۱۴۰۱ فروردین ۱۱, پنجشنبه

کهن الگو چیست؟ آشنایی با آرکتایپ‌ ها و کهن الگوهای یونگ

این مقاله توسط فائزه شیری تالیف شده است.

آشنایی با شخصیت شناسی آرکتایپی

شاید یکی از ابتدایی ترین و مهم ترین کارهایی که لازم است هر انسانی در زندگی انجام دهد، شناخت خود باشد. آدمی که خود را بشناسد، انتخاب های درست تر، روابط بهتر و سالم تر، موفقیت و پیشرفت ها و اعتماد به نفس مناسب تری خواهد داشت. در این مقاله قصد داریم شما را با نوعی خودشناسی آشنا کنیم که با عنوان آرکتایپ ها و برگرفته از نظریه یونگ هست، آشنا کنیم.

شخصیت شناسی با مطالعه بر روی شباهت های انسان ها، به ارائه مدل های کلی و مشخصی برای شخصیت افراد، می‌پردازد. و به ما کمک می‌کند تا به شناخت خود نزدیک‎تر شویم. در عین اینکه با شناخت شخصیت های گوناگون، می‌توانیم با خلقیات اطرافیانمان هم آشنا شویم و بهترین نحوه تعامل را با آنها بیابیم.

در روانشناسی، نظریه های مختلفی برای شخصیت شناسی مطرح شده است. که هر کدام، دسته بندی های مختص خود را برای شخصیت انسان ارائه می‌دهند. در این میان، شخصیت شناسی آرکتایپی یکی از جذاب ترین و کاربردی ترین نظریات در این حوزه می‌باشد.

در این مطلب و پست های آتی همراه ما باشید تا هم با موضوع آرکتایپ و هم انواع آرکتایپ مردانه و زنانه و خصوصیات آنها آشنا شوید.

 

ریشه کلمه آرکتایپ (Archetype)

آرکتایپ یا آرکی تایپ در حقیقت برگرفته از واژه یونانی آرکه تیپوس است. در واژگان یونانی به معنی الگو یا مدلی است که چیزی را از روی آن می‌سازند.

پیشوند Arch به معنای ریشه دار بودن، اصیل بودن، قدیمی بودن و مواردی از این دست به کار می‌رود. چنانکه Archetype به معنای باستان شناسی نیز به کار برده می‌شود.

در صورتیکه Type (همان تیپ یا تایپ که در فارسی هم وارد شده) را به عنوان الگو، مدل، قالب و مفاهیمی شبیه به آن در نظر بگیریم. به همان معادلی خواهیم رسید که در فارسی برای اصطلاح آرکتایپ به کار می‌بریم، یعنی: کهن الگو.

 

تعریف آرکتایپ (Archetype) یا کهن الگو

آرکتایپ در علوم و هنرهای مختلف، از جمله روانشناسی، جامعه شناسی، نمایشنامه نویسی، داستان نویسی و تحلیل اسطوره ها به کار می‌رود. طبیعتاً تعریف آرکتایپ در هر یک از این حوزه ها می‌تواند متفاوت باشد و مصداق ها و مثال های آرکتایپ در یک حوزه، الزاماً با حوزۀ دیگر یکسان نیست.

در حوزه روانشناسی، آرکتایپ یا کهن الگو عبارت است از: تصاویر، الگوها و مدل هایی که از ناخودآگاه جمعی بیرون می‌آیند. در رؤیاها، اساطیر و افسانه ها ظاهر می‌شوند. و در همه انسان ها طیفی از آن وجود و مشابهت دارد.

پزشک خوب به شما کمک میکند بهترین روانشناسان را در کوتاه‌ترین زمان و در نزدیکی محل زندگی خود پیدا کنید
مشاهده لیست روانشناسان

 

نظریه شخصیت شناسی آرکتایپی چیست؟ چه کسانی و بر چه اساسی آنرا ارائه داده اند؟

پروفسور کارل گوستاو یونگ، روانپزشک و فیلسوف بزرگ سوئیسی که در کنار زیگموند فروید از پایه گذاران دانشِ نوین روانکاوی قلمداد  می‌شود. از او به عنوان پدر روانشناسی نوین یاد می‌کنند. وی مطالعات خود را بیشتر معطوف به بخش ناخودآگاه ذهن کرده بود که آنرا در دو حالت کلی «ناخودآگاه فردی» و «ناخودآگاه جمعی» تعریف  می‌کند. یونگ، ناخودآگاه جمعی را میراثی از دوره های نخستین زندگی بشر که در حافظه تاریخی انسان ها ثبت شده است و همه مردم در آن سهیم هستند، معرفی می‌کند.

یونگ پس از پرداختن به ناخودآگاه جمعی، نظریه آرکتایپ ها را به منظور روشن کردن اجزای شخصیت انسان ارائه می‌دهد. به عقیده او، آرکتایپ، افکار غریزی و مادرزادی و تمایل به رفتارهایی است که انسان ها بر طبق الگوهای از پیش تعیین شده انجام می‌دهند. به عبارتی؛ آرکتایپ تصاویر و رسوباتی است که بر اثر تجربه های مکرر پدران باستانی به ناخودآگاه بشر راه یافته است.

یونگ به تکراری و عمومی بودن شخصیت ها و رویدادهای زندگی در انسان ها پی برد. او به این نتیجه رسید که افسانه های تاریخی که در فرهنگ های مختلف وجود دارند با روش های نمادین، تجربیات درونی مردم را به نسل های بعد انتقال می‌دهند. و این داستان ها که به کرات در هنر و ادبیات نقاط مختلف جهان مطرح شده اند، ساختار زندگی ما را شکل  می‌دهند. در تمامی این داستان ها تعداد محدودی الگوهای اصلی وجود دارند.

یونگ و برخی از شاگردانش از جمله خانم شینوا بولن، تیپ های شخصیتی مردانه و زنانه را بر اساس اسطوره های یونانی و داستان زندگی آن ایزدان و ایزدبانوان تحلیل و تعریف می‌کنند. بر همین اساس نامگذاری ها صورت گرفته است. به دلیل شکل داستانی روایت آنها به سرعت به ادبیات عمومی راه یافته است.

آرکتایپ های مردانه و زنانه

 

در اینجا به معرفی کوتاه و گذرایی از این آرکتایپ ها می‌پردازیم:

آرکتایپ های مردانه:

۱. زئوس (ZEUS): خدای خدایان، مظهر قدرت، جاه طلبی، پیشرفت، رقابت، کنترل کننده، ریسک پذیر و اهل عمل. (برای آشنایی بیشتر با آرکتایپ زئوس می‌توانید مطلب مربوط به آن را در وبلاگ پزشک خوب بخوانید.)

۲. آپولو (APOLLO): خدای خورشید، قانونگذار و قانونمند، منظم، برنامه ریز، هدفمند و اهل پیشرفت قدم به قدم، محافظه کار، برادر (معمولاَ در رابطه با دخترها نقش برادر را می‎گیرد)، بچه مثبت

۳. آرس (ARES): خدای جنگ، ورزشکار، پر انرژی و پر تحرک، اهل عمل (البته اغلب عمل بی درنگ و بدون فکر و غیرمنطقی)، متعصب و غیرتی، با معرفت و بامرام

۴. پوزیدون (POSEIDON): خدای دریاها و خدای عواطف و احساسات و غرایز، اهل عواطف و عمیق شدن در احساسات، عشق و هیجانات تند و شدید و خشم و کینه شدید

۵. هرمس (HERMES):  خدای سخنوری و مذاکره، دارای قدرت جذب بالا، تنوع طلب، شوخ طبع و خوش سر و زبان، خوش سفر، دارای نوجوان ابدی، فراری از مسئولیت و محدودیت

۶. هادس (HADES): خدای جهان زیرین و خدای دنیای ارواح و مردگان، فرمانروای ناخودآگاه، درون گرا و معناگرا، مردان شهودی و عمیق و کمی عجیب غریب در رفتار، بدون عواطف و احساسات و دور از اجتماع، منزوی ولی پیچیده

۷. هفائستوس (HEPHAESTUS): خدای آتش و فلزکاری، زحمتکش و اهل کار، مردانی درونگرا و گوشه گیر اما پر از خلاقیت و هنرمند، وفادار، اعتماد به نفس پایین

۸. دیونوسوس (DIONYSUS): خدای مستی و شراب. خدای لذت و شادی، جوانترین خدای المپ، اهل خلسه (چه مدل عرفانی و چه مدل اعتیاد به مواد)، آواره و سرگردان، همیشه عاشق، بدون چارچوب، روح لطیف و درک کننده زنان و زیبایی ها

آرکتایپ های زنانه:

۱. آتنا (ATHENA): خدابانوی عقل و مهارت و تمدن و پیشرفت، دختر تحصیل کرده و عاقل پدر، منطقی و عقل گرا، علاقه مند به شغل و تحصیل و مدرک، اهل پیشرفت و رقابت، هدفمند، کمال گرا، محافظه کار، نماینده تفکر منطقی زنانه، مدیر

۲. آرتمیس (ARTEMIS): خدابانوی شکار، جنگاور، آسیب ناپذیر، مستقل، حفظ هویت فردی، عشق به طبیعت بکر، طرفدار حقوق زنان، خواهر (در رابطه با جنس مخالف خواهر آنها می‎شود نه همسر)

۳. آفرودیت (APHRODITE): خدابانوی عشق و زیبایی و هنر، خلاق و عاشق پیشه، طبیعت دوست، مرکز توجه، دوستدار زیبایی. دختری اهل زیبایی که با کمترین امکانات بیشترین زیبایی را می‎آفریند، در لحظه زندگی می‎کند.

۴. هستیا (HESTIA): خدابانوی معابد، زن دانا، ساکت و آرام، اهل دعا و معنویت و مدیتیشن، شهودی و درونگرای عمیق، ساده پوش و ساده زیست، انرژی گرفتن از خود، خاله و عمه دوشیزه

۵. هرا (HERA): خدابانوی ازدواج، زنان همسر الگو که همسر مهمتر از همه و مرکز زندگی ست. وفادار به همسر و عاشق شوهر کردن، زن زندگی، ملکه، شیک پوش، حسود و کینه توز، کنترل کننده همسر

۶. دیمیتر (DEMETER): خدابانوی مادر و غلات، زنان مادر الگو که همه را مراقبت میکنند و سرویس می‎دهد. مادرانی خستگی ناپذیر و تسلیم ناپذیر، فداکار، حمایت بی دریغ، مهربان و صمیمی، عاشق بچه ها، عاشق مهمان و مهمانی دادن، توانمند

۷. پرسفون (PERSEPHONE): خدابانوی دوشیزه، ملکه جهان زیرین، مظهر دوشیزگی، نماد دخترانگی، معصوم، انعطاف پذیر، پذیرا و نقش پذیر و منعطف، تقلیدکننده و دنباله رو، نماد اضطراب جدایی از زندگی قبلی به یک زندگی جدید، دختر ساده لوح، بی خیال و بی مسؤولیت و سر به هوا، دارای امید، سطح بالای خودآگاهی، اهل این شاخه به آن شاخه پریدن

زئوس

نکات و کارکردهای شخصیت شناسی آرکتایپی

یکی از مهم ترین نکات در بحث شخصیت شناسی آرکتایپی این است که هر فرد مجموعه ای از آرکتایپ ها (الگوهای مختلف شخصیتی) است. اگر به طور مثال می‌گوییم: «این فرد زئوس است!»، مقصود این است که شخصیت غالب آن فرد را آرکتایپ زئوس دربرمی‌گیرد. ولی بدین معنا نیست که تایپ های دیگر و ویژگی هایشان در درون او وجود ندارد.

این نکته جالب توجه است که؛ با توجه به محیط، شرایط زندگی و … ممکن است برخی از آرکتایپ ها به شکل غالب و برخی به شکل سرکوب در فرد بروز پیدا کنند.

با شناخت و تمرین های لازم و کنترل، می‌توان آرکتایپ ها را به تعادل رساند. (سرکوب ها را تقویت و غالب ها را به نقطه تعادل نزدیک کرد). و در نهایت به تعادل در تمامی جنبه های زندگی دست یافت. که بهترین حالت و وضعیت برای هر فرد قرار گرفتن در وضعیت تعادل و بهره جستن از تمامی آرکتایپ ها و ویژگی شان در شرایط مختلف زندگی ست.

نکته دیگر آنکه این پانزده تایپ و انرژی روانی در همه افراد در جریان است. اما تیپ های مردانه بیشتر در مردان و تیپ های زنانه بیشتر در زنان بروز می‌یابند. با این وجود، شناخت کلیه آرکتایپ ها برای همه افراد مفید است. چراکه هر زن/مردی در زندگی اش یک مرد/زن مهم هست که شناخت رازهای او به رابطه شان کمک می‌کند.

‌‌‌

اگر نیاز به دریافت راهنمایی در این زمینه دارید، روی دکمه زیر کلیک کنید:
متخصص خوب برای خودشناسی

 

شناخت آرکتایپ ها به ما کمک می‌کند تا:

الف) خودمان و استعدادهای نهفته یا نقطه ضعف هایمان را بهتر بشناسیم. مدیریت کنیم و در شرایط مختلف زندگی به آرکتایپ لازم فراخوان دهیم و از آن بعد شخصیتمان بیشتر کمک بگیریم.

ب) رفتارهای اطرافیانمان را بهتر درک و تحلیل کنیم و رفتار صحیح تری در مقابل آنها نشان دهیم. از تفاوت رفتارها، آزرده خاطر و برآشفته نشویم. به جای برخوردهای تند و مقابله با آنچه نمی‌شناسیم و از ما دور است، با فهم و درک بیشتر به تعامل با افراد بپردازیم.

در این خصوص تست هایی وجود دارند که در کنار مطالعه دقیق روی آرکتایپ ها به شناخت بهتر ما کمک می‌کنند.

 

هاشمی‌طبا: احتمال دارد فیفا ایران را از مسابقات قطر خارج کند

طبا
Image caption: هاشمی‌طبا احتمال کنار گذاشتن ایران از مسابقات قطر را مطرح کرده است

مصطفی هاشمی‌طبا، رییس پیشین سازمان تربیت بدنی درباره برخورد با زنان تماشاگر فوتبال در مشهد گفته است که "جام‌جهانی یک فرصت بسیار مهم برای کشورها به جهت معرفی خود به تمام جهان است. اما با وقایعی که در مشهد رخ داده حتی این احتمال وجود دارد که فدراسیون جهانی فوتبال (فیفا) ایران را از جمع تیم‌های حاضر در قطر خارج کند."

او یادآور شده که پیشتر، مقامات ورزشی ایران به بهانه شیوع کرونا مسابقات فوتبال را بدون تماشاچی برگزار کرده‌اند و گفته است که اگر امکان حضور زنان در بازی ایران و لبنان وجود نداشت، آنان می‌توانستند بار دیگر به همین بهانه متوسل شود.

رییس پیشین سازمان تربیت بدنی در مصاحبه با وبسایت دیده‌بان ایران گفته است که "چندین سال است که با دروغ به مسئولان فیفا قول می‌دهیم که زمینه حضور بانوان در استادیوم‌های فوتبال فراهم است، اما در عمل بر خلاف آن عمل می‌کنیم" و افزوده است: "واقعیت این است فیفا بر اساس معیارهای خود تبعیض جنسیتی را نمی‌پذیرد و واقعا اگر نمی‌توانیم این نظر فیفا را بپذیریم، با عرض تأسف؛ باید از آن خارج شویم و مسابقات را تنها به صورت داخلی دنبال کنیم."

در مورد حوادث مسابقه فوتبال ایران و لبنان در مشهد، آقای هاشمی‌طبا گفته است "هیچکس جواب روشنی ارائه نمی‌دهد و ابعاد این اتفاق همچنان مبهم است و نمی‌توان قضاوت درستی درباره آن داشت."

وی افزوده است که "باید مشخص شود چه کسانی بلیت تقلبی به مردم فروختند و فراتر از آن؛ چه کسی به خود اجازه داده تا از گاز فلفل استفاده کند."

مصطفی هاشمی طبا، از وزیران کابینه اکبر هاشمی رفسنجانی، معاون رییس جمهوری و سرپرست سازمان تربیت بدنی در دولت‌های هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی، موضوع حضور زنان در استادیوم‌های فوتبال را توطئه دانسته و گفته است: "به نظر من برخی نفوذی‌ها به بهانه اعمال خیرخواهانه باعث چنین حواشی در کشور می‌شوند تا بتوانند از طریق آن آبروی ایران را در جهان ببرند."

 

چرا تلفن‌های 'یک‌بار مصرف' لقلقه زبان واشنگتن است؟

  • آنتونی زورکر
  • گزارشگر آمریکای شمالی بی‌بی‌سی
ایران

منبع تصویر، Getty Images

تا زمانی که مجموعه تلویزیونی جنایی "وایر" واژه "تلفن یک‌بار مصرف" (burner phone) را در دهه ۲۰۰۰ باب نکرده بود، بسیاری از مردم چیزی درباره آن نمی‌دانستند. امروزه لقلقه زبان واشنگتن است. دلیلش به این شرح است:

همه چیز با گزارش‌های سی‌بی‌اس نیوز و واشنگتن پست از تماس‌های کاخ سفید شروع شد.

روز ۶ ژانویه سال قبل، در حالی که عده ای از حامیان دونالد ترامپ، رئیس جمهوری پیشین آمریکا، به ساختمان کنگره این کشور حمله کرده بودند، آقای ترامپ هفت ساعت پای تلفن بود، اما انگار تماس تلفنی برقرار نکرده بود.

این موضوع مستقیما با گزارش‌های متعدد و روایت‌های دست اول از مکالمات ریاست‌جمهوری که در آن روز صورت گرفت، مغایرت دارد از جمله گفت‌وگو با مایک پنس معاون رئیس‌جمهور، کوین مک‌کارتی رهبر اقلیت‌های مجلس و تامی توبرویل سناتور آلاباما.

بیشتر بخوانید:

آقای توبرویل نقل کرده که چگونه او با رئیس‎‌جمهور حوالی ساعت دو عصر صحبت کرده، و به او اطلاع داده که نیروهای امنیتی، معاون رئیس‌جمهور را بیرون برده‌اند.

این موضوع، این سوال را ایجاد می‌کند که چگونه رئیس‌جهمور با افرادی که در صحنه شورش‌ها بودند حرف زده است. آیا او موبایل دستیاری را قرض گرفته بود؟

پادکست
رادیو فارسی بی‌بی‌سی
شیرازه

«شیرازه» پادکستی درباره کتاب‌ها است که سام فرزانه تهیه می‌کند

پادکست

پایان پادکست

یا شاید او از یک "موبایل یک‌بار مصرف" استفاده کرد، اصطلاحی عامیانه برای تلفن‌های همراه‌ ارزان قیمت، کم کیفیت و بدون قرارداد که می‌توان آنها را بدون ارائه اطلاعات تماس خرید، در حالی که این اطلاعات برای امضاء قرارداد‌های سنتی وسایل بی‌سیم ضروری است.

آقای ترامپ در بیانیه‌ای برای واشنگتن پست، گفت که او اصطلاح "تلفن یک‌بار مصرف" را نشنیده است و اطلاع ندارد که چیست.

جان بولتون، مشاور پیشین امنیت ملی آمریکا این گفته آقای ترامپ را به سرعت رد کرد و به سی‌بی‌اس نیوز گفت او و آقای ترامپ در گذشته در این باره حرف زده‌اند که چطور "تلفن یک‌بار مصرف" به مردم اجازه می‌دهد که از تحت نظارت قرار گرفتن تماس‌هایشان پرهیز کنند.

این تلفن‌ها در آمریکا توسط شرکت‌هایی مانند "تراکفن" و "آلکاتل" فروخته می‌شوند و به دلیل ناشناس بودنشان بین تبهکاران و همسرانشان که به دنبال رابطه عشقی نامشروع هستند، رایج است.

بر اساس وب‌سایت دیکشنری "مریام- وبستر" ، اصطلاح "سوزاننده" واژه ایست برای تلفن‌های یک‌بار مصرف که برای اولین بار در فرهنگ عامه آمریکا در اواسط دهه ۹۰ باب شد. در ترانه‌های خواننده رپ Kingpin Skinny Pimp در "وان لایف تو لایو" است این واژه به کار رفته.

این واژه عامیانه پس از استفاده مکرر در مجموعه تلویزیونی جنایی "وایر" برای اولین بار در اوایل دهه ۲۰۰۰ وارد اصطلاحات زبان در آمریکا شد. شخصیت‌های اصلی هر زمان که می‌ترسیدند قانون به دنبال آن‌ها باشد، خود را از شر تلفن‌های یک‌بار مصرفشان خلاص می‌کردند.

این اولین بار نیست که موضوع تلفن‌های غیررسمی در رابطه با رئیس‌جمهور پیشین آمریکا مطرح شده. نیویورک تایمز در سال ۲۰۱۸، ماجرایی را گزارش داد که رئیس‌جمهور مکررا از سه آیفون برای تماس با دوستان و دستیارانش استفاده کرد. یکی از آنها، موبایل شخصی بود که دولت آمریکا در اختیار او نگذاشته بود.

بنا به گزارش نیویورک تایمز "آقای ترامپ معمولا زمانی از تلفن‌های همراه خود استفاده می‌کند که نمی‌خواهد تماسی به‌واسطه سیستم تماس کاخ سفید انجام شود و دستیاران ارشد در جریان تماس باشند. بسیاری از افرادی که آقای ترامپ با یکی از این تلفن‌ها حرف زده مانند میزبانان فاکس نیوز، دیدگاه‌های سیاسی رئیس‌جمهور را منتشر کرده‌اند یا او صرفا احساس نارضایتی‌اش را درباره شماری از موضوعات ابراز کرده."

در آن زمان، رئیس‌جمهور این ماجرا را انکار کرد و آن را "بسیار اشتباه" خواند.

کمیته کنگره که حمله روز ۶ ژانویه به کنگره را بررسی می‌کند، رکورد تلفن همراه را خواسته است.

این کمیته به دنبال این است که چرا گزارش‌های کاخ سفید ناقص به نظر می‌رسند و آیا رئیس‌جمهور و دستیارانش اقداماتی صورت داده‌اند که مطمئن شوند ارتباطات رئیس‌جمهور در آن روز ثبت نشده است.

 

۱۴۰۱ فروردین ۱۰, چهارشنبه

از ماهیان کوچک این جویبار، هرگز نهنگ زاده نخواهد شد . . .
واکنشهای گوناگون به مرگ رضا براهنی مرا بیاد گونتر گراس نویسنده سرشناس آلمانی می‌اندازد و اعتراف دیرهنگام او به اینکه در نوجوانی به گردانهای رزمی اس‌اس پیوسته بوده است.
گراس زاده سال 1927 بود و در سال 1944، یعنی در 17سالگی – آنگونه که خود می‌گوید – برای گریز از خانواده سختگیرش به پدافند هوائی پیوست و به عنوان کمک‌توپچی تا نوامبر همان سال در آنجا بود، تا اینکه به خدمت در اس‌اس فراخوانده شد. گراس در ماه می 1945 اسیر شد و بدینگونه در کارنامه‌اش 6 ماه همکاری با نیروی هراسناک سرکوب بجا گذاشت.
گونتر گراس 60 سال از زندگی‌اش را بر سر این گذاشت، که آن کژراهه 6ماهه را جبران کند. او با نگاهی ژرف به دوران سیاه نازی و بویژه نقش مردم کوچه و خیابان در پدیدآمدن آن، به غول ادبیات آلمان فرارُست و سرانجام در سال 1999 جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد.
هنگامی که گراس در سال 2006 پرده از راز شرم‌آور زندگیش برداشت، هیچکس نگفت «او نویسنده طبل حلبی است، رهایش کنید!»، «او تنها 17 سال داشت، رهایش کنید!»، «آن روزها همه نازی بودند، رهایش کنید!»، «او غول ادبیات ماست، رهایش کنید!»، «او برای ما جایزه نوبل را آورده است، رهایش کنید!». روشنفکران آلمانی بیش و پیش از هرچیز به این نکته پرداختند، که چرا گراس با مردم خود روراست نبوده و در همه این سالها پنهان‌کاری کرده است.
اکنون براهنی به هفت‌هزارسالگان پیوسته است و باید او را به خودش واگذاشت، ولی چگونه می‌توان خاموش نشست، هنگامی که نسل پنجاه‌وهفتی و دلباختگان انقلاب شکوهمند آستین بالا زده‌اند تا از او بُتی عیّار بتراشند و شاعر و نویسنده‌ای را که کارنامه‌ای پر از کژراهه داشت، به بهانه اندک کارهای ماندگارش به جایگاه خدایگانی فرابکشند؟
براهنی‌ها و گراسها می‌آیند و می‌روند و برای من افسوس برکه‌ای کوچک با ماهیان خُرد درون آن بجای می‌ماند، که خود را جامعه روشنفکری ایران می‌نامد،
و دریغا که در دل این فرهنگ نقدستیزِ نقدگریز، که بُت‌پرست است و چراغ در دست بدنبال ائمه اطهار مدرن می‌گردد،
هرگز نهنگی چون گراس زاده نخواهد شد.

 

The Golden Arches are the symbol of McDonald's, the global fast food restaurant chain. Originally, real arches were part of the restaurant design. They were incorporated into the chain's logo in 1962, which resembled a stylized restaurant, and in the current Golden Arches logo, introduced 1968, resembling an "M" for "McDonald's". They are widely regarded to be one of the most recognizable logos in the world.                                                                                                                                                                                         https://www.google.com/url?sa=t&rct=j&q=&esrc=s&source=web&cd=&cad=rja&uact=8&ved=2ahUKEwjqn_uxnu_2AhUTLX0KHbBeBcIQmhN6BAgpEAI&url=https%3A%2F%2Fen.wikipedia.org%2Fwiki%2FGolden_Arches&usg=AOvVaw3aEV91ZAazGD_gMCBUftqk

به گفته موسسه 'بروکینگز'، اندیشکده مستقر در واشنگتن، ۴۰۰ خانواده ثروتمند آمریکا بیش از ۱۰ میلیون خانواده سیاه‌پوست این کشور ثروت دارند.

May be an image of text

سالی که گذشت
تا پیش از آنکه استاد بهاءالدین خرمشاهی در پی‌گفتار واپسین جلد دایرةالمعارف تشیع، که امیدوارم به‌زودی منتشر شود، از سر لطف با صفت «مرجع‌نگار» از من یاد کند، متوجه نبودم که بیشترین فعالیتم در سال ۱۴۰۰ صرف دانشنامه‌نگاری شده بود.
آخرین مجلد ترجمه فارسی دائرةالمعارف قرآن، شامل حدود ۶۰۰ صفحه انواع نمایه، در همین سال نهایی شد - امید دارم آن نیز به‌زودی منتشر شود. گزارشی دربارهٔ این مجموعه ارزشمند در شماره ۱۴۳ مجله بخارا منتشر کرده‌ام.
کار شانزدهمین و آخرین جلد دائرةالمعارف تشیع اوایل سال به انجام رسیده بود، اما به پیشنهاد آقای خرمشاهی نزدیک به صد مدخل درباره شخصیت‌های تازه‌درگذشته و موضوعات از قلم افتاده برگزیدیم و سفارش دادیم و دریافت کردیم - که شرح آن در پست جداگانه‌ای خواهد آمد. دو نمایه شامل نام مؤلفان و همهٔ مدخل‌ها نیز به آن افزوده شده و حجم آن به حدود ۸۵۰ صفحه رسیده است.
در طراحی و تدوین و به انجام رساندن کار کتاب «دانشنامه و دانشنامه‌نگاری: تاریخچه، نمونه‌ها، روش‌ها» با محمدمنصور هاشمی همکاری کردم، که در واپسین ماه سال خبر آمد که شایستهٔ تقدیر در سی‌ونهمین دوره کتاب سال شده است - گزارشی درباره آن را در یکی از پست‌های پیشین آورده‌ام.
کتاب «دانشنامه و دانشنامه‌نگاری» قرار بود زوجی داشته باشد شامل گزیده‌ای موضوعی دربردارندهٔ مهمترین مقاله‌هایی که در این موضوع به فارسی منتشر شده است. حجم این مجموعه مقاله‌ به هزار صفحه می‌رسید، که هنوز نمی‌دانم چرا با انتشار حتی الکترونیکی آن موافقت نشد.
یکی از بخش‌های مهم این کتاب منتشرنشده فهرستی از تمام مطالبی بود که به فارسی درباره دانشنامه‌نگاری منتشر شده است. این فهرست را دوست و همکارم آقای مهدی صفری با نمایه‌های متعدد تهیه کرده بود. پیشنهاد تکمیل و به‌روزرسانی آن را دادم و حجم آن را تقریباً به دوبرابر رساندم که امیدوارم در همین سال جدید به طور مستقل در قالب یک مقاله منتشر شود.
فعالیت در «دانشنامهٔ جهان اسلام» نیز همچنان ادامه دارد. مهمترین مدخلی که در سال گذشته از من منتشر شد مقاله «صابئین» در جلد بیست‌وهشتم بود، که در پستی جداگانه دربارهٔ آن توضیح خواهم داد.
بد نیست همین‌جا اشاره‌ای کنم به دائرةالمعارف ناکام اسماعیلیه. این دائرةالمعارف شامل همه مدخل‌های مربوط به اسماعیلیه، عمدتاً در دو گروه کلام و تاریخ «دانشنامه جهان اسلام» بود که غالب مدخل‌های آن به واسطهٔ دکتر فرهاد دفتری به متخصصان مطالعات اسماعیلیه در سراسر جهان سفارش داده شده بود. این مجموعه به پیشنهاد من و با حمایت محمدمنصور هاشمی سامان گرفت و زیر نظر دکتر دفتری به شکل دائرةالمعارفی مستقل تدوین شد (از جمله گزیده‌ای از مهمترین منابع اسماعیلیه‌پژوهی را در انتهای آن آوردم). کار به مراحل نهایی رسیده بود و حتی دکتر حداد عادل نیز، علاوه بر دکتر دفتری، مقدمه‌ای بر آن نگاشته بود، اما بی‌تمیزی برخی از اعضای تازه-وارد-شده به هیئت امنای بنیاد دایرةالمعارف مانع از انتشار آن شد.‌ خوشبختانه از همان آغاز دکتر دفتری پیگیر ترجمه و انتشار نسخه انگلیسی آن بود و قرار است در انتشارات بریل به طبع برسد.
دانشنامه معرفت درجه دوم پدید می‌آورد که مسبوق به گزارش‌های پیشین و پیشینیان است. بنابراین، دانشنامه‌نگاری را نباید فعالیتی مستقل در نظر گرفت، گو اینکه در کشور ما، به دلایلی که در جای خود توضیح داده شده است، دست‌کم در دو دائرةالمعارف مهم کشور، مقاله‌های بلند دانشنامه‌ای عملاً شکل مقاله‌های پژوهشی را به خود گرفته است. مدیریت، تدوین و سامان دادن به کاروبار تهیه و انتشار یک دانشنامه البته خود چیزی دیگر است.
حسین خندق آبادی

 

زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم/ زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت/ زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست.  سهراب سپهری، زندگی

در کافی از امام صادق جعفر بن محمدع روایت شده است که گفت پیامبر خدا ص پیش از غذا بهر نماز بیرون شد تکه نانی را که در شیرزده بود در دست داشت همی خورد و همی رفت و بلال مردمان را به نماز همی خواند

شیخ بهائی 

واکنش‌ها به اتفاقات دیدار ایران و لبنان: از "سعه‌صدر" تا "گاز فلفل"

واکنش‌ها به اتفاقات و حواشی دیدار تیم ملی فوتبال ایران و لبنان در مشهد و جلوگیری از ورود زنان به ورزشگاه ادامه دارد. فدراسیون فوتبال می‌گوید هیچ مسئولی از زنان جهت خرید بلیت تماشای این مسابقه دعوت نکرده بود.

دختربچه‌ای گریان و وحشتزده از برخورد مأموران انتظامی با تماشاچیان زن مقابل ورزشگاه

دختربچه‌ای گریان و وحشتزده از برخورد مأموران انتظامی با تماشاچیان زن مقابل ورزشگاه

تیم ملی فوتبال ایران در آخرین بازی خود در مرحله مقدماتی جام جهانی روز سه شنبه (۹ فروردین) با نتیجه دو بر صفر از سد لبنان عبور کرد.

زنان علاقمند به حضور در ورزشگاه "امام رضا" در مشهد، محل برگزاری این دیدار، اما پشت سد درهای بسته ماندند. در فیلم‌های متعددی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد، دیده می‌شد که زنان به عدم اجازه ورود به ورزشگاه با وجود خرید بلیت، اعتراض می‌کردند. در رسانه‌های گوناگون و شبکه‌های اجتماعی خبرها و عکس‌هایی در مورد راه نیافتن زنان به ورزشگاه به رغم فروش بلیت و برخوردهایی که با آنان شده و از جمله به کارگیری اسپری فلفل منتشر شده است.

از سعه صدری که فرماندار می‌گوید، تا گاز فلفلی که سهم زنان شد

محسن داوری، فرماندار مشهد روز چهارشنبه (۱۰ فروردین) در یک نشست خبری درباره فروش بلیت‌‌های این دیدار و اتفاقات رخ‌ داده، گفت: «بخشی از بلیت‌ها توسط سایت‌های غیر معتبر توزیع شده و تقلبی بود و هولوگرام نداشت. تعدادی هم که بلیت داشتند، با تکمیل ظرفیت، نتوانستند وارد ورزشگاه شوند. با مراجعه به اداره کل ورزش و جوانان، پولشان برگردانده خواهد شد. تعدادی هم در اطراف استادیوم تجمع کردند و تلاش کردند وارد ورزشگاه بشوند که مشاهده کردند امکان ورود نیست و با شدت اصرار بر ورود داشتند که با سعه صدر مامورین انتظامی به آرامش دعوت شدند.»

دویچه وله را در تلگرام دنبال کنید

فرماندار تهران در حالی از سعه صدر سخن می‌گوید که مجتبی توانگر، یکی از نمایندگان مجلس در توییتر، به اتفاقات این دیدار با این جمله واکنش نشان داده است: «دختران برای تماشای فوتبال بلیت خریدند ولی سهم‌شان گاز فلفل شد!» این نماینده خطاب به وزیر ورزش در توییتر نوشته است: «اگر نمی‌توانید در مدار قانون وظیفه‌تان را انجام دهید، بهتر است بروید!»

طرح سئوال از وزرای کشور و ورزش

از جمله چهره‌های دیگری که به حواشی بازی روز گذشته واکنش نشان داده‌اند، مهرداد سراجی، عضو هیئت رئیسه فدراسیون فوتبال است. سراجی در یکی از این توییت‌های خود در اینباره، خطاب به نمايندگان مجلس از آنها خواسته است: «تا فرصت هست و تا وقتی كه "فیفا" و "ای اف سی" به اتفاقات تلخ مشهد ورود نكردند، اين موضوع را به صورت جدی پيگيری نمايند.»

جلال رشیدی کوچی، نماینده مجلس هم در توییتی در واکنش به این اخبار از طرح سئوال خود در این رابطه در روز یکشنبه ۱۴ فروردین در مورد اتفاقات تلخ مشهد خبر داد. او در اینباره نوشت: « باید یکبار برای همیشه بساط این رفتارهای ناپسند که باعث از بین رفتن اعتماد و ایجاد دستاویز برای ضد انقلاب می‌شود، جمع شود.»

"افراد سودجو اقدام به چاپ و فروش بلیت‌های جعلی کردند"

فدراسیون فوتبال درباره اتفاقات پیش‌آمده بیانیه‌ای صادر کرد. در این بیانیه فدراسیون فوتبال بر "تمایل و اراده خود در حمایت از ورود بانوان به ورزشگاه‌ها" تأکید کرده ولی همزمان با اشاره "به تغییر روند برگزاری بازی" از نبود "امکانات مورد نیاز" و "عدم امکان پیش‌بینی‌های لازم" نوشته است.

در این بیانیه آمده: «در این فاصله کوتاه و در نخستین تجربه رسمى و بین‌المللى شهر مشهد، امکان پیش‌بینى و فراهم سازى شرایط مساعد براى ورود بانوان به استادیوم و فراهم ساختن امکان ورود امن، همچنین گیت‌های مناسب، امکانات مورد نیاز و جایگاه ویژه وجود نداشته.»

این فدراسیون در این بیانیه مدعی شده است: «بر همین اساس هیچ کدام از مسئولین فدراسیون فوتبال از بانوان علاقمند به فوتبال جهت خرید بلیت تماشای این مسابقه در شهر مقدس مشهد دعوت به عمل نیاورده و حتی تلاش‌هایی که جهت حضور بانوان در ورزشگاه صورت گرفت با هدف ارائه بلیت رایگان و مشروط بر فراهم سازی شرایط و زیرساخت‌های مناسب بود که محقق نشد.»

دویچه وله را در اینستاگرام دنبال کنید

فدراسیون فوتبال اخبار منتشرشده درباره جلوگیری از ورود اشخاص دارای بلیت، چه زن و چه مرد را به استادیوم "غیرواقعی" خوانده است. در این بیانیه همچنین آمده که "مجموعا تنها ۹ نفر از بانوان در این سامانه اقدام به خرید بلیت در بخش جایگاه آقایان کرده بودند که حداکثر طی ۴۸ ساعت وجوه دریافت شده به این اشخاص بازگردانده خواهد شد."

بنا بر این بیانیه، "افراد سودجو در حاشیه برگزاری این مسابقه اقدام به چاپ و فروش بلیت‌های جعلی کردند".

"مسئولین باید عقل‌شان را به کار می‌انداختند"

خبرهای منتشره مبنی بر جلوگیری از حضور زنان به ورزشگاه با وجود داشتن بلیت، جعفر منتظری، دادستان کل کشور را نیز به واکنش واداشته است. او این اتفاقات را ناشی از "عدم مدیریت" خواند. جعفر منتظری گفته است: «اگر شرایط مهیا نبود و امکان این که خانم‌‌ها را به ورزشگاه راه دهند، نبود، مسئولین از ابتدا باید عقل خود را به کار می‌انداختند و بلیت نمی‌فروختند.»

دادستان کل کشور خواستار بازگرداندن "وجوه دریافتی" به خریداران شده است.

"دختران افغان و ایران از کمترین حقوق اجتماعی محرومند"

این اتفاقات در شبکه‌های اجتماعی هم خشم بسیاری از کاربران را برانگیخته است. کاربری از مشهد در اینباره خطاب به مسئولین نوشته است: «تفریح فقط حق آقازاده‌ها و دخترخانم‌های شماست که فرستادید خارج عشق و حال. رعیت را چه به تفریح و خوشحالی!» 

کاربر دیگری هم می‌نویسد: «چند روز گذشته از مظلوميت و معصوميت دختركان افغان گفتم كه به نام دين از درس و مدرسه بازمانده‌اند و امروز در غم زنان و دختران ايرانی كه به نام دين از كمترين حقوق اجتماعی خود محرومند.»

یکی دیگر از کاربران توییتر از مشهد با انتشار عکسی که در آن دختران کم سن و سال در حال اشک ریختن هستند، نوشته است: «چطور نشستید نقشه کشیدید برای فرار از تحریم‌های فیفا، این بلا را سر دخترانی که با امید به ورزشگاه اومده بودن بیاورید؟ من به اسلام امثال شما کافرم.»

 

بازی ایران -لبنان؛ اسپری فلفل برای متفرق کردن زنان و پاس‌کاری مسئولان

iran

منبع تصویر، ARMANSHARGH

توضیح تصویر،

روز گذشته به زنان اجازه ورود به ورزشگاه برای دیدن مسابقه فوتبال ایران و لبنان داده نشد

فدراسیون فوتبال ایران بعد از وقایع مرتبط با مسابقه فوتبال بین ایران و لبنان در بیانیه‌ای گفته است حضور زنان در ورزشگاه " غیر ممکن و بحران‌ساز" بود.

ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور ایران هم وزیر کشور را مامور رسیدگی و تهیه گزارش از اتفاقات دیروز در مشهد کرده است.

روز گذشته رسانه‌های ایران و شبکه‌های اجتماعی ویدئوهایی را منتشر کردند که نشان می‌داد شمار زیادی از زنان با وجود خرید بلیت، اجازه ورود به ورزشگاه را پیدا نکردند.

همچنین براساس تصاویر ویدیویی پلیس برای متفرق کردن زنان از اسپری فلفل استفاده کرد.

فدراسیون فوتبال ایران امروز در واکنش به اعتراض‌ها به این موضوع اطلاعیه‌ای صادر کرده و مدعی شده "تنها ۹ هوادار زن" بلیت خریده بودند که هزینه آن‌ها ۴۸ ساعته عودت داده می‌شود و مابقی بلیت‌ها جعلی بوده است.

فدراسیون فوتبال ایران گفته به دلیل شرایط کرونا قرار نبوده بلیتی فروخته شود و سه روز مانده به مسابقه اقدام به این کار شده و در این مدت " امکان پیش بینى و فراهم سازى شرایط مساعد براى ورود بانوان به استادیوم و فراهم ساختن امکان ورود امن، همچنین گیت های مناسب و جایگاه وِیژه وجود نداشته" است.

در این اطلاعیه گفته نشده که چرا ورود زنان به ورزشگاه " غیر ممکن و بحران ساز" بوده و در صورت ورود زنان به ورزشگاه چه بحرانی به وجود می‌آمد.

پادکست
رادیو فارسی بی‌بی‌سی
شیرازه

«شیرازه» پادکستی درباره کتاب‌ها است که سام فرزانه تهیه می‌کند

پادکست

پایان پادکست

فدراسیون فوتبال ایران از اتفاقات پیش آمده ابراز تاسف کرده و "اتفاقات تلخ" دیروز را " حاصل شیطنت و سودجویی" افرادی دانسته که با فروش و چاپ بلیت جعلی نظم و امنیت ورزشگاه را به خطر انداخته‌اند.

با وجود این اطلاعیه، روز گذشته مدیرکل اداره ورزش و جوانان خراسان رضوی در گفت‌وگو با رسانه‌ها مسایل مذهبی در شهر مشهد را دلیل عدم حضور زنان در بازی ایران و لبنان بیان کرده بود.

علی اکبر هاشمی جواهری گفته بود: "با توجه به اینکه مشهد به عنوان پایگاه فرهنگی جهان اسلام و تشیع است، بنابراین بعضی از مسائل باید از قبل پیش‌بینی می‌شد".

اما فرماندار مشهد امروز در یک نشست خبری درباره ممانعت از ورود زنان به ورزشگاه گفت: "تمام تصمیمات، تصمیمات ملی بود و برای همه حوزه ها با نظر ملی تصمیم گرفتیم و کسی در استان تصمیمی در این خصوص نگرفته و همه چیز با مرکز بود".

IRAN

منبع تصویر، KHABARONLINE

بازی روز گذشته فوتبال بین ایران با لبنان با نتیجه دو بر صفر به سود ایران خاتمه یافت اما آنچه پر رنگ‌تر از پیروزی ایران بود ممانعت از حضور زنان در ورزشگاه بود.

علیرضا جهانبخش زننده دومین گل ایران پس از پایان بازی در مقابل دوربین تلویزیون دولتی ایران ابراز امیدواری کرد که تماشاگران زن بتوانند در ورزشگاه ها حاضر شوند اما اخبار صدا و سیما سخنان او را سانسور کرد.

انتقاد مسئولان و نمایندگان مجلس ایران از برخورد با زنان و حاشیه‌های این بازی، کم سابقه است.

فاطمه رحمانی، نماینده مشهد در مجلس، وزارت ورزش را مقصر حاشیه‌های دیروز دانست و از این وزارتخانه خواست پاسخگو باشد. او در توئیتر نوشت: "بارها گفته شده است ایجاد زیرساخت‌های لازم و بسترهای فرهنگی از الزامات حضور بانوان در ورزشگاه است که با درایت و برنامه‌ریزی دنبال نشده است".

مجتبی توانگر، نماینده تهران نیز نوشت "دختران برای تماشای فوتبال بلیت خریدند ولی سهم‌شان گاز فلفل شد! این اقدامات جز هزینه‌تراشی در داخل و خارج نتیجه دیگری ندارد".

علی مجتهدزاده، حقوقدان و وکیل داد گستری برخورد قهرآمیز با زنان و ممانعت از ورودشان به ورزشگاه را خلاف قانون اساسی دانسته و گفته "مصداق جرایم کلاهبرداری، نقض آزادی‌های مشروع موضوع ماده ۵٧٠ قانون مجازات اسلامی و تخلف نیروی انتظامی از قانون به کارگیری سلاح بود".

دادستان کل کشور در واکنش به اتفاقات دیروز به "ضعف مدیریت" اشاره کرد و در گفت‌وگو با تلویزیون دولتی ایران گفت"باید مسئولین عقل‌شان را به کار می‌انداختند و عذرخواهی کافی نیست".

ابراهیم رئیسی نیز از وزیر کشور خواسته درباره فرآیند فروش بلیت، عدم رعایت پروتکل‌های بهداشتی ابلاغی ستاد کرونا در رعایت سقف مجاز تماشاچیان و تضییع حقوق برخی از شهروندان که برای تماشای مسابقه، بلیت تهیه کرده بودند، گزارشی تهیه کند.

همچنین رئیس مجلس ایران به کمیسیون امور داخلی مجلس ماموریت داده تا به "رفتار دور از شأن در مواجهه با بانوان در بازی فوتبال ایران و لبنان" رسیدگی کند.

آذرماه سال گذشته رسانه‌های ایران خبر دادند که فدراسیون فوتبال ایران با هماهنگی وزارت ورزش به فیفا تعهد داده که همه بازی‌ها از جمله تیم ملی، لیگ قهرمانان آسیا و لیگ‌برتر فوتبال ایران، با حضور تماشاگران زن، برگزار می‌شود.

اما به جز مسابقه فوتبال بین ایران و عراق که در هشتم بهمن‌ماه برگزار شد، بازی‌های ایران بدون تماشاگر برگزار شد و دلیل آن هم شیوع بیماری کرونا اعلام شد.

احمد علم‌الهدی امام جمعه مشهد پیش از مسابقه فوتبال ایران و عراق در اول بهمن‌ماه گفته بود " اینکه می‌گویند فیفا مجبور کرده است زنان باید تماشای بازی فوتبال شرکت کنند؛ شیطنت‌های افراد بی‌دین و ضد‌انقلاب خارج‌نشین است که فیفا را تحریک کردند وگرنه فیفا به این کارها کار نداشت".

آقای علم‌الهدی پس از آن مسابقه هم از نشان دادن "هیجانات" زنان انتقاد کرده بود و گفته بود "جایگاه بانوان در ورزشگاه باید به گونه‌ای باشد که هیجانات آنها به جایی منعکس نشود و متاسفانه دیروز این اتفاق نیفتاد".

 

خوردی که خُورَد گوزن یا شیر/ ایشان خایند و من شَوَم سیر (نظامی۳: ۴۷۶)

کشتار ۶۷؛ طرح 'سه ‌وجهی' دستگاه قضایی چگونه اجرا ‌شد؟

  • دلجو آبادی
  • پژوهشگر حقوق بشر
ناظران

مجموعه ناظران می‌گویند، بیانگر نظر نویسندگان آن است. بی بی سی می‌کوشد تا با انتشار مطالب صاحب نظرانی از طیف‌های گوناگون، چشم‌انداز متنوع و متوازنی از دیدگاه‌ها ارائه دهد. در این مجموعه تلاش شده تا حد ممکن، شیوه نگارشی نویسندگان حفظ شود.

دلجو آبادی پژوهشگر حقوق بشر در مجموعه مقالاتی برای بی بی سی فارسی با استناد به نامه کمتر دیده شده دادستانی به تحلیل برنامه دستگاه قضایی در خصوص زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ می‌پردازد.

در بخش نخست این مقاله، به خصوصیات دو دوره پرداخته شد: یکی، سال‌های بین ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۳ شمسی یعنی دوران سیطره اسدالله لاجوردی، دادستان سابق انقلاب اسلامی تهران بر زندان‌ها و دومی، از ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۶ شمسی، یعنی دوران اصلاحات آیت‎الله حسینعلی منتظری.

در مقاله جدید دلجو آبادی تلاش کرده نشان دهد چطور از اوایل فروردین ۱۳۶۷، دستگاه قضایی "فعالانه" اقداماتی را به اجرا در آورد که به معنای تشدید خشونت علیه زندانیان بود.

زندان اوین

منبع تصویر، parsine

اوایل تیر ۱۳۶۷ "دادستان انقلاب اسلامی تهران" نامه‌ای به روح‌الله خمینی رهبر حکومت فرستاد. نامه‌ای مهم اما کمتر شناخته‌شده.در این نامه، علاوه بر مطلع ساختن آیت‌الله خمینی از برنامه جدید دستگاه قضایی در خصوص "برخورد جدی و قاطع مسئولین ذیربط" با "زندانیان گروهکی [سیاسی] و بالاخص منافقین [مجاهدین]"، انتقادات شدیدی علیه "برخی مسئولان محترم" طرح می‎شود.

این نامه‌ گویای جدال دو رویکرد مختلف در برخورد با زندانیان سیاسی و مخالفان حکومت است.

نامه‌ای که در واقع نمایانگر گسست کامل دستگاه قضایی از سیطره نظرات آیت‌الله حسینعلی منتظری در امور زندانیان سیاسی است.

پادکست
رادیو فارسی بی‌بی‌سی
شیرازه

«شیرازه» پادکستی درباره کتاب‌ها است که سام فرزانه تهیه می‌کند

پادکست

پایان پادکست

از این رو، نامه مذکور را می‌توان به عنوان درخواستی از آیت‌الله خمینی در نظر گرفت که خواستار پایان دادن به اختیارات تامی است که رهبر وقت ایران به آیت‌الله منتظری داده بود.

بدین ترتیب با لغو این اختیارات، دستگاه قضایی می‌توانست برنامه جدید خود را بدون هیچ مانعی پیش ببرد.

در مقاله پیش رو به برخی از شواهد و مدارکی می‎پردازم که نشان می‎دهند دستگاه قضایی برنامه تخریب اصلاحات آیت‌الله منتظری و از سر گرفتن "برخورد جدی و قاطع" با زندانیان سیاسی را دستکم از اوایل فروردین ۱۳۶۷ فعالانه اجرا می‎کرده است.

در ابتدا لازم به ذکر است که در فروردین ۱۳۶۷ زندانیان سیاسی از لحاظ وضعیت حُکم به چهار گروه تقسیم می‎شدند:

۱- حُکم دار: زندانیانی که در حال طی کردن احکام حبس خود بودند

۲- ملی‎کِش: زندانیانی که احکام حبس شان تمام شده بود ولی به علت عدم قبول شرایط "توبه" آزاد نمی‎شدند

۳- زیر حُکم: زندانیانی که حکم اعدام آن‎ها هنوز نهایی نشده بود

۴- منتظر حُکم: زندانیانی که هنوز محاکمه نشده بودند یا رای دادگاه به آنها ابلاغ نشده بود

باید یادآوری کرد که برنامه "برخورد جدی و قاطع" دستگاه قضایی که "دادستان انقلاب اسلامی تهران" در نامه اوایل تیر ۱۳۶۷ خود به خمینی نوشته بود، سه وجه اصلی داشت:

  • "متوقف نمودن آزادی گروهک‎ها بالاخص منافقین برای جلوگیری از پیوستن به تیپ‌ها و گردان‌های عملیاتی بطور موقت.
  • "اجرای احکام صادر شده اعدام عناصر تشکیلاتی و محارب گروهک‌ها که معوق مانده است.
  • "تجدیدنظر در پرونده افراد تشکیلاتی و معاندی که در درون زندان دست به ایجاد تشکیلات زده و به اصطلاح خود زندان را میدان مبارزه تلقی نموده اند."

در ادامه چگونگی اجرای این سه برنامه ادامه خواهد یافت.

در مرکز اسناد انقلاب اسلامی نامه‌‎ای سه-صفحه‎ ای بدون ‎تاریخ و امضای فرد مشخص و تنها با ذکر سمت "دادستان انقلاب اسلامی تهران" به "رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی آیت ... العظمی امام خمینی" بایگانی شده است
توضیح تصویر،

در مرکز اسناد انقلاب اسلامی نامه‌‎ای سه-صفحه‎ ای بدون ‎تاریخ و امضای فرد مشخص و تنها با ذکر سمت "دادستان انقلاب اسلامی تهران" به "رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی آیت ... العظمی امام خمینی" بایگانی شده است

وقایع مورد استناد نامه، نشان می‌دهند که تاریخ ارسال نامه باید سه روز آخر خرداد و نهایتا اوایل تیر ۱۳۶۷ باشد، یعنی حدود یک ماه پیش از آنکه خمینی در تاریخ ۶ مرداد ۱۳۶۷ برای اعدام فوری تمامی زندانیان مجاهد "سر موضع" فتوا صادر کند
توضیح تصویر،

وقایع مورد استناد نامه، نشان می‌دهند که تاریخ ارسال نامه باید سه روز آخر خرداد و نهایتا اوایل تیر ۱۳۶۷ باشد، یعنی حدود یک ماه پیش از آنکه خمینی در تاریخ ۶ مرداد ۱۳۶۷ برای اعدام فوری تمامی زندانیان مجاهد "سر موضع" فتوا صادر کند

توقف آزادی زندانیان سیاسی

همانطور که در بخش اول ذکر شد یکی از اصلاحات مهم منتظری در زندان‎ها عفو هزاران زندانی سیاسی بود که پس از اعطای اختیار تام از طرف خمینی به منتظری اعمال شد.

نامه آیت‌الله منتظری

درباره ابعاد برنامه عفو زندانیان سیاسی، منتظری در نامه‎ای به تاریخ ۱۲ مهر ۱۳۶۵ به خمینی می‎نویسد که تا آن زمان تنها در دو شهر تهران و کرج "حدود پنج هزار" نفر را عفو کرده است. (خاطرات منتظری، ص ۱۱۶۱)

اطلاعیه ۱۷ دی ۱۳۶۶ شورای عالی قضایی و همچنین دیدار اعضای هیئت عفو منتخب رهبری با "قائم‎مقام رهبری آیت‎الله العظمی منتظری" در ۹ بهمن ۱۳۶۶ (اطلاعات، ۱۰ بهمن ۱۳۶۶) تایید می‎کند که عفوهای تحت نظر منتظری تا پایان سال ۱۳۶۶ ادامه داشت.

زندانیان سیاسی سابق نیز در روایت‌های خود عفوهای منتظری و همچنین تعلیق ناگهانی آن را تایید می‎کند.

ایرج مصداقی زندانی سیاسی سابق که شرایط زندان‎ها را در چهار جلد خاطراتش به تفصیل بیان کرده ‎است درباره تعلیق ناگهانی این عفوها پس از اسفند ۱۳۶۶ مشاهداتی را ارائه می‎دهد که دقیقا با اظهارات مندرج در نامه اوایل تیر ۱۳۶۷ "دادستان انقلاب اسلامی تهران" به خمینی در رابطه با "متوقف نمودن آزادی گروهک‎ها" مطابقت دارد: (نه زیستن نه مرگ، جلد سوم، تمشک‎های ناآرام، ۱۳۸۳، ص ۷۳)

"[اسفند ماه ۶۶] تعدادی از زندانیانی که با عفو و تقلیل محکومیت مواجه شده بودند، با پشت سر گذاشتن مراحل آزادی و سیر حقوقی آن از جمله اخذ تعهدات مالی و وثیقه و ضامن و... آزاد شدند. اما سری بعد که قرار بود بلافاصله آزاد شوند و کارهای حقوقی آنان نیز انجام گرفته بود، به یکباره با تعلیق وضعیت مواجه شدند و احکام آزادی شان معلق شد. بخشی از آنان مانند نعمت اقبالی و حسن رحیمی مطعم، چند ماه بعد در میان قتل عام شد گان بودند و چندتایی نیز تا سال‌ها بعد در زندان به سر می بردند. خانواده‌های آنان نیز جواب مشخصی دریافت نکرده بودند و به آنان گفته شده بود تا بعد از ١۵ خرداد، همه چیز روشن خواهد شد. در همین رابطه احکام کسانی که در سال‎های قبل مشمول عفو از سوی منتظری قرار گرفته بودند نیز با تعلیق مواجه شد و به خانواده‎های آنان نیز ابلاغ شد که وضعیت آنان تا چند ماه دیگر مشخص می‎شود".

اجرای احکام معوق مانده است

از دیگر اقدامات اصلاحی آیت‌الله منتظری صدور بخشنامه به قضات برای محدود کردن حکم اعدام به موارد مشخصی از " منافقین و گروهک‎های محارب" و همچنین تاسیس شعب دادگاه عالی انقلاب اسلامی در قم بود که در بخش اول این مقاله ذکر شد.

درباره روال کار شعب دادگاه عالی قم اطلاعات زیادی در دست نیست چرا که آنها نیز مثل دادگاه‎های انقلاب بدوی "کاملا محرمانه" عمل می‎کردند تا "اقوام و کسان محکومان" با مراجعات مکرر به شورای عالی قضایی نتوانند‌ "ایجاد زحمت" بنمایند (بخشنامه ۱۳/۰۲/۱۳۶۱ شورای عالی قضایی). اطلاعات ناچیز موجود تنها مشخص می‎کند که پرونده‎هایی که از دادگاه انقلاب حکم اعدام می‎گرفتند بایستی ابتدا به شورای عالی قضایی ارسال می‎شدند تا در صورت عدم انطباق با بخشنامه‌ها ودستورالعمل‌های صادره "با ذکر اشکالات مشهوده جهت ادامه رسیدگی" از طریق این شورا به دادگاه عالی انقلاب اسلامی ‌ارسال شوند. دادگاه عالی نیز در صورت تنفیذ حکم بایستی پرونده را مجددا به شورای عالی قضایی ارسال می‎کرد تا دستور اجرای حکم را به دادستان ابلاغ کند. (بخشنامه‎های ۲۰/۰۸/۱۳۶۴ و ۱۴/۰۹/۱۳۶۶ شورای عالی قضایی)

طبق روایت‎های موجود از زندانیان سیاسی سابق و اطلاعات درج شده در نشریات سازمان‎های سیاسی اپوزیسیون آن دوران، در آغاز سال ۱۳۶۷ تعداد زندانیان سیاسی که سال‎های زیادی بود حکم اعدام آنها قطعی یا اجرا نشده بود رقم بالایی بود.

بیشتر این زندانیان "زیر حکم" در سال‎های ۶۳-۱۳۶۲ دستگیر شده بودند. به دلیل محرمانه عمل کردن دادگاه‎ها بنظر می‌آید که پس از اعلام نظریه اعدام‎ توسط دادگاه انقلاب، چندین سال متوالی نه زندانیان و نه خانواده‎های آنها از مرحله‌ی که پرونده‎ اعدام در آن قرار دارد و چرائی آن بی‎خبر می‌ماندند.

متن سه دادنامه ‎مربوط به دو تن از اعضای "زیر حکم" حزب توده که ۲۲ بهمن ۱۳۶۲ از دادگاه انقلاب اسلامی ارتش رای اعدام گرفته بودند و این رای نهایتا در سال‎های ۱۳۶۵ و ۱۳۶۶ در شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی به ترتیب به ۱۰ و ۲۰ سال حبس تقلیل می‎یابد، حاکی از آن است که این دو پرونده‌ ۳ تا ۴ سال در شورای عالی قضایی راکد مانده بودند.

line

سیر پرونده دو تن از اعضای حزب توده که از ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۶/۱۳۶۵ زیر حکم اعدام بودند:

از دادنامه‎هایی که در جلد دوم کتاب خاطرات محمد محمدی ری شهری (انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳) چاپ شده

پرونده اول:

شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی ارتش (۲ بهمن ۱۳۶۲): نظریه اعدام

شورای عالی قضایی (۲۰ بهمن ۱۳۶۲) : "با توجه به مراتب مذکور و سایر محتویات مشروحه و مفصله در پرونده به ویژه با عنایت برده تشکیلاتی متهم که عضو کمیته مرکزی هم بوده شکی نیست در مجرمیت و محارب بودن وی و یکی از مصادیق بارز ماده ۱۹۹ قانون حدود و قصاص بوده و چنانچه توبه حقیقی و واقعی او برای قاضی محترم شرع محرز نباشد نظریه اعدام منطبق با موازین قضایی و مورد تائید است."

دادگاه انقلاب اسلامی عالی قم: اطلاعاتی موجود نیست.

شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی تهران (۹ مهر ۱۳۶۶): "... و نظر به سایر دلایل و شواهد موجود در پرونده مجرمیت او در موارد یاد شده محرز و مسلم است و دادگاه انقلاب اسلامی تهران مستندا به ماده ۱۹۸ و ۱۹۹ و ۲۰۲ قانون حدود و قصاص و انتخاب شِق چهارم از مجازات محارب و توجهاً به وضعیت ندامت و پشیمانی او از اعمال ارتکابیه و در نظر گرفتن شرایط اجرایی وی را از تاریخ صدور حکم به بیست سال حبس محکوم می‎نماید. این رای قطعی و لازم‎الاجراست."

پرونده دوم:

شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی ارتش (۲ بهمن ۱۳۶۲): نظریه اعدام

دادگاه انقلاب اسلامی عالی قم (۲۰ بهمن ۱۳۶۲): "نظریه اعدام درباره متهم مورد تائید قرار نگرفته است".

شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی تهران (۲۹ خرداد ۱۳۶۵): "... مجرمیت او در موارد یاد شده محرز و مسلم است و دادگاه انقلاب اسلامی تهران مستندا به ماده ۱۲ آیین نامه تشکیل دادسراها و دادگاه های انقلاب و بر مبنای ضوابط شرعیه و با توجه به نظریه دادگاه عالی انقلاب اسلامی (که بموجب آن نظریه اعدام مورد تائید قرار نگرفته است) و با توجه به کمیت و کیفیت اعمال ارتکابی متهم و پشیمانی او از اعمال ارتکابی وی را از تاریخ صدور حکم به سال حبس محکوم می‌نماید. این رای قطعی و لازم‎الاجراست."

line

اخباری که به تدریج از اوایل فروردین ۱۳۶۷ دربارهٔ اعدام‎ ناگهانی تعداد زیادی زندانی "زیر حکم" بعضا در روزنامه‎های رسمی کشور و در نشریات سازمان‌های اپوزیسیون و سال‎ها بعد توسط زندانیان سیاسی سابق و خانواده‎های اعدام‌شدگان منتشر شد مشخص می‎کند که این موج اعدام‎ها دقیقا با آنچه که در نامه اوایل تیر ۱۳۶۷ "دادستان انقلاب اسلامی تهران" به خمینی درباره اجرای احکام "معوق مانده" آمده مطابقت دارد.

این موج که بنظر می‌آید در تهران با اعدام زندانی حزب توده ابوالفضل پورحبیب در ۸ فروردین ۱۳۶۷ آغاز شد (نامه مردم، شماره ۲۰۹، ۱ اردیبهشت ۱۳۶۷) تا ۵ مرداد ۱۳۶۷ ادامه یافت. از جمله زندانیان سیاسی دیگر "زیر حکم" که در این موج اعدام شدند می‎توان از اعدام انوشیروان لطفی، حاجت محمدپور و حجت‎الله معبودی در ۵ خرداد ۱۳۶۷ (کیهان، ۷ خرداد ۱۳۶۷)، غلامرضا کاشانی اقدم در ۲۸ تیر ۱۳۶۷(سایت مجاهدین، ۲۳/۵/۱۴۰۰)، انوشیروان ابراهیمی در تیر ماه ۱۳۶۷ (نامه مردم، شماره ۲۱۷، ۴ مرداد ۱۳۶۷)، کیومرث زرشناس، سعید آذرنگ، فرامرز صوفی و ۷ زندانی سیاسی دیگر در ۲۹ تیرماه ۱۳۶۷ (مردم، شمارهٔ ۲۱۸، ۱۱ مرداد ۱۳۶۷) و علی‎رضا اسکندری و داریوش کایدپور در ۵ مرداد ۱۹۶۷ (فراموشم مکن، خاطرات زندان، ۲۰۰۸، عفت ماهباز) نام برد.

پنجم مرداد ۱۳۶۷ (۲۷ ژوئیه ۱۹۸۸) نیز حزب توده در تلگرامی به مراجع بین‎المللی از اعدام قریب‎الوقوع ۵۵ تن زندانی دیگر که حکم اعدام آن‌ها از سوی عالی‌ترین مقامات جمهوری اسلامی مورد تایید قرار گرفته و حوالی ۲۹ تیر ۱۳۶۷ به سلول‌های انفرادی منتقل شده بودند خبر داده است (مردم، شمارهٔ ۲۱۸، ۱۱ مرداد ۱۳۶۷).

اطلاعیه

تجدیدنظر در پرونده افراد تشکیلاتی و فعال درون زندان

یکی از اقدامات معمول که بویژه در دورانی که لاجوردی دادستان انقلاب اسلامی تهران بود (۱۳۵۸-۱۳۶۳) در روایات زندانیان سیاسی سابق وجود دارد تجدید محاکمه زندانیان سیاسی حکم‎دار بر اساس فعالیت تشکیلاتی داخل زندان یا سرموضع بودن است که بر اساس آن مجازات زندانیان را تا حد اعدام افزایش می‎دادند.

علی رازینی که در زمان لاجوردی مدتی در تهران قاضی شرع اوین بود و پس از عزل لاجوردی در اواخر ۱۳۶۳ بجای "فرد مورد نظر منتظری" بعنوان دادستان تهران منصوب شد (۱۳۶۳-۱۳۶۶) در همین رابطه به خبرگزاری تسنیم گفته که چگونه افرادی که مثلا در‌‌ "همان زمان که در زندان هم بودند اعلامیه پخش می‌کردند و زندانیان را تحریک می‌کردند" را دوباره بازجویی می‎کردند " تا به اقدامات داخل زندان خود اعتراف کنند" و بدین وسیله "دلیل منطقی برای تجدید محاکمه" آن‌ها بدست بیاورند. (رازینی: اعدام‎های سال ۶۷ عادلانه و قانونی بود، ۱۲ تیر ۱۳۹۶)

مجید جمشیدیت، یکی از شاکیان دادگاه حمید نوری نیز در شهادت اخیر خود اینطور گفته که پس از تجدید محاکمه در سال ۱۳۶۲ به همراه هم بندی‎اش مجید کوچک‌پور حکم او پنج سال دیگر افزایش می‎یابد و برای مجید کوچک‌پور نیز که "رسما از مواضع مجاهدین دفاع کرده بود" حکم اعدام صادر می‎شود. جمشیدیت را به علت هواداری از مجاهدین در ۱۷ سالگی در سال ۱۳۶۰ دستگیر کرده بودند و حکم زندانی که در محاکمه اولش به او داده بودند ۵ سال بود.

آنچه که "دادستان انقلاب اسلامی تهران" در نامه اوایل تیر ۱۳۶۷ خود به خمینی تحت عنوان "تجدید نظر در پرونده افراد" طرح کرده شبیه تجدید محاکمه‎های متداول دوران لاجوردی است.

فریدون نجفی آریا که با اتهام مجاهدین حکم ۱۵ سال زندان داشت و در بهار ۱۳۶۷ در زندان گوهردشت بسر می‎برد در شهادتی که اخیرا به عنوان شاکی در دادگاه حمید نوری ادا کرده گفته است که در همین حوالی حدود ۲۰ نفر از دو بند فرعی این زندان را پس از بازجویی در مورد "تشکیلات بند" برای "تجدید محاکمه و اعدام" شبانه با آمبولانس از زندان گوهردشت به زندان اوین منتقل می‎کنند. اما پس از مدتی همه آنها را بدون هیچ توضیحی مجددا به زندان گوهردشت بازمی‎گردانند. او در پاسخ به سوال نگارنده که آیا آنها در مدتی که در اوین بودند دادگاهی هم شدند می‎گوید: "آری، همه مون را تک تک بردند پیش یک قاضی. قاضی من یک آخوند جوان بود."

زندانیان سیاسی سابق در روایت‎های زمستان سال ۱۳۶۶ تا تابستان ۱۳۶۷ خود تحولاتی را تعریف کرده‎اند که می‎توان به عنوان تدارکاتی از سوی دستگاه قضایی در نظر گرفت که برای کنترل بهتر زندانیان و تسهیل شناسایی افراد "تشکیلاتی و معاند" به کار می‌رفت.

اغلب آنها از‎ احضارهای مکرر برای پر کردن پرسشنامه‌های تفتیش مواضع سیاسی گفته‎اند.

زندانیان سیاسی تهران (اوین و گوهردشت) نیز به وفور درباره جابجایی زندانیان‎ از این بند به آن بند و از این زندان به آن زندان گفته‎اند. همچنین گفته شده که این جابجایی‎ها بر اساس اتهام سیاسی چپ یا مجاهد (در گوهردشت)، میزان حکم (در گوهردشت و اوین) و/ یا دسته بندی زندانیان به "سفید (بریده)"، "زرد (منفعل)" و "سرخ" (معاند) (در اوین) صورت می‎گرفته‎.

برخی از زندانیان گوهردشت که اخیرا در دادگاه حمید نوری شهادت داده‎اند هم به این جابجایی‎ها اشاره کرده‎اند: جدا کردن کل زندانیان چپ از کل زندانیان مجاهد در زمستان ۱۳۶۶؛ تقسیم اکثر افراد هر دو گروه در بندهای مجزا بر اساس میزان محکومیت (۱۰ سال به پایین، ۱۰-۱۵ سال، ملی‎کش، و "بی خطر")؛ انتقال حدود ۱۸۰ زندانی مجاهد، چپ و دیگر گروه‎های سیاسی از اوین به گوهردشت در بهمن ۱۳۶۶؛ انتقال حدود ۱۵۰ زندانی مجاهد از گوهردشت به اوین در خرداد ۱۳۶۷؛ انتقال زندانیان اکثراً ملی کش (زندانیانی که حکم آنها به پایان رسیده ولی بعلت نپذیرفتن شرایط "توبه" آزاد نشده بودند) مجاهد و چپ از اوین به گوهردشت در خرداد ۱۳۶۷ (حدود ۱۵۰ نفر) و اواخر تیر ۱۳۶۷ (حدود ۱۵ نفر).

منتظری و موسوی اردبیلی
توضیح تصویر،

منتظری و موسوی اردبیلی

از محتوی نامه اوایل تیر ۱۳۶۷ "دادستان انقلاب اسلامی تهران" به خمینی می‎توان نتیجه گرفت که شورای عالی قضایی به ریاست آیت‎الله موسوی اردبیلی که در اواخر سال ۱۳۶۳ با پذیرش سیطره نظرات آیت الله منتظری بر دستگاه قضایی و حمایت از اصلاحات او در امور زندانیان سیاسی به قول لاجوردی دیگر "برخورد قاطعانه با مجرمین" را "پذیرا" نبود و به همین علت حکم برکناری لاجوردی را صادر کرد، دستکم از اوایل فروردین ۱۳۶۷ مجددا پذیرای "برخورد قاطعانه با مجرمین" شده بود.

عملا نیز دستگاه قضایی در سه ماه اول سال ۱۳۶۷ دست به مجموعه اقداماتی زد که نشان از تغییر رویکرد داشت:

  • عفوهای اعطا شده به تعدادی از زندانیان سیاسی را معلق کرد
  • تعداد زیادی زندانیان که سالهای سال زیر حکم اعدام بودند را ناگهان به جوخه‎های اعدام سپرد
  • با برنامه‎ریزی برای محاکمه‎ مجدد افراد "تشکیلاتی و معاند" اعدام تعداد بیشتری از میان زندانیان حکم ‎دار را در دستور کار قرار داد.

اینکه بیت آقای منتظری تا چه اندازه از این اقدامات و نامه "دادستان انقلاب اسلامی تهران" به خمینی با خبر بوده روشن نیست. اما بعید نیست که علت نوشتن نامه‎ای پر از شکایت‎ به خمینی علیه‎ عملکردهای "برخی از مسئولین محترم" و استمداد برای "دستور مقتضی"، آگاهی و مخالفت‎ بیت آقای منتظری با این اقدامات بوده است.

منتظری در تاریخ ۱۷ تیر ۱۳۶۷ نامه‎ای به شورای عالی قضایی ارسال کرده است که حکایت از خودداری این شورا از ارسال پرونده‎های اعدام به دادگاه عالی قم دارد. (خاطرات منتظری، ص ۹۷۳)

فتوای ۶ مرداد ۱۳۶۷ خمینی برای اعدام فوری زندانیان مجاهد "سر موضع" فرصت اجرای برنامه محاکمه‎ مجدد افراد "تشکیلاتی و معاند" که سومین رکن برنامه مندرج در نامه "دادستان انقلاب اسلامی تهران" به خمینی است را از دستگاه قضایی گرفت.

نامه آیت‌الله منتظری

همچنین هیئت‎های سه نفره‎ که با فرمان خمینی تشکیل شدند یعنی "آقایان قاضی شرع، دادستان انقلاب و یا دادیار، و نماینده وزارت اطلاعات"، تنها با چند پرسش و پاسخ کوتاه سیاسی درباره سازمان مجاهدین و "رای اکثریت" در عرض کمتر از یک ماه (۶ تا ۲۵ مرداد ۱۳۶۷) هزاران زندانی مجاهد در سراسر کشور را به جرم "محاربه" اعدام کردند. زندانیان سیاسی از این هیئت‎ها بعنوان "هیئت مرگ" یاد می‎کنند.

پس از یک وقفه تقریبا یک هفته‎ای هیئت مرگ تهران در مدت حدود یک هفته (۵ تا ۱۳ شهریور) چند صد نفر از زندانیان مارکسیست در زندان‎های اوین و گوهردشت را هم با چند پرسش و پاسخ کوتاه مذهبی به جرم "ارتداد فطری" اعدام کرد.

بخش سوم این مقاله با اشاره به ادعاهای منتشر شده از سوی مقامات قضایی وقت مثل آیت‎الله موسوی اردبیلی رئیس شورای عالی قضایی مبنی بر "عدم دخالت" دستگاه قضایی و حتی "مخالفت" آن با گرفتن فتوای ۶ مرداد ۱۳۶۷ خمینی که منجر به اعدام هزاران زندانی مجاهد شد، به ارزیابی مستندتری از نقش دستگاه قضایی در کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ می‎پردازد.

از همین نویسنده: