۱۳۹۶ آبان ۱۰, چهارشنبه

مداخل مخزن الادویه عقیلی خراسانی (هفتادم) 2

نارمشک
بفتح نون و الف و کسر راء مهمله و میم و سکون شین معجمه و کاف لغت فارسی است بمعنی مسک الرمان و آن را نارغیت نیز نامند و در قفطارغان در قانون باسم سوربار و مذکور است و کویند بهندی ناکیسر خوانند
در ماهیت آن
اختلاف است بعضی اقماع رمان هندی دانسته و بعضی کفته اند شکوفۀ نباتی است که در خراسان کثیر الوجود و سرخ مائل بزردی و از نخود بزرکتر و در شکل شبیه به انار کوچکی که کل آن نشکفته باشد و درخت آن بقدر درخت انار و چتری است و بعضی آن را و نار قیصر را یک چیز دانسته اند و اصلی ندارد جهت آنکه در تراکیب قدما مانند سفوف ارسطو هر دو مذکور است و بهترین آن تازۀ خوشبوی آنست که رنک آن ما بین سفیدی و زردی و با عفوصت طعم باشد
طبیعت آن
در اول کرم و در دوم خشک و بعضی در دوم کرم و خشک دانسته اند و شیخ الرئیس در سوم
افعال و خواص آن
ملطف و مرقق اخلاط و مانع تحلیل ارواح اعضاء الراس و الصدر و الغذاء آشامیدن آن مانع صعود بخارات بدماغ و قاطع آنها و جهت مالیخولیا و وسواس و تقویت دل و جکر و معده و امعای بارد المزاج و جهت حبس نزف الدم و اسهال و رفع لزوجات و داخل ادویۀ مفرح کرده می شود القروح و الجروح ضماد آن جهت تجفیف قروح و رفع عرق نافع و بدستور ذرور آن مضر مثانه و مورث زردی رخسار شربا و طلاء مصلح آن روغن بادام و مضر مراره و مصلح آن کاسنی مقدار شربت آن از دو درم تا دو مثقال
بدل آن نیم وزن آن پوست پسته و بوزن آن زنجبیل و سدس آن سنبل الطلیب است و بوزن آن زیرۀ کرمانی و ثلث وزن آن قسط بحری نیز بعضی کفته اند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
نارمشک
اشاره
به فارسی و در کتب طب سنتی آن را «نارمشک» نام‌اند. به فرانسوی‌Mesua وBois de fer de Ceylan و به انگلیسی‌Iron wood tree و به هندی «ناگ‌کزاز» گفته می‌شود. گیاهی است از خانواده‌Guttiferae ، نام علمی آن‌Mesua ferrea L . می‌باشد.
مشخصات
گیاهی است بصورت درخت کوچک در ابعاد درخت انار و معمولا قسمتی از این درخت که دارو می‌باشد و در طب سنتی مستعمل است، گلها و غنچه‌های بازنشده آن است که در ابعاد یک نخود به رنگ سرخ مایل به زردی و معطر و خوش‌بو می‌باشد و به همین دلیل آن را نارمشک که همان مشک‌انار است نامیده‌اند. این درخت دارای چوب بسیار سخت و درعین‌حال خوش‌بو است که چون خوب صیقل می‌شود در نجاری زینتی کاربرد دارد. بوی غنچه و چوب این درخت شبیه بوی انیس است.
این درخت بومی شبه‌قاره هند است و تا شبه‌جزیره مالایا انتشار دارد و در جاوه کاشته می‌شود. از نظر وجود این درخت در ایران شلیمر وجود آن را در خراسان ذکر کرده و در مخزن الادویه نیز آمده است که در خراسان می‌روید، ولی تا به حال گزارشی از گیاه‌شناسان در این مورد در دست نمی‌باشد.
معارف گیاهی، ج‌3، ص: 364
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی در گلها و غنچه‌های درخت اسانس روغنی فرّار و دو ماده تلخ یافت می‌شود. در بررسی دیگری آمده است که در آن در حدود 1 درصد ماده عامل تلخ به نام مزوئول 627] وجود دارد]G .I .M .P[ . در گزارش علمی دیگری آمده است که اسید رزینی که در روغن دانه آن وجود دارد، دارای اثر سمی محدودی روی قلب است.
خواص- کاربرد
در برمه از گلهای آن به عنوان قابض و از برگهای آن برای معالجه گزش مار استفاده می‌شود [راجر]. در شبه‌جزیره مالایا از گلهای خشک آن به عنوان دارو استفاده می‌شود و معمولا برای تقویت مادران پس از تولد نوزاد تجویز می‌شود که بخورند [ریدلی و برکیل . در اندونزی از غنچه‌های بازنشده درخت و از گلهای آن و از اتامینهای معطر گل (آلات نر گل) و یا از گلهای محتوی آلات نر له‌شده گل از همه آنها داروهای مختلفی و همچنین مواد و ترکیبات آرایشی [بورسما و فایدهین و مرهم و روغنهای مالیدنی [وان‌استی‌نیس- کروزمان درست می‌کنند. از مغز هسته له‌شده میوه درخت در استعمال خارجی به صورت ضماد برای التیام زخم استفاده می‌کنند [برکیل . و همچنین این ضماد برای التیام و فروکش کردن تاول به کار می‌رود [هین و کلوپن‌برگ- ورستیغ .
از روغن دانه‌های آن روی موضعهای ناراحت پوست و تحریک‌شده و تاولی می‌مالند و ضمنا از این روغن در موارد روماتیسم نیز روی اعضای دردناک مالیده می‌شود [وان‌استی‌نیس- کروزمان . در هند از گلهای آن به عنوان قابض و برای تقویت معده و تسکین سرفه‌های توأم با ناراحتی و خشونت سینه استفاده می‌شود.
له‌شده گلها را با کره و کمی شکر مخلوط کرده و خمیری درست می‌کنند و در موارد بواسیر خونی می‌مالند. از غنچه‌های بازنشده برای قطع اسهال خونی خورده می‌شود.
پوست درخت قابض و معطر است و آن را مخلوط با زنجبیل به عنوان معرق تجویز می‌کنند. از برگهای درخت و له‌شده برگ و گل در موارد گزش مار و عقرب استفاده می‌شود.
معارف گیاهی، ج‌3، ص: 365
از نظر طبیعت نارمشک طبق نظر حکمای طب سنتی کمی گرم و خشک است و از نظر خواص معتقدند که خوردن غنچه‌های بازنشده و گلهای آن برای مالیخولیا و وسواس و تقویت کبد و معده و روده‌ها در اشخاص سردمزاج مفید است.
از ضماد له‌شده گلها برای خشک کردن و التیام زخمها و جراحتها استفاده می‌شود و از پاشیدن گرد آن نیز در همین مورد استفاده می‌شود. نارمشک مضر مثانه است و خوردن و یا مالیدن آن ایجاد زردی رنگ صورت می‌کند از این نظر باید با روغن بادام مصرف شود. مقدار خوراک آن 10- 8 گرم است.
معارف گیاهی، ج‌3، ص: 366
///////////////
نارمشک: به لغت هندی «نارمشک» را «ناک کیسر» گویند و خشکی گوید اهل زمین هند او را «ناگ یست» گویند و در کتب طب «ناغیست» آورده است و «ناغیست» نوعی از «گل هندی» خوشبوی و لون او سرخ است و برگ این گل و قمعهای او به گلنار مشابهت دارد. رازی گوید «نارمشک» شکوفه درختی است که او را «تافاشی» گویند و ارجانی گوید «نارمشک» پوستها باشد با قمعهای شکوفه به هم آمیخته و به «بسباسه» ماند. (صیدنه ص 681). ناغبیست خوانند و آن اقماع رمان هندی است و صاحب منهاج گوید فقاحی و قشری و اقماعی بود مانند بسباسه، اما مؤلف گوید فقاحی بود.
(اختیارات ص 431). نارمشک لغت فارسی است به معنی مسک الرمان و آن را فارغیت نیز نامند و در قفطارغان در قانون به اسم سوربار و مذکور است و گویند به هندی ناکیسر خوانند و در ماهیت آن اختلاف است. (مخزن ص 860).
یادگار، در دانش پزشکی و داروسازی، متن، ص: 376
//////////
//////////////
نارمشک
 نارمشک Iron wood tree نام فارسی: نارمشک نام عربی: نام انگلیسی: Iron wood tree نام محلی: نام فرانسوی: Mesua و Bois de fer de Ceylan نام علمی: Mesua ferrea L. نام در کتب طب سنّتی: نارمشک مترادف: خانواده: Guttiferae جنس:
مشخصات و ویژگی ها
گیاهی است به‌صورت درخت کوچک در ابعاد درخت انار و معمولاً قسمتی از این درخت که دارو می‌باشد و در طب سنتی مستعمل است، گل‌ها و غنچه‌های بازنشده آن است که در ابعاد یک نخود به رنگ سرخ مایل به زردی و معطر و خوشبو می‌باشد و به همین دلیل آن را نارمشک که همان مشک‌انار است، نامیده‌اند. این درخت دارای چوب بسیار سخت و در عین حال خوشبو است که چون خوب صیقل می‌شود، در نجاری زینتی کاربرد دارد. بوی غنچه و چوب اتین درخت شبیه بوی انیس است.
/////////
Mesua ferrea
From Wikipedia, the free encyclopedia
Ceylon ironwood
MesuaFerrea IronWood.jpg
Ceylon ironwood in Thelwatta, South-East Sri Lanka.
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
M. ferrea
Mesua ferrea
L.
Mesua coromandelina Wight
Mesua nagassarium (
Burm.f.)Kosterm.
Mesua pedunculata 
Wight
Mesua roxburghii 
Wight
Mesua sclerophylla 
Thw.
Mesua speciosa 
Choisy
Mesua stylosa
Mesua ferrea (Sri Lankan ironwoodIndian rose chestnut, or cobra's saffron) is a species in the family Calophyllaceae. This slow-growing tree is named after the heaviness and hardness of its timber. It is widely cultivated as an ornamental due to its graceful shape, grayish-green foliage with a beautiful pink to red flush of drooping young leaves, and large, fragrant white flowers. It is native to wet, tropical parts of Sri LankaIndia, southern NepalBurmaThailandIndochina, the PhilippinesMalaysia and Sumatra, where it grows in evergreen forests, especially in river valleys. In the eastern Himalayas and Western Ghats in India it grows up to altitudes of 1,500 m (4,900 ft), while in Sri Lanka up to 1,000 m (3,300 ft).[1][2][3] It is national tree of Sri Lanka and state flower of Tripura.[4]
Contents
  [show] 
Description[edit]
നാഗപ്പൂവു്.jpg
The tree can grow over 30 m (98 ft) tall, often buttressed at the base with a trunk up to 2 m (6 ft 7 in) in diameter. The bark of younger trees has an ash grey color with flaky peelings, while of old trees the bark is dark ash-grey with a red-brown blaze. It has simple, opposite, narrow, oblong to lanceolate, blue-grey to dark green leaves that are 7–15 cm (2.8–5.9 in) long and 1.5–3.5 cm (0.59–1.38 in) wide, with a whitish underside. The emerging young leaves are red to yellowish pink and drooping. The branches are slender, terete and glabrous. The bisexual flowers are 4–7.5 cm (1.6–3.0 in) in diameter, with four white petals and a center of numerous orange yellow stamens. The fruit is an ovoid to globose capsule with one to two seeds.[1]
History of the tree in Sri Lanka[edit]
In the dry zone areas of Sri Lanka—where ironwood trees normally do not grow wild, large, old ironwood trees can be seen around the remains of ancient Buddhist monasteries on rocky hills around Dambulla such as Na Uyana Aranya, Namal Uyana, Na-golla Aranya, Pidurangala near Sigiriya, Kaludiya Pokuna near Kandalama, and Ritigala. They are probably the descendants of trees planted as ornamentals in the monasteries in ancient times during the Anuradhapura period. Older trees form suckers or shoots from the base of the trunk, which become new trees when the old trunk falls down; therefore the bases and roots of some ironwood trees in these sites might be very old.[5]
In Theravada Buddhism, this tree is said to have used as the tree for achieved enlightenment, or Bodhi by four Lord Buddhas called "Mangala - මංගල", "Sumana - සුමන", "Revatha - රේවත", and "Sobhitha - සෝභිත".
Uses[edit]
As the English name indicates, the wood of this tree is very heavy, hard and strong. The density is 940 to 1,195 kg/m3 (59 to 75 lb/ft3) at 15% moisture content. The colour is deep dark red. It is hard to saw and is mainly used for railroad ties and heavy structural timber.
In Sri Lanka the pillars of the 14th century Embekke Shrine near Kandy are made of iron tree wood.[6]
The flowers, leaves, seeds and roots are used as herbal medicines in India, Malaysia, etc.[1][7] and in Nag Champa incense sticks.
In eastern state of Assam, India, its seeds were also used for lighting purpose in evening for day to day purpose (while mustard oil for religious and health and culinary purposes) before the introduction of kerosene by the British.
Taxonomical status[edit]
Mesua ferrea is a complex species and has recently been split into several species and varieties.[1]A.J.G.H. Kostermans and Gunatilleke et al. call the tree described in this article Mesua nagassarium.[2][3] Kostermans lists several subspecies of Mesua nagassarium.[2]
These authors list Mesua ferrea as a separate species that is endemic to Sri Lanka and is a small, 15 meters high tree that grows near streams and in marshes in the Southwest of Sri Lanka, where it is called "Diya Na" in Sinhala, meaning "Water Na Tree". This "Diya Na" is not cultivated.[2][3] Gunatilleke et al. (p. 139), however, remark in a footnote: "In the most recent revision diya na is named as Mesua thwaitesii and na as Mesua ferrea".[3]
Kostermans and Gunatilleke et al. classify Mesua ferrea in the Clusiaceae family, while in the AgroForestryTree Database it is allocated to the Guttiferae family.[2][3]
Vernacular names[edit]
Mesua ferrea has different names in various languages.[8][7] [9]
·         සිංහල: Na (නා)
·         Assamese: Nahor (নাহৰ), Nokte ( নোক্তে)
·         Meghalaya (Garo): Kimde
·         Bengali: Nagesar (নাগেশ্বর)
·         Hindi: Gajapushpam; Nāg champa (नाग चम्पा), Nāgakesar (नाग केसर)
·         Filipino: kaliuas
·         Javanese: nagasari
·         Kannada: Nagasampige (ನಾಗಸಂಪಿಗೆ)
·         Malaysian: penaga
·         Malayalam: Nagachampakam; Veila
·         Marathi: Nagchafa, Thorla chafa
·         Myanmar: Kant Kaw
·         Mizo: Herhse (state tree of Mizoram)
·         Odia: Nageswara, Nagakesara
·         Română: Kesara
·         Sanskrit: Champeryah; Nāgakesara; Nāgapushpa, Nāga (नाग)
·         Sinhala: Nā (නා)
·         Tamil: Iravam(இரவம்), Iruḷmaram(இருள்மரம்), Cheru-nagapu; Sirunagappoo; Veilutta-champakam, Tadinangu, Naka
·         Telugu: Nagakesara
·         Thai: bunnak (ปุนนาค)
·         Tibetan: Naga Kesar (ནཱ་ག་གེ་སར་)
·         Urdu: Narmishka (नर्मिश्क)
·         Vietnam: Vắp ( Theo Y Học Tuệ Tĩnh - HuuDuc)
See also[edit]
·         List of Indian timber trees
·         Nagkesar seed oil
References[edit]
1.   Jump up to:a b c d "Mesua ferrea L. – Clusiaceae". biotik.org.
2.   Jump up to:a b c d e Kostermans, A.J.G.H. (1980). "Clusiaceae (Guttiferae)". In Dassanayaka, M.D.; Fosberg, F.R. A revised handbook to the flora of Ceylon. I. New Delhi. pp. 107–110.
3.   Jump up to:a b c d e Ashton, M; Gunatilleke, S; de Zoysa, N; Dassanayake, MD; Gunatilleke, N; Wijesundera, S (1997). A Field Guide to the Common Trees and Shrubs of Sri Lanka (PDF). Colombo. p. 140.
4.   Jump up^ "State Symbols of Tripura | Tripura Tourism Development Corporation Ltd.". tripuratourism.gov.in. Retrieved 2017-04-28.
7.   Jump up to:a b "Nag Kesar". Flowers of India.
8.   Jump up^ Nadkarni, A.K. (1976). "Mesua ferrea". Dr. K.M. Nadkarni's IndianMateria Medica. Bombay: Popular Prakashan. pp. 792–4.
9.   Jump up^ Molvray, Mia (1988). A Glossary of Tibetan Medicinal Plants. Dharamshala: The Library of Tibetan Works & Archives, Series 11. p. 59.
External links[edit]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/4/4a/Commons-logo.svg/30px-Commons-logo.svg.png
Wikimedia Commons has media related to Mesua ferrea.
·         Caldecott, Todd (2006). Ayurveda: The Divine Science of Life. Elsevier/Mosby. ISBN 0-7234-3410-7. Contains a detailed monograph on Mesua ferrea (Nagakeshara) as well as a discussion of health benefits and usage in clinical practice. Available online at http://www.toddcaldecott.com/index.php/herbs/learning-herbs/312-nagakeshara
·         Sriracha College: Mesua ferrea(in Thai; numerous photos)
·         National symbols of Sri Lanka
·         Flora of Asia
·         Mesua
·         Plants described in 1753
·         Trees of Nepal
·         Trees of India
·         Trees of Sri Lanka
&&&&&&&
نارنج
بفتح نون و الف و راء مهمله و سکون نون و جیم معرب نارنک فارسی است و بهندی کرنا نامند
ماهیت آن
ثمر درختی است عظیم و خوش منظر و اندک خاردار و چوب آن صلب سفید مائل بزردی برنک صندل ابیض نرم در ملمس و کمریشه و مستوی الاجزا و برک آن از برک لیمو بزرکتر و از اترج کوچکتر و خشبو و کل آن سفید اندک طولانی و بسیار خوش بو و اندک تند طعم و با تلخی کمی و ثمر آن در خامی سبز و مدور و بعد رسیدن زرد مائل بسرخی می کردد مغز آن ترش آبدار و قاش قاش در پردها و تخم آن اندک طولانی شبیه بتخم اترج و از ان کوچکتر و تلخ و پوست ثمر آن نیز تلخ و بهترین آن بزرک بالیدۀ رنکین شاداب پوست نازک املس آنست و در کرم سیرات کثیر الوجود در بعض بلاد ثمر آن همیشه می باشد بر درخت از سال کذشته زرد سرخ رنک و از سال حال سبز نیم رس و هنکام شکوفۀ آن بهار و پاییز است
طبیعت پوست
زرد و شکوفۀ آن کرم و خشک در دوم و ترشی آن در آخر دوم سرد و در اول خشک و بعضی در دوم نیز خشک کفته اند و پوست و تخم آن در دوم سرد و خشک و خشکی آن زیاده و سائر اجزای آن کرم و خشک در دوم
افعال و خواص آن
جمیع اجزای آن سوای ترشی از اترج بهتر اعضاء الصدر در ترشی آن لزوجتی است که موافق نزلات سینه و سرفۀ حار است خصوص که با پوست از میان دو پاره نموده و تخمهای آن را براورده قدری نبات کوبیده بران پاشیده بر آتش کذارند که دو سه جوشی بخورد پس برداشته نیم کرم بمکند آب آن را صبح ناشتا اعضاء الغذاء آشامیدن آب آن با شکر مسهل صفرا و مسکن حدت آن و خون و مدر صفرا و رافع خمار و امراض حارۀ صفراویه و بدستور شربت مطبوخ آن با شکر صافی و ضرر نارنج به اعصاب کمتر از سائر حموضات است و مضر عصب غیر صحیح و اکثار آن مضعف جکر خصوص ناشتا مصلح آن شکر و عسل و پوست زرد آن مفرح آشامیدن یک درم و نیم آنکه خشک کرده باشند با آب جهت رفع قئ و غثیان و مغص و اخراج کرم شکم مجرب در یک ساعت و ضماد آن با سرکه جهت درد سربارد و حار و ضماد پختۀ مهرای آن بتمامه از پوست و مغز و تخم جهت جرب و حکه و جوششهای سر و نرم کردن جلد بدن و موی بیعدیل اعضاء النفض و السموم آشامیدن آب نقوع پوست و شکوفۀ آن جهت عسر ولادت و سم عقرب و هوام سمی و بوئیدن پوست و برک آن مفرح و رافع طاعون و هوای وبائی و فساد هوا السموم تخم آن با تریاقیت دو درهم مقشر آن تریاق لسع هوام سمی و بدستور ریشهای باریک درخت آن با شراب و بوئیدن نارنج رافع طاعون است و شکوفۀ آن را بوئیدن مقوی دماغ و محلل زکام و عرق آنکه مسمی بماء القداح و بفارسی بعرق بهار است در دوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
مفرح و مقوی ارواح اعضاء الراس و الصدر و الغذاء و النفض جهت رفع ضعف دماغ و تفریح و تفتیح سدۀ مصفات و نزلات و درد سینه و خفقان و غشی و قولنج ریحی و تقویت اشتها و باه و رافع آروغ و ریاح و مغص و مداومت آن هفت روز روزی دودو اوقیه با شکر و ربع درهم مرجان سوده جهت سپرز از مجربات و با آب کرفس جهت اخراج سنک کرده و مثانه و آشامیدن آن ناشتا جهت قطع اسهال رطوبی و حمول آن با پشم جهت ادرار طمث و اصلاح حال رحم و با شیر مادیان جهت اعانت بر حمل از مجربات دانسته اند و اکثار بوئیدن آن مورث بیخوابی مصلح آن کلاب و هوا مضر آن و قوت آن در ظرف جستی و یا مسی تا هفت سال باقی می ماند و در شیشه تا یک سال و روغن آنکه پوست زرد آن را با شکوفه در روغن کنجد اندازند و سه هفته در آفتاب کذارند و هر هفته یک مرتبه تجدید پوست و کل نمایند پس استعمال نمایند در جمیع افعال بهتر از روغن ناردین است و کذاشتن پوست و کل خشک آن در ثیاب مانع کرم زدن آنست بالخاصیت و آشامیدن دو مثقال آن بادزهر سموم باردۀ حیوانیه است و تدهین بدان نیز و حب تخم آن و دهن و شراب و عرق آن در قرابادین ذکر یافت و مخلل پوست زرد آن و مربای آن نیز هر دو لذیذ و مقوی معده می باشد و صنعت آن مانند پوست اترج است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
نارنج . [ رَ / رِ ] (اِ) بفتح «ر» (و در لهجه  مرکزی به کسر). کردی ، نارنج ۞ ، نارنگ ۞ . گیلکی ، نارنج . ۞ نارنج ۞ معرب «نارنگ » است . اصل این لغت هندی است ولی از راه زبانهای ایرانی وارد زبانهای اروپائی شده به صورت اُرانژ و آرنج واُرَنجه ۞ و ... درآمده و آن از انواع مرکبات است به صورت درختی با میوه های گرد (که در سطح آن فرورفتگی هائی دیده می شود) زردرنگ و ترش مزه . (برهان قاطع چ معین حاشیه  ص 2095). معرب نارنگ . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (شمس اللغات ) (زمخشری ). میوه ای است گرمسیری از اقسام مرکبات ترش و گردشکل است نارس آن سبز و رسیده اش زرد می شود، در جنوب و شمال ایران جاهائی که در زمستان یخ زیاد بندد به عمل می آید. (فرهنگ نظام ). بادرنگ . (مهذب الاسماء). معرب از نارنگ فارسی است ریشه و پوست درخت و پوست نارنج و شکوفه و تخم او در دوم گرم و خشک و ترشی او در آخر دوم سرد و خشک و با لزوجتی که موافق سینه و نزلات و سرفه  حار است و در برگ و پوست او تفریح عظیم و جمیع اجزای او در همه  امور بهتر از ترنج و ضماد پوست زرد او با سرکه جهت دردسر مجرب است و شرب یک درهم و نیم آن که خشک کرده باشند با آب گرم جهت پیچش و اخراج کرم شکم و قی و غثیان از مجربات و ضماد پخته  مهرای نارنج بتمامه جهت جرب و حکه و جوششهای سر و نرم کردن موی جلد و بدن بی عدیل و بوئیدن او و برگ آن رافع طاعون و فساد هوا و آب خیسانیده پوست و شکوفه  او جهت عسر ولادت مجرب و حمول آن مدر حیض و شرب او رافع سم عقرب و هوام و ترشی او با شکر مسهل صفرا و مدر آن و رافع خمار و امراض حاره  عصب غیرصحیح و اکثار او مضعف جگر ومصلحش عسل و شکر و دو درهم از تخم مقشر او تریاق گزیدن جانوران و به دستور شرب ریشه های باریک درخت او با شراب همین اثر دارد و در سایر منافع مانند ترنج و لیمو است و ضرر نارنج به اعصاب کمتر است و روغن نارنج که پوست او را با شکوفه و روغن کنجد سه هفته در آفتاب گذاشته باشند در جمیع افعال قوی تر از روغن ناردین و دو مثقال آن پادزهر سموم بارده  حیوانی است و بوئیدن شکوفه  او مقوی دماغ و محلل زکام و عرق او که مسمی به عرق بهار است در دوم گرم و خشک و جهت ضعف دماغ و تفریح و تقویت اشتها و باه و سدّه  مصفاة و نزلات و درد سینه و قولنج ریحی و پیچش و خفقان و غشی و مداومت او هفت روز و روزی دو وقیه با شکر و ربع درهم مرجان جهت رفع سپرز از مجربات و با آب کرفس جهت اخراج سنگ مثانه و گرده و شراب او ناشتا جهت قطع اسهال رطوبی نافع و حمول او با پشم جهت اصلاح رحم و با شیر مادیان جهت اعانت بر حمل از مجربات دانسته اند و اکثار بوئیدن او مورث بی خوابی و هوا، مضر عرق بهار است و مصلح او گلاب و قوتش در ظرف مس تا هفت سال باقی است و در شیشه تا یکسال . (تحفه حکیم مومن ). و حبه حار یابس نافع نهش الهوام . (از بحر الجواهر). تخم نارنج را چون بکوبند روزی یک مثقال با نبات چند روز کفلمه کننددر گزیدگی غریب گز شفاء تمام بخشد و این را من خود تجربه کرده ام . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و نیز رجوع شود به ضریر انطاکی ص 336 و گیاه شناسی گل گلاب ص 215و تاج المصادر بیهقی : و از وی [ بلخ ] ترنج و نارنج و نیشکر و نیلوفر خیزد. (حدود العالم ).
تا سرخ بود چون رخ معشوقان نارنج
تا زرد بود چون رخ مهجوران آبی .
فرخی .
////////////
نارنج (نام علمیCitrus aurantium) نام درخت و میوه‌ای از زیررده رُزمانندها*[۱]، راسته ناترک‌سانان*[۲]، تیره سدابیان*[۳]، جنس مرکبات*[۴] است.
از آب نارنج برای خوشبو کردن و بهبود طعم غذا استفاده می‌شود و در صنعت عطرسازی و شامپو سازی هم کاربرد دارد. شکوفه‌های آن یکی از معطرترین گلهاست که آن مربای بهار نارنج و همچنین عرق نارنج در طب سنتی ایران کاربرد دارد. در درمان ناراحتی‌های معده از مربای آن استفاده می‌شود.درخت نارنج مادر مرکبات است و پایه بسیار خوبی جهت پیوند شاخه‌های نارنگی یا پرتقال است. فشار خون و ضربان قلب را زیاد می‌کند و این میوه بسیار ترش است و خوردن زیاد آن باعث فشار خون پایین میشود [نیازمند منبع]
نارنج میوه‌ای که در ایران به فراوانی تولید می‌شود و محصولات جانبی متعددی نیز دارد. نارنج میوه درختی بزرگ و زیباست با برگهایی بزرگتر و خوشبوتر از برگهای درخت لیمو. شکوفه‌های آن که بسیارخوشبو است بهارنارنج نامیده می‌شود. در بعضی مناطق در تمام فصول سال می‌توان میوه نارنج را برروی درخت دید. در حالیکه هنوز میوه سال گذشته بر درخت است میوه‌های جدید هم در حال رسیدن هستند. شکوفه نارنج (بهار نارنج) طبیعت(مزاج) = گرم و خشک، بوییدن آن شادی آور، تقویت کننده مغز و از بین برنده آبریزش بینی (زکام) است. از این شکوفه ها مربای لذیذی تهیه می‌شود که خواص مفید شکوفه را دارد. اگر یک قاشق مرباخوری از گل شکوفه خشک نارنج را به یک فنجان آب جوش اضافه کنید ودرفنجان را ببندید بعد از ۱۰ دقیقه نوشیدنی بسیار خوشبو ونشاط آوری آماده می‌شود.
///////////
قس نارنج در عربی:

النارنج (رارنج في العراق) شجرة معمرة دائمة الخضرة تنتمي إلى جنس الحمضيات من الفصيلة السذابية. وهي معروفة في بلاد الشام وفيلبنان بالأخص بإسم أبو صفير.
محتويات
  [أظهر] 
الوصف النباتي[عدل]
شجيرة أو شجرة يصل ارتفاعها إلى عشرة أمتارأوراقها جلدية غامقة اللون والازهار بيضاء لها رائحة عطرية لطيفة والثمرة كروية كبيرة ذات لون برتقالي محمر وخشنة الملمس وطعمها حامض مثل الليمون. يعرف النارنج علميا باسم CITRUS AURANTIUM، الأجزاء المستعملة الثمار وقشر الثمار والازهار.
الموطن الأصلي للنارنج[عدل]
يقال أن اصله من الصين وانتقل منها إلى البلدان المجاورة للصين ثم إلى العديد من دول القارة الآسيوية،. وعرف واشتهر في دمشق وقد نقل العرب شجرة النارنج من دمشق إلى إسبانيا وزرع فيها عدة سنين قبل البرتقال. ونقله العرب إلى فرنسا وإيطاليا من الأندلس. وتنتشر زراعة اشجار النارنج في العراق نظرا لقدرته على تحمل الطقس الحار, لذا يكثر استخدام عصير النارج في الاطباق العراقية كبديل لعصير الليمون. ويسمى في منطقة الأغوار - الأردنية : (خشخاش)
///////////
قس نارینچ در آذری:
Narınc (lat. Citrus aurantium)[1] - sitrus cinsinə aid bitki növü.[2]
نارینج (اینگیلیسجه: Bitter orange، (فارسجا:نارنج)، (تورکجه:Narınc)، (عربجه:نارنج)، (آنادوْلو تۆرکجه‌سی‌جه:Turunç)، (فرانسه‌جه:Bitterorange)، (آلمانجا:Bitterorange)) بیر نؤع بیتکی.
///////////
قس جروک باهیت در باسای اندونزی:
Jeruk pahit merupakan salah satu tumbuhan berbunga anggota marga Citrus dari suku Rutaceae (suku jeruk-jerukan). Anggotanya berbentuk pohon dengan buah yang berdaging dengan rasa masam yang segar, meskipun banyak di antara anggotanya yang memiliki rasa manis. Buah ini biasanya digunakan untuk minyak atsiriparfum, dan minuman.
//////////////
قس در عبری:
חֻשְׁחָשׁ או תפוז מר (שם מדעי: Citrus aurantium) הוא מין בסוג הדרים, הדומה בצורתו ובצבעו לתפוז, אולם פריו אינו אכיל אלא לאחר עיבוד או בישול.

גובה העץ הבוגר כחמישה מטרים ויותר. פטוטרות העלים מפותחות. הפרחים לבנים וריחניים.

קליפת פרי החושחש כתומה. בפרי פלחים, המכילים בקבוקוני מיץ ועטופים בקליפה דקה. יש בו גרעינים רבים קרובים למרכז הפרי. טעמו מר.
/////////////
قس مدانزی در سواحلی:
Mdanzi au mdaranzi (Citrus aurantium) ni mti wa jamii ya mchungwa unaozaa madanzi (pia madaranzi).
//////////
قس نارنچ در پشتو
/////////////
قس تورونچ در ترکی استانبولی:
Turunç (Citrus aurantium), sedef otugiller ailesi içinde bir alt grup olan turunçgillerden olan bütün Akdeniz'e kıyı ülkelerde, Güneydoğu Asya kıyılarında yetişen, kışın yaprağını dökmeyen ağaca ve bu ağacın portakala benzeyen, fakat suyu acımtırak olan meyvesine verilen addır.
/////////
قس کنو در اردو:
کنوترش پھلوں میں شمار کیا جاتا ہے اور یہ مالٹے کی ایک ذیلی قسم ہے جو پاکستانمیں بکثرت کاشت کیا جاتا ہے۔سرگودھا کا شہر خصوصاً کنو کی پیدوار کیلئے مشہور ہے۔
/////////////
Bitter orangeSeville orangesour orangebigarade orange, or marmalade orange refers to a citrus tree (Citrus × aurantium) and its fruit. It is native to southeast Asia, and has been spread by humans to many parts of the world.[3] Wild trees are found near small streams in generally secluded and wooded parts of Florida and The Bahamas after it was introduced to the area from Spain[3]where it had been introduced and cultivated heavily beginning in the 10th century by the Moors.[4][5]
It is a hybrid between Citrus maxima (pomelo) and Citrus reticulata (mandarin).[6]
&&&&&&&
ناطف
بفتح نون و الف و کسر طاء مهمله و فا بفارسی قبیطه نامند
ماهیت آن
معروف
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
موافق سینه و رئه و سرفه و خلط بلغمی و مسمن بدن و بجهت منع انصباب سودا بمعده نافع مضر محرورین مصلح آن اشیای حامضه و مصنوع از شکر آن موافق جوانان و کهلان و پیران و امزجۀ بارده و سرفۀ حادث از حرارت و مصنوع از خشخاش جهت اصحاب نزله و حرقه البول و مصنوع از عسل موافق امزجۀ بارده و پیران مولد صفرا در جوانان و مصدع و مصنوع از دقیق جهت درد سینه و رئه حادث از سده خلطی بلغمی نافع و مصنوع از کنجد کثیر الغذا و موافق سینه و سرفه و لیکن ثقیل و بطئ الهضم و مرخی معده و مصنوع از کردکان بغایت کرم و معده بلغمی و کرده را موافق و لیکن مصدع مصلح آن خشخاش و یا کاهو و مصنوع از بادام اندک کرم و سرفۀ رطوبی را مناسب است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////////////
ناطف . [ طِ ] (ع اِ) شکرینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوعی حلوا که به فارسی شکرینه گویند. (ناظم الاطباء). نوعی حلواست که قبیطی نامیده می شود. (از معجم متن اللغة). ۞ نام عام بسیاری از حلواهاست از آن جمله است شکرپنیر و حلواسورون و حلوای مغزیات . (فرهنگ نظام ). کبیتا. (فرهنگ اسدی ). حلوای مغزین . (دهار). و قبیطار اعرب ناطف به آن معنی گوید که پیش از آنکه قوام او به قوام عسل شود او متقاطر بود. (تاج المصادر بیهقی ) قبیطه . قبیطی . قبیطا. قباط. شکرینه . ابوالقوام : از بیلقان پرده های بسیار و جل و برقع و ناطف خیزد. (حدود العالم ). کودکی طواف بر در خانقاه بگذشت و ناطف آوازمی داد. (اسرار التوحید). از خائیدن حلواهاء غلیظ چون ناطف و غیر آن پرهیز کند. (ذخیره  خوارزمشاهی ).
- ناطف مفرد ؛ شکر را در آب حل کرده با آتش تند به قوام آرند چون بگذارند سرد شود زودشکن و ترد باشد. (یادداشت مولف ).
- ناطف مرکب ؛ آن است که پس از برداشتن از آتش و پیش از سرد شدن در آن پسته یا فندق و یا گردو و امثال آن کنند و بگسترند تا سرد شود. (یادداشت مولف ).
|| (ص ) آنچه از مایعات که روان باشد. السائل من المایعات . (معجم متن اللغة). آب کم جاری شونده . (فرهنگ نظام ). || مَشک ِ چکنده . (فرهنگ نظام ) ۞ . هرچه بچکد عرب او را ناطف گوید. (از اقرب الموارد). || نسبت دهنده به فسق و عیب . (فرهنگ نظام ) ۞ . رجوع به نطف شود.
///////////
ناتف . [ ت ِ ] (ع اِ) نوعی از حلوا. (ناظم الاطباء). حلوای پشمینه ، بعض فرهنگ نویسان گفته اند که آن را از بادام سازند و بعضی جوز، به هر حال حلوا بودنش مسلم است ولی در نوعش اختلاف است .(از فرهنگ شعوری ). ناطف ؛ شکرینه . (منتهی الارب ). رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 380 و نیز رجوع به ناطف شود.
///////////
قبیطه . [ ق ُ ب َ طَ ] (معرب ، اِ) ناطف است . (تحفه  حکیم مومن ). حلوائی است . (فرهنگ نظام ). رجوع به قبیده و قبیته شود.
/////////////
قبیده . [ ق ُ ب َ دَ / دِ ] (اِ) نام حلوائی است . قبیطه معرب آن است . (آنندراج ) :
تا سرین از فرق ، نعمت خانه  انگیز بین
لب قبیده بوسه شفتالو وپستان همچو نار.
ملافوقی یزدی (از آنندراج ).
رجوع به قبیته و قبیطاء شود.
////////////
قبیته . [ ق ُ ب َ ت َ ] (معرب ، اِ) نام حلوائی است . (بسحاق اطعمه از فرهنگ نظام ). بسحاق اطعمه در جای دیگر دیوانش چنین گوید: القبیته نوعان نوع گردکانی و نوع کنجدی . (بسحاق اطعمه از فرهنگ نظام ). و باید بدانی که چندان که عزت ارده  دوشاب در نزد لران است حرمت قبیته  کنجدی در نزد کردان صد چندان است . (فرهنگ نظام ). محیط اعظم قبیته را فارسی ضبط کرده و قبیده را هم مبدل آن قرار داده پس باید با «غ » و «تاء» نوشته شود(غبیته ) و در معنی ناطف گوید: قبیده و قبیطه نامند و به هندی برفی گویند و آن از حلواهای معروف است گرم و خشک و موافق سینه و ریه و سرفه و خلط بلغمی و مسمن بدن و بجهت منع انصباب مواد بمعده نافع، مضر گرم مزاجان ، مصلح آن اشیای ترش . (فرهنگ نظام ) :
بره ای بشکست پایش دست گردون از قضا
آن چنان کز درد شد آن را پریشان پاچه ها
گرم کردم تخته بندش از قبیته ی ْ کنجدی
وز ضماد تخم مرغش بر قلم بستم طلا.
بسحاق اطعمه (از فرهنگ نظام ).
////////////
شکرینه . [ ش َ ک َ ن ِ یا ن َ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به شکر. شکرین . شکری . شیرین . (یادداشت مولف ). || نوعی از حلوای شکر که به تازی ناطف گویند. (از انجمن آرا) (از برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ناطف . قباط. قبیط. قبیطاء. قبیطی . شکرینه که حلواییست . (منتهی الارب ) (یادداشت مولف ). ناطف . قبیطی . (اقرب الموارد). ابوالقوام . شکرینج . (یادداشت مولف ) : شکرینه ، که از شکر فایق کنندمعتدل باشد و سده کمتر تولد کند و بهتر حلواها این است و محرور دفع مضرت او به میوه های ترش کنند. (ذخیره  خوارزمشاهی ). ناطفی ؛ شکرینه فروش . (منتهی الارب ).
&&&&&&&
ناکیسر
بفتح نون و الف و کسر کاف عجمی و سکون یاء مثناه تحتانیه و فتح سین و راء مهملتین ناککیسر بدو کاف دیده شده که می نویسند لغت هندی است
ماهیت آن
درختی عظیم که در بنکاله می شود بقدر درخت کردکان و برک آن پهن بقدر برک امرود و کل آن بسیار خوش بو و در پورنیه و رنکپور و دیکر نواح بنکاله کثیر الوجود و عطر کل آن خصوص زردی که در میان کل می باشد می کیرند بسیار تندبو می باشد و در صندوق عطری که آن باشد عطرهای دیکر را همه فاسد و بوی خود می کرداند از حدت بوی که دارد
طبیعت آن
کرم و خشک تا آخر سوم و عطر آن تا چهارم
افعال و خواص کل آن
صفرا و بلغم و غائله سموم و ریاح و بواسیر را هر نوع که باشد و کرم شکم و قئ را دفع نماید و رنک رو را صاف و نیکو و خون را صاف و جراحتها را پاک و باصلاح آورد و حبس خون بواسیر و استیصال دانۀ آن بدین قسم که سه مثقال زیره که در میان کل آن می باشد شب در آب بخیسانند و صبح صاف کرده قدری قند و یا عسل اضافه نموده بنوشند چند روز پی هم تا آنکه دانها زائل کردند و حکیم میر عبد الحمید در حاشیۀ تحفه نوشته که در چهل روز بتجربه رسیده که زائل کشت و چون زردی آن را شب در آب بخیسانند و صبح آب آن را صاف کرده بیاشامند باندک نباتی تا چهل روز دانۀ بواسیر را زائل کرداند و آشامیدن مقدار یک حبه از عطر آن با برک تانبول مقوی باه و لیکن چون بسیار کرم است خطرناک اولی آنست که محرور المزاج مرتکب آن نکردد و طلای عطر آن نیز مقوی باه و انعاظ است و چون مغز تخم آن را کوفته اندک آبی بران پاشیده در صرۀ بسته و بر جرب یابس شب خوب بمالند تا اندک روغن از ان برآید و چون روغن آن کم کردد باز اندک آبی بران بپاشند برهم زده صره را بسته باز بمالند و روز با آب کرم بشویند در چند روز پی هم زائل کرداند و جرب رطب را نیز مفید خصوص که روغن آن را بران بچکانند که آن صره را بفشارند تا روغن از ان براید و یا بطرز روغن بادام روغن از تخم آن اخذ نموده بر جرب رطب بچکانند و قنبیل را نرم سوده بران بپاشند در چند مرتبه زائل سازد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
//////////

Home
 » Indian medicinal plants & herbs » Nagkesar plant (Mesua ferrea) health benefits, uses & images
Nagkesar Plant (Mesua Ferrea) Health Benefits, Uses & Images
Nagkesar, i.e., Mesua ferrea is a tree with ash colored bark. It grows to approximately 98 feet height. The diameter of this tree can be almost six and a half feet wide. The bark tends to peel off. In older trees, the bark acquires a darker shade of gray with the brownish red blaze. The wood is hard as well as heavy.
Nagkesar plant image
Its leaves are dark green to grey-blue in colour. They are simple narrow oblong leaves linked to central rachis on either side by petioles. The average size of these leaves may be anywhere between three inches to five inches. The upper side of these leaves is smooth and dark green. The lower side, however, is blue-gray.  New leaves, however, are reddish.
The flowers of this tree have four heart shaped petals. They also have numerous stamens, which are yellow in colour, arranged within a square at the centre. These flowers are white in colour with a diameter of about four to seven and a half cm. They can be terminal or axillary flowers.
The fruits of this tree are about 2.5 cm to 5 cm in length. They have a persistent calyx and are oblong shaped.
Mesua ferrea leaves
Each fruit may have one to four dark brown seeds the cotyledons of which are oily as well as fleshy. These seeds are angular.
Flowers, fruits, stamens, and seeds of this tree are used in Ayurvedic medicinal preparations as well as treatments.
Phytochemicals found in Nagkesar tree include:
1.     Mesuol;
2.     Mammeisin;
3.     Mesuagin;
4.     Mammeigin;
5.     Mesuabixanthone A (R=H);
6.     Mesuabixanthone B (R=Me);
7.     Mesuaferrol;
8.     Mesuaxanthone A (R 1= HandR2 = OMe)
9.     Euxanthone(R=OH)
10.              Mesuaxanthone B (R1 = OH and R2 = H)
11.              Messianic acid
12.              Mesuaferrone A
13.              Mesuaferrone B
Common name
The name, literally, translates to Cobra’s saffron. But it is also known as “Indian Rose Chestnut” or “Sri Lankan Ironwood” in different parts of the world. “Ironwood of Assam” or “Ceylon ironwood” are other names for this tree in English.
Nagkesar tree has different names in different Indian languages.
Hindi: it is known as Naghas or Nagkesar.
Marathi: it is Nagachampa.
Kannada: it is Kanchana or Nagasampinge.
Bengali : Nagesar.
Assamese: Naboor.
Biharis: Nagkeshur.
Malayalam: This tree is known as Naga chempakam or Veluttachempakam in Malayalam.
Oriya: it is known as Nagesvar.
Telugu: it is Nagkesarlu.
Tamil: it is Karunangu or Irul.
Botanical name and family
Botanical name of Nagkesar is Mesua ferrea.  It belongs to Callophyllaceae family under Malpighiales order.
Nagkesar fruit flower and seeds
Geological areas where Mesua ferrea plant grow
In India, this tree is found in Assam, Bengal, Eastern Himalayas, Andaman island, and both Eastern as well as the Western Ghats. Outside India, it grows in Sri Lanka, Burma, Nepal, Malaysia, Sumatra, Philippines, and Indochina. It requires altitudes of approximately 3300 ft. to 4900 ft. above sea levels.
&&&&&&&
نانخواه
بفتح نون و الف و نون و فتح خاء معجمه و واو و الف و ها لغت فارسی است بمعنی طالب نان و نیز بفارسی زینان و بعربی کمون ملوکی و بهندی اجواین نامند
ماهیت آن
تخمی است شبیه بانیسون و از ان ریزه تر و اشقر مائل بزردی و تندبو و تند طعم و با اندک تلخی و قوت آن تا چهار سال باقی می ماند و مستعمل تخم آن و بعضی تخم صعتر جبلی دانسته اند و نیست چنین و بهترین آن زرد مائل بسرخی تازه تند طعم و بوی آن است
طبیعت آن
در اول درجۀ سوم کرم و خشک و بعضی در آخر آن کفته اند
افعال و خواص آن
با قوت مجففه و تریاقیه و ملینه و محلل ریاح اعضاء الراس آشامیدن آن جهت فالج و رعشه و استرخا و قطور آب مطبوخ آن در چشم جهت جلای کمنه و آنچه از چرک و غیر آن انجماد یافته باشد و در کوش جهت ثقل سامعه اعضاء الصدر و الغذاء و النفض جهت درد سینه و دفع رطوبات و تنقیۀ چرک و لزوجات آن و تفتیح سدد و تقلب قلب و تلیین بطن و تحلیل ریاح و صلابت کبد و طحال و رفع مغص ریحی و آنچه بسبب دوای سمی شدید النکایه و مسهل قوی مانند ماهودانه و امثال آن عارض شده باشد و جهت فواق و قئ و غثیان و جشا و آروغ و بدبو و تخمه و ریاح و قراقر و هضم طعام دفع فساد اشتها و بلت و برودت معده و کبد و احشا و عسر البول و حصاه و مبهی و مسخن احشا و کبد و کرده و مثانه و مسکن مغص و مقوی و مسخن معده و کبد باردین و مدر بول و حیض و شیر و عرق و استسقا را مفید ناشتا خوردن آن و در نان نیر داخل کردن و با عسل و شراب جهت احتباس بول مبرودین و اخراج کرم معده و حب القرع و با سکنجبین جهت محرورین و جمیع امراض رحم و کسی که بذایقۀ او اطعمۀ لذیذ نیاید و کوبیدۀ آن با مغز کردکان سوخته رافع تزحر و ناشتا خوردن آن رافع سنک کرده و مثانه و از مجربات شمرده اند و چون در آب لیمو آن مقدار که آن را بپوشاند و یک انکشت بالای آن آید بخیسانند و خشک کنند و هفت مرتبه تکرار نمایند جهت اعادۀ شهوت باه مایوسین مجرب کفته اند الزینه آشامیدن سه مثقال آنکه در یکرطل شیر جوشانیده باشند تا بنصف رسیده باشد با یک اوقیۀ قند سفید که بالای آن لحوم خورده شود باعث فربهی بافراط کردد و خوردن و طلا نمودن آن بر بدن بالخاصیت موجب زردی بشره و با عسل و ادویۀ برص و بهق و آثار جلد مقوی فعل آنها الحمیات آشامید آن جهت حمیات باردۀ مزمنۀ کهنه خصوص ربع و نطول آن دافع نافض السموم آشامیدن آن تریاق سموم و نهش هوام و مضرت افیون و بجهت ترک عادت آن و نطول آب کرم آن جهت رفع اذیت عقرب کزیده سریع الاثر و بخور آن با راتینج و فرزجه و حقنۀ آن جهت تنقیۀ رحم از رطوبات بدبو و تجفیف آن و ضماد آن با نمک و ترمس و زعفران جهت ورم انثیین الاوجاع و الاورام و البثور ضماد آن با سفیدۀ بیضۀ مرغ جهت ناف برآمده مجرب و با عسل جهت درد جمیع اعضا و تحلیل اورام خصوصا با طین قیمولیا از مجربات شمرده اند و بدستور جهت خون منجمد تحت جلد بیعدیل و با روغنها جهت بثور لبنیه المضار مصدع محرورین و اکثار آن مورث ظلمت بصر و زردی بدن مصلح آن کشنیز و مقلل شیر مرضعه و منی بجهت آنکه مجفف این هر دو است مصلح آن ترمس مقدار شربت ان تا سه درم بدل آن در غیر تسمین شونیز بوزن آن جوارش و دستور مدبر نمودن و دهن و سفوف و شراب و عرق و معجون آن در قرابادین ذکر یافت و عرق آنکه بدستور متعارف عرق کشند
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
جهت فالج و رعشه و امراض عصبانی و عسر نفس و تحلیل ریاح و تقویت اشتها و رفع بلت معده و استسقا مفید و چون با دارچینی و کاوزبان عرق کشند در تفریح نائب مناب خمر دانسته اند و روغن آنکه بقرع و انبیق مقطر نمایند جهت تحلیل ریاح و دردهای مزمن و اورام بارده بهترین ادویه است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
نانخواه . [ خوا / خا ] (اِ مرکب ) تخمی است خوشبوی که بر روی نان ریزند. (انجمن آرا) (آنندراج ): نانخه . طالب الخبز. تخمی است خوشبوی که بر روی نان پاشند و بر گزیدگی عقرب طلایه کنند نافع باشد. (برهان قاطع). تخمی است خوشبوی و شبیه بزنیان که بر روی خمیر نان پاشند. (ناظم الاطباء). نانخاه . (ضریرانطاکی ). ۞ سیاه تخمه . حبةالسوداء، شونیز. نانخه . نانوخیه . نانخاة. سیاه دانه .
- نانخواه مُدَبَّر ؛ نانخواه که در سرکه بخیسانند سپس بر تابه بریان کنند. (یادداشت مولف ).
//////////////
زنیان رومی، اجوان یا نانخواه گونه‌ای زنیان به شکل گیاهی یک‌ساله به ارتفاع ۲۰ تا ۵۰ سانتی‌متر و معطر و با برگ‌های ۲ تا ۳ بار شانه‌ای و گل‌های سفید و گل‌آذین چتری و میوه‌هایی به طول ۲ میلی‌متر است.[۱]
منابع[ویرایش]
پرش به بالا «زنیان رومی» [گیاهان دارویی] هم‌ارزِ «Trachyspermum copticum, Ammi copticum, Carum copticum, ajwain»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی حداد عادل، «فارسی»، در دفتر سیزدهم، فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان، تهران: انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی (ذیل سرواژه زنیان رومی)
/////////////
قس نانخة در عربی:
///////////
قس در دیوهی (مالدیوی):
ހިތި ދަމުއި(އިނގިރޭސި ބަހުން: Carum copticum)ނުވަތަ (އިނގިރޭސި ބަހުން: Ajwain) އަކީ ދަމުއިގެ ބާވަތެކެވެ. ހިތި ދަމުއި ހުންނާނީ ދިރިއާ ވައްތަރުކޮށް ދިރިފުކެއްގެ ދެބައިކުޅަ އެއްބައިވަރަށެވެ. މިއަށް ހިތިދަމުޔޭކިޔަނީ ހިތި ކައްކާއިރު އެއަށް އަޅަން ބޭނުންކުރާ އެއްޗަކަށްވާތީއެވެ. ހިތި ދަމުއި އަށް ދިވެހިން ބޭސް ދަމުއި މިހެން ވެސް ކިޔައި އުޅެއެވެ.

ހިތި ދަމުއި އަކީ ދިވެހި ބޭސްވެރިކަމުގެ ތަފާތު ގޮތްގޮތަށް ބޭނުންކޮށް އުޅެއެވެ. ކެއުމަށް ބޭނުންކުރާ ތަފާތު ތޮޅިތައް ކެއުމުން ބަނޑުތެރޭގައި އުފެދޭ ވައިގެ މިންވަރު ހިތި ދަމުއި އާއި ތޮޅި އެއްކޮށް ކެއްކުމުން ކުޑަކޮށްދެއެވެ. ކުރީ ޒަމާނުގައި ހޮނޑުލުން މަނާކޮށްދޭ ބޭހެއްގެ ގޮތުގައި ވެސް ހިތި ދަމުއި ބޭނުންކޮށްފައި ވެއެވެ.

ނޯޓް: ދިވެހި ބަހުން ދަމުއި ގެ ދެބާވަތް ހުންނަކަމަށް ކިޔައެވެ. އެއީ ފަރިހި ދަމުއި އަދި ހިތި ދަމުއި އެވެ. ނަމަވެސް ޢިލްމީ ނަޒަރަކުން ބަލާއިރު ދަމުއި، ފަރިހި ދަމުއި އަދި ހިތި ދަމުއި މި ތިން ބާވަތަކީ ވެސް މުޅިން ތަފާތު ތިން ބާވަތެވެ.
//////////
قس اجوین در پنجابی:
اجوین پھلوالے بوٹیاں دے چھتری ٹبر دا اک بوٹا تے ایہدے بیاں دا ناں اے۔ ایہ دوائیاں تے مصالیاں وچ ورتیا جاندا اے۔
/////////////
قس سپېرکۍ در پشتو:
سپېرکۍ (په لاتينTrachyspermum ammi) يو ډول سپېره بوټی دی چې د دانو څخه يې د کورني درملو کار اخستل کېږي. سپېرکې زموږ په هېواد کې په تېره بيا په ننگرهار، لوگر او د کابل په شاوخوا سيمو کې په خود رويه ډول شنه کېږي او هم په پټيو کې کرله کېږي. د اوبو څښل يې د گوزڼ او د غړو دلړزېدو لپاره گټه لري او ايشولي شوي اوبه يې د سترگو د پاکولو او د هغو د روښانتيا لپاره کارېږي. همدارنگه دغه دوا د سينې د درد دځيگر او توري دسختېدلو د ارږمۍ د بدبويی او دگېډې د سړېدلو د درملنې لپاره هم کارول کيږي
///////////
قس جات در سندی:
جاڻ پسارڪي وکر جو انگريزي نالو (Ajwan) ۽ سائنسي نالو (Carum Copticum) اٿس.
////////////
قس اجوائن در اردو:
عربی: کمون ملوکی، فارسی: تخم بنگ، انگریزی: Omum Seeds
اجوائن ایک ایسی دوا ہے جس سے تقریباً ہر شخص واقف ہے۔ اجوائن کا رنگ سیاہی مائل بھورا ہوتا ہے۔ اس کے بیج انیسوں کے مشابہ ہوتے ہیں۔ اس کی بو تیز ہوتی ہے۔ اس کا مزاج تیسرے درجے میں گرم و خشک ہوتا ہے۔ عام طور پر اس کی مقدار خوراک تین ماشہ سے چھ ماشہ تک ہوتی ہے۔ اجوائن کی دو مشہور اقسام ہیں۔ اجوائن دیسی اور اجوائن خراسانی جبکہ بعض اطباء نے اس کی چار اقسام بتائی ہیں یعنی:
1.       اجوائن دیسی
2.      دلجوائن
3.      اجوائن خراسانی
4.      اجمود
لیکن مذکورہ بالا دونوں اقسام ہی زیادہ مشہور ہیں۔ جب کہ دلجوائن، اجوائن خراسانی اور اجمود کی مشابہت ضرور ہے مگر خواص کے اعتبار سے ان میں اجوائن دیسی کی نسبت خاصا فرق ہے۔
اجوائن دیسی کے پتے کسی حد تک دھنیا کے پتوں سے مشابہت رکھتے ہیں۔ ان میں کچھ تیزی اورتلخی ہوتی ہے۔ اس کا پودا سوئے کے پودے کی طرح ہوتا ہے۔ جبکہ اس کے چھوٹے چھوٹے، سفید چھتری کی طرح ملے ہوئے پھول ہوتے ہیں ۔ پھولوں کے بعد چھوٹے چھوٹے بیج لگتے ہیں۔ یہی اجوائن دیسی کے دانے کہلاتے ہیں۔
 //////////////
Ajwain
From Wikipedia, the free encyclopedia
Ajwain
Carom Flowers.jpg
Flowers of Trachyspermum ammi
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
T. ammi
Trachyspermum ammi
Sprague
·         Ammi copticum L.
·         Carum copticum (L.Link
·         Trachyspermum copticum Link
Ajwainajowan (/ˈædʒəwɒn/)[3] Trachyspermum ammi, also known as Ajowan caraway, Oomam (ஓமம்) in Tamil [4] bishop's weed[5] or carom, is an annual herb in the family Apiaceae. It originated in India. Both the leaves and the fruit (often mistakenly called seeds) of the plant are consumed by humans. The plant is also called bishop's weed, but this is a common name it shares with some other different plants. The "seed" (i.e., the fruit) is often confused with lovage "seed".[6]
Contents
  [show] 
Description[edit]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/0/06/Carom.jpg/220px-Carom.jpg
Ajwain fruit (schizocarps)
The small fruits are pale brown schizocarps and have an oval shape, resembling caraway and cumin. It has a bitter and pungent taste, with a flavor similar to anise and oregano. They smell almost exactly like thyme because it also contains thymol, but is more aromatic and less subtle in taste, as well as slightly bitter and pungent. Even a small number of fruits tends to dominate the flavor of a dish.[6]
Cultivation and production[edit]
The plant is mainly cultivated in Iran and India.[6] Rajasthan produced about 55% of India's total output in 2006.[7]
Culinary uses[edit]
The fruits are rarely eaten raw; they are commonly dry-roasted or fried in ghee (clarified butter). This allows the spice to develop a more subtle and complex aroma. In Indian cuisine, it is often part of a chaunk, a mixture of spices fried in oil or butter, which is used to flavor lentil dishes. In Afghanistan, the fruits are sprinkled over bread and biscuits.[8]
Medicinal uses[edit]
Ajwain is used in traditional Ayurvedic medicine primarily for stomach disorders such as indigestion and flatulence.[6] In Tamil it is called Oomam (ஓமம்) and in Telugu it is known as vaamu and used in Siddha medicine as a cleanser, detox, and antacid.[citation needed] In general, the crushed fruits are applied externally as a poultice.[9]
Essential oil[edit]
Hydrodistillation of ajwain fruits yields an essential oil consisting primarily of thymolgamma-terpinene and p-cymene as well as more than 20 trace compounds (predominately terpenoids).[10]
References[edit]
4.     Jump up^ "Trachyspermum ammi"Natural Resources Conservation Service PLANTS Database. USDA. Retrieved 14 December 2015.
5.     Jump up^ "Bishop's Weed". SPICES BOARD INDIA. Archived from the original on 14 October 1999. Retrieved 14 August 2015.
7.     Jump up^ Rajasthan Gov, Commissionerate of Agriculture.
8.     Jump up^ Alan Davidson (2014). The Oxford Companion to Food. Oxford University Press. pp. 9–. ISBN 978-0-19-967733-7.
9.     Jump up^ Bairwa, Ranjan; Rajawat, BS; Sodha, RS (2012). "Trachyspermum ammi". Pharmacognosy Reviews. 6 (11): 56. doi:10.4103/0973-7847.95871.
10.  Jump up^ Singh, Gurdip; Maurya, Sumitra; Catalan, C.; de Lampasona, M. P. (June 2004). "Chemical Constituents, Antifungal and Antioxidative Effects of Ajwain Essential Oil and Its Acetone Extract". Journal of Agricultural and Food Chemistry. 52 (11): 3292–3296. PMID 15161185doi:10.1021/jf035211c.
External links[edit]
·         Ajwain from The Encyclopedia of Spices
·         Ajwain page from Gernot Katzer's Spice Pages
·         Hawrelak, JA; Cattley, T; Myers, SP (2009). "Essential oils in the treatment of intestinal dysbiosis: A preliminary in vitro study". Alternative Medicine Review. 14 (4): 380–4. PMID 20030464.
Further reading[edit]
Hill, Tony. (2004) "Ajwain" in The Contemporary Encyclopedia of Herbs and Spices: Seasonings for the Global Kitchen. Wiley. p. 21-23. ISBN 978-0-471-21423-6.
[show]
·         v
·         t
·         e
Culinary herbs and spices
[show]
·         v
·         t
·         e

·         WdQ413254
·         EoL477954
·         FOC242426007
·         GBIF3034241
·         GRIN36803
·         iNaturalist155843
·         IPNI849765-1
·         ITIS522739
·         NCBI52570
·         Plant Listkew-2438394
·         PLANTSTRAM13
·         Tropicos1700563
·         Edible Apiaceae
·         Antiflatulents
·         Spices
·         Plants used in Ayurveda
·         Flora of Nepal
·         Apiaceae
·         Indian spices
&&&&&&&
نبیذ
بفتح نون و کسر با و سکون یاء مثناه تحتانیه و ذال معجمه لغت عربی است بمعنی منبوذ و بفارسی و بهندی نیز بوزه نامند
ماهیت آن
اسم جنس جمیع مسکرات مائع است غیر از خمر و آن انواع است و عبارت از نقوعات مسکرۀ حاده است و مراد از ان و مشهور مصنوع از اشیای است که ذکر می یابد و فقاع قسمی از ان است که از آب انار و سائر میوها و حبوب ترتیب دهند و آن مقدار نکذارند که بجوش آید و مسکر کردد و چون مدتی بکذارند که بجوش آید و مسکر کردد آن هنکام آن را مضغ نامند و از جملۀ انبذه است
طبیعت مطلق آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
جملۀ آن محرق خون و مضعف دماغ و مکدر حواس و مولد سودا و سوداوی مزجان و صاحبان اورام سوداویه و طحال را مضر و دستور صنعت آن نزد متقدمین آنست که هرچه از زبیب و خرما و سنجد و سائر میوها و یا بسر یعنی غورۀ خرما سازند باید که آن را در دو مثل آن آب یک شبانه روز بخیسانند پس بجوشانند تا ثلث آن برود پس در ظرفی کرده سر آن را محکم بسته تا پنج شش ماه بکذارند تا برسد پس استعمال نمایند و نزد متاخرین آنست که با پنج مثل آن آب بجوشانند تا بنصف رسد پس بدستور مرتب نمایند و آنچه از حبوب سازند باید که آن مقدار بجوشانند که مضمحل کردد و با آب یکسان شود و با سه وزن آن هر شیرینی که خواهند از شکر و عسل و دوشاب و امثال اینها آمیخته بکذارند و بعد از یک هفته صاف کنند و بکار برند و بجهت تقویت و اصلاح آن بعضی از ادویۀ مفرحه و مقویه مانند جوزبوا و قرنفل و دارچینی و زعفران و عود هندی و امثال اینها از هریک بازای هر ده رطل پنج درم نیم کوفته در پارچه بسته از اول طبخ تا آخر در ان اندازند و آنچه از عسل و شکر و دوشاب و امثال اینها سازند باید که با سه مثل آن بجوشانند تا دو ثلث بماند و اکر خواهند برای تقویت ادویه مسطوره بوزن مزبور داخل نمایند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
نبیذ. [ ن َ ] (ع اِ) نبید. پارسی باستان نی پی ته . (حاشیه  برهان قاطع معین ). مل . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). بکنی* . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شراب خرما. (زمخشری ) (تاریخ شاهی ص 353). می خرما. (زمخشری ). خمری که از فشرده  انگور سازند. (از اقرب الموارد از تاج ) ۞ . نبید. شرابی که از خرما یا مویز یا عسل سازند. (ازبحر الجواهر). شرابی که از خرما یا کشمش سازند. (ناظم الاطباء). شرابی که از خرما و یا جو و غیره سازند،و در استعمال فارسی این لفظ به «دال مهمله » نیز صحیح باشد. (غیاث اللغات ). بوزه . مرز. بوزا، و آن را ازگندم و گاورس و جو سازند. (برهان قاطع: مرز). شرابی که از میوه جات و حبوبات سازند غیر از انگور، چه شراب آن خمر نامیده می شود. (فرهنگ نظام ). سیکی . (تفلیسی ). می خرما. (دهار). عاتک . (از منتهی الارب ). شراب ساخته شده از شیره  خرما و انگور و جز آن اعم از اینکه مسکر باشد یا نباشد، و نیز به خمر ساخته شده از انگورنبیذ گویند همچنان که نبید را خمر گویند. (از معجم متن اللغة). اسم عربی جمیع مسکر مایع است به غیر خمر. (تحفه  حکیم مومن ) ۞ . لفظ عربی است بمعنی منبوذ، و به فارسی و به هندی نیز بوزه نامند. (مخزن الادویه ). خمر. می . شراب خرما. شراب کشمش . بگماز. هر مسکر که از انگور و خرما و گندم و جوو عسل و ارزن و جز آن گیرند. ج ، انبذة :
گل بهاری بت تتاری
نبیذ داری چرا نیاری ؟
رودکی .


این کارد نه ازبهر ستمکاران کردند
انگور نه ازبهر نبیذ است به چرخشت .
رودکی .
اقسام نبیذ:
- نبیذالارز ؛ به فارسی بوزه نامند و در مصر مرز گویند و آن شامل نبیذ ذرت و ارزن و جو و گندم و سایر حبوب است و آن حابس طبع و نیکوکننده  رخسار و محرک اشتها و بسیار مست کننده و قاطع باه [ است ] و چون عسل اضافه کنند محرک آن است و مورث سل و مضر ضعیف الابدان و مصلحش ماهی تازه است و آنچه از جو ترتیب دهند نفاخ و بی تفریح و مسهل و مدر و مفسد باه و هاضمه است ، و بوزه  ارزن و ذرت نیز مانند اوست . (تحفه  حکیم مومن ).
- نبیذالتمر ؛ شراب خرمائی نامند، گرم و خشک تر از مویزی و مولد سودا و جذام و خنازیر و سرطان وموافق پیران است و هرچه از یسر و بلح سازند در اول گرم و در دوم خشک و بهتر از خرمائی و قابض و مقوی معده و مدر بول و بعد از مویزآب بهتر از نبیذهاست . (تحفه ).
- نبیذ الدبس و السیلان ؛ شراب دوشابی است که از شیره  خرما سازند. در افعال مثل شراب خرمائی است . (تحفه  حکیم مومن ).
- نبیذالذرة ؛ بکنی ارزن . (صراح ).
- نبیذالزبیب ؛ به فارسی مویزآب نامند، در دویم گرم و در اول تر و مولد خون متین و مفتح سدد و هاضم و مسمن بدن و مقوی معده است . (از تحفه  حکیم مومن ).
- نبیذالسکر ؛ شراب شکری است ، لطیف تر از مویزآب و به گرمی او نیست و موافق ناقهین و سوداویین است و آنچه از آب نی شکر سازند محرق اخلاط و مولد صفرای کراثی و زنجاری دانسته اند. (تحفه ).
- نبیذالشعیر ؛ جعة. آبجو. فقاع .
- نبیذالعسل ؛ شراب عسل است ، در سیُم گرم و در دوم خشک و محلل اخلاط غلیظ و مخفف رطوبات و حافظ صحت مبرودین و مقوی حواس و جهت امراض بارده مثل فالج و رعشه نافع است ، و چون به طریقی که مذکور میشود ساخته شود افضل از خمر دانسته اند: عسل ده جزو، نان خشک یک جزو، جوزبوا عشر نان ، بسباسه قرنفل از هر یک نصف عشر نان ، زعفران سدس عشر، مجموع را در آب بجوشانند تا اثری از آن نماند، پس صاف نموده به قدر عشر او عسل تازه اضافه کرده بجوشانند تا ثلث او بسوزد. (تحفه  حکیم مومن ).
- نبیذالفواکه ؛ شرابی است که از آب میوه ها به عمل آرند، مثل توت شیرین و سیب شیرین و امثال آن بهتر از نبیذ حبوب و مسکر و سریعالفساد و نفاخ و مصلحش عسل و ادویه  حاره  خوشبو است . (تحفه  حکیم مومن ).
- نبیذ جو ؛ جعة. (منتهی الارب ). فقاع . آبجو.
- نبیذ خرما ؛ سَکَر. (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ). کسیس . (منتهی الارب ).
|| آب افشرده که از حبوب و جز آن گیرند. (منتهی الارب ) (آنندراج )عصیر. فشرده شده . (ناظم الاطباء). عصاره و آبی که از حبوب و جز آن گیرند. (یادداشت مولف ). ما بند من عصیر و نحوه سمی به لانه ینبذ ای یترک حتی یشتد و یلقی فی الجرة حتی یغلی . (اقرب الموارد). ج ، انبذة. || (ص ) جوشیده . (یادداشت مولف ). || ازدست انداخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ملقی . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة).
* بگنی . [ ب َ ] (اِ) پگنی . شرابی باشد که ازبرنج و ارزن و جو و امثال آن سازند و آنرا به عربی نبیذ و بلفظ دیگر بوزه گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (جهانگیری ). شراب برنج وارزن و امثال آن . (رشیدی ). نبیذ. بوزه . هک النبیذ فلاناً؛ دریافت او را بگنی . (منتهی الارب ) :
بخور بی رطل و بی کوزه میی کو بشکند روزه
نه ز انگورست و نز شیره نه از بگنی نه از بخسم .
مولوی .


مست گشتم ز جرعه  بگنی
شد مزاجم ز بنگ مستغنی .
نزاری (از رشیدی ) (از انجمن آرا).


- بگنی ارزن و جو ؛ مِرز. (منتهی الارب ).
- بگنی جو ؛ جَعة. (منتهی الارب ).
- بگنی ارزن ؛ نبیذ ذرت . (از صراح ).
////////////
&&&&&&&
نبیذ الزبیب
بفارسی مویز آب نامند
طبیعت آن
در دوم کرم و در اول تر و کرمی آن از شراب مشمش و مطبوخ آن کمتر و با قوت قابضه
افعال و خواص آن
مولد دم متین و مفتح سدد و هاضم و مسخن بدن و مقوی معده و چون قدری عسل اضافه نمایند کرمی و قوت نفوذ آن در اقطار بدن و اعماق آن زیاده می کردد و می باشد منقی سینه و رئه و از اخلاط لزجه و مسخن کرده و مثانه و محلل ریاح و محرک باه و مدر بول و مخرج فضول و چون حماما در حین جوش اضافه نمایند جهت جوع بقری و تقویت هاضمه و بدن نافع المضار سریع الفساد و مفسد دماغ و مغلظ اخلاط و محرق خون و مولد امراض سوداویه و احتراقات و اورام سوداویه و طحال و استسقا است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&
نبیذ العسل
و آن را شراب عسلی نامند
طبیعت آن
در سوم کرم و در دوم خشک و بسیار کرم از خمر
افعال و خواص آن
محلل اخلاط غلیظه و مجفف رطوبات و حافظ صحت مبرودین و پیران و مقوی حواس و جهت امراض بارده و ضعف اعصاب مانند فالج و لقوه و رعشه و استرخا نافع و استعمال آن در فصول و بلدان بارده انسب المضار سریع الاستحاله بصفرا و مضر محرورین و صفراوی مزاج خصوص صاحبان کبد حار و نحیف البدن و قلیل الدم به تخصیص آشامیدن آن ناشته و مداومت بر ان طریق ساختن آن عسل و خرما دو جزو نان خشک یک جزو جوزبوا عشر نان قرنفل بسباسه از هریک نصف عشر نان زعفران ثلث عشر مجموع را نیم کوفته در آب بجوشانند تا مضمحل کردد و اثری از انها نماند پس صاف نموده بقدر عشر وزن صافی آن عسل اضافه نموده بجوشانند تا دو ثلث آن بماند و یک ثلث بسوزد و استعمال نمایند بعد از رسیدن
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&
نبیذ السکر
که از آب نیشکر و یا قند و شکر سازند
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
رقیق و لطیف تر از زبیبی و با قوت نافذه و جهت کرده و مثانه و حرقه البول و عسر آن نافع المضار محرق اخلاط صفرای کراثی و زنجاری و باعث صداع مصلح آن مکیدن سفرجل و انار با شحم و نبیذ مصنوع از فانیذ جهت سینه و ریح و کرده و مثانه و فربهی و چاقی بدن نافع و مسهل و موافق ناقهین و صاحبان سودا المضار مولد حکه مصلح آن چیزهای سرد و تر
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&
نبیذ الفواکه
که از آب میوه ها بعمل آورند مانند آب به شیرین و سیب و امرود و توت و امثال اینها و این بهتر از نبیذ حبوب است المضار مسکر و سریع الفساد و مهیج نفخ و قراقر مصلح آن ادویۀ حاره و خوش بو و عسل
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&
نبیذ التمر
که از خرما سازند و آن را شراب خرمائی نامند
طبیعت آن
کرم و خشک تر از زبیبی
افعال و خواص آن
موافق پیران و بلغمی مزاجان المضار ثقیل و مضر دماغ و معده و امعا و مولد سودا و جذام و خنازیر و سرطان و امثال اینها زیرا که محرق خون و اخلاط است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&
نبیذ البسر و البلح
طبیعت آن
در اول کرم و در دوم خشک
افعال و خواص آن
بهتر از خرمائی و بعد از مویز آب بهتر از سائر انبذه است و قابض و مقوی معده و مدر بول
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&
نبیذ الدبس و السیلان
که شراب دوشابی نامند و در طبیعت و افعال مانند شراب خرمائی است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&
نبیذ الارز
که بفارسی بوزه نامند و در مصر مرزوان شامل نبیذ ذره و برنج و جو و کندم و سائر حبوب است
طبیعت آن
از سائر انبذه کرمی آن کمتر
افعال و خواص آن
مسهل بطن و مدر بول و قلیل السکر و ضعف باه و هاضمه و ساقط کنندۀ شهوت مصلح آن ترویق آن با عسل و طبخ آن بافاویه المضار مورث سبل و ظفره و مضر ابدان ضعیفه مصلح آن ماهی تازه و کفته اند آنچه از کندم و دخن سازند محرک اشتها و سرخ کنندۀ رنک رخسار و مسکر قوی و با عسل محرک باه و آنچه از جو می سازند نفاخ و بی تفریح و مفسد باه و هاضمه است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&
نحاس
بضم نون و فتح حا و الف و سین مهمله لغت عربی است و بفارسی مس و بهندی تانبه نامند
ماهیت آن
از جملۀ فلزات معدنیه است و معدن آن جزیرۀ جپان و بعض ممالک فرنک و ایران و بلدان دیکر است و بهترین همه جپانی آنست و آن اقسام می باشد آنچه قلمها و شمشها ساخته می آورند آن سرخ رنکی نرم می باشد و بهترین اقسام است و آنچه تختهای بزرک عریض طولانی ساخته می آورند بعد از ان است در خوبی و آنچه اقراص بزرک ساخته می آورند بدان خوبی نیست و صلب است و همچنین آنچه در ملک فراسیس و کرمان از ایران می شود صلب می باشد و آنچه در مزنیان قریب بسبزوار می شود و در کاشان و اطراف برده از ان ظروف می سازند و نیز نرم و قریب بجپانی است و در کاشان و بنکاله در بلدۀ جهانکیرنکر ظرف آن را خوب می سازند و نوعی که در معدن آن تکون می یابد و آن را مس رست کویند و عبارت از روی است بعربی صفر و بیونانی طالیقون کویند رنک آن زرد و درخشنده می باشد و طالیقون در حرف الطا ذکر یافت و نوعی از کداختن سنک خالص بهم می رسد بعضی از ان مائل بزردی و اکثری سرخ می باشد و از مطلق نحاس مراد این نوع است و چون سرخ آن را با عشر آن روی توتیا بکدازند جسمی زردرنک حاصل می کردد که بفارسی برنج و بعربی صفر مصنوع و بهندی پیتل نامند چکش کیرتر و صلب تر از نحاس است و چون زرد آن را با مقدار خمس و یا ربع وزن آن روی توتیا بکذارند و در قالبها بشکل اوانی بریزند این را بفارسی ریخته و بهندی بهرت نامند و این قابل الطراق یعنی چکش کیر نیست و شکننده می باشد و چون صفر مخلوق قلیل الوجود است بنا بر آن مصنوع آن را باسم آن شایع کردانیده اند و مستعمل است و چون مس را با قلعی بکدازند بفارسی سفیدروی نامند و چون با قلعی و روی توتیا هر دو بکدازند بفارسی جام نامند و بهندی کانسه و این شکننده تر می باشد و از فرنک ظروف ساخته چرخ نموده بسیار سفید براق شبیه بنقره می آورند و تا تازه و نو است و آب و چربی بدان نرسیده و باستعمال بسیار نیامده و نم و رطوبت بسیار در ان اثر نکرده بدان صفت می باشد پس میل باندک زردی می نماید و شکنند و قابل کداز نیست و کداخته نمی کردد و ماده تکون نحاس زیبق و کبریت غیر صافی و متعلق بسعادت زهره با شمس



و توسط بقمر و در یک سال و بیست و پنج روز باتمام می رسد بکفتۀ بلیناس و بهترین آن زرد ذهبی پس سرخ زرد نرم خالص آنست و آنچه بغیر این الوان و اوصاف باشد همه ردی و همچنین بسیار صلب آن
طبیعت آن
در سوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
محلل و محرق آن با قوت مدمله و قابضه و حدت حرارت و عسل آن باعث لطافت و کسر حدت و حرارت آن و زهره النحاس الطف است و در حرف الزاء المعجمه مع الحاء مذکور شد اعضاء الراس چون نحاس را در سرکه چند روز بکذارند و حنا را بان سرکه خمیر نموده ضماد نمانید در رفع نزلات و سرفه و منع ریختن موی مجرب دانسته اند و اکتحال بان باعث حدت بصر و صلابت اجفان را مفید و چون موی را بمنقاش طالیقون بکنند دیکر نروید اعضاء النفض آشامیدن محلول آن با ماء العسل مسهل ماء اصفر و مبادی استسقا و بدستور طلای آن و آشامیدن سائیدۀ آن مهیج قئ و نیم مثقال آن مخرج مائیت آن بغیر اذیت و حمول سخالۀ آن با دودی که در دیک و غیر آن مجتمع می کردد و با آب لیمو جهت منع آبستنی مجرب کفته اند السموم آشامیدن سائیدۀ آن بتنهائی و یا با روغن کاو و یا شیر تازه دوشیده و قئ فرمودن مکرر باعث دفع ضرر افیون خورده و آشامیدن اشیای حامضه و لبنیات و لحوم و یا مالحه و یا تلخ و یا چرب در ظرف مس بی قلعی خصوص که زمانی در ان مانده باشد بسیار مضر و در قلعی دار مدتی کذاشتن نیز مضر خصوصا که کرم باشد و سر آن را کرماکرم بسته باشند و از همه بدتر ماهی بریان است که در ان کذاشته کرماکرم و سر آن را پوشیده شب مانده باشد جهت آنکه اینها همه باعث زنجاریت مس اند و زنجاری می کردند و زنجار خود سم است مداوای آن قئ فرمودن با شیر تازۀ دوشیده و ادهان و بعد از ان آشامیدن آب کوشتهای چرب القروح و الجروح و الاورام و البثور طلای غیر مغسول آن با عسل جهت اندمال قروح خبیثه و ساعیه و منع سعی آن و خوردن کوشت زائد و مغسول آن مدمل جراحات و طلای آن با عسل مصلح قروح متصلۀ مجتمعه در ابدان صلبه و جهت جرب و حکه و تحلیل اورام و رفع سستی و ماندکی اعضا مفید و آنچه نحاس را سفید و براق کرداند تافتن صفایح رقیق آنست و در ترشی ها مکرر انداختن خصوصا آب سماق و سرکه و پاشیدن شوره بعد از کداز بران رافع اشیای مختلفۀ بدان و انداختن تخم بادنجان بدان در حین کداز باعث سرعت ذوب آنست و محرق آن را روسختج نامند و در حرف الراء مذکور شد و استعمال و یا اغتسال به آب در ظرف مسی بآفتاب کرم شده مورث برص است خصوصا تکرار استعمال آن و از خوردن توبال و برادۀ آن و یا خوردن طعام و با شراب در ظرف بی قلعی آن خصوص که ترش باشد و مدتی در ان مانده عوارضی مانند عوارض توبال و براده و زنجفر الجدید عارض کردد علاج آن مانند علاج آنست و مذکور شد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
حاس . [ ن َ / ن ِ / ن ُ ] (ع اِ)مس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسما) (مفاتیح ). به فارسی مس نامند و نوعی که در معدن متکون می شود مس رست گویند و روی عبارت از اوست ، و به عربی صفر و به یونانی طالیقون نامند و آن زرد و درخشنده است و نوعی که از گداختن سنگ خاص به هم رسد بعضی از آن مایل به زردی و اکثرآن سرخ می باشد و از نحاس مراد همین نوع است و چون آن را با عشر آن روی توتیا بگدازند زرد می شود و به فارسی برنج و به عربی صفر مصنوع گویند و چون صفر مخلوق قلیل الوجود است بنابرآن مصنوع آن را بدین اسم شایع کرده اند و چون مس را با قلعی بگدازند به فارسی سفیدروی و مفرغ نامند. (از تحفه  حکیم مومن ).
////////////
 نحاس‌.  بپارسی مس گویند و آن انواع است یک نوع سرخ بود که بزردی زند و معدن آن قبرس بود و آن فاضل‌ترین انواع سرخ بود روشن و یک نوع بسیاهی مایل بود و به صنعت زرد کنند و یک نوع طالیقون است و گفته شد و مس را چون سوزانند روسختج بود و وی حریف بود و در وی قبضی بود و چون بشویند نافع بود و نیکوترین آن شبهی رقیق سرخ بود از هر طرف و طبیعت آن گرم و خشک است در سیم و در وی حدت و قبض بود و شرب کردن در ظرفهای مسین مسهل بود و باید که حذر کنند از آنکه چیزها در وی رها کنند از شوری و تلخی و ترشی و شیرینی و چربی و گوشت و اولی آن بود که چون چیزی در وی پزند چون گرم بود از وی بیرون کنند و رها نکنند که در وی سرد شود که مضر بود و زنجار وی سیم است و گفته شد در زا
نحاس محترق‌
روسختج است و گفته شد
______________________________
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: نحاس بضم نون لغت عربیست و بفارسی مسن و بهندی تانبه نامند
بیرونی در صیدنه می‌نویسد: نحاس بلغت سریانی نحاسا گویند و برومی خلقوس و مس گداخته را بلغت تازی قطر گویند و نویسد روی سختج معرب است از روی سوخته
لاتین‌CUPRUM فرانسه‌CUIVRE انگلیسی‌COPPER

اختیارات بدیعی
///////////
مس نام یک عنصر جدول تناوبی با نماد شیمیایی Cu (برگرفته از واژه لاتین cuprum) است عدد اتمی آن ۲۹ و عنصری فلزی با ویژگی‌های شکل‌پذیری و رسانایی گرمایی و الکتریکی بالا است. مس خالص، نرم و چکش خوار است بخشی از آن که در برابر هوای آزاد قرار دارد به رنگ قرمز مایل به نارنجی است.
هزاران سال است که از مس و آلیاژهایش استفاده می‌شود. در دوران روم باستان، از معدن‌های مس در قبرس بهره‌برداری می‌شد ریشه نام لاتین مس از واژه сyprium به معنی فلز قبرس (metal of Cyprus) گرفته شده است که بعدها کوتاه شده و به شکل cuprum درآمده است. ترکیب‌های مس معمولاً به شکل نمک‌های مس (II) دیده می‌شوند، رنگ آبی یا سبز کانی‌هایی مانند آزوریت و فیروزه که از گذشته به عنوان گوهر دانسته می‌شدند ناشی از همین فلز است. از مس در معماری ساختمانی و هنرهای تزئینی هم بهره برده می‌شود.
مس یک ماده معدنی ضروری برای اندام‌های زنده است چون سهمی کلیدی در ساخت آنزیم تنفسی سیتوکروم اکسیداز سی دارد. خون نرم‌تنان و سخت‌پوستان از ماده‌ای به نام هموسیانین ساخته شده است. ماده اصلی هموسیانین، مس است درحالی که خون ماهی‌ها و مهره‌داران دارای هموگلوبین است و ماده اصلی سازنده آن، آهن می‌باشد. اندام‌های اصلی بدن انسان که در آن مس یافت می‌شود عبارتند از: کبد، ماهیچه و استخوان‌ها.[۱]
///////////
قس نحاس در عربی:
النحاس عنصر كيميائي يدخل في تركيب العديد من السبائك حيث يضاف مثلا للذهب بكميات قليلة لإعطاء الذهب الصلابة الكافية في تصنيع المصاغ، وتصنع منه العملات المعدنية، كما تصنع منه سبيكة مع الزنك تسمى البراص أو النحاس الأصفر، وكان يصنع منه في العصور الوسطى الدروع الحربية، بعض الأجهزة والمعدات الموسيقية.
////////////
قس پاخیر/باخیر در آذری:
پاخیر، (اینگلیسجه:copper، آنادولو تورکجه‌سی:bakır) پریودیک جدولده سمبولو "Cu" کیمیاسال المنت و یئر اۆزؤنده ان چوخ اولان متاللارین بیریدیر. بو متال الکتریک آخیٛنتیٛسین گۆمۆشدن سونرا ان یاخچی ایلَتَن متالدیر.
Mis (Cu) – D.İ. Mendeleyevin elementlərin dövri sistemində 29-cu element.
Misin ən əhəmiyyətli istifadə sahəsi, elektrik-elektronik sənayesidir. Elektrik keçiriciliyi çox yüksəkdir. Metalpul və silah istehsalında istifadə edilən metal tərkibinin böyük əksəriyyəti misdən ibarətdir. Digər ərintiləri də, zərgərlikdə və bürünc heykəltaraşlığında istifadə edilir. Bürüncdə mis tərkiblidir. Kənd təsərrüfatında, su yosunu öldürücü (alqasit) olaraq istifadə edilir. Şəkərlərlə edilən analitik kimya testlərində istifadə edilən Fehlinq məhlulu kimi müxtəlif kombinasiyalar də mis tərkiblidir. Bitkilərdə misin miqdarı 0,001-dən 0,05%-ə (kütlə ilə) qədər dəyişir və bitkinin növündən və misin miqdarından asılı olur. Bəzi tərəvəzlərdə və meyvələrdə mis 30-230 mq-a qədər olur. Xlorofilin əmələ gəlməsi üçün mis istənilən bitkiyə lazımdır və onu başqa element ilə əvəz etmək olmaz. Bitkilərdə misin fizioloji rolu fermentativ proseslərdə aktivator kimi və ya misə malik fermentlərdə iştirakı ilə əlaqədardır. O, nəfəsalmanın intensivliyini gücləndirir, askarbin turşusunun oksidləşməsini katalizləşdirir, nitrat azotunun asimiliyasiyası və atmosfer azotunun fiksasiyasını təmin edir.
///////////
قس در دیوهی (مالدیوی):
ރަތުލޯ (އިނގިރޭސި ބަހުން: Copper)ނުވަތަ ކޮޕަރ އަކީ އިންސާނުންނާއި، ޖަނަވާރުންނާއި، އަދި ގަސްގަހާއި ގެއްސަށްވެސް ވަރަށް ބޭނުންތެރި މަޢުދަނެކެވެ. ބޮޑު މީހެއްގެ ހަށިގަނޑުގައި 150-75 މިލިގްރާމް އާއި ދެމެދުގެ އަދަދަކަށް ކޮޕަރ ހުރެއެވެ. މީގެތެރެއިން ½ ހުންނަނީ ކަށިތަކާއި މަސްތަކުގައެވެ. މިމާއްދާ ނިސްބަތުން އެންމެ ގިނައީ ސިކުނޑި އާއި ފުރަމޭ ގައެވެ. ކޮޕަރ ބޭނުންވާ މުހިއްމު ކަންތައްތަކުގެ ތެރޭގައި، މީހާ ހެދި ބޮޑުވުމާއި، ކަށިތަކާއި، ހުޅުތަކާއި، ހަންގަނޑާއި، ލޭނާރުތަކާއި، ނޭވާލާ ނިޒާމް އާއި، އަދި ލޭގައި ހުންނަ ދިރުތައް ރައްކާތެރިކޮށްދިނުން ހިމެނެއެވެ. ކޮޕަރ ޖަމާވާނީ ބަނޑާއި ކުޑަ ގޮހޮރުގައެވެ. ކޮޕަރ ލިބޭ ކާނާގެ ތެރޭގައި، ކަނޑުމަސް، އެއްގަމުމަސް، އަދި ގޮވާމުގެ ބާވަތްތައް ހިމެނެއެވެ. ބޮޑުމީހެއްގެ ދުވަހެއްގެ ކެއުމުގައި 1.5 – 3.0 މިލިގްރާމް އާއި ދޭތެރޭގެ އަދަދަކަށް ކޮޕަރ ލިބޭ ކާނާ ހިމަނަން ޖެހެއެވެ. އިންސާނާގެ ހަށިގަނޑުގައި ކޮޕަރ މަދުވެއްޖެނަމަ ދިމާވެދާނެ ކަންތައްތަކުގެ ތެރޭގައި ހިތުގެ ބަލިތައް، ނާރުގެ ބަލިތައް ޖެހޭގޮތްވުމާއި، އަދި ސެލޯށިތައް ރަގަޅަށް އުފެދޭގޮތްނުވުން ހިމެނެއެވެ. ކެންސަރު އަދި ހުޅުތައް ދުޅަވުން އަށް ފަރުވާގެ ގޮތުގައި ކޮޕަރ ހުންނަ ބޭސް ބޭނުން ކުރެވެއެވެ.
///////////
قس تمباگا در باسای اندونزی:
Tembaga adalah suatu unsur kimia dalam tabel periodik yang memiliki lambang Cu dan nomor atom 29. Lambangnya berasal dari bahasa Latin Cuprum.Tembaga merupakan konduktor panas dan listrik yang baik. Selain itu unsur ini memiliki korosi yang cepat sekali. Tembaga murni sifatnya halus dan lunak, dengan permukaan berwarna jingga kemerahan. Tembaga dicampurkan dengan timah untuk membuat perunggu.
/////////////
قس در عبری:
נחושת (לטינית: Cuprum) הוא יסוד כימי מתכתי שסמלו הכימי Cu ומספרו האטומי 29.

במקרא מוזכרת גם בצורת המשנֶה נְחוּשָׁה. במכתבי אל עמארנה: nuhִustum; בכנענית: נחשת; בארמית: נְחָשׁ, נְחָשָׁא ובערבית: נֻחַאשׂ (نُحَاس).
////////////
قس ترام در کشمیری:
ترٛام چھُ اکھ دھات.
 یہٕ چھُہ ونۍ نامکمل مضمون۔ تۄہِیہٕ ہٮ۪کِو اَتھ اضافہٕ کرتھۍ مزید بہتر بنٲتھۍ۔
///////////
قس شابا در سواحلی:
Shaba au shaba nyekundu (pia: Kupri au Cupri kama jina la kisayansi) ni elementi yenye namba atomia 29 kwenye mfumo radidia, uzani atomia ni 65.54. Alama yake ni CU.
/////////
قس مس در ازبکی:
Mis (lot. Cuprum — Kipr o. nomidan olingan), Si — Mendeleyev davriy sistemasining 1 guruhiga mansub kimyoviy element. Tartib raqami 29,atom massasi 63,546. Tabiiy Mis ikkita barkaror izotop 63Si(69,1%) va 65Si(30,9%)dan iborat. Sunʼiy radioaktiv izotoplardan 61Cu, MCu muhim.
////////////
قس تانبا در پنجابی:
تانبا اک دعات اے جیہدا ایٹمی نمبر 29 تے ایٹمی نشان Cu اے۔ اے اک سخت دعات اے تے اے بجلی تے گرمی دا چنگا کنڈکٹر اے۔ تانبا خالص حالت چ نرم ہوندا اے تے اینوں موڑیا جاسکدا اے۔ خالص حالت چ ایدا رنگ رتا-کھٹا ہوندا اے۔ اینوں بجلی دیاں تاراں بنان واسطے، گرمی نوں ٹورن واسطے، عمارتاں بنان واسطے تے دوجیاں دعاتاں نال رلا کے الوۓ بنان واسطے ورتیا جاندا اے۔
/////////
قس تامبه در پشتو
//////////////
قس مس در کوردی سورانی:
مس (بە ئینگلیزیCopper) یەکێکە لە توخمە کیمیاییەکان، ھێماکەی (Cu) و گەردیلەی ژمارە (٢٩)یە.
//////////
قس باکیر در تاتاری:
Бакыр (рус. медь) — Менделеевның периодик таблицасының 4 период, 11 төркем химик элемент. Тәртип номеры - 29.
//////////
قس مس در تاجیکی
Мис (Cu) Мис дар қатори оҳан, тилло, нуқра, қалъагӣ, қурғошим, симоб аз қадимтарин металлест, ки инсон 10 ҳаз.сол муқаддам онро мешинохт ва 9 ҳаз.сол пеш дар Шарқи Наздик асри халколит (энеолит) эълон шуд. Тахминан 7 ҳаз.сол муқаддам асри мис ба Аврупо гузашт. Дар он ҷо захираи калони мис дар Кипр (ҷазираест дар баҳри Миёназамин) ба мардум маълум буд ва гумон аст, ки аз Кипр истилоҳи лотинии «купрум» пайдо шуд, вале мис («медь») аз калимаи «смида»-и қабилаҳое, ки дар минтақаи европоии собиқ Иттифоқи Шўравӣ дар асри биринҷӣ сукунат доштанд, ҳама гуна металлҳоро «Смида» меномиданд, чунки танҳо як металл-«медь» (мис)-ро медонистанду бас.
//////////
قس باکیر در ترکی استانبولی:
Bakır (Ingilizce copperAlmanca KupferFransızca cuivreLatince cuprum), 1Bgeçiş grubu elementiKıbrıs'ta kaynakları bolca rastlandığından tüm dillerdeki isimlerinin Cyprus kelimesinden türediği tahmin edilmektedir. Simyacılartarafından Venüs aynası ile gösterilmiştir.
//////////
قس تانبا در اردو
/////////////
قس مس در اویغوری
///////////
قس پاخیر در زازاکی:
Paxır, yew elemento kimyakiyo u rengê xo bronzo ke kimya de ebe sembolê Cuy yeno mocnayış.
//////////
Copper
From Wikipedia, the free encyclopedia
For other uses, see Copper (disambiguation).
Copper,  29Cu
Native copper (~4 cm in size)
General properties
Pronunciation
Appearance
red-orange metallic luster
63.546(3)[1]
Copper in the periodic table
Copper


Cu

Ag
nickel ← copper → zinc
29
[Ar] 3d10 4s1
Electrons per shell
2, 8, 18, 1
Physical properties
Phase (at STP)
1357.77 K ​(1084.62 °C, ​1984.32 °F)
2835 K ​(2562 °C, ​4643 °F)
Density (near r.t.)
8.96 g/cm3
when liquid (at m.p.)
8.02 g/cm3
13.26 kJ/mol
300.4 kJ/mol
24.440 J/(mol·K)
P (Pa)
1
10
100
1 k
10 k
100 k
at T (K)
1509
1661
1850
2089
2404
2834
Atomic properties
−2, +1, +2, +3, +4 ​(a mildly basic oxide)
Pauling scale: 1.90
·         1st: 745.5 kJ/mol
·         2nd: 1957.9 kJ/mol
·         3rd: 3555 kJ/mol
·         (more)
empirical: 128 pm
132±4 pm
140 pm
Miscellanea
Face-centered cubic crystal structure for copper
Speed of soundthin rod
(annealed)
3810 m/s (at r.t.)
16.5 µm/(m·K) (at 25 °C)
401 W/(m·K)
16.78 nΩ·m (at 20 °C)
−5.46·10−6 cm3/mol[3]
110–128 GPa
48 GPa
140 GPa
0.34
3.0
343–369 MPa
235–878 MPa
7440-50-8
History
Naming
after Cyprus, principal mining place in Roman era (Cyprium)
Half-life(t1/2)
63Cu
69.15%
12.70 h
65Cu
30.85%
stable
67Cu
syn
61.83 h
β
·         view
·         talk
·         edit

Copper is a chemical element with symbol Cu (from Latincuprum) and atomic number 29. It is a soft, malleable, and ductile metal with very high thermal and electrical conductivity. A freshly exposed surface of pure copper has a reddish-orange color. Copper is used as a conductor of heat and electricity, as a building material, and as a constituent of various metal alloys, such as sterling silver used in jewelrycupronickel used to make marine hardware and coins, and constantan used in strain gauges and thermocouples for temperature measurement.
Copper is one of the few metals that occur in nature in directly usable metallic form (native metals) as opposed to needing extraction from an ore. This led to very early human use, from c. 8000 BC. It was the first metal to be smelted from its ore, c. 5000 BC, the first metal to be cast into a shape in a mold, c. 4000 BC and the first metal to be purposefully alloyed with another metal, tin, to create bronze, c. 3500 BC.[4]
In the Roman era, copper was principally mined on Cyprus, the origin of the name of the metal, from aes сyprium (metal of Cyprus), later corrupted to сuprum, from which the words copper (English), cuivre (French), Koper (Dutch) and Kupfer (German) are all derived.[5] The commonly encountered compounds are copper(II) salts, which often impart blue or green colors to such minerals as azuritemalachite, and turquoise, and have been used widely and historically as pigments. Copper used in buildings, usually for roofing, oxidizes to form a green verdigris (or patina). Copper is sometimes used in decorative art, both in its elemental metal form and in compounds as pigments. Copper compounds are used as bacteriostatic agentsfungicides, and wood preservatives.
Copper is essential to all living organisms as a trace dietary mineral because it is a key constituent of the respiratory enzyme complex cytochrome c oxidase. In molluscs and crustaceans, copper is a constituent of the blood pigment hemocyanin, replaced by the iron-complexed hemoglobin in fish and other vertebrates. In humans, copper is found mainly in the liver, muscle, and bone.[6] The adult body contains between 1.4 and 2.1 mg of copper per kilogram of body weight.[7]