضا إفراز الكيراتين بكميات عالية جدا مما يجعل الأظافر طويلة ومعكوفة.
سلالة اللون
الكناري ذو العامل الأحمر(ريد فاكتر)
كما الاسم يدل عليه فهو يمتاز بلونه الأحمر. أخذ هذا اللون عن طريق تزويج أنثى كناري مع ذكر طائر السيسكين الأحمر. السيسكين يحتوي على جين مسوؤل عن اللون الأحمر وبالتالي سوف يعطي الكناري المهجن اللون الأحمر. ولحسن الحظ الكناري المهجن (المول) يمكنه أن يتكاثر مثله كمثل الكناري الطبيعي (غير عقيم) بعكس بعض طيور الكناري المهجنة. في البراري تأكل الطيور كل ما تريد فإذا كانت طيور السيسكين أخذت الصبغة الحمراء من الغذاء فيجب أن نوفر للكناري ذو العامل الأحمر الطعام الذي يحتوي على الصبغة الحمراء مثل الكاروتينويد. إذا لم يتوفر يمكن شراء صبغة صناعية تخلط مع الغذاء وطيلة فترة طرح الريش يجب توفيرها حتى يبقى محافظ على لونه الأحمر.
الستافورد
انظر أيضا[عدل]
المراجع[عدل]
1.     ^ تعدى إلى الأعلى ل:أ ب ت مذكور في : نظام معلومات تصنيفية متكاملة — وصلة : ITIS TSN — تاريخ الاطلاع: 19 سبتمبر 2013 — العنوان : Integrated Taxonomic Information System — تاريخ النشر: 2007
2.     ^ تعدى إلى الأعلى ل:أ ب ت مذكور في : آي.أو.سي قائمة طيور العالم الإصدار 6.3 — وصلة : ITIS TSN — العنوان : IOC World Bird List. Version 6.3 — https://dx.doi.org/10.14344/IOC.ML.6.3
3.     ^   تعديل قيمة خاصية معرف موسوعة الحياة (P830) في ويكي بيانات"معرف Serinus في موسوعة الحياة"eol.org. اطلع عليه بتاريخ 24 أكتوبر 2017.
4.     ^ قاموس المورد الحديث لمنير البعلبكي ود.رمزي البعلبكي دار العلم للملايين لبنان طبعة 2013 ص 1057
5.     ^ معجم الحيوان للفريق أمين المعلوف دار الرائد العربي بيروت لبنان الطبعة الثالثة 1985 ص 223
////////////
قس سرینوس در آذری:
Serinus (lat. Serinus) - fringillidae fəsiləsinə aid quş cinsi.
////////////
قس واپاسوامپگو در سواحلی:
Wapasuambegu ni ndege wadogo wa jenasi Crithagra katika familia FringillidaeSpishi nyingine za Crithagraambazo zina rangi njano na/au nyekundu huitwa chiriku. Wapasuambegu wana rangi ya kahawa, kijivu na nyeupe na pengine njano kidogo na wana michirizi myeusi. Hawa ni ndege wa maeneo yenye miti. Hula mbegu lakini hulisha makinda yao wadudu. Hujenga tago lao kwa manyasi, nyuzinyuzi na pengine vigoga na kuvumwani katika panda ya mti. Jike huyataga mayai 2-5.
/////////////
قس سرینوس در ترکی استانبولی:
Serinusispinozgiller (Fringillidae) familyasından bir kuş cinsi.
//////////
Serinus
From Wikipedia, the free encyclopedia
"Serin" redirects here. For other topics, see Serin (disambiguation).
Serinus
Girlitz Serinus serinus.jpg
Male European serin Serinus serinus
Kingdom:
Phylum:
Class:
Order:
Family:
Subfamily:
Genus:
Serinus
Koch, 1816
Species
See text.
Serinus is a genus of small birds in the finch family Fringillidae found in Europe and Africa. The birds usually have some yellow in their plumage. The genus was introduced in 1816 by the German naturalist Carl Ludwig Koch.[1][2] The genus name is New Latin for "canary-yellow".[3]
A large number of species were at one time assigned to the genus but it became clear from phylogenetic studies of mitochondrial and nuclear DNA sequences that the genus was polyphyletic.[4][5][6] This was confirmed by Dario Zuccon and coworkers in a comprehensive study of the finch family published in 2012. The authors suggested splitting the genus into two monophyleticclades, a proposal that was accepted by the International Ornithologists' Union. The genus Serinuswas restricted to the European serin and seven other species while a larger monophyletic clade from Africa and Arabia was assigned to the resurrected genus Crithagra.[7][8]
The genus contains eight species:[8]
·         Red-fronted serinSerinus pusillus
·         European serinSerinus serinus
·         Syrian serinSerinus syriacus
·         Atlantic canarySerinus canaria
·         Cape canarySerinus canicollis
·         Yellow-crowned canarySerinus flavivertex
·         Ethiopian siskinSerinus nigriceps
·         Black-headed canarySerinus alario
References[edit]
1.     Jump up^ Koch, Carl Ludwig (1816). System der baierischen Zoologie, Volume 1 (in German). Nürnberg. p. 228.
2.     Jump up^ Paynter, Raymond A. Jnr., ed. (1968). Check-list of birds of the world, Volume 14. Cambridge, Massachusetts: Museum of Comparative Zoology. p. 208.
3.     Jump up^ Jobling, James A. (2010). The Helm Dictionary of Scientific Bird Names. London, United Kingdom: Christopher Helm. p. 354. ISBN 978-1-4081-2501-4.
4.     Jump up^ Arnaiz-Villena, A.; Alvarez-Tejado, M.; Ruiz-del-Valle, V.; García-de-la-Torre, C.; Varela, P.; Recio, M.; Ferre, S.; Martinez-Laso, J. (1999). "Rapid Radiation of Canaries (Genus Serinus)" (PDF). Molecular Biology and Evolution. 16 (1): 2–11. doi:10.1093/oxfordjournals.molbev.a026034.
5.     Jump up^ Ryan, P.G.; Wright, D.; Oatley, G.; Wakeling, J.; Cohen, C.; Nowell, T.L.; Bowie, R.C.K.; Ward, V.; Crowe, T.M. (2004). "Systematics of Serinus canaries and the status of Cape and Yellow-crowned Canaries inferred from mtDNA and morphology". Ostrich. 75 (4): 288–294. doi:10.2989/00306520409485457.
6.     Jump up^ Nguembock, B.; Fjeldså, J.; Couloux, A.; Pasquet, E. (2009). "Molecular phylogeny of Carduelinae (Aves, Passeriformes, Fringillidae) proves polyphyletic origin of the genera Serinus and Carduelis and suggests redefined generic limits". Molecular Phylogenetics and Evolution. 51 (2): 169–181. PMID 19027082doi:10.1016/j.ympev.2008.10.022.
7.     Jump up^ Zuccon, Dario; Prŷs-Jones, Robert; Rasmussen, Pamela C.; Ericson, Per G.P. (2012). "The phylogenetic relationships and generic limits of finches (Fringillidae)" (PDF). Molecular Phylogenetics and Evolution. 62 (2): 581–596. PMID 22023825doi:10.1016/j.ympev.2011.10.002.
8.     Jump up to:a b Gill, Frank; Donsker, David (eds.). "Finches, euphonias". World Bird List Version 5.2. International Ornithologists' Union. Retrieved 5 June 2015.
&&&&&&&
نفط
بکسر نون و سکون فا و طاء مهمله
ماهیت آن
رطوبتی است دهنی حاد الرائحه که از بعضی زمینها مانند زفت و قیر می جوشد و از اقصی عراق خیزد و دو نوع می باشد سفید و سیاه سفید آن بهتر و الطف و بسبب لطافت زود مستحیل بهوا می کردد و نقاشان قدری از آن را داخل روغن کمان برای ترقیق و تلطیف ممزوج نموده بر نقشها می مالند و سیاه آن بان لطافت نیست و بتقطیر سفید می کردد و آن را مغشوش بروغن خزامیان می نمایند و فرق آنست که نفط متصاعد می کردد بخلاف آن و از توابع مصر از کنار دریا نوعی نفط می آورند و آن را زیت الجبل می نامند
طبیعت آن
تا چهارم کرم و خشک
افعال و خواص آن
اقوی از اکثر روغنها و مفتح و سریع النفوذ و کدازندۀ صلابات و تریاق جمیع امراض بارده شربا و ضمادا اعضاء الراس و العصب و الغذاء و النفض طلاء آن جهت فالج و لقوه و رعشه و کزاز و خدر و استرخا و اکثر امراض و اوجاع باردۀ رطبه و تحلیل ریاح و اوجاع مفاصل و امثال اینها مفید و اکتحال آن جهت نزول آب در چشم و بیاض قطور آن جهت کری و ریاح کوش و آشامیدن آن جهت سرفۀ کهنۀ بارد و بهر و ربو و ضیق النفس و نفث الدم و بواسیر و تفتیت حصاه و اخراج کرم معده و مقعده و تحلیل ریاح احشا و مغص و حرقه البول و فرزجه و بخور آن جهت سردی رحم و اختناق آن مفید و طلای سفید آن رافع کری حیوانات مضر محرورین و مصدع مصلح آن خشخاش و سرکه و مضر رئه و مصلح آن کثیرا مقدار شربت از سفید آن دو دانک تا نیم مثقال و از سیاه آن تا یک مثقال بدل آن بوزن آن میعه و بعضی قطران کفته اند و زفت رطب نیز السموم خوردن سفید و سیاه آن دافع سموم قوی الاثر است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
نفط. [ ن ِ / ن َ ] ۞ (معرب ، اِ) معرب نفت است . (غیاث اللغات ). نفت . رجوع به نفت شود. || گاهی مجازاً باروت را نیز گویند. (غیاث اللغات ).
////////////
نفت . [ ن َ ] (اِ) در اوستا: نپته ۞ (تر. نمناک )،هندی باستان : نبه ۞ ، نبهته ۞ (شکافتن ، ترکیدن )، هوبشمان گوید: اسم مفعول از ریشه  نبه ۞ در اوستا نبد ۞ آمده ، که نظایر متعدد دارد. اسم مفعول مختوم به ته ۞ ، نپته ۞ است . (قیاس شود با بسته ۞ = سانسکریت بدهه ۞ و غیره ) . دلیلی نیست که آن را از ریشه  نپه ۞ بدانیم . آیا این کلمه هند و ژرمنی (هند و اروپائی ) است ؟ ارمنی : نوت ۞ (قیر. نفت )، یونانی : نپثه ۞ ، در اوراق مانوی (پهلوی ): نفت ۞ (قیر. نفت )، لاتینی : نفته ۞ . از سوی دیگر مولف «معجمات عربیه - سامی » نویسد «نفط، اصل آن اکدی است بصورت فعلی نباطو (به فتح اول و دوم و ضم چهارم ) به معنی درخشید، روشن کرد، تابید، طلوع کرد، آغاز کرد؛ و از آن نبطو (به کسراول و ضم سوم ) آمده به معنی نور؛ و نمبطو (به فتح اول و سوم و ضم چهارم ) به معنی روشنائی ، درخشندگی ؛ و نباطش (به فتح اول و کسر چهارم ) به معنی با درخشندگی ، آشکارا؛ و از آن است کلمه  نبطو (به فتح اول و ضم سوم ) به معنی نفط، و شکی نیست که سبب اطلاق این اسم بر آن ، آن است که یکی از خواص «نفط» نبوط آن است یعنی خروج از جوف زمین و چون آن را بسوزانند درخشندگی گیرد، پس آن را به معنی نابط، خارج ، لامع، مشرق گرفتند.بنابراین ، سریانی ، لغت اصلی این کلمه نیست بلکه اکدی اصل آن است و از این به تمام زبانهای دیگر رفته است و غرابتی هم ندارد، زیرا عراق (یا بلاد اکد، بابل ، آشور) از قدیمترین ازمنه منبع نفط بود چنانکه اکنون هم هست ، و نفط فقط در عصر ما کشف نشده بلکه وجود آن همواره در عراق شناخته بوده است ، زیرا به صورت دریاچه هائی بر سطح زمین نبعان دارد و در شب می درخشد و نورآن از دور پیداست ؛ و فعل «نَفَطَ» در عربی به معنی پراکنده شد و خارج شد، آمده و مبدل آن در «نَبَطَ» است به معنی بیرون آمد آب و خارج شد. (حاشیه  برهان قاطع چ دکتر معین ص 2155). مایع قابل احتراق معدنی . (ناظم الاطباء). رجوع به شرکت ملی نفت شود :
بیاگند چرمش به زهر و به نفت
سوی اژدها روی بنهاد تفت .
فردوسی .
///////////
&&&&&&&
نفل
بفتح نون و فا و لام
ماهیت آن
کویند نبات بارزد است شبیه برطبه بیخار مائل بسرخی و بنفشی و در بو شبیه بشکوفۀ بید و شاخهای آن کرهدار مانند خارخسک و در عربستان کثیر الوجود
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
آشامیدن تخم و کل آن رافع سپرز و مدر بول و کل آن اقوی و طبیخ آن در افعال ضعیف تر است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
نفله
اشاره
نفله و نفل گیاهی است که در کتب طب سنتی با نام «ذرق»، «نفله» و «حندقوق» بستانی آمده است. در بعضی مناطق ایران «شبدر معطر» و در مازندران «شرویت» گفته می‌شود. به فرانسوی‌Melilot وMelilot officinal وMelilot des champs و به انگلیسی‌Sweet clover وMelilot trifoil وField melilot نامند. گیاهی است از خانواده‌Leguminosae تیره فرعی‌Papilionaceae ، نام علمی آن‌Melilotus officinalis Lam . که به انگلیسی‌Yellow sweet clover گویند و مترادف آن‌Melilotus arvensis Wall . می‌باشد.
توضیح: در کتب قدیم فارسی لغت مذرّق به معنای کسی که ذرق مخلوط با سرمه را برای اکتحال چشم مصرف می‌نماید، آورده شده است.
مشخصات
گیاهی است دوساله و چندساله به ارتفاع تا 80 سانتی‌متر که در مراتع به سبب بلندی در بین سایر گیاهان از دور با گلهای زرد مشخص است. برگهای آن مرکب از 3 برگچه که هر برگچه کوچک، بیضی، دندانه‌دار و نوک‌تیز است و مرکز سه برگچه با دمبرگی به ساقه وصل می‌شود. گلهای آن زرد و بسیار معطر می‌باشد. میوه آن به شکل غلاف بی‌کرک به رنگ نخودی مایل به سبز است که در آن دانه‌ها قرار دارند. غلاف میوه در بعضی ارقام کمی هلالی است و در بعضی ارقام قوس آن کمتر است و هلالی
معارف گیاهی، ج‌3، ص: 69
نفله 1. گل 2. میوه
نیست. این گیاه در مراتع و در جنگلها و در خرمنها زیاد دیده می‌شود.
سرشاخه‌های گلدار آن در آغاز برداشت محتوی ماده‌ای است به نام کومارین 134] که آنها را با آب مخلوط کرده جوشانده و تقطیر می‌کنند و اسانس آن را می‌گیرند، عطر خیلی دلپذیری دارد که بوی آن شبیه علف تازه بریده و چیده شده است و به علت همین عطر است که توصیه می‌شود در مراتع مخلوط با سایر علوفه کاشته شود، ما دام که این گیاه جوان است علوفه خوبی برای گوسفند است، ولی پس از چندی شاخه و ساقه‌های آن سفت می‌شود و دیگر از نظر علوفه مورد توجه نیست و به علاوه در تخمهای آن ماده‌ای است که برای اسبها مسموم‌کننده می‌باشد، ولی چون گیاه دوساله است برای تثبیت شیبهای مراتع و جلوگیری از فرسایش نافع می‌باشد و به علاوه گلهای آن برای زنبور عسل مفید است.
این گیاه در مناطق شمال ایران در مازندران، لاهیجان، اطراف گیلان، اسپیلی و عمارلو و در اطراف تهران، پل جاجرود، آبگرم، قلهک و در اطراف تبریز،
معارف گیاهی، ج‌3، ص: 70
بلوچستان و مشهد در فریمان به‌طور خودرو دیده شده است. برای تکثیر آن از کاشت بذر آن استفاده می‌شود. چون دانه‌ها خیلی سخت است، 15- 10 ساعت آن را در آب جاری خیس می‌کنند تا متورم شود سپس آن را باد داده که رطوبت آن برود و می‌کارند.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی عصاره سرشاخه‌های گلدار و برگ این گیاه دارای حدود 9/ 0 درصد ماده کومارین است و در حدود 2/ 0 درصد نیز هایدروکومارین 135] دارد و به علاوه مواد فلاوون 136] نیز در آن یافت می‌شود. از گلهای خشک آن در حدود 12/ 0 درصد اسانسی با بوی مطبوع به‌دست می‌آید. در دانه‌های نفله در حدود 8 درصد مواد چرب و مقدار جزئی نیز کومارین وجود دارد. در سرشاخه گلدار آن وجود ملیلوتیک اسید[137] تأیید شده است. کومارین ماده سفید متبلوری است با بوی شبیه وانیل، فرمول خام آن‌C 9 H 6 O 2 است که در عطرسازی مصرف دارد و به‌طور طبیعی از گیاهان گرفته می‌شود و در صنعت نیز به‌طور مصنوعی ساخته می‌شود.
خواص- کاربرد
برگها و ساقه‌های گیاه را در روغن زیتون می‌جوشانند و برای پیشگیری از عوارض وخیم گزیدگی مار آبی روی موضع می‌مالند. از دم‌کرده 50 گرم سرشاخه گلدار و برگ گیاه خشک در هزار گرم آب جوش برای شست‌وشوی چشم و رفع ورم پلک چشم به‌طور کمپرس و شست‌وشو استفاده می‌شود. اگر از این دم‌کرده روزی 3- 2 فنجان خورده شود برای نرم کردن سینه و رفع بی‌خوابی مؤثر است. ضمنا مدر می‌باشد و دردهای عصبی، سردردهای یک‌طرفه یا میگرن و دردهای روماتیسمی را تسکین می‌دهد. اسراف آن یا مداومت در مصرف ممکن است در بعضی اشخاص ایجاد سردرد و سرگیجه و آشفتگی و تهوع نماید. لذا مصرف داخلی آن باید با
معارف گیاهی، ج‌3، ص: 71
احتیاط و زیر نظر پزشک انجام گیرد. این گیاه برای گوسفند علوفه خوبی است ولی خوردن دانه‌های آن در اسب مسمومیت ایجاد می‌کند.
حندقوق بری
اشاره
در کتب سنتی با نامهای «حندقوق بری»، «حباقا»، «دیواسپست صحرایی» و «ینجه کوهی» آمده است. در شیراز آن را «اندقوقو» گویند. گیاهی است از خانواده‌Leguminosae به فرانسوی شبدر وحشی یاTrefle sauvage گفته می‌شود، نام علمی آن‌Trigonella coerulescens (MB .) Halacsy و مترادف آن‌T .azurea C .A .Mey . می‌باشد.
چون این گیاه نیز برای اکتحال در بیماری‌های چشم مصرف می‌شود، در بعضی از مدارک آن را ذرق نیز گفته‌اند [نفیسی و دهخدا].
مشخصات
گیاهی است یکساله خیلی کوتاه، کمی پوشیده از کرک مخملی. برگهای بالای ساقه بیضی دندانه‌دار با دمبرگ دراز (3- 2 برابر برگ) گلها آبی یا بنفش. غلاف میوه تخم‌مرغی کمی دراز باریک متورم و کمی خمیده است. این گیاه در ایران در شمال و در آذربایجان در خوی و در منطقه راه‌آهن صوفیان دیده می‌شود.
خواص- کاربرد
از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی گرم و خشک است و معتقدند که عصاره آن برای اکتحال بیماری‌های چشم و التیام جراحت آن مفید است. خوردن عصاره آن با آب انگور برای نوعی استسقا، که آب در پا جمع می‌شود، یرقان و دل‌پیچه نافع است. ضد سم است، ملین و اشتهاآور می‌باشد. روغن گیاه برای درد مفاصل و بیضه‌ها مفید است، خوردن تخم آن موجب تقویت نیروی جنسی است. مقدار خوراک از تخم آن تا 12 گرم است.
معارف گیاهی، ج‌3، ص: 72
////////////
///////////
//////////
//////////
حندقوق . [ ح َ / ح ِ دَ ] (ع اِ) حَندَقوقی ̍. حَندَقَوقی ̍. نباتی است که آنرا ذرق گویند. (منتهی الارب ). این کلمه نبطی معرب است و بعربی ذُرَق گویند. (اقرب الموارد). و بفارسی اسپست دشتی است . (منتهی الارب ). اندقوقو است و آن دوایی است بوستانی و صحرائی ، بوستانی آنرا بیونانی طریفلن و صحرائی آنرا بوطوس اعریوس گویندو آن نوعی از سپست باشد و بفارسی دیو اسپست خوانند.(آنندراج ) (برهان ). || مرد دراز مضطرب و احمق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
//////////////
یونجه زرد، اکلیل الملک (نام علمی: Melilotus) نام یک سرده از تیره باقلاییان است.
گونه‌ها[ویرایش]
یونجه بخارا Melilotus albus
یونجه زرد Melilotus officinalis
یونجه زرد هندی Melilotus indicus
Melilotus altissimus
Melilotus dentatus
Melilotus elegans
Melilotus hirsutus
Melilotus infestus
Melilotus italicus
Melilotus macrocarpus
Melilotus messanensis
Melilotus neapolitanus
Melilotus polonicus
Melilotus segetalis
Melilotus serratifolius
Melilotus speciosus
Melilotus suaveolens
Melilotus sulcatus
Melilotus tauricus
Melilotus wolgicus
منابع[ویرایش]
مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا. «Melilotus». در دانشنامه ویکی‌پدیای انگلیسی ، بازبینی‌شده در ۲۶ ژانویه ۲۰۱۵.
//////////////
قس حندقوق در عربی:
الحندقوق[1] هو جنس نباتي علفي ينتمي إلى الفصيلة البقولية أو القرنية. اسمه العلمي (باللاتينية: Melilotus). هو نبات حولي قائم ومتفرع يبلغ طوله حوالي 60 سنتيمتراً، له أوراق مركبة من ثلاث وريقات بيضوية الشكل، مستطيلة وحافتها مسننة ولها أزهار بشلك نورات عنقودية تكون محمولة على أعناق طويلة تخرج من ابط الأوراق العلوية وهذه الأزهار ذات لون أصفر،[2] لها مبيض معنق وقلم محزز، ويتم تلقيح الأزهاربواسطة الحشرات وخاصة النحل الذي ينجذب إلى رحيقها،[3] والثمرة بشكل قرن بيضوية الشكل مستديرة القمة وتحتوي الثمرة على بذرة واحدة. وله أنواع عديده منها (Melilot Indica L) الذي ينتشر في معظم البلاد العربية ويستعمل في العراق في علاجات الطب الشعبي كملين وكلبخة المعالجة الأورام. وتستخدم بذورة في علاج تبول الأطفال وتوجد أنواع من هذه النبات ذات سمية.[4]
من أنواعه الواطنة في الوطن العربي[عدل]
الوصف النباتي[عدل]
الحندقوق نبات ثنائي الحولالورقة مكونة من ثلاث وريقات مسننة الحافة بشكل كامل.
المصادر[عدل]
1.      ^ أغروفوكالحندقوق. تاريخ الولوج 20 كانون الثاني 2014.
2.      ^ شكري إبراهيم سعد، النباتات الزهرية: نشأتها وتطورها وتصنيفها، ط 8، جامعة الاسكندرية،1987، ص 189
3.      ^ د. علي سالم، الجغرافية النباتية وتصنيف النباتات، وزارة التربية، بغداد، 1988، ص 118
4.      ^ د. إبراهيم بدران، موسوعة نباتات العالم عمان. 2000، ص 154
////////////
قس حشابول در آذری:
Xəşənbül (lat. Melilotus)[1] — paxlakimilər fəsiləsinə aid bitki cinsi.[2]
//////////
قس در عبری:
דבשה (שם מדעי: Melilotus, מנוקד: דִּבְשָׁה) הוא סוג של צמחים עשבוניים בתת-משפחת הפרפרניים, מהם נפוץ במיוחד המין דבשה מחורצת.
//////////
Melilotus
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about the genus of grassland plants. For the moshav, see Mlilot.
Melilotus
Bombus lapidarius - Melilotus officinalis - Tallinn.jpg
Melilotus officinalis
Kingdom:
Clade:
Clade:
Clade:
Order:
Family:
Tribe:
Genus:
Melilotus
L.
Species
See text
Brachylobus Dulac (1867)[1]
Melilothus 
Homem. (1819)[1]
Meliloti 
Medik. (1787)[1]
Meliotus 
Steud. (1841)[1]
Sertula 
O. Ktze. (1891)[1]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/f4/Apis_mellifera_-_Melilotus_albus_-_Keila.jpg/220px-Apis_mellifera_-_Melilotus_albus_-_Keila.jpg
Melilotus albus
Melilotus, known as melilotsweet clover, and kumoniga (from the Cumans),[2] is a genus in the family Fabaceae (the same family that also includes the Trifolium clovers). Members are known as common grassland plants and as weeds of cultivated ground. Originally from Europe and Asia, it is now found worldwide.
This legume is commonly named for its sweet smell, which is due to the presence of coumarin in its tissues. Coumarin, though responsible for the sweet smell of hay and newly mowed grass, has a bitter taste, and, as such, possibly acts as a means for the plant to discourage consumption by animals.[3] Fungi (including Penicillium, Aspergillus, Fusarium, and Mucor[4]) can convert coumarin into dicoumarol, a toxic anticoagulant. Consequently, dicoumarol may be found in decaying sweet-clover, and was the cause of the so-called sweet-clover disease, recognized in cattle in the 1920s.[5] A few varieties of sweet clover have been developed with low coumarin content and are safer for forage and silage.[6]
The name sweet clover varies orthographically (sweet-cloversweetclover).
Contents
  [hide] 
·         1Uses
·         2Others
·         3Species
·         4References
Uses[edit]
Melilotus species are eaten by the larvae of some Lepidoptera species, such as those of the genus Coleophora, including C. frischella and C. trifolii.
Melilotus, often used as a green manure, can be turned into the soil to increase its nitrogen and organic matter content. It is especially valuable in heavy soils because of its deep rooting. However, it may fail if the soil is too acidic. It should be turned into the soil when 8 to 10 inches tall. Unscarifiedseed is best sown in spring when the ground is not too dry; scarified seed is better sown in late fall or even in the snow, so it will germinate before competing weeds the following spring.[7]
Others[edit]
Blue melilot (Trigonella caerulea) is not a member of the genus, despite the name.
Species[edit]
The genus Melilotus currently has nineteen recognized species:[8]
·         Melilotus albus Medik. (white sweet clover)
·         Melilotus altissimus Thuill. (tall yellow sweet clover)
·         Melilotus dentatus (Waldst. & Kit.) Pers.
·         Melilotus elegans Salzm. ex Ser.
·         Melilotus hirsutus Lipsky
·         Melilotus indicus (L.) All. (annual yellow sweet clover, Indian sweet clover)
·         Melilotus infestus Guss.
·         Melilotus italicus (L.) Lam.
·         Melilotus macrocarpus Coss. & Durieu
·         Melilotus officinalis (L.) Lam. (yellow sweet clover)
·         Melilotus polonicus (L.) Desr.
·         Melilotus segetalis (Brot.) Ser.
·         Melilotus siculus (Turra) B. D. Jacks.
·         Melilotus speciosus Durieu
·         Melilotus spicatus (Sm.) Breistr.
·         Melilotus suaveolens Ledeb.
·         Melilotus sulcatus Desf. (Mediterranean sweet clover)
·         Melilotus tauricus (M. Bieb.) Ser.
·         Melilotus wolgicus Poir. (Volga sweet clover, Russian sweet clover)
References[edit]
1.     Jump up to:a b c d e Woodgate, Katherine; Maxted, Nigel; Bennett, Sarita Jane (1996). "Genetic resources of Mediterranean pasture and forage legumes". In Bennett, Sarita Jane; Cocks, Philip Stanley. Genetic resources of Mediterranean pasture and forage legumes. Current Plant Science and Biotechnology in Agriculture. 33. Norwell, MA: Kluwer Academic Publishers. p. 203. ISBN 0-7923-5522-9.
2.     Jump up^ Bulgarian Folk Customs, Mercia MacDermott, pg 27
3.     Jump up^ "Phytochemicals.info:Coumarin". Retrieved 26 November 2011.
4.     Jump up^ Edwards WC, Burrows GE, Tyr RJ: 1984, Toxic plants of Oklahoma:clovers. Okla Vet Med Assoc 36:30-32.
5.     Jump up^ Behzad Yamini, Robert H. Poppenga, W. Emmett Braselton, Jr., and Lawrence J. Judge (1995). "Dicoumarol (moldy sweet clover) toxicosis in a group of Holstein calves". J Vet Diagn Invest. pp. 420–422. doi:10.1177/104063879500700328.
7.     Jump up^ Five Acres and Independence by M.G. Kains. 1973.
8.     Jump up^ "Species Nomenclature in GRIN". Retrieved 4 August 2010.
·         Fabaceae genera
·         Medicinal plants
·         Nitrogen-fixing crops
·         Trifolieae
·         Taxa named by Carl Linnaeus
&&&&&&&
نکاچونی
بکسر نون و فتح کاف عجمی و الف و ضم جیم فارسی و سکون واو و کسر نون و یا
ماهیت آن
صاحب خلاصۀ التجارب نوشته که بزبان هندی نوعی یتوعی را نامند که نبات آن بروی زمین پهن می باشد و ساق نبات آن بسیار ضعیف و برکهای آن از دو جانب رسته مقابل یکدیکر و بمقدار نصف عدسی و درین ممالک یعنی مرو و نواح آن کثیر الوجود است و در زمینهای ریکبوم دور از آب و نزدیک آن روید و قویتر آن آنست که دور از آب باشد و نبات آن مائل بسرخی
طبیعت جمیع
اجزای آن
کرم و خشک در اول سوم
افعال و خواص آن
آشامیدن عصیر و یا مدقوق برک آن با شراب جهت اکثر سموم هوام منهوشه و بدستور طلای آن مفید و با شیر مسهل اخلاط فاسده و اخراج سموم از بدن نافع است

مخزن الادویه عقیلی خراسانی