ورس
بفتح واو و سکون را و سین مهمله
ماهیت آن
ثمر درختی است حجازی مخصوص به بلاد یمن
و تا بیست سال کل و ثمر می دهد و تخم آن مانند کنجد و بعد از رسیدن منشق شده چیزی شبیه
بموی زرد مائل بسرخی شبیه بزعفران از ان ظاهر می کردد و سائیدۀ آن را از یمن می آورند
شبیه بزعفران سوده و ثیاب را بدان رنک می کنند و بهترین آن نیز تازۀ زرد مائل بسرخی
است و قسم سیاه آن را از حبشه آورند و حبشی نامند و سرخ تیرۀ آن را که هندی نامند زبون
تر بود و نزد بعضی کرکم بیخ نبات آنست و اصلی ندارد و قوت آن تا چهار سال باقی می ماند
و آن را حبی است مانند ماش
طبیعت آن
در دوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
مقوی و مفرح عظیم و رافع بهق و خفقان و
محلل ریاح غلیظه و جالی و مهیج و مقوی باه و مفتت حصاه الزینه طلای آن رافع بهق و برص
و کلف و نمش و جالی سائر آثار و باعث لاغری بدن و آشامیدن آن جهت وضح الجروح و القروح
جهت جرب و حکه و سعفه و قوبا و بثور نافع السموم مقاوم همه سموم مضر رئه مصلح آن مصطکی
و کثیرا و عسل مقدار شربت آن تا یک مثقال بدل آن بوزن آن زعفران و نصف آن ساذج و پوشیدن
ثیاب مصبوغ بدان مهیج باه دانسته اند و معین بر جماع
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////////
ورس
نبات یمنی است و نبات وی مانند نبات کنجد
بود و گویند یک سال بکارند دهسال باقی بماند و ثمر بدهد و نیکوترین وی آن بود که تازه
و سرخرنگ بود که بزردی زند مانند لون عصفر و بشکل گل بابونه بود و خرد طبیعت آن گرم
و خشک است در دویم قابض و لطیف بود و کلف و نمش را نافع بود طلا کردن و چون بیاشامند
وضح را سودمند بود و سنگ را بریزاند و درد گرده و مثانه سرد را نافع بود مقدار شربتی
از وی یک درم بود و اسحق گوید مضر است به شش و مصلح وی عسل بود و گویند جامه که بوی
رنگ کرده باشند مقوی باه بود پوشیدن آن
______________________________
صاحب مخزن الادویه مینویسد: ورس بفتح
واو ثمر درختی است حجازی تخم آن مانند کنجد و بعد از رسیدن منشق شده و چیزی شبیه بموی
زرد مایل بسرخی شبیه بزعفران از آن ظاهر میشود و سائیده آن را از یمن میآورند و ثیاب
را بدان رنگ میکنند
صاحب تحفه نبات آن را شبیه به پنبه مینویسد
اختیارات بدیعی، ص: 443
/////////////
..."این بیطار kurkum را
جنس Curcuma و
نه Crocus میداند
و این از تعریفی كه به دست میدهد پیداست؛ گوید kurkum
گونه نیکوی ریشههای رنگی است. این ریشهها
را از هند آرند و در فارسی هرد،hard گویند و بر گرفته از واژه سنسكریت
هریدر (Curcuma
longa) است. هرچند ابن حسن مینویسد مردم بصره هرد را کُرکُم، kurkum،
نامیدهاند كه نام زعفران است و آن را با زعفران همگون كردهاند؛ هرچند در پیش
زعفران را با ریشه وَرس، wars،
كه گونه ایی است از Memecylon
(نک صفحات پیش رو ) درمی آشوبد. 2
turmeric
[زردچوبه در انگلیسى] را در فارسی زردچوبه، zird-čūbe،
یا دارزرد، darzard
("چوب زرد") مینامند. به گفته
گارسیا دا اورتا، هند زردچوبه بسیار به ایران و عربستان می فرستاد و همگان
بر این بودند كه در ایران، عربستان یا تركیه نمیروید، بلكه یکسره از هند میآید.
3
در
اسناد باستانی بارها نام yü-kin با یا بی hian ("خوشبو ")1، به دوگیاه متفاوت از
سرزمینهای هند و ایران داده شده است: Memecylon tinctorium و Crocus sativus
كه شاید دومی باری دیگربا Curcuma درآشفته شده باشد. 2
شگفتا كه در هیچ یك از گیاهنامهها پروای این واقعیت نشده كه باز نمودِ كهنِ
نامِ درختی زیر همین نام آمده است. جز
پالادیوس نویسندگان اروپایی هم پروای آن نكردهاند. او در فرهنگ ستودنی چینیـ
روسی خویش 3
در توضیح yü-kin
آورده است: "نـــــام درختی در كی- پین
[ki-pin]
با گلهای زرد كه چیده در آستانه پژمردگی فشرده
شیرهشان را با دیگرمواد خوشبو در آمیزند؛
این درخت در سرزمینهای تا تسین نیز یافت میشود و گلهایش چون گل زعفران است ودر
کار خوشرنگ كردن شراب کنند. "
در
فرهنگ بودایی Yi ts‛ie kin yin i1 از سال 649 ترسائی در بازنمائی درخت
yü-kin چنین آمده: "نام درختی كه در سرزمین كیـ پین
(كشمیر) میروید. گلهایش زرد است. درخت را با گلش بسیار میكنند. می گذازند گلها پلاس خورند؛ سپس شیره شان را گرفته
با مواد دیگر درآمیزند. مادهای كه به
دست میآید چون عطر بکار رود. دانه گلها
نیز خوشبوست و به همین کار رود. "
yü-kin چنین آمده: "نام درختی كه در سرزمین كیـ پین
بر
آنم که این درخت را همان Memecylon tinctorium، M. edule
یا M. captellatum (Melastomaceae) [تیره ملاستوماسه] بدانم كه درخت كوچك یا بوته بزرگی است كه در خاور و جنوب هند، سیلان،
تناسریم و جزایر اندامان بسیار یافت میشود.
در جنوب هند برگها را که رنگ "زرد لاكی بسیار زیبا" می دهد در
کار رنگرزی کنند. از گلها رنگ زرد بیثباتی
گیرند. 1
روشن است که هوان یین (Hüan-Yin) با این گمان كه زعفران (yü-kin) تنها از كشمیرخیزد (نک صفحات پیش رو )،
زیستگاه این درخت راتنها كشمیر شمرده است.
ابومنصور
همین درخت را با نام وَرس (wars) آورده و در بازنمودش گوید
گیاهی است مانند زعفران به رنگ زرد و خوشبو كه زنان عرب در کار رنگرزی پارچه کنند. 2
مردمان باستان با آن آشنا نبودند.
ابوحنیفه جستاری گسترده درباره اش
دارد. 3
ابن حسن ریشه وَرس را میشناخت و آن را بنادرست
زعفران پنداشت. 4 ابنبیطار بازنمودی دراز آهنگ از آن آورده5
گوید دوگونه اش یکسان نیستند- آنكه از حبشه میآید، سیاه رنگ است با كیفیتی پست؛
دیگری كه از هند میآورند به رنگ سرخ روشن است و رنگ زرد ناب به دست میدهد. از گونه ایی كه bārida نامند قرمز آید. این گونه در یمن كشت میشود. به این همانی آن با Curcuma و Crocus
نیز اشاره كرده است. اسحاق ابن عمران گفته است: "میگویند وَرس همان ریشههای
Curcuma است كه از چین و یمن میآید. " و ابن
مسیحی بصری گوید : "مادهای است قرمز روشن چون زعفران كوبیده. " از
همین جا میتوان دریافت چرا چینیها برای آن هم نام yü-kin را به كار گرفتهاند. لكلر هم ورس اعراب را همان Memecylon
tinctorium دانسته و میافزاید:
"L'ouars n'est pas le produit exclusif de l'Arabie. On le
rencontre abondament dans l'Inde, notamment aux environs de Pondichéry qui en
envoyé en Europe aux dernières expositions. Il
s'appelle kana dans le pays."
1در
گیاهنامه ژاپنیYamato honzō درباره
yü-kin آمده كه مادهای است رنگی كه از سیام آرند؛ گویا اینجا نیز
مراد Memecylon باشد.
اینكه
مردم چین محصول Memecylon را نیز yü-kin نامیدهاند گیا نشان آنست که این رنگینه ارزان جایگزین زعفران
گرانبها میشده است." ...
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان
(ساینو-ایرانیکا)
///////////
/////////
//////////
وَرَس: (اسم)
الوَرَس : نبتٌ من الفصيلة القرنية ينبت
في بلاد العرب والحبشة والهند وثمرتُها قَرْنٌ مغطَّى عند نضجه بغُدَدٍ حمراء ، كما
يوجد عليه زَغَبٌ قليل ؛ يُستعمَلُ لتلوين الملابس الحريرية ، لاحتوائه على مادة حمراء
، وعلى راتينج
////////////
Memecylon
From Wikipedia, the free encyclopedia
Memecylon
|
|
Memecylon umbellatum
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Tribe:
|
|
Genus:
|
Memecylon
|
Memecylon is a plant group
in Melastomataceae. It consists of 350-400
species of small to medium sized trees and shrubs occurring in the Old World tropics.[1][2][3] Memecylon is
a monophyletic group basal to the
Melastomataceae clade.[4] Memecylon taxa
have more than 600 published basionyms.[1][4] Diversity of this
group is concentrated in tropical Africa, Madagascar, Sri Lanka, India and
Malaysia.[5]
Contents
[show]
The
name Memecylon is derived from 'memaecylon' as used by ancient
Greek philosophers Dioscorides and Pliny to describe the red
fruits of Arbutus unedo (oriental strawberry
tree), an unrelated plant group, alluding to the pink to reddish berries often
produced by Memecylon.[4] Some vernacular
names in different regions of the world are given below. English: Blue mist
plant, Hindi: Anjan, Malayalam: Aattukanala, Oriya:
Neymaru, Sinhala: Korakaha, Welikaha, Tamil: Kaya.[6]
Memecylon sensu lato can be diagnosed
by exstipulate leaves,
four-merous bisexual flowers, anthers opening by slits,
enlarged connectives bearing terpenoid secreting glands
and berries.[7]Memecylon sensu stricto can be
distinguished from other Memecyloids by obscure nervation on leaves, non-glandular roughened
leaf surface having branched sclerids, imbricate calyx, unilocular ovary and large embryo with thick and
convoluted cotyledons.[5]
Species
of larger stature have a characteristic brown bark with narrow and
sharp furrows, most are small single stemmed trees. However, the bark of many
species of smaller stature is varied and may be papery white or smooth dark red
black.[3][7]
Leaves
are opposite, short-stalked, elliptic or ovate, mostly with widely
spaced pinnate nerves either visible
or obscure. Leaves along the twig
are all the same size, shiny, glabrous, with entire margins, the node has a
characteristic scar between the leaves, the twig bark is typically
red, striated and flaky.[3]
The inflorescence is typically dense
and axillary. The florets are small (usually
less than 5 mm) compared to the other taxa in Melastomataceae,
with short fleshy corolla parts. Cymes are bracteate,
usually thyrsoid to umbel shaped, often
condensed to sessilefascicles of flowers or a
few-flowered heads at tips of peduncles. The florets are white
or violet, the stamens blue or violet,
usually obvious in aggregates, from axillary clusters. Flowers are bisexual,
have inferior ovaries, but the parts are
otherwise free. The calyx is valvate and there are twice
as many stamens as petals.[3][7]
The
fruit is from an inferior ovary, typically axillary.
The calyx remnants are persistent, and
are sometimes blue-black. Fruits are globose or occasionally ellipsoid, pulpy
or juicy with one large seed.[3][7]
This
group is distributed in approximately 53 countries of the Old World tropics and occupies a wide
range of habitats. Memecylon taxa have been reported from
montane forests, tropical lowland forests, grasslands, tropical rainforests
with low to high rainfall, rocky mountain regions and regions with low to high
temperature and a considerable overlap between ranges of different taxa.[3][5][8] Most of the plants
in this group are regionally or locally endemic. Endemic Memecylon are
reported from 21 countries.[5][9][8][10][11] The global
distribution of this group is shown in the following Figure and some of the
countries which have endemic Memecylon species are listed in
the table.
//////////
Melastomataceae
From Wikipedia, the free encyclopedia
Melastomataceae
|
|
Tibouchina semidecandra at Strybing Arboretum, San Francisco
|
|
Kingdom:
|
|
Clade:
|
|
Clade:
|
|
Clade:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genera
|
|
See text.
|
Characteristic venation of many melastomes
The
family Melastomataceae (alternatively Melastomaceae)
is a taxon of dicotyledonous flowering plants found mostly in the tropics (two
thirds of the genera are from the New World tropics) comprising c. 165 genera
and c. 5115 known species.[2] Melastomes are annual or perennial
herbs, shrubs, or small trees.
The
leaves of melastomes are somewhat distinctive, being opposite, decussate, and
usually with 3-7 longitudinal veins arising either from the base of the blade,
plinerved (inner veins diverging above base of blade), or pinnately nerved with
three or more pairs of primary veins diverging from the mid-vein at successive
points above the base.
A
number of melastomes are regarded as invasive species once naturalized in tropical and
subtropical environments outside their normal range. Examples are Koster's curse (Clidemia hirta), Tibouchina
semidecandra and Miconia
calvescens, but many other species are involved.
Under
the APG III system of classification,
the seven genera from Memecylaceae are now included in this family.[1]
/////////
&&&&&&&
ورشان
بفتح واو و سکون را و فتح شین معجمه و
الف و نون بترکی الافاخته نامند
ماهیت آن
از جنس کبوتر صحرائی است و از ان بزرکتر
و از دجاج کوچکتر و مائل بسیاهی و مطوق
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
کوشت آن مانند کبوتر صحرائی است و خفیف
تر از کوشت کبوتر و خشک تر از ان و جهت فالج و برودت کرده و مثانه و پشت و تحلیل ریاح
و چون در روغن زیتون مهرا پخته طلا نمایند در افعال مانند پیه شترمرغ المضار عسر الهضم
و مداومت خوردن آن مورث سوء خلق و حبس بطن مصلح آن در محرورین سرکه و در مبرودین نمک
و اندکی نخود و با آب پختن و درین هنکام نیز سریع الخروج می باشد از شکم
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
ورشان
بپارسی مرغ الهی گویند گوشت وی شکم ببندد
و دشوار هضم شود و باید که بسرکه بپزند
______________________________
صاحب مخزن الادویه مینویسد: ورشان بفتح
واو و سکون را و فتح شین بترکی الافاخته نامند و آن از جنس کبوتر صحرائیست و از آن
بزرگتر و از دراج کوچکتر و مایل بسیاهی و مطوق
اختیارات بدیعی، ص: 444
///////////
ورشان . [ وَ رَ ] (ع اِ) پرنده ای است
که آن را به فارسی مرغ الهی گویند و آن کبوتر صحرایی است . (برهان ) (آنندراج ). قمری
. (منتهی الارب ). ساق حرّ. (قاموس ). کبوتر دشتی . (زمخشری ) (اقرب الموارد). گوشت
آن خفیف تر از گوشت کبوتر است . (منتهی الارب ). کبوتر کوهی . ج ، وراشین . (مهذب الاسماء).
مونث آن ورشانة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) :
هر روز کلنگ را نفیر دگر است
مسکین ورشان با بم و زیر دگر است .
منوچهری .
////////////
قمری . [ ق ُ ] (اِ) پرنده ای است ، ماده آن را قمریه نامند و نر آن را ساق جر و جمع آن قماری
، غیرمنصرف است و آن رابه هندی توترو نامند. مرغی است از فاخته کوچکتر و با طوق و بسیار
مانوس و خوش منظر و خوش آواز و گفته اندکه لفظ یا کریم کامل الحروف از صوت آن ظاهر
میگردد و دو نوع میباشد، سفید و زرد و از غرایب آثار آن آنکه ابن اثیر در تاریخ خود
نوشته که از جمله هدایا که بعض ملوک بقاع هند برای سلطان محمود سبکتکین فرستاده بودند
قمری بود که چون طعام زهردار را میدید چشم های آن سرخ و از آن اشک جاری و متحجر میگشت
و چون آن حجررا سوده بر جراحات دهن گشاده میپاشیدند بزودی چاق میشد. طبیعت آن در دوم
گرم و خشک است افعال و خواص آن موافق مبرودین و مرطوبین و مولد خلط فاسد و اکثر آن
محدث وسواس و جذام و مصلح آن ادهان و ادویه
لطیفه است . رجوع به مخزن الادویه شود. در لغت نامه های عربی آن را جنسی از
فاخته گفته اند و آنچه را که در زمان ماقمری میگویند مرغی است به اندازه بچه کبوتری
ولی باریک اندام تر و پرهای سیاه دارد و آن را مانند طوطی الفاظی چند آموزند. (یادداشت
مولف ). مرغی است معروف خوش آواز نر آن را وَرَشان و ساق حُر نیز گویند حشرات از آواز
قمری میگریزند. قزوینی گوید از اختصاصات قمریان این است که هرگاه نر آنها مرد ماده آنها ازدواج نکند. رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص 73
شود :
پیاده همی رفت [ رستم ] جویان شکار
به پیش اندر آمد یکی مرغزار
همه بیشه و آبهای روان
به هرجای دراج و قمری نوان .
فردوسی .
////////////
یاکریم . [ ک َ ] (اِ) قسمی پرنده شبیه
به کبوتر کوچک ، دو چند گنجشکی . (یادداشت مولف ). گونه ای قمری . رجوع به قمری شود.
|| (اِ صوت ) اسم صوت پرنده مذکور. حکایت صوت
آن . (یادداشت مولف ).
- امثال :
کبوترصناری یاکریم نمی خواند .
////////////
یمام . [ ی َ ] (ع اِ) کبوتر دشتی . (ناظم
الاطباء) (دهار) (منتهی الارب ). کبوتر وحشی و یکی آن یمامة است و کسائی گوید: کبوتری
است که در خانه ها انس می گیرد و اهلی می شود و دیگران گفته اند کبوتری است که جوجه
می کند و کبوتر دشتی غیراهلی را حمام گویند و بعضی گفته اند یمام کبوتری دشتی بی طوق
است و حمام بر کبوتر طوقدار مانند قمری و فاخته اطلاق شود. (از تاج العروس ). || کبوتر
اهلی . (ناظم الاطباء). کبوتر خانگی . (دهار). کبوتر خانه . الواحد یمامة.(مهذب الاسماء).
|| شفنین بری است . (تحفه حکیم مومن ) (مخزن
الادویه ). شفنین . (اختیارات بدیعی ). مرغی است که آن را بوتیمار می گویند. (برهان
). بوتیمار نیست و صاحب برهان غلط می گوید و اینکه در ترجمه لفظ شفنین و بوتیمار نوشته
که به عربی یمام گویند وهمچنین لفظ یمام را نیز بوتیمار معنی کرده این خطای فاحش را
سه بار تکرار نموده ، زیرا در کتب متعارف عربی یمام به معنی کبوتر وحشی و خانگی است
نه بوتیمار. (از یادداشت مولف ). || قمری . (از ناظم الاطباء). || فاخته . (تذکره داود ضریر انطاکی ) (ناظم الاطباء). || یمام یا
شجرةالیمام ، گیاهی است که به یونانی صامریوما نامند. (تذکره داودضریر انطاکی ، ذیل ماده شجرة). || آهنگ وقصد. یمامة. (منتهی الارب ) (ناظم
الاطباء) (آنندراج ).
/////////////
شفنین . [ ش ِ / ش َ ] (معرب ، اِ) کبوتر.
(ناظم الاطباء). برخی گویند کبوتر دشتی است . (یادداشت مولف ). نوعی از کبوتر. (از
اقرب الموارد). رجوع به کبوتر شود. || قمری . (ناظم الاطباء). نوعی است از قمری چندِ
کبوتری منقار و چنگال سرخ . (مهذب الاسماء). قمری ، این کلمه را مترجم ایتالیائی دیاتسارون
به ترتر ۞ ترجمه کرده و شاید این کلمه تورتور
۞ فرانسوی باشد که اصل تورترل ۞ به معنی قمری است . (یادداشت
مولف ) : عوض او ذبیحت قربان کنند، آنچنانکه گفته شد در ناموس خدا، دو جفت شفنین یا
دو کبوتربچه . (ترجمه دیاتسارون ص 20). و رجوع به قمری شود. || فاخته . (ناظم الاطباء).
رجوع به فاخته شود. || مرغی است و گویند همان است که عامه یمام خوانند. ج ، شَفانین
. (از اقرب الموارد). به لغت یونانی نام مرغی است که آنرا به فارسی بوتیمار و به عربی
یمام خوانند و آن دو نوع باشد، برخی بحری و برخی برّی . برّی بوتیمار است که گفته شد
وبحری جانوری است به شکل خفاش و بال و رنگ او نیز به خفاش میماند و دم او به دم موش
شباهتی دارد و در بیخ دم خاری دارد که بدان می گزد و اگردر زیر بالین کسی گذارند آن
کس را خواب نبرد و اگر در پای درخت خاک کنند آن درخت خشک شود. (آنندراج ) (برهان
). بوتیمار. ج ، شُفانین . (ناظم الاطباء). طریقون . غم خورک ۞ . مالک الحزین . (یادداشت مولف
). بوتیمار. (تذکره ابن بیطار). و رجوع به
بوتیمار شود.
- شفنین بحری ؛ حیوان دریایی است شبیه
خفاش در رنگ و بال و شکل ، و دنباله او شبیه
به دنباله موش و در زیر دم نیشی دارد و از
زدن نیش درد شدیدی عارض شود. (از تحفه حکیم
مومن ) (از ذخیره خوارزمشاهی ). ابرق . حوت
الشرّ.
- شفنین برّی ؛ همان یمامه و بوتیمار است
. (از تحفه حکیم مومن ) (از ذخیره خوارزمشاهی ). و رجوع به شفانین شود.
////////////
/////////
قمری خانگی (نام علمی: Spilopelia
senegalensis)
گونهای پرنده از تیره کبوتریان و راسته کبوترسانان است که حدود ۲۶ سانتیمتر طول دارد
و شبیه قمری معمولی، اما کوچکتر از آن است.[۱] قمری خانگی در مناطق گرمسیری آفریقای
جنوب صحرا، خاورمیانه، جنوب آسیا، هند و غرب استرالیا زندگی میکند. این پرنده در ایران
نیز یافت میشود. این پرنده دم بلند و جثه لاغری نسبت به دیگر کبوترسانان دارد. سطح
پشتی، بالها و دم آن به رنگ خرمایی است. پرهای خاکستری مایل به آبی در بالهایش دیده
میشود. سر و بخشهای پائینی بدنش به صورتی و شکمش به رنگ سفید میگراید. پاهایش نیز
قرمز رنگ است.
این پرنده به اشتباه رایج، گاه یاکریم
(که خود نوع دیگری از قمری است) نیز نامیده میشود یا با آن اشتباه گرفته میشود.
//////////
قس فاختة النخيل، حمام الدبسي، الرُقطيّة،
يمامة الضاحكة در عربی:
فاختة النخيل أو حمام الدبسي أو الرُقطيّة
أو اليمامة الضاحكة[4] (باللاتينية: Streptopelia Senegalensis) هي حمامة صغيرة تعيش في أفريقيا وتحديداً جنوب
الصحراء الكُبرى وفي منطقةِ الشرق الأوسط وشرقًا إلى شبه القارّة الهنديّة. يتميّز
هذا الطائر عن الحمامِ القمري والحمام البرّي المُطوّق بأنّ حجمهُ أصغر ولهُ ذيلٌ أطول
منهُما ولكن جناحه أقصر، ولهُ لونٌ مُختلف فرأسهُ وصدرهُ يميلان للبُنيّ المُحمّر أو
الزهري، وعادةً ما يُشاهد في المناطقِ السكنيّة حيثُ لا يهابُ النّاس كثيرًا.
الغذاء[عدل]
يتغذّى على الحُبوبِ والبذور التي يجدها
على سطحِ الأرض، وأحيانًا يتغذى على النملِ خلال فترة التكاثر.
التكاثر[عدل]
عش فاختة النخيل.
تتكاثر هذه الطُّيور خلال شهر مارس ومايو،
والعُشّ مُشابه لليمامة المُطوّقة وعادة تبني أعشاشها بين أغصان شجر السمر لتستفيد
من شوكها في حمايةِ العُشِّ، وتضع الأنثى عادةً بيضتين بيضاء اللون ونادرًا ما تضع
بيضة واحدة وتبلغُ فترة حضانة البيض بين 12-13 يومًا، ومُدّة رعاية الصغار لوصولها
لسنِّ الطيران تقريبًا نفس مُدّة حضانة البيض.[5]
المراجع[عدل]
^ جمعية الطيور العالمية (2009).
"Stigmatopelia
senegalensis".
القائمة الحمراء للأنواع المهددة بالانقراض Version 2009.2. الاتحاد الدولي لحفظ
الطبيعة. اطلع عليه بتاريخ February 4, 2010.
^ مذكور في : نظام معلومات تصنيفية متكاملة
— العنوان : Integrated
Taxonomic Information System
— تاريخ النشر: 13 يونيو 1996
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب مذكور في : آي.أو.سي
قائمة طيور العالم الإصدار 6.3 — العنوان : IOC World Bird List. Version 6.3 —
https://dx.doi.org/10.14344/IOC.ML.6.3
^ اليمامة الضاحكة (فاختة النخيل) ، موقع
الحياة البرية بالمملكة العربية السعودية أطلع عليه بتاريخ 27 فبراير 2016.
^ اليمامة الضاحكة (فاختة النخيل).
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن:
فاختة النخيل
˅ ع ن ت
طيور برية
الأدرج الرماني القمري الحجل الدراج الصفرد
بلبل التمر بلبل احمر العجز هدهد حميراء دبساء الحمام حمام البري المطوق الأسرد المدقي
شقراقية القوبعة قطويات أم سالم الخضيري صعوة السلحوت العصفورالدوري فرخ السمن حصد
القطا آكل العسل أوزة سوداء الحجل الرملي الديك الرومي البري فاختة النخيل حمامة الغابة
القبرة الصحراوية حبارى دجاجة تركية طائرة عوسق الكروان الصحراوي ملهى الرعيان الدخيخلة
الذبابي صقرقع السمنة الشيانية السمنة الزيانية اسويد اباط فقاقة زيانية أبلق مدقي
مراعيد الحطيبي يمام طويل الذنب البالوم
////////////
قس قردا قوقور در آذری:
Xırda
qur-qur (lat. Streptopelia senegalensis) - qurqur cinsinə aid quş növü.
///////////
قس در عبری:
צוֹצֶלֶת - Palm Dove (שם קודם: תּוֹר הָעִיר[2] שם מדעי: Streptopelia senegalensis) היא תור קטן החי באזורים הטרופים באפריקהמדרום לסהרה, במזרח התיכון ובדרום אסיה מדרום להודו. הצוצלת מתגוררת בסבך, באזורים יבשים. בישראל נפוצה בכל הארץ. רבים מתבלבלים בינה לבין יונת הבית, הנפוצה גם היא ברחבי הארץ.
הצוצלת מקננת
הצוצלת מקננת על גבי עצים או בחצרות בתים, ומטילה שתי ביצים לבנות. מעופה מהיר, בתנועת כנפיים קצובה ומשק מהיר מזדמן. אופן תעופה זה מאפיין את כלל היוניים.
נכון לשנת 2015, צוצלת היא הציפור הרביעית בתפוצתה בישראל.
///////////
قس موسیکا در ازبکی:
Musicha (Streptopelia senegalensis) — kaptarsimonlar oilasi gʻurraklar urugʻiga mansub qush. Dumi uzun, boshqa kaptarsimonlarga nisbatan kichik. Tanasining orqa tomonidagi patlari bir xil
kulrang , boʻyni orqasida qora rangli yarim halqasi bor. Urugning boshqa turlaridan gavdasining kichikligi (uz. 14—30 sm), daraxtlar shoxiga in qurmasligi bilan farq qiladi. Oʻrta Osiyoda keng tarqalgan, turar joylar yaqinida yashaydi. Binolarning boʻgʻotlariga in quradi, 2—3 ta tuxum qoʻyadi. Bir yilda bir necha marta bola ochadi. Oʻtroqyashaydi. Oʻsimliklar urugʻi, jumladan, don va non uvoqlari
bilan oziklanadi. [1]
//////////
قس ہسدی_کگی در پنجابی:
ہسدی_کگی کگیاں دے ٹبر دا اک پنچھی اے۔ ایہ اک نکے ناپ دی کگی اے جیہڑی دکھنی صحرائی افریقہ توں لے کے لیندا ایشیاء توں دکھنی ایشیاء تک دے دیساں دی واسی اے۔ ایہدی کوک لگدا اے جیویں ہس رئی اے تے ایس باہجوں ایہدا ناں ہسدی کگی پیا۔
//////////
قس کوچوک قمرو در ترکی استانبولی:
//////////
Laughing dove
From Wikipedia, the free encyclopedia
Laughing dove
|
|
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Class:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
S. senegalensis
|
·
Streptopelia senegalensis
·
Stigmatopelia senegalensis
|
The laughing
dove (Spilopelia senegalensis) is a small pigeon that is a resident
breeder in Africa, the Middle East and the Indian Subcontinent. This small long-tailed
dove is found in dry scrub and semi-desert habitats where pairs can often be
seen feeding on the ground. A rufous and black chequered necklace gives it a
distinctive pattern and is also easily distinguished from other doves by its
call. Other names include palm dove and Senegal dove while
in India the name of
the little brown dove is often used. It was introduced
in Western Australia and has established
itself in the wild around Perth and Fremantle.
Contents
[show]
The
laughing dove is a long-tailed, slim pigeon, typically 25 cm (9.8 in)
in length. It is pinkish brown on the underside with a lilac tinged head and
neck. The head and underparts are pinkish, shading to buff on the lower abdomen. A chequered rufous and
grey patch is found on the sides of the neck and are made up of split feathers.
The upper parts are brownish with a bluish-grey band along the wing. The back
is uniform and dull brown in the Indian population. The African
populations senegalensis and phoenicophila have
a bluish grey rump and upper tail coverts but differ in the shades of the neck
and wing feathers while aegyptiaca is larger and the head and
nape are vinous and upper wing coverts are rufous.[2] The tail is
graduated and the outer feathers are tipped in white. The sexes are
indistinguishable in the field. Young birds lack the chequered neck markings.
The legs are red. The
populations vary slightly in plumage with those from more arid zones being
paler.[3] Abnormal leucistic plumages have been
noted.[4]
///////////
قُمری معمولی
European Turtle Dove
(Streptopelia turtur).jpg
وضعیت بقا
کمترین نگرانی (IUCN 3.1)[۱]
طبقهبندی علمی
فرمانرو: جانوران
شاخه: طنابداران
رده: پرندگان
راسته: کبوترسانان
تیره: کبوتریان
سرده: Streptopelia
گونه: S. turtur
نام علمی
Streptopelia turtur
(Linnaeus, 1758)
Streptopelia turtur turtur
قُمری معمولی (نام علمی:Streptopelia turtur) پرندهای از راسته
کبوترسانان و خانواده کبوتریان است. این پرنده بومی اروپا، آسیا و شمال آفریقا است.[۲]
این پرنده با دم بلند که روی گردن پرهای
زینتی و روی شکم لکه تقریباً سفید دارد.[۳] پرنده ای خوش آواز بطول ۲۷ سانتیمتر با
بدنی نسبتاً لاغر ودم سیاه، باکنارههای سفید که شاهپرهای آن رفته رفته از وسط به کنار
کوتاهتر است. سطح پشتی قمری به رنگ خرمائی مایل به خاکی است که باپرهائی در وسط آنها
سیاه میباشد، ودر کنار گردنش لکهای مرکب از رگههای سفید وسیاه ورنگارنگ وگلو سینهاش
تقریباً صورتی است. پرنده نابالغ لکههای کنار گردن ناحیه گلو وسینه رنگ تقریباً صورتی
ندارد. پرنده قمری جفت جفت یا بصورت گلههای کوچک دیده میشود. پرواز تند ومستقیم وحرکات
بال آن با تکانهای شدید همراه است.[۴][۵][۶]
منابع[ویرایش]
پرش به بالا ↑ BirdLife International
(2012). "Streptopelia turtur". IUCN Red List of Threatened Species.
Version 2012.1. International Union for Conservation of Nature. Retrieved 16
July 2012.
پرش به بالا ↑ Streptopelia turtur. IUCN
Red List of Threatened Species
پرش به بالا ↑ مجموعه واژههای مصوّب فرهنگستان
زبان فارسی تا پایان سال ۱۳۸۹.
پرش به بالا ↑ دکتر:، العلوی، هادی، «(عالم
الطیور والحیوانات) »، دارالعودة، بیروت، لبنان، چاپ پنجم سال ۱۹۹۸ میلادی به (عربی).
پرش به بالا ↑ عطاءالله، سمیر، (موسوعة المعلومات
العامة) . دار عطاءالله للنشر والتوزیع، بیروت، لبنان، چاپ هشتم، سال انتشار ۱۹۸۴ میلادی
به (عربی).
پرش به بالا ↑ محمدیان، کوخردی، محمد، (طیور
بیئة کوخرد، أسماء ومعانی). (عربی).
قمری معمولی، وبگاه کویرها و بیابانهای
ایران
///////////
قس قمری:
قمري (طائر)
[عدل]
اضغط هنا للاطلاع على كيفية قراءة التصنيف
قمري
قمري (طائر)
حالة الحفظ
أنواع مهددة بالانقراض (خطر انقراض أدنى)
(IUCN
3.1)[1]
المرتبة التصنيفية نوع[2][3]
تعديل قيمة خاصية المرتبة التصنيفية (P105) في ويكي بيانات
التصنيف العلمي
المملكة: الحيوانية
الشعبة: حبليات
الطائفة: طائر
الرتبة: حمام
الفصيلة: حمام
الجنس: ستريبتوبيليا
النوع: S. turtur
الاسم العلمي
Streptopelia turtur [2][3]
(كارولوس لينيوس, 1758)
مرادفات
Turtur communis[4]
معرض صور قمري - ويكيميديا كومنز تعديل قيمة خاصية معرض صور كومنز (P935) في ويكي بيانات
تعديل طالع توثيق القالب
Streptopelia turtur on a
branch.jpg
قمري[5] أو القمرية[5] أو الحمامة السلحفائية[6]
(بالإنجليزية: European Turtle-Dove) (باللاتينية: Streptopelia turtur) هي الحمامة الشائعة في المناطق المشجرة من أوروبا
وهو طائر ذو لون بني ورمادي مع بقعة مائله بيضاء وسوداء على كل من جانبي العنق ، يمكن
سماع نداء هذا النوع صافيًا في الربيع من الشجيرات وأعالي الأشجار ، وغالبًا في المناطق
المجاورة للماء . وفي الخريف وقبل المغادرة نحو الجنوب تتجمع هذه الحمامات في مجموعات
صغيرة في الحقول . ينتشر هذا النوع عبر أوروبا وجزء كبير من غرب آسيا وشمال أفريقيا
.
Streptopelia turtur turtur
مراجع[عدل]
^ مذكور في : القائمة الحمراء للأنواع
المهددة بالانقراض 2017.2 — معرف القائمة الحمراء للأنواع المهددة بالانقراض:
22690419 — تاريخ الاطلاع: 24 سبتمبر
2017 — العنوان : The IUCN Red List
of Threatened Species 2017.2
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب مذكور في : نظام
معلومات تصنيفية متكاملة — وصلة : ITIS TSN
— تاريخ الاطلاع: 19 سبتمبر
2013 — العنوان : Integrated
Taxonomic Information System
— تاريخ النشر: 13 يونيو 1996
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب مذكور في : آي.أو.سي
قائمة طيور العالم الإصدار 6.3 — وصلة : ITIS TSN
— العنوان : IOC World Bird
List. Version 6.3 — https://dx.doi.org/10.14344/IOC.ML.6.3
^ Brehm (1891 [with modern
update]). "Turteltaube". Die Vögel. 2. (بالألمانية)
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب قاموس المورد،
البعلبكي، بيروت، لبنان.
^ "Wild Life".
www.saudiwildlife.com. اطلع عليه بتاريخ 2017-08-31.
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن:
قمري
أيقونة بوابةبوابة إيرا
//////////////
European turtle dove
From Wikipedia, the free encyclopedia
European turtle dove
|
|
MENU
0:00
European Turtle Dove song, recorded in Hampshire, England
|
|
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Class:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
S. turtur
|
The European
turtle dove (Streptopelia turtur) is a member of the bird family Columbidae, the doves and pigeons.
Contents
[show]
The
turtle dove is a migratory species with a
southern Palearctic range covering most
of Europe and the Middle East and including Turkey and north Africa, although it is rare in
northern Scandinavia and Russia. It winters in southern Africa.[3]
According
to the State of Europe's Common Birds 2007 report, the turtle
dove population in Europe has fallen by 62%
in recent times.[4] Environmentalist
groups have said that this is partly because changed farming practices mean
that the weed seeds and shoots on which it feeds, especially fumitory, are more scarce, and
partly due to shooting of birds in Mediterraneancountries. According to a
2001 study cited by the European Commission, between two and four million birds
are shot annually in Malta, Cyprus, France, Italy, Spain and Greece.[5][6]Environmentalists have
described spring hunting in Malta as particularly problematic as it is the only
country with an EU derogation to shoot birds
during their spring migration to breeding grounds.[7]
&&&&&&&
ورل
بفتح واو و را مهمله و لام بفارسی و ترکی
بزمچه و بهندی کوی بضم کاف عجمی و واو مجهول و یا نامند
ماهیت آن
حیوانی است بزرکتر از حردون و سر آن کوچک
و دنبالۀ آن دراز و از دنبالۀ وزغ قویتر و پوست آن سیاه و خشن و ابلق بخطوط زرد و کفته
اند غیر سوسمار است
طبیعت آن
کرم و خشک در سوم و در دوم نیز کفته اند
و سرکین آن بسیار کرم و خشک
افعال و خواص آن
قایم مقام سقنقور است در همه افعال و مبهی
و محلل ریاح و ضماد کوشت آن جاذب پیکان و خار از بدن و سم لسع هوام بخود و چون آن را
شق نموده بر ظاهر جلد بندند باعث فربهی عضو کردد الزینه تدهین بروغن زیتونی که در ان
جوشانیده باشند تا مهرا شده باشد رافع آثار جلد و کچلی و حکه و داء الثعلب و قوبا العین
اکتحال آن جالی بیاض عین و تدهین بدان رویانندۀ موی در داء الثعلب و جالی وضح و کلف
و نمش و قوبا و مسمن بدن پیه و کوشت آن و مالیدن پیه آن بقوت باعث عظم قضیب و طلای
خاکستر آن باعث بی حسی عضو بدل پیه آن پیه سقنقور است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////
ورل . [ وَ رَ] (ع اِ) جانوری است مانند
سوسمار به شکل بزرگتر ازکربسه درازدم خردسر،
گوشت آن بسیار گرم و فربه کننده به قوت و سرگین آن جالی وضح و مالیدن پیه آن کلان کننده نره . (منتهی الارب ). جانوری است شبیه به سوسمار
دارای سری پهن و پوست آن درشت و خشن و رنگ آن زرد مایل به سرخی و تیزدو و دارای نیش
زهردار. (ناظم الاطباء). ج ، وِرلان ، اورال ، ارول . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)
(ناظم الاطباء). در ظلم به ورل مثل زده میشود گویند، برای آنکه سوراخ مار را غصب کند
و در آن سکنی ̍
گزیند. مونث آن ورلة است . (از اقرب الموارد).
///////////
بزمجه . [ ب ُ م َ ج َ / ج ِ ] (اِ) حیوانی
قدری از سوسمار بزرگتر. کَرتَن کَله . بزمژه . (یادداشت بخط دهخدا). پژمژه . سوسمار.
(فرهنگ فارسی معین ).
- بزمجه آبی ؛ کروکدیل ۞ . (یادداشت بخط دهخدا).
////////////
ورل
شیخ الرئیس گوید بشکل وزغ و سام ابرص بود
و دنب وی دراز بود و سر وی کوچک بود وی غیر سوسمار است و مخالف وی در شکل سر و بدن
و گوشت وی بغایت گرم بود و مسخن بود گوشت و پیه وی خاصه چون طلا کنند و در وی قوت جاذبه
بود و جذب سلی و شوک کند و سرگین وی مانند سرگین سوسمار سفیدی چشم ببرد و زایل کند
و موی بر داء الثعلب برویاند و سرگین ورل کلف و وضح و قوبا را نافع بود و شریف گوید
چون بکشند و همچنان در دیگ اندازند و با روغن پزند تا مهرا شود جهت قرحه که در سر کودکان
بود هیچ معالجه نیکوتر از این نبود و رازی گوید پیه وی چون بر قضیب مالند بغایت بزرگ
گرداند و بدل پیه وی سقنقور بود
اختبارات بدیعی
//////////////
بُزمَجّه یا بُزمَجه، که با نامهای بزمک،
بزدوش، بزچوش و بزغالهمار) نیز شناخته میشود، نام گروهی از خزندگانِ عمدتاً بزرگجثه
است که عضو سَرده بزمجهها (نام علمی: Varanus) بهشمار میروند. امروزه نزدیک به ۷۳ گونه بزمجه
شناخته شده است؛ اگرچه جایگاه اصلی آنها در این سرده و احتمال تعلقشان به سردههای
مختلف نیاز به بررسی بیشتر دارد. آنها از تیره بزمجهایان هستند؛ تیرهای که شامل
بزرگترین مارمولک زنده یعنی اژدهای کومودو است.
بزمجهها گردندراز، دُم و پنجههای قوی،
و پاهای عقبی بهخوبی شکلگرفته دارند. بیشتر آنها برروی خاک زندگی میکنند، اما تعدادی
از آنها نیز درختپیما و نیمهآبزی هستند. اکثر بزمجهها گوشتخوار هستند، ولی سه
گونه از بزمجههای ساکن فیلیپین از میوه درختان تغذیه میکنند. آنها تخمگذار هستند
و هر بار از ۷ تا ۳۷ تخم در سوراخی که روی آن با خاک پوشانده میشود یا تنه خالی درختان،
میگذارند. بیشتر گونههای بزمجه از تخم دیگر جانوران، سوسمارهای کوچکتر، ماهی، و
پستانداران ریزجثه تغذیه میکنند.
///////////////
قس ورل در عربی:
الوَرَل حيوان زاحف من ذوات الدم البارد
يسمى الغيث ، يبلغ طوله من المتر وحتى يتجاوز الثلاثة أمتار في بعض الأنواع، يعيش في
كافة أقطار العالم تقريبا، حسب نوعه.
الورل جنسٌ ينتمي إلى مملكة (الحيوانات)،
من شعبة (الحبليات)، تحت شعبة (الفقاريات).من طائفة الزواحف، من رتبة الحرشفيات، من
رتبة العظايا (السحالي) ومن فصيلة الورليات .
محتويات [أظهر]
أنواع الوَرَل[عدل]
الورل جنس كبيرٌ للغاية من السحالي وواسع
الانتشار حيث يعيش في الأمريكتين وأفريقيا وأوروبا وآسيا. من أنواعه الإفريقية الورل
الصحراوي Desert monitor، وهو ما يختلط في ذهن العامة بالضب، مع أن الاختلاف بينهما شاسع، فالورل
حيوان لاحم والضب حيوان عاشب، والورل مدبب الوجه والفك ذو لون يماثل رمال الصحراء ويتموج
من الأصفر للأسود وحتي البرتقالي، بينما الضب يميل إلى البني الداكن.من أنواعه الإفريقية
كذلك ورل السافانا Savannah monitor.و بينما الورل الصحراوي غير شائع التربية كحيوان أليف ويكون سيء الطباع
للغاية في الأسر، ولكن ورل السافانا من الأنواع المحببة.
من الأنواع الإفريقية كذلك الورل النيلي،
وهو ينمو ليتجاوز الأمتار الثلاثة، وليس محببًا لهواة الزواحف المبتدئين، كونه متغير
المزاج بطريقة غير اعتيادية وشديد الشراسة.
من أنواع الورل الآسيوية الورل البنغالي
و الورل المائي الأسيوي Asian water monitor
ومن أنواعه الأمريكية الآرجوس Argus والتيجو tegu ووحش جيلا Gila monster السام. وهو النوع
الوحيد الذي يبث سماً بين أنواع الورل، بخلاف تنين كومودو الذي لا يبث السم مع عضته،
لكنها تسبب تسمم دموي لما في فمه من ميكروبات.
//////////////
قس واران در آذری:
//////////
قس بیاواک در باسای اندونزی:
Biawak adalah
sebangsa reptil yang masuk ke dalam golongan kadal besar, suku
biawak-biawakan (Varanidae). Biawak dalam bahasa lain disebut
sebagai bayawak (Sunda), menyawak atau nyambik(Jawa), berekai (Madura),
dan monitor lizard atau goanna (Inggris).
////////////
قس
כוח (שם מדעי: Varanus) הוא סוג של לטאות ענקיות אוכלות בשר הנפוצות מאפריקהועד אוסטרליה באזורים הטרופיים. סוג זה הוא הסוג היחיד שנשאר במשפחת הכוחיים.
/////////////
قس مِنچاواک در باسای جاوی:
Mencawak, menyawak, nyambik utawa slira/salira (Varanus),
yaiku kadhal gedhé asli saka Afrika, Asia lan Oséania. Nanging saik
uga tinemu ing Amérika minangka spésiès invasif. Ana 79 spésiès kang saiki wis
kenali.
//////////
قس کِنگِه در سواحلی:
//////////
قس سمساره در پشتو:
سمساره
سمسارې (په لاتین: Varanus په عربی: ورل ) د مارمولکانو څخه یوه ډله ده چې په افریقا، آسيا اواقيانوسيه کې ژوند کوي. د
دي ژويانو څو مهاجمي ډولونه په امريکا کې هم شته. تر
اوسه پورې د سمسارو ۷۰ ډوله توصيف شوي
دي.
/////////////
قس متنتیر چهپکلی در اردو:
مانیٹر چھپکلی (Monitor
lizard) چھپکلی کی نوع کی جنس
(Varanus) کا عام نام ہے۔
////////////
Monitor lizard
From Wikipedia, the free encyclopedia
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Class:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
·
Empagusia
·
Euprepiosaurus
·
Odatria
·
Papusaurus
·
Philippinosaurus
·
Polydaedalus
·
Psammosaurus
·
Soterosaurus
·
Varaneades
·
Varanus
|
The monitor
lizards are large lizards in the genus Varanus. They are
native to Africa, Asia and Oceania, but are now found also in the Americas as an invasive species. A total of 79 species are currently
recognized.
Monitor
lizards have long necks, powerful tails and claws, and well-developed limbs.
The adult length of extant species ranges from 20 cm (7.9 in) in some
species, to over 3 m (10 ft) in the case of the Komodo dragon, though the
extinct varanid known as megalania (Varanus priscus) may have
been capable of reaching lengths of more than 7 m (23 ft). Most
monitor species are terrestrial, but arboreal and semiaquatic monitors are also
known. While most monitor lizards are carnivorous, eating eggs, smaller reptiles, fish,
birds and small mammals, some also eat fruit and vegetation, depending on where
they live.[1]
…
The generic name Varanus is
derived from the Arabic word waral/waran ورن/ورل,
from a common Semitic root ouran, waran, or waral,
meaning "dragon" or "lizard beast".[23]
In English, they are
known as "monitors" or "monitor lizards". The earlier term
"monitory lizard" became rare by about 1920.[24] The name may have been suggested by the occasional habit
of varanids to stand on their two hind legs and to appear to
"monitor",[23] or perhaps from their supposed habit of "warning
persons of the approach of venomous animals".[25]
In Austronesia, where varanids are common, they are known under a large number
of local names. They are usually known as biawak(Malay and Indonesian), bayawak (Filipino), binjawak or minjawak (Javanese), or variations thereof. Other names include hokai (Solomon Islands), bwo or puo (Maluku), halo (Cebu), galuf of kaluf (Micronesia and the Caroline Islands), batua or butaan (Luzon), alu (Bali), hora or ghora (Komodo group of islands), phut (Burmese)
and guibang (Manobo).[26][27] A group of monitor lizards has been termed an agency.
In Meitei hangkok, in Tamil and Malayalam, monitor lizards are known as udumbu, goih (गोहि) in Maithili, ghorpad घोरपड in Marathi, uda in Kannada, in Sinhalese as kabaragoya, in Telugu as udumu, in Punjabi and Magahi (and other Bihari languages) as गोह (goh), in Assameseas gui xaap, and in Odia as ଗୋଧି (godhi), and in Bengali as গোসাপ (goshaap) or গুইসাপ (guishaap) and गोह (goh) in Hindi. Due to confusion with the large New World lizards of the family Iguanidae, the lizards became known as "goannas" in Australia. Similarly, in South African English they are referred to as leguaans, or likkewaans, from the Dutch term for the Iguanidae, leguanen. The generic name inspired the name of the Japanese movie monster Varan.
Some species of
varanid lizards can count: studies feeding V. albigularis varying
numbers of snails showed that they can distinguish numbers up to six.[28][29] V. niloticus lizards have been observed to
cooperate when foraging: one varanid lures the female crocodile away from her
nest, while the other opens the nest to feed on the eggs. The decoy then
returns to also feed on the eggs.[28][29] Komodo dragons, V. komodoensis, at
the National Zoo in Washington, D.C., recognize their keepers and seem to have
distinct personalities.[29]
Monitor lizards have
become a staple in the reptile pet trade. The most commonly kept monitors are the savannah monitor and Ackies monitor, due to their relatively small size, low
cost, and relatively calm dispositions with regular handling.[23] Among others, black-throated
monitors, timor monitors, Asian water monitors, Nile monitors, mangrove monitors, emerald tree monitors, black tree monitors, roughneck monitors, dumeril's monitors, peach-throated
monitors, crocodile monitors and Argus monitors have been kept in captivity.[23]
Monitor lizard meat,
particularly the tongue and liver, is eaten in parts of southern India and
Malaysia as an alleged aphrodisiac.[30][31]
In parts of Pakistan,
different parts of monitor lizards are used for a variety of medical purposes.
The flesh is eaten for the relief of rheumatic pain, abdominal fat is used as a
salve for skin infections, oil and fat are used to treat hemorrhoids or chronic
pain, and the oil is used as an aphrodisiac lubricant (sande ka tel).[32]
"Large scale
exploitation" of monitor lizards is undertaken for their skins, which are
described as being "of considerable utility" in the leather industry.[32]
The meat of monitor
lizards is eaten by some tribes in India, Thailand and in West Africa as a
supplemental meat source.[citation needed] The meat of
monitor lizards is used in Nepal for medicinal and food purpose.[33]
The skin of monitor
lizards is used in making a carnatic music percussion instrument called a kanjira.
1. اصولاً"
نام yü-kin hian درست " به
زعفران بر می گردد. این همان نامی است كه برتشنایدر نتوانست شناسایی كند (Bot.
Sin., pt. II, No. 408)؛ و استوارت (Chinese Materia
Medica. p. 140) ناچار شد بپذیرد : ’’این
گیاه هنوز شناسایی نشده اما احتمالاً Curcuma نیست.‘‘ این سخن درست
است. چند بازنمائی كه از yü-kin hian در دست داریم و
بعدتر ارائه شده، راه رابر یكی دانستن این گیاه با Curcuma میبندد. گیاهشناسان
امروزی ژاپن yü-kin hian (ukkonkō ژاپنی (را برای نامیدن Tuli, pa gesneriana، كه گلی است ژاپنی،به كار میبرند (Matsumura,
No. 3193).
2. برتشنایدر نیز آن را با گیاه سومی یكی دانسته (Chinese
Recorder, 1871, p. 222) و تصور كرده است احتمالاً مراد از آن
(Sumbulus moschatus) sumbul بوده است. این نام علمی نادرست است،
اما گویا منظور او ریشه به اصطلاح مشكی Euryangium یا Ferula sumbul بوده كه بویی مشکگونه و طعمی تند
دارد. تنها مبنای این شناسایی را میتوان در این نكته یافت كه یكی از مترادفهایی
كه در گیاهنامهها برای yü-kin hian داده شده، ts‛ao še hian (’’مشک نباتی‘‘) است؛ روشن است که
خود این نام بازنمائی نشده است. روشن است كه زعفران هیچگاه بوی مشگ نمیدهد؛ و بی
گمان مراد از ts‛ao še hian
زعفران نبوده و آن را بنادرست در اینجا آوردهاند. همچنین در Tien hai yü hen či (Ch. 3, p. 1b؛ نک ص 238 كتاب پیش رو) yü-kin hian با ts‛ao še hian یكی دانسته و اضافه شده كه آن ریشه
مانند زنجیل است و اگر به شراب افزاین رنگش
زرد کند. در اینجا بی گمان مقصود گونه ای Curcuma است.
1. p. 8 و ch. 24 (بسنجید با
خاستگاه ظروف چینی [این بخش برگردان نشده
چون در متن اصلی نبوده است] و ص 258 کتاب پیش رو.
’’ورس طَلّی است برگیاه افتد اندر
بادیه، رنگش زرد باشد عطری، زنان عرب جامه بدو رنگ كنند...‘‘ ابنبیهعنالحقایق
الادویه. ابومنصور موفق هروی،دانشگاه تهران، ص 134،ص 338. گیا برگردان آخوندف درست نباشد.
1. wars عربی را (Watt, Dictionary,
Vol. III, p. 400) Flemingia congesta و (ibid, Vol. V, p.
114) Mallotus philippinensis نیز دانستهاند. سراسر موضوع بسیار آشفته
است و این درآشفتگی را بیش از همه فلوكیگر و هانبری دامن زدهاند:
Flückiger and Hanbury , Pharmacographia, p. 573;
نیز بسنجید با G.
Jacob, Beduinenleben, p. 15 وArab Geographen ، اما جای گفتگوی آن اینجا نیست. بازنمائی درخت yü-kin در متن چینی با هیچیك از این گیاهان
نمیخواند.