غرب باید درک
کند که برای روسیه، اوکراین هرگز نمی تواند یک کشور خارجی
باشد. تاریخ روسیه در جایی آغاز شد که کیوان-روس نامیده می شد.
مذهب روسی از آنجا گسترش یافت. اوکراین برای قرن ها بخشی از
روسیه بوده است و پیش از آن تاریخ آنها در هم تنیده شده بود.
برخی از مهمترین نبردها برای آزادی روسیه، که با نبرد پولتاوا
در سال 1709 شروع شد، در خاک اوکراین انجام شد. ناوگان دریای
سیاه - ابزار روسیه برای نمایش قدرت در دریای مدیترانه - با
اجاره بلندمدت در سواستوپل در کریمه مستقر است. حتی مخالفان
مشهوری مانند الکساندر سولژنیتسین و جوزف برادسکی (دوران اتحاد
شوروی) اصرار داشتند که اوکراین بخشی جدایی ناپذیر از تاریخ
روسیه و در واقع روسیه است.
اوکراینی ها
عنصر تعیین کننده هستند. آنها در کشوری با تاریخ پیچیده و
ترکیب چند زبانی زندگی می کنند. بخش غربی در سال 1939، به
اتحاد جماهیر شوروی پیوست. کریمه، که 60 درصد جمعیت آن روس
هستند، تنها در سال 1954 بخشی از اوکراین شد، زمانی که نیکیتا
خروشچف، که خودش اوکراینی بود، آن را به عنوان بخشی از جشن
سیصدمین سال توافق روسیه با قزاق ها اعطا کرد. غرب اوکراین
عمدتاً کاتولیک است. شرق عمدتاً ارتدکس روسی. غرب به زبان
اوکراینی صحبت می کند. شرق بیشتر به زبان روسی صحبت می کند. هر
گونه تلاشی از سوی یکی از جناح های اوکراین برای تسلط بر جناح
دیگر - طبق الگوی قبلی - در نهایت منجر به جنگ داخلی یا
فروپاشی می شود. در نظر گرفتن اوکراین به عنوان بخشی از
رویارویی شرق و غرب، برای چندین دهه هرگونه چشم اندازی قبول یک
سیستم بین المللی همکاری میان روسیه و غرب - به ویژه روسیه و
اروپا - را از بین می برد.
اوکراین
تنها 23 سال است که مستقل شده است. قبلاً از قرن چهاردهم تحت
نوعی حکومت خارجی قرار داشت. جای تعجب نیست که رهبران آن هنر
سازش را یاد نگرفته اند، حتی کمتر از دیدگاه تاریخی. سیاست
اوکراین پس از استقلال به وضوح نشان میدهد که ریشه مشکل در
تلاشهای سیاستمداران اوکراینی برای تحمیل اراده خود بر
بخشهای سرکش کشور (شرق کشور)، ابتدا توسط یک جناح، سپس توسط
جناح دیگر، نهفته است. درگیری ویکتور یانوکوویچ و رقیب سیاسی
اصلی او، یولیا تیموشنکو (بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و تشکیل
جمهوری اوکراین) همین بود. آنها نماینده دو جناح اوکراین بودند
و تمایلی به تقسیم قدرت نداشتند. سیاست عاقلانه ایالات متحده
در قبال اوکراین باید راه حلی برای همکاری دو بخش این کشور با
یکدیگر باشد. ما باید به دنبال آشتی باشیم نه سلطه یک جناح.
روسیه و
غرب، در اوکراین، بر اساس این اصل عمل نکرده اند. هر کدام
وضعیت را بدتر کرده است. روسیه بدون منزوی کردن خود در زمانی
که بسیاری از مرزهایش نامطمئن هستند، قادر به تحمل راه حل
نظامی نخواهد بود. برای غرب، شیطان سازی ولادیمیر پوتین سیاست
(درستی) نیست.
پوتین
یک استراتژیست جدی است - در زمینه تاریخ روسیه. درک ارزش های
ایالات متحده مناسب او نیست. همچنین درک تاریخ و روانشناسی
روسیه نقطه قوت سیاستگذاران ایالات متحده نبوده است.
رهبران همه
طرفها باید به بررسی نتایج بازگردند، نه اینکه در موضع گیری
رقابت کنند.
•
اوکراین باید حق انتخاب آزادانه سیستم اقتصادی و سیاسی خود، از
جمله با اروپا را داشته باشد، اما نباید به ناتو بپیوندد. این
موضعی است که من 7 سال پیش، زمانی که آخرین بار این مسئله مطرح
شد، اتخاذ کردم.
الحاق کریمه
توسط روسیه با قوانین نظم جهانی موجود ناسازگار است. اما
اوکراین باید خودمختاری کریمه را در انتخاباتی که با حضور
ناظران بین المللی برگزار شود، قبول و تقویت کند.
اینها اصول
هستند نه نسخه.
---------------------------
• هنری
کیسینجر از سال 1973 تا 1977 وزیر امور خارجه بود.
اصل
این مقاله که خلاصه ای ویراستاری شده از آن را خواندید ابتدا
در واشنگتن پست منتشر شد. |